طرح موقعیت (1) - نجات یک محصول

bardinova

مدیر بازنشسته
یه کوچولو در مورد فاز دوم حرف بزنم . حالا که مسیر رو مشخص کردیم و گفتیم که از کجا و چطوری میخوایم حرکت کنیم تا به هدفمون برسیم ، نوبت میرسه به اینکه بگردیم و ببینیم مشکل میتونه از کجاها سر زده باشه . تیم رو به دسته های مختلف تقسیم میکنیم و به هر کدوم دسته ای از عارضه یابی ها و سنجش ها رو نسبت میدیم . یه تیم میفرستیم توی کارخونه تا سیستم تولید و انبار و خرید و کارگران و پرسنل و در کل تمام مواردی که توی کارخونه ممکنه اتفاق بیوفته رو بررسی کنه . یه تیم رو میفرستیم بره سراغ بازار یابی ، تبلیغات ، قراردادها و در کل هر مسئله ای که مربوط به رابطه داخل با خارج کارخونه هست . تیم سوم هم میفرستیم بره کاملا خارج از کارخونه . از توزیع کننده ها ، مصرف کننده ها ، تعمیرکاران ، خدمات گارانتی و هر جای دیگه که رابطه مستقیمی با کارخونه نداره اطلاعات جمع کنه .

یه کم در مورد این نحوه جمع آوری داده ها صحبت کنیم تا بریم سراغ یه موضوع مهم . بوقتش در مورد اون هم صحبت میکنیم .
 

Parsa_IE

عضو جدید
با سلام
با عرض پوزش از دوستان، من هم مدتی درگیر بودم و تازه به سایت برگشتم
در تمام تاپیک های این مدت به نظر من این تاپیک number one بود و از تمام دوستانی که
نظرات و تجربیات خود را بیان کردند کمال تشکر را دارم

از ابتدای تاپیک را که مطالعه کردم مطالبی به نظرم رسید که در زیر بیان میکنم :
1. در فاز تبلیغات و بازاریابی فروش که یکی از فاز های بسیار مهم است هم بخش بازرگانی درگیر است و هم روابط عمومی ولی نقش اصلی با بخش فروش و بازرگانی است که تعیین کننده دوره ها، سیاست های کلی و ... هستند و با کمک روابط عمومی برنامه ها تهیه میشود و نقش روابط عمومی اغلب در سفارش آگهی ها، بروشور ها و سایر تبلیغات است و نه در تعیین مشتریان هدف ، سیاست های تبلیغاتی و ...
2. با کاهش تولید محصول به عنوان راهکار موقت موافقم ولی به عنوان راه دائم نه
3.در مورد COQ و سایر تحلیل های اقتصادی کیفیت، تا زمانی که جمع آوری داده ها از مشتریان و نیازمندی های محصول مشخص نباشد نمی توان به آن مراجعه کرد
4.در مورد تیم بعد از انتخاب leader و تفویض اختیار تام از سوی مدیر عامل، با توجه به ماهیت سازمان ترکیبی از مدیران و کادر اجرایی (صف) و تولیدی سازمان و مدیران و کادر ستادی سازمان لازم است، که تخصص هایی از قبیل طراحی و تولید و توسعه محصول، کیفیت اعم از QC و QA، مالی ، بازرگانی و خدمات پس از فروش لازم است تا با کار گروهی و به عنوان یک cross functional team بتوانند داده های لازم را ارائه، تحلیل های مناسبی انجام داده و ضمانت و نظارت لازم جهت اجرای مصوبات در بخش و قسمت مربوط به خود را بر عهده گیرند.
 
آخرین ویرایش:

Parsa_IE

عضو جدید
در مورد نحوه جمع آوری داده ها در فاز دوم
شاخص های مختلفی مانند شاخص های بهره وری، نرخ بازگشت سرمایه، نرخ برگشت از فروش، نرخ خرابی، شاخص های مالی مانند نرخ سود نسبت به سرمایه و ... و حتی صورت های مالی، گزارشات خدمات پس از فروش، فرم های نظر سنجی، نیازمندی های محصول، پیشرفت قراردها و صدها شاخص مرتبط با بخش های مختلف از بخش های گوناگون جمع آوری میگردد، این وظایف در هر قسمت بر عهده مدیر یا کارشناس عضو گروه است تا در اسرع وقت و حد اکثر ظرف یک هفته شاخص های مختلف جمع آوری ، محاسبه و تدوین گردد.
تا اینجا حداقل 10 روز از فرصت گذشته و این خیلی خوش بینانه است که بگوییم در یک سازمان پیچیده که هر یک از مدیران و کارشناسان در گیر کارهای مختلفی هستند، بدون انفکاک از شغل اصلی در مدتی کمتر از این نتایج لازمه را ارائه دهند ...
 

leanthinker

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوستان
من یکم در مورد اینکه الان در چه فازی سیر می کنیم گیج شدم!;)
منتظر دوستمون یانیک هستید یا به فاز بعد رفتید؟
یک نکته فقط یاد آوری کنم
من فکر می کنم تمام بحثهایی که شد تنها در مورد سازمانی می تونه مورد بررسی و کنکاش قرار بگیره که حداقل تا حدودی استانداردیزه شده باشه.
اما متاسفانه اکثر سازمانها به صورت سنتی مدیریت می شوند (سنتی منظورم عدم استفاده از استاندار یا مدیریت کیفیت و بهبود مستمر هست) که علت اون شاید درک ناصحیحشون از استاندارد و مزایای اون هست. گاها بعضی شاید اون رو عامل تبلیغی بدونند و برخی دیگه از شنیده های اطرافیان اون رو تنها کاغذ بازی بدونند.
اما واقعیت اینه که تنها وقتی می شه اطلاعات صحیح و خالص (Pure) از دل یک سازمان استخراج کرد که همه چیز نظم خودش رو داشته باشه و طبقه بندی اونها بر اساس استاندارد چیده شده باشه.
منظور این نیست که هر شرکتی استاندارد گرفت موفق به برقراری جریان اطلاعات شده و لازمه اون آموزش استفاده از این اطلاعاته که متاسفانه دیدم در برخی جا ها تنها به همون کاغذ بازی بی مورد منجر شده تا از دست ممیزی های پایان دوره ای جون سالم بدر ببرند!!!
سازمانی موفق هست که بدونه چی کار می کنه و از تک تک داده هایی که داره اطلاعات مفیدش رو بیرون کشیده باشه (به اصطلاح پایش صحیح انجام داده باشه و اونهارو به صورت نمودار و روند در آورده باشه) و وقتی دید چیزی بدردش نمی خوره از حجم کاغذ بازی ها کم کنه و به اطلاعات مفید قدرت بیشتری بده.(همونطور که در راهنمای استاندارد اشاره شده با این کار میشه مستندات بی مورد رو به یک سوم رسوند)

از طرف دیگه استاد مدیریت ناب گفته:
جایی که هیچ استانداردی حاکم نیست، امید به بهبود وجود ندارد.

