ایران خیزش یک قدرت منطقه‌ای

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
نویسنده: باری روبین
مترجم: کیانوش کیاکجوری
منبع: فصلنامه مریا- سپتامبر 2006

مقاله‌اي كه در ادامه مطالعه مي‌كنيد، به قلم «باري روبين» يكي از محققان برجسته صهيونيست و كارشناس مسائل ايران، به رشته تحرير درآمده است. دشمني با نظام جمهوري اسلامي ايران در تمام آثار وي موج مي‌زند و در واقع يكي از نظريه‌پردازان ضديت و برخورد با ايران به شمار مي‌رود؛ به همين دليل در اين مقاله نيز بارها به مسائلي مثل حمايت ايران از تروريسم و يا تلاش ايران براي دستيابي به سلاح‌هاي كشتارجمعي اشاره كرده كه ناگفته پيداست همه از روي دشمني است. اما آنچه اين مقاله را باارزش مي‌كند، تحليل‌هاي او از موقعيت منطقه‌اي و جهاني ايران و در واقع اعتراف او به اعتلاي جايگاه ايران است. وي در اين مقاله با وجود همه خصومت و دشمني كه با ايران دارد، ناگزير از اعتراف به پيشرفت جايگاه منطقه‌اي و بين‌المللي شده و به شكلي تحليلي به اين امر مي‌پردازد.
یک از تحولات مهم اوایل قرن بیستم در خاورمیانه خیزش ایران برای تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ منطقه ای است. این امر نه فقط به این خاطر است که ایران دارای نظام اسلامی یا حتی این که با تمام قوا به سوی کسب سلاحهای هسته ای در حرکت می باشد بلکه به دلیل فاکتورهای و عوامل دیگری از جمله امتیازات ژئوپولیتیک و خلأ قدرت است.
با این وجود با توجه به ایدئولوژی و تندروی تهران، نفوذ رو به رشد ایران، پیامدها و نتایج جدی برای ثبات منطقه و منافع غرب دارد که می تواند به مساله اصلی جهان طی سالهای آینده تبدیل شود. در ماههای ژوئن و آگوست، این نفوذ در حملات گسترده علیه اسرائیل توسط حزب الله و حماس به نحو روشنی احساس شد که منجر به بروز یک نبرد در مقیاس وسیع گردید.

