یادداشت کن !

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
🌷محبت تنها چیزیست
💗ڪه با بخشیدن زیادتر می شود
🌷و همیشه لازم نیست
💗چیزهای با ارزش ببخشی
🌷تا محبت کرده باشی
💗گاهی لبخند تو
🌷بهترین محبت است
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
🌺🧚‍♀️در یوگا حرکتی هست به نام آغوش،
اگه بخوام خیلی ساده و کوتاه بیان
کنم یعنی خودتو با همه ی آنچه که
هستی در آغوش بگیر با همه ی اتفاقاتی
که تجربه کردی با همه ی آدمهایی که
از دست دادی با همه ی ضعف ها قوت ها
با همه ی زخم هایی که جز خودت مرهمی
برای اونها نبود.خودت رو در آغوش بگیر،
مکانِ امنی برای خودت باش.برای خودت
رفاقت کن برای خودت همدم باش.


خودت رو در آغوش بگیر و باور داشته
باش زمانی میتونی مسیر پیش روت رو
بهتر از هر زمان دیگه ای ببینی که به
خودت عشق بورزی که عاشق خودت باشی.
همه ی ما لایقِ یک زندگی پر از عشق
آرامش و مهربانی هستیم.

✍ حاتمه ابراهیم زاده
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
اشتباهی که تکراری بشه،
عذر خواهی رو بی‌ارزش میکنه.
عذرخواهی‌ای که تکراری بشه،
بخشیدن رو بی‌ارزش میکنه.
بخشیدنی هم که تکراری بشه،
رابطه رو بی‌ارزش میکنه.
یه سری چیزا ارزششون به عادی نشدنشونه؛
مراقبشون باشیم!
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
زندگی را زیباتر کن
گاهی با ندیدن
گاهی با نشنیدن
و گاهی با نگفتن...

زندگی فقط مال ما نیست
به همه تعلق دارد.

پس زندگی را
برای همه زیبا کنیم
با محبت، با لبخند
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
آدمها رو نسبت به خودتون «بی تفاوت» نکنید....
یه روزی میرسه
ذره ای توجهشون تنها
آرزوتون میشه...!
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
🌸لحظه‌ها می‌گذرند
🍀گرم باشیم و پر از فکرو‌ امید

🌸عشق باشیم
🍀و سراسر خورشید

🌸زندگی همهمه‌ مبهمی از
🍀رد شدن خاطره‌هاست

🌸هرکجا خندیدیم
🍀هرکجا خنداندیم
🌸زندگانی آنجاست
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
رفیـق مراقب باش تو فضـٰایِ مجازۍ .
زندگیتو ، فکـرتو ، آینده‌تو ، دیـنتو ؛
دلـتو ! دلتـو ! دلتـو !
نبازۍ . . .

پ ن : نظر کاملا شخصیه
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دﻭﺳـــــــﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺑﻪ ﺣــــﺮﻑ ﻧﯿـﺴــــﺖ!!!

ﺑﻪ ﻭﻗﺘــــﯿﻪ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﺕ ﻣﯿﺬﺍﺭﻩ
ﺑﻪ ﺍﺭﺯﺷﯿﻪ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﺕ ﻗﺎﺋﻞ میشه
ﺑﻪ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩﯾﻪ ﮐﻪ ﺑﻬﺖ ﺩﺍﺭه
ﺑﻪ ﺩﻟﮕﺮﻣﯿﻪ که بهت میده
"ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ" ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ:ﺟﺎ ﺧﺎﻟﯽ ﻫﺎﺷﻮ ﺑﺎ ﺗو پر کنه
ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺗــــــــــﻮ
ﺟﺎ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻨـ
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
در هیاهوی زندگی دریافتم 🍃🌼
چه بسیار دویدن‌ها که فقط پاهایم را از من گرفت
در حالی که گویی ایستاده بودم...

چه بسیار غصه‌ها که فقط باعث سپیدی موهایم شد
در حالی که قصه‌ای کودکانه بیش نبود...

دریافتم
کسی هست که اگر بخواهد "می‌شود"
و اگر نخواهد "نمی‌شود؛
به همین سادگی...

کاش نه می‌دویدم و نه غصه می‌خوردم...!

