چگونه با خانواده شوهر كنار بيايم

memo2122

عضو جدید
سلام به همه دوستان
از همتون خواهش مي كنم كه راهنماييم كنين كه چيكار كنم با خانواده شوهرم
من يه جاري دارم كه بيش از حد به من حسودي ميكنه اون بزرگتر از من و دختر عموشونه ولي من غريبم
حالا از اينا گذشته مشكل من حسودي اون نيست مسئله اينجاس كه همش ميره به مادرشوهرم يه چيزايي ميگه . و ميدونم مي خواد نظر اونو نسبت به من عوض كنه
حالا من چيكار كنم . بخدا حالم ازش بد ميشه ولي اصلا باهاش بد نيستم زياد كاري به كارش ندارم و حساسيتم از خودم نشون نمي دم ولي داره هي بدتر و بدتر ميشه
ممنون ميشم اگه راهنمايم كنين
مريم:(
 

shanli

مدیر بازنشسته
تو ذهن خودتون ignore اش کنین! اهمیت ندین بهش! یه مدت کلنجار میره بعدا خودش خسته میشه!
به این فک کنین که مسائل مهم تری پیش رو خواهید داشت..:D
 

arman127_18

عضو جدید
تو ذهن خودتون ignore اش کنین! اهمیت ندین بهش! یه مدت کلنجار میره بعدا خودش خسته میشه!
به این فک کنین که مسائل مهم تری پیش رو خواهید داشت..:D
با حرف شانلی مخالفم. ۲ تا پیشنهاد دارم. اولین پیشنهادم اینه که دعوتش کن خونتون بعد بکشش بعد بنداز گردن مادر شوهرت. :D
اما دومین پیشنهادم اینه که دیده هیچی نمی گی داره بدتر میکنه. یه بار جلوش وایسا به شوهرتم بگو که این داره خرابکاری میکنه. وقتی سکوت جواب نده باید از خشونت استفاده کرد. ( دومین پیشنهادم جدی بود روش فکر کن. ) ;)
 

royan aria

عضو جدید
منم دقیقا مشکل تو رو داشتم مریم جان ولی مشکل من حاد تر بود
اینکه من بزرگتر بودم من غریبم ولی اون فامیله
مامانی داره کا مادر شوهر هفت خطم ازش میترسهو..
مهمتر این که خونه ما طرح آپارتمانه اونا طبقه اول و ما دوم:cry:
اوایل کاری به کارش نداشتم
یه مدت باهاش خیلی گرم شدم
ولی .....:cry:
الان مدت یکساله که چند تا مساله را پشت سر هم بهونه کردم و دیگه محلش نمیذارم
حتی سلامشم نمیکنم
اصلا توی کوچمون میبینمش با دیوار همسایه فرقی برام نداره
اونم داره به شدت میسوزه
باهاش لج نکن
فقط (اگه میتونی ) دیگه اصلا نبینش
تو مهمونیهاو..
محض خالی نبودن عریضه تو مهمونیهای رسمی یه سلام بهش میکنم
اولم من سلام میکنم
ولی کلا نمیبینمش
داره دیوونه میشه:biggrin:
 

RIG

متخصص C#.net
سلام به همه دوستان
از همتون خواهش مي كنم كه راهنماييم كنين كه چيكار كنم با خانواده شوهرم
من يه جاري دارم كه بيش از حد به من حسودي ميكنه اون بزرگتر از من و دختر عموشونه ولي من غريبم
حالا از اينا گذشته مشكل من حسودي اون نيست مسئله اينجاس كه همش ميره به مادرشوهرم يه چيزايي ميگه . و ميدونم مي خواد نظر اونو نسبت به من عوض كنه
حالا من چيكار كنم . بخدا حالم ازش بد ميشه ولي اصلا باهاش بد نيستم زياد كاري به كارش ندارم و حساسيتم از خودم نشون نمي دم ولي داره هي بدتر و بدتر ميشه
ممنون ميشم اگه راهنمايم كنين
مريم:(
نمیخا د باهاش بد رفتاری کنی خودت رو کوچیک نکن اما ازش هم فرار نکن . به هر حال اینم جز زندگیته .شوهرت خاستت که اومده دنبالت و گرنه خود اونو میگرفت . اما موضوع اینه که همه چیز رو به دل نگیر زندگی همینه اگه باهاش لج کنی بد تر میشه . کارت به کار خودت باشه حتی بد پشت سرت گفت هیچی نگو اما به شوهرت بگو که احترامت رو نداره . خودتو پیش شوهرت خراب نکن بذار نگاهش به تو یه نگاهی باشه که از اون دختر خیلی با فهم تری . در ضمن اونم یکم یکم اروم میشه اگه ازدواج نکرده باشه و اگه ازدواج کنه دیگه مشکلت حلله. امیدوارم موفق باشی
 

