تا یه جاهایی با حرف های شما موافقمسلامممم.
مخلص مهندس.
قبل از اینکه نقدت کنم باید یه چیزی رو بگم که هم وجدان خودم راحت باشه و هم پستم یکم تلطیف بشه
شاید خودت هم راضی نباشی ولی قطعا من شمارو از خودم با سواد تر میدونم .کتاب هایی که شما خوندید رو با کامیون باید جابجا کرد و اونقدر توانایی داشتید که کار تدریس معماری رو انجام میدید.
ولی یه مطلبی:
من اوج تاکتیک زدگی و تکنیک زدگی رو تو پست شما دیدم.
استراتژی معماری یا معماری استراتژیک رو دریاب.
قطعا و حتما خانم حدید طرفیت دهنی بسیار بسیار بالایی داره.قطعا حجم هایی که ایشون طراحی میکنن فقط قدرت نرم افزار نیست.
ایشون این احجام رو میشناسه و مبانیش رو میشناسه و .........ولی من مبانی رو نمیشناسم (منظورم مبانی معماریه نه سازه)حجمی که با همون نرم افزار تولید میکنم رو نمیشناسم (شاید اگه دوباره بخوام اون حجم رو تولید کنم نتونم) و ............ولی..............معماری هر دوی ما نتیجه ای که ببار میاره یکیه.....البته نتیجه مربوط به روح انسانی.وگرنه از لحاظ جسمی چون من اونقدر غرق تقلید از فرم اون معمار بزرگ شدم که اصول اولیه معماری که یکیش آسایش محیطی انسانیه رو فراموش میکنم.مثل همین ساختمان های با نمای دارای سطح زیاد شیشه ای که از جای دیگه یاد گرفتیم بدون اینکه توجه کنیم این سطح وسیع شیشه خور رو در کدوم جهت بکار ببریم....اونم تو کشور کویری مثل ایران.(نتیجه اینکه تو اون ساختمان امکان زندگی خیلی سخته)
نگاه کنید مادامی که شما مبانی سایر علوم انسانی رو ندونید امکان نداره مبانی سبک های مختلف معماری رو بشناسید.
یه سوال میپرسم اول فلسفه و تفکر مدرن اومد یا اول معماری مدرن؟؟؟
اول تفکر پست مدرن اومد یا اول معماری پست مدرن؟؟این معماری پست مدرن بود که اول اومد یا نظریه های جامعه شناسی پست مدرن؟؟
و
.
.
.
من نمیدونم چطور دیگه باید گفت که معماری عمله علوم انسانیه.
حالا یه سریا صبح تا شب تو سرشون دارن میزنن که بگن معمار ها مهندس هستن و دائم با بقیه رشته های مهندسی درگیرن.
معماری استراتژیشو از علوم انسانی میگیره.تاکتیکش رو از هنر میگیره و تکنیکشو از فن و مهندسی.
این بخض تاکتیک و تکنیکش رو همه متوجه میشن ولی استراتژیشو کسی متوجه نمیشه.نه من و شما بلکه اساتید دانشگاه (حتی اون بزرگاشون)هم متوجه نمیشن.
این استراتژی چیه؟
همونیه که خانم حدید میدونه و صاحب سبک میشه.
بازم میگم خانم حدید ظرفیت ذهنی خیلی بالایی داره.من آرزومه این ظرفیت ذهنی رو داشته باشم ولی ........ولی این ظرفیت رو در خدمت علوم انسانی قرار بدم که قبولش دارم و در موردش به یقین رسیدم.در حقیقت معماری ما باید عمله علوم انسانی باشه که قبولش داریم.(حالا شاید خیلیا اون علوم انسانی رو قبول داشته باشن!!!!1)
نمیدونم منظورم رو متوجه شدی یا نه.
نیچه یا کانت یا هگل ظرفیت ذهنی خیلی بالایی داشتن.هیچکش هم منکر این قضیه نیست.ولی این ظرفیت ذهنی رو چطور خرج کردن؟؟هر کدومشون با چند جمله بشریت رو به انحراف کشوندن.
میدونم به سینما اعتقاد داری.
اونی که تو هالیوود فیلمنامه مینویسه ظرفیت ذهنیش در چه حده؟از این ظرفیت ذهنی چه استفاده ای میکنه؟مثلا اونی که فیلمنامه فیلم 300 رو مینویسه قطعا اونقدر ظرفیت ذهنی بالایی داشته که اونطوری تاریخ رو تحریف کنه ولی آیا این ظرفیت ذهنی و این توانایی به نفع بشریته؟داره استفاده درست میکنه از این ظرفیت ذهنی؟
نظرت درمورد ارتباط موسیقی و معماری چیه؟
بین موسیقی جاز و راک و معماری دیکانسراکشن و فولد چه شباهت هایی وجود داره؟
ارتباط معماری با سبک زندگی چی؟
ارتباط معماری با .....
با این توضیحاتی که دادم:
با شناحتی که از شما دارم حاظرم دست رو قرآن بزارم که نه فلسفه مدرن رو قبول داری نه جامعه شناسیشو و نه کل تفکر مدرن رو(حداقل اکثر مبانیش رو قبول نداری)
حالا چطوره پس معماریش رو قبول دارید؟
فقط یه دلیل میتونی بیاری و اونم اینکه معماریشون زاده اون تفکر نیست.......که اگه اینطور فکر کنی معلومه که استراتژی معماری رو نمیدونی.
معماری چون با در و دیوار و سقف و فرم و رنگ و لعاب سرو کار داره خطر نتیجه ای که به مرور زمان بوجود میاره رو کسی درک نمیکنه.
من با مثال و بصورت موردی تغییراتی که معماری بوجود میاره رو میتونم دکر کنم ولی از حوصله این بحث خارجه.
ولی در مورد تکنیک ساخت من با هر علوم انسانی ای میتونم از تکنیک غیر بومی استفاده کنم.ممکنه من تو معماری خودم که با شاخصه های خودم طراحی کردم مثلا از تری دی پنل استفاده کنم و یا از سازه این ساختمان استفاده کنم و ازش چیز یاد بگیرم ولی نمیتونم مبانی معماریمو از جای دیگه بگیرم مگر اینکه منطبق بر استراتژی معماری خودم باشه.
نمیدونم منظورتون رو از علوم انسانی درست فهمیدم یا نه اما اینو میگم که اگر میخایم شعر بگیم باید بریم دانشکده علوم انسانی و اگر میخایم فلسفه ببافیم باید بریم دانشکده علوم انسانی
ما اینجا با سنگ ملات و آجر سر کار داریم
ما نباید مثله فراستی فقط و فقط نقد کنیم و بلد نباشیم فیلم بسازیم .....علوم انسانی به عنوان یکی از شاخه های مهم تو معماری مطرح هست اما جزئی از یک کل هستش
کسی که فقط علوم انسانی بدونه نمیتونه یه معمار باشه در عین حال معماری که مبانی نظریش قوی نیست هم نمیتونه معمار باشه
علوم انسانی لازمه اما کافی نیست