یغما گلرویی...

mahdi271

عضو جدید
چل گیس

چل گیس قصه گیسات رو کی قیچی کرده ؟
کدوم دل سنگی تو رو لو داده به پاییز
که برگ باغ قصه مون دوباره زرده ؟
گریه نکن وقتی که دیو شب می خنده
وقتی که جاده قرق گردنه بنده
دل به ترانه ها بده !‌ خاتون خسته
پنجره باش وقتی که دیوارا بلنده
من هنوز در به در خاطره هاتم چل گیس
هر جای حادثه باشی پا به پاتم چل گیس
منو تو دلت صدا کن تا صدات رو بشنوم
آخه من از خودتم نبض صداتم چل گیس
چن تا سکوت رو رج زدی تا لب فریاد ؟
کجای قصه ی پهلوون از نفس افتاد ؟
وقتی که وامونده بودم تو خم جاده
چشمای تو راه میون بر نشون داد
چل گیس من ! سایه ی شب دووم نداره
رنگین کمون پل میزنه اینجا دوباره
دیو تنوره می کشه آخر قصه
گیس تو پرچم میشه تو شهر ستاره
من هنوز در به در خاطره هاتم چل گیس
هر جای حادثه باشی پا به پاتم چل گیس
منو تو دلت صدکن تا صدات رو بشنوم
آخه من از خودتم ! نبض صداتم چل گیس
 

mahdi271

عضو جدید
یاد تو سبزه

تو دوباره بر می گردی !‌ من چه خوش باورم امروز
غزل ناب رو خبر کن !‌از ترانه سرم امروز
با تو ام تا ته آواز ! همصدای بی ستاره
لحظه ی نایاب فریاد ! ای تولد دوباره
وقت عریونی هشفته ‚ وقت بیداری من نیست
بگو شب بیاد سراغم ! حس آفتابی شدن نیست
یه دفه خوابت رو دیدن
به یه عمر من می ارزه
توی این چله ی پاییز
هنوزم یاد تو سبزه
تو دوباره بر می گردی !‌ دل یه عمر گوش به زنگه
پا بذار رو خط جاده ‚ با تو قصه مون قشنگه
نگو پروانه هنوزم ‚ تو دل پیله اسیره
پر پروازت رو وا کن !‌نگو دیره! نگو دیره
واسه فهمیدن چشمات ‚ پلک خورشید رو می بندم
گم میشم تو شهر رویا من به بیداری می خندم
یه دفعه خوابت رو دیدن
به یه عمر من می ارزه
توی این چله ی پاییز
هنوزم یاد تو سبزه
 

mahdi271

عضو جدید
دلم می خواد بارون بیاد

دلم می خواد بارون بیاد شیشه ی شب رو پاك كنه
دیو سیاه غصه رو تو قطره هایش هلاك كنه
دلم می خواد بارون بیاد ‚ ناودون رو نو نوار كنه
كلاغ پیر خونه رو چلچله ی بهار كنه
دلم می خواد بارون بیاد تا تو رو همراهش بیاره
دستای نازنینت رو تو دستای من بذاره
وقتی بارون می زنه دلم می خواد چتر تو واشه
این كوچه بازم پر از صدای پای ما شه
وقتی بارون می زنه دلم می خواد كه سرپناهم
سقف آبی روسری خیس تو باشه
دلم میخواد با همدگیه برگای باغ رو بشماریم
تو دل هر خط خبر چهل كلاغ رو بشماریم
دلم می خواد كه خطای صورت اینه كم بشه
سر زدن ترانه ها دوباره دم به دم بشه
دلم نمی خواد پل ما نامه ی پنهونی بشه
می خوام هوای كوچه مون دوباره بارونی بشه
وقتی بارون می زنه دلم میخواد چتر تو واشه
این كوچه بازم پر از صدای پای ما شه
وقتی بارون می زنه دلم می خواد كه سرپناهم
سقف آبی روسری خیس تو باشه
 

mahdi271

عضو جدید
طلوع ممنوع

روزگار هنوز غریبه نازنین
خیلی مونده تا سقوط نقطه چین
پرده ی سیاه شب رو پس بزن
من و این طلوع ممنوع رو ببین
روزگار هنوز غریبه ‚ نازنین
خیلی راهه تا خروسخون زمین
یه دونه کلاغ و این همه دروغ
یه سراب و این همه چله نشین
تو این شب شبپره سوز ستاره نایابه هنوز
پهلوون قصه ی ما یه کرم شبتابه هنوز
رو سر این ترانه ها سایه ی ساطور رو ببین
گنجشکک اشی مشی اسیر قصابه هنوز
نازنین !‌ بی تو تمومه کار من
از ترانه به غزل پلی بزن
بگو اون هق هق قیمتی کجاست ؟
کی میاد قاصدک قرق شکن ؟
نازنین ! شکسته حرمت عقیق
تن نده به این سکوت نارفیق
شب تو فکر پهلوون کاهیه
قوطی کبریت توی فکر یه حریق
تو این شب شبپره سوز ستاره نایابه هنوز
پهلوون قصه ی ما یه کرم شبتابه هنوز
رو سر اینترانه ها سایه ی ساطور رو ببین
گنجشکک اشی مشی اسیر قصابه هنوز
 

