[ سینما ] - ديالوگ هاي خاطره انگيز و ماندگار سینما

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
شرم آوره. دارن مارو مثل گوسفندان به مذبح میبرن. چرا بهشون حمله نمی کنیم ؟
نیم میلیون نفریم. میتونیم فرار کنیم یا حداقل شرافتمندانه می میریم و ننگ تاریخ رو پیشانیمون نمی خوره


The Pianist| پیانیست 2002| رومن پولانسکی
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز


الپاچينو : تا حالا عاشق شدي؟
دنيرو : ٢٠ سالم كه بود ،٣٠ ثانيه عاشق شدم
اپاچينو : حالا چي ؟
دنيرو : ٣٠ ساله دارم به اون ٣٠ ثانيه فكر ميكنم....

Heat| مخمصه 1995| مایکل مان
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
فــرانــک اســلـیــد : ارزش بـعـضـی لـحـظـاتِ زنـدگـی بـه انـدازه ی کـل زنـدگـیه…

Scent of a Woman| بــوی خــوش یــک زن 1992| مارتن برست
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
کوپالسکی : رفقا! رفقا! این قدر زود تسلیم نشین. ناسلامتی ما باید آبروی روسیه رو حفظ کنیم.
بولیانف : خیلی خوب. پس ده دقیقه دیگه هم آبروی روسیه رو حفظ می‌کنیم.

Ninotchka| نینوچکا 1939| ارنست لوبیچ
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
اندرو مارتین () :همه چی تغییر میکنه. همیشه تغییر میکنه. آدما هرجا که بخوان میتونن برن. ولی چیزی که امروز فهمیدم این که هیچوقت از دلتنگ شدن براشون خسته نمیشم.

Bicentennial Man| مرد دویست ساله 1999| کریس کلمبوس
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاترین: من میخوام دعا کنم میخوای توهم با من دعا کنی.

رجینا:ممنون ولی من از اونجور آدما نیستم که فقط وقتی به چیزی نیاز دارن به خدا باور پیدا می کنن.
کاترین: وقتی بچه هام یه مشکلی دارن من دوست دارم بیان پیش من حتی اگه منو باور نداشته باشن...
Switched at birth| (TV series)
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
بنجامین باتن ( برد پیت ) : خنده داره که بعضی وقتا آدمایی تو زندگیت بودن که سخت به خاطر میاریشون ولی بیشترین تاثیرو روت داشتن.

The Curious Case of Benjamin Button| سرگذشت عجیب بنجامین باتن 2008| دیوید فینچر
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
بهزاد فراهانی(ابا یزید):از جنگ میایی یا از استحمام؟
مهدی فتحی (عمروعاص):خطاب به مروان و ابا یزید ،بمان بمان. ابا یزید بگو هرچه قران در اردو داریم همه را یکجا جمع کنن
ابایزید:قران میخواهی چه کنی عمر؟
عمرو عاص:بجممممممممممم
ابا یزید:(خطاب به مروان)بجم بجم پسر عمو بجم
ابا یزید:چه شده چرا لختی ؟لباسهایت را چه کردی عمر؟
عمرو عاص:عورتم جانم را نجات داد

سریال امام علی| داوود میر باقری
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
شون ( رابین ویلیامز )

تو در مورد دلتنگی واقعی چیزی نمیدونی چون این تنها زمانی اتفاق می افته که کسی رو بیشتر از خودت دوست داشته باشی ...
Good Will Hunting| ویل هالتینگ خوب 1997| گاس ون سنت
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
مجتبی : حاج آقا ببخشید یه سوال!شما درس خارج هم خوندید؟
رضا مارمولک : خارج نخیر, بنده تمام مدت قم بودم!!
((مارمولک))

 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز


ميسون( الار کولترين): حس مي‌کنم خيلي کارا دور و برم هست که از پسشون برآم و حتي دلم هم مي‌خواد که انجامشون بدم، اما واقعيت اينه که هيچ کدومشونو انجام نمي‌دم.
Boyhood| پسربچگي 2014| ریچارد لینکلیتر
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
جیران: تو تا حالا رفتی مدرسه ؟
حسین: من امروز اجازه گرفتم از مدرسه... رفتم واکسن زدم... قرار شده امروز تب کنم !

