یغما گلرویی...

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
راستش نمی دونم آوردن اسمش در میان نام مشاهیر درست هست یانه؟
اولین بار به عنوان یه ترانه سرا شناختمش و بعد کم کم با نوشته هاش آشنا شدم.... روان و بی تکلف... انگار اصلا خبری از ادبیات کلاسیک هم نیست حتی...

یغما گلرویی!
حتی اسمش هم عجیبه... مثل نگاهش و طریقه ی بکار بردن کلمات.... مثل واژه هایی که بعضیشون تو واژه نامه هیچ شاعر دیگه ای نیست و عجیب اینکه خودش رو شاعر نمی دونه!
خودش رو شاگرد شاملو می دونه....... و مدیون سبک شعری احمد شاملو!
خلاصه من خیلی نوشته هاش رودوست دارم...
امتحان کنید!
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
شاعر که شدم...!

شاعر که شدم...!

شاعر که شدم
نردبانی بلند بر می دارم
پای پنجره ی پرسه های پسین پروانه می گذارم
و به سکوت سلام آن روزها سرک می کشم
شاعر که شدم
می آیم کنار کوچه ی کبوترها
تاریخ یادگاری دیوار را پررنگ می کنم
و می روم
شاعر که شدم
مشق شبانه ی تمام کودکان جهان را می نویسم
دیگر چه فرق می کند
که معلمان چوب به دست
به یکنواختی خطوط مشق های شبانه
شک ببرند یا نبرند ؟
شاعر که شدم
سیم های سه تارم را
به سبزه های سبز سیزده گره می زنم !
و آرزو می کنم
آهنگ پاک صدای تو را بشنوم
شاید که شاعری
تنها راه رسیدن به دیار رؤیا
و کوچه های خیس کودکی باشد..........
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
هفته ی بی آهو...!

هفته ی بی آهو...!

یه مجموعه شعر داره که تشکیل شده از هفت شعر.... که به اسم روزهای هفته نام گذاری شدن.... اسم این مجموعه هست : هفته ی بی آهو...
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
شنبه!

شنبه!

ناظم ما می گفت
پیش بزرگترها فضولی موقوف
و من فضول بودم!
نه دست به سینه ی سکوت
نه سربراه مشق مسیر مدرسه
تجدیدی هزار مرتبه نوشتن تکرار نخواهد شد...
تجدیدی دوستت دارم گوشه ی کتاب جبر
تجدیدی مداوم ترکه و تنبیه
تجدیدی برپا ناشنیده ی معلم
تجدیدی برجا نماندن زنگ آخر
تجدیدی دیوار کوتاه ته حیاط
فراش فربه مدرسه به گرد گریز من هم نمی رسید
بر نیمکت سبز همان پارک سوت و کور می نشستم
جریمه های عاشقانه ی خود را رج می زدم
آن زن ستاره دارد
آن زن عشق دارد
آن زن ترانه دارد
سوالهای ساده قد می کشیدند!!!
چرا آن ماهی سیاه به دامنه ی دور دریا نرسید ؟
چرا پدربزرگ که با دعاهای مداوم من زنده نشد ؟
چرا کسی گوش آقای مدیر را نمی کشد
وقتی داد می زند و حرفهای بد می گوید ؟
مگر خط کش برای خط کشی کردن دفاتر نیست ؟
پس چرا آقای ناظم راه استفاده از آن را نمی داند ؟
این خطوط خون مرده از کف دستهای من چه می خواهند ؟
دانستن مساحت مثلث به چه درد من می خورد ؟
و هیچکس از کسان من نمی دانست
که با همین سوالهای ساده بی حصارراهی به سواحل ستاره باز خواهم کرد!
راهی به رهایی رویا
و خانه ی شاعری بزرگ
که رو به آینه دعا می کرد...


 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکشنیه!

یکشنیه!

در دیدار نخست آن همه خورشید
دستادست تو بودم
گفتی : سه قلب سر به زیر نشانی خانه ی اوست
و باد بی قرار
روسری سیاه تو را به نام من دزدید!
در زدیم
صدای سرفه خبر از آمدنش می داد
به نگاهی درد تمام ترکه ها را از خاطرم برد
گفتم : آزادی ام ‚ آزادی ات ‚ آزادی مان !
صرف آرزو چه دشوار است پدر
جوابش تلخ بود دردی هزار ساله
جمجمه ی پدرانمان خشت مناره ی چنگیز است ...
بهترین خاطراتمان از اسکندر به جا مانده
در بهار بی بار و برگی زیسته ایم
چگونه می خواهی چنارمان سبز باشد ؟
در پناه سه استکان حقیقت گریستیم...


 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوشنبه!

دوشنبه!

باد دلواپس آذرماه رابه یاد آر
کوچه های عریض آشتی کنان
همصدایی دف ها و دست ها را
گفتم : آن چشم ها را
از کدام آهوی رو به چاقو امانت گرفته یی ؟
گفتی : به گواهی گریه خدا داده است !
بعد از آن بود که معنی نمناکی آسمان را فهمیدم
بعد از آن بود که به ارتفاع علاقه ایمان آوردم
بعد از آن بود که دستهای من
موطن تمام ترانه های باران شد...!
واپسین سطر تمام نامه ها
به هزار بوسه ی ساده می انجامید
به دل دل دوباره ی دیدار
به عبور سر نیزه ی نیاز از بناگوش گناه !
به نگاه رسواگر ماه از درز پرده ها !
به فاصله یی کوتاه و سوسوی سیگاری که فروغ
زندگی می نامیدش...
چه قدر آرامش قبل و بعد طوفان زیبا بود
نه نیازی به رسیدن رویا
نه میلی به خلاصی خواب...
تنها سرانگشت نوازش
عطر آشنای علاقه و

سکوت سکرآوری در حوالی خواب و بیداری!!!
کاش از آغوش آن همه آسودگی بیرون نمی آمدیم ......
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
سه شنبه!

سه شنبه!

از قدیم گریه در قبیله ی ما می گفتند
وقتی که باد قاصدک سیاهی را با خود بیاورد
گوشه ای از آینه آسمان می شکند
من همیشه از زنگهای ناغافل تلفن ترسیده ام
در عبور این همه زمستان زمهریر
حتی یک خبر از بیداری باغ تولد تابستان به من نرسید !
غزال پا در گریز گریه ها
پر !
بامداد نخستین و آخرین
پر!
اما کلاغ سیاه شب
از بام ما پر نمی زند....!
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
چهارشنبه!

چهارشنبه!

یادت هست می گفتی صدای من
این من در سوگ سلام ستاره نشسته
به آواز غمگنانه ی قنات خشکیده می ماند !
وقتی که اسبهای عرق کرده ی باد
یالایال می تازند

و چاه های تشنه عبورشان را
های می کشند
در برهوت شنپوش !
تو اما صدایت گواه بیداری بود
پس چرا به دخمه پریدی ؟ خوش نوا مرغ !!
بی بی بهشت بابونه!
خاتون نور !
در گرماگرم آن شوریده سری
تن به باد سپردنت چه بود ؟
به خدا نوشتن از بادباک باد برده ی بوسه
دشوار است
!
ساده نیست سوگ شمار شهامت شن ها بودن
وقتی دریا
با جاروی بلند موجش مدام
دامنه ها را درو می کند ...!
بگو چه بگویم در تداوم تاراج این همه تبردار ؟
بگو چه بگویم در خاموشی خورشید ؟
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
پنج شنبه!

پنج شنبه!

