نقد و تحلیل بنای معماری | 01 | ساختمان جديد مجلس شوراي اسلامي

vahid_pakrou

عضو جدید
کاربر ممتاز
هرمي با قاعده ديروز[1]
نقد معماري ساختمان جديد مجلس شوراي اسلامي
ايمان رئيسي[2]


«متوسط زمان اجراي يك پروژه عمراني در ايران حدود8/12 سال است.»[3]

زمان مهمترين عامل در نحوه ی نگاه به یک اثر معماري است. هر پروژه معماري با توجه به زمان و مكان خود تعريف مي‌شود و چنانچه روند توليد يك اثر معماري، از فكر آغازين تا اجرا طولاني شود،‌طبيعي است كه زبان معماري پروژه در هنگام پايان اجرا، با زبان معماري روز همخواني نداشته باشد. حكايت ساختمان جديد مجلس شوراي اسلامي هم از اين قاعده مستنثي نيست.

فكر احداث بناي جديد مجلس شوراي ملي از سال‌هاي 53-1352 خورشیدی مطرح شد. ابتدا مهندس مويد عهد طرحي را با پلان دايره‌اي شكل ارايه كرد و هرچند فونداسيون آن طرح را هم اجرا كرده بودند، اما پروژه متوقف شد. در سال 1355 طرح مذكور را به دفتر سردار افخمي سفارش دادند و از آن زمان تا سال 1383 كه ساخت آن به پايان رسيده است آقاي مهندس عبدالرضا ذكايي- همكار سابق دفتر سردار افخمي و مديرعامل وقت شركت مهندسان مشاور پل‌مير- مسووليت طراحي و هدايت پروژه را به عهده داشته‌اند.

طراح پروژه دروصف آن مي‌گويد:
«يكي از عوامل موثر در شكل‌گيري بناي مجلس، تناسبات و ارتفاع و عملكرد دو بناي شمالي و جنوبي بوده است تا اين بنا بتواند ضمن استفاده مداوم از دو بناي موجود با محيط اطراف خود نيز هماهنگي كامل را برقرار كند.»[4] «به نظر ما فرم مثلث راه‌حل خوبي بود. هم فرم پايداري است، هم سه قوه را تداعي مي‌كند و هم هندسه قابل بسطي در همه‌ي جهات دارد. راس مثلث روي ساختمان مرتفع‌اداري قرار مي‌گيرد و هرچه به طرف ساختمان كميسيون‌ها مي‌آييم دوبال آن باز مي‌شود. ارتفاع در سمت ساختمان اداري حداقل است و هر چه به ساختمان كميسيون‌ها نزديك مي‌شويم، زياد مي‌شود. با اينكه ارتفاع هرم 45 متر است، به دليل نحوه ارتفاع‌گيري آن، برخلاف دو ساختمان شمالي وجنوبي در مقابل ديگر ساختمانها قرار نگرفته است.»[5]

با اين مقدمه‌ي كوتاه به نقد پروژه مي‌پردازيم:
1- استفاده از نيروهاي موجود در سايت جهت سازماندهي فرم و فضاي پروژه، يكي از مباحث مطرح در معماري معاصر است كه توجه معماران بسياري را به خود جلب كرده است. بنابراين تلاش طراحان ساختمان جديد مجلس شوراي اسلامي در جهت برقراري پيوند مناسبي بين ساختمان مجلس و ساختمان‌هاي موجود در شمال و جنوب آن قابل توجه است اما بحثي كه در اين ميان مي‌توان مطرح كرد، بحث هويت فرم پروژه است.

آيا مي‌توان به فرض پاسخگويي به مسايل ساختمان‌هاي مجاور يك پروژه، در فكر حل مسايل آنها بود و توجه جدي به فرم پروژه اصلي كه قرار بود خانه مردم ايران باشد، نكرد؟
فرم در معماري ايران چه جايگاهي دارد؟ رابطه فرم با محيط پيرامون چگونه است؟ رابطه فرم انتخاب شده با عملكرد مورد نظر چيست؟ آيا مي‌توان بين سه راس مثلث و سه قوه ارتباطي برقرار كرد؟ رابطه‌ي دو قوه با قوه مقننه كه وظيقه قانون‌گذاري را بر عهده دارد چگونه است كه در چنين فرمي به ظهور نشسته است؟

واقعيت اين است كه فرم انتخاب شده ارتباطي با سايت تاريخي و بسيار ارزشمند خود برقرار نمي‌كند. براي مكاني كه نماد تاريخ معاصر ايران است از ساخته شدن مدرسه سهپسالار (شهيد مطهري فعلي) به دست اولين مهندس معمار تحصيلكرده ايراني[6]، تا به توپ بستن مجلس شوراي ملي توسط محمدعلي شاه قاجار و از سخنراني‌هاي پرشور دكتر محمد مصدق در ميدان بهارستان تا تظاهرات مردم ايران در انقلاب 1357 و لازم بود با دقت و انديشه بيشتري، فرم پروژه انتخاب مي شد و حتي بهتر بود طرح نهايي را به قضاوت مردم مي‌گذاشتند، تا مردم خانه‌ي خود را انتخاب كنند؛ همانگونه كه نمايندگانشان را انتخاب مي‌كنند.