مبانی تمایز ایران و بلندپروازیهای آن
نظریه پرداز و معمار اصلی خیزش ایران برای تبدیل شدن به یک ابرقدرت منطقه ای فردی به نام شاه بود که مورد تنفر رژیم کنونی ایران بوده و در پی انقلاب 1979 سرنگون گردید. وی پیش بینی کرده بود که ایران به قدرتمندترین کشور منطقه و همچنین به عنوان شریک آمریکا تبدیل گردد. در این مسیر وی ساخت یک نیروی نظامی بزرگ، افتتاح برنامه انرژی هسته ای، بسیج درآمد نفتی جهت خیزش کشور و تلاش جهت اجرای برنامه اصلاحات برای تبدیل ایران به یک کشور مدرن را آغاز کرد. آنچه برای شاه یک جاه طلبی با اتکا بر ناسیونالیسم وملی گرایی بود، برای نظام اسلامي این مساله به یک آرزوی موازی بر پایه اسلام شيعي تبدیل شد.
اگر بلندپروازی رهبر ایران یک پایه و رکن جهش ایران برای تبدیل شدن به قدرت منطقه ای بود ، موارد دیگر اوضاع و شرایط عینی و واقعی بوده است. ایران یک کشور بزرگ با جمعیت زیاد است که شمار زیادی از آنها با جمعیت کشورهای عرب خلیج فارس تلفیق و ترکیب شده اند. همانطوریکه بهای نفت بعد از دهه 1990 افزایش یافت و خود به یک منبع بزرگ مالی تبدیل شد.
دولت تهران می داند که برای حفظ دولت خود باید به اندازه کافی نیرومند باشد افزون براین تاریخ نشان داده است که وقتی که دولت مرکزی ضعیف است کشور به گونه ای سقوط می کند.
ایران از نظر فرهنگی، زبانی، قومی و مذهبی با همسایگان خود تمایزاتی دارد که این امر به احساس ماموریت ملی جداگانه این کشوردامن می زند. شکاف میان فارس و عرب بسیار واقعی است و در قبال مساله اسلام، شکل و نوع شیعه ایرانی در مقابل اکثریت سنی در میان کشورهای عربی است. افزون بر این، نگاه غالب میان کشورهای عرب از دهه 1950 ملی گرایی افراطی بود که خاورمیانه را به عنوان قلمرو انحصاری خود می نگریستند. در زمان رویارویی و تنش مانند جنگ عراق و ایران، در فاصله سالهای 1980 تا 1988 این تضادها به رقابت و تنفر تبدیل شد. به طور سمبلیک ناسیونالیسم عرب از نامگذاری خلیج فارس امتناع کرد و ترجیح داد که آن را بخشی از آبهایی بنامد که مجاور ذخایر غنی نفت جهان یعنی خلیج عرب است.
این محتوا و موقعیت آن چیزی است که یک ایدئولوژی اسلامی آرمانگرا قدرت را در ایران قبضه کرده است. آیت الله روح الله خمینی رهبر انقلاب، ایران را به عنوان اولین گام جهت ایجاد یک حكومت جهاني اسلامی آرمانگرایانه می نگریست که در وصیت نامه وی در سال 1989 آورده شده است.وی به مسلمانان تاکید کرد: به پاخیزید و آنچه که حق شماست را با چنگ و دندان بگیرید، از تبلیغات قدرتهای بزرگ و دلقکهای قسم خورده آنها نهراسید. علیه فرمانروایان ظالم بپاخیزید و به سوی حکومت اسلامی حرکت کنید. اگر همه مسلمان با یکدیگر همکاری کنند آنها بزرگترین قدرت روی زمین خواهند شد.
اگر ایران در تلاش برای سرنگونی کشورهای همسایه خود، گسترش انگیزه های ضد آمریکایی، حمایت از تروریسم وایجاد مانع در مسیر حل مناقشه اعراب و اسرائیل نبود این احتمال وجود داشت که آمریکا رژیم اسلامی در ایران را بپذیرد. این دشمنی اجتناب ناپذیر نبود. آمریکا می خواست از این مصیبت اجتناب کند. همکاری ایران در جلوگیری از نفوذ شوروی(زمانی که مسکو به افغانستان حمله کرده بود) و مقابله با رادیکالیسم عرب ، آمریکا را متقاعد و راضی کرده بود اما گروگانگیری اعضای سفارت آمریکا و نگهداری آنان برای بیش از یکسال واکنش متفاوتی را برانگیخت.
بعد از یک ربع قرن، ایران به ایجاد یک محیط دشوار برای خود کمک کرده است. روابط آنها با کشورهای عرب همسایه خود به طور رسمی درست اما آمیخته با تنش است. نیروهای آمریکایی در عراق، افغانستان و همچنین در کویت وعربستان سعودی حضور دارند. تهران می توانست در خصوص محاصره خود مذاکره کند. ایران همچنین با تحریمهای آمریکا و فشارهای بین المللی در خصوص مساله هسته ای خود مواجه بوده است.
با وجود این، عواملی در شرایط و اوضاع و احوال منطقه ای و بین المللی وجود داشتند که به ایران فرصتهایی را که مدتها در انتظارش بود را جهت تبدیل شدن به یک قدرت منطقه ای می دادند.