چراغش در بی چراغی این خانه می سوخت
و دلش از بی خیالی این جماعت !
تنها در این خانه گربه ها شاخ می زدند
تنها در این خانه
سکوت علامت بیداری ترانه بود...
وقتی درخت را به جرم جوانه قرنطینه می کردند
و طبیبان بی شرم شوکران
تشخیصشان گشودن رگها بود !
وقتی سلاخان حرفه یی
شمع را در شقاوت میدان گردن می زدند
تنها در پناه سایه ی او ایمن بودیم...!
حالا مرا ببین که در این غروب ممتد
مترسک باغستانی را مانم
کارگرانش گرسنه!
کلاغ ها دیگر نمی آیند
بر افسانه ی بذرپاشان حلقه زنند ...
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
جمعه!

جمعه!

تنها برای تو می نویسم بی بی باران!
سیاه پوس دل سفید
دل سفید مو سیاه
مو سیاه رو سفید
رو سفید آسمان و آینه !
گفتی ناقدان نادان این کرانه
در علت اعتمادت به دریا خیالبافی خواهند کرد
حق با تو بود پیشگوی شریف گریه ها
بسیاری در جواب به دریا زدنت جفنگ می بافند !
بگذار که این راز
تنها سر به مهر صندوق بغض های من باشد
می دانم که در پس کرباس سفید
به کلمه ی تالمات روحی دلقکان می خندیدی
حالا مرا ببین در هجوم همهمه ی اینهمه هوچی
تمام حرفهاشان زیر خط کمربند است
مدام برایم از صفوف چپ و راست این کرانه می گویند
من اما دست چپ راستم را هم نمی شناسم
تنها می دانم که به قول فروغ
روشنی خوب است ......
می دانم که ماست
به حرف هیچ سایه ای سیاه نخواهد شد!
می دانم که زیر طاقهای پل های سنگی این شهر
هنوز خوابگاه کودکان گرسنه است!
می دانم که به دست بوس هیچ سروری نخواهم رفت
می دانم که هنوز رهایی عریان رویا میسر نیست
جناح من نگاه تو بود بی بی باران!
تو را و بامداد را
تا طنین واپسین ترانه ی نانوشته به یاد خواهم داشت !
هراسم نیست از شب و
بیدلی اهالی خنیا و خرناسه
که آنچه می نویسم آنچه خوانده می شود را
کودکان عاشق فردا
با چشمهای بیدار و عادلشان قضاوت خواهند کرد
پس یک دقیقه فریاد
به پاس صبوری ستاره ها...............!
هزار ترانه صدا
به احترام آن همه خاطره ی زخمی.......!
تو به من آموختی
که در مرگ نور
نباید سکوت کرد...!
 

BluE-GirL

عضو جدید
نه اينكه بي تو نخندم
نه
اما به خدا تمام اين خنده هاي خام بي خيال
به يك تبسم كوتاه ديدار چهارشنبه ها نمي ارزد
به تبسم ساعت نه صبح
يا دقيقتر بگويم
نه و بيست دقيقه ي صبح
حالا اگر بانگ بيست و بهانه ي ساعت در ازدحام واژه و وزن موازي ترانه نمي گنجد
گناهش به گردن تو
كه من و اين دل درمانده را
چشم در راه طنين تيسم مي گذاشتي
حالا هنوز
نه صبح چهار شنبه ها كه مي شود
دل به دامنه ي رويا مي دهم
و تو را مي بينم
كه با لباسي به رنگ بنفشه هاي بنفش
به سمت پسكوچه هاي پرسه و پروانه ميروي
نه اينكه بي تو نخندم
نه
اما به نيامدن هميشه ي نگاهت قسم
تمام خطوط اين خنده هاي خواب الود
با رگبار گريه هاي شبانه
از رخساره ي خسته و خيسم
پاك مي شوند
 

BluE-GirL

عضو جدید
حالا
از تمامي قصه، تنها
قاب عكسي مانده است
كه شباهتي عجيب به دختري از تبار ترانه دارد
حالا باران كه مي آيد
خاك اين دختر خالي
هنوز بوي عشق و عسل و اميد ميدهد
حالا مدام از پي نشاني تو
فنجان هاي قهوه را دوره مي كنم
مدام اين چشم بي قرار را
با بغض و بهانه ي باران آشنا مي كنم
مدام اين درمانده را
با باور برودت عشق
آشتي ميدهم
بايد اين ساده بداند
بانوي برفي بيداري ها
ديگر به خانه ي خواب و خاطره باز نخواهد گشت
 

BluE-GirL

عضو جدید
( شاعر/ ترانه سرا /نویسنده /مترجم/ فیلم نامه نویس/ عکاس)

( شاعر/ ترانه سرا /نویسنده /مترجم/ فیلم نامه نویس/ عکاس)

1354

● یغما گلرویی در ساعت پنج بامدادِ روز 6 امرداد 1354 برابر با 1975/7/28 در بیمارستان مهر شهرستان ارومیه متولد شد.
● مادرش نسرین آقاخانی، پدرش هوشنگ گلرویی و خواهری بزرگ تر از خود به نامِ یلدا داشت.
● وقتی که یک ساله بود ، خانواده به تهران نقل مکان کرد و ساکن کوچه‌ی سی امِ خیابان گیشا شد.

1373 - 1361

● دورانِ دبستان را در دبستانِ محمد باقر صدر و دوره‌ی راهنمایی را در مدرسه طالقانی گذراند.
● تجربه کردنِ سیاهی جنگ و مرگِ دوستانِ هم کلاسش در بمبارانِ خیابانِ گیشا.
● آغازِ دوره‌ی دبیرستان در مدرسه‌ی مطهری واقع در خیابانِ پاتریس لومومبا.
● در سال دوم دبیرستان محرومیت از تحصیل به مدت دو سال به خاطرِ درگیری با ناظم دبیرستان.
● آغاز شعر و شاعری.
● تحصیل در دبیرستانِ شبانه.
● دستگیری به جرمِ دیوارنویسی برای مدتِ چند هفته و عدمِ اجازه ی خروج از تهران به مدت شش ماه.

1376 - 1374

● رفت و آمد به دفترِ نشریه آدینه و ملاقات با نویسنده‌گانی چون فرج سرکوهی، مسعودبهنود، عمران صلاحی، محمدمختاری، حمید مصدق ، غزاله علیزاده، علی باباچاهی، ناصرتقوایی و...
● دیدار با احمدشاملو در دهکده‌ی فردیس. این دیدار و دیدارهای بعدی باعث مصمم شدن او به ادامه‌ی کار هنری شد.
● نوشتن طرحِ اولیه‌ی مسیح سرگردان.
● نوشتن نخستین ترانه‌ها.

1377

● انتشار نخستین مجموعه شعر با نام گفتم : بمان ! نماند...
● ضبط نخستین ترانه‌ها به صورتِ زیرزمینی با آهنگسازیِ حمیدرضاصدری و خوانندگیِ حمید طالب زاده.
● همکاری با یونیسف.
● تلاش برای راه اندازیِ نشریه‌یی با نامِ آرمان به همراهیِ عزت ابراهیم نژاد و کاوه نریمانی. (تمامِ مطالبِ جمع آوری شده برای شماره نخست به همراه رایانه و ... شبانه از تحریریه به سرقت می‌رود.)


1378

● انتشار دومین مجموعه شعر با نام مگر تو با ما بودی‌.
● کار بر روی شعرهای فدریکوگارسیا لورکا.
● کشته شدن عزت الله ابراهیم نژاد در واقعه‌ی کوی دانشگاه.
● نوشتن شعرِ بلند ِ‌قصه ی باغِ پسته.
● فروش کتاب و شعرخوانی به نفعِ انجمن حمایت از کودکانِ سرطانی با نادرابراهیمی.
● کار بر روی غزلِ غزل های سلیمان.
● آغاز به جمع آوریِ مجموعه‌یی از ترانه‌ها.

