چاره کار کنترل قیمت هست؟ نیست!

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
سياست و بازار

[h=1]چاره کار کنترل قیمت هست؟ نیست![/h]


سید محمد‌هادی موسوی*
وقتی لکوموتیو اقتصاد یک ملت از ریل خارج شود دو اتفاق می‌افتد؛ اول آنکه دومینوی حوادث بد اقتصادی به راه می‌افتد و دوم آنکه برگرداندن ریل به مسیر اصلی کاری سخت و زمانبر می‌شود.
گرچه دومینوی بد اقتصادی ایران از سال 90 آغاز شد و هنوز ادامه دارد، ولی شل شدن پیچ‌های ریل آن از سال‌های قبل‌تر شروع شده بود. در این مقاله مجال پرداختن به پیشینه اتفاقات نداریم و فقط می‌خواهیم به نقد شرایط موجود و به چالش کشیدن راهکارهای دم دستی ارائه شده بپردازیم.
کمتر کسی است که باور نداشته باشد در این دو سال از قیمت تخم‌مرغ و جارو گرفته تا قیمت خودرو با افزایش دو تا چند برابری همراه بوده است. از زمانی که من یاد دارم در این مواقع صدا و سیما، رسانه‌ها، راننده تاکسی‌ها، مسافران اتوبوس و مترو معتقد بوده‌اند که دولت باید جلوی این گرانی را بگیرد و صدالبته همه معتقد بوده‌اند که کسی گوشش بدهکار نیست. از نظر عامه، تورم بدترین و ناجوانمردانه‌ترین هزینه‌ای است که آنها به خاطر سیاست‌های بد اقتصادی دولتمردان می‌پردازند. «دولت باید با کنترل قیمت اجازه ندهد فشار گرانی بر دوش مردم بیفتد؛» «تولیدکنندگان که قیمت کالاهای مورد نیاز مردم را افزایش می‌دهند زالوصفتانی هستند که خون مردم را می‌مکند؛» «دولت باید اقدامات قهری مناسبی با گرانفروشان بنماید؛» جملات این چنین هر روز بین مردم، کارشناسان و حتی خود دولتمردان تبادل می‌شود.
اما چه باید کرد؟ ساده ترین و دم‌دست‌ترین راه برای تثبيت قیمت، کنترل آن است. در این حالت دولت در کفه ترازوی مصرف‌کننده نشسته و کفه را به سمت او سنگین می‌نماید. دولت با ابزارهای خود یک قیمتِ «نه سیخ بسوزد و نه کباب» تعیین می‌کند و تولیدکنندگان و فروشندگان موظف به رعایت آن هستند و در غیر این‌صورت انواع و اقسام جریمه‌ها و حتی لغو مجوزهای کسب و کار منتظر آنها است.
در این حالت مردم و مسوولان هر دو راضی از نتیجه کار منتظر کاهش قیمت‌ها می‌نشینند، اما این اتفاق هرگز رخ نخواهد داد. حداقل از زمانی که من به یاد دارم، دولت تلاش داشته قیمت شیر و لبنیات را ثابت نگه دارد و از آن روز تا به حال قیمت‌ها 400 تا 500 درصد افزایش یافته است. سرنوشت قیمت خودرو، مسکن، بلیت هواپیما و هزاران جنس جورواجور دیگر هم بهتر از این نیست. همان آش و همان کاسه اینبار با شدت و حدّت جدید راه می‌افتد. دولت همچنان بر همان فرضیه خود پافشاری می‌کنند و مجددا قیمت‌های مصوب جدید تیتر روزنامه‌ها می‌شود تا دو سه ماه آینده که این اتفاق دوباره تکرار می‌شود. جالب اینجا است که تا به حال کسی از مردم و مسوولان از خود نپرسیده است که شاید این راه اشتباه است و راه دیگری هم وجود دارد.
راه حل اول مزایا و معایبی دارد. قیمت مصوب و تثبیت قیمت‌ها در کوتاه‌مدت مفید است. قیمت‌ها تثبیت می‌شود. بار روانی جامعه کم شده، تقاضا برای مدت کمی کاهش یافته و مصرف‌کنندگان راضی می‌شوند. اما مشکل حل نمی‌شود. تثبیت قیمت مثل مسکنی است که به پای شکسته یک فوتبالیست تزریق می‌شود تا به بازی خود ادامه دهد. هرچه بگذرد، بدون آنکه خود او بفهمد، جراحت پای او بیشتر شده، اما دولت از سر خیرخواهی مجددا مسکن به او تزریق می‌کند. این روند تا جایی ادامه می‌یابد که ممکن است دیگر آن پا برای او پا نشود.
جهت درک بهتر معایب این روش اجازه بدهید با یک مثال قضیه را روشن کنم. بیایید فرض کنیم من یک تولیدکننده لبنیات هستم. در شرایطی که قیمت مواد اولیه، حقوق کارگر، نرخ تسعیر ارز و غیره بالا می‌رود هزینه تمام شده محصول من نیز بالا خواهد رفت. لذا من دو راه دارم یا قیمت فروش محصول را افزایش دهم یا از حاشیه سود خود کم کنم. در حالت دوم دست من چندان باز نیست چون معمولا حاشیه سود من بر اساس شرایط رقابتی بازار تعیین می‌شود و قابلیت انعطاف زیادی به من نخواهد داد. حتی در صورت کاهش سود، قیمت محصول چندان کاهش نمی‌یابد. پس من راه حل اول را انتخاب کرده و قیمت محصول خود را افزایش می‌دهم. با این کار، من سرمایه در گردش لازم برای ادامه کار و تامین سود منطقی جهت تولید را به دست خواهم آورد. در این شرایط گرچه کالای من افزایش قیمت داشته و ممکن است بخشی از مشتری‌های من ریزش کنند، ولی همچنان شرایط حیات اقتصادی من مهیا است.
