پرونده سري از يك فرمانده گمنام/گزارشي از سرگذشت شهيد سرلشكر علي هاشمي
هنوز سكوت به جزيره شمالي حاكم است. همه بيدارند و چشم انتظار. فرمانده از سنگر بيرون مي آيد.در تاريكي، چشم به نورهاي دور دست نشوه مي دوزد. سري به خاكريز مي زند. بي خوابي چشم ها را سرخ كرده. فرمانده از اين سكوت عراقي ها كلافه است. يقين دارد كه مي آيند، اما كي؟ چگونه؟ گزارش حمله عراقي ها به فاو و شلمچه را مرور مي كند. جنگ را طوري ديگر مي بيند. چي شد كه اينطوري شد؟ مي رود سراغ گرجي زاده كه معاونش است.
هنوز سكوت به جزيره شمالي حاكم است. همه بيدارند و چشم انتظار. فرمانده از سنگر بيرون مي آيد.در تاريكي، چشم به نورهاي دور دست نشوه مي دوزد. سري به خاكريز مي زند. بي خوابي چشم ها را سرخ كرده. فرمانده از اين سكوت عراقي ها كلافه است. يقين دارد كه مي آيند، اما كي؟ چگونه؟ گزارش حمله عراقي ها به فاو و شلمچه را مرور مي كند. جنگ را طوري ديگر مي بيند. چي شد كه اينطوري شد؟ مي رود سراغ گرجي زاده كه معاونش است.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.