فرصتهای ایران
علیرغم همه این مسائل در داخل و خارج از کشور، تحولات، فرصتهایی رابرای اعمال قدرت و نفوذ ایران که طی تاریخ مدرن این کشور بی سابقه بوده است در اختیار ایران گذاشت. مهمترین عامل در میان این عوامل سقوط شوروی سابق بود که منجر به ظهور چندین کشور بزرگ مسلمان در شمال ایران شد. از جمله این کشورها، آذربایجان، ازبکستان، ترکمنستان و قزاقستان است. با توجه به ضعف این کشورها، ایران از نهضتهای اسلامی بومی این کشورهای حمایت کرد. فقدان قدرت اتحاد جماهیر شوروی در شمال ایران، فشار به تهران را به شدت افزایش داده است. افزون بر این، ایران حامی و تنها متحد سوریه گردید که به نفت با تخفیف ویژه ی ایران وحمایت دیپلماتیک این کشور نیاز داشت. دو کشور در لبنان برای سالهای متمادی با هم همکاری نزدیکی داشته اند.
تهاجم تحت رهبری آمریکا به عراق و سرنگونی صدام حسین، مهمترین دشمن تهدید کننده ایران را از بین برد. معهذا، در یک شرایط دموکراتیک، اکثریت شیعه در این کشور(عراق) به قدرت رسیدند. برخی عناصر در ائتلاف رهبری عراق و گروههای شبه نظامی شیعه، طرفدار ایران هستند گرچه رهبری عراق به عنوان یک کل تمایلی به این که موکل ایران باشد، ندارد. گروههای مقاومت سنی که توسط رژیمهای عرب حمایت می شوند به دولت کنونی فشار می آورند که ایران را به عنوان یک متحد ضروری تلقی کند. در برابر شرایطی که عراق بر اساس آن ایران را تهدید می کرد، اکنون تهران می تواند شمار زیادی از عوامل و منابع مالی خود را به این کشور ارسال و یک نقش محوری در این کشور ایفا نماید. برکناری حکومت طالبان درافغانستان منجر به نابودی دشمن دیگر ایران گردیده است.
در حالی که ایران از حضور نیروهای آمریکایی در افغانستان راضی و خرسند نیست اما تهران گروههای نماینده و نفوذ قابل ملاحظه ای در اکثریت شیعیان این کشورها دارد که در بخش جنوب غربی آن زندگی می کنند.
گرچه آمریکا، ایران را به عنوان حامی تروریسم در جهان تلقی می کند اما آمریکا برای اعمال فشار بیشتر بر این کشور در تنگا قرار گرفته است. با توجه به محدود شدن توجهات آمریکا به عراق، فقدان حمایت از سوی متحدان و افکار عمومی داخلی بعید به نظر می رسد که آمریکا به ایران حمله کند و در عین حال فاقد گزینه های دیگری برای تغییر سیاستهای تهران است.
ناخرسندی از رویارویی با ایران و در همان حال نیاز به نفت و تمایل به تجارت با ایران، سبب شده است که اروپا برای حمایت جدی از تحریمها و اقدام نظامی علیه برنامه هسته ای ایران آماده نباشد. گرچه یک معامله بزرگ دیپلماسی در حال انجام بوده و طرحهای بسیاری نیز ارائه شده است اما کف این قضیه این است که ایران با مهارت هرچه تمامتر همه این تلاشها را برای تداوم حرکت هسته ای خود بدون هزینه جدی دنبال می کند.
با توجه به ساخت موشکهای دوربرد وبعد از دستيابي به کلاهکهای هسته ای، ایران می تواند در تقویت آنها پیش دستی کند. وقتی که آن روز نهایی فرا رسد تهران از نظر استراتژیکی قدرتمندترین کشور مسلمان جهان خواهد بود.
اگر این عوامل را که مهم هستند کنار گذاریم موارد دیگری نیز وجود دارند که به تقویت موضع ایران کمک می کنند. یکی از مهمترین آنها که کمتر به آن توجه شده است ضعف زیاد و بی برنامگی کشورهای عرب است. امتناع جهان عرب با خودداری و امتناع رهبران آن برای ایجاد اصلاحات ضروری که آنها را درگیر حقوق مدنی، تغییرات اقتصادی، عملگرایی یا حتی میانه روی نسبت به غرب و اسرائیل می کند، مرتبط است.
ناسیونالیسم عرب بویژه در ابعاد بین المللی خود سقوط کرده است. جدا از مانورهای تبلیغاتی، دیگر جهان عرب وجود ندارد. افزون بر این هیچ دولت مجرد و منفرد عرب وجود ندارد که بر سایر کشورها نفوذ داشته باشد. مصر به مسائل درونی خود معطوف شده است، سوریه منزوی و عراق نیز تا طولانی مدت خود را به عنوان عرب تعریف نخواهد کرد.تنها ایران است که از نظر ایدئولوژیکی چیزهایی برای عرضه دارد و قادر به تقویت نفوذ خود در آن سوی مرزهای خود می باشد. این امر به معنای تکذیب این مساله نیست که فاکتورهای دیگری نظیر نژاد فارس یا مذهب شیعه جذابیت ایران را کم کرده اند.معهذا، این امر می تواند به حوزه های دیگر سرایت کند یا حتی در موارد بعدی یک امتیاز برای ایران فراهم کند.
رشد شکاف شیعه و سنی در کانون این شرایط است و تمایز ایران دراین میان خود یک امتیاز برای آن است. مسلمانان شیعه بزرگترین گروه در ایران، عراق، لبنان، عمان وبحرین هستند در حالی که در کشورهایی نظیر پاکستان، افغانستان، کویت، عربستان سعودی و دیگر کشورها در اقلیت قرار دارند.
ازوقتی که ناسیونالیسم عرب و کشورهای عربی، شیعیان عراق را چیزی جز حامی دشمنان خود تعریف نکرده اند، چرا شیعیان عراق نباید ایران را به عنوان متحد خود بنگرند؟ در سال 2005 ابومصعب الزرقاوی رهبر شورشیان القاعده آشکارا علیه شیعیان اعلام جهاد کرد و حتی مسلمان بودن آنان را تکذیب نمود.
تقریبا هیچ محکومیتی از سوی روحانیون مسلمان سنی یا رهبران سیاسی کشورهای عرب در قبال این اظهارات تکان دهنده صورت نگرفت. «عبدالله» پادشان اردن بدور از هر گونه نزاکت، به متحدان شیعه ایران، عراق و سایر کشورهایی که جهان عرب را تهدید می کنند، هشدار داد. «حسنی مبارک»، رییس جمهوری مصر نیز در مصاحبه با شبکه ماهواره ای العربیه نظرات خود را در این رابطه مطرح ساخت. وی با اشاره به نفوذ ایران در شیعیان عراق گفت: شیعیان همواره طرفداران ایران بوده اند؛ اکثر آنها طرفدار ایران هستند نه طرفدار کشورهایی که در آن زندگی می کنند و این امر نشان می دهد که شیعیان در همه جا عوامل ایران هستند.