کیسه برنج| 1375| محمد علی طالبی
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
- کیک خامه‌ای؟
+ علاقه‌ای به شیرینی‌جات ندارم، ممنون
- بابت کاری که کردم از دستم دلخور هستی؟
+ حقیقتش، داشتم به اون بیچاره‌ای فکر میکردمش که شما طعمه‌ی سگ‌ها کردینش "دارتانیان". میخواستم بدونم اگر "دوما" الان اینجا بود چه واکنشی نشون میداد!
-ببخشید؟
+ الکساندر دوما "نویسنده‌ی کتاب "سه تفنگدار"!
- بله البته، دکتر.
+ حدس زدم لابد شما طرفدار این نویسنده هستین که اسم برده‌‌‌تون رو از روی شخصیت اول رمانش انتخاب کردین...حالا اگه الکساندر دوما امروز اونجا بودش
میخواستم بدونم چه واکنشی نشون میداد؟
- شک دارین که اینکارو تائید میکرد؟
+ بله، فکر می کنم سخته که بگیم این کار شما رو تایید می کرد.
- فرانسوی‌ دل نازکه دیگه...
+ولی "الکساندر دوما" سیاهپوست هست!

Django Unchained| جنگوی آزاد شده 2012| کوئنتین تارانتینو
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوریس: مسئله ایمان نیست؛ مسئله عقله.
فِرِد: ایمان یعنی باور داشتن به چیزایی که عقل سلیم بهت میگه باور نداشته باش.

Miracle On 34th Street| معجزه در خیابان ۳۴ام 1947| جرج سیتون
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
مخمل: با توام،تو... اسمت چی بود؟
نوک سیاه: امسِ این نوک طلا.
نوک طلا: اسم اینم نوک سیاه.
مخمل:خوب گوشاتونو وا کنین ببینین چی می‌گم. من چون شما رو خیلی دوست دارم اینو بهتون می‌گما! مواظب خودتون باشید! اصلا بهتره برین تو لونه‌تون و بیرون نیاین!
نوک طلا: چرا؟
مخمل: آخه چیزه، مادربزرگ رفته بیرون، این دور و ورا کسی هست که هرکی اونو ببینه ها! ... از ترس زهره ترک میشه!
نوک سیاه و نوک طلا: کی؟!
مخمل: اسمش چیزه... یه سر و دوگوش!
نوک سیاه و نوک طلا: یه سرو دو گوش؟!
مخمل: فقط هم با جوجه ها کار داره!

خونه مادربزرگه| مرضیه برومند
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز


من نميخوام محصول دنياي اطرافم باشم. من ميخوام دنياي اطرافم محصول من باشه!
The Departed| رفتگان 2006| مارتین اسکورسیزی
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
- من هیچوقت احساس تنهایی نکردم، چه موقعی که تنها بودم، چه وقتی که با دیگران بودم.
اما همیشه دوست داشتم درنهایت احساسش کنم...
تنهایی یعنی بالاخره کامل شدم.

Wings of Desire| زیر آسمان برلین 1987| ویم وندرس
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
لیلا (لیلا حاتمی): كى باور مى‌كنه من اينجا منتظرم شوهرم از خواستگارى برگرده؟!

لیلا| 1375|داریوش مهرجویی
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
گوش کنین حرومزاده های آشغال... اینجا یه مرد هست که دیگه نمیتونه تحمل کنه! یه مردی که جلوی حرومزادگی، فاحشگی، سگ بازی، هرزگی و کثافت بازی وایساده...اینجا یه مرده که وایساده...

Taxi Driver| راننده تاکسی 1976| مارتین اسکورسیزی
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
فیل: تو زندگیم هیچ وقت نتونستم حرفی رو مستقیم بزنم. یه بار خواستم با یه دختر به هم بزنم. اون قدر به حاشیه رفتم که اصلا نفهمید میخوام بهم بزنم! الان بیست ساله زن و شوهریم!
modern family

 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
تس ( ایلین برنان ): ببینم تو به من اطمینان نداری؟
کارآگاه سم ( پیتر فالک ): اطمینان؟! آخرین باری که به یه ضعیفه اطمینان کردم سال ۱۹۴۰ توی پاریس بود. اون گفت می ره بیرون دنبال یه بطری شراب. دو ساعت بعدش آلمانا وارد فرانسه شدن!