👤 جان لِنون
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
آرام و صبور باش
به قطار زمان فرصت بده
او لحظات سخت و نا اميدی ات
را با خود خواهد برد ...
بعد از آن خوشبختی
از راه خواهد رسيد و
برايت آرزوهای خوشی را
كه سفارش داده بودی خواهد آورد...
محال است خداوند آرزویی در قلبت
قرار دهد که برایش تدارک ندیده باشد...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
و شاید بزرگترین دلیل بی‌خوابی‌های شبانه
این است
که یک دنیا حرف داری
اما برای گفتن‌اش
نه دلیلی داری نه گوش شنوایی!

#علی_سلطانی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
یاد گرفتم این بار که دستانم یخ کرد،
دستان کسی را نگیرم!
جیب‌هایم مطمئن ترند.

دنیا رو می بینی؟ حرف حرف میاره،
پول پول میاره، خواب خواب میاره.
ولی محبت، خیانت، میاره!

کاش همه میدانستن
دل بستن به کلاغی که دل دارد،
بهتر است از طاوسی که زیبایی دارد.

کاش میشد انگشت را تا ته حلق فرو کرد
و بعضی دلبستگی ها را یکجا بالا آورد!
وفاداری آدم ها رو زمان اثبات می‌کنه
نه زبان !

زندگى به من آموخت:
که هيچ چيز از هيچ كس بعيد نيست.

این جمله رو هرگز فراموش نکن :
برای دوستت دارم بعضی ها ،
مرسی هم زیاد است!!!

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز




این غروب نیمه تعطیل روزهای عید آدم را به فکر فرو میبرد..

که اگر حق انتخاب داشت الان دوست داشت با چه کسی از ته دل بخندد.

از آن خنده ها که هیچ غباری نتواند تیره اش کند.

اگر امروز میتوانید گوشی رو بردارید و به او زنگ بزنید و بگویید

دلتان برای یه چایی خوشرنگ و تازه دم -که سر بی غم ترین حرفهای عالم را باز میکند- تنگ شده...

و اویی هست که بال در می آورد برای نگه داشتن زمان کنار شما.. و میتواند..

شما خوشبختید

به همین سادگی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یاد گرفتم این بار که دستانم یخ کرد،
دستان کسی را نگیرم!
جیب‌هایم مطمئن ترند.

دنیا رو می بینی؟ حرف حرف میاره،
پول پول میاره، خواب خواب میاره.
ولی محبت، خیانت، میاره!

کاش همه میدانستن
دل بستن به کلاغی که دل دارد،
بهتر است از طاوسی که زیبایی دارد.

کاش میشد انگشت را تا ته حلق فرو کرد
و بعضی دلبستگی ها را یکجا بالا آورد!
وفاداری آدم ها رو زمان اثبات می‌کنه
نه زبان !

زندگى به من آموخت:
که هيچ چيز از هيچ كس بعيد نيست.

این جمله رو هرگز فراموش نکن :
برای دوستت دارم بعضی ها ،
مرسی هم زیاد است!!!

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌


ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ

ﺯﻝ ﺯﻝ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﺶ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﻦ

ﺑﯽ ﻫﯿﭻ ﺣﺮﻓﯽ

ﺑﯽ ﻫﯿﭻ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻠﯽ!

ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦِ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ

ﺍﯾﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻣﺶ ﻧﮑﻦ

ﺟﯿﻎ ﺑﺰﻥ ، ﻣﺤﮑﻢ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺷﺶ ﺑﮕﯿﺮ

ﺑﻮﺳﻪ ﺑﺎﺭﺍﻧﺶ ﮐﻦ .
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
لازم نیست برای طولانی زیستن،
به روزهای زندگی ات اضافه کنی،
تلاشت این باشد که
"زندگی" را به روزهایت اضافه کنی ...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
باید خودمان نوری بر تاریکی‌مان بتابانیم
این را هیچ‌کس دیگری برای ما انجام نخواهد داد ♥️

#چارلز_بوکوفسکی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
زندگى خيلى كوتاه است
قوانين راكناربگذار
بدى هاراببخش
ازناملایمات گذرکن
يك عاشق واقعى باش
وتامیتوانى بخند
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز




بالاخره یک روز تمام می‌شود

این دنیا با تمام سربالایی‌ها و سرپایینی‌هایش...