بحران لبنان
جبهه دیگری که ایران نفوذ خود را در آن گسترش داده بحران لبنان در ماههای جولای و آگوست 2006 بود. اسرائیل به لبنان حمله کرد و یک جنگ یک ماهه میان آنهان صورت گرفت. حزب الله 4 هزار راکت به سوی اسرائیل شلیک کرد و اسرائیل نیز لبنان را بمباران نمود. از سوی دیگر، حمایت عربها از حزب الله بویژه بعد از پیروزی ادعا شده آن تا حدود زیادی شکاف میان شیعه و سنی را پوشاند.این نبرد همچنین سوریه وایران را بیشتر با هم نزدیک کرد.
این امر یک گام بزرگ رو به جلو برای نفوذ ایران بوده است. گرچه در همین زمان شماری از کشورهای عرب نظیر مصر، اردن، عربستان سعودی و تاحدودی دولت عراق از تقویت قدرت ایران نگران شده بودند.

مساله هسته ای ایران
ایران بسیار عالی مساله هسته ای را کنترل کرده است. در تعاملات دیپلماتیک ایران به طور مکرر تقاضای مصالحه و توافق می کند اما وقتی که اروپا و آمریکا بسته پیشنهادی جذاب و گیرایی به ایران ارائه می دهند، برای مثال کمک به ایران برای به دست آوردن انرژی هسته ای، ایران تعهدی می دهد که به سرعت آن را می شکند. جدا از تعامل بزرگ بر سر زمان که از آن برای پیشرفت در تحقیقات هسته ای استفاده شد، ایران در حال آموختن این درس است که می تواند هرچیزی را بدون هیچ جریمه ای انجام دهد .

انگیزه های ایران از تعقیب تکنولوژی هسته ای چیست؟
خبر رسمی این است که آنها به دنبال سلاحهای هسته ای نیستند و صرفا به دنبال انرژی هسته ای صلح آمیز می باشند. این چیزی است که رهبران آن هم بر آن تاکید دارند. این درست است که ایران فاقد ظرفیتهای پالایش است اما این امر جای تردید دارد که یکی از کشورهای اصلی تولید کننده نفت جهان معتقد است که به انرژی هسته ای نیاز دارد آنهم وقتی که این سبک از تولید انرژی هزینه بردار و خطرناک است.
با توجه به این مطالب، نخستین استدلال این است که ایران به سلاحهای هسته ای نیاز دارد؛ زیرا این کشور به وسیله دشمنان خود محاصره شده است.
دوم، این نکته نادیده گرفته شده است که ایران تعهدات قانونی تحت معاهده عدم اشاعه سلاحهای هسته ای دارد نه برای توسعه سلاحهای هسته ای. اگر کشورهایی نظیر پاکستان وهند به سلاحهای هسته ای دست یافتند به این دلیل بود که آنها هرگزاین معاهده را امضا نکرده اند.
کسب چنین قدرتی توسط ایران اهرمها و توانایی های استراتژیکی فوق العاده ای به این کشور خواهد داد. چه کسی می تواند به تهران مسلح بگوید«نه»؟ اروپا به سرعت باج خواهد داد و در همان حال امکانات آمریکا در منطقه کاهش خواهد یافت. کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس که از خطر صدام حسین رهایی جسته اند اکنون با تهدید جدیدی روبرو هستند.

نتیجه
ایران تنها قدرت بزرگ در خاورمیانه است زیرا هیچ کشور عربی نمی تواند چنین ادعایی کند. ایران نفوذ خود را در عراق، لبنان و میان فلسطینی ها و بخشی هایی از افغانستان گسترده است و نه تنها حامی حزب الله بلکه حامی حماس و جهاداسلامی نیز گردیده است. از بسیاری جهات حامی سوریه نیز می باشد. افزایش شکاف میان شیعه و سنی به افزایش نفوذ ایران افزوده است که همچنین به واسطه افزایش قیمت نفت حتی بدون سلاحهای هسته ای مورد کمک واقع شده است.
ایران نسبت به هر زمان دیگری در تاریخ مدرن خود نیرومندتر شده است. در همین حال ایران یک رژیمي دارد که به آن کشور در جهان عرب جذابیت بخشیده است . با توجه به تمام این فاکتورها، این کاملات عقلانی است که بگوییم افزايش قدرت ایران ً شرایط خطرناکی است که در سالهاي أينده احتمالا با أن روبرو خواهيم شد.

