[کاریکاتور] - درهم آمیختگی
[کاریکاتور] - درهم آمیختگی
موضوع : درهم آمیختگی!
نویسنده : محمدحسین نیرومند
اثر تونین از روسیه
در این گفتار می خواهیم تا گفتگویمان را پیرامون (در هم آمیختن بخشی از اندام انسان و حیوان با یکدیگر) آغاز کنیم. اما پیش از ورود به این بحث باید یادآور شویم که «در هم آمیزی» نه تنها با اندام حیوانی، بلکه با تمامی اشیاء پیرامون ما می تواند صورت پذیرد. بر همین اساس بحث خود را با عنوان کلی تر «در هم آمیختن» مطرح می سازیم.
هنگامی که طراح با تکنیک «جایگزینی» وارد میدان می شود، باید متوجه باشد که در ابتدای راهی است که معمولا به «طنز سیاه» خواهد انجامید. بهره گیری از چنین روشی به طور معمول با دو نوع برخورد حاصل می شود. نوع نخست آن است که طراح بدون هیچ منطق مشخصی به خود اجازه می دهد هر گونه «جایگزینی» و «در هم آمیختن» اندامهای انسانی با پدیده ها را در آثار خود اعمال کند. نمونه آشکار چنین برخوردی در آثار رولاند توپور به فراوانی یافت می شود. دنیایی که توپور خلق می کند در نهایت به سورئالیسم ختم می شود. اما نوع دیگر «در هم آمیزی»، بر اساس برخی از اصول بصری و قاعده منطقی صورت می گیرد. برای روشن کردن اساس نظری بحث طبق معمول این درس را با تشریح آثار متناسب با آن ادامه می دهیم.
تصویر 1 اثر، هنرمند روسی، تونین است. در این تصویر یک «مرد – اسب» نشان داده شده است احتمالا شما مانند این گونه تصاویر را بسیار دیده اید. اگر چه «آدم – اسب»ها موجودات افسانه ای بودند که در یونان باستان از آنان یاده شده است. ولی براستی اگر یونانیان، این موجودات خیالی و افسانه ای را در چنین شکل و هیاتی به تاریخ افسانه های بشری وارد نمی ساختند، آیا ما پیدایش آنها را ناشی از تفکری کاریکاتوری نمی دانستیم؟! به اعتقاد ما که چنین است به این دلیل به خود اجازه می دهیم، جدا از تاریخ اساطیر یونان، به این موجود خیالی بنگریم و برای این ترکیب انسانی – حیوانی دلایلی را یادآور شویم. که بتواند ما را به منطق روش «جایگزینی» رهنمون گردد. پیش از آن، بهتر است شناختی هر چند اندک از این موجود افسانه ای داشته باشیم «ساتیر» ها که آنها را سایلنر، نیز خوانده اند، خدایان یا الهه های طبیعت و از همراهان و ملتزمین دیو نیزوس بودند که به صورت های مختلف نمود پیدا می کردند. چنانکه گاهی نیمه پایین بدن آنها بدن است و قسمت بالای آن شبیه بدن انسان بود. بر طبق این نوع اساطیر آنها همیشه در ییلاقها به رقص و پایکوبی سرگرم اند و کارشان باده نوشی و برآوردن لذت طلبیهای نفسانی است.
یونانیان اسبهای زیبا، سرکش و عصیانگر را در دشتهای سبز آتن دیده بود، اگر کسی می خواست صفت سرکشی و شهوت رانی مرد یونانی را به حیوانات تشبیه کند، چه حیوانی را برای این منظور بر می گزید؟ از طرف دیگر مرد یونانی خود را کاملترین موجود هستی می دانست. او برای تشبیه خصوصیت شهوانی – حیوانی خود باید موجودی را می یافت که تا حدی هم شان و هم مرتبه با او بود (البته در مقام مقایسه صفات حیوانی و انسانی با یکدیگر). بنابراین او چه حیوانی را بهتر از اسب می توانست بیابد؟ با اینهمه وی نمی توانست تمامی این صفات را تنها در یک اسب سرکش محدود کند و به این دلیل در انتقال منظور خود دچار مشکل می شد. اینجاست که او با استفاده از ترکیب انسان و حیوان به نتیجه دلخواه خود دست یافت.