آدمی که تو را رنجاند،

اویی که تو را خنداند،

کسی که قلبت را به درد آورد،

اویی که آرامت کرد،

کسی که اشک‌هایت را دید و لبخند زد،

اویی که اشک‌هایت را پاک کرد و یا، با تو اشک ریخت

کسی که تمام وجودش پر از مهربانی بود،

و اویی که...

با همه‌ی آن‌ها، روزی جایی دور از این‌جا رو به رو می‌شوی؛

یا با لبخند به هم نگاه می‌کنید،

و یا فقط به هم، نگاه می‌کنید...!

آن‌جا دیگر کسی نمی‌تواند؛ چشمانش را روی قلبی که شکست، بغضی که به گلویی نشاند، اشکی که جاری کرد، زندگی شیرینی که خرابش کرد، دروغی که گفت، ببندد.

چون همان وقت که این‌جا چشمانش را روی تمام این‌ها بسته بود؛ کسی بود که چشمانش همه چیز را ثبت می‌کرد و به خوش‌خیالی آن فرد، لبخندی تلخ می‌زد.

گاهی باید کنار گوش تمام بی‌گناهان دل‌شکسته و پر از بغض دنیا آرام گفت: غمت نباشد؛ کسی که این‌جا چشمانش را بست؛ جایی دیگر بخواهد یا نخواهد چشمانش باز خواهد شد، گوش‌هایش هم. و همان وقت اشکی را که جاری کرد و ندید؛ می‌بیند.

و صدای قلبی را که شکست؛ می‌شنود.

می‌دانی؟ تنها خوبی این دنیا این است که، تمام می‌شود

آرام بگیر...

آن‌جا، جای دیگری‌ست...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز




گاهی‌ فکر می‌‌کنم دنیا با همه عظمتش تا چه اندازه می‌‌تواند حقیر و بی‌ ارزش باشد.

آدم‌ها از بامِ باورِ ما سقوط می‌‌کنند، یکی‌...یکی‌.

و قلب بی‌ آلایش ما، تهی از عشق و اعتماد فرو می‌‌پاشد، زخم خورده، رنجیده، آرام...آرام
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز




هنوز آخرین جمله خدا توی گوشم زنگ می‌زند:

" از قلب کوچک تو تا من یک راه مستقیم است،

اگر گم شدی از این راه بیا.

بلند شو.

از دلت شروع کن.

شاید دوباره همدیگر را پیدا کنیم"
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
اگر دو شخص که در جوانی یار و رفیق همدیگر بوده‌اند پس از یک عمر جدایی یکدیگر را دیگر بار در دوران کهولت ملاقات کنند عمده احساسی که در نگاه اول خواهند داشت احساس نومیدی و حسرت بر تمامی زندگی گذشته خواهد بود؛ زیرا افکارشان به آن روزهای خوشی باز خواهد گشت که زندگی چون انوار سرخ‌فام سپیده‌دمان زیبا و لطیف بود.
آه ای زندگی نیرنگ باز و بی‌وفا!
این احساس چنان بر هر چیز دیگری بین ایشان سایه خواهد افکند که پس زمینه هر آنچه در مورد آن گفت‌وگو می‌کنند را صورت خواهد داد...

📕 جهان و تأملات فیلسوف
#آرتور_شوپنهاور
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
به کسی که برایت نمی‌نویسد، مزاحمِ روزهایت نمی‌شود، درباره‌ات نمی‌‌خواند، مهم‌ترین تاریخ‌‌های تو را حفظ نمی‌کند و زندگی‌‌ات را پُر از کارهای شگفت‌ انگیز نمی‌کند، وابسته نشو
**
👤 غسان کنفانی
🌺🌺🌺🌺
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
انقدر خوب می شناختمش که قبل از حرف زدن می فهمیدم داره به چی فکر می کنه...

چشماش می گفت یه نقشه هایی واسه آینده ش کشیده، همون چشما می گفت نقشه رو اشتباه کشیده. می دونستم وقتی چیزی میره تو سرش باید انجام بده، حتی اگه وسط راه بفهمه نقشه ش اشتباست، حتی اگه از ناکجاآباد سر در بیاره.

خیلی زود فهمید جاده رو اشتباهی رفته، فهمید هر جاده ای برای رسیدن نیست...

