معماری با مصالحی از جنس دل

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[ ناگهان دیدم سرم آتش گرفت
سوختم ، خاکسترم آتش گرفت
چشم واکردم ، سکوتم آب شد
چشم بستم ، بسترم آتش گرفت
در زدم ، کس این قفس را وا نکرد
پر زدم ، بال و پرم آتش گرفت
از سرم خواب زمستانی پرید
آب در چشم ترم آتش گرفت
حرفی از نام تو آمد بر زبان
دستهایم ، دفترم آتش گرفت


در وا مکن به روی طبیب و دوای عشق
حیف است درد او که مداوا کند کسی[
 

elyana

عضو جدید
منو حالا نوازش کن ، که این فرصت نره از دست، شاید این آخرین باره،که این احساس زیبا هست

منو حالا نوازش کن،همین حالا که تب کردم،اگه لمسم کنی شاید، به دنیای تو برگردم

هنوزم میشه عاشق بود، تو باشی کار سختی نیست،بدون مرز با من باش، اگر چه دیگه وقتی نیست

نبینم این دمه رفتن،تو چشمات غصه میشینه، همه اشکاتو میبوسم،میدونم قسمتم اینه.

تو از چشمای من خوندی،که از این زندگی خستم،کنارت اونقدر آرومم،که از مرگ هم نمیترسم

تنم سرده ولی انگار،تو دستای تو آتیشه، خودت چشمامو میبندی، و این قصه تموم میشه:gol:
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدا کجاست.......؟

خدا کجاست.......؟

[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]خدا کجاست؟[/FONT][FONT=&quot]
...[/FONT]
[FONT=&quot]توی سفره خالی ما[/FONT][FONT=&quot] …
توی چروک های صورت مادربزرگ …
توی ناله های زنی که داره وضع حمل می کنه …
توی پینه های دست ادمهای بدبخت و فقیر …
توی ارزوهای دخترهای فقیر دم بخت که دوست دارند کسی با اسب سفید بالدار بیاد و اونها رو از نکبت فقری که توش گیر کرده اند نجات بده …
توی دل مردی که شب با جیب خالی باید بره خونه، اما از زن و بچه هاش خجالت می کشه …
توی دل زن اون تعمیرکاری که دوست داره شبها که شوهرش از کار برمی گرده خونه، دستهاش از روغن و گریس سیاه باشه که یعنی اون روز کاری بوده و شوهرش پولی دراورده و به همین دلیل اول به دستهای شوهرش نگاه می کنه ببینه سیاهند یا نه …
توی دل اون شوهر که اگر دستهاش سیاه نباشن ساکت میره یه گوشه اتاق تا گرسنه بخوابه اما صدای زنش که هی به بچه هاش میگه خدا بزرگه خدا بزرگه نمی ذاره اون بخوابه …
توی نماز های طولانی ان عابد که خلوت شبانه اش رو حاضر نیست با همه دنیا عوض کنه …
توی چشمهای سرخ شده کسی که به ناحق سیلی می خوره اما خجالت می کشه گریه کنه …
توی اشکهای بچه ای که از درد بی پدری گریه می کنه و حتی معنی یتیم شدن رو نمی تونه بفهمه …
توی تنهایی ادمها …
توی استیصال ادمها …
توی خدایا چه کنم ها …
توی خوشحالی شب عید بچه ها …
توی شادی عروسها …
توی غم تمام نشدنی زنهای بیوه …
توی بازی بچه ها …
توی صداقت …
توی صفا …
توی پاکی …
توی توبه …
توی توبه های مکرری که دایم شکسته میشن …
توی پشیمانی از گناه …
توی علی …
توی نماز علی …
توی اشکهای علی …
توی غمهای علی …
توی................. [/FONT]
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاش میامدی ای مونس لحظه های تنهایی
چشمان تو ترانه بهاری است ونگاهت فصل ناب دوست داشتن...
باز هم روزی دیگر در ارزویت بودم
انقدر انتظار کشیدم که روشنایی روز به ظلمات شب رسید
در انتظارت ساعت دیواری را نگاه میکنم
سحر بیاد میاورد که روزی دیگر گذشت و نیامدی...:gol:
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عمری
منتظر ماندم
که
بیایی.