mahdi271

عضو جدید
مثل معجزه

از پا بیفتم تا ترانه بشکفه
دل باید خون بشه تا یه عاشقانه بشکفه
بین این همه تبرزن دوباره قد می کشم
تا تو هرزخم تبر صد تا جوانه بشکفه
نازنین !‌ بدون تو دنیارو باور ندارن
با تو از رمز طلسم قصه سردرمیارم
لحظه ی سقوط من دست تو مثل معجزه س
شب می ترسه از خودش وقتی می گم : دوست دارم
ابروهات کمون آرش تو چشات هزارتا خورشید
من و دلواپسیام رو تنها چشمای تو فهمید
واسه پیدا کردنت از پل گریه رد شدم
لهجه ی روزای خاکستری رو بلد شدم
بی تو هر جا که می رم سایه ها آفتابی میشن
من مثه رودخونه ها اسیر دست سد شدم
نازنین !‌ هر جا باشی قصه نویس تو منم
با عقیق چشم تو طلسم دیو رو می شکنم
یگو چن تا غزل پای تو قربونی کنم ؟
برای طلوع تو چن تا شب خط بزنم ؟
ابروهات کمون آرش تو چشات هزار تا خورشید
من دلواپسیام رو تنها چشمای تو فهمید
 

mahdi271

عضو جدید
به تو نمیشه راس نگفت

بازم دارم بچه میشم مثل قدیمای قدیم
مثل همون روزی که ما به این محله اومدیم
دوره ی هف سنگ سه قاپ دوره ی شوت یه ضرب و گل
رقص عزیز تیله ها طلوع هف رنگ یه پل
آخ ! اگه تو مونده بودی دنیا یه جور دیگه بود
کوچه به اون قشنگی که همین ترانه میگه بود
تنهاتر از همیشه ام به تو نمیشه راس نگفت
نمیشه این حقیقت رو راحت و بی هراس نگفت
تنها تر از همیشه ام از نفس افتاده ترین
بچه ی بچه ام هنوز ساده ترین ساده ترین
آخ ! اگه تو مونده بودی دنیا یه جور دیگه بود
کوچه به اون قشنگی که همین ترانه میگه بود
رفتی و بی تو کوچه اون کوچه ی آشنا نشد
بی تو محلمون پر از صدای بچه ها نشد
نها منم که کوچه رو مثل قدیما دوس دارم
منم که چارشنبه سوری فشفشه بیرون میارم
آخ ! اگه تو مونده بودی دنیا یه جور دیگه بود
کوچه به اون قشنگی که همین ترانه میگه بود
 

mahdi271

عضو جدید
روشنک سیاپوش

روشنک سیاپوش ! همدم ناشناسم
از این شب هیولا با تو نمی هراسم
روشنک سیاپوش !‌ با تو همیشه نابم
با تو به من شبیهم این من بی نقابم
روشنک سیاپوش !‌ شهرزاد قصهسازم
بی تو چه بی پناهم ‚ با تو چه بی نیازم
روشنک سیاپوش ! ای غزل معما
چن تا ستاره کم بود تو شام آخر ما ؟
آخرین شب ! آخرین تب ! آخرین خنده ی بی لب
آخرین هق هق کوتاه !‌ آخرین جام لبالب
آخرین شمع ضیافت !‌ لحظه های بی شکایت
خواب بی بختک آخر ‚ زنگ ناباور ساعت
روشنک سیاپوش !‌ بی تو دووم ندارم
ببین که بی حضورت خورشید رو کم میارم
روشنک سیاپوش !‌ نرو به سمت دریا
هنوز ترانه داریم برای فتح رویا
روشنک سیاپوش !‌ خاتون تیره بختم
تو این کویر تب دار ‚ من آخرین درختم
دست غزل به همراهت روشنک سیاپوش
حسرت ممتدم شد ‚ عطر نجیب آغوش پاک طولانی سیگار !‌ حلقه ی معلق دار
آخرین قرص مسکن !‌ لحظه ی ریزش آوار
دشنه ی مقدر درد ! بغض بی وقفه یک مرد
پله پله تا مصیبت ! بوسه بر پیشانی سرد
 