1379

● انتشار نخستین مجموعه ترانه با نام پرنده بی پرنده .
● انتشار مجموعه‌یی از اشعار فدریکو گارسیا لورکا با نامِ نه ! نمی‌خواهم ببینمش.
● آخرین ملاقات با احمدشاملو در بیمارستان ایران مهر و تقدیم مجموعه شعرهای فدریکو گارسیا لورکا به ایشان.
● درگذشتِ احمدشاملو و نگارشِ مرثیه امرداد.
● در خرداد ماهِ همان سال وقتی شبانه به خانه برمی‌گشت توسط چند ناشناس با چماق و چاقو موردِ حمله قرار گرفت. چهار جراحتِ چاقو و شکستگیِ ساعدِ یک دست حاصلِ این درگیری بود.
● نوشتنِ ترانه‌ی‌ تیتراژ سریالِ بدون‌ِ شرح‌.
● همکاری با نشریه فیلم و سینما.
● کار کردن بر روی ترانه‌های شل سیلوراستاین.
● انشا مقطع‌ِ تعدادی‌ از غزلیات‌ِ حافظ در مجموعه‌یی با عنوانِ حافظِ یاغی.
● به راه اندازیِ جلساتِ ترانه خوانی و تشکیلِ خانه ترانه سرایانِ ایران به همراهِ دکتر افشین یداللهی ، نیلوفرلاری پور ، سعید امیراصلانی ، افشین سیاه پوش ، مهدی محتشم و...
● انتشار آلبومِ تا همیشه ‌ با صدای امیر کریمی. ( 4 ترانه ـ عاشق تر / چله نشین / جای تو خالی/ عطش شکن)
● انتشار آلبومِ دوستت‌ دارم‌ با صدای ناصرعبداللهی و دکلمه پرویزپرستویی به صورتِ کتاب / CD و کاست. (2 ترانه ـ ضیافت‌ / خدانگهدار)
● انتشار آلبومِ غزلک‌ با صدای سعید شهروز. ( 4 ترانه ـ غزلک‌/ خورشید خانوم‌ / همزاد / گُل‌ِ یخ)‌
 

BluE-GirL

عضو جدید
( شاعر/ ترانه سرا /نویسنده /مترجم/ فیلم نامه نویس/ عکاس)

( شاعر/ ترانه سرا /نویسنده /مترجم/ فیلم نامه نویس/ عکاس)

1380

● انتشارِ دومین مجموعه ترانه با نامِ تنها برای تو می‌نویسم، بی بیِ باران.
● به علتِ زیاد بودنِ مواردِ اصلاحیه ارائه شده توسطِ ارشاد ، از انتشارِ دو مجموعه‌ی عاشقانه‌های سلیمان و مجموعه ترانه‌های شل سیلوراستاین با نامِ زنده باد زنِ کچل منصرف می‌شود.
● همکاری با نشریه باور.
● آغازِ کار بر روی رمانِ یک مرد.
● نوشتنِ فیلم‌نامه‌ی زنجیری.
● علامت‌ و فاصله‌گُذاری‌ دو مجموعه‌ی تولدی دیگر و ایمان بیاوریم به آغازى فصلِ سرد از فروغ‌فرخ‌زاد در مجموعه‌یی با نامِ پریِ کوچک.
● نوشتنِ ترانه‌ی‌ تیتراژ سریالِ کنکوری‌ها.
● بازی در فیلم سینمایی هفت‌ ترانه‌ به کارگردانیِ بهمن‌ زرّین‌پور در کنارِ ایرج‌ راد، لعیا زنگنه، سحر جعفری‌جوزانی‌، شروین‌ نجفیان‌.
● نوشتنِ ترانه‌ی‌ تیتراژ سریالِ توپ‌ِ گِرد.
● کار بر روی شعرِ شاعرانِ جهان .
● نوشتنِ هایکوهای زندان
● انتشار آلبومِ حامی‌ با صدای حمیدحامی‌. (2 ترانه ـ حامی‌ / می‌دونم‌ که‌ یک‌ نفر هست‌)
● انتشار آلبومِ ندای‌ عاشقانه‌ با صدای حمیدطالب‌زاده. (2 ترانه ــ رُمان‌ / چی‌ بخونم‌؟).
● انتشار آلبومِ نقاب‌ با صدای سیاوش‌قمیشی‌. (3 ترانه ـ نقاب‌ / خسته‌ شُدم‌ / فاصله)‌

1381

● انتشارِ سومین مجموعه شعر با نامِ این‌جا ایران‌ است‌ و من‌ تو را دوست‌ می‌دارم.
● انتشارِ مجموعه‌یی از شعرِ هفت شاعرِ جهان (نزّارقبانی‌، مارگوت‌بیکل‌، فدریکوگارسیالورکا، پُل‌اِلوار، ناظم‌حکمت‌، ویسواواشیمبورسکا، شیرکوبی‌کس)‌ با نام تمامِ کودکانِ جهان شاعرند.
● انتشارِ مجموعه پریِ کوچک.
● همکاری با بخشِ فرهنگ و هنرِ روزنامه گلستان ایران. (توقیف نشریه بعد از چهارده شماره)
● نوشتن‌ِ دو ترانه‌ی‌ برای‌ِ فیلم سینمایی فوتبالیست‌ها به کارگردانیِ اکبر ثقفی و با بازیِ علی پروین و خوانندگیِ امیر کریمی.‌
● نوشتنِ ترانه‌ی‌ تیتراژ سریالِ کمربندها را ببندید.
● آشنایی با آزاده خواجه نصیری (نقاش) در نمایشگاه نقاشی. (15 آذر)
● مصاحبه با بخشِ فارسی زبانِ رادیو BBC.
● انتشار آلبوم آدم و حوا‌ با صدای شادمهرعقیلی. (2 ترانه ـ ستاره‌/ امشب انگار‌)‌
● انتشارِ آلبومِ دروغ‌چرا با صدای هومن‌ بختیاری به صورتِ کتاب / CD و کاست. (2 ترانه ـ تکسوار / رفتن‌ِ تو)
● انتشارِ آلبومِ ستارگان‌ِ عشق‌ با صدای امیر کریمی‌ و قاسم‌ افشار. (2 ترانه ـ یادِ تو سبزه / ساده‌ بودیم‌)‌
● انتشارِ آلبومِ پسر ایرونی‌ با صدای فرهاد جواهرکلام‌. (1 ترانه ـ گریه‌کن)‌
● انتشارِ آلبومِ دورنگی با صدای بهنام‌ صفاریان. (1 ترانه ـ دورنگی)‌
● انتشارِ آلبومِ قشنگ‌ِ روزگارِ من‌ با صدای شهرام‌ فرشید ـ ناصرعبداللهی و دکلمه‌ی مهین‌ کسمایی‌ و احمدرضااحمدی به صورتِ کتاب / کاست و CD. (تمامِ ترانه‌ها و شعرهای دکلمه ـ بی‌نقاب‌ / آفتابی‌ / عاشقانه‌ / سوال‌ِ ساده‌ / مثل‌ِ قدیم‌ / کودکی)‌
● انتشارِ آلبومِ فوتبالیست‌ها با صدای امیر کریمی و دکلمه علی پروین به صورتِ کتاب / CD و کاست. (2ترانه‌ و شعرِ دکلمه‌ها ـ تو می‌تونی‌ / آغازِ سفر)