تاایچی اوهنو
پس به نظر من باید اول ببینیم اون سازمان در چه حدی از توانمندی قرار داره؟
اگر یک مدیریت شایسته تونسته باشه اطلاعات رو در اون سازمان جاری کنه(از همه به نحو مطلوب استفاده کنه) شاید با همون 10 روز همه چیز روشن بشه اما اگر به صورت سنتی اداره بشه شاید یک ماه هم برای در آوردن علل مشکلات پیشین وقت کمی باشه!
یک مورد دیگه در مورد گفته های دوستان عزیز بردینوا و پارسه که آقای بردینوا گفتند برای پیدا کردن مشکل هر بخش یک تیم بفرستیم، و دوستمون اقای پارسه به این نکته اشاره کردند که آیا کار اون بخش این اجازه رو به افراد میده؟ اگر اینکار رو بکنیم آیا اون بخش از حرکت و شغل روزانه خودش عقب نمی مونه؟ نکته ای که اضافه می کنم اینه که آیا افراد سازمان در حدی هستند که مشکل رو شناسایی کنند یا فکر می کنند همه چیز طبیعی هست؟ آیا لازم نیست متخصصان عارضه یابی برای بخشها مختلف استخدام بشوند؟؟ شاید بازاریاب های ما مبتدی هستند؟ شاید قسمت مالی نمی تونه مارو درست کمک کنه؟ (در جایی رفتم که حسابدارشون بعد 40 سال تجربه نمی تونست نقطه سر به سر رو به من بده!!!)
خوب پس می بینیم که خصوصیات هر سازمان با دیگری قابل مقایسه نیست.
اما آیا لازمه ما اونقدر در همه زمینه ها قابلیت بالایی داشته باشیم که بتونیم خودمون تنها به افراد مختلف بگیم از تو چه اطلاعاتی می خوام و بتونیم اون رو پردازش کنیم؟ شاید باید داشته باشیم شایدم نه...
خوب این جا یه میزگرد هست
نظر شما چی هست؟؟؟
یا علی
 
آخرین ویرایش:

Parsa_IE

عضو جدید
دوست عزیز، lean Thinker محترم
فرمایش شما کاملا درست است این موضوع هم باید مطالعه و بررسی شود که آیا افراد داخلی دید باز و روشنی از مسائل دارند و تخصص و توان لازم را دارا هستند یا خیر؟
و در صورتی که توان ، فرصت و یا تخصص لازم را ندارند باید نسبت به استخدام افراد خبره و یا در خواست مشاوره از مشاورین با تجربه اقدام نمود

با تشکر:gol:
 

mahtabi

مدیر بازنشسته
با سلام وخسته نباشید به همه:

راستش منم با نظره leanthinker موافقم.ما اول از همه باید بفهمیم سازمانمون در چه سطحی از استاندارد قرار داره.بعد با توجه به اون سطح از سازمان بیایم بگیم که که آیا میشه افراد رو به تیم هایه متفاوتی تقسیم کرد و این کار ضربه ای به کاره کنونیه اونا نمیزنه یا اصلا علمه انجامه این تحلیلات رو دارن یا باید از بیرونه سازمان کمک گرفت؟یا مدیریت ترجیح میده که کسی که به کارخونه اشرافه کامل داره این کارارو به عهده بگیره؟
شاید اصلا بحثه این مطلب باعث بشه افراد از لحاظه روحی ضربه بینند و کارایه خودشونم به خوبی انجام ندن.
فکر کنم یه آماده سازی واسه بحثه این مطلب هم بینه مدیران لازم باشه.

اگه اجازه بدین به نظرم خوبه که هر کدوم از ما که در این جلسه هستیم با هم سره اینکه این تیما رو ایجاد کنیم یا نه؟
و اینکه هر کدوم از ما مدیره کدوم تیم شه رو مشخص کنیم یه بحثی کنیم.تا هر کدوم در یه حیطه تحقیق کنیم و طیه یه جلسه که همه ی مدیرا هستن به نظر خواهی بپردازیم.
به نظرم هر کدم از مدیرا باید از تمامه بخش هایه مربوطه اطلاعاته مفید رو در بیارن و حتی از نظراته زیر دستاشون کاملا با خبر شن.چون کسایی که در حاله اجرایه سیستم هستن اطلاعاته کاربردیتر و عینی تری دارن.
فعلا اینا به ذهنم رسید
 

bardinova

مدیر بازنشسته
دوستان ، یه چیز رو گم کردین !!!! . شما قرار هست عارضه یابی کنین ! . شما و تیم شما ! . شما عضوی از سازمان نیستین !! . فرض بر این هست که شما و تیمتون علم و تجربه لازم رو داره که انتخاب شده . جناب Leanthinker ، فرمودین که افراد سازمان متوجه مشکل هستن یا فکر میکنن همه چیز عادی هست . آیا توانایی پیدا کردن مشکل رو دارن یا نه . اول اینکه حداقل مطلب اینجاست که مدیر عامل متوجه موضوع شده که از شما برای پیدا کردن راه حل دعوت کرده . دوما اینکه پرسنل قرار نیست راه حل رو پیدا کنن . اونها فقط باید به سئوالات شما ، در حد توان و دانش خودشون ، جواب و بدن و مزاحم کار شما نشن ! همین ! . در مورد استاندارد بودن سازمان هم ، فعلا فرض بر این هست که هر اطلاعاتی که شما میخواین موجود هست !! . فرض رو بر این بذارین که سئوالی که میکنین بدون جواب نمیمونه . به همین صورت برین جلو . مسئله رو فقط بر این مبنا بذارین که شما قرار هست چه سئوالی بپرسین و بر اساس جوابی که میگیرین چه تحلیلی میکنین .

دوستان ، با هم بریم جلو . تاکید میکنم ، بذارین با هم بریم جلو . پراکنده نشین . جلوتر از مسیرمون صحبت نکنین .
 

bardinova

مدیر بازنشسته
خب ... مثل اینکه حس و حالتون ته کشید !! . ادامه بدم تا بقیه کمک کنن .

بیاین حالا یه مبحثی رو که الان ، همینجا ، وقت صحبت کردن در موردش هست رو با هم بررسی کنیم . سئوال رو اینطوری مطرح میکنم : فکر میکنین با چه چیزهای روبرو بشین ؟؟

1) رقبا : بلای جان تولید کننده ای که محصولش با شکست مواجه شده ، همین رقیب هست ! . اما این رقیب خودش کلی جای بحث داره . اولین نکته ای که باید بهش توجه کرد این هست که : چه چیزی باعث شد که رقیب بشه رقیب ؟؟ . آیا این رقیب محصولی با کیفیت بهتر عرضه میکنه ؟ آیا قیمت رو شکونده ؟ آیا بازاریابی بهتر و بازار جامع تری رو در اختیار داره ؟ آیا از جانب شخص یا نهادی مورد حمایت خاصی قرار گرفته ؟ آیا طراحی محصول رو عوض کرده ؟ ... یا هر دلیل دیگه .

2) مد : آیا محصول مورد نظر ، محصولی هست که خاصیت مد گرایی داشته باشه ؟ آیا مد جامعه عوض شده ؟ آیا شما تونستین محصولتون رو سوار بر جریان مد بکنین ؟ این میتونه به نوع دیگه ای تو محصولات خاص مطرح بشه که بر میگرده به ابتکارات و اختراعات و روشهای روز دنیا یا مد صنعتی .

3) قوانین دولتی و استانداردها : هی !! بیدار شین !! اگه دولت از چیزی که شما دارین تولید میکنین با خبر بشه پدر شما رو در میاره و کارخونتون میره رو هوا !! . حالا شاید به این شدت نباشه که گفتم ! . اما فرض کنین وقتی قانونی گذاشته میشه که مصرف نوشابه در سر کار ممنوع ، شما باید در نظر بگیرین که در روز چند میلیون نوشابه کمتر فروخته میشه ، پس سهم شما هم از بازار تغییر میکنه .

4) طراحی : بحث زیبایی و ارگونومی ممکنه یکی از دلایل این رخداد باشه . این جای بحث زیادی داره . کسی اگه طراحی صنعتی خونده (یا میخونه) توی این قسمت بهمون کمک کنه .

5) انتقال بازار : همیشه باید حواس شما جمع باشه که برای چه بازاری دارین کار میکنین . شما ذغال تولید میکنین ؟ این خیلی خوبه ! . دستتون درد نکنه ! . کارخونتون هم شمال هست ، بسیار عالی ! چی از این بهتر ! . اما تابستون تموم شد و تهرانیها برگشتن شهرشون و دیگه از قلیون و جوجه کباب مثل سابق خبری نیست !! . بازار چندین مورد دیگه هم داره که بهتر هست شما در موردش صحبت کنین .

6) تبلیغات : آهای ! کجایی ؟!؟ اصلا دیده نمیشی !! . نشستی پشت میزت و خودت رو باد کردی و زیر لب غر میزنی و میگی : محصول وقتی خوب هست ، وقتی کیفیت داره ، مشتریشو پیدا میکنه !!! . نه عزیز من ! از این خبرا نیست ! . اگه اینطوری بود که بعد از یه عمر فعالیت شرکتهایی مثل کوکاکولا ، پپسی ، مک دونالد ، Nike ، تویوتا ، نوکیا و ... که تمام دنیا اونها رو میشناسن ، دیگه میلیونها دلار برای تبلیغاتشون خرج نمیشد !! . این بخش هم زیاد جای صحبت داره . اون به عهده شما .