mahdi271

عضو جدید
ترانه یادم نمیاد

ترانه یادم نمیاد ‚ تنها بدون دوست دارم
بدون که با نبودنت ‚ قدم به قدم بد میارم
طلسم خوشبختی من چشمای عاشق تو بود
وقتی که بودی میشد از روزای آفتابی سرود
با تو میشد به ما رسید
میشد تو رو نفس کشید
میشد طلوع ممتد رو
تو اینه ی چشم تو دید
ترانه یادم نمیاد ‚ اما هنوز کنارتم
تو یار من نسیتی و من تا ته دنیا یارتم
میشد با دست عاشقت یه سقف پر ستاره ساخت
پیش حضور روشنت قافیه ساخت قافیه باخت
با تو میشد به ما رسید
میشد تو رو نفس کشید
میشد طلوع ممتد رو
تو اینه ی چشم تو دید
ترانه یادم نمیاد ‚ اما چشات به یادمه
خاطره ها رو رج زدن بودن من همین دمه
ستاره نیس که بشمارم ‚ خودت باید بیای و بس
با تو میشه ترانه خوند ‚ تا اوج آخرین نفس
با تو میشد به ما رسید
میشد تو رو نفس کشید
میشد طلوع ممتد رو
تو اینه ی چشم تو دید
 

mahdi271

عضو جدید
وارث

شب به شب راضی اینجا چه ترانه بی فروغه
همیشه راز حقیقت پشت پرده ی دروغه
همیشه رو به غروبن ‚‌ این جماعت رجز خون
صداشون پر از سکوته ‚ حوض قصه شون پر از خون
اما من وارث نورم ‚ کهکشون توی چشامه
صد تا خورشید دوباره ‚ توی وسعت صدامه
این جماعت هنوز تو خواب
دنیا رو بیدار می بینن
الاغ لنگ قصه رو
یه اسب بالدار می بینن
انگار از تمام قصه سهم من تیغ بلا بود
توی شهر نون نخورده گنبدا جنس طلا بود
اما من اینه دارم !‌ ای نفس کش نفس کش
من از این خونه نمی رم ! تو باید بری ! سفر خوش
منو تو کوچه نشون کن !‌ مرگ من مرگ صدا نیست
جای خالی حضورم ‚ غیبت ترانه ها نیست
این جماعت هنوز تو خواب
دنیا رو بیدار می بینن
الاغ لنگ قصه رو
یه اسب بالدار می بینن
 

mahdi271

عضو جدید
رنگ فردا

می تونی کوها رو جابه جا کنی
می تونی قیامتی به پا کنی
می تونی مشتای روزگارت
پیش چشم کور دنیا وکنی
می تونی چلچله باشی تو خزون
می تونی پل بزنی به آسمون
می تونی یه سقف رنگی بسازی
واسه تنهایی هر ترانه خون
اما باید یکی باشه که بفهمه لحظه هات رو
یه نفر که تو سیاهی ‚ بشناسه صدای پات رو
یه نفر که وقت گریه ‚ شونه ش رو گرو بذاره
وقت سر رفتن آواز ‚ غزلای نو بیاره
می تونی تو اینه سفر کنی
می تونی سایه ت رو در به در کنی
می تونی شبهای بی ستاره رو
با طنین یه ترانه سر کنی
می تونی تیله ی ماه رو بشکنی
می تونی خورشید رو آتیش بزنی
می تونی وکنی این دریچه رو
با وجود صد تا قفل آهنی
اما باید یکی باشه که بفهمه لحظه هات رو
یه نفر که تو سیاهی بشناسه صدای پات رو
یه نفر که وقت گریه ‚ شونه ش رو گرو بذاره
وقت سر رفتن آواز غزلای نو بیاره
می تونی دنیا رو زیر و رو کنی
می تونی با رویا گفتگو کنی
می تونی حنجره های خالی
با هجوم واژه روبه رو کنی
می ونی دل رو به دریا بزنی
خودت تو سایه ها جا بزنی
می تونی لحظه ی دلسپردگی
غروبا رو رنگ فردا بزنی
اما باید یکی باشه که بفهمه لحظه هات رو
یه نفر که تو سیاهی بشناسه صدای پات رو
یه نفر که وقت گریه ‚ شونه ش رو گرو بذاره
وقت سر رفتن آواز ‚ غزلای نو بیاره
 

mahdi271

عضو جدید
زندگی به شرط چاقو

تا اطلاع ثانوی ‚ نفس نکش اینه دار
از اینجا تا آخر شب هزار تا نقطه چین بذار
تااطلاع ثانوی ‚ چشمانون رو هم بذارین
زخم دریده ی شب رو بدون مرهم بذارین
تا اطلاع ثانوی ‚ ترانه لال و کر بشه
قاصدک خبررسون ‚ دوباره بی خبر بشه
تا اطلاع ثانوی ‚ هیچکسی آواز نخونه
پرنده واسه جوجه هاش قصه ی پرواز نخونه
صدای هزار تافریاد تو سکوت شهر جادوس
شهر آبستن خلوت پا به ماهه یه هیاهوس
ای صدای نو رسیده! شب پر کن از سپیده
تو حراج شهر قصه ‚ زندگی به شرط چاقوس
ای شب قداره به دست !‌ ای شبح بی همه چیز
برای فتح آسمون ‚ خون ستاره رو نریز
ساعت خواب بی خبر ! زنگ رهایی رو بزن
بذار بازم طلوع کنه اون من آفتابی من
باید بخونم اگه شب صدام روباور نداره
وقتی یکی تو اینه اشکای من رو میشماره
باید بخونم توی این قحطی شعر و حنجره
وقتی تو آستین رفیق ‚ تیغه ی تیز خنجره
صدای هزار تا فریاد تو سکوت شهر جادوس
شهر آبستن خلوت پا به ماهه یه هیاهوس
ای صدای نو رسیده! شب پر کن از سپیده
تو حراج شهر قصه ‚ زندگی به شرط چاقوس
 