Murder by Death| مقتول قاتل 1976| رابرت مور
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
تصور کن یه روزی همه چیزهایی که همیشه می خواستی حاضر بشه و تو رو به سمت خودش صدا بزنه. و بعد درست وقتی که می خوای باورش کنی از بین بره و یک دفعه تصور « آینده » خیلی سخت میشه. این افسردگیه؟ درسته؟ 

Side Effect| عوارض جانبی 2013| استیون سودربرگ
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
هرزه بودم ، زن نمی گرفتم ...
بعضیا وقتی زن میگیرن تازه هرزه میشن !
شهاب حسینی
"یکی میخواد باهات حرف بزنه | منوچهر هادی
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
زینت الملوک (لعیا زنگنه): سرو دل خسته ي من...
"افسانه ها زیبا هستند زیرا واقعیت ندارند؛ واقعیت زیبا نیست و تنها کسانی برای همیشه از آن ما خواهند بود که برای همیشه از دست داده ایم و سهم من از عشق تو تنها رویای آرامش بخش و گرمی است که با خود به سردی گور می برم تا از غارت این زمانه ی پر دسیسه و پلشت برای همیشه محفوظش بدارم...
عزيز دل شكسته ی من...
تو می توانی گردش ماه را تکذیب کنی، می توانی نور خورشید را تکذیب کنی، اما عشق مرا هرگز تکذیب نکن. در جهانی دیگر و در آن سوی ابدیت به انتظارت خواهم نشست و تنها چیزی که از تو می خواهم این که با باد و باران دوباره آشتی کنی زیرا در هر بارانی که بعد از این ببارد من به دیدار تو خواهم آمد و با وزش هر نسیمی به نوازشت خواهم پرداخت..."

سریال مدار صفر درجه| حسن فتحی
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
مجتبی : حاج آقا مسئلهُُ ! قطب شمال شیش ماه شبه شیش ماه روز ! چجوری میشه نماز خوند ؟!

رضا مارمولک : اتفاقا در خصوص این موضوع هنوز هم میان علماء اختلافه ! حالا چه کاریه که ما بریم یه جایی که از شدت سرما خدایی نکرده به لقاء الله بپیوندیم!!
مجتبی : حاج آقا پس با این حساب اگر بین مسلمین و قطب شمال جنگی بشه! تکلیف مسلمان اسیر چیه ؟!
رضا مارمولک : بله ! اتفاقا همون دسته از علماء هم همینو میگن ! که توی شش ماه شب شما هر نمازی که بخوانید جزو نماز های شب محسوب میشه ...و اصلا گور پدر قطب شمال شما طبق ساعت مملکت خودتون نماز بخوانید و بخوانید!
مجتبی : حاج آقا پس !
رضا مارمولک : تمام شد و رفت شما ماستتو بخور!!
مارمولک| 1383| کمال نبریزی
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
سرسی لنیستر : هر چه تعداد آدمایی که دوست داری بیشتر باشه، ضعیفتری. کارایی واسشون میکنی که میدونی نباید بکنی. نقش یه احمق رو واسشون بازی میکنی تا اونا رو خوشحال کنی، تا اونارو امن نگه داری...
این یه حقیقته!
حقیقتی که خیلی از ماها قبولش داریم اما بازم این کار رو میکنیم...

(Game of Thrones)
 

naight

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز

استاد: می دونی بدتر از عشق بی فرجام چیه؟
سپیده: نه.
استاد: فرجام بدون عشق! اینکه بی عشق بری...


برف روی شیروانی داغ-محمد هادی کریمی
 

naight

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
صبوحی(مهران مدیری): میدونی لمس کردن بدن شیر چه حسی داشت؟
امیر (بهرام رادان): نه !!!
صبوحی: فهمیدم که قدرت شیر توی عضلاتش نیست...توی وجودشه...
وقتی میخواد چیزی رو بدست بیاره, با تمام وجود بلند میشه, با تمام وجود دنبالش میکنه , و با تمام وجود بدستش میاره...
رویاتو بدست بیار...

پل چوبی- مهدی کرم پور:gol::gol::gol:
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جهت اشتراک

جهت اشتراک

سارا: تو چیزهایی رو که نمی بینی رو باور نداری؟
بندریکس: منظورت خداست؟
سارا : منظورم تویی... دیدی بدون اینکه ببینمت به دوست داشتنت ادامه دادم میدونی من دو بار با خدا عهد بستم . اولی اینکه با هنری ازدواج کنم و دومین بار اینکه تو رو هرگز نبینم .اما ضعیفتر از اونم که سر قولهام بایستم.
سارا:میدونم که به خدا باور نداری اما سعی کن باهاش حرف بزنی.
بندریکس: نمی تونم
سارا: بهش بگو متاسفم
من یه انسانم
خیلی ضعیف
بهش بگو نمیتونم به قولم عمل کنم
بهش بگو که خسته ام از بی تو بودن..........
The end of the affair 1999
 

Similar threads

بالا