معماری با مصالحی از جنس دل

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
غروبا وقتی دلم با قصه دمساز میشه

کنج ایوون میشینم چنگ دلم ساز میشه

یه قناری تو قفس همدم تنهایی من

با اون اواز قشنگش با من همراز میشه

به امید پر زدن توی فضای سبز باغ

چشم به در میمونه.کی در قفس باز میشه

قناری غصه نخور منم اسیرم مثل تو

یه روز از همین روزا دری به رومون باز میشه
 

mohamad.fars1365

عضو جدید
چه میخواهی از این خاموشی سرد؟
زبان بگشا که می لرزد امیدم!
نگاه بی قرارم بر لب توست
که می بخشی به شادی ها نویدم
دلم تنگ است و چشم حسرتم باز
چراغی در شب تارم برافروز
به جان امد دل از ناز نگاهت

فرو ریز این سکوت اشناسوز...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
غروبا وقتی دلم با قصه دمساز میشه

کنج ایوون میشینم چنگ دلم ساز میشه

یه قناری تو قفس همدم تنهایی من

با اون اواز قشنگش با من همراز میشه

به امید پر زدن توی فضای سبز باغ

چشم به در میمونه.کی در قفس باز میشه

قناری غصه نخور منم اسیرم مثل تو

یه روز از همین روزا دری به رومون باز میشه

[FONT=&quot] [/FONT]​
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]​
[FONT=&quot] بسترم[/FONT]​
[FONT=&quot] صدف خالی یک تنهایی ست[/FONT]
[FONT=&quot] و تو چون مروارید[/FONT]
[FONT=&quot] گردن آویز کسان دگری[/FONT]​

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه میخواهی از این خاموشی سرد؟
زبان بگشا که می لرزد امیدم!
نگاه بی قرارم بر لب توست
که می بخشی به شادی ها نویدم
دلم تنگ است و چشم حسرتم باز
چراغی در شب تارم برافروز
به جان امد دل از ناز نگاهت

فرو ریز این سکوت اشناسوز...

[FONT=&quot] [/FONT]​
[FONT=&quot] مي دانم روزي با تن خسته و خيس ، سوار بر قطرات درشت باران بر ناوادنهاي[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] چشمم فرود مي آيي در ميان انبوه مژگانم ميزبان خواهم بود و در آن لحظه چشمانم[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] را براي هميشه مي بندم تا ديگر دوريت را حس نکنم ...[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاش میشد من جدا از ما نبود
کاش میشد هیچکس تنها نبود
کاش میشد دشت دل خالی نبود
عشق ها کمرنگ و پوشالی نبود.....
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعد تو دگر هستی ما پا نگرفت
بعد از تو کسی در دل ما جا نگرفت
در کلبه تنهائی خود پوسیدم
بعد از تو کسی سراغ ما را نگرفت
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
در اوج یقین اگر چه تردیدی هست
در هر قفسی کلید امیدی هست
چشمک زدن ستاره در شب، یعنی
توی چمدان ماه خورشیدی هست
 

Saghar_mv

عضو جدید
مکتوب

مکتوب

آریستیپوس فیلسوف، از قدرتش در دربار دیونیزوس،مستبد سیراکوز، لذت می برد. یک روز بعدازظهر، به دیوژن برخورد داشت که برای خود غذایی از عدس می پخت.
آریستیپوس گفت : اگر حاضر بودی به دیونیزوس اظهار ارادت کنی، مجبور نمیشدی عدس بخوری.
دیوژن پاسخ داد : اگر بلد بودی از عدس لذت ببری، مجبور نمیشدی به دیونیزوس اظهار ارادت کنی.
استاد می گوید :
- درست است که هر چیزی بهای خود را دارد ، اما این بها همواره نسبی است. هنگامی که رؤیای خود را دنبال میکنیم، دیگران تصور می کنند بدبخت و ناشادیم . اما آنچه دیگران می اندیشند مهم نیست . مهم شادی درون قلب ماست :heart:

پائولو کوئلیو
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]اي خداي مهربون دلم گرفته[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]از اين ابر نيمه جون دلم گرفته[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]از زمين و آسمون دلم گرفته[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]آخه اشکامو ببين دلم گرفته[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]تو خطاهامو نبين دلم گرفته[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]تو ببخش فقط همين دلم گرفته[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]توي لحظه هاي من شيرين تريني[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]واسه عشق و عاشقي تو بهتريني[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]کاش هميشه محرم دلم تو باشي[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] تو بزرگي اولين و آخرينــــــــــي... [/FONT]
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو را در اسمان ها یافتم در حالی که فرشته ها به نظاره نشسته بودند
تو را در کوچه ای یافتم که از حجم وسیع زیبایی ات حقیر گشته بود
تو را در پاک ترین قلب ها یافتم.....
در ناگفته ترین سخن ها.....
تو را در تو یافتم....
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
با تو
به سرزمین عاطفه
میخوام یه روز سفر کنم
تا دشت مهربونیا
فاصله ها رو سر کنم
دلم میخواد تو دشت نور
خودم رو دربه در کنم
بیام یه روز تا پیش تو
اگه بخواد خطر کنم
اگه یه روز بشه منم
به شهر تو سفر کنم
دلم میخواد که چشماتو
تو اسمون قمر کنم
میام تا وسعت نگات
میام تا با تو سر کنم
با تو
فقط با تو
 

203_fariba

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کاش می دانستی
بعداز آن دعوت زیبا به ملاقات خودت
من چه حالی بودم!
خبر دعوت دیدارت چونکه از راه رسید
پلک دل باز پرید
من سراسیمه به دل بانگ زدم
آفرین قلب صبور
زود برخیز عزیز
جامه تنگ در آر
وسراپا به سپیدی تو درآ.
وبه چشمم گفتم:
باورت می شود ای چشم به ره مانده خیس؟
که پس از این همه مدت ز تو دعوت شده است!
چشم خندید و به اشک گفت برو
بعداز این دعوت زیبا به ملاقات نگاه.
و به دستان رهایم گفتم:
کف بر هم بزنید
هر چه غم بود گذشت.
دیگر اندیشه لرزش به خود راه مده!
وقت آن است که آن دست محبت ز تو یادی بكند
خاطرم راگفتم:
زودتر راه بیفت
هر چه باشد بلد راه تویی.
ما که یک عمر در این خانه نشستیم تو تنها رفتی
بغض در راه گلو گفت:
مرحمت کم نشود
گویا بامن بنشسته دگر کاری نیست.
جای ماندن چو دگر نیست از این جا بروم
پنجه از مو بدرآورده به آن شانه زدم
 

203_fariba

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
و به لبها گفتم:
خنده ات را بردار
دست در دست تبسم بگذار
و نبینم دیگر
که تو برچیده و خاموش به کنجی باشی
مژده دادم به نگاهم گفتم:
نذر دیدار قبول افتادست
ومبارک بادت
وصل تو با برق نگاه
و تپش های دلم را گفتم:
اندکی آهسته
آبرویم نبری
پایکوبی ز چه برپا کردی
نفسم را گفتم:
جان من تو دگر بند نیا
اشک شوقی آمد
تاری جام دو چشمم بگرفت
و به پلکم فرمود:
همچو دستمال حریر بنشان برق نگاه
پای در راه شدم
دل به عقلم می گفت:
من نگفتم به تو آخر که سحر خواهد شد
هی تو اندیشیدی که چه باید بکنی
من به تو می گفتم: او مرا خواهد خواند
و مرا خواهد دید
عقل به آرامی گفت:
من چه می دانستم
من گمان می کردم
دیدنش ممکن نیست
و نمی دانستم
بین من با دل او صحبت صد پیوند است
سینه فریاد کشید
حرف از غصه و اندیشه بس است
به ملاقات بیندیش و نشاط
آخر ای پای عزیز
قدمت را قربان
تندتر راه برو
طاقتم طاق شده
چشمم برق می زد /اشک بر گونه نوازش می کرد/لب به لبخند تبسم میكرد /دست بر هم میخورد
مرغ قلبم با شوق سر به دیوار قفس می كوبید
عقل شرمنده به آرامی گفت:
راه را گم نکنید
خاطرم خنده به لب گفت نترس
نگران هیچ مباش
سفر منزل دوست کار هر روز من است
عقل پرسید :
دست خالی که بد است
کاشکی...
سینه خندید و بگفت:
دست خالی ز چه روی !؟
این همه هدیه کجا چیزی نیست!
چشم را گریه شوق
قلب را عشق بزرگ
روح را شوق وصال
لب پر از ذکر حبیب
خاطر آکنده یاد شاعر : صبا آقاجانی
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