mahdi271

عضو جدید
نگاه برفی

پیش نگاه سردت
دست ودلم می لرزه
سردی این زمستون
به دیدنت می ارزه
یخ می زنه وجودم
پیش نگاه سردت
غزال پر غروری
نمی رسم به گردت
خاتون سرد قصه
با من می مونی یا نه ؟
کتاب روزگار
با من می خونی یا نه ؟
تو او نگاه برفی
قطب شمال نشسته
بگو که فصل سرد رو
تحویل سال شکسته
بیا و مهربون باش
یخ دلت رو آب کن
نگاهت رو جواب
سوال بی جواب کن
خاتون سرد قصه
با من می مونی یا نه ؟
کتاب روزگار رو
با من می خونی یا نه ؟
 

mahdi271

عضو جدید
وعده ی آخر

یه گل هزار تا گلدون ! یه غزل صد تا غزلخون
توی سرسرای آواز این همه حنجره مهمون
بیا از اینه رد شیم ‚ بیا پرواز رو بلد شیم
بیا بارون رو بفهمیم ! حریف این شب بد شیم
بیا تا آخر فریاد ! بیا تا طلوع شن باد
بیا تا یه ریتم تازه !‌ بیا تا ترانه ی شاد
بیا تا تکرار جنون ! بیا تا یخ بستن خون
بیا تا بن بست نفس ! بیا تا سقف بی ستون
بیا ! بیا ! تا وابشن پلکای مات پنجره
می خوام تو رو داد بزنم تا سرطان حنجره
بیا تا دوباره دیدن !‌ تا سر قله دویدن
نوبت خوندن نور ‚ دیگه بسه این شنیدن
بیا تا رقص دوباره !‌ بیا تا مرز ستاره
بیا تا چشمه ی خورشید !‌ بیا تا گلیم پاره
بیا تا ضیافت من ! بیا تا اوج شکفتن
وعده ی آخر بوسه اونور حصار پیرهن
بیا تا تکرار جنون ! بیا تا یخ بستن خون
بیا تا بن بست نفس ! بیا تا سقف بی ستون
بیا ! بیا ! تا وابشن پلکای مات پنجره
می خوام تو رو داد بزنم تا سرطان حنجره
 

mahdi271

عضو جدید
خورشید کاشی

عکس خورشید ‚ خورشید ابروکمون
رو یه کاشی چهارگوش سر طاق خونه مون
هنوزم خوب یادمه دل دل اولین نگاه
اولین خیز پلنگ برای دزدیدن ماه
دستامون با هم یکی شد پشت شمشادای سبز
گریه ها خاطره شد ‚ خنده هامون بدون مرز
صدامون به هم رسید ‚ لحظه مون ترانه شد
هر نگاه من تو یه شعر عاشقانه شد
من می خوندم که تو خورشید طلاپوش منی
تو می خوندی که تا ته دنیا تو آغوش منی
من می خوندم تو می خوندی اما تاثیری نداشت
واسه کت بستن شب زنجره زنجیری نداشت
حالا گاهی می گذرم از دل اون کوچه ی خوب
می بینم خورشید کاشی تن نداده به غروب
می بینم که ابروهاش پل زده باز بالای طاق
می بینم ترک نخورده تو هجوم اتفاق
کاش من و تو هم یه نقطه توی نقاشی بودیم
اما اینجوری نموند قصه ی عشق تو و من
دلامون با هم یکی شد دستامون جدا شدن
من می خوندم که تو خورشید طلاپوش منی
تو می خوندی تا ته دنیا تو آغوش منی
من می خوندم تو می خوندی اما تاثیری نداشت
واسه کت بستن شب زنجره زنجیری نداشت
 

