مفاهیم و تعاریف فیزیک

uraniburg

عضو جدید
سلام
تو این تاپیک سعی بر اینه که کلیه ی تعاریف و مفاهیم فیزیک جمع آوری شه و فایل فلش کلیپ و ... هم در حد امکان ضمیمه شه:gol:



تعاریف و مفاهیم اغلب از کتاب فیزیک مفهومی تالیف : پل جی . هیوئیت ه
 

straxico

عضو جدید
تعریف یارد:در گذشته یک یارد طول دور کمر فرمانروای یک کشور بود .
نخندین...بود دیگه
 

a.inkare

عضو جدید
جِرم مفهومی بنیادی در فیزیک است که به طور شهودی «مقدار مادهٔ موجود در جسم» را می‌نمایاند. در حوزه‌های گوناگون فیزیک مانند مکانیک کلاسیک، نسبیت خاص و نسبیت عام تعریف‌های متفاوتی از جرم بیان می‌شود.
[h=2]جرم و وزن [/h]درکاربردهای روزمره جرم را همان وزن می‌شناسند، ولی در فیزیک و مهندسی وزن به نیروی گرانشی وارد بر اجسام گفته می‌شود. البته در کاربردهای روزمره جرم و وزن با هم متناسب‌اند و این همانندانگاری مشکلی پیش نمی‌آورد، ولی در موارد ویژه‌ای مهم می‌شود:

  • در سنجش‌های دقیق، به خاطر تغییر در شدت نیروی گرانشی زمین در جاهای گوناگون
  • در جاهایی دور از سطح زمین، مثلاً در فضا یا در سطح سیاره‌های دیگر
مثلاً نیروی گرانش در سطح ماه حدود یک‌ششم نیروی گرانش در سطح زمین است. از این رو وزن هر جسم در سطح ماه یک‌ششم وزن آن در سطح زمین است.
[h=2]جرم لختی، جرم گرانشی و اصل هم‌ارزی [/h]جرم لَختی میزان مقاومت جسم را در برابر تغییر سرعت نشان می‌دهد. در مکانیک کلاسیک جرم لختی را با قوانین حرکت نیوتن تعریف می‌کنند. هرچه جرم لختی یک جسم بیشتر باشد، برای تغییردادن سرعت آن نیروی بیشتری لازم است. به طور دقیق‌تر، جرم لختی برابر است با نسبت بین نیروی وارد بر جسم و شتاب آن. در نسبیت خاص جرم لختی به سرعت جسم نیز وابسته است.
جرم گرانشی نمایندهٔ مقدار نیرویی است که به جسم در میدان گرانشی وارد می‌شود. هرچه جرم گرانشی جسم بیشتر باشد، نیروی بیشتری از سوی میدان گرانشی به آن وارد می‌شود. جرم گرانشی را گاهی بار گرانشی (مانند بار الکتریکی) نیز می‌نامند. در فیزیک گرانش با قانون گرانش نیوتن یا نظریه نسبیت عام توصیف می‌شود.
با وجود تمایز مفهومی میان جرم لختی و جرم گرانشی، آزمایش‌ها نشان می‌دهند که این دو کمیت همواره با هم متناسب‌اند و با برگزیدن یکاهای مناسب مقدارشان نیز همیشه با هم برابر است. به این برابری اصل هم‌ارزی می‌گویند. مکانیک کلاسیک هیچ توضیحی برای برابربودن جرم لختی و جرم گرانشی ندارد، ولی در نظریهٔ نسبیت عام اصل هم‌ارزی یکی از اصول موضوعهٔ این نظریه است.
[h=2]یکای اندازه‌گیری [/h]یکای جرم در سیستم استاندارد بین‌المللی واحدها کیلوگرم است. سایر واحدهای این کمیت عبارت‌اند از:

 

a.inkare

عضو جدید
در علم فیزیک و ریاضی، فضا-زمان (به انگلیسی: Spacetime) (و نه فضا و زمان‌) به هر‌گونه مدل ریاضی گفته می‌شود که زمان و مکان را به صورت ساختاری واحد و درهم‌پیوسته با یکدیگر ترکیب کند. بر اساس فرضیات مفهوم فضای اقلیدسی، جهان، سه بعد مکانی و یک بعد زمانی مستقل از هم دارد. در فضا-زمان سه بعد فضا و یک بعد زمان درهم ادغام می‌شوند و یک محیط پیوستهٔ چهار بعدی را ایجاد می‌کنند. با ترکیب فضا و زمان و ایجاد یک محیط خمیدهٔ واحد، فیزیکدان‌ها توانسته‌اند تئوری‌های فیزیک را هم در سطح کیهانی و هم در بعد اتمی ساده‌سازی کنند.

بهتر است که در مکانیک کلاسیک، هنگامی که زمان به عنوان یک معیار ثابت و جهانی، مستقل از حالت حرکت مشاهده‌گر درنظر گرفته می‌شود؛ از دستگاه اقلیدسی به جای فضا-زمان استفاده کنیم. با این حال در فیزیک نسبیتی، زمان نمی‌تواند جدا از سه بعد فضا باشد. بر اساس نسبیت خاص نرخ گذر زمان برای جسمی که مشاهده می‌شود بستگی به نسبت سرعت جسم و سرعت مشاهده‌گر دارد. بر اساس نسبیت عام شدت میدان گرانشی نرخ گذر زمان را کاهش می‌دهد.
مفهوم و بُعدهاطرح کلی در فضا-زمان، ادغام فضا و زمان با یکدیگر و درنتیجه ایجاد یک محیط یکپارچه با دستگاه مختصاتی یکتا است. برای این کار به سه بُعد مکانی معمول(طول، عرض، ارتفاع) و یک بُعد زمان نیاز داریم؛ این بُعدها مؤلفه‌های مستقل لازم برای مشخص کردن یک نقطهٔ خاص در یک فضای تعریف شده‌اند. مثلا در محیط کرهٔ زمین طول و عرض جغرافیایی دو مؤلفهٔ مستقل دستگاه مختصات‌اند که تنها به‌وسیلهٔ هر دوی آن‌ها باهم می‌توان یک نقطهٔ خاص را تعیین موقعیت کرد؛ حال در فضا-زمان، شبکه مختصاتی ۱+۳ بعد را پوشش می‌دهد و چون زمان به عنوان مؤلفهٔ جدید اضافه شده‌است، درنتیجه دستگاه مختصات نه تنها می‌تواند نقاط را در محیط مکان‌یابی کند بلکه می‌تواند رویداد‌ها را نیز تعیین موقعیت نماید. به این ترتیب این دستگاه مختصات می‌تواند تعیین کند که کی و کجا یک رویداد اتفاق افتاده است. در فضا زمان نمی‌توانیم محور زمان را به صورت جداگانه نشان دهیم اگر بخواهیم محور زمان را در دستگاه مختصات نشان بدهیم ناگزیریم که محور زمانی و مکانی را هر دو باهم، و در یک دستگاه مختصات قرار دهیم و این به دلیل ماهیت یکپارچهٔ فضا-زمان و آزادی در انتخاب دستگاه مختصات است. برخلاف دستگاه مختصات فضایی معمولی، محدودیت‌هایی برای چگونگی اندازه‌گیری‌های مکانی و زمانی وجود دارد؛ این محدودیتها به مدل زیاضی خاص آن و تفاوتهایش با ریاضیات و هندسهٔ اقلیدسی برمی‌گردد.

تا آغاز قرن بیستم گذر زمان مستقل از حرکت در نظر گرفته می‌شد و فرض این بود که در تمام دستگاه‌های مختصات، زمان تنها در یک محور مشخص با سرعت ثابت پیش می‌رود؛ اما تجربیات بعدی نشان داد که زمان در سرعت‌های بالا کندتر حرکت می‌کند (کاهش سرعت زمان با عنوان تاخیر زمان در نسبیت خاص توضیح داده شده‌است)؛ برای مثال یک ساعت اتمی را بر روی یک شاتل فضایی نصب کردند و دیدند که زمان برای ساعت روی شاتل کندتر از زمان در سطح زمین می‌گذرد.

عبارت فضا-زمان به عنوان یک مفهوم عمومی فراتر از رویداد‌های فضا-زمان در ۱+۳ بُعد معمولی در نظر گرفته می‌شود، فضا-زمان واقعا ترکیبی از مکان و زمان است اما برخی دیگر پیشنهاد کرده‌اند که بُعدهای جدیدی که بعدها اضافه می‌شود هم در مجموعهٔ تئوری فضا-زمان قرار گیرد (نظریه‌های دیگری وجود دارند که توانسته‌اند بُعدهای جدیدی را اضافه کنند که این بُعدها دیگر شامل مکان و زمان نمی‌شوند)؛ اینکه واقعا چند بُعد برای توصیف جهان لازم است سوالی است که هنوز پاسخ قطعی برای آن پیدا نشده‌است. تئوری‌هایی مانند تئوری ریسمان پیش‌بینی می‌کند که ۱۰ تا ۲۶ بُعد جدید را بتوان اضافه کرد یا تئوری-م داشتن ۱۱ بُعد شامل ۱۰ بُعد مکانی و ۱ بُعد زمانی را ممکن می‌داند؛ باید به این نکته توجه داشت که: داشتن بیش از چهار بعد فقط در اندازه‌های زیر اتمی تفاوت ایجاد می‌کند.
ریشهٔ تاریخی

مفهوم غیرریاضی فضازمان یکپارچه

اولین بار پیش از میلاد مسیح فیلون اسکندری گفته است که: «زمان زاییدهٔ جهان است، خدا جهان را خلق کرد و آن منجر به ایجاد زمان شد، همزمان با خلق جهان یا بلافاصله پس از آن».
اینکاها زمان و مکان را به عنوان یک مفهوم واحد در نظر می‌گرفتند و آن را پاشا می‌نامیدند؛ بومیان ساکن در رشته کوه آند همچنان بر این باور پایدار مانده‌اند.
اندیشهٔ فضا-زمان یکپارچه توسط اِدگارآلِن پو شاعر آمریکایی در یکی از شعرهایش به نام اورکا بیان شد: «مکان و گذر زمان هر دو یکی هستند».
در سال ۱۸۹۵ هِربرت جورج وِلز در رمان ماشین زمان چنین نوشت: «هیچ تفاوتی میان زمان و سه بُعد مکانی وجود ندارد تنها برداشت ما است که با آنها پیش می‌رود».

مفهوم ریاضی

ریاضیات بحث فضا-زمان اولین بار در سال ۱۷۵۴ از سوی ژان لروند دالامبر در دانشنامهٔ فرانسوی آنسیکلوپدی در مقالهٔ بُعدها مطرح شد. پس از آن ژوزف لویی لاگرانژ در تئوری تحلیلی توابع(۱۷۹۷ و ۱۸۱۳) بیان کرد که: «می‌توان علم مکانیک را با هندسهٔ چهار بُعدی و تحلیل‌های مکانیکی را به عنوان تعمیمی از تحلیل‌های هندسی در نظر گرفت».

پس از کشف چهارگان‌ها توسط ویلیام همیلتون وی اظهار داشت: «گفته می‌شود زمان تنها یک بُعد دارد و مکان سه بُعد... ریاضیات خاص چهارگان‌ها از همهٔ این بُعدها بهره می‌برد به زبان فنی‌تر می‌شود گفت "زمان بعلاو‌هٔ مکان" یا "مکان بعلاو‌هٔ زمان" از این جهت چهارگان یک مفهوم چهار بعدی است یا حداقل تلویحا به آن اشاره می‌کند. و این‌گونه یک بُعد زمان و سه بُعد مکان در زنحیر‌هٔ نمادها به هم می‌آمیزد». چهارگان‌های مرکب هامیلتون که از نظر جبری ظرفیت مدل کردن فضا-زمان و تقارن در آن را دارد بیش از نیم قرن قبل از اینکه نسبیت به طور رسمی ارائه شود در دست بود.

از تلاش‌های دیگری که در زمینهٔ فضا-زمان انجام شد می‌توان از کارهای جیمز کلارک ماکسول نام برد که از معادلات دیفرانسیل جزئی برای گسترش الکترودینامیک در چهار بُعد استفاده کرد. بعدها لورنتس در قرن ۱۹ چند نامتغیر از معادلات ماکسول را معرفی کرد؛ این دستاورد لورنتس بعدها، پایهٔ تئوری نسبیت خاص قرار گرفت. پیشتر تصور می‌شد که سنجش زمان و مکان فقط به دامنهٔ اعداد حقیقی محدود می‌شود؛ همچنین پیشنهاد اینکه سنجش زمان و مکان قابل مقایسه باشد توسط کسانی توسعه یافت که فیزیک را بنیان نهادند؛ اما حال بین این تصورات اولیه مانند نبیست گالیله و قانون ماکسول تضاد ایجاد شده‌بود. برای از بین بردن این ابهام باید به مفهوم سرعت نور بازگشت.

درحالی فضا-زمان را به عنوان نتیجه‌ای از تئوری نسبیت خاص در سال ۱۹۰۵ در نظر می‌گیرند که ریاضیات آن توسط استاد ریاضی او هرمان مینکوفسکی انجام شد؛ وی در سال ۱۹۰۸ تلاش‌های زیادی برای گسترش کارهای وی انجام داد. مفهوم فضای مینکوفسکی اولین نمایش رفتار فضا و زمان به عنوان دو نمود مختلف از یک مفهوم یکپارچه بیان شد؛ چکید‌هٔ نسبیت خاص. اندیشه فضای مینکوفسکی باعث شد که به هر دو نسبیت خاص و عام، بیشتر از دید هندسی نگاه شود. در سیزدهمین ویرایش دانش‌نامهٔ بریتانیکا در سال ۱۹۲۶ مقاله‌ای از بنیان گذار نسبیت با عنوان "فضا-زمان" وجود دارد.
 
آخرین ویرایش:

a.inkare

عضو جدید
نیرو در فیزیک کمیتی برداری است که باعث شتاب گرفتن اجسام می‌شود. نیرو را به طور شهودی می‌توان با کشیدن یا هُل‌دادن توصیف کرد. شتاب جسم متناسب است با جمع برداری همهٔ نیروهای وارد بر جسم. در یک جسم صُلب (یعنی جسمی که ابعادش در فضا گسترده است و نمی‌توان آن را با یک نقطه تقریب زد) نیرو می‌تواند جسم را بچرخاند، تغییرشکل دهد یا فشار وارد بر آن را بیفزاید. اثرات چرخشی با گشتاور و تغییر شکل یا فشار با تنش توصیف می‌شوند
مفاهیم پیش از نیوتنمشهور است که ارسطو، نیرو را به عنوان هر چیزی که باعث می‌شود شیئی یک «حرکت غیر طبیعی» انجام دهد، توصیف کرد.
از قدیم، مفهوم نیرو برای کار کردن هر یک از هفت نوع ماشین ساده، اساسی تلقی می‌شده است. کمک مکانیکی که یک ماشین ساده فراهم می‌آورد، اجازه می‌داد تا یک نیروی کم را برای اثر گذاشتن روی جسمی در فاصله دورتر به کار برد. تجزیه تحلیل ویژگی‌های این چنین نیروها نهایتاً در کارهای ارشمیدس به غنی‌ترین حالت خود رسید، که به خصوص به خاطر فرمول‌بندی‌کردن رفتار «نیروهای شناور» نهفته در سیالات معروف است.
پیشرفت‌های فلسفه‌ای مفهوم یک نیرو در کاهایی از ارسطو به چشم می‌خورد. در کیهان شناسی ارسطویی، دنیای طبیعی چهار عنصر را نگه می‌داشت که در «حالات طبیعی» وجود داشتند. ارسطو عقیده داشت که برای اشیاء سنگین روی زمین مانند آب و زمین، حالت طبیعی این است که بدون حرکت روی زمین بمانند و این که آنها اگر تنها باشند، تمایل دارند به این حالت برسند. او بین میل ذاتی اشیاء برای رسیدن به «جای طبیعی» (برای مثال افتادن اشیاء سنگین) که به یک حرکت طبیعی منجر می‌شود، و حرکت غیرطبیعی یا اجباری که به عملکرد پیوسته یک نیرو محتاج است، تمایز قایل شد. این نظریه مبتنی بر مشاهدات روزمره این که اشیاء چگونه حرکت می‌کنند (مثلاً این که عملکرد ثابت یک نیرو برای حرکت کردن یک ارابه لازم است) مشکلات مفهوم زیادی از جمله برای توجیه رفتار پرتابه‌ها (مثلاً حرکت یک پیکان) داشت. این کاستی‌ها به طور کامل در قرن هفدهم در کارهای گالیله حل شد که متأثر از این ایده موجود در اواخر قرون وسطی بود که اشیائی که در یک حرکت اجباری هستند، یک نیروی ذاتی جنبشی با خود حمل می‌کنند.[SUP] [/SUP]
گالیله در اوایل قرن هفده آزمایشی انجام داد که در آن سنگ‌ها و گلوله‌های توپی هر دو به پایین غلت داده می‌شدند تا به این وسیله نظریه حرکت ارسطو را رد کند. او نشان داد که اشیاء به مقداری مستقل از جرمشان، توسط گرانش شتاب می‌گیرند و بحث کرد که اشیاء همواره سرعت اولیه خودشان را بازمی یابند مگراینکه روی آنها نیروی مثلاً اصطکاک عمل کند.
همهٔ نیروهایی که در جهان دیده می‌شوند، از چهار نیروی بنیادی سرچشمه می‌گیرند. نیروی هسته‌ای قوی و ضعیف فقط در اندازه‌های بسیار کوچک دیده می‌شوند و اجزای بنیادی ماده (ذرات زیراتمی) را در کنار هم نگه می‌دارند. نیروی الکترومغناطیسی بین بارهای الکتریکی و نیروی گرانش بین اجسام جرم‌دار اثر می‌کند. همهٔ نیروهای دیگر در طبیعت بر پایهٔ این چهار نیرو هستند. مثلاً نیروی اصطکاک به خاطر برهم‌کنش الکترومغناطیسی بین اتم‌های سطح دو جسم است یا نیروی فنر (قانون هوک) نیز به خاطر نیروهای الکترومغناطیسی بین اتم‌های سازندهٔ فنر است. نیروهای مرکزگرا (یا گریزازمرکز) در واقع نیروهای مَجازی هستند که به خاطر چرخش دستگاه مختصات دیده می‌شوند
 

a.inkare

عضو جدید
انرژی (از واژه یونانی ἐνεργός به معنی فعالیت) یا کارمایه، در فیزیک و دیگر علوم، یک کمیت بنیادین فیزیکی است. انرژی کمیتی است که برای توصیف وضعیت یک ذره، شیئ یا سامانه به آن نسبت داده می شود. در کتاب‌های درسی فیزیک انرژی را به صورت توانایی انجام کار تعریف می‌کنند. تا به امروز گونه‌های متفاوتی از انرژی شناخته شده که با توجه به نحوهٔ آزادسازی و تأثیر گذاری به دسته‌های متفاوتی طبقه‌بندی می‌شوند از آن جمله می‌توان انرژی جنبشی، انرژی پتانسیل، انرژی گرمایی، انرژی الکترومغناطیسی، انرژی شیمیایی و انرژی هسته‌ای را نام برد. در علم فیزیک انرژی را به دو بخش تفسیم میکنند: اکسرژی (بخش مفید انرژی) و آنرژی (بخش هدر رفته انرژی).
عامل، حامل و منبع همه گونه انرژی هایی که بشر از آن استفاده میکند (انرژی مواد فسیل، انرژی آبی و غیره) خورشید است، بجز انرژی هسته ای.
طبق نظریهٔ نسبیت مجموع"جرم و انرژی" پایدار و تغییر ناپذیر است (و آن را قانون پایستگی انرژی می نامند)؛ بدین معنا که انرژی از شکلی به شکل دیگر و یا به جرم تبدیل شود ولی هرگز تولید یا نابود نمی‌شود. بر طبق تئوری نور بقای جرم و انرژی پیامدی از این اصل است که قوانین فیزیکی در طول زمان بدون تغییر باقی می‌مانند. انرژی هر جسم (طبق نسبیت خاص) جنبش ذرات بنیادی آن جسم است
اصل بقای انرژی در حدود ۱۸۵۰ پایه گذاری شد. منشاء این اصل همانگونه که در مکانیک بکار می‌رود توسط کار گالیله و اسحاق نیوتن فهمانیده شد. در واقع هنگامیکه کار بعنوان حاصلضرب نیرو و تغییر مکان تعریف می‌شود، این تعریف تقریباً بطور خود کار از قانون دوم حرکت نیوتن تبعیت می‌کند. چنین مفهومی تا سال ۱۸۲۶ یعنی زمانیکه ریاضی دان معروف فرانسوی معرفی شد، وجود نداشت. لغت نیرو (از نظر لاتین) نه تنها از نقطه نظر مفهوم آن توسط نیوتن در قوانین حرکتش توصیف شد، بلکه در کمیت‌هایی که اکنون بعنوان کار و انرژی سینتیک (جنبشی)و پتانسیل (نهفته) تعریف می‌شوند بکار می‌روند. این ابهام برای مدت زمانی توسعه هر اصل کلی را در مکانیک در ورای قوانین حرکت نیوتنی مسدود نموده بود
 

uraniburg

عضو جدید
دلیل تاپیک: چیزهای بسیاری وجود دارند که آنها را نمیفهمیم و برای آنها برچسب و نام داریم . آموزش از نام ها و برچسب ها تشکیل نشده است بلکه یادگیری آن است که چه پدیده هایی را درک میکنیم و کدام را درک نمیکنیم

یادمون باشه تعاریف واژه های ردیف شده نیستن بلکه تو دل این واژه ها یه مفهوم نهفته اس که باید درکش کنیم .

 

uraniburg

عضو جدید
یه سوال : دلیل استمرار حرکت اجسام وقتی نیرویی به اونها وارد نمیشه چیه؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
لختی؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
نه . ما دلیلشو نمیدونیم فقط اسم این ویژگیو لختی گذاشتیم . فقط و فقط اسمش . اما چرا ؟! نمیدونیم!!!
از پست بعدی تعاریف و مفاهیمو میذارم...
 

Mohsen 89

مدیر تالار فیزیک
مدیر تالار
کاربر ممتاز
یه سوال : دلیل استمرار حرکت اجسام وقتی نیرویی به اونها وارد نمیشه چیه؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
لختی؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
نه . ما دلیلشو نمیدونیم فقط اسم این ویژگیو لختی گذاشتیم . فقط و فقط اسمش . اما چرا ؟! نمیدونیم!!!
از پست بعدی تعاریف و مفاهیمو میذارم...
نسبی بودن حرکت اجسام باعث این حرکت مستمر هیت(اگه اشتباه نکنم)
چون اگر مرجع ثابت و متحرک رو در نظر نگیریم قانون دوم نیوتن و لختی کلا غلط از آب در میاد.
 

uraniburg

عضو جدید
قانون اول نیوتون (لختی)

قانون اول نیوتون (لختی)



لختی(اینرسی): مقاومت جسم در برابر تغییر حرکت


قانون اول نیوتون (قانون لختی):حالت سکون یا حرکت یکنواخت در خط راست هر جسم تداوم میابد مگر آنکه تحت تاثیر نیروهایی که بر آن وارد می شود مجبور به تغییر آن حالت شود








به عبارت دیگر :هر جسم کاری را که در حال انجام آن است ادامه می دهد مگر آنکه نیرویی بر آن وارد شود . اگر در حال سکون باشد به حالت سکون خود ادامه می دهد و اگر در حال حرکت به حرکت خود (با سرعت ثابت در خط راست)






نکته: تغییر در حرکت ناشی از یک نیرو یا ترکیبی از آنهاست .
وقتی بیش از یک نیرو بر جسمی وارد شود نیروی خالص( مجموع برداری نیروهایی که بر یک جسم وارد می شود) را در نظر میگیریم






میتوان از زاویه ی دیگری قانون اول نیوتون را دید که تعادل مکانیکی است
: وقتی نیروی خالص وارد بر جسمی صفر است می گوییم آن جسم در تعادل مکانیکی است






جدی نگیرین -------------->کاربرد فیزیک تو زندگی آدما :surprised:: این که همیشه میگن فلان کار اولش سخته همین مفهوم لختیرو میرسونه !



inertia
: لختی

law
: قانون

newtons laws of motion
: قانون های حرکت نیوتون
 
آخرین ویرایش:

uraniburg

عضو جدید
نیروی تکیه گاه

نیروی تکیه گاه



نیروی تکیه گاه : اگر فنری را بر روی میزی قرار داده و پایین برانید می توانید حس کنید که فنر دست شما را بالا می راند . به همین ترتیب کتابی که روی میز قرار دارد اتم های میز را که رفتاری چون فنرهای میکروسکوپی دارند متراکم می کند وزن کتاب اتم ها را به طرف پایین فشار می دهد و آنها کتاب را به بالا می فشارند . بدین ترتیب اتم های متراکم شده نیروی تکیه گاه را تولید می کنند .




نکته: نیروی تکیه گاه بالا سویی که به کتابی که بر روی میزی قرار دارد وارد میشود برابر نیروی گرانش پایین سویی است که بر آن وارد می شود.

که بدین ترتیب دو نیرو یکدیگر را خنثی و جکتاب حالت سکون خود را حفظ میکند




support force: نیروی تکیه گاه
 
آخرین ویرایش:

uraniburg

عضو جدید
اندازه ی سرعت : مسافت پیموده شده بر زمان سپری شده



اندازه ی سرعت متوسط
: کل مسافت پیموده شده بر بازه ی زمانی



سرعت
: اگر هم اندازه ی سرعت و هم جهت جسمی را بدانیم سرعت آن را می دانیم(سرعت کمیتی برداری است)



سرعت ثابت
: سرعت ثابت به معنی اندازه ی سرعت ثابت و جهت ثابت است



سرعت متغیر
: اگر اندازه ی سرعت یا جهت آن (یا هردو آنها) تغییر کندسرعت تغییر می کند



شتاب
: تغییر سرعت بر بازه ی زمانی یا چگونگی تغییر سرعت






نکته
: اصطلاح شتاب هم برای کاهش سرعت به کار می رود و هم برای افزایش آن



نکته
: هرگاه در مسیر منحنی حرکت کنیم حتی اگر حرکت با اندازه ی سرعتی ثابت باشد شتاب میگیریم زیرا جهت در نتیجه سرعتمان دائما تغییر می کند.





سقوط آزاد
: وقتی جسم افتان از همه ی قیود (اصطکاک با هوا یا هر چیز دیگر( آزاد باشد و فقط تحت تاثیر گرانی سقوط کند در حال سقوط آزاد است





نکته
: بدون توجه به وزن یا اندازه ی جسم اگر مقاومت هوا آن قدر کم باشد که بتوان آنرا نادیده گرفت تمام اجسام با شتاب بدون تغییر یکسانی سقوط می کنند ( پر و سکه در خلا با شتاب یکسان فرو می افتند)



توجه
: اندازه ی سرعت یا سرعت (با چه سرعتی ) و فاصله (چه مسافتی) کاملا با یکدیگر تفاوت دارند




velocity: سرعت


acceleration : شتاب




free fall: سقوط آزاد
 

uraniburg

عضو جدید
لختی:











سرعت متوسط:







سقوط آزاد:



حضور مقاومت هوا:




 

Similar threads

بالا