موردهای دیگه هم هست . زیاد هست . اما باقی اونها رو شما اسم ببرین . اما یه چیز رو فراموش نکنین : راه حل ارائه ندین !! . الان وقتش نیست ، در مورد اون بعدا بوقتش صحبت میکنیم . پس چی شد ؟ راه حل ارائه ندین .
 

mahtabi

مدیر بازنشسته
7) سنه خریدار: ممکنه محصول واسه سنینه مختلف ارایه بشه اما تفاوت ها در محصول حفظ نشه(مثه رنگش، جنسش،و...)

8) بازار خارجی: آیا محصول میشه صادر کرد.بازار خارجی داره یا نه؟ نیاز به تغییرش هست یا نه؟

9)حمل ونقل: وسایله حملو نقل به اندازه ی کافی مناسب هستن؟ محصولی که به خریداران ارائه میشه همون محصوله تولید شدستت؟ یا تا ابنکه برسه دسته مردم دربو داغون شده؟ میبینی تیکه پاره شده میدن دستت میگن میخوای بخواه نمیخوایم نخواه!

10) مکان یابیه تبلیغ: تبلیغ در کجا؟ کجا بریم تبلیغ کنیم؟ برایه چه خریداری تبلیغ کنیم؟ شاید لزوما همه جا نیاز به تبلیغ نباشه

به نظرتون اینا درستن که گفتم؟
 

bardinova

مدیر بازنشسته
7) سنه خریدار: ممکنه محصول واسه سنینه مختلف ارایه بشه اما تفاوت ها در محصول حفظ نشه(مثه رنگش، جنسش،و...)

8) بازار خارجی: آیا محصول میشه صادر کرد.بازار خارجی داره یا نه؟ نیاز به تغییرش هست یا نه؟

9)حمل ونقل: وسایله حملو نقل به اندازه ی کافی مناسب هستن؟ محصولی که به خریداران ارائه میشه همون محصوله تولید شدستت؟ یا تا ابنکه برسه دسته مردم دربو داغون شده؟ میبینی تیکه پاره شده میدن دستت میگن میخوای بخواه نمیخوایم نخواه!

10) مکان یابیه تبلیغ: تبلیغ در کجا؟ کجا بریم تبلیغ کنیم؟ برایه چه خریداری تبلیغ کنیم؟ شاید لزوما همه جا نیاز به تبلیغ نباشه

به نظرتون اینا درستن که گفتم؟

جناب Mahtabi ، با استناد به جملهء آخرتون این اجازه رو به خودم میدم که در مورد این چند بند کمی اظهار نظر کنم :

7) سن خریدار : بطور قطع سن مصرف کننده دارای ارزش ویژه ای هست . پیشنهاد میکنم بجای خریدار از مصرف کننده استفاده کنیم . دو حالت اینجا پیش میاد : محصولی که خریدار و مصرف کننده یه نفر هست ، یعنی همون کودک که فکر کنم منظور شما هم همین بود . مثل محصولات خوراکی . حالت دوم خریدار والدین کودک مصرف کننده هستن . اینجاست که ملاکهای دیگه ای هم علاوه بر نظر مصرف کننده ایجاد میشه . مثل مسواک کودک ، شامپو ، اسباب بازی و ... . پس برای اینکه بشه در مورد هر دوی اینها صحبت کرد بهتره از واژه مصرف کننده بجای خریدار استفاده کنیم . نظر من اینه که به خودی خود این نمیتونه بطور مستقیم تاثیر گذار در بحث ما باشه . واضح تر بگم ، سن و سال مصرف کننده رو بطور کاملا مشخص باید در طراحی و تبلیغات لحاظ کنیم .

8) بازار خارجی : پیشنهاد میکنم اسم این قسمت رو به (( بازارسازی )) تغییر بدیم . منظور از بازارسازی ، همونطور که از اسمش معلوم هست ، ایجاد بازارهای جدید برای ارائه محصول هست . این میتونه به صورت محله ، شهر ، شهرستان ، استان و به قول شما بصورت صادرات باشه . به مورد خوبی اشاره کردین . این بطور مشخص با اونی که من گفتم (جابه جایی بازار) متفاوت هست . قرار شد اینجا در مورد راه حل صحبت نکنیم ، پس اینجوری عوض میکنیم مطلب رو : نا مناسب بودن بازار فعلی .

9) حمل و نقل : کاملا موافقم . حمل و نقل ، هم از نظر حفظ کیفیت محصول و هم سرعت در انتقال به مصرف کننده ، بسیار مهم و تاثیر گذار هست .

10) مکان تبلیغ : در مورد تبلیغ یه چیزای مختصری گفتم . این موردی که شما گفتین بیشتر راه حل هست . بذارین در موردش حتما در فاز ارائه راه حل صحبت میکنیم .

جناب Mahtabi ، ممنون .
 

mahtabi

مدیر بازنشسته
بله بسیار کاره بجایی میکنید که نظر میدید .
با تشکر از نقدتون.
منم با مورده 7 موافقم اما بازارسازی رو چرا نمیشه در این فاز قرار داد؟ راستش من نمیدونم چرا تویه فازا گم میشم؟! این که من گفتم راه حله؟ یا اینکه شاید موجوده اما ایراد داره؟ و ایراده کارش کجاست؟
 

enteha

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوستان.من از اين تاپيك خيلي خوشم اومد.البته شايد بگين چه ربطي به رشته من داره. خوب حق دارين. اما موضوعش جالبه. منم يه حرفائي دارم. البته اول بايد كل تاپيك رو بخونم بعد. شايد بتونم يه نظري داشته باشم.
 

bardinova

مدیر بازنشسته
بله بسیار کاره بجایی میکنید که نظر میدید .
با تشکر از نقدتون.
منم با مورده 7 موافقم اما بازارسازی رو چرا نمیشه در این فاز قرار داد؟ راستش من نمیدونم چرا تویه فازا گم میشم؟! این که من گفتم راه حله؟ یا اینکه شاید موجوده اما ایراد داره؟ و ایراده کارش کجاست؟


بازارسازی مسلما یه راه حل برای مشکل بازاریابی هست . مشکل اینطور مطرح میشه که شما بازار کافی برای ارائه محصول ندارین (مثلا توزیع شما محدود به چند شهر یا استان هست در صورتیکه توانایی پوشش بازارهای بیشتری رو دارین) ، یا بازار صحیحی ندارین (مثلا شما به زور میخواین چادر مشکی به سواحل قناری صادر کنین) ، یا هر چیز دیگه . اینها مشکل شماست که با چند روش مختلف (از جمله بازارسازی) حل میشه . تشخیص اینکه کدوم یک مشکل هست و کدوم راه حل چندان دشوار نیست . اون چیزی که وضعیت موجود هست بهش میگیم مشکل ، و اون چیزی که بنظر میاد با انجامش بخشی از مسائل حل میشه ، میشه راه حل .
 
آخرین ویرایش:

bardinova

مدیر بازنشسته
بنظر میاد دوستان مشغول امتحانات هستن . برای همین من هم فعلا چیزی نمیگم تا بچه ها برگردن .
 

bardinova

مدیر بازنشسته
بیاین حالا یه مبحثی رو که الان ، همینجا ، وقت صحبت کردن در موردش هست رو با هم بررسی کنیم . سئوال رو اینطوری مطرح میکنم : فکر میکنین با چه چیزهای روبرو بشین ؟؟

1) رقبا : بلای جان تولید کننده ای که محصولش با شکست مواجه شده ، همین رقیب هست ! . اما این رقیب خودش کلی جای بحث داره . اولین نکته ای که باید بهش توجه کرد این هست که : چه چیزی باعث شد که رقیب بشه رقیب ؟؟ . آیا این رقیب محصولی با کیفیت بهتر عرضه میکنه ؟ آیا قیمت رو شکونده ؟ آیا بازاریابی بهتر و بازار جامع تری رو در اختیار داره ؟ آیا از جانب شخص یا نهادی مورد حمایت خاصی قرار گرفته ؟ آیا طراحی محصول رو عوض کرده ؟ ... یا هر دلیل دیگه .

