صندلی داغ E.H.S.A.N (مدیر تالار مهندسی معماری و هنـر)

وضعیت
موضوع بسته شده است.

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 35

صندلی داغ - 35

من بازم اومدم ... :D
همه ی سوالها رو که میپیچونی ... :razz: فکر نکن حواسمون نیست، مسئولین رسیدگی کنن لطفا (فقط 10 تا سوال پرسیدم، بیشتر از 10 تا نبود که!)
بالاخره فهمیدم چه حوری تلافی کنم :w11: (از این آدما زیاد میشناسم، معرفی می کنم حتما)


خوش اومدی
آخر ِ بی انصافیه اگه حتی تصور کنی که سوالا رو پیچوندم .:razz:
اون موردی که در پست قبلت بود ، به خاطر تکرار شماره 4 بود . دو بار تکرار شده بود و ظاهرا سوالا رو 11 تا کرده بود.
در خدمتیم .. بریم ببینیم چه کردی این بار :دی


1. چرا اکثر کسانی که چند تا کتاب خوندن، صاحب نظر میشن و دوست دارن دیگران رو هم متقاعد به نظراتشون کنن؟ آیا کمبودی دارن؟ یا به اعتقاداتشون شک دارن؟
خب قبل از اینکه نظرمو بگم ، باید بگم که زیاد با نظرت موافق نیستم .
احتمال میدم که اکثر اینایی که این تصور رو میکنن ، خودشون اهل کتاب خوندن نیستن و احیانا ممکنه فقط تصور کنند که دیگران اگر حرفی میزنن ، ادعای صاحبنظری دارم .
طبق برخورد های متعددی که با این جور آدما داشتم ، یه نظریه رو مطرح میکنم و اون اینه که باید این احتمال رو در نظر گرفت که شخص ، به بخشی از حقایق ِ یک موضوع دست پیدا کرده ، و روحیه ی سخاوتمندی و احتمالا دوستی ش باعث میشه که جرعه ای از اون حقایق رو به اطرافیانش هم هدیه بده .
البته این رویه تا زمانی خوب و مثبت هست که فرد ِ کتابخوان ، دچار عُجب و غرور از دانستن ِ برخی محفوظات نشه و خودش رو علامه فرض نکنه و همیشه اون روحیه ی سخاوت و فروتنی رو داشته باشه. اگر دچار کبر و غرور بشه ، پس دانشی که اندوخته براش راهزن میشه و هر چه بیشتر دست و پا بزنه ، بیشتر به اعماق این گمراهی فرو میره .
علم ِ رسمی ، سر به سر قیل است و قال
نه از اون کیفیتی حاصل نه حال
چند زین فقه و کلام ِ بی اصول
مغز را خالی کنی ای بوالفضول
دل منور کن به انوار جلی
چند باشی کاسه ِ لیس ِ بوعلی
علم نبود غیر علم ِ عاشقی
مابقی تلبیس ِ ابلیس ِ شقی
دل که خالی شد ز عشق آن نگار
سنگ ِ استنجای شیطانش شمار


2. با توجه به سوال 1 آیا خوندن کتاب لزوما شعور میاره؟
سعی کردم پاسخ هر دو سوال رو همزمان بدم . همه چیز بستگی به استعداد ِ فرد داره .
اگر فرد ، بر یک مسیر درست قرار داشته باشه و تا حدودی بویی از حقیقت ِ علم برده باشه ، آره ، خوندن کتاب به شعور و آگاهی ش اضافه میکنه .
و اگر اینطوری نباشه ، هر چه بیشتر کتاب بخونه ، مغرورتر میشه و ریشه ی درخت غرور ، جهل هست که میوه ی ناکامی و حسرت به بار میاره .

3. یا توجه به دو سوال قبل خودت