 

SerpentoR

عضو جدید
کاربر ممتاز
ایول ما باید تو منطقه اول باشیم و بمونیم با کمک ملت که خودمونیم نه دولت. ولی ارش جان تو جنگای الان تکنولوزی و وسایل نظامی خیلی از تعداد نفرات مهمه که البته اونم باز دست غیرت ملته. البته من در مقایسه با امریکا و روسیه گفتم.

ایول بابت تاپیکای نظامی. خیلی عالیه. ادامه بده. قربون رفیق
 

ali.mehrkish

عضو جدید
این برش از زمان گردنه ی بسیار خطرناکی است که بشریت در حال طی کردن آن می باشد و مشابه شرایط امروز را در طول تاریخ بشر کمتر شاهد بودیم تقریبا سال ها قبل دکتر بورژزینسکی کتابی تحت عنوان "خارج از کنترل" را نوشت تقریبا کار از دست همه ی متفکرین و صاحب نظران و مدیران اداره ی جهان خارج شده به مثابه راننده یک اتومبیل که اختیار فرمان را در دست ندارد و همه ی مسافران مجبورند نسبت خود را آگاهانه متناسب با تحولات جاده و تغییرات تعریف کنند . در بحث های آینده شناختی سازمان های اطلاعاتی افق های 25 ساله و 50 ساله و 100 ساله را انعکاس می دهند به عنوان مثال جامعه اطلاعاتی امریکا مشتمل بر 16 دستگاه اطلاعاتی گزارش جهان 2030 را منتشر کرد البته بخش عمومی این گزارش را چون که بخش طبقه بندی شده ویژه مسئولین اطلاتی همان سازمان می باشد.گزارش ها اطلاعی کشور های دیگر هم کمابیش همین شکل را دارد و گزارش اطلاعاتی جامعه امریکا را تایید می کند و ارزیابی های داخلی ما هم به همین صورت است . قبل از ورود به بحث به افق های مطرح شده تا سال 2035(1414) و افق های کوتاه تر یعنی تا 2020 (1400) اشاره می کنم. مهمترین نکته مورد اجماع این است که هوای کره زمین به طرز گسترده گرم می شود و این گرما در 30 سال آینده پیش بینی می شود در 30 سال آینده در قطب شمال یخ نمی ماند و قطب شمال قابل سکونت می شود این هشدار ها منوط به این است که پیش گیری رخ ندهد و به همین منوال پیش برود . آب شدن یخ ها بخش زیادی از کره زمین را زیر آب می برد .کشور هایی تهدید می شوند از جمله هلند که سرزمینی پستی دارد .
2- تخریب گسترده محیط زیست دومین موضوع است . هم اکنون امریکا مهمترین تخریب کننده محیط زیست است تا چند سال آینده چین جای آن را می گیرد و آب و خاک و آلودگی صوتی ایجاد می کند
3- سومین مسئله مهم این است که منابع اقتصادی روزمینی و زیرزمینی کمیاب می شود.
4- مسئله چهارم منابع انرژی است منابع انرژی فسیلی روز به روز محدود تر می شود و ارزشمند تر.
5- بند پنجم به کمیابی آب شیرین مربوط می شود .
6- بند ششم مسئله ی تغذیه است که غدای طبیعی به غذای شیمیایی تبدیل میشود
7-جمعیت جهان سوم در آفریقا و آمریکای لاتین به دلیل افزایش سطح بهداشت به سرعت افزایش پیدا میکند و کشور هند جمعیتی بیش از چین پیدا میکند چون چین برنامه 50 ساله کنترل جمعیت داشته اما هند هیچ برنامه کنترلی موثری در اختیار نداشته . در مقابل جمعیت جهان مدرن به طرز چشم گیری کاهش می یابد و معزل پیری جمعیت در شرق در کره و ژاپن در غرب در آلمان و سوئد و کشور های شمال اروپا و روسیه در بر می گیرد . این وضعیت ادامه پیدا میکند در سال گذشته( 2008 )سه کشور آلمان روسیه و اسپانیا شعار خانواده و افزایش زاد و ولد داشته اند.