2) مد : آیا محصول مورد نظر ، محصولی هست که خاصیت مد گرایی داشته باشه ؟ آیا مد جامعه عوض شده ؟ آیا شما تونستین محصولتون رو سوار بر جریان مد بکنین ؟ این میتونه به نوع دیگه ای تو محصولات خاص مطرح بشه که بر میگرده به ابتکارات و اختراعات و روشهای روز دنیا یا مد صنعتی .

3) قوانین دولتی و استانداردها : هی !! بیدار شین !! اگه دولت از چیزی که شما دارین تولید میکنین با خبر بشه پدر شما رو در میاره و کارخونتون میره رو هوا !! . حالا شاید به این شدت نباشه که گفتم ! . اما فرض کنین وقتی قانونی گذاشته میشه که مصرف نوشابه در سر کار ممنوع ، شما باید در نظر بگیرین که در روز چند میلیون نوشابه کمتر فروخته میشه ، پس سهم شما هم از بازار تغییر میکنه .

4) طراحی : بحث زیبایی و ارگونومی ممکنه یکی از دلایل این رخداد باشه . این جای بحث زیادی داره . کسی اگه طراحی صنعتی خونده (یا میخونه) توی این قسمت بهمون کمک کنه .

5) انتقال بازار : همیشه باید حواس شما جمع باشه که برای چه بازاری دارین کار میکنین . شما ذغال تولید میکنین ؟ این خیلی خوبه ! . دستتون درد نکنه ! . کارخونتون هم شمال هست ، بسیار عالی ! چی از این بهتر ! . اما تابستون تموم شد و تهرانیها برگشتن شهرشون و دیگه از قلیون و جوجه کباب مثل سابق خبری نیست !! . بازار چندین مورد دیگه هم داره که بهتر هست شما در موردش صحبت کنین .

6) تبلیغات : آهای ! کجایی ؟!؟ اصلا دیده نمیشی !! . نشستی پشت میزت و خودت رو باد کردی و زیر لب غر میزنی و میگی : محصول وقتی خوب هست ، وقتی کیفیت داره ، مشتریشو پیدا میکنه !!! . نه عزیز من ! از این خبرا نیست ! . اگه اینطوری بود که بعد از یه عمر فعالیت شرکتهایی مثل کوکاکولا ، پپسی ، مک دونالد ، Nike ، تویوتا ، نوکیا و ... که تمام دنیا اونها رو میشناسن ، دیگه میلیونها دلار برای تبلیغاتشون خرج نمیشد !! . این بخش هم زیاد جای صحبت داره . اون به عهده شما .

7) سن خریدار : بطور قطع سن مصرف کننده دارای ارزش ویژه ای هست . پیشنهاد میکنم بجای خریدار از مصرف کننده استفاده کنیم . دو حالت اینجا پیش میاد : محصولی که خریدار و مصرف کننده یه نفر هست ، یعنی همون کودک که فکر کنم منظور شما هم همین بود . مثل محصولات خوراکی . حالت دوم خریدار والدین کودک مصرف کننده هستن . اینجاست که ملاکهای دیگه ای هم علاوه بر نظر مصرف کننده ایجاد میشه . مثل مسواک کودک ، شامپو ، اسباب بازی و ... . پس برای اینکه بشه در مورد هر دوی اینها صحبت کرد بهتره از واژه مصرف کننده بجای خریدار استفاده کنیم . نظر من اینه که به خودی خود این نمیتونه بطور مستقیم تاثیر گذار در بحث ما باشه . واضح تر بگم ، سن و سال مصرف کننده رو بطور کاملا مشخص باید در طراحی و تبلیغات لحاظ کنیم .

8) بازار خارجی : پیشنهاد میکنم اسم این قسمت رو به (( بازارسازی )) تغییر بدیم . منظور از بازارسازی ، همونطور که از اسمش معلوم هست ، ایجاد بازارهای جدید برای ارائه محصول هست . این میتونه به صورت محله ، شهر ، شهرستان ، استان و به قول شما بصورت صادرات باشه . به مورد خوبی اشاره کردین . این بطور مشخص با اونی که من گفتم (جابه جایی بازار) متفاوت هست . قرار شد اینجا در مورد راه حل صحبت نکنیم ، پس اینجوری عوض میکنیم مطلب رو : نا مناسب بودن بازار فعلی .

9) حمل و نقل : کاملا موافقم . حمل و نقل ، هم از نظر حفظ کیفیت محصول و هم سرعت در انتقال به مصرف کننده ، بسیار مهم و تاثیر گذار هست .

10) مکان تبلیغ : در مورد تبلیغ یه چیزای مختصری گفتم . این موردی که شما گفتین بیشتر راه حل هست . بذارین در موردش حتما در فاز ارائه راه حل صحبت میکنیم .

.

با تشکر ویژه از جناب Mahtabi ، بابت کمک کردن در تکمیل بحث ، فکر کنم دوستان همه به خواب زمستانی که همیشه قبل از امتحانات اتفاق میوفته رفتن !! :) برای اینکه بحث خاموش نشه باز هم چندتا مورد خودم اضافه میکنم :

11) سیستم انبارداری : این جریان خودش به اندازه چندین پروژه و تز دکترا دارای ارزش هست ! . اینکه شما به چه صورت کنترل موجودی انجام میدین و از چه سیستمی برای ورود و خروج مواد استفاده میکنین و به چه طریقی سفارش میدین و مواد به انبار میارین خودش مطمئنا میتونه تاثیر عجیبی در کیفیت و ارائه بموقع مواد داشته باشه .

12) نمایندگی ها : از طرز برخورد و رفتار تا فضا سازی و دکوراسیون نمایندگی ها میتونه در ذهن مردم اثر مثبت یا منفی بذاره . این رو فراموش نکنین که اثر مثبت به سرعت از بین میره ، اما اثر منفی همیشه در ذهن باقی میمونه .

13) خدمات پس از فروش : مشخص کردن نحوه و میزان گارانتی مقوله بسیار پیچیده ای هست که نیاز به تحلیلها و آزمایشات آماری داره . اینجا ما در این مورد حرف نمیزنیم (چرا ؟ چون مدت و نحوه گارانتی عشقی نیست !! اگه عشقی باشه طرف رو در عرض چند ماه برشکست میکنه !! شما طراحی میکنه ، آزمایش میکنی ، مطالعه میکنی ، بررسی میکنی ، دوباره طراحی میکنی ، هزار دفعه اینور اونور میکنی ، بعد میشینی نرخ گارانتی رو در میاری . برای همین از روی همینجوری و حال میده و دلم میخواد مدت گارانتی مشخص نمیکنی ! برای همین عامل مستقل به حساب نمیاد ) . اما ! چیزی که اینجا مورد بحث هست برخورد و نحوه خدمات رسانی گارانتی هست . شما باید توی نمایندگی ها گارانتی یه گشتی بزنین و از طرز رفتار و برخوردشون با مشتری مطمئن بشین .