حال
دل، شور می زند
بند بندش ، لرزان !
.
.
مبادا...
.
.
این آمدن را
رفتنی، دوباره باشد...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روی آن شیشه تب دار تو را "ها" کردم
اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم
شیشه بدجور دلش ابری و بارانی شد
شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم
با سر انگشت کشیدم به دلش عکس تو را
عکس زیبای تو را سیر تماشا کردم:gol:
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هرگز.............!

هرگز.............!

دوری می تواند بوی تو را با خود ببرد
اما بودنت را نه !
دوری می تواند صدایت را با خود ببرد
اما
تکرار نام تو را در حفره های مغزم
هرگز!
من می توانم بی تو زندگی کنم
اما
نقاشی های بسیاری می میرد
شعرهای بسیاری سروده نمی شود
و من
هر شب
پاهایم را به دیوار می کوبم
تا دردشان کمتر شود
من می توانم بی بوی تو
بی شنیدن صدایت
بی دستهایت زندگی کنم
اما...
من می توانم اما
دشوار است
دشوار! "
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مهربانی را بیاموزیم
فرصت ابی شدن در پشت در ماندست


تو رو به خدا بعد من مواظب خوت باش

گریه نکن آرم بگیر به فکر زندگیت باش

غصم میشه اگه بفهمم داری غصه میخوری

شکایت از کسی نکن با این که خیلی دلخوری

دلت نگیره مهربون عاشقتم اینو بدون

دلـــــــــــــم گــــــــــــرفـــــــــت ــــــــه مــــــیـــــــــدونـــــ ــــی ازهم جـــــــــــــدا کـــــــردنـــــــــمــــ ـــــــون

دل نــــــــگـــــــرونــــت ــــــم هــــــــــــمـــــــــــ ش اگــــــــــــــــه خــــــــــــــطـــــــــ ـــا کردم بـــــبــــــخــش

بـــــــــازم مــــــــــنــــــــــــو بـــــــــخـــــــــــاطـ ــــــــــر تــــــــــمـــــــوم خــوبــــیــــــهـــــات بــــبــــخـــــش

مـــــنــــــــو بــــــبـــخــــــش مـــــــنـــــــــــوبـــ ــــــبــــــــخـــــــــ ش

اصلا فراموشم کن و فکر کن منو نداشتی

این جوری خیلی بهتره بگو منو نخواستی

برو بگو تنهایی خیلی زیاد دوسش داری

اگه تو تنها بمونی با کسی کاری نداری

دلت نگیره مهربون عاشقتم اینو بدون

دلـــــــــــــم گــــــــــــرفـــــــــت ــــــــه مــــــیـــــــــدونـــــ ــــی ازهم جـــــــــــــدا کـــــــردنـــــــــمــــ ـــــــون

دل نــــــــگـــــــرونــــت ــــــم هــــــــــــمـــــــــــ ش اگــــــــــــــــه خــــــــــــــطـــــــــ ـــا کردم بـــــبــــــخــش

بـــــــــازم مــــــــــنــــــــــــو بـــــــــخـــــــــــاطـ ــــــــــر تــــــــــمـــــــوم خــوبــــیــــــهـــــات بــــبــــخـــــش

مـــــنــــــــو بــــــبـــخــــــش مـــــــنـــــــــــوبـــ ــــــبــــــــخـــــــــ ش
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
يك روزخزان پاييزي پرستويي درحال مهاجرت ديدم
به او گفتم چوبه ديار يارمن ميروي به او بگو دوستش دارم ومنتظرش ميمانم
بهارسال بعد پرستويي نفس زنان آمد گفت:
دوستش بدار اما منتظرش نمان ...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امشب شب آخره که مزاحم دلت شدم
خورشید فردا مال تو ببخش که عاشقت شدم
بدرقه لازم ندارم، خودم میرم عزیزترین
نذار بمونه زیر پا ، قلبمو بردار از زمین
دوستت دارم برای تو فقط یه حرف ساده بود
غافل از این که قلب من منتظر اشاره بود...
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
زمانی که دست زندگی سنگین و بی ترانه است
هنگام عشق و اعتماد است...
و دست زندگی چه سبک میشود و شب چه پر ترانه
ان هنگام که بهم عشق میورزیم و اعتماد داریم...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من دلمرده از فراق توام.....
با من این حدیث را بگو
که چگونه با جانی بی دل زیست توان کرد؟