[FONT=&quot]یاد من باش[/FONT][FONT=&quot] اگه سنگم [/FONT][FONT=&quot],اگه خاکم , اگه رودم
برا تو خاطره گفتم , واسه تو خاطر بودم
اگه بارون و بیابون منو گم کرده تو چشماش
گاهی وقتا مهربون شو
گاهی وقتا [/FONT]
[FONT=&quot]یاد من باش[/FONT]
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیگر چه فرقی می کند

تلفن همراهم جلوی چشمم باشد
یا در جیبم
و یا در کشوی میزم؟!
وقتی خبری از تو نیست عزیــــــــــز...
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
ندارم فرصتی تا لحظه ی مرگ

بود بر شاخه هایم آخرین برگ

تو پنداری که شب چشمم به خواب است

ندانی این جزیره غرق آبست

به حال گریه می خوانم خدا را

به حال دوست می جویم شما را

نه اکنون بلکه عمری، روزگاریست

که پیش روی ما غمگین حصاریست

به وقت صبح تو ما را شب آید

در آن هنگامه جانم بر لب آید

کویرم من، تو گلشن باش ای یار

به تاریکی تو روشن بــاش ای یار
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
سرشار از دلتنگي

جهان را

با حلقه ي چشم تو

در چشم به هم زدني

به معاوضه مي خوانم

و تمامي درياها را

با قطره اشك دلتنگي ات....



باد مي وزد

و گيسوانت

رقصنده و شهرآشوب

به هر آنجه در جهان است

طعنه اي دلپذير مي زند.
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]خنده ها و گریه هایم را[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]روی هم می گذارم[/FONT][FONT=&quot] ...[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]تا نردبانی شود به سقف آسمان[/FONT][FONT=&quot] ...[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]اگر با هم بسازند[/FONT][FONT=&quot] ...[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]حتما[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]روزی به آسمان خواهم رسید[/FONT][FONT=&quot] ![/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot].[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot].[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot].[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]آن طرف آسمان چه رنگی ست ؟[/FONT][FONT=&quot]!...[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چقدر رمانتيك!!!!!!!!!!




[FONT=&quot] [/FONT]​
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]آنقدر به تنهایی ام عادت کرده ام[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]که می ترسم به[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]آینه ی اتاق نگاه کنم[/FONT][FONT=&quot] ![/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]تا مبادا[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] وجود یکی دیگر را حس کنم ...![/FONT]
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
میدانم نمی شود معنا کرد ...


زندگی زیباست اگرچه سخت است

جاده ای است هموار اگرچه پرپیچ و خم است

دفتری است کوچک اگرچه پر معناست

آسمانی است آبی اگرچه گاهی بارانی

خاطراتش زیباست اگرچه پر معماست

و

در آخر ...

دریایی است طوفانی که ساحلش آرام و قرار ندارد.