دیگه چی ؟
 

leanthinker

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست عزیزجناب بردینوا
با سلام
باید ببخشین که نمیتونم تا مدتی بیام و قصور بنده رو ببخشید.
من به شخصه از این تاپیک و صحبتهای شما و دوستان عزیز خیلی ایده ها یادگرفتم.
باز هم از شما بابت تاپیک به جا و پر محتواتون تشکر می کنم و امیدوارم 2 هفته دیگه بتونم خدمت برسم و در حضورتون شاگردی کنم و به دانشم بیافزایم.
موفق باشی و درپناه ایزد یکتا
یاعلی
 

p.ebrahimi

عضو جدید
سلام خسته نباشيد

سلام خسته نباشيد



من يه مدتي درگير بودم البته الانم درگيريهام كمتر نشده شايد هم بيشتر شده ولي تاپيك خوبي راه انداختيد

من سعي كردم همه مطالب رو كامل بخونم يه چيزي بگم ناراحت نميشيد البته احتمالاً چون همه مطالب رو يكجا خوندم دچار اشتباه شدم :

دوستان خوبم چرا بايد سعي كنيد يك تئوريسين خوبي باشيد ؟
چرا بايد با ارائه انواع سؤالات ذهن خودمون رو به حدي مشغول كنيم تا خودمون رو گمراه كنيم ؟

نميدونم تا حالا در كف شركتي يا كارخونه‌اي عارضه يابي كرديد يا نه ؟
( من يه تاپيك براي عارضه يابي راه انداخته بودم كه شايد بعلت حجم كاريم نتونستم ادامه بدم و تقريباً شبيه همين تاپيك بود )
بهرحال عارضه يابي هرچند سخت هم باشه ولي اينقدرها هم كه شما با سؤالاتتون پيچيده‌اش كردين گنگ نيست خصوصاً كه محصول شناخته شده باشه .
همون گامهاي رو كه نوشتيد با كمك مديريت و كاركنان شركت دنبال كنيد حتماً نتيجه ميگيريد.
(البته اصلاً قصد جسارت به هيچكس رو نداشتم ،‌ ببخشيد اگه بد نوشتم )
 

bardinova

مدیر بازنشسته
من يه مدتي درگير بودم البته الانم درگيريهام كمتر نشده شايد هم بيشتر شده ولي تاپيك خوبي راه انداختيد

من سعي كردم همه مطالب رو كامل بخونم يه چيزي بگم ناراحت نميشيد البته احتمالاً چون همه مطالب رو يكجا خوندم دچار اشتباه شدم :

دوستان خوبم چرا بايد سعي كنيد يك تئوريسين خوبي باشيد ؟
چرا بايد با ارائه انواع سؤالات ذهن خودمون رو به حدي مشغول كنيم تا خودمون رو گمراه كنيم ؟

نميدونم تا حالا در كف شركتي يا كارخونه‌اي عارضه يابي كرديد يا نه ؟
( من يه تاپيك براي عارضه يابي راه انداخته بودم كه شايد بعلت حجم كاريم نتونستم ادامه بدم و تقريباً شبيه همين تاپيك بود )
بهرحال عارضه يابي هرچند سخت هم باشه ولي اينقدرها هم كه شما با سؤالاتتون پيچيده‌اش كردين گنگ نيست خصوصاً كه محصول شناخته شده باشه .
همون گامهاي رو كه نوشتيد با كمك مديريت و كاركنان شركت دنبال كنيد حتماً نتيجه ميگيريد.
(البته اصلاً قصد جسارت به هيچكس رو نداشتم ،‌ ببخشيد اگه بد نوشتم )

دوست من ، حق با شماست . اما نکته ای رو در نظر نگرفتین . محصول ما مشخص نیست ! نه نوعش ، نه دسته بندیش ، نه سازنده ، نه فروشنده ، نه خریدار ، نه مصرف کننده ، نه نحوهء استفاده و نه کارایی و کاربری اون ! . برای همین با دوستان داریم سعی میکنیم تمامی حالتهای ممکن و راههای مختلف رو مطرح کنیم . مسلما شما درست می فرمایید ، برای عارضه یابی محصول مشخص از راههای مشخص و روشهای معین استفاده میکنیم . صد در صد تمامی این مباحث برای تمامی موارد کاربرد نداره . از توجهتون ممنونم .
 

mahtabi

مدیر بازنشسته
با سلام:
اول تشکر از هر دویه شما بخاطره بحثایه قشنگی که میذارین،
بعدم اینکه من عارضه یابی رو هم خیلی دوست داشتم حتی از فایل هایه خودمم گذاشتم(البته شاید ناچیز بود) اما خیلی حیف شد که دیگه ادامه ندادین.امممممممم
بعدم اینکه در این مورد اینکه به قوله آقایه بردینوا ما محصول رو نمیشناسیم و اینطوری یه مقدار گسترده تر کار میشه و ما هم از این بحث میتونیم بهره ی خیلی خوبی ببریم. در ضمن من سعی میکنم بازم فکر کنم و موارده دیگه ای رو بگم که حالا شاید اصلاح هم بخوان.
(راستی فکر میکنم دوستان هم بخوان بیاین تو این بحث تا از تجاربه شما هم استفاده بشه)
قسمته اداری هم میتونه وارده این مبحث بشه؟
به عنوانه مثال قسمته روابط عمومی:

ممکنه که در این قسمت از محصول انتقادی به عمل اومده اما راجع بش تاملی نشده یا در اطلاع رسانیه اون به مدیر قصوری صورت گرفته.
اگه اجازه بدین این موردم بذارین14
 

bardinova

مدیر بازنشسته
با سلام:
اول تشکر از هر دویه شما بخاطره بحثایه قشنگی که میذارین،
بعدم اینکه من عارضه یابی رو هم خیلی دوست داشتم حتی از فایل هایه خودمم گذاشتم(البته شاید ناچیز بود) اما خیلی حیف شد که دیگه ادامه ندادین.امممممممم
بعدم اینکه در این مورد اینکه به قوله آقایه بردینوا ما محصول رو نمیشناسیم و اینطوری یه مقدار گسترده تر کار میشه و ما هم از این بحث میتونیم بهره ی خیلی خوبی ببریم. در ضمن من سعی میکنم بازم فکر کنم و موارده دیگه ای رو بگم که حالا شاید اصلاح هم بخوان.
(راستی فکر میکنم دوستان هم بخوان بیاین تو این بحث تا از تجاربه شما هم استفاده بشه)
قسمته اداری هم میتونه وارده این مبحث بشه؟
به عنوانه مثال قسمته روابط عمومی:

ممکنه که در این قسمت از محصول انتقادی به عمل اومده اما راجع بش تاملی نشده یا در اطلاع رسانیه اون به مدیر قصوری صورت گرفته.
اگه اجازه بدین این موردم بذارین14

بله . موافقم . روابط عمومی به نوعی در سطح کلان مسئول اصلی تبلیغات ، مشتری مداری ، نظرسنجی ها و انعکاس نظر مصرف کننده و خریدار هست . البته میشه تک تک اینها رو جدا بررسی کرد ، اما مسلما زیر چتر روابط عمومی . پس :