9- بند نهم تاکید بر تفرد بشر (ایندیویدوالیزم) دارد. به عنوان مثال در مترو ها همه در کنار هم هستند ولی همه تنها و کسی با کسی صحبت نمی کند و هر کس در فضای ذهنی خودش سیر می کند این وضعیت نگران کننده است که آندره ژید در کتاب خود به عنوال یک وضعییت وخیم از آن یاد می کرد و هم اکنون نیز در جامعه ما ملموس است . به عنوان مثال در ده سال قبل در کشور ما که جمعیت زیادی داشته یک خانواده در یک مکان مشترک زندگی می کرد و کمتر کسی اتاق و وسایل شخصی و خصوصی برای خودش داشت ولی امروزه هر عضو از خانواده یک اتاق جدا دارد و برای ورورد به اتاقش باید در بزنند و اجازه بگیرند و حریم خصوصی دارد که حتی والدین هم اجازه ورود به آن را ندارد . این تفرد در عدم تحمل پیران خانواده نیز مشاهده می شود. ویک بخش از آمار بالای طلاق به این قسمت بر می گردد . شیوع روز افزون تفرد و فردیت و نوعی خود مداری در عمده گزارش های اطلاعاتی تکیه شده و به عنوان مهمترین معزل فرهنگی از آن یاد می شود .
10-سست شدن بنیان های خانواده روز به روز در جهان افزایش می یابد . این مشکل در جوامع غربی که قبلا هم وجود داشته و در جوامع غیر غربی هم به دلیل افزایش تعداد دانشجویان دختر نسبت به پسر در دانشگاه ها، ازدواج به تعویق می افتد .منظور بیشتر جوامع غیر مدرن می باشد.
11-از قدرت نفوذ ژاپن و کشور های مشابه کاسته می شود به دلیل نداشتن منابع زیر زمینی مناسب ثانیا به دلیل پیری گسترده این جوامع (امید به زندگی از صد سالگی هم عبور می کند)
12-
آمریکا و روسیه بیشتر به سمت تجزیه پیش میروند و خلا قدرت در جهان به وجود می آید و این به عنوان هشدار امنیتی مطرح شده
13- جهان به سمت چند قطبی شدن پیش می رود و چهار بازیگر اصلی چین هند برزیل و ایران پا به عرصه می گذارند . چین در سازمان ملل حق وتو دارد و برزیل و هند هم در پی کسب این امتیاز در اصلاحات اخیر سازمان ملل هستند و ایران هم باید در این زمینه تلاش کند تا جایگاه ثابت در شورا پیدا کند .
14-خطر جنگ های گسترده کاهش می یابد و خطر تروریزم هسته ای و بیولوژی افزایش می یابد که امریکایی ها به طرز چشم گیری در فیلم ها و سریالها هشدار می دهند پیش بینی آنها ای ن است که تا سال 2013 در این عرصه یک اتفاق ممکن است که بیفتد .
15- روند جهانی شدن در همه حوزه ها بویژه اقتصاد افزایش می یابد . و اما چشم انداز ایران تا سال 1414: کمبود آب شیرین در ایران خودش را روز به روز بیشتر نشان می دهد به خصوص که در سال 1388 به دلیل کمبود باران و هم اقتصاد جهانی مشکلاتی از این قبیل خواهیم داشت . سن ازدواج در ایران همین طور بالا می رود و زاد و ولد هم کاهش می یابد . جمعیت ایران به پیری می رسد و ایران به عنوان جوان ترین کشور دنیا جای خودش را به نیجر و غیره می دهد و ایران به مدت 35 الی 50 سال یک جمعیت پیر خواهد داشت . به طبع آنچه در ایران خصوصی سازی نامیده شده بسط اقتصاد لیبرالی و بسط فرهنگ لیبرالی در ایران صورت می گیرد . بحث تفرد و فرد گرایی فرهنگی در ایران غلیظ تر می شود که کمتر مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است سرمایه اجتماعی ایران فرسودگی پیدا میکند مگر اینکه پیش گیری هایی صورت گیرد. ایران خود را در باشگاه 10 قدرت اول جهان تثبیت می کند و این روند تثبیت در مرحله چهارم عمر جمهوری اسلامی صورت میگیرد . نسل اول انقلابیون در این دهه یا بازنشست شده یا در قید حیات نیستند یک دگردیسی نسلی صورت می گیرد . مناسبات اجتماعی به طور چشم گیری دچار تغییر میشود .دولت دیجیتالی و زندگی اینترنتی افزایش می یابد و دیجیتالی شدن ارتباطات را دچار تغییر میکند . تهدید ها و مخاطرات چهرا های جدیدی به خود میگیرند وحتی فرصت های جدیدی را هم به وجود می آورند دهه چارم در چه شرایطی رقم می خورد ؟ در سال 57 یک پیکان قراضه ای بود که رانده سرمستی داشت . نیت مسافران یکی تعویض راننده بود و دیگری تغییر ماشین به یک بنز پیشرفته . در سال 57 این راننده عوض شد ولی این به این معنا نیست که راننده می تواند در حین رانندگی موتور راهم عوض کند و بدنه را تغییر دهد . در واقع یک جور اصلاح سیستمی مد نظر بود که هنوز انجام نشده . تغییر این جزئیات کم اهمیت در نظام شاهدی بر این مدعاست . سیستم یک کل می باشد که درون آن اعجزای مرتبطی است که نسبت به محیط خدمات ارائه میکند ما نیازمند تغییر اجزا نیستیم بلکه نیازمند تغییر آن کل هستیم .وقتی اختلال سیستمی در یک بخش رخ میدهد سیستم از کار می افتد . وقتی مشاهده می کنیم در بسیاری از ادارات کار ها با خستگی و حل دادن انجام میشود و کار ها نوعی روان و روتین نیست دلیلش این است که سیستم دچار اخلال سیستمی شده و دهه چهارم باید این اختلال برطرف گردد . در این زمینه ما می توانیم از سایر کشور ها استفاده کنیم و خودمان از ابتدا همه چیز را تولید نکنیم عقل هم همین را می گوید . امروز نمی توانیم از همه ی ظرفیت سخت افزارها استفاده کنیم زیرا که نرم افزار مناسب نداریم به سیستم عامل در جامعه ایدئولوژی می گویند . در جوامع دو نوع تفکر وجود داشته یکی چپ یا همان کمونیسم دیگری راست یا لیبرالیزم .و امروزه با نام های جدید نئو مارکسیسم و نئولیبرالیزم مطرح می شوند . مارکسیسم همان طور که در فروپاشی 1990 شوروی دچار ویروس شد و دیگر امکان بازیافت نداشت و کنار گذاشته شد . در 17 الی 18 سال گذشته تنها سیستم عامل دنیا لیبرالیزم بود و یکه تازی می کرد، امروز از زوایای مختلف ویروسی شده و حتی در جوامع مورد نظر خودشان با عدم اقبال روبرو است . ژوزف استیک لیتس برنده جایزه نوبل اقتصادی و یکی از بزرگترین اقتصاد دانان جهانی شدن در مقاله معروف خود با نام "پایان نئو لیبرالیزم" این موضوع را مطرح کرد که نئولیبرالیزم با چالش های اساسی روبرو است و پاسخ گوی نیاز های بشر امروز نیست . این موضوع به 9 ماه قبل که هنوز بحران به این حد نرسیده بود اعلام گردید و انتظار میرفت نظام سرمایه داری بتواند خود را بازسازی کند . چنانچه کسی به گزاره هایی که می گوید عمل نکند بنیان تفکر ایدئولوژیکی او زیر سوال می رود . لیبرالیزم و نئو لیبرالیزم چهار کلید واژه اساسی دارد Liberalism که به غلط به آزادی ترجمه شده است . sivil society که به جامعه مدنی ترجمه شده است Human Rights که به غلط به حقوق بشر ترجمه شده در صورتی که rightاز راست گرفته شده به معنی آن چه در مورد بشر راست است .آنچه راست است لزوما حق نیست لذا این کلمه غلط است . چهارمین کلیدواژه دموکراسی است . دوستان آمریکا و انگلیس و فرانسه ديكتاتوري هایی هستند که اصولا دموکراسی ندارند از عربستان عمان قطر کویت مصر گرفته تا آمریکای لاتین .پس مهمترین دوستان این جوامع دمکرات نیستند . جوانی که در این جوامع زندگی می کند دچار تردید میشود زیرا وقتی می خواهد لیبرالیزم را در تفکرات خود دنبال کند می بیند این جوامع شعار دموکراسی می دهند ولی خودشان باور ندارند . دومین مسئله ، مسئله حقوق بشر است .در مورد شکنجه آن چه که در گوانتانامو و الغریب بود گوشه ای از کار بود . هفته ی گذشته رئیس جدید CIA در سنای آمريكا به عنوان یکی از برنامه های کاری خود اعلام کرد نوع خاصی از هواپیما که مخصوص شكنجه بود و برای انتقال افراد و شكنجه آنها استفاده می شد را تعطیل کند . امروز در دست همه ی جوان های دنیا سریال های آمریکایی وجود دارد به عنوان مثال فرار از زندان و سریال 120 قسمتی بیست و چهار را میتوان نام برد. یک واحدی که تابع NSA سرویس امنیتی آمريكاست و نمادی از یک سرویس ضد تروریستی محسوب می شود. در این فیلم مامور اصلی به خودش اجازه می دهد شکنجه کند یعنی شکنجه نه تنها در پشت در های بسته بلکه در فضای رسانه ای هم عمومیت دارد و مشاهده می شود در مواردی در کاخ سفید و شکنجه با حکم رئیس جمهور صورت می گیرد . ممکن است تلقی این باشد که این ها فیلم سینمایی است ولی مهم این رویکرد است که در قالب سیستم امنیت ملی هر عملی مجاز و مشروع است .