mahdi271

عضو جدید
آزادی

صدای جیغ در زندان شهر ‚ پشت هر آدمی رو می لرزونه
پهلوون پنبه های نفس کش ‚ حتی از فکر نفس می ترسونه
اما مرد تنهای قصه ی ما یه اسیر روز و شب شمرده نیست
این دفه اون کسی که رها میشه ‚ توی آمبولانس حمل مرده نیست
کت و شلوار سیاه مخملی ش نوی نو اما مال سی سال پیش
موهاش پیرهنشم هر دو سفید صورتش شیش تیغه و بدون ریش
تو چشاش سی تا زمستون سیاه تو دلش هزار تا زخم بی دوا
صدای پاشنه ی کفشش رو زمین ‚ می پیچه توی سکوت کوچه ها
پهلوونای شیشه یی !‌ دشنه تون رو غلاف کنین
باید حسابتون رو با قیصر قصه صاف کنین
زندونیای شهر درد !‌ دستای بسته تون رهاس
نگاه کنین !‌ یکه بزن دوباره توی کوچه هاس
اومده تا دوباره مثل قدیم تن نده به سایه های نارفیق
تنها یادگار مردونگیاش ‚ اثر کهنه ی یک زخم عمیق
می دونه توی یکی از خونه ها دختر قصه هنوز منتظره
تا صدای پای اون رو بشنوه پا به پاش تا ته حادثه بره
یه دونه دشنه ی زنجانی هنوز توی یک جیب کتش برق می زنه
هنوزم هیشکی حریفش نمی شه هنوزم فکر قفس شکستنه
قیصر خسته میره سمت جنوب سمت اون کوچه های همیشهخوب
سایه ها پشت سرش قد می کشن توی نور قرمز تنگ غروب
سایه های عربده زن !‌ قصیر قصه ها رهاس
خدا بیامرزه تتون !‌ وقت شروع ماجراس
زندونیای شهر درد !‌ قاصدکم خوش خبره
نگاهکنین !‌ تو کوچه ها پاشنه کشون قصیره
 

mahdi271

عضو جدید
روز خودسوزی دریا

هفتم جمعه ی قبله ‚ دوباره دلم گرفته
دوباره یه دست سنگی چشمام رو ازم گرفته
رو به ایینه نشستم ‚ توی اتاق بن بست
توی روسری مشکی ت ‚ هنوزم عطر تنت هست
تنها یادگار همیشه یه بهانه واسه بودن
یه دلیل ناب تازه ‚‌ واسه آفتابی سرودن
گفته بودم !‌ اگه باشی نبض دنیا رو می گیرم
گفته بودم ته قصه ‚ دست تو دست تو میمیرم
اما تو اینجا نموندی ‚ هردقیقه ختم من شد
هر ترانه یه بهانه واسه با تو ما شدن شد
هفتم جمعه ی قبله ‚ روز تعطیلی آواز
روز بی صدا شکستن واسه بغض این غزلسرا
روز خودسوزی دریا !‌ روز دلگیر سرودن
روز بارونی اینه ! روز بی تو با تو بودن
روز زخمی ترانه !‌ روز خسته !‌ روز بی تاب
روز دیدار دوباره ‚ با نگاه عکس تو قاب
گفته بودم !‌ اگه باشی نبض دنیا رو می گیرم
گفته بودم ته قصه ‚ دست تو دست تو میمیرم
اما تو اینجا نموندی ‚ هردقیقه ختم من شد
هر ترانه یه بهانه واسه با تو ما شدن شد
 

mahdi271

عضو جدید
آخرین خدانگهدار

گریه کردم ‚ گریه کردم اما دردم نگفتم
تکیه دادم به غرورم ‚ تا دیگه از پا نیفتم
چه ترانهبی اثر بود ‚ مثل مش زدن به دیوار
اولین فصل شکستن ‚ آخرین خدانگهدار
دس تکون دادن آخر توی اون کوچه ی خلوت
بغض بی وقفه ی آواز ‚ واژه های بی مروت
بوته ی یاس دیگه اون
عطری که دوس داشتی نداد
کوچه ی آشتی کنونم
دلا رو آشتی نداد
من به قله می رسیدم ‚ اگه همترانه بودی
صد تا سد رو می شکستم ‚ اگه تو بهانه بودی
با تو پیسوز ترانه یه چراغ شعله ور بود
لحظه ها چه عاشقانه ‚ قاصدک چه خوش خبر بود
کوچه ها بدون بن بست آسمون پر از ستاره
شبا بی هراس خنجر ‚ واژه ها شعر دوباره
بوته ی یاس دیگه اون
عطری که دوس داشتی نداد
کوچه ی آشتی کنونم
دلا رو آشتی نداد
 

mahdi271

عضو جدید
قصه ی ما

قصه نویس ! قصه نویس ! هق هق ما رو بنویس
ایینه بین تویی ! بخون درد رو از این چشمای خیس
بگو شنل قرمزی رو گرگه کجای قصه خورد ؟
بگو ! بگو حسن کچل کجای این ترانه مرد ؟
سیب طلا پیشکش تو ‚ باقی قصه رو بگو
به شهر آفتاب می رسن ‚‌ گردنه های تو به تو ؟
قصه ی ما صدا نداشت
اول و انتها نداشت
آسمون سربی شب
برای ستاره جا نداشت
قصه نویس ! تو قصه مون برده ها کی رها می شن ؟
دروازه های مهر و موم کجای قصه وا میشن ؟
جونم به لب رسید از این قصه های سرد سیاه
خسته شدم از این شب مداوم بدون ماه
بگو کجای ماجرا غوله می افته از نفس ؟
ماهی کوچیک سیاه تا کی می مونه تو قفس؟
قصه ی ما هر چی که بود
ترانه کم داشت نه سرود
یه روز به دریا می رسه
ماهی بی قرار رود
 