14) روابط عمومی

دیگه ؟
 

بهبود

عضو جدید
مرور

مرور

سلامي به گرماي آفتاب تابستاني در اين زمستان سرد خدمت مهندسان محترم صنايع
تبريك منو براي داشتن يك همچين تاپيكي بپذيريد.
از تمام مهندسيني كه در اين تاپيك نظر خود را اعلام كردند تشكر ميكنم. بخصوص از 5 تن از دوستان عزيز bardinova،leanthinker،mahtabi،parsa و golrokh كه از يك رشته ديگه در اين تاپيك نظرات خوبي داشت ، حداقل كاري كه از دست من بر مياد دادن امتياز به خاطر تلاشتون هست.
تمام مطالب تاپيك رو بعد از غيبتم خوندم اما چند نكته از مطالب گفته شده به نظر رسيد كه خدمت شما ميگم البته در صورت نادرست بودن اعلام كنيد تا من هم در مسير درست هدفتون قرار بگيرم .بعد از اون چون در فاز اول نبودم و الان شما در فاز دوم هستيد نظرم را در مورد فاز دوم تاپيك ميگم.
1- دوست عزيز bardinova شما در صفحه اول و سوم اين تاپيك فرموديد كه فبل از هر كاري بايد مشخص بشه كه آيا محصولمون ضررده هست يا نه . به نظر من صورت مساله كاملا گوياي اين مطلب هست كه اصلا قرار نيست محصولمون ضررده باشه. محصولي داشتيم كه فروش بسار خوبي داشت ولي به دلايلي نامعلوم كه قراره معلوم بشه فروش به طرز عجيبي افت كرده، اگه با فروختن 1000 واحد از محصولمون 1000 واحد سود ميبرديم الان داريم 100 واحد ميفروشيم و 100 واحد سود ميبريم و شايد ضررهايي از جمله از دست دادن فرصت يا مشتري و ... داشته باشيم ولي محصول درصد سوددهي خودشو داره.
2- دوست گرامي bardinova شما در پاسخ به يكي از دوستان در صفحه اول مطرح فرمودين كه تبليغات مربوط به واحد روابط عمومي است و اصلا ربطي به واحد بازرگاني نداره. اما اين رو بايد بگم كه در بخش اعظمي از شركتهاي داخل كشور اين كار يعني تبليغات و حتي تعيين نوع ظرف و چاپ روي بسته بندي و .... رو كامل اين واحد انجام ميده. حتما دوستمون هم يكي از اين موارد رو ديده كه گفت. در اين تاپيك قراره عموم شركتها بجز برخي از محصولات خاص را در نظر بگيريم.
3- دوست عزيز leanthinker در صفحه اول شما فرموديد كه وقتی ما یک محصول رو تولید می کنیم مطمئنا به خاطر تقاضایی بوده که در جامعه برای اون محصول وجود داشته. اما بايد يك نكته رو بگم و اون اينكه هميشه اين قانون صادق نيست و گاهي ما با توليد محصول و تبليغات گسترده تقاضا را بوجود مياريم اون داستان فروش كفش در يك جزيره دور افتاده رو بياد بياريد و اگه بخوام يك مثال از داخل كشور بزنم چون دوستمون golrokh يك مثال از شركت پاك زد بذاريد من هم از اون شركت يك مثال بزنم شايد اسم شير كم لاكتوز رو شنيده باشيد حدود 20 درصد از مردم كشور معده آنها با لاكتوز موجود در شير مشكل داره و بصورت روزمره وقتي شير ميخورن حالشون بد ميشه(دلپيچه) اين شركت با يك هزينه بالا اين فناوري رو وارد كشور كرد و لاكتوز شير رو شكوند و بعد با يك تبليغات خوب و گسترده اطلاع رساني كرد و براي محصول جديدش كه توليد شده بود تقاضاي بالايي بوجود آورد.
4- دوست محترم lean thinker شما در صفحه 4 البته به عنوان را ه حل، استخدام نيروي متخصص از خارج شركت رو در صورت عدم تخصص نيروهاي داخلي عنوان فرموديد كه به نظر من در اين فرصت كم يك ماهه شايد جوابگو نباشه چون اگه هم كه بيان مگه چيكار ميكنن اونها هم يك مشت اطلاعاتي كه ما ميخواهيم رو از همون نيروهاي بدون تخصص ما ميخوان به نظر من اگه همون هزينه رو حتي بيشر بكنيم ولي در يك فرصت كم اموزش لازم رو به همون نيروهاي خودمون بديم، هم براي اين فرصت با توجه به اينكه نيروها در فرايند هستند بدرد ميخوره و هم يك نيروي متخصص ساختيم.
5- از دوستان به خاطر توضيحات جالبشون ممنونم در اين تاپيك خيلي چيزها ياد گرفتم. و همچنين از اينكه هواي دوستاني مثل golrokh كه از يك رشته ديگه اومده رو داشتيد بسيار ممنونم .چون اون هم (ببخشيدا سركار ( golrokh مثل يك مشتري در تاپيكمون هست كه بايد حفظش كرد و از نظرات يك نيرويي خارج از سيستم استفاده كنيم، شايد خودمون در تاپيك دچار معضل روزمرگي بشيم و خودمون ندونيم.
لطفا در صورت اشتباه من، منو راهنمايي كنيد.
يا حق
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله مى‏فرمایند:
كربلا پاك ترین بقعه روى زمین و از نظر احترام بزرگترین بقعه‏ها است والحق كه كربلا از بساط هاى بهشت است.
بحارالانوار، ج 98، ص 115/ كامل الزیارات، ص 264.
 
آخرین ویرایش:

bardinova

مدیر بازنشسته
1- دوست عزيز bardinova شما در صفحه اول و سوم اين تاپيك فرموديد كه فبل از هر كاري بايد مشخص بشه كه آيا محصولمون ضررده هست يا نه . به نظر من صورت مساله كاملا گوياي اين مطلب هست كه اصلا قرار نيست محصولمون ضررده باشه. محصولي داشتيم كه فروش بسار خوبي داشت ولي به دلايلي نامعلوم كه قراره معلوم بشه فروش به طرز عجيبي افت كرده، اگه با فروختن 1000 واحد از محصولمون 1000 واحد سود ميبرديم الان داريم 100 واحد ميفروشيم و 100 واحد سود ميبريم و شايد ضررهايي از جمله از دست دادن فرصت يا مشتري و ... داشته باشيم ولي محصول درصد سوددهي خودشو داره.

دوست من ، بهبود ، اشتباه نشه . صحبتهای مطرح شده با تعریف ضرر فرق بزرگی داره . از دست دادن سود ، یعنی ضرر !! . اونی که من گفتم به زبان ساده تر این میشه که آیا محصول واقعا داره ضرر میده یا کمیت فروش کاهش پیدا کرده ؟ . یه موقعی هست که تقاضا با افزایش قیمت رابطه عکس پیدا میکنه . اینجاست که ممکنه با تغییر نکردن درآمد ، تعداد کالای کمتری به فروش بره . هرچند اثر این امر بعدا بعنوان ضرر خودش رو نشون میده (مثل هزینه های ساخت و انبارداری و ...) اما مسلما این وهلهء اول مشهود نیست .

2- دوست گرامي bardinova شما در پاسخ به يكي از دوستان در صفحه اول مطرح فرمودين كه تبليغات مربوط به واحد روابط عمومي است و اصلا ربطي به واحد بازرگاني نداره. اما اين رو بايد بگم كه در بخش اعظمي از شركتهاي داخل كشور اين كار يعني تبليغات و حتي تعيين نوع ظرف و چاپ روي بسته بندي و .... رو كامل اين واحد انجام ميده. حتما دوستمون هم يكي از اين موارد رو ديده كه گفت. در اين تاپيك قراره عموم شركتها بجز برخي از محصولات خاص را در نظر بگيريم.


اینکه واحد بازرگانی توی همه چیز دخالت میکنه دلیل بر این نیست که این مسئولیت به اون برمیگرده . واحد بازرگانی با هماهنگی واحد روابط عمومی مناقصه برگزار میکنه ، فراخوان میده ، مزایده میذاره و از طریق رسانه های گروهی اعلام میکنه . اما بطور مستقیم مسئولیت تبلیغات رو به عهده نداره . منتها از اونجایی که تائید پرداخت هزینه با واحد بازرگانی و پرداخت خود هزینه با واحد مالی هست ، اصولا همه تو همه چیز دخالت میکنن !
 

بهبود

عضو جدید
شرایطی را تصور کنید ، کارخانه ای داریم که یکی از محصولات آن با کاهش شدید فروش مواجه شده است . از طرف مدیریت ضرب العجلی تعیین شده که با بکارگیری یک تیم مشکل پیش آمده ، با ارائه مستندات کافی ، رفع و حل شود . شرایط و محدودیتهای مسئله به قرار زیر است :

1) کارخانه مذکور یک کارخانه شناخته شده است . محصولات آن محصولاتی شناخته شده و آشنا برای مصرف کننده می باشد . البته این شرکت هنوز با Brand شدن فاصلهء زیادی دارد .
2) مصرف کننده می تواند هم عام و هم خاص باشد . بدین معنی که میتواند مصرف کننده عامهء مردم (بعنوان مثال محصول خوراکی) ، یا مصرف کننده خاص (مانند قطعه ای از موتور) باشد .
3) محصول مورد نظر در ابتدا با فروش قابل توجهی مواجه شده . اما در بازهء زمانی کوتاه فروش آن منجر به شکست محصول شده است .
4) فرصت شناسایی و تحلیل مشکل کوتاه (کمتر از یک ماه) می باشد . در نتیجه شناسایی باید ساده و راه حل سریع باشد .
5) تا حد امکان گزینهء خارج نمودن محصول از لیست تولیدات کارخانه را در نظر نگیرید .
6) تیم انتخاب شده می تواند از اعضای داخلی یا افراد خارجی باشد . در صورت خارجی بودن افراد کلیه افراد موظف به همکاری کامل با انها می باشند .
.
در اين قسمت شما گفتيد محصول با كاهش شديد فروش مواجه شده . 4 ماه پيش 2000 واحد فروختيم ،2 ماه پيش 1000 واحد و ماه پيش 500 واحد.