kazimoto

عضو جدید
کاربر ممتاز
راستش من چون پسرم قاعدتا این مشکلو امتحان نکردم ولی یه پیشنهاد میدم مطمئن باشید جواب میده.

عذر میخوام همچین استعاره ای به کار میبرم ولی زمانیکه شما میخواید سوار یک اسب بشید اول چند تا حبه قند بهش میدید تا اعتمادشو جلب کنید و بتونید ازش سواری بگیرید. شما هم همین کارو بکنید. میتونید بهش یه اعتماد به نفس بدید. و از همه مهمتر طوری اینکار بکنید که شخص از نظر روحی و برای حفظ این اعتماد به نفس به شما متکی بشه. واسه اینکار دست بذارید روی نقطه ضعفش و اون ویژگی رو بارز کنید . مثلا اگه خوشکل نیست بهش بگید که خوشکله. اینجوری وقتی کسی بهش گفت که زیاد خوشکل نیست یاد شما میافته و پیش خودش میگه از نظر فلانی من خوشکلم . پس اون ادم خوبیه و ما بقی نه. اینجوری حاضره واسه اینکه هر روز از شما بشنوه که خوشکله بهتتون سواری بده. البته روش بالا خیلی خوب کار میکنه ولی خب یه خرده بگی نگی بد جنسیه. منتها با هر ادمی باید مثل خودش رفتار کرد. اون بازیچه دست شما میشه و اعتماد به نفسی که بهش دادید رو هر وقت خواستید میتونید ازش بگیرید که در اون صورت هم به شما سواری میده.

فکر نکنید من ادم خبیثیم ها :D:D:D
 

m@hn@z.d

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو ذهن خودتون ignore اش کنین! اهمیت ندین بهش! یه مدت کلنجار میره بعدا خودش خسته میشه!
به این فک کنین که مسائل مهم تری پیش رو خواهید داشت..:D

دقیقا ... منم همین کار رو کردم. خوشم با زندگی خودم.:smile:

با حرف شانلی مخالفم. ۲ تا پیشنهاد دارم. اولین پیشنهادم اینه که دعوتش کن خونتون بعد بکشش بعد بنداز گردن مادر شوهرت. :D
اما دومین پیشنهادم اینه که دیده هیچی نمی گی داره بدتر میکنه. یه بار جلوش وایسا به شوهرتم بگو که این داره خرابکاری میکنه. وقتی سکوت جواب نده باید از خشونت استفاده کرد. ( دومین پیشنهادم جدی بود روش فکر کن. ) ;)

توپ بوووووووووووووووووووود ;)
ولی خشونت چیز خوبی نیست.

سلام به همه دوستان
از همتون خواهش مي كنم كه راهنماييم كنين كه چيكار كنم با خانواده شوهرم
من يه جاري دارم كه بيش از حد به من حسودي ميكنه اون بزرگتر از من و دختر عموشونه ولي من غريبم
حالا از اينا گذشته مشكل من حسودي اون نيست مسئله اينجاس كه همش ميره به مادرشوهرم يه چيزايي ميگه . و ميدونم مي خواد نظر اونو نسبت به من عوض كنه
حالا من چيكار كنم . بخدا حالم ازش بد ميشه ولي اصلا باهاش بد نيستم زياد كاري به كارش ندارم و حساسيتم از خودم نشون نمي دم ولي داره هي بدتر و بدتر ميشه
ممنون ميشم اگه راهنمايم كنين
مريم:(