mahdi271

عضو جدید
گهواره ی آفتاب

تو رو از دور که تماشا می کنم
می بینم فاصله مون خیلی کمه
اما وقتی که میای کنار من
بین ما فاصله فریاد می زنه
نازنین ! اینجا نیا !‌ دلم می خواد
تو رو از این ور دریا ببینم
دوس ندارم با تو همنفس بشم
دوس دارم تو رو تو رویا ببینم
مثل نیلوفر آبی رو تن رکد مرداب
قصه ی من و تو اینه یکی بیدار ویکی خواب
یکی مون قافیه سازه یکی مون قافیه بازه
یکی زخم زمهریر ‚ یکی گهواره ی آفتاب
بذار از اینجا تماشاش بکنم
فاصله رویا رو زنده می کنه
لذت ترانه ساختن از چشات
من و تو بازی برنده می کنه
توی رویا من و تو مثل همیم
صبر همدیگه رو سر نمی بریم
حرفای من واسه تو غریبه نیست
هر دو از قصه ی هم باخبریم
مثل نیلوفر آبی رو تن رکد مرداب
قصه ی من و تو اینه یکی بیدار و یکی خواب
یکی مون قافیه سازه ‚ یکی مون قافیه بازه
یکی زخم زمهرریر ‚ یکی گهواره ی آفتاب
 

mahdi271

عضو جدید
بهانه بیداری

ای رفاقت قدیمی ! ای طنین ناسروده
یه نفر نبض صدات رو از رگای ما ربوده
یه نفر صدای پات رو واسه ما خاطره کرده
بی حرارت نفسهات لحظه ها تلخه و سرده
تو کی بودی که غروبت شب ممتد ترانه س؟
پلکای بسته ی چشمات ‚ واسه بیداری بهانه س
رنگ صدات رنگ نگاه ما بود
صدای تو پناه واژه ها بود
رفتن تو یاد ما داد که همیشه موندگاری
رو تن درخت قصه مثل خط یادگاری
بین این حنجره سازا یه غریب سرشناسی
واسه واژه های صامت یه صدایی یه لباسی
معنی ناب رهایی! تو رو می سپاریم به دریا
می دونیم که بر میگردی باز به وعده گاه رویا
رنگ صدات رنگ نگاه ما بود
صدای تو پناه واژه ها بود
 

mahdi271

عضو جدید
بهار زرد

این تلفن خراب نیست ‚ تو معرفت نداری
نامه ها بی جواب نیست ‚ تو معرفت نداری
راه من و تو دور نیست ‚ تو از ترانه دوری
کوچه ها بی عبور نیست ‚ تویی که سوت و کوری
تو بی صداترینی ‚ من از ترانه لبریز
تو به بهار زردی ‚ من گل سرخ پاییز
سیبای باغمون رو
دیوای قصه خوردن
انگاری توی این شهر
نامه رسونا مردن
حتی خبر ندارم ‚ کجای این سکوتی
شاپرک رهایی ‚ یا شام عنکبوتی
حیف نگاه خیسم !‌ حیف همین ترانه
حیف حروف پاک این همه عاشقانه
تو بی صداترینی ‚ من از ترانه لبریز
تو یه بهار زردی ‚ من گل سرخ پاییز
سیبای باغمون رو
دیوای قصه خوردن
انگاری توی این شهر
نامه رسونا مردن
 

mahdi271

عضو جدید
خواستگاری

خورشید خانوم ! خورشید خانوم ! شب اومده خواستگاری
ما رو فراموش نکنی ! رو عهدمون پا نذاری
خورشید خانوم یه وقتنری کنیز دیو شب بشی
ساده نشی گول نخوری همسر میر غضب بشی
تو قصر دیو شب باید با بی چراغی سر کنی
این همه عاشق باید دوباره در به در کنی
ما عمریه خاطر خواه نور شماییم به خدا
دنبال یه رشته از اون موی طلاییم به خدا
خورشید خانوم ! خورشید خانوم
خواستگارات قلابیه
به فکر قیچی کردن
اون موهای آفتابیه
میگن شما منتظرین که شب ستاره دار بشه
دل سیاهش مثه ما عاشق و بی قرار بشه
خورشیدخانوم ! باور نکن این کلک دوباره رو
ما خیلی وقته می شناسیم این شب بی ستاره رو
حتی اگه بگین : بمیر !‌ شب جواب رد نمیده
این شب تاریک کلک هفتاد و هفتا جون داره
می میره اما دوباره تو قصه مون پا می ذاره
خورشید خانوم طلوع کنین
تا این شب اینجا نمونه
خروس واسه طلوعتون
دوباره آواز بخونه
 