لازم است من به عنوان تولیدکننده به نکته دیگری نیز توجه کنم. عمر مفید تجهیزات کارخانه من هر سال کاهش و استهلاک آنها افزایش می‌یابد. هزینه‌های استهلاک تجهیزات را نمی‌توان از مصرف‌کننده گرفت، ولی باید با یک برنامه‌ریزی منطقی از سرمایه در گردش خود بخشی را برای تعویض و بهینه‌سازی تجهیزات کنار بگذارم. در صورتی که سود من به اندازه‌ای نباشد که سرمایه لازم برای نوسازی تجهیزات را بتوانم تامین کنم بالاجبار از خیر نوسازی و بهینه‌سازی تجهیزات خود صرف‌نظر می‌کنم. بنابراین تجهیزات من به مرور فرسوده و ظرفیت تولید کاهش می‌یابد و در نهایت در یک زمان خاص که می‌تواند ناشی از شوک‌های بیرونی باشد، من دیگر قادر به حیات نیستم.
دیگر تولیدکنندگان نیز با همین مشکل مواجه خواهند بود. برخی از تولیدکنندگان که شرایط حیات اقتصادی آنها مهیا نباشد، کار را رها کرده و مجددا بخشی از ظرفیت تولید کاهش خواهد یافت. همین کاهش ظرفیت باعث افزایش بیشتر قیمت می‌شود. در این مرحله با توجه به افزایش قیمت‌ها، افزایش ظرفیت و بهبود فرآیند برای من صرفه خواهد داشت لذا تمام تلاش خود را برای افزایش ظرفیت و استفاده از شرایط موجود خواهم کرد. با افزایش سود، بازیگران دیگری نیز ممکن است وارد بازار شوند و جهت استفاده از شرایط بازار اقدام به تولید موقت لبنیات یا حتی واردات آن کنند. مثلا ممکن است تولیدکنندگان غیرصنعتی، ماست، شیر و دوغ را به صورت سنتی تولید نمایند و عرضه لبنیات افزایش یابد؛ بنابراین در درازمدت تولید لبنیات متناسب با مصرف آن افزایش یافته و با هر افزایش تولیدی- صرف نظر از بقیه شرایط- کاهش قیمت محصول رخ خواهد داد. کاهش قیمت باعث افزایش تقاضا شده و این سیکل به تدریج منجر به منطقی شدن تولید- مصرف و قیمت لبنیات خواهد شد.
این شرایطِ بهینه تولید است. اما فرض کنید در این شرایط بازیگر قدرتمندی به نام دولت وارد بازی شود. دولت با استفاده از ابزار خود و به دلایل
سیاسی- اجتماعی من را موظف به تثبیت یا کاهش قیمت می‌کند. در این شرایط حتی با فرض ضرر نکردن من، سرمایه در گردش من کاهش یافته و در بدترین حالت، ممکن است ادامه سرمایه‌گذاری در این صنعت صرفه اقتصادی نداشته باشد. پس بر اساس عقل سلیم اولین کاری که من می‌کنم آن است که ظرفیت تولید را به مرور کاهش و در نهایت سرمایه خود را از صنعت لبنیات برداشته و به سمت خرید دلار، سکه یا حتی جارو بروم تا بتوانم از سرمایه خود محافظت کنم. اصرار بیشتر دولت بر کنترل و حفظ قیمت در درازمدت جذابیت سرمایه‌گذاری در صنعت لبنیات را کاهش، آن را به رکود و تعطیلی کشانده و باعث کاهش عرضه و افزایش قیمت خواهد شد. کنترل بازار با امید کمک به مردم و علی‌الخصوص اقشار آسیب‌پذیر است، اما همین تلاش دقیقا نتیجه‌ای عکس داده و از قضا سرکنگبین صفرا خواهد فزود. این یک پیش‌بینی اقتصادی نیست که قابل نقد باشد. این دقیقا نتیجه آزمون و خطای چندین ساله ما است.
از آنجا که ما همیشه مشتاق دیدن نتیجه کارها در کوتاه‌مدت هستیم، بهترین راه‌ کنترل گرانی، دخالت دولت است که در کوتاه مدت نتیجه خواهد داد. کافی است نگاهی به شرایط صنعت خودرو، لبنیات، هواپیمایی و مسکن بیندازیم تا ببینیم کنترل قیمت چه میزان توانسته است قیمت را کنترل کند. ای کاش فقط یک بار سعی می‌کردیم که دست از کنترل قیمت برداریم و نتایج بلندمدت آن را ببینیم. از قدیم گفته‌اند:
«صد بار بدی کردی و دیدی ثمرش را
نیکی چه بدی داشت که یک بار نکردی»
 

Similar threads

بالا