دوست عزیز ، Leanthinker ، اولین بخش در Scientific Approach طرح سئوال و شناسایی مسئله و ایجاد طرح هست . منظور چیه ؟ منظور اینه که باید ضرر ده بودن این محصول اول تعریف بشه !! . ضرر دادن محصول یعنی چی ؟؟ . یه موقع هایی هست (من این تجربه رو خودم داشتم تو کارخونه) که شما تغییر محسوسی توی فروش نداشتین ، تنها جا به جایی بازار و در بعضی مواقع تغییر شرایط و هزینه های تهیه مواد اولیه باعث شده که این تصور اشتباه بوجود بیاد که شما دچار ضرر شدین .
.
در اين قسمت شما گفتيد ضررده بودن محصول بايد مشخص بشه يعني با تغيير اندك فروش بدلايل ذكر شده تصور شده،داريم ضرر ميكنيم.

حالا میخوام یه مطلبی رو بگم . یکی از اولین سئوالاتی که باید جواب داده بشه اینه که آیا واقعا محصول دچار کاهش فروش شده یا نه !! . یعنی چی ؟ . یعنی قبل از اینکه بریم سراغ محصول و بشینیم کلی در مورد اون تحلیل و بحث بنویسیم باید به عوامل محیطی و تاثیر گذار بر درآومد و سود حاصل از محصول مورد نظر توجه کنیم . تصور کنین سود حاصل از فروش 1000 قطعه از محصول برابر 1000 تومان (به ازای هر محصول 1 واحد) باشه . باید سیستم محاسبه و حسابداری و مالی - بازرگانی شرکت بررسی بشه که گزارشات دوره ای به چه شکلی به مدیر عامل منتقل میشه . فرض کنیم مدیر عامل هر ماه با گزارش سود 1000 تومانی برای محصول مورد نظر مواجه میشه تا اینکه تو یه ماه بهش گزارش میشه که سود محصول مورد نظر در ماه برابر 800 تومان بوده . مدیر عامل نگران میشه . تا اینکه ماه بعد با گزارش سود 600 تومانی مواجه میشه و اینجاست که قصد میکنه تیمی که شما قرار هست رهبری کنین تشکیل بشه . اینجا حالا یه مسئله پیش میاد . شما قبل از تمام این بررسی ها میرین تمام مدارک و اسناد مالی - بازرگانی رو کنترل میکنین و گزارش سفارشات و فروش و تولید رو مطالعه میکنین . متوجه میشین که توی ماههای اول با فروش 1000 قطعه سود 1000 تومانی داشتین . ماه بعد با فروش 1100 قطعه سود 800 تومانی و در کمال تعجب در ماه آخر با فروش 1500 قطعه ، سود 600 تومانی !!! . اینجاست که متوجه میشین نه بازار ، نه رقیب ، نه محیط ، نه آب و هوا ، نه سیاست ، نه تبلیغات ، نه هر عامل خارجی دیگه توی مسئله دخالت نداره !!! . یعنی تمامی مشکل بر میگرده به خود سازمان و اینجاست که از همین ابتدای کار شما کلی از حالات و مسائل رو حذف میکنین .
.
در اين قسمت طبق تصور و برداشت بنده شما فرمودين با افزايش فروش سوددهي داره مياد پايين.
اما چيزي كه من گفتم اين بود كه در صورت مساله آمده فروش شديدا اومده پايين و مي خوام بدونم به هزاران دليل ممكن درصد سوددهي به ازاي هر واحد تغيير كرده يا نه؟ و اگر تغيير كرده چه ربطي به كاهش فروش داره؟چون اگه مثلاً مواد اوليه گرون شده يا به دلايل مختلف سود به ازاي هر واحد محصول اومده پايين كه 1500 واحد فروختيم و 600 واحد سود كرديم و اينكه در قيمت مصرف كننده تغييري نداديم و همچنين درصدهاي سوددهي شركت به عوامل توزيع تغيير نكرده چون نميدونستيم و اين ضرر فقط در داخل شركت به شركت تحميل ميشه ،در فروش ما با توجه به عدم تغيير در موارد ذكر شده چه تاثيري ميتونه در فروش داشته باشه؟

از پاسختون ممنونم.
يا حق
 

bardinova

مدیر بازنشسته
در اين قسمت شما گفتيد محصول با كاهش شديد فروش مواجه شده . 4 ماه پيش 2000 واحد فروختيم ،2 ماه پيش 1000 واحد و ماه پيش 500 واحد.


در اين قسمت شما گفتيد ضررده بودن محصول بايد مشخص بشه يعني با تغيير اندك فروش بدلايل ذكر شده تصور شده،داريم ضرر ميكنيم.


الان دقیقا یادم نیست که چه چیزی بر ابتدای بحث گذشته . بدلیل فاصله افتادن بین بحثها و پراکندگی در طرح نظر از طرف دوستان ، احتمال داری در جاهای مختلفی کمی صحبتهام با هم دیگه نخونه !! . اما هیچکدوم متضاد هم دیگه نیست ! . تنها اشکالی که ممکنه وجود داشته باشه اینه که یه جایی یه چیزی رو معلوم فرض کردم و جای دیگه همون رو مجهول در نظر گرفتم . منظور از کاهش فروش به دو مقوله برمیگرده : کاهش تعداد فروش ، کاهش درآمد فروش . هر کدوم اینها تحلیل جداگانهء خودش رو داره . فروش 1000 واحدی یعنی اینکه این واحد میتونه هم ریال باشه و هم عدد . فکر نمیکنیم دارین به فرعیات میپردازین ؟ . شما هرطور که دوست دارین شرایط رو در نظر بگیرین و تحلیلتون رو ارائه بدین . اما اگه یه جواب از من میخواین ، باید نوع ضرردهی محصول مشخص بشه . اگه اون اول این رو معلوم فرض کردم ، اشتباه کردم . کاملا مجهول هست !

در اين قسمت طبق تصور و برداشت بنده شما فرمودين با افزايش فروش سوددهي داره مياد پايين.
اما چيزي كه من گفتم اين بود كه در صورت مساله آمده فروش شديدا اومده پايين و مي خوام بدونم به هزاران دليل ممكن درصد سوددهي به ازاي هر واحد تغيير كرده يا نه؟ و اگر تغيير كرده چه ربطي به كاهش فروش داره؟چون اگه مثلاً مواد اوليه گرون شده يا به دلايل مختلف سود به ازاي هر واحد محصول اومده پايين كه 1500 واحد فروختيم و 600 واحد سود كرديم و اينكه در قيمت مصرف كننده تغييري نداديم و همچنين درصدهاي سوددهي شركت به عوامل توزيع تغيير نكرده چون نميدونستيم و اين ضرر فقط در داخل شركت به شركت تحميل ميشه ،در فروش ما با توجه به عدم تغيير در موارد ذكر شده چه تاثيري ميتونه در فروش داشته باشه؟
از پاسختون ممنونم.
يا حق

از این بخش چیزی نفهمیدم ! . کمی بیشتر توضیح بدین .
 

بهبود

عضو جدید
شفاف سازي بهبود

شفاف سازي بهبود

با سلام
قبول دارم. قسمتي كه اشاره فرمودين رو كمي بد نوشتم.
شايد اينطوري بهتر باشه: در صورت مساله شما گفتيد كه ما كاهش شديد در تعداد محصول فروخته شده داريم.اين موضوع مثل هميشه تن مديريت ارشدو لرزونده.در تاپيكي كه از شما به اون ارجاع دادم اين سئوال برام پيش اومد :فرضاً مشخص بشه كه محصول ما ضررده يا درصد سوددهي اون كمتر شده. از اونجايي كه ما از اين موضوع خبر نداشتيم (چون اكنون متوجه شديم) پس تا كنون تغييري در قيمت مصرف كننده و يا شايد در ميزان سودخوري عوامل توزيع و ... جهت جبران نداشتيم.تاثير مشخص كردن ضررده و يا كاهش در سوددهي محصول رو در مشكل كنوني شركت(كاهش تعداد محصول فروخته شده) بيان كنيد.
نظر بنده اينه كه اين موضوع در كاهش فروش تاثيري نداره.
باز هم از پاسختون ممنونم.
يا حق
 

بهبود

عضو جدید
دوستان امتحانات تمام نشد؟
حالا كه ما از هفته پيش 2 ساعت در هفته مهمانتون تو اين سايتيم پس كجاييد.
 