mahdi271

عضو جدید
اگه می موندی ‚ می سوختی

قاب عکس لخت خالی
روی دیوار میگه نیستی
همنفس بودی یهروزی
دیگه نیستی ! دیگه نیستی
تو دیگه نیستی و چشمات
دیگه جای گم شدن نیست
بی تو تن پوش ترانه
مرهم زخمای من نیست
اگه می موندی کنارم پابه پای من می سوختی
اینه ی خاطره ها رو به یه گریه می فروختی
تو باید می رفتی ‚ بانو ! موندنت سقوط ما بود
حالا دوری اماهستی ‚ این تمام ماجرا بود
هنوزم وقتی شبام رو
با ترانه می گذرونم
بهترین ترانه هام رو
تو دل خودم می خونم
تو رو مثل یه ستاره
اونور گریه می بینم
همه گلایه هام رو
تو یه لحظه پس می گیرم
اگه موندی کنارم پا به پای من می سوختی
اینه ی خاطره ها رو به یه گریه می فروختی
تو باید می رفتی بانو !‌ موندنت سقوط ما بود
حالا دوری اما هستی این تمام ماجرا بود
هنوزم وقتی شبام رو
با ترانه می گذروندم
بهترین ترانه هام
تو دل خودم می خونم
تو رو مثل یه ستاره
اونور گریه می بینم
همه ی گلایه هام رو
تو یه لحظه پس میگیرم
اگه موندی کنارم پا به پای من می سوختی
اینه ی خاطره ها رو به یه گریه می فروختی
تو باید می رفتی بانو !‌ موندنت سقوط ما بود
حالا دوری اما هستی این تمام ماجرا بود
 

mahdi271

عضو جدید
اسم تو جرمه

غول قشنگ واژه ها ! پلکای آبیت رو کی بست ؟
سنگ کدوم سایه نشین ‚ شیشه ی عمرت رو شکست ؟
از کی بپرسم اسم او قاتل سرسپرده رو
وقتی نشسته رو به روم این شب تیر کمون به دست
اما تو زنده یی عزیز !‌ تو هر صدا تو هر نفس
تو دل هر کبوتری ‚ وقت شکستن قفس
پنجره های بسته مون وا میشه با ترانه ها
برای بیداری ما یه شعر کوتاه تو بس
رفتن تو اومدنه به شهر جاودانگی
رمز طلوع تازه یی ‚ تو این ظلام خانگی
اسم تو جرمه نازنین ! تو این شبای خط خطی
صدای تو یهحادثه س یه اتفاق قیمتی
شب داره پوس می ندازه باز ‚ اما ما گول نمی خوریم
هنوز دارن زار می زنن او پریای پاپتی
برای خندشون سایه م رو آتیش می زنم
این قرق با مشعل سرخ ترانه می شکنم
عکس تو رو قاب می گیرم رو آسمون قصه مون
به شب بگو از این به بعد یاغی بی حیا منم
رفتن تو اومدنه به شهر جاودانگی
رمز طلوع تازه یی تو این ظلام خانگی
 

mahdi271

عضو جدید
آبروی این قبیله

رفتنت تنها یه خوابه ! تو نرفتی ‚ عطرت اینجاس
کنج نایاب نفسهات تنها جای امن دنیاس
توی کوچه ی نگاهت چرخش هزار تا تیله س
به غزل قسم که چشمات آبروی این قبیله س
هم مثه ماه تمومی ‚ هم مثه هلال خنجر
هم تب نگاه اول ‚ خم غم نگاه آخر
نمی دونم تو چی هستی ‚ استوای عشق و تردید
هم مثه سیاهی شب ‚‌ هم مثه ظهور خورشید
لب تو سکته ‚ اما چشم تو پر ازهیاهوس
مثل اون وحشت وحشی ‚ که توی نگاه آهوس
لا به لای هرم گیس ت عطر بکر گل یاسه
ململ نازرک دستات واسه من تنها لباسه
هم مثه ماه تمومی ‚ هم مثه هلال خنجر
هم تب نگاه اول ‚ خم غم نگاه آخر
نمی دونم تو چی هستی ‚ استوای عشق و تردید
هم مثه سیاهی شب ‚‌ هم مثه ظهور خورشید
 

mahdi271

عضو جدید
ساده بودیم

ساده بودیم ‚ ساده بودیم ‚ مثل قلب عاشق
مثل ساحل یه دریا چش براهه خط قایق
ساد هبودیم ساده بودیم خونه مون جای صدا بود
یه نمکدون شکسته ‚ میون سفره ی ما بود
از عزیزترین عزیزا دم به دم دشنه می خوردیم
وقت خواب جای ستاره ‚ زخمامون رو می شمردیم
قصه ‚ قصه ی سفر بود
روی تیغه ی یه دشنه
زندگی فقط همین بود
دریا دور و لبا تشنه
ساده بودیم اما هیچکس حرفای ما رو نفهمید
هیچ کسی پولک نور رو رو شبای ما نپاشید
ساده بودیم که بفهمیم معنی حادثه ها رو
بچشیم از این رفیقا ! طعم تلخ پشت پا رو
هر چی بودیم هر چی هستیم ‚ هنوزم مثل قدیمیم
اهل این حال و هواییم مهمون همین گلیمیم
قصه ‚ قصه ی سفر بود
روی تیغه ی یه دشنه
زندگی فقط همین بود
دریا دور و لبا تشنه
 