 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کاشکی
یک ساعت زمان داشتم !
آنوقت هر وقت دلم می خواست
زمان را نگه می داشتم ...
یا به عقب برمی گشتم ...
اما واقعیت این است که
ثانیه ها می گذرند ...
و همه چیز را با خود می برند !
فرصت ها را ، خاطره ها را ...
ولی یک چیز را
یادشان می رود که ببرند ...
یاد تو را از قلبم و ذهنم ...!
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
با زمين خيلي غريبم

با هواي تو صميمي

ديده بودمت هزار بار

تو يه رؤياي قديمي



به نگاه چشم گريون

يه فرشته رو زميني

چشامو به روت مي بندم

تا كه اشكامو نبيني

...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]می روم خسته و افسرده و زار[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]سوی منزلگه ویرانه ی خویش[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]به خدا می برم از شهر شما[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]دل شوریده و دیوانه ی خویش[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]می برم تا که در آن نقطه ی دور[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]شستشویش دهم از رنگ گناه[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]شستشویش دهم از لکه ی عشق[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]زاین همه خواهش بیجا و تباه[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]می برم تا ز تو دورش سازم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]ز تو ای جلوهی امید محال[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]می برم زنده به گورش سازم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]تا از این پس نکند یاد وصال[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]ناله می لرزد،می رقصد اشک[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]آه بگذار که بگریزم من[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]ز تو،ای چشمه ی جوشان گناه[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]شاید آن به که بپرهیزم من[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]به خدا غنچه ی شادی بودم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]دست عشق آمد و از شاخم چید[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]شعله ی آه شدم،صد افسوس[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]عاقبت بند سفر پایم بست[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]می روم،خنده به لب،خونین دل[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]می روم،از دل من دست بدار[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]ای امید عبث بی حاصل[/FONT]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
کم کم این حکایت دیده و دل،
که ورد زبان کوچه نشینان است،
باورم شده !!

باورم شده ،
که دیگر صدای تو را در سکوت تنهایی نخواهم شنید ..


راستی ..
در این هفته های بی من کجایی؟
کجایی که صدای من
به گوشت نمی رسید؟
و گاه گویه هایم به نگاهت ؟

می دانم!
تمام اهالی این حوالی گهگاه عاشق می شوند!
اما شمار آنهایی که عاشق می مانند،
از انگشتان دستم بیشتر نیست .. . ..

یکی شان همان سایه ای که گمان می برد،
در دوردست دریا امیدی هست !


 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
کجا دنبال مفهومی ؛
برای عشق میگردی؟
که من این واژه را تا صبح ؛
معنا میکنم هر شب....
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
این روزها دلم برای عشقی دلتنگ است

که همه روزهایم را بر باد داد



این ساعتها چقدر کند می گذرد

پس چرا زمان با تو بودن آنقدر زود گذشت ...
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
کاش مـــــیدانستـــــی

من سکوتـــــم حـــــرف اســـــت


...

__________________
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
شعرهايم ترانه نيست

حرف عاشقانه نيست

آواز خوش هزاره نيست

شعرهايم همه درد است و اين درد، بهانه نيست

شعرهايم رنگ ندارد، ... وزن و آهنگ ندارد

گفته بودم شعر من ترانه نيست

پاييز است و هرگز بهاره نيست

شعرهايم دردهاي كهنه است

دردي كه هرگز غريبه نيست

شعرهايم هرچه هست از خوب از بد

بهترين از اين برايم سرايه نيست
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]کاشکی[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]یک ساعت زمان داشتم[/FONT][FONT=&quot] ![/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]آنوقت هر وقت دلم می خواست[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]زمان را نگه می داشتم[/FONT][FONT=&quot] ...[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]یا به عقب برمی گشتم[/FONT][FONT=&quot] ...[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]اما واقعیت این است که[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]ثانیه ها می گذرند[/FONT][FONT=&quot] ...[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]و همه چیز را با خود می برند[/FONT][FONT=&quot] ![/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]فرصت ها را ، خاطره ها را[/FONT][FONT=&quot] ...[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]ولی یک چیز را[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]یادشان می رود که ببرند[/FONT][FONT=&quot] ...[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]یاد تو را از قلبم و ذهنم[/FONT][FONT=&quot] ...![/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 
بالا