[FONT=&quot]آیینه پرسید که چرا دیر کرده است[/FONT]
[FONT=&quot]
نکند دل دیگری او را اسیر کرده است
خندیدم و گفتم او فقط اسیر من است
تنها دقایقی چند تاخیر کرده است
گفتم امروز هوا سرد بوده است
شاید موعد قرار تغییر کرده است
خندید به سادگیم آیینه و گفت
احساس پاک تو را زنجیر کرده است
گفتم از عشق من چنین سخن مگوی
گفت خوابی , سالها دیر کرده است
در آیینه به خود نگاه می کنم , آه
عشق تو عجیب مرا پیر کرده است
راست گفت آیینه که منتظر نباش
او برای همیشه دیر کرده است …

ببخشید اگه بیشتر از یک خط بود......
[/FONT]
 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
با قلب ترک خورده از تیر یار چه باید کرد؟ چه میشه ساخت؟
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]دلم گرفته به اندازه وسعت تمام دلتنگی های عالم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]شیشه قلبم آنقدر نازک شده که با کوچکترین تلنگری می شکند[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]می خواهم فریاد بزنم ولی واژه ای نمی یابم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]که عمق دردم را در فریاد منعکس کنم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]فریادی در اوج سکوت که همیشه برای خودم سر داده ام[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]دلم به درد می آید وقتی سر نوشت را به نظاره می نشینم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]کاش می شد سرنوشت را با آن روزها شیرینم عجین کرد[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]بغض کهنه ای گلویم را می آزارد[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]ای کاش باز هم کسی اشکهایم را نبیند[/FONT][FONT=&quot][/FONT]

 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگه از عشق میشه قصه نوشت میشه از عشق تو گفت
میشه از عشق تو مرد و دیگه از دست همه راحت شد
میشه از عشق تو مرد و دیگه از دست توام راحت شد
اره از عشق تو دیوونگی هم عالمیه....
 
آخرین ویرایش:

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو راسپید وهرچه جز تو را سیاه میکشم
به چشم تو که میرسم سه بار اه میکشم
گلی؟ستاره ای؟پرنده ای؟فرشته ای؟ چه ای؟
تو کاملی تو را شبیه قرص ماه میکشم......
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو راسپید وهرچه جز تو را سیاه میکشم
به چشم تو که میرسم سه بار اه میکشم
گلی؟ستاره ای؟پرنده ای؟فرشته ای؟ چه ای؟
تو کاملی تو را شبیه قرص ماه میکشم......

[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]منم و یه بغض کهنه که دوباره نو شده[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]بغضی که دوباره با غم رو به رو شده[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]دفتری از عقایدش تو دستای من مونده بود[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]عقایدی که هیچ کسی اون چیزارو نخونده بود[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]به یاد اون چشمای تو منم که بارونی شدم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]هیچ کسی باور نمی کرد این جور زندونی شدم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]هیچ کسی باور نمی کرد کشته شدی به دست من[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]قاتل تو شدم یه روز،خسته شدی از دست من[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]روزی که با اون خندهات گفتی برو از زندگیم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]یکی جامو گرفته بود،نفرین به اون یکدندگیم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]لجبازی کردم با دلم،گفتم می رم بی یاد تو[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]ارزش نداره واسه من ،دوباره یاد کردن تو[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]لحظه ی اون خدافظی،بغض تو گلوم گیر کرده بود[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]هیچی نگفت دلم ولی پیشه دلت گیر کرده بود[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]آروم آروم می رفتمو خیس می شدش هی گونه هام[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]مردم بهم می خندیدن،سرد شده بود اون نگاهام[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]وقتی رسیدم،تو خونه عکساتو من آتیش زدم [/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]قابل چشماتو نداشت،یه کبریتو آتیش زدم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]تقاص تنهاییِ من به دست تو پس داده شد[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]چشمای نازتم دیگه به دست خاک پس داده شد[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]ببخش اگه نفهمیدم یاری تو زندگیت نبود[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]می خواستی تنها نمونم،مریضیتو یادم نبود[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]پیش خدا هستی حالا،یه شاخ گل دست منه[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]منم شدم سابقه دار،این قفس زندونه منه[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]فاتحه ای روی لبام،شاخه گلی رو قبرت[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]سرباز داره بهم میگه دیگه تمومه وقتت[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]بغضی توی گلومه باز،خداحافظ گذشته[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]دستبند میاد رو دستام،ولی اون برنگشته[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

