🔺️هوای تو... ♡

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
میان این آدمهایی که
می آیند و
می روند ...
یکنفر اما
یادش تا همیشه خواهد ماند
و تا آخر عمر هربار که حرف عشق شود
جز او به یاد کسی نخواهی افتاد ...

حامد عسکری
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
🍁

🍁

برایم می‌نویسی: صبح به خیر
‏و می‌خوانمش: دوستت دارم!


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
در گیر تو بودم که نمازم به قضا رفت
در من غزلی درد کشید و سر زا رفت

سجاده گشودم که بخوانم غزلم را
سمتی که تویی عقربة قبله نما رفت

در بین غزل نام تو را داد زدم داد
آنگونه که تا آن سر این کوچه صدا رفت

بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت
این وقت شب این شاعر دیو
انه کجا رفت؟

من بودم و زاهد به دو راهی که رسیدیم
من سمت شما آمدم او سمت خدا رفت

با شانه شبی راهی زلفت شدم اما
من گم شدم و شانه پی کشف طلا رفت

در محفل شعر آمدم و رفتم و گفتند
ناخوانده چرا آمد و ناخوانده چرا رفت؟

می خواست بکوشد به فراموشی ات این شعر
سوزاندمش آنگونه که دودش به هوا رفت
محمدسلمانی
 

kimia63

کاربر فعال تالار مهندسی مکانیک ,
در گیر تو بودم که نمازم به قضا رفت
در من غزلی درد کشید و سر زا رفت

سجاده گشودم که بخوانم غزلم را
سمتی که تویی عقربة قبله نما رفت

در بین غزل نام تو را داد زدم داد
آنگونه که تا آن سر این کوچه صدا رفت

بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت
این وقت شب این شاعر دیو
انه کجا رفت؟

من بودم و زاهد به دو راهی که رسیدیم
من سمت شما آمدم او سمت خدا رفت

با شانه شبی راهی زلفت شدم اما
من گم شدم و شانه پی کشف طلا رفت

در محفل شعر آمدم و رفتم و گفتند
ناخوانده چرا آمد و ناخوانده چرا رفت؟

می خواست بکوشد به فراموشی ات این شعر
سوزاندمش آنگونه که دودش به هوا رفت
محمدسلمانی
بسیار عالی
 

plant_biology

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در گیر تو بودم که نمازم به قضا رفت
در من غزلی درد کشید و سر زا رفت

سجاده گشودم که بخوانم غزلم را
سمتی که تویی عقربة قبله نما رفت

در بین غزل نام تو را داد زدم داد
آنگونه که تا آن سر این کوچه صدا رفت

بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت
این وقت شب این شاعر دیو
انه کجا رفت؟

من بودم و زاهد به دو راهی که رسیدیم
من سمت شما آمدم او سمت خدا رفت

با شانه شبی راهی زلفت شدم اما
من گم شدم و شانه پی کشف طلا رفت

در محفل شعر آمدم و رفتم و گفتند
ناخوانده چرا آمد و ناخوانده چرا رفت؟

می خواست بکوشد به فراموشی ات این شعر
سوزاندمش آنگونه که دودش به هوا رفت
محمدسلمانی
مرسي بسيار زيبا بود👏
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
بعضی از آدم ها مثل گل نرگسند
که با نگاه کردن به آنها،
تمام وجودت سرشار از آرامش می شود...
تو از همان بعضی ها هستی
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
عزیــزم چه زیبـا اجـــرا میکنـی ...
خط به خط تمام گفتــــه هایم را...
خواســـته هایم را...
امــــــــــا...
امـــــا ...
برای دیگری.. 🍁
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
بَر فَرازِ اندیشه هاا
آنجا که قَد هیچ کس نمی رسَد
تو دَر اوجی و
مَن سِجدهِ به شُکرانه ی‌ عشق ..
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
"تــو" را دوست می دارم
نه مانند خودت.
نه همانند دیگران
"تــو" را دوست می دارم
فراوان
افزون از جان بیکران
آنگونه که نه دیده ای و نه شنیدی
"تــو" را یک جور خاص دوستت دارم

#امیر عباس خالق وردی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
#ٺـــو را
اولین عشق خواهم نامید
بہ حرمٺِ نامِ مقدسٺ ....
ڪه‌ چون ٺرانه اے قدیمی با عطرِ باران
سالها ‌مرور‌ خواهی شد
هر بار زیباٺر
هر بار عاشقانہ ٺر ...



# حامد نیازی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
هر صبح "خیالت"
با سحر خیز ترین پرنده عاشق،
شروع به خواندن می کند
تو می خوانی و من
قلبم را با نوای تو کوک می کنم
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
ديگر نمی خواهم کسی به من عادت کند...
من به کسی عادت کنم...
يک روز بايد جدا شد...
بايد تنها ماند...
بايد شکست...

"" بهمن فرسی ""
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
سرمد حیدری ♡... مـــادر... ♡ ادبیات 153
گلابتون به نام زن... ♡ ادبیات 730

Similar threads

بالا