mahdi271

عضو جدید
ارکیده ی وحشی من

ارکیده ی وحشی من از دل واژه قد بکش
با تن من مقابل سیل شبانه سد بکش
با اون نگاه شعله بار رو تن بایرم ببار
حریم نور رو سر این شب نابلد بکش
غنچه ی ارکیده ! گلبانوی خواب
یک ترانه بر غروب من بتاب
پیله ی دلواپسی رو پاره کن
سر بزن تا این طلوع بی حجاب
ارکیده ی وحشی من برس به داد این صدا
تویی که سوسو می زنی تو شب این ترانه ها
تویی که عطر مخملی ت قلبم رو جادو می کنه
ببین !‌ کمین نشسته ام منتظر صدای پا
غنچه ی ارکیده ! گلبانوی خواب
یک ترانه بر غروب من بتاب
پیله ی دلواپسی رو پاره کن
سر بزن تا این طلوع بی حجاب
منو ببین ! منو ببین ! تا قصه دیدنی بشه
منو بخون تا شعر من شعر شندنی بشه
تو مثل یک حادثه ای ‚ تو این ضیافت زلال
بیا که این حادثه ام ‚ به جون خریدنی بشه
غنچه ی ارکیده ! گلبانوی خواب
یک ترانه بر غروب من بتاب
پیله ی دلواپسی رو پاره کن
سر بزن تا این طلوع بی حجاب
 

mahdi271

عضو جدید
مثل رو دریا دویدن

من رسیدم به رسیدن
تو من رو چیدی و رفتی
من بریدم !‌ من بریدم
اماخندیدی و رفتی
باز بخند به هق هق من
خنده هات چقدر قشنگه
چشمات از جنس بلوره
دلت از مرمر و سنگه
من فقط فکر رسیدن ! تو فقط به فکر چیدن
داشتنت برام یه رویاس ‚ مثل رو دریا دویدن
من یه عالمه ترانه
تو یه حس شاعرانه
با تو حق این صدا رو
پس می گیرم از زمانه
با تو می رسم ‚ ولی تو
عاشق اون من کالی
من رو با صدام نمی خوای
عاشق اون من لالی
من فقط فکر رسیدن ! تو فقط به فکر چیدن
داشتنت برام یه رویاس ‚ مثل رو دریا دویدن
 

mahdi271

عضو جدید
ماه پیشونی

آخرین عاشق چشمه ‚ آخرین یکه سوارم
توی شب جای ستاره ‚ برق دشنه می شمارم
فکر دزدیدن عطرت ‚ منو با جاده یکی کرد
طعم دشنه رو چشیدم ‚ قطره قطره تا خود درد
بودنت مثل ستاره س ‚ تو شب بدون فانوس
پس پشت پلک چشمات ‚ غربت نگاه آهوس
ماه پیشونی ! چشمه ی نور ‚ پشت همین کوه سیاس
با تو به چشمه می رسه ‚ آخر قصه مال ماس
ابرا که از هم بپاشن ‚ ما دوباره آبی میشیم
به کوری چشمای شب ما داریم آفتابی میشیم
آخرین عاشق چشمه ‚ مرد سرزمین بدوشم
یکه تازم اما بازم واسه تو حلقه بگوشم
واسه تو که با حضورت من رو یاد من آوردی
انتظارم رو سوزوندی بغض بی وقفه م رو بردی
برای عاشق خسته ‚ پیرهن تو جون پناهه
من رو تو چشمه نگاه کن !پشت اینه ها سیاه
ماه پیشونی ! چشمه ی نور ‚ پشت همین کوه سیاس
با تو به چشمه می رسه ‚ آخر قصه مال ماس
ابرا که از هم بپاشن ‚ ما دوباره آبی میشیم
به کوری چشمای شب ما داریم آفتابی میشیم
 

mahdi271

عضو جدید
ترانه ی انتحار

راه می رم تا نرسم ! با من بیا
تشنه ی یه جرعه سم ! با من بیا
واسه گم کردن نام با من بیا
تا رسیدن به ظلام با من بیا
با من بیا که دس به دس
تا آخر دنیا بریم
بیا از این دامنه ی
سیاه بی رویا بریم
واسه آخرین سفر با من بیا
تا دم پیچ خطر ‚ با من بیا
تا دمیدن غروب با منبیا
تا یه انتحار خوب با من بیا
با من بیا که دس به دس
تا آخر دنیا بریم
بیا از این دامنه ی
سیاه بی رویا بریم
 
بالا