1382

● انتشارِ سومین مجموعه ترانه با نام بی‌سرزمین‌تر از باد.
● انتشارِ ترجمه رمانِ یک‌ مَرد نوشته‌ی اوریانافالاچی.
● انتشارِ فیلم نامه‌ی زنجیری‌.
● ازدواج با آزاده خواجه نصیری ( 18 دی ماه)
● کار بر روی ترجمه‌ی پنج دفتر از اشعارِ مارگوت بیکل با نامِ فرشته‌یی‌ در کنار توست با همکاریِ ندازندیه.
● نوشتنِ ترانه‌ی‌ تیتراژ سریالِ کوچه‌ی‌ اقاقیا.
● کار بر روی مجموعه‌یی از اشعارِ فدریکوگارسیا لورکا با نامِ آوازهای کولیِ در به در.
● انتشارِ آلبومِ برای‌ تو با صدای شهیاد. (1ترانه ـ بی‌بی‌گُل)‌
● نوشتنِ ترانه‌ی‌ تیتراژ سریالِ رانت‌خوارکوچک‌.
● انتشارِ آلبومِ پرنده‌ بی‌پرنده ‌با صدای رضایزدانی و دکلمه یغماگلرویی به صورتِ کتاب / کاست و CD. (تمامِ ترانه‌ها و شعرهای دکلمه ـ‌ کافه‌ نادری‌ / غیرِمُجاز / پرنده‌ بی‌پرنده‌ / شبنم‌ِ بیداری‌ / مرثیه‌ عاشقانه‌س‌/ بی‌بی‌ِ هزارستاره‌/ لاله‌زار / نُت‌ِ آخر / یکی‌بود یکی‌ نبود / نمایش‌ / جُردن)‌
● انتشارِ آلبومِ هَر جا باشی‌ دوسِت‌ دارم‌ با صدای راما. (2 ترانه ـ خط‌ موازی‌ / بندر)
● انتشارِ آلبومِ بی‌سرزمین‌تر از باد با صدای سیاوش‌قمیشی‌. (5 ترانه ـ بی‌سرزمین‌تر از باد / زارع‌ / عسلبانو / پرسه‌ / لعنت)‌
● انتشارِ آلبومِ بی‌خیال با صدای مهراج‌محمدی. (1 ترانه ـ بی‌خیال)‌
● انتشارِ آلبومِ جشن‌ِ گریه با صدای حامد مقدم. (2 ترانه ـ‌ جشن‌ِ گریه‌ / بیا به‌ خوابم)‌
● انتشار آلبومِ اسم‌ِ تازه‌ ‌ با صدای افشین‌ فتحی. (4 ترانه ـ صدای تو /مرا به یادآر / بوته ی یاس ؟ اسمِ تازه )
● انتشارِ آلبومِ گلابتون‌ با صدای سعیدشهروز. (2 ترانه ـ ننه‌ خورشید / چشمای‌ تو یعنی‌ وطن‌)
● انتشار آلبومِ زنده‌گی‌ عروسکی‌ ‌ با صدای نادر مسچی‌. ( 1 ترانه ـ یکی‌ بود، یکی‌ نبود)
● انتشار آلبومِ گُناه‌ِ لیلی‌ ‌ با صدای مهران‌ احراری. (2 ترانه ـ خاتون‌ / آهو خانم)
● انتشار آلبومِ مَردِ شرقی‌ با صدای ‌ رامین‌ زحمتی‌. (2ترانه ـ مردِ شرقی‌ / شب)
● انتشار آلبومِ فالگیر‌ با صدای پرهام‌. ( 4 ترانه ـ فالگیر / نگاه‌ِ سَرد / ترانه‌ یادم‌ نمیاد / نامه‌رسون‌)

1383

● انتشارِ مجموعه‌یی از دَه شاعرِ جهان ( پابلونرودا، اکتاویوپاز، ژاک‌پرِوِر، نزّارقبّانی‌، برتولت‌برشت‌، فدریکوگارسیالورکا، ناظم‌حکمت‌، غادة‌السمان‌، خوآن‌رامون‌خیمنس‌، لنگستون‌هیوز.) با عنوانِ جهان‌ در بوسه‌های‌ ما زاده‌ می‌شود.
● انتشار ترجمه رمانِِ نامه‌ به‌ کودکی‌ که‌ هرگز زاده‌ نَشُد نوشته‌ی اوریانافالاچی.
● انتشار ترجمه اشعارِ مارگوت بیکل با نامِ فرشته‌یی‌ در کنار توست.
● نوشتنِ ترانه‌ی‌ تیتراژ سریالِ بانکی‌ها .
● سفر به گنبدِ کاووس و کاربر روی اشعار مختوم قلی فراغی در مجموعه‌یی با نامِ چشمان تو قاتل منند.
● نوشتنِ‌شعرِ بلندِ چپقِ صلح.
● نوشتنِ ترانه‌ی‌ تیتراژ سریالِ‌ عشق‌ِ گمشده‌.
● نوشتنِ فیلم نامه‌ی پوکه.
● اعلام جدایی از خانه‌ی ترانه سرایان در اعتراض به نحوه‌ی عملکردِ گردانندگان.
● مصاحبه با ایرج جنتی عطایی در لندن پیرامون ترانه و ترانه سرایی.
● نوشتنِ ترانه‌ی‌ تیتراژ سریالِ متهم‌ گریخت‌.
● نوشتنِ دو ترانه برای فیلم سینماییِ سرود تولد به کارگردانیِ امیر‌ قویتن‌ و خوانندگیِ امین حیایی.
● گردآوری ، تنظیم و علامت گذاریِ مجموعه اشعار زنده یادِ حسین پناهی در قالبِ هفت دفتر. (خودِ پناهی در هنگامِ حیات این وظیفه را به عهده‌ی او گذاشته بود.)
● انتشار آلبومِ فقط‌ خودم‌ُ خودت‌! ‌ با صدای فرهادجواهرکلام‌. (تمامِ ترانه‌ها ـ فقط‌ خودم‌ُ خودت‌ / بابا تو دیگه‌ کی‌ هستی‌؟ / هق‌ هق‌ِ تلخ‌ / خواستن‌ِ تو کارِ دله (نگو دوسم نداشته باش)‌ / یک کلام ختمِ کلام / بی خیالی / هیشکی تو رُ دوس نداره)
● انتشار آلبومِ عشق‌ یخی‌‌ با صدای محمدقاضی‌زاده. (1 ترانه ـ فانوس‌)
● انتشار آلبومِ جوونی‌‌ با صدای امیرکریمی. (2 ترانه ـ قبیله‌ی‌ بی‌مست‌ / بی‌بی‌ِ بارونی)‌
● انتشار آلبومِ جواب‌ فوری‌ ‌ با صدای گروه‌ آراکس‌. (1 ترانه ـ تلفن)‌