وقتی برگشت دوباره دیدمش...موهای طلایی بلندش شده بود موهای پسرونه ی مشکی...قهقهه هاش شده بود لبخند...ولی چشماش همون بود، همونی که با دیدنش می فهمیدم چه حالیه...حال خوبی نبود.

همینطور که ناخن می جویید بهم گفت تو قدیمی ترین رفیقمی، منو از خودم بهتر می شناسی، کجا رو اشتباه رفتم که نشد؟

می دونستم کجا رو اشتباه رفته، چون خودم قبلا این جاده اشتباه رو رفته بودم...«دوست داشتن یک طرفه»... من اسمش رو گذاشته بودم جاده ی بن بست! جاده ای که همه ی انرژیت رو صرفش می‌کنی و کلی واسه رسیدن به مقصدت وقت می ذاری ولی تهش هیچی نیست...هیچی...بن بسته و باید برگردی نقطه ی شروع...فقط بعد از برگشتن یه آدم دیگه ای میشی، یکی که دیگه کمتر دل به جاده می‌زنه!!!

زد رو میز و گفت حواست کجاست؟ جواب سوالم رو ندادی

تو چشماش نگاه کردم و گفتم: زمین تا آسمون رو متر‌ کردی؟ همین اندازه فرقتون بود...

یه پوزخند زد و گفت بچه که بودم فکر می کردم آسمون خیلی نزدیکه...انقدر که دستم رو ببرم بالا ، ابرها رو می تونم بگیرم...

بهش گفتم حالا چی رفیق؟!

گفت حالا می دونم فاصله یعنی چی!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز




کاش صدات نوار کاست دو لبه ای بود که از تموم شدنش نمی ترسیدم. می دونستم میشه برش گردوند. می دونستم یه جاهایی گیر میکنه،به خودش میپیچه. اما با دستام درست می شه.

کاش صدات کیفم بود که می ذاشتم روی میز. کاش صدات مبل خونه م بود. شناسنامه بود. اسم کوچیکم بود. دستخطم بود.کاش صدات هود اشپزخونه م بود. لولای در اتاقم بود. زنگ تلفن همراهم بود.

کاش می شد از صدات عکس گرفت.نگاهش کرد. کاش میشد بعد از نبودن،صدات رو گذاشت توی کمد.

کاش صدات جیب داشت. دستهام رو گرم میکرد.

کاش میشد روی صدات نوشت.تاش زد،گریه کرد. کاش می شد سرم رو روی صدات میذاشتم. دستم رو دورش میگرفتم،دست دیگه‌م خیس می شد.

کاش صدات چنگالی بود که موقع ظرف شستن از دستم افتاد توی سینک. صدات ترافیک اتوبان کرج بود.

کاش صدات دکمه ی اسانسوری بود که هر روز به انگشتم میخورد. به زحمت بسته شدن در تاکسی قدیمی بود.خوردن پاشنه ی کفش به سرامیکای راهرو بود.

کاش صدات گلستان بود وقتی از فروغ می پرسن. نیچه بود وقتی با اسب گریه کرد. همینگوی بود وقتی به معشوقه ش گفت"انگار پاهات از شونه هات شروع میشن".

کاش صدات یه جفت پابود. می تونستم با صدات برم. با صدات بیفتم. با صدات دراز بکشم. با صدات بپرم.

کاش صدات دستی بود که شیشه ی ماشینو می کشه پایین. کاش صدات با سرعت بیست تا زیر بارون می روند. صدات گرماشو می ذاشت روی پشتی صندلیم. صدات میخندید. صدات توی تراس خونه سیگار می کشید. دوش رو باز میکرد. موهاشو کنار میز صبحونه با حوله خشک می کرد و چند قطره اش می پرید روی صورتم.

کاش من صدات بودم. کاش من بودم...حتی با اینکه نیستی.
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
یکی از بهترین روزهای زندگی هر انسانی روزیست که می‌گوید «دیگر کافیست»
و به پا می‌خیزد تا برای چیزی که آن را
واقعا می‌خواهد با تمام وجود بجنگد...

