زندگینامه فروغ فرخزاد
بیش از 50 سال پیش در یک روز بهاری ، هنگامی که تهران عزیزمان در اوج زیبایی ، ضیافتی برای دل و جان بود ، زن جوانی به دفتر مجله ی
" روشنفکر " مراجعه کرد ، سراغ سردبیر ادبی را گرفت و سه قطعه شعر خود را برای چاپ در اختیار او گذاشت ...
" فریدون مشیری " آن دیدار را هرگز از یاد نبرد و در مصاحبه ای از آن شاعر ناشناخته ، چنین یاد کرد :
" او بیشتر یک دختر خانم به نظر می رسید تا یک زن جوان !
آن روزها از آبادان به تهران آمده بود ...
حالتی نیمه وحشی داشت ...
موهایش آشفته بود و دست هایش جوهرآلوده !
گویا خودکار در دستانش خراب و جوهرش پخش شده بود . "
مشیری نگاهی گذرا به سه شعر افکند و از محتوای بی پروایشان سخت متحیر شد !
هرگز یک زن شاعر ایرانی ، این چنین بی پرده و عریان از عشق و عاشقی سخن به میان نیاورده بود !
او که نگران عکس العمل خوانندگان مجله بود ، با همکارانش به مشورت نشست و با تشویق آن ها ، شعری را که عنوان " گناه " داشت ، در بهار 1333 در مجله ی ادبی " روشنفکر " ، به چاپ رساند .
چنین بود که " فروغ الزمان فرخ زاد " با " گناه " وارد صحنه ی ادبیات فارسی شد و از همان آغازِ کار هنری تا فرجامِ نابهنگامش ، جنجال آفرید !
{ گنه کردم ! گناهی پُر ز لذت ، کنار پیکری لرزان و مدهوش !
خداوندا ! چه می دانم چه کردم ، در آن خلوتگهِ تاریک و خاموش ؟!
در آن خلوتگه تاریک و خاموش ، نگه کردم به چشمِ پُر ز رازش ...
دلم در سینه بیتابانه لرزید ، ز خواهش های چشم پُر نیازش !
در آن خلوتگه تاریک و خاموش پریشان در کنار او نشستم ...
لبش بر روی لبهایم هوس ریخت ... ز اندوه دل دیوانه ، رَستم !
فروخواندم به گوشش قصه ی عشق : تو را می خواهم ای جانانه ی من !
تو را می خواهم ای آغوش جان بخش ... تو را ای عاشق دیوانه ی من ...
هوس در دیدگانش شعله افروخت ! شرابِ سرخ در پیمانه رقصید ...
تن من در میان بستر نرم ، به روی سینه اش مستانه لرزید !
گنه کردم ! گناهی پر ز لذت ، در آغوشی که گرم و آتشین بود
گنه کردم ! میان بازوانی که داغ و کینه جوی و آهنین بود ... }
بافت و فضای شعر " گناه " همچنان که واژه ها و مفاهیمش ، آیینه ای بود تمام نما از تعلیق میان دو تعلق خاطر !
جدالی بود میان سنت های دیرین و آرمان های نوین ...
سیمای زنی بود که محبوب و همبستر خود را برمی گزیند ... از او کام دل می ستاند ... ولی خود را گناهکار می داند !
زنی که از طرفی از انضباط اخلاقی و عاطفی رایج ، گریزان است ، ولی از طرفی دیگر خود را پایبند همان قراردادها می داند ...
نویسنده:ندا بانو
ادامه دارد ...