1384

● انتشارِ چهارمین مجموعه ترانه با نامِ رقص در سلولِ انفرادی.
● انتشارِ مجموعه نامه‌ی سلام ! خانمِ رنگین کمان !
● انتشارِ مجموعه‌یی از اشعارِ نزارقبانی با نامِ باران ،یعنی تو برمی‌گردی.
● انتشارِ گفتگو با ایرج جنتی عطایی به همراهِ گزینه‌یی از ترانه‌ها و نقد و نظر با عنوانِ مرا به‌ خانه‌اَم‌ بِبَر.
● نوشتن‌ِ هشت ترانه‌ برای‌ فیلم سینمایی سرود خوشبختی‌ به کارگردانیِ امیر قویتن و با بازیِ خسروشکیبایی.
● آغاز فعالیت در زمینه‌ی عکاسی اجتماعی.
● شعرخوانی در نمایشگاهِ نقاشی هانیبال الخاص در گالریِ هما.
● کار بر روی مجموعه‌یی از شعرهای اورهان ولی با نامِ ماهی‌ِ مست‌.
● نوشتنِ مجموعه شعرِ ما رُ ببخشین آقای دیکتاتور.
● نوشتن ترانه‌ی تیتراژ برای فیلمِ سینمایی حکم به کارگردانیِ مسعودکیمیایی و خواننده‌گیِ رضایزدانی و بازیِ عزت‌الله‌ انتظامی‌ ، خسروشکیبایی‌، لیلا حاتمی‌ ، بهرام رادان‌ ، پولادکیمیایی‌، مریلازارعی. ‌
● شرکتِ مجدد در جلسات خانه‌ی ترانه سرایان.
● نوشتن‌ِ ترانه‌ی‌ تیتراژسریالِ زنده‌گی‌ به‌ شرط‌ِ خنده.
● آغاز به جمع آوریِ مجموعه‌یی از ترانه‌های ترانه سرایانِ معاصر با عنوانِ ما ترانه سراییم.
● انتشار آلبومِ همترانه‌ با صدای ‌ محمدرضاآزادپور. (3 ترانه ـ سفر / همترانه‌ / بانو)
● انتشار آلبومِ می‌شناسمت‌‌ با صدای پرهام. (2 ترانه ـ یه‌ موتور / دریا رُ دریاب)‌
● انتشار آلبومِ روزهای بی خاطره با صدای سیاوش قمیشی . (3 ترانه ـ تصور کن / یاد من باش / پنجره)
● انتشار آلبومِ با من‌ خطر کن‌‌ با صدای علیرضا بلوری. (2 ترانه بی‌ستاره‌ / سلام‌ بی‌ریا)
● انتشار آلبومِ آبی‌ و سبز و قرمز‌ با صدای گروه‌ کارما. (2 ترانه ـ خوش‌خیال‌ / لیلی‌ گشنه)‌
● انتشار آلبومِ آواز خوان ، نه آواز با صدای حسن شماعی زاده. (1 ترانه ـ گیتار)
● انتشار آلبومِ شبِ شیشه‌یی با صدای حمید پیروزنیا. (1 ترانه ـ قصه ی شهرِ فرنگ)
● انتشار آلبومِ شاکی‌ با صدای ‌ طوفان‌. (1 ترانه ـ بارون)‌
● انتشار آلبومِ مارکِ عاشقی با صدای کیوان تافته . (1 ترانه ـ ترانه)

1385

● کار بر روی ترجمه شعرِ بلندِ زوزه اثرِ آلن گینزبرگ با همکاریِ حسن علیشیری .
● جمع آوریِ اشعارِ پنجمین مجموعه‌ی ترانه‌ها با نامِ تصور کن.
● عکاسی از محمود دولت آبادی.
● ترجمه ترانه‌های احمد کایا با همکاریِ آیدین آقاخانی در مجموعه‌یی با نامِ دیوارها سخن نمی‌گویند.
● جایزه‌ی تندیس طلایی مجله‌ی دنیای تصویر برای بهترین ترانه تیتراژ به رضا یزدانی برای اجرای ترانه‌ی لاله زار در فیلم حکم ساخته مسعود کیمیایی .
● انتشار آلبوم یادِ من باش با صدای فرزین. (3 ترانه ـ یادِ من باش / با من بمون / مادر )
● انتشارِ آلبومِ قشنگ روزگار با صدای فرامرز آصف. (1 ترانه ـ گل فروش)
● انتشارِ آلبومِ امشب با صدای شیلا. (1 ترانه ـ تو دیگه کی هستی)
● عکاسی از سیمین بهبهانی و همکاری با فصل‌نامه گوهران برای ویژه نامه سیمین بهبهانی.
● کار بر روی مجموعه‌یی از شعرهای چارلز بوکوفسکی با نام به سلامتیِ برادم هیچ کس.
● انتشار آلبومِ عسل ‌ با صدای محسن فلاح. (1 ترانه ـ قصه کهنه)
● انتشار آلبومِ منو ببخش با صدای راما. (1 ترانه ـ فدای چشات)‌ ‌
● انتشار آلبومِ نه دیگه‌ با صدای آریان. (3 ترانه ـ بهار / بنویس‌ / خونه)‌
● عکاسی از مسعود کیمیایی در حال ساختن فیلم رییس.
● ترجمه شعر چپق صلح به زبان انگلیسی توسط خانم مهسا سماواتی.
● نوشتن ترانه برای فیلم رییس، ساخته‌ی مسعود کیمیایی با آهنگسازی و اجرای رضا یزدانی با بازی فرامرزقریبیان، امین تارخ، خسرو شکیبایی، پولاد کیمیایی، لعیا زنگنه، مهناز افشار و...
● نوشتن مجموعه‌یی از شعرهای کوتاه با عنوان هایکوهای زندان.
● انتشارآلبوم هیس به خوانندگی و آهنگسازی رضایزدانی. (9 ترانه- شمال/ آوازه خون / مش رمضون/ یکی در میون/ برج/ نانوشته/ کارتون/ زندگی نامه/ دنیای وارونه)
● انتشار آلبومِ ترانه باران با صدای شاهرخ. (1ترانه ـ نازنین )‌
● انتشار آلبومِ هیشکی مثِ تو نمی‌شه با صدای فرهاد جواهرکلام. (10 ترانه ـ هیشکی مثِ تو نمی‌شه / با یه چش به هم زدن / می‌خوام همه دنیا اینُ بدونن / تنها / جای تو این جا خالیه / خیلی دلم تنگه برات / چشمم تو رُ گرفته / یادت نره / آخرین عشقِ همیشه)
● انتشار آلبومِ لحظه دیدار با صدای چنگیز حبیبیان. (1 ترانه ـ فرصت)‌
● انتشار آلبومِ آدم آهنی با صدای عباس شادکمالی. (1 ترانه ـ چشم، چشم، دو ابرو)‌

1386

● انتشار پنجمین مجموعه ترانه با نام تصور کن توسط انتشارات نگاه.
● انتشار ترانه‌های احمد کایا در مجموعه‌ی دیوارها سخن نمی‌گویند توسط انتشارات نگاه.
● انتشار شعرهای اورهان ولی در مجموعه‌ی ماهی مست توسط انتشارات نگاه.
● انتشار شعرهای مختوم قلی فراغی در مجموعه‌ی چشمان تو قاتل منند توسط انتشارات نگاه.
● نوشتن مجموعه شعری با عنوان گریه‌های گربه‌ی خاکستری.
● انتشار آلبوم رهسپار با صدای سام اسدی (1 ترانه - منُ ببخش)
● انتشار آلبوم اوج با صدای فرزان (1 ترانه – دختر ناز ایرون)
● انتشار آلبوم شبح با صدای بهنام صفاریان. (1 ترانه ـ شب انتظار من)
● ترجمه‌ی کتاب جنس ضعیف از اوریانافالاچی.
● عکاسی از جواد مجابی، شیرین عبادی، محمد حقوقی و...
● همکاری با امیر محمد قاسمی زاده در ساخت مستندی درباره سیمین بهبهانی با نام یک دریچه آزادی.
● نوشتن ترانه‌ی متن برای فیلم سینمایی رفقای فراموش شده به کارگردانی روزبه روحی پور با آهنگسازی و اجرای رضا یزدانی.
● ترجمه‌ی مجموعه‌یی از اشعار لویی آراگون با یلدا گلرویی.
● نوشتن فیلم‌نامه‌یی با عنوان خاطرات یک چاقو.
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دوباره دلم واسه غربت چشمات تنگه
دوباره این دل دیوونه واسه ت دلتنگه
وقت از تو خوندن ستاره ی ترانه ها!
اسم تو برای من قشنگترین آهنگه

بی تو یک پرنده ی اسیر بی پروازم
با تو اما می رسم به قله ی آوازم
اگه تا آخر این ترانه با من باشی ،
واسه تو سقفی از آهنگ و صدا می سازم

با یه چشمک دوباره من رو زنده کن ستاره
نذار از نفس بیفتم ، تویی تنها راه چاره
ای ستاره ! ای ستاره ! بی تو شب نوری نداره
این ترانه تا همیشه تو رو یاد من میاره

توی که عشقم رو از نگاه من می خونی
تویی که تو تپش ترانه هام پنهونی
تویی که همنفس همیشه ی آوازی
تویی که آخر قصه ی من رو می دونی