اما برای در هم آمیختگی تنها عوامل درونی – آنگونه که در مثال فوق ذکر شد – کافی به نظر نمی رسند، بلکه عوامل بیرونی و یا به عبارتی عوامل بصری نیز باید به گونه ای باشند که محل پیوند اعضای انسان با یک پدیده خارجی را برای بیننده قابل باور سازد. به عنوان نمونه برابری نسبی قطر کمر انسان با گردن اسب این امکان را به وجود آورد که نوعی استحاله تدریجی بین ای دو فرم ایجاد شود.
اثر ناجی العلی از فلسطین
عواملی که به عنوان عناصر پیوند دهنده قابل طرح اند عبارتند از: اندازه، شکل، بافت، جنسیت، رنگ و عوامل دیگر ... هر چه از این عناصر فوق در محل پیوند استفاده بیشتری شود، به همان نسبت استحکام ظاهری طرح و در نتیجه باورپذیری آن در بیننده بیشتر خواهد شد.
تصویر 2 از کارهای ناجی العی کاریکاتوریست شهید فلسطینی است. آثار او نمونه های مناسبی برای بیان هر چه بهتر درس حاضر به شمار می رود. این طرح از سه عنصر اساسی تشکیل یافته است:
1 – مرد برهنه
2 – کودکی که دست روی دست گذاشته است.
3 – هلال ماهی که در تاریکی شب می درخشید.
هماهنگونه که پیشتر گفتیم، در هم آمیزی و جایگزینی غالبا بر اساس برخی از عواملی صورت می گیرند که ما از آنها به عنوان منطق جایگزینی یاد می کنیم. اما این منطق در شیوه کار ناجی العلی چیست؟ بهتر است برای پاسخ دادن به این پرسش، ابتدا حنظله را بشناسیم.
حنظله همان کودکی است که پشت به ما ایستاده و دست بر دست گذارده است. او در واقع امضای ناجی العلی است. همانگونه که در تصویر دیده می شود، مرد برهنه نیز همانند حنظله به پشت ایستاده است. این امر را می توانیم به عنوان اولین منطق این شیوه بپذیریم: گفتیم که دستهای حنظله از جهت اعتراض غالبا روی همدیگر قرار دارند. دستهای مرد برهنه نیز اینچنین است. این نحوه قرارگیری دستها شاید اقداماتی باشد که ناجی العلی را برای گامهی بعدی در جایگزینی آماده می سازد. سئوالی که در اینجا مطرح می شود این است که از انبوه عناصر و اشیایی که طراح در اختیار دارد کدامشان برای جایگزینی مناسبتر است. کدامیک از اشیا چه ترکیبی از آنها می واند رنج یک فلسطینی دربند را دردمندانه تر به بیننده بنمایاند.
تصور کنید اگر به جای سیم خاردار طناب می بود، چه می شد. طناب و سیم خاردار در صفت دراز بودن مشترک اند. همین ویژگی این امکان را به طراح می دهد تا بتواند طناب را به این عنوان که توانایی جایگزین شدن را دارد، در نظر بگیرد.
حال تصور کنید این طناب، که به جای دستها نشسته است، در هم می تند و گره می خورد، این گره اگر چه توانایی انعکاس پیام نسبتا مناسبی را در خود دارد، ولی آیا می تواند آنگونه که ناجی العلی از سیم خاردار بهره گرفته است، القای درد و رنج کند. بی شک سیم خاردار نسبت به طناب شکل خشن تر و بی رحمانه تری دارد. همچنین تبدیل و استحاله ای که به سیم خاردار خاتمه یافته، می تواند وسیله خوبی برای بیان دردهای اسارت بار، فلسطینیان دربند باشد.
نکته قابل اهمیت در این گونه «در هم آمیزیها» این است که که محل برخورد از نظر فرم باید آنقدر به هم نزدیک باشند که نوعی استحاله تدریجی را در ذهن بیننده بوجود آورند. به طور مثال استوانه ای شکل بودن سیم خاردار و ساق دستهای مرد برهنه این امکان را برای طراح فراهم آورده است تا او بتواند سیم خاردار را براحتی بر ساق دستهای مرد پیوند زند. پیوندی که استحاله و تبدیل تدریجی دستها به سیم خاردار را برای بیننده قابل درک و پذیرش می سازد.
از نکات قابل ذکر دیگر در طرح یاد شده زمینه سیاه تصویر است که تقویت کننده فضای یاس آور و ناامید کننده است. هلال باریک ماه که در گوشه ای از کادر می درخشد، بیانگر امید واپسین مرد اسیر است.
برگرفته از :irancartoon