#دارن_هاردی
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
جواب ندادن تماس خودش جوابه
جواب ندادن پیام خودش جوابه
دیر سین کردن خودش جوابه
گاهی جواب‌های کوتاه و بی معنی خودش جوابه
آدما همیشه مستقیم حرفاشون رو نمی‌زنن؛
گاهی باید درک کنی
بپذیری،
دل بکنی و بری بدون اینکه کسی به روت بیاره

پ.ن: تنها حرفی که اضافه میکنم؛ اجازه نده آدمهای دیگه نخواستنت بیشتر از یکبار به روت بیارند، وقتی بیشتر بشه به خودشون اجازه میدن کارهای خیلی بدتری در حقت کنند،پس به هر آدمی یک بار فرصت بده.
.هر چند وقتی عاشقی چندین بار این فرصت میدی ولی اگر دیدی با عملش داره میگه دوستت نداره حتی اون لبخندهاش هم باور نکن چون به تو به چشم یه چسب زخم داره نگاه میکنه که وقتی از معشوقه هاش صدمه میبینه میاد سراغت خوب که شد میره سراغ نفر بعدی🙃
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
یه⁩ ‌ مرحله⁩ ‌ از⁩ ‌ زندگی⁩ هم ‌هست⁩ که بهش میگن:
«بی تفاوتی ناشی از⁩ صبر بیش ‌ از⁩ حد»
اینجوریه که دیگه مثل گذشته واسه نبودن ها بی قراری نمیکنی،
بابت دیر جواب دادن ها ناراحت نمیشی، حساسیت هات کمتر میشه،
حسودی کردنات کمرنگ تر میشه
و قبول میکنی که گاهی وقتا آدما رو باید با لیاقتشون تنها بذاری..!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
نذار دوست اجتماعیت، رابطه عاطفیت به فنا بده!

این نصحیت یه روانشناس بود که خوندمش، اولش تعجب کردم اما با این روابطی که میبینم واقعا حق میدم، بعضی افراد برای روابط اجتماعی و عاطفیشون حد و مرز ندارند یعنی وقتی به روابطش نگاه میکنی نمیدونی واقعا با کی تو رابطه عاطفی هستند و با کی در رابطه اجتماعی؟؟!!

همین برخورد خودشون باعث ایجاد کلی سوتفاهم میشه، باعث میشه یه دوست اجتماعی توهم بزنه باهاش داخل یه رابطه عاطفیه و اون پاتنر عاطفی یه مزاحم هستش، پس این اجازه به خودش میده تا گند بزنه به رابطه عاطفیت

خودمون لازم بدونیم واقعا چی میخواهیم
بماند که یکسری در اصل دوستهای اجتماعیشون همون تو آب نمک خوابونده هاشونه😑
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
"خودت رو دوست داری؟!"

نمی دونم چرا ولی این اولین سوالی بود که ازم پرسید.

بهش نگاه کردم و زدم زیر خنده،گفتم اصلا مگه میشه کسی خودشو دوست نداشته باشه...

گفت آره میشه...زل زد تو چشامو تعریف کرد:

"چند سال پیش یکی که دوسش داشتم همین سوال رو ازم پرسید. منم اولش خندیدم ولی هوا که تاریک شد، تو سکوت و تنهایی شب این سوال خوره ی جونم شد. خیلی چیزا از جلو چشمم گذشت، خیلی فکرا تو سرم چرخید. یادم اومد چقدر واسه خودم کم وقت گذاشتم و با خودم غریبه ام، چه جاهایی از حقم کوتاه اومدم. راستش من تا اون روز هیچوقت برای خودم هدیه نخریده بودم، هیچوقت جلو آینه یک دل سیر خودم رو ندیده بودم، حتی خیلی وقتا پشت خودم رو خالی کرده بودم...اینا فقط یه معنی داشت؛ اینکه من خودمو دوست نداشتم...شاید برای این بود که خیلی حواسم پرت زندگیم بود، اونقدر که خودم فراموش شده بودم... "

حرفاش که تموم شد بهش گفتم چرا این سوالو ازم پرسیدی؟

گفت چون کسی که خودش رو دوست نداره نمی تونه یکی دیگه رو دوست داشته باشه...

می خوام یه بار دیگه ازت بپرسم "خودت رو دوست داری؟!"

بهش نگاه کردم ولی این بار نخندیدم...
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
*M.A* یادداشت های شبانه ادبیات 200
floe گریه کن ای دل.......... ادبیات 427
nadernorozi نگاه کن ادبیات 216

Similar threads

بالا