اگه کوچه ی صدام یه کوچه ی باریکه
اگه خونم بی چراغ چشم تو تاریکه
می دونم آخر قصه می رسی به داد من
لحظه ی یکی شدن تو اینه ها نزدیکه

با یه چشمک دوباره من رو زنده کن ستاره
نذار از نفس بیفتم ، تویی تنها راه چاره
ای ستاره ! ای ستاره ! بی تو شب نوری نداره
این ترانه تا همیشه تو رو یاد من میاره
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه ها مرسی از کمکتون!:redface:

Blue-Girlعزیز
مرسی به خاطر بیوگرافی من می خواستم بذارمش دیدم شما زحمتشو کشیدین....ممنونم!
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
توقع زیادی بود؟

توقع زیادی بود؟

منتظر نباش که شبی بشنوی،
از این دلبستگی های ساده دل بدیده ام!
یا در آسمان،
به ستاره ی دیگری سلام کرده ام!
توقعی از تو ندارم!
اگر دوست نداری،
در همان دامنه دور ِ دریا بمان!
هر جور تو راحتی!
همین سوسوی تو

از آنسوی پرده دوری،
برای روشن کردن ِ اتاق تنهائیم کافی ست!
من که اینجا کاری نمی کنم!
فقط, گهگاه
گمان آمدن ِ تو را در دفترم ثبت می کنم!
همین!
این کار هم که نور نمی خواهد!
می دانم که مثل ِ همیشه،
به این حرفهای من می خندی!
حالا، هنوز هم
وقتی به آن روزیهای زلالمان نزدیک می شوم،
باران می آید!
صدای باران را می شنوی؟
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
پیدایم کن!

پیدایم کن!

چه روزهای زلالی بود!
همیشه یکی از ما چشم می گذاشت،
تا بی نهایت ِ بوسه می شمرد
و دیگری
در حول و حوش ِ شهامت ِ سایه ها پنهان می شد!
ساده ساده پیدایم می کردی!
پونه پنهان نشین من!
پس چرا در سکوت این مغازه پیدایم نمی کنی؟
بیا و سرزده برگرد!
بگو:
-سک سک! مسافر ساده سرودنها
من هم قوطی ِ قرصهایم را در جوی روبروی مغازه می اندازم!
قلمم را،
چرکنویس های تمام ترانه های تنهایی را!
بعد شانه شعر را می بوسم!
می گویم:
-خداحافظ! واژگان نمناک کوچه و باران!
آخر فرشته فراموشکار من برگشت!
پیاده راه می افتیم!
از دره گرگها،
تا کوچه دومین پرنده تنها
راه دوری نیست!
کنج دنج کوچه می نشینیم!
من برایت از تراکم تنهایی این سالها می گویم
و تو برایم از حضور ِ دوباره بوسه!
دیگر «کبوتر باز برده» صدایت نمی زنم!
بر دیوار ِ بلند کوچه می نویسم,
«کبوتر با کبوتر، باز با باز»
باور میکنم که عاقبت ِ علاقه به خیر است!
کف ِ دست ِ راستم را نشان فالگیر ِ پیر پُل گیشا می دهم،
تا ببیند که خط ِ عمرم قد کشیده است
و دیگر مرا از نزدیکی نزول نفسهایم نترساند!
آنوقت، ما می مانیم و تعبیر ِ این همه رؤیا!
ما می مانیم و برآوردِ این همه آرزو!
ما می مانیم و آغوش ِ امن علاقه...

بیا و سرزده برگرد!
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
خواهش می کنم!

خواهش می کنم!

آنقدر بی خیال از بازنگشتنت گفتی،
که گمان کردم سر به سر ِ این دل ِ‌ساده می گذاری!
به خودم گفتم
این هم یکی از شوخی های شاد کننده ی توست!
ولی آغاز ِ آواز ِ بغض ِ گرفته ی من،
در کوچه های بی دارو درخت ِ خاطره بود!
هاشور ِ اشک بر نقاشی ِ چهره ام
و عذاب ِ شاعر شدن
در آوار هر چه واژه ی بی چراغ!
دیروز از پی ِ گناهی سنگین، گذشته را مرور کردم!
از پی ِ تقلبی بزرگ، دفاترِ دبستان را ورق زدم!
باید می فهمیدم چرا مجازاتم کرده ای!
شاید قتل ِ مورچه هایی که در خیابان
به کف ِ کفش ِ من می چسبیدند،
این تبعید ناتمام را معنا کند!
اگر شیشه ای که با توپ ِ سه رنگ ِ من،
در بعدازظهر تابستان ِ هشت سالگی شکست!
یا سنگی که با دست ِ من
کلاغ ِ حیاط ِ خانه ی مادربزرگ را فراری داد!
یا نفری ِ ناگفته ی گدایی، که من
با سکه ی نصیب نشده ی او برای خودم بستنی خریم!
وگرنه من که به هلال ابروی تو،
در بالای آن چشمهای جادویی جسارتی نکرده ام!
امروز هم به جای خونبهای آن مورچه ها،
ده حبه قند در مسیر ِ مورچه های حیاطمان گذاشتم!
برای آن پنجره ی قدیمی شیشه ی رنگی خریدم!
یک سیر پنیر به کلاغ خانه ی مادربزرگ
و یک اسکناس ِ سبز به گدای در به در ِ خیابان دادم!
پس تو را به جان ِ جریمه ی این همه ترانه،
دیگر نگو بر نمی گردی
!
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
فرض کن...

فرض کن...

فرض کن پاک کنی برداشتم
و نام تو را
از سر نویس ِ تمام نامه ها
و از تارک ِ تمام ترانه ها پاک کردم!
فرض کن با قلمم جناق شکستم!
به پرسش و پروانه پشت کردم
و چشمهایم را به روی رویش ِ رؤیا و روشنی بستم!
فرض کن دیگر آوازی از آسمان ِ بی ستاره نخواندم،
حجره ی حنجره ام از تکلم ترانه تهی شد
و دیگر شبگرد ِ کوچه ی شما،
صدای آواز های مرا نشنید!
بگو آنوقت،
با عطر ِ آشنای این همه آرزو چه کنم؟
با التماس این دل ِ در به در!
با بی قراری ٍ ابرهای بارانی...
باور کن به دیدار آینه هم که می روم،
خیال ِ تو از انتهای سیاهی ِ چشمهایم سوسو می زند!
موضوع دوری ِ دستها و دیدارها مطرح نیست!
همنشین ِ نفسهای من شده ای!
با دلتنگی ِ دیدگانم یکی شده ای!


 

jimmi

عضو جدید

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
در همین حدود زندگی کردم!

در همین حدود زندگی کردم!

سعی کردم که همیشه
به سادگی ِ اولین سلاممان باشم!
به سادگی سکوتمان در یکشنبه دیدار!
به سادگی واپسین دست تکان دادنم،
در کوچه بی چراغ!
می خواستم کودکان ستاره زبان مرا بفهمند!
می خواستم که هیچ ابهامی،
در گزارش گریه های نباشد!
می خواستم از اهالی شنزار و شتر گرفته،
تا برف نشینان قبیله قطب،
همصحبت ِ سادگی ام باشند!
احساس می کنم،
تمام سادگان ِ این سیاره همسایه منند!
ناجی علی و حنزله وصله پوشش را
بیشتر از ون گوگ دوست دارم،
که درختان را بنفش می کشید،
آسمان را صورتی
و خاک را قرمز!
(این را برای خوش آیند ِ هیچ چهره ای نگفتم!)
دوست دارم به جای سمفونی بتهون،

صدای ویولن نواز ِ کور خیابان ولی عصر را بشنوم!
دلم می خواست که حافظ
-
این همراه همیشه حافظه ام!-
یکبار به سمت ِ سواحل سادگی می آمد!
می خواستم کتابت او را
به زبان زلال نوزادان بی زنگار ببینم!
می خواستم ببینم آن ساده دل،
با واژه های کوچه نشین چه می کند!
هی! آرزوی محال!
آرزوی محال...