مد نظر ما است که نمادی می شود برای دنیا تا هر کشوری یک خط قرمز به نام امنیت ملی تعریف کند و در این حوزه هر عملی را انجام دهد . لذا نکاتی از این دست به دلیل این که آمریکا انگلیس و فرانسه که منادیان حقوق بشر دموکراسی لیبرالیزم و جامعه مدنی بودند خودش را نفی کرده است امروزه مفهومی به عنوان نئولیبرالیزم نه تنها در جوامع خودشان قابل قبول نیست بلکه به دلیل فاصله گرفتن از ذاتیت خود جوابگوی جوامع دیگر هم نیست . پس ما در شرایطی وارد دهه چهارم جمهوری اسلامی می شویم که مارکسیسم نمی تواند روی پا بماند و نمی تواند پاسخگوی نیاز ما باشد . می ماند سیستم عامل راست یعنی لیبرال و نئولیبرال که این هم دچار تناقض داخلی شده است آقای فوکو یاما بیان ميكند برای جلوگیری از فروپاشی اقتصاد آمریکا می توان از سیستم اقتصادی شرق از جمله چین استفاده کرد بدین معنا که يك سیستم اقتصادی نیمه باز را بر آمریکا حاکم کنند و فضای اقتصادي را کمی باز نگهدارند تا از فروپاشی جلو گیری شود و معتقد است این تنها شبه مدل ایدئولوژیک است و هیچ کس مدل دیگری ندارد که جایگزین شود از این جهت عرض کردم در طول تاریخ کمتر چنین شرایطی پیش آمده و یکی از خطرناک ترین گردنه های تاریخ را در پیش رو داریم نسل شما در شرایطی وارد سال 2020 می شود که سوپرکامپیوتر جهان فاقد سیستم عامل است . همه جور منابع و استعداد ها وپتانسیل وجود دارد ولی آنچه که بتواند آنها را مرتب کند وجود ندارد اگر وظیفه یک نسل ریختن در خیابان و انقلاب کردن بود و وظیفه ی نسل بعدی رفتن به جبهه ها ، وظیفه ی نسل شما تولید سیستم عامل حکومتی است در گذشته یک نفر مثل جان لاک یک نفری می نشست و سیستم عامل را می نوشت و یکبار مارکس و انگلس با هم یک سیستم عامل نوشتند ولی امروز این امکان وجود ندارد که یک نفر به تنهایی بتواند سیستم عامل بنویسد . یک مایکروسافت لازم است با تعداد زیادی دانشمند جوان که هر یک در یک حوزه تخصصی بخشی از سیستم عامل را طراحی کنند به دلیل جوان بودن نسل شما و 3.5 میلیون دانشگاهی این وظیفه به شما محول می شود البته این نسل نیمی از راه که بی اعتمادی به تبلیغات رسانه ای است را طی کرده است . ممکن است فکر کنید این یک جور خطر است و یک نوع بی تفاوتی ولی به اعتقاد ما فرصت است . قبلا ما باید یک انرژی صرف می کردیم تا بگوییم خوشبینی مفرط نباید داشت الآن این مسیر طی شده و هم اکنون نیاز به این سیستم عامل توسط یک گروه احساس می شود می ماند نیمه دوم کار یعنی اراده تعریف این سیستم عامل صورت گیرد.
http://patogh_rasa.blogpars.com/
 

لوتی مشروطی

عضو جدید
ممنون از آرش و مهرکیش عزیز که اطلاعات مهمی رو از زاویه ی دید دشمنان این مرز و بوم به نمایش گذاشتند.
نکته ی کلیدی تحلیل مورد اشاره ی مهرکیش :- جهان به سمت چند قطبی شدن پیش می رود و چهار بازیگر اصلی چین هند برزیل و ایران پا به عرصه می گذارند .
این بخش از گزارش سازمان های اطلاعاتی آمریکا رو قبلا" شنیده بودم....
خوشحال شدم وقتی گزارش کاملش رو اینجا دیدم.
ممنون از هر دو بزرگوار
پیش به سوی ایران شایسته ی ایرانی که انشالله پایگاه حکومت جهانی مهدی موعود باشه....:gol:
 

Similar threads

بالا