[ نقد و بررسی کتاب ] - ماه کامل می شود

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
نقد و بررسی کتاب
[h=1]ماه کامل می شود[/h]

شخصیت اصلی، دختری سی و پنج ساله به نام بهاره است که با برادرش بهادر زندگی می کند. هر دو مجردند. بهاره دختر کم رو و خجالتی است و اطرافیانش سعی دارند او را از این حالت در بیاورند و او را سوق بدهند به این سمت که زیبایی های زندگی را ببیند و عاشق شود.


راضیه ولدبیگی

ماه کامل می شود
نویسنده: فریبا وفی
نشر: مرکز

این رمان یکی از آثار فریبا وفی است که نشر مرکز آن را به چاپ رسانده است. قبل از این رمان، رمان «پرنده من»، برنده جایزه بهترین رمان سال 1381 بنیاد گلشیری، و همینطور برنده جایزه بهترین رمان سال 1381، جایزه ادبی یلدا، شناخته شده بود. همچنین رمان «ترلان» او، تقدیر شده توسط داوران جایزه ادبی اصفهان سال 1381 و رمان «رویای تبت» ش برنده جایزه بنیاد هوشنگ گلشیری در سال 1385 بوده است. و...
با این مقدمه، خواننده با شروع داستان انتظار دارد با قلمی روان و با مهارت رو به رو شود. که این انتظارش هم برآورده می گردد. داستان های فریبا وفی با زبانی ساده و روان، پر از توصیفات جزیی و زیبا همراه است. نوع نگاهِ شاعرانه و می شود گفت لطیف نویسنده، در تمام داستان و در توصیفات و نگاهش پیداست. اما آنچه دغدغه اصلی نویسنده است، دیدگاه آدم ها نسبت به عشق است. و همین طور چرایی و چگونگی عشق و رابطه محبت آمیز میان آدم ها. این مفهوم و مضمون اصلی از رفتار و نیازهای شخصیت های داستان فهمیده می شود. اصل مهم در این داستان هم همین شخصیت پردازی است. رمان فریبا وفی از آن دست رمان هاست که به شخصیت، بیشتر از روند و سیر حوادث اهمیت داده شده است. و این یعنی شخصیت ها هستند که داستان را پیش می برند نه حوادث. شخصیت ها هستند که با دغدغه و نگاهشان بر حوادث تأثیر می گذارند و رویدادهای رمان را می سازند. نه اینکه حوادث، احساسات شخصیت ها را شکل دهند.
شخصیت اصلی، دختری سی و پنج ساله به نام بهاره است که با برادرش بهادر زندگی می کند. هر دو مجردند. بهاره دختر کم رو و خجالتی است و اطرافیانش سعی دارند او را از این حالت در بیاورند و او را سوق بدهند به این سمت که زیبایی های زندگی را ببیند و عاشق شود. اما بهادر و بهاره دنیای متفاوتی دارند و بیشتر وقتشان در تنهایی می گذرد؛ شهرنوش و فرزانه و مردی که تکیه کلامش «دوست عزیز» است -و در رمان با همین نام شناخته می شود- از دیگر شخصیت های داستانند، که هر کدام به نوعی و به شیوه خودشان سعی دارند بر روی بهاره تأثیر بگذارند. در واقع دیالوگ ها و گفت و گوهایی که شخصیت های مختلف داستان در دفتر کار بهاره دارند، همان صحنه سازی ای است که نویسنده برای انتقال مفهومش به کار می گیرد. شهرنوش آدمی ست که به دنبال آرامش و یوگا کار کردن است. او به شدت طبیعت گراست و به دنبال نیروهای مثبت و زمینی است. فرزانه هم به نظر چندان حساسیت های شهرنوش را ندارد و آدمی بی اعتنا و تا حدی رک و خشن است. و دوست عزیز مثل یک آدمِ همه چیز دان نظر می دهد و معمولاً اطرافیانش را می رنجاند. نهایتاً دوستان بهاره نظر می دهند که بهاره سفر کند و زندگی کند و عاشق شود. بهاره هم یک سفر به ترکیه می رود و با فردی به نام بهنام ملاقات می کند که ببیند آیا می تواند با او به توافقی برسد یا نه. حسی که درتمام رمان موج می زند، تنهایی بهاره و ناتوانی او از ایجاد ارتباط است. نهایتا،ً او بهنام را می بیند و از اینکه بهنام قبلاً همسری داشته و یا زنی را دوست داشته، اظهار ناراحتی نمی کند و داستان تمام می شود؛ بدون اینکه خواننده متوجه شود آیا بهاره و بهنام به نتیجه ای رسیدند یا نه؟ چون خیلی ساده و سرد از هم جدا می شوند. نویسنده می خواهد بگوید؛ زندگی را باید ساده تر گرفت و راحت تر دل بستگی پیدا کرد. فضای داستان خیلی شاعرانه و البته روشنفکرمآبانه است. دین هیچ نقشی در این داستان ندارد و انگار نمی تواند با عشق جور در بیاید. شخصیت ها کمی از این نظر بیگانه هستند یعنی درست است که فضا، دیالوگ ها و ایده جالب است، ولی روح حاکم بر داستان و چارچوبی که شخصیت ها برای زندگی خودشان تعریف کرده اند، خیلی غریب است و نمی شود به سادگی با شخصیت ها ارتباط برقرار کرد و آنها را فهمید. داستان زندگی بهاره پر است از تشویش ها و دودلی ها. او از هیچ چیز مطمئن نیست و نمی تواند راجع به مسئله ای به صراحت نظر بدهد و موضوعی را راحت بپذیرد و یا رد کند. رمان، ساده و کم حجم است. خواندنش خالی از لطف نیست. و احتمالاً تفکری را هم برمی انگیزاند؛ تفکری راجع به چگونگی و چرای عشق میان دو انسان. و به نظر می آید نویسنده نظرش بر پیچیدگی این عشق باشد. خوب است خوانندگان هم نظرشان را راجع به عشق بگویند.
 

Similar threads

بالا