و تو!
از یاد نبر که ساده نویسی،
همیشه نشان ساده دلی نیست!
پس اگر هنوز
بعد از گواهی گریه ها در دفترم می نویسم:
«باز می گردی»
به ساده دل بودنم نخند!
اشتباه ِ مشترک ِ تمام شاعران ِ این است،
که پیشگویان خوبی نیستند
!?
 

helena_99

عضو جدید
بیا بازم مثل قدیم با همدیگه بریم شمال
دلم کرفته راضی ام به این خیالای محال
من و ببر تا آخر جاده چالوس ببرم
تا شیشه بارونی خیس اتوبوس ببرم
تا جای پات رو ماسه داغ موتلقو ببرم
تا آخرین دلهره نگاه آهو ببرم
من و ببر تا گم شدن تو اون چشای بی قرار
تا ساختن قصر شنی رو ساحل دریاکنار
دلم پره بیا بازم با همدیگه بریم سفر
جای ما اونجا خالیه من و ببر من و ببر
یه عمره جاده شمال منتظر عبور ماست
نمیدونه یکی از اون دو تا قناری بی صداست
یادش به خیر لحظه ای که چشمای ما دریا رودید
نور چراغ زنبوری رستوران اسب سفید
یادش به خیر شنای ما میون موجای بلا
خاطره های مشترک وقت سفر تو جنگلا
دلم پره بیا یازم با همدیگه بریم سفر
جای ما اونجا خالیه من و ببر من و ببر
یه عمره جاده شمال منتظر عبور ماست
نمیدونه یکی از اون دو تا قناری بی صداست
 
آخرین ویرایش:

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام!

سلام!

سلام می کنم به باد،
به بادبادک و بوسه،
به سکوت و سوال
و به گلدانی،
که خواب ِ گل ِ همیشه بهار می بیند!
سلام می کنم به چراغ،
به «چرا» های کودکی،
به چالهای مهربان ِ گونه ی تو!
سلام می کنم به پائیز ِ پسین ِ پروانه،
به مسیر ِ مدرسه،
به بالش ِ نمناک،
به نامه های نرسیده!
سلام می کنم به تصویر ِ زنی نی زن،
به نِی زنی تنها،
به آفتاب و آرزوی آمدنت!
سلام می کنم به کوچه، به کلمه،
به چلچله های بی چهچه،
به همین سر به هوایی ِ ساده!
سلام می کنم به بی صبری،
به بغض، به باران،
به بیم ِ باز نیامدن ِ نگاه ِ تو...

باورکن من به یک پاسخ کوتاه،
به یک سلام ِ سر سری راضیم!
آخر چرا سکوت می کنی؟
 

helena_99

عضو جدید
...
تو این زمونه سلف سرویس
مجال این نیست که
برم تو عالمه هپروت و
چشماتو
به فانوسای یه بندر دور افتاده تشبیه کنم
که بی قراره برگپشتن ماهیگیراشه
یا مثلا بگم که دستات
مث یه کلبه امنه
تودل یه جنگل انبوه
واسه زندونی فراری
اگه تو این روزگار
فرصت شنیدن جواب سلامت و داشته باشی
باید کلات و بندازی هوا
دیگه چه برسه به ردو بدل کردن دل و قلوه
که این روزا
کالای ممنوعست...
بزار در گوشت بگم
میخوامت
این خلاصه تموومه حرفامه...
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
رسیدن به این سایه سار ساده نبود!

رسیدن به این سایه سار ساده نبود!

روزگاری رازِ زیبایی زنبق ها را نمی دانستم!
دستم به دستگیره ی دل سپردن نمی رسید!
چشم چکامه هایم ضعیف بود!
پس با عینک ِ عشق به آسمان نگاه کردم!
به باغ و بلوغ ِ بوسه و بی حصاری ِ آواز!
به پولک ِ سرخ ماهی تنگ!
به جهره ام در آینه ترک دار!
نگاه کردم و دانستم!
دانستم که جهان،
کوچکتر از کره درس جغرافی دبستان است!
دانستم که کلید ِ تمام قفلهای ناگشوده ی دنیا،
همه این سالها در جیب من بود و بی خبر بودم!
دانستم که می شود با یک چوب کبریت،
خورشید ِ عظیمی را در آسمان روشن کرد!
دانستم که گذشتن از گناه ِ روزگار آسان است!
بخشیدن ِ خشم ِ شعله بر پرِ پروانه
و آمرزش ِ زنبورهای گزنده ی عسل آسان است!
حالا از پس همین عینک به زندگی نگاه می کنم!
در پس همین عینک چشم به راه تو می مانم!
در پس ِ همین عینک می گریم
و روزی،
در پس ِ همین عینک خواهم مرد!
ای!
قاریان ِ خاموش ِ گریه های من!
دیگر از دوری ِ دستهای و ستاره ها زاری نکنید!
من در تب و تاب این ترانه های تنهایی،
به جای تمام شما گریه کرده ام
!
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
ملامتم نکن!

ملامتم نکن!

به خودم چرا،
اما به تو که نمی توانم دروغ بگویم!
می دانم بر نمی گردی!
می دانم که چشمم به راه خنده های تو خواهد خشکید!
می دانم که در تابوت ِ همین ترانه ها خواهم خوابید!
می دانم که خط پایان پرتگاه گریه ها مرگ است!
اما هنوز که زنده ام!
گیرم به زور ِ قرص و قطره و دارو،
ولی زنده ام هنوز!
پس چرا چراغ خوابهایم را خاموش کنم؟
چرا به خودم دروغ نگویم؟
من بودن ِ بی رؤیا را باور نمی کنم!
باید فاتحه کسی را که رؤیا ندارد خواند!
این کارگری،
که دیوارهای ساختمان نیمه کاره کوچه ما را بالا می برد،
سالها پیش مرده است!
نگو که این همه مرده را نمی بینی!
مرده هایی که راه می روند و نمی رسند،
حرف می زنند و نمی گویند،
می خوابند و خواب نمی بینند!
می خواهند مرا هم مرده بینند!
مرا که زنده ام هنوز!
(گیرم به زور قرص و قطره و دارو! )
ولی من تازه به سایه سار سوسن و صنوبر رسیده ام!
تازه فهمیده ام که رؤیا،
نام کوچک ترانه است!
تازه فهمیده ام،
که چقدر انتظار آن زن سرخپوش زیبا بود!
تازه فهمیده ام که سید خندان هم،
بارها در خفا گریه کرده بود!
تازه غربت صدای فروغ را حس کرده ام!
تازه دوزاری ِ کج و کوله آرزوهایم را
به خورد تلفن ترانه داده ام!
پس کنار خیال تو خواهم ماند!
مگر فاصله من و خاک،
چیزی بیش از چهار انگشت ِ گلایه است،
بعد از سقوط ِ ستاره آنقدر می میرم،
که دل ِ تمام مردگان این کرانه خنک شود!
ولی هر بار که دستهای تو،
(یا دستهای دیگری، چه فرقی می کند؟)
ورق های کتاب مرا ورق بزنند،
زنده می شوم
و شانه ام را تکیه گاه گریه می کنم!
اما، از یاد نبر!
در این روزهای ناشاد دوری و درد،

هیچ شانه ای، تکیه گاه ِ رگبار گریه های من نبود!
هیچ شانه ای!?


 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
بابا انار نداره

کاش یکی بود ،یکی نبود اول قصه ها نبود
اون که تو قصه مونده بود ، از اون یکی جدا نبود
ماه پیشونی رها بود از طلسم دیوای سیاه
پلنگ عاشق می پرید تا لب شیروونی ماه
سیاوش شاهنامه رو کاش کسی گردن نمی زد
کاش کسی توی قصه ها از عاشقی تن نمی زد
کاش داش کل با زخم تیغ تو بسترش جون نمی داد
قصه نویس قصه مون رو با گریه پایون نمی داد

تقویم باغچه ی ما برگ بهار نداره
جاده ی قصه هامون عطر سوار نداره
شهر بزرگ قصه ، پنجره هاش رو بسته
حتی تو دفتر مشق ، بابا انار نداره

کاش توی قصه های شب برق ستاره کم نبود
تو قصه ی جن و پری دلهره دم به دم نبود
کادربزرگ قصه هاش رو بالای طاقچه جا می ذاشت
یه عاشق تازه نفس تو شهر قصه پا می ذاشت
قصه های قدیمی رو یه جور تازه می نوشت
آدم و حوا رو می برد دوباره می ذاشت تو بهشت
اما تا اون بیاد باید با بی کسی سر بکنیم
ترانه های کهنه رو دوباره از بر بکنیم

تقویم باغچه ی ما برگ بهار نداره
جاده ی قصه هامون عطر سوار نداره
شهر بزرگ قصه ، پنجره هاش رو بسته
حتی تو دفتر مشق ، بابا انار نداره
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
تکلیفمان را روشن کنیم!

در حواشی شعرهایم،
همیشه طنین ِ ممتد ِ طعنه را شنیده ام!
که : شاعران از فتح ِ قله های قیود و قافیه بازآمده اند
و تو گریه های مکرر خود را ترانه می نامی؟
اگر اینگونه بود،
هر کودکی شاعر و هر انشای کودکانه
همنام ِ ترانه بود!
می شناسم این اهالی ِ همهمه را!
در عبور از معابر ِ باد،
شاعران ِ بسیاری را دیده ام!
شاعرانی که به لطف ِ عینکهاشان شاعر شدند!
شاعرانی که مویشان را از وسط فرق می گرفتند،
تا شاعر تر شوند!
شاعرانی که گفتند : « - ساده ایم! » و ساده نبودند!
گفتند : « - عاشقیم! » و عاشق نبودند!
گفتند : « - به رسم اینه رفتار می کنیم! »
ولی اینه ها را شکستند
و تنها از طراوت ِ تن ها ترانه نوشتند!
باور کن راضی به گشودن ِ درگاه ِ گرد گرفته ی شان نیستم.
اما ببین چگونه پاپیچ ِ این پای پیاده می شوند!
هر چند،
آنها که از خطوط ِ خوابهای من خبر ندارند!
آنها که تابحال،
جز خواب ِ چراغ سبز ِ چهارراه ِ خیابانشان،
خوابی ندیده اند!
بگذار دلشان به همین هفته های همهمه خوش باشد!
وقتی نام ِ زغفران می شاید،
آنها به یاد ِ شله زرد می افتند!
هیچ شاعری در دفتر ِ شعر ِ خود ننوشت:
زعفران گل ِ زیبایی ست!
از ضمیر ِ زنگار بسته شان
به جز تکرار ِ طعنه و تردید
انتظاری نمی رود!
بگذار ندانند که رگبار ِ گریه های من،
از کجای آسمان آب می خورد!
ولی می خواهم تو بدانی! گُلم!
می خواهم تو بدانی!
پدر بزرگم همیشه می گفت
وقتی شبانه به کابوس ِ بی نور ِ کوچه می روی،
برای فار از زوایای ترس
آوازی را زمزمه کن!
من همه برای پُر کردن ِ این خلوت ِ خالی ترانه می خوانم!
برای تاراندن ِ ترس!
به خدا از این کوچه های بی سلام،
از این آسمان ِ بی کبوتر می ترسم!
بامها را ببن!
دیگر کسی بادبادک نمی سازد!
در دامنه ی دست ش کودکان،
تیر و کمان حرف ِ اول را می زند!
می ترسم از هزاره ای دیگر،
نسل ِ گلهای سرخ منقرض شده باشد!
می ترسم نوه های این ماهی ِ سرخ هم
با خیال ش رسیدن به دریا،
دور ِ حصار ِ همین حوض ِ نیمه پُر
بچرخند و ُ
پیر شوند و ُ
بمیرند!
می ترسم تو نیایی و من،
تا همیشه همسایه ی این سایه های سرشکسته شوم!
می ترسم!در قید و بند ِ تکمیل ترانه هم نیستم!
می دانم که دنیا شبیه ترانه هایم نیست!
تنها برای دوری ِ دستهایمان زمزمه می کنم!
حالا اگر این طایفه ی بی ترانه را
تحمل شنیدن ِ آوازهای من نیست،
این پهنه ی پنبه زار و این گودال ِ گوشهایشان!
بگذار به غیبت قافیه هایم مُدام نق بزنند!
بگذار از غربال ِ نازادگان بگذرم!
بگذار جز تو کسی شاعرم نداند!
مگر چه می شود؟
اصلاً دلم نمی خواهد به وقتِ رفاقتم با قلم شاعر باشم!
می خواهم در خیابان شاعر باشم!
وقتی راه می روم،
آواز می خوانم،
گریه می کنم!
وقتی گربه ی گرسنه ی کوچه را،
به نان ِ نوازشی سیر می کنم!
می خواهم آواز ِ دُهُل را از نزدیک بشنوم!
می خواهم تمام رودها را تا سرچشمه شان شنا کنم!
می خواهم تمام فانوسهای فاصله را روشن کنم!
می خواهم یک بار،
فقط یک بار ترانه ای به سادگی ِ سکئت ِ کودکان بنویسم!
آنوقت دفترم را ببندم،
بیایم روی همان نیمکت ِ سبز ِ انتظار بنشینم،
صدای پای تو را از پس ِ پرچین ِ پارک بشنوم،
چهره ات را در ظهرهای دور ِ آن پائیزِ خوب بخاطر بیاورم
و بمیرم!
به همین سادگی!
ساده بودن را از پری ِ کوچکی آموخته ام،
که با بوسه ای می مُرد و با بوسه ای به دنیا می آمد!
اما در این میان رازی هست.
که تنها تو از زوایای آن با خبری!
بگو بدانم! بی بی باران!
گرمای ناب ِ دومین بوسه ی معجزه، ایا
بر گونه های خیس ِ گریه ی من
خواهد نشست؟
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
چی بخونم ؟

چی بخونم وقتی چشام از حضور گریه خیسه ؟
وقتی هیچکس نمی تونه غصه هام رو بنویسه !
چی بخونم وقتی قلبت من رو از تو قصه رونده !
چی بخونم وقتی فریاد با سکوت فرقی نداره ؟
وقتی هیچ کس نمی تونه تو رو پیش من بیاره !

شب بی نفسی ، شب بلند تنهایی !
تو که همنفسی ، بگو کجای دنیایی ؟
شب گریه ی من ، شب سیاه بیداری !
غم رفتن تو ، شده یه دشنه ی کاری !

چی بگم وقتی ترانه بی تو جلوه یی نداره ؟
وقتی آواز من تنها توی کوچه جا می ذاره !
وقتی توی آسمونم چشمک ستاره ای نیست !
وقتی که برای بغضم جز شکستن چاره ای نیست !
چی بخونم وقتی هیچ کس من رو از خودم ندزدید !
وقتی غربت صدام رو کسی غیر تو نفهمید !

شب بی نفسی ، شب بلند تنهایی !
تو که همنفسی ، بگو کجای دنیایی ؟
شبگریه ی من ، شب سیاه بیداری !
غم رفتن تو ، شده یه دشنه ی کاری !
 
بالا