بهبود

عضو جدید
فاز دوم

فاز دوم

با سلام
دوستان مطالب جامعي در خصوص فاز اول داشتند و چون در اون موقع نبودم چيزي نميگم. از فاز دوم من هم هستم.
از شما اجازه مي خوام چيزهايي كه ممكنه به اونها برخورد كنيم رو به دو قسمت تقسيم بكنم:
1- داخل شركت
2-خارج از شركت
در مورد چيزهايي كه ممكنه به اونها برخورد كنيم اون مطالبي كه گفته شده رو با همون شماره ها ميارم و مطالبي كه به نظر خودم مياد رو با ستاره مشخص مي كنم تا مسئول تاپيك خودشون در صورت درست بودن به اونها شماره اختصاص بده و يا عناوين رو تغيير بده و يا رد كنه.
در مورد بخش اول:
6- تبليغات(عملكرد بد ما در تبليغات)
اين بخش همونطور كه دوستان قبلا فرمودند در نحوه عملكرد رقبا (شماره 1) هم ميتونه باشه.
9- حمل و نقل
11- انبارداري
12- نمايندگيها
13- خدمات پس از فروش
اين مورد به نظر من شايد بتونه به دو قسمت تقسيم بشه : 1- خدمات ارائه شده در خارج از شركت و 2- خدمات ارئه شده در داخل شركت(حضوري) يا اينكه تنهايي تحت نام ارئه خدمات بياد.

*- تغيير در روند توليد محصول:
در برخي مواقع در شركتهايي كه از ماشينهايي موازي استفاده ميشه برخي از مسيرهاي توليد بدون اطلاع يا قصد و منظوري تغيير ميكنه و يا در شركتهايي كه از مواد اوليه زيادي در تهيه محصول استفاده ميشه درصد ناچيزي تغيير در مقدار فرمولاسيون(به هزاران دليل ممكنه) يك اثر شلاقي در پايان بوجود مياره.

*- نامردي تامين كننده ها : چيزي كه در صورت غفلت شركتها معمولاً اتفاق ميوفته و در صورتي كه نمونه اوليه ي زمان عقد قرارداد رو نداشته باشين تا محموله هاي بعدي رو با اون چك كنيد معمولا ركب ميخوريد.

*- بازار سنجي نادرست (عملكرد نامناسب واحد فروش و بازاريابي): در اين مورد دوستان در صفحات قبلي توضيحاتي داشتند.

*- تغيير در كيفيت محصول : كه خود به دو قسمت كيفيت محصول و كيفيت بسته بندي تقسيم ميشه. اين چيزي است كه شركتهايي كه از ابزارهاي كنترل كيفي جهت كنترل فرايند استفاده نمي كنند معمولاً به اون دچار ميشن و چون خودشون چيزي ندارند كه انحرافات در كيفيت محصول و بسته بندي رو ببينند، دچار روزمرگي ميشن و فكر ميكنن كه انحرافي وجود نداره.

*- شرايط محيطي و جوي : از اونجايي كه قراره تمام محصولات بجز محصولات خاص رو در نظر بگيريم، برخي از محصولات در صورت بروز شرايط جوي خاص دستخوش تغييراتي در فروش ميشه كه گاهاً اين تغيير فاجعه است. (راستي اونم در كشور ما كه سازمان هواشناسي امسال تركونده با پيش بيني هاش، خوبه براي توليد و صنعت پيش بيني نميكنند).
اما در بخش دوم:
1-رقبا
2-مد
3-قوانين دولتي
4-طراحي
5-انتقال بازار

*- تغيير د رفرهنگ مصرف : ممكنه در برخي مواقع بدليل برخي تصميمات و يا ورود برخي از محصولات جديد شايدم وارداتي در ذائقه مصرف كننده تغييراتي ايجاد بشه مثلا آبميوه در چند سال پيش همين حالت معمولي خودشو داشت اما با ورود برخي از محصولات با تكه هاي ميوه داخل اون مردم بيشتر به اون سمت كشيده شدند و شركتهاي داخلي مجبور به وارد كردن فناوري شدند. البته در اين مورد شماره 3 هم تاثير گذار است .

با تشكر
اميدوارم مطالب مفيد واقع بشه.
يا حق
 

Parsa_IE

عضو جدید
باسلام
دوست گرامی، بهبود عزیز، جمع بندی خوبی بود
و مطالب مفیدی را متذکر شدید و مطمئنا امتیاز حق شماست
بچه ها بیاید وارد فازهای بعدی بشیم ( درسته که شناخت مسئله و تعیین مشکل فاز بسیار مهمی است در چرخه حل مسئله، ولی داره طولانی میشه )
امیدوارم این تاپیک دوباره فعال بشه و بنده هم در خدمت دوستان هستم و کسب فیض می کنم ...

موفق باشید:gol:
 

bardinova

مدیر بازنشسته
با سلام
قبول دارم. قسمتي كه اشاره فرمودين رو كمي بد نوشتم.
شايد اينطوري بهتر باشه: در صورت مساله شما گفتيد كه ما كاهش شديد در تعداد محصول فروخته شده داريم.اين موضوع مثل هميشه تن مديريت ارشدو لرزونده.در تاپيكي كه از شما به اون ارجاع دادم اين سئوال برام پيش اومد :فرضاً مشخص بشه كه محصول ما ضررده يا درصد سوددهي اون كمتر شده. از اونجايي كه ما از اين موضوع خبر نداشتيم (چون اكنون متوجه شديم) پس تا كنون تغييري در قيمت مصرف كننده و يا شايد در ميزان سودخوري عوامل توزيع و ... جهت جبران نداشتيم.تاثير مشخص كردن ضررده و يا كاهش در سوددهي محصول رو در مشكل كنوني شركت(كاهش تعداد محصول فروخته شده) بيان كنيد.
نظر بنده اينه كه اين موضوع در كاهش فروش تاثيري نداره.
باز هم از پاسختون ممنونم.
يا حق

بذارین بگم ببینین درست متوجه شدم ؟؟ . منظور شما این هست که محصول ما چه ضررده باشه چه با کاهش سود مواجه شده باشیم ، تو اصل موضوع فرقی نداره . درست فهمیدم ؟ من بر اساس همین برداشت پاسخ میدم . بذارین ابتدا واژه ها رو تعریف کنیم : ضررده بودن یعنی قیمت تمام شده محصول شما از قیمت فروخته شده بیشتر باشه . کاهش سوددهی یعنی قیمت تمام شدهء شما نسبت به قیمت فروخته شما همچنان کمتر هست . اما نسبت به گذشته رشد داشته . بذارین یه موضوعی رو بگم . تا اواخر دهه 60 رابطهء سود و هزینه اینطور تعریف میشد : قیمت تمام شده + سود = قیمت نهایی . اما اوایل دهه 70 این رابطه بدین صورت تغییر کرد : قیمت نهایی - قیمت تمام شده = سود . حالا فرق این دوتا چی هست ؟ در گذشته با ثابت فرض کردن مقدار سود ، قیمت تمام شده بعنوان متغییر با تاثیر گرفتن از قیمت تمام شده تعیین میشد . اما الان این تعریف دیگه مفهومی نداره . یعنی حالا با ثابت فرض کردن قیمت نهایی و با مانور دادن بر روی قیمت تمام شده ، سود مشخص میشه . در نتیجه اینکه ما بدونیم محصول ما ضررده شده ، یعنی قیمت تمام شده بیشتر از قیمت نهایی است ، با حالتی که محصول دچار کاهش سود شده باشه ، تحلیل متفاوت و در نتیجه راه حل متفاوتی داره . تونستم منظورم رو بگم ؟ . سئوال رو درست فهمیدم ؟
 

Similar threads

بالا