2- ساختمان يادآور نوعي تفكر ديكتاتور گونه است: «يك نقطه اوج و قله دارد، سازه آن متكي بر يك نقطه است و يك ستون آن از همه مهمتر است و جايگاه رييس مجلس به عنوان مقتدر در زير اين ستون قرارگرفته است»[7] و حجم سنگين و بدون روزنه‌ي آن يادآور معماري دوران باستان است و نشاني از تحولات زمانه در آن ديده نمي‌شود. از آنجا كه يكي از مهمترين مسايل در طرح ساختمان‌هاي مجلس در چندسال اخير، توجه به نقش مردمي مجلس‌ها و عدم تاكيد بر عظمت‌گرايي و تحقیر انسان است- در اين فكر نورمن فاستر[8] تا آنجا پيش رفته است كه به مردم اجازه مي‌دهد آزادانه بر بام ساختمان مجلس آلمان قدم بزنند و از طريق سطوحي شفاف بر كار نمايندگان خود نظارت داشته باشند- به اين نتيجه مي‌رسيم كه چون طرح جديد ساختمان مجلس در دوره‌اي طراحي شده است كه عظمت گرايي جزو سيستم رايج بوده است، بنابراين طرح، پاسخگوي مسايل زمان خود بوده است اما طولاني‌شدن فرآيند طراحي تا اجراي آن- از سال1355 تا 1383 خورشيدي- باعث عدم تطابق پروژه با معيارهاي زمان حال شده است. در دوره‌اي كه بحث مردم سالاري بحث روز است، نمي‌توان به ساختمان‌هايي با انديشه حكومت سالاري نگريست.
3- يكي از نقدهايي كه متفكران پست مدرن به معماري دوره مدرن وارد كرده‌اند، نقد يكپارچگي و كل‌گرايي آن معماري بود. از آنجا كه در اين تفكر مقياس و تناسبات ساختمان در جهت برتري بر انسان و به عبارتي تحقير او پيش مي‌رفت، متفكران پست مدرن بحث پراكندگي (Fragmentation) را مطرح كردند و اين فكر در معماري باعث شكسته شدن و خرد شدن آن توده ی عظيم معماري به احجامي كه داراي تناسبات انساني‌تري هستند، شد. بنابراين مي‌توان به ساختمان مجلس جديد اين نقد را وارد كرد كه نسبت به انسان به عنوان اصلي‌ترين منبع معماري بي‌توجه بوده و به خصوص در طراحي فضاهاي داخلي، انسان به گونه ا‌ي تحقير شده است كه يادآور طرح كليساهاي قرون وسطي جهت ايجاد رعب و وحشت در انسان‌ها است.

در همين راستا، استفاده ی بيش از حد از سنگ در طراحي داخلي فضاها باعث به وجود آمدن فضايي با روحيه‌ي خشن و سنگين شده است.
4-نكته ديگري كه مي‌توان به آن اشاره كرد، عدم هماهنگي بين سيستم‌هاي اداري كارفرما و مشاور است كه باعث شد تا مدت‌ها پس از اجراي سازه نقشه‌هاي سازه توسط دفتر فني كارفرما تصويب نشود.[9]
علاوه بر ضعف مديريتي كه باعث به وجود آمدن اين مساله شده است، مي‌توان به خسارت‌هاي جبران ناپذيري كه در اثر اين عدم هماهنگي ممكن است بر سيستم سازه‌اي پروژه وارد آمده باشد، اشاره كرد.

هرچند مهندس مشاور طرح در اين پروژه «به دليل پيچيده بودن و غيرمتعارف بودن طرح از روي احتياط ده درصد بالا (Overdosing) گرفته‌اند،[10] اما به نظر مي‌رسد چنانچه هماهنگي بيشترين بين سيستم‌هاي اداري برقرار مي‌بود، نتيجه كار مطلوب‌ترو حتي اقتصادي‌تر مي‌شد.
5- در طرح معماري ساختمان جديد مجلس؛ معماري و سازه كاملاً با هم هماهنگ طراحي شده‌اند و به طور كلي پروژه به گونه‌اي است كه نمي‌توان تفكيك زيادي بين آنها قايل شد. طراح پروژه در این مورد گفته است: «در اين پروژه يك ستون اصلي، يا به عبارتي دو ستون متقاطع داريم كه كل بار دو سقف را مي‌گيرد اين ستون اصلي مثل تيرك چادري است كه اگر بيفتد، كل ساختمان پايين مي‌آيد.»[11]

به عبارت ديكر در طرح سازه هم به تبعيت از طرح معماري احترام خاصي به يك نقطه گذاشته شده است. در صورتي كه در ساير سيستم‌هاي متداول طراحي سازه، كليه ستون‌ها با يكديگر شبكه‌اي را تشكيل داده و بار به صورت تقسيم شده به زمين منتقل مي‌شود و در اين حالت اگر يك يا چند ستون به عللي تخريب شوند، كل سيستم از هم نمي‌پاشد. بنابراين به نظر مي‌رسد طراحي سازه بناهاي عمومي و مكان هايي كه جمعيت زيادي را در خود جاي مي‌دهند بايد به گونه‌اي طرح شود كه به سرعت از هم نپاشد و متكي به يك نقطه و يا يك ستون نباشد.
در مجموع از مباحث ارايه شده مي‌توان اين گونه نتيجه گرفت كه معضل اصلي در سيستم ساخت و ساز كشور، همان طولاني شدن فرآيند طراحي تا اجرا است كه در اين پروژه هم باعث به وجود آمدن تضادهايي شده است و به طور كي نقد اساسي را مي‌توان به اين سيستم وارد كرد.
 
بالا