مهندسی گاز
عضو جدید
خدا مشتی خاک را برگرفت. می خواست ليلی را بسازد. از خود در او دميد. و ليلی پيش از آنکه با خبر شود عاشق شد
ساليانی است که ليلی عشق می ورزد. ليلی بايد عاشق باشد
زيرا خدا در او دميده است و هر که خدا در او بدمدعاشق می شود
ليلی نام تمام دختران زمين است؛ نام ديگر انسان
خدا گفت : به دنيايتان می آورم تا عاشق شويد. آزمونتان تنها همين است : عشق
و هر که عاشق تر آمد، نزديکتر است. پس نزديکتر آييد، نزديکتر
عشق کمند من است. کمندی که شما را پيش من می آورد. کمندم را بگيريد
و ليلی کمند خدا را گرفت
خدا گفت : عشق فرصت گفت و گو است. گفت و گو با من
با من گفت و گو کنيد
و ليلی تمام کلمه هايش را به خدا داد. ليلی هم صحبت خدا شد
خدا گفت : عشق همان نام من است که مشتی خاک را بدل به نور می کند
و ليلی مشتی نور شد دردستان خداوند