هه منم همین جوریم که !!!( مشکلمو می گم)
همون که شانلی گفت.:w16:
من یه زمانی اینقدر حرص خوردم که نگو.:w06:... همش هم مریض بودم:cry::(
بعد از یه مدت نتیجه گرفتم که من که نمی تونم اونا رو عوض کنم پس بهترین را ه این بود که بیخیال باشم. :w42::w16:
مادر شوهر گرامی بنده یک بار یک کاری کردن که من چند روز بعد همچین شستمش ( در نهایت احترام) که فهمید کجا چه خبره.;)
در ضمن آرامش خودت رو حفظ کن. می دونم سخته ولی سعیتو بکن.:w24:
 
آخرین ویرایش:

ssara2025

عضو جدید
کاربر ممتاز
راستش من چون پسرم قاعدتا این مشکلو امتحان نکردم ولی یه پیشنهاد میدم مطمئن باشید جواب میده.

عذر میخوام همچین استعاره ای به کار میبرم ولی زمانیکه شما میخواید سوار یک اسب بشید اول چند تا حبه قند بهش میدید تا اعتمادشو جلب کنید و بتونید ازش سواری بگیرید. شما هم همین کارو بکنید. میتونید بهش یه اعتماد به نفس بدید. و از همه مهمتر طوری اینکار بکنید که شخص از نظر روحی و برای حفظ این اعتماد به نفس به شما متکی بشه. واسه اینکار دست بذارید روی نقطه ضعفش و اون ویژگی رو بارز کنید . مثلا اگه خوشکل نیست بهش بگید که خوشکله. اینجوری وقتی کسی بهش گفت که زیاد خوشکل نیست یاد شما میافته و پیش خودش میگه از نظر فلانی من خوشکلم . پس اون ادم خوبیه و ما بقی نه. اینجوری حاضره واسه اینکه هر روز از شما بشنوه که خوشکله بهتتون سواری بده. البته روش بالا خیلی خوب کار میکنه ولی خب یه خرده بگی نگی بد جنسیه. منتها با هر ادمی باید مثل خودش رفتار کرد. اون بازیچه دست شما میشه و اعتماد به نفسی که بهش دادید رو هر وقت خواستید میتونید ازش بگیرید که در اون صورت هم به شما سواری میده.

فکر نکنید من ادم خبیثیم ها :D:D:D
خوب هستی دیگه نیستی ؟؟؟؟
بیچاره خانم شما ؟؟؟؟؟
 

زيگفريد

عضو جدید
کاربر ممتاز
مثل اينكه اين حرفاي مادرشوهر و خواهرشوهر و كبري خانم و صغرا خانم هيچوقت نميخواد از بين زنهاي ايراني جمع بشه !! :surprised: :(
 

m@hn@z.d

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم دقیقا مشکل تو رو داشتم مریم جان ولی مشکل من حاد تر بود
اینکه من بزرگتر بودم من غریبم ولی اون فامیله
مامانی داره کا مادر شوهر هفت خطم ازش میترسهو..
مهمتر این که خونه ما طرح آپارتمانه اونا طبقه اول و ما دوم:cry:
اوایل کاری به کارش نداشتم
یه مدت باهاش خیلی گرم شدم
ولی .....:cry:
الان مدت یکساله که چند تا مساله را پشت سر هم بهونه کردم و دیگه محلش نمیذارم
حتی سلامشم نمیکنم
اصلا توی کوچمون میبینمش با دیوار همسایه فرقی برام نداره
اونم داره به شدت میسوزه
باهاش لج نکن
فقط (اگه میتونی ) دیگه اصلا نبینش
تو مهمونیهاو..
محض خالی نبودن عریضه تو مهمونیهای رسمی یه سلام بهش میکنم
اولم من سلام میکنم
ولی کلا نمیبینمش
داره دیوونه میشه:biggrin:

خدا بهت صبر بده...:cry:
 
بالا