mahdi271
عضو جدید
من و نسیم
به کوچه های شهر تو...
نسیم می بَرَد مرا...
کنار درب خانه ات ...
و پچ پچ پرنده ها ...
دوباره لمس می کنم ...
درخت خانه ی تو را...
و طعم میوه های غم ...
و شاخه های مرده را ...
اتاق سبز رنگ تو ...
اشاره های تا به تا ...
دوباره چشم روشنت ...
نرو ، بمان ، بیا ! بیا ...
و پنجره گشوده شد ...
شروع بزم ما دو تا ...
تو آنطرف ، من اینطرف ...
و پنجره میان ما ...
دوباره بوسه های تو...
یکی یکی ، دوتا دوتا ...
هجوم اشک شوق تو ...
و بغض های بی صدا ...
دلم چه ساده می شود...
اسیر دست واژه ها ...
دوباره پرس و جو نکن ...
نگو چرا ؟ نگو چرا ؟!
که این نسیم رهگذر ...
رحم نمی کند به ما ...
به سمت خانه ی خودم ...
شبانه می برد مرا ...
و می رسم به خانه ام ...
و انتهای ماجرا ...
همه به خواب رفته اند ...
به جز من و ستاره ها ...
...
به کوچه های شهر تو...
نسیم می بَرَد مرا...
کنار درب خانه ات ...
و پچ پچ پرنده ها ...
دوباره لمس می کنم ...
درخت خانه ی تو را...
و طعم میوه های غم ...
و شاخه های مرده را ...
اتاق سبز رنگ تو ...
اشاره های تا به تا ...
دوباره چشم روشنت ...
نرو ، بمان ، بیا ! بیا ...
و پنجره گشوده شد ...
شروع بزم ما دو تا ...
تو آنطرف ، من اینطرف ...
و پنجره میان ما ...
دوباره بوسه های تو...
یکی یکی ، دوتا دوتا ...
هجوم اشک شوق تو ...
و بغض های بی صدا ...
دلم چه ساده می شود...
اسیر دست واژه ها ...
دوباره پرس و جو نکن ...
نگو چرا ؟ نگو چرا ؟!
که این نسیم رهگذر ...
رحم نمی کند به ما ...
به سمت خانه ی خودم ...
شبانه می برد مرا ...
و می رسم به خانه ام ...
و انتهای ماجرا ...
همه به خواب رفته اند ...
به جز من و ستاره ها ...
...