hadi.blue.chem

عضو جدید
جز تو
کی میتونه عزیز من باشه
کی میتونه تو قلب من جا شه
مگه میشه مثل تو پیدا شه

جز من
کی واسه دیدن تو حریصه
اسمتو رو قلبش مینویسه
گونه هاش از ندیدنت خیسه

تو نباشی
بی قرارم
بد میبینم
بد میارم

بی تو من
حس ندارم
سر ب زیرم
گوشه گیرم

کاش بمیرم . . .
 

eye to eye

عضو جدید
عشق ها بازیچه اند
عاسقان بازیگر این بازی طفلانه اند
عشق کو؟عاشق کجاست؟معشوقعه کیست؟
جنبش نفس است عشقش خوانده اند
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عشق ها بازیچه اند
عاسقان بازیگر این بازی طفلانه اند
عشق کو؟عاشق کجاست؟معشوقعه کیست؟
جنبش نفس است عشقش خوانده اند

هرگز برای عاشق شدن به دنبال بارون و بهار و بابونه نباش ، گاهی در انتهای خارهای یک کاکتوس به غنچه ای میرسی که ماه بر لبانت میرساند
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
به شعرهایم چه بگویم ان زمان که تو نیستی
که با صاعقه چشمانت وازه هایم را به اتش بکشانی...
 

elyana

عضو جدید
جز من اگرت عاشق شیداست بگو
ور میل دلت به جانب ماست بگو
ورهیچ مرا در دل تو جاست بگو
گر نیست بگو،هست بگو،راست بگو
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جز من اگرت عاشق شیداست بگو
ور میل دلت به جانب ماست بگو
ورهیچ مرا در دل تو جاست بگو
گر نیست بگو،هست بگو،راست بگو


[FONT=&quot]پس از آن غروب رفتن تو بیا طلوع من باش[/FONT]
[FONT=&quot] رسیده ام رو به آخر تو بیا شروع باش[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] شب از قصه جدا کن چکه کن رو باور من[/FONT]
[FONT=&quot] خط بکش رو جای پای گریه های آخر من[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] اسمتو ببخش به لبهام بی تو خالی نفسهام[/FONT]
[FONT=&quot] خط بکش رو باور من زیر سایه بون دستام[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot] خواب سبز رازقی باش,عاشق همیشگی باش [/FONT]
[FONT=&quot] خسته ام از تلخی شب تو طلوع زندگی باش [/FONT]
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


با تو شعرام همگي رنگ بهاره
با تو هيچ چيزي دلم کم نمياره


وقتي نيستي همه چي تيره و تاره
کاش ببخشي تو خطا هامو دوباره

اي خداي مهربون دلم گرفته
از اين ابر نيمه جون دلم گرفته
از زمين و آسمون دلم گرفته

آخه اشکامو ببين دلم گرفته
تو خطاهامو نبين دلم گرفته
تو ببخش فقط همين دلم گرفته

توي لحظه هاي من شيرين تريني
واسه عشق و عاشقي تو بهتريني

کاش هميشه محرم دلم تو باشي
تو بزرگي اولين و آخرينــــــــــي...
 
بالا