arminspeedy
عضو جدید
من مقدمه ای از مدیریت تعاملی را که از خودمان در پروژه مربوط به این درس نوشته بودم رو در زیر میارم.دوستان دیگه هم در بسط این تاپیک کمک کنن.مخصوصاً کسانی که به بحث های بازآفرینی سازمان و نگرش سیستمی علاقه دارن.
پیچیدگی روزافزون جوامع و نظام های اجتماعی هر روز بیش از پیش ضرورت نگرش سیستمی را در برخورد با مسائل و در برنامه ریزی ها آشکار میکند. مدیریت به عنوان یک علم کاربردی در چند دهه گذشته بیشترین تاثیر را از نظریه عمومی سیستم ها پذیرفته و البته خود در توسعه این نظریه ، سهمی بسزا داشته است. در این بین نیز افرادی چون راسل ایکاف شیوه ی تفکر سیستمی را به خوبی درک کرده و در چاره جویی های نظام های اجتماعی و سازمانها و بنگاههای اقتصادی از آن بهره جسته اند.
لزوم تفکر سیستمی در دنیا ی سازمانهای امروز بر هیچ مدیری پوشیده نیست. این تفکر آنچنان از اهمیت برخوردار است که می توان از آن به عنوان ابزاری برای پر کردن فاصله ی توسعه یافتگی بین کشورها استفاده نمود. هرجا که سازمانی باشد، لزوم وجود مدیریت غیر قابل انکار است و در دنیای امروز نباید تفکر سیستمی را از مدیریت جدا دانست. برای بررسی سازمانها و پیاده کردن مدیریت مناسب در آنها ، باید ابتدا نوع آن سازمان را از نظر سیستمی و الگوهای سیستمی مشخص کرد.
به طور کل سیستمها از نظر هدفمندی به 4 دسته ی سیستمها و الگوهای جبری، سیستمها و الگوهای جاندار، سیستمها و الگوهای اجتماعی و سیستمها و الگوهای زیست محیطی دسته بندی کرد. هر یک از این الگوها با توجه به هدفمندی اجزا و کل دسته بندی شده اند. در سازمانها می توان از جزء به عنوان کارکنان واز کل به عنوان خود سازمان تلقی کرد. البته ناگفته نماند که این 4 نوع از سیستم ، خود یک سلسله مراتب را تشکیل می دهند. سیستمهای جبری سیستمهایی هستند که در آنها چه اجزا و چه کل غیر هدفمندند. سیستمهای جاندار که یک سطح از سیستمهای جبری بالاترند دارای اجزای غیرهدفمندند و از نظر کل این سیستم هدفمند می باشد.
سیستمهای اجتماعی چه از نقطه نظر اجزا و چه از نقطه نظر کل هدفمندند. و اما سیستمهای زیست محیطی که شامل هر 3 سیستم دیگر نیز می باشند دارای اجزای هدفمند و کلیتی غیر هدفمندند.بر اساس اینوع تقسیم بندی از سیستم می توان مدیریت را نیز تقسیم بندی نمود.
در یک تقسیم بندی از مدیریت ، مدیریت را به 2 دسته تقسیم می کنند : مدیریت سنتی و مدیریت نوین . مدیریت سنتی با توجه به تلقی نسبت به زمان و تغییر به3 دسته گذشته گرا ، حال گرا و آینده گرا دسته بندی می شود که تلقی نسبت به زمان هر یک را می توان از نام آنها درک کرد . اما این 3 نوع مدیریت برای سازمانهای جبری و جاندار مناسبند. برای مدیریت سازمانهای اجتماعی باید از مدیریت نوین بهره جست. مدیریت نوین ،مدیریتی است که به برنامه ریزی یا همان تخصیص بهینه منابع به مصارف نیاز دارد.
این نوع مدیریت که مبنای چاره ی خود را بر پایه ی چاره ی بنیادین گذاشته است، در سازمانهای اجتماعی قابل پیاده سازی است. نوع برنامه ریزی در این نوع مدیریت به برنامه ریزی تعامليمشهور است.
برنامه ریزی تعاملی از طراحی وضعیت در حال حاضر و ابداع یا گزینش ابزارهایی برای هر چه نزدیکتر شدن به آن وضعیت تشکیل می شود . در واقع برنامه ریزی تعاملی درصدد کم کردن فاصله ی وضعیت موجود سازمان با وضعیت مطلوب و مدنظر است.
این نوع برنامه ریزی دارای مرحله ی تعاملی است که البته این مراحل می توانند به صورت همزمان نیز اتفاق بیافتد. این 5 مرحله عبارتند از :
1- صورتبندی بی سامانی
2- برنامه ریزی هدف (Ends Planning)
3- برنامه ریزی ابزار(Means Planning)
4- برنامه ریزی منابع (Resource Planning)
5- پیاده سازی و کنترل
از ویژگیهای این نوع برنامه ریزی می توان به معکوس بودن ، پیوسته بودن و مشارکتی بودن آن اشاره نمود. در صورتبندی بی سامانی ما به شناسایی وضعیت سازمان (وضع موجود) می پردازیم و سپس با ارائه ی تصویری از آینده سازمان که البته مبتنی بر 2 فرض غلط است ( بعدا به آنها اشاره خواهد شد ) می پردازیم و در آخر نیز بی سامانی موجود در سازمان را به صور مختلفی همچون گزارش ارائه می دهیم. هدف از این مرحله آن است که روشن شود سازمان چه توانمندیهایی را دارد و چه توانمندیهایی را ندارد.
مرحله برنامه ریزی هدف مربوط است به مشخص کردن آرمانها، اهداف بلند مدت و کوتاه مدتی که سازمان باید در پیش گیرد. در این مرحله به تدوین بیانیه ی ماموریت ، تهیه ویژگی های طرح و تهیه طرحهای آرمانی( محدود و غیر محدود ) می پردازیم . در واقع در این مرحله به چراها ؟ پاسخ می گوییم .
در مرحله ی برنامه ریزی ابزار راههایی برای کاهش شکافهای بین وضع موجود و مطلوب مطرح می شوند که البته خلاقیت نقش مهمی را در این مرحله بازی میکند.
پیچیدگی روزافزون جوامع و نظام های اجتماعی هر روز بیش از پیش ضرورت نگرش سیستمی را در برخورد با مسائل و در برنامه ریزی ها آشکار میکند. مدیریت به عنوان یک علم کاربردی در چند دهه گذشته بیشترین تاثیر را از نظریه عمومی سیستم ها پذیرفته و البته خود در توسعه این نظریه ، سهمی بسزا داشته است. در این بین نیز افرادی چون راسل ایکاف شیوه ی تفکر سیستمی را به خوبی درک کرده و در چاره جویی های نظام های اجتماعی و سازمانها و بنگاههای اقتصادی از آن بهره جسته اند.
لزوم تفکر سیستمی در دنیا ی سازمانهای امروز بر هیچ مدیری پوشیده نیست. این تفکر آنچنان از اهمیت برخوردار است که می توان از آن به عنوان ابزاری برای پر کردن فاصله ی توسعه یافتگی بین کشورها استفاده نمود. هرجا که سازمانی باشد، لزوم وجود مدیریت غیر قابل انکار است و در دنیای امروز نباید تفکر سیستمی را از مدیریت جدا دانست. برای بررسی سازمانها و پیاده کردن مدیریت مناسب در آنها ، باید ابتدا نوع آن سازمان را از نظر سیستمی و الگوهای سیستمی مشخص کرد.
به طور کل سیستمها از نظر هدفمندی به 4 دسته ی سیستمها و الگوهای جبری، سیستمها و الگوهای جاندار، سیستمها و الگوهای اجتماعی و سیستمها و الگوهای زیست محیطی دسته بندی کرد. هر یک از این الگوها با توجه به هدفمندی اجزا و کل دسته بندی شده اند. در سازمانها می توان از جزء به عنوان کارکنان واز کل به عنوان خود سازمان تلقی کرد. البته ناگفته نماند که این 4 نوع از سیستم ، خود یک سلسله مراتب را تشکیل می دهند. سیستمهای جبری سیستمهایی هستند که در آنها چه اجزا و چه کل غیر هدفمندند. سیستمهای جاندار که یک سطح از سیستمهای جبری بالاترند دارای اجزای غیرهدفمندند و از نظر کل این سیستم هدفمند می باشد.
سیستمهای اجتماعی چه از نقطه نظر اجزا و چه از نقطه نظر کل هدفمندند. و اما سیستمهای زیست محیطی که شامل هر 3 سیستم دیگر نیز می باشند دارای اجزای هدفمند و کلیتی غیر هدفمندند.بر اساس اینوع تقسیم بندی از سیستم می توان مدیریت را نیز تقسیم بندی نمود.
در یک تقسیم بندی از مدیریت ، مدیریت را به 2 دسته تقسیم می کنند : مدیریت سنتی و مدیریت نوین . مدیریت سنتی با توجه به تلقی نسبت به زمان و تغییر به3 دسته گذشته گرا ، حال گرا و آینده گرا دسته بندی می شود که تلقی نسبت به زمان هر یک را می توان از نام آنها درک کرد . اما این 3 نوع مدیریت برای سازمانهای جبری و جاندار مناسبند. برای مدیریت سازمانهای اجتماعی باید از مدیریت نوین بهره جست. مدیریت نوین ،مدیریتی است که به برنامه ریزی یا همان تخصیص بهینه منابع به مصارف نیاز دارد.
این نوع مدیریت که مبنای چاره ی خود را بر پایه ی چاره ی بنیادین گذاشته است، در سازمانهای اجتماعی قابل پیاده سازی است. نوع برنامه ریزی در این نوع مدیریت به برنامه ریزی تعامليمشهور است.
برنامه ریزی تعاملی از طراحی وضعیت در حال حاضر و ابداع یا گزینش ابزارهایی برای هر چه نزدیکتر شدن به آن وضعیت تشکیل می شود . در واقع برنامه ریزی تعاملی درصدد کم کردن فاصله ی وضعیت موجود سازمان با وضعیت مطلوب و مدنظر است.
این نوع برنامه ریزی دارای مرحله ی تعاملی است که البته این مراحل می توانند به صورت همزمان نیز اتفاق بیافتد. این 5 مرحله عبارتند از :
1- صورتبندی بی سامانی
2- برنامه ریزی هدف (Ends Planning)
3- برنامه ریزی ابزار(Means Planning)
4- برنامه ریزی منابع (Resource Planning)
5- پیاده سازی و کنترل
از ویژگیهای این نوع برنامه ریزی می توان به معکوس بودن ، پیوسته بودن و مشارکتی بودن آن اشاره نمود. در صورتبندی بی سامانی ما به شناسایی وضعیت سازمان (وضع موجود) می پردازیم و سپس با ارائه ی تصویری از آینده سازمان که البته مبتنی بر 2 فرض غلط است ( بعدا به آنها اشاره خواهد شد ) می پردازیم و در آخر نیز بی سامانی موجود در سازمان را به صور مختلفی همچون گزارش ارائه می دهیم. هدف از این مرحله آن است که روشن شود سازمان چه توانمندیهایی را دارد و چه توانمندیهایی را ندارد.
مرحله برنامه ریزی هدف مربوط است به مشخص کردن آرمانها، اهداف بلند مدت و کوتاه مدتی که سازمان باید در پیش گیرد. در این مرحله به تدوین بیانیه ی ماموریت ، تهیه ویژگی های طرح و تهیه طرحهای آرمانی( محدود و غیر محدود ) می پردازیم . در واقع در این مرحله به چراها ؟ پاسخ می گوییم .
در مرحله ی برنامه ریزی ابزار راههایی برای کاهش شکافهای بین وضع موجود و مطلوب مطرح می شوند که البته خلاقیت نقش مهمی را در این مرحله بازی میکند.
در برنامه ریزی منابع مشخص می شود که هر یک از انواع منابع مورد لزوم به چه میزان ،چه موقع و چه وقت مورد احتیاج است . در واقع در مرحله برنامه ریزی منابع و ابزار به چگونگی ها پاسخ می دهند.
در مرحله پیاده سازی و کنترل نیز مشخص میشود که چه کسی باید چه کاری را انجام دهد ودر چه زمانی و یا در کجا باید آن کار را انجام دهد و تا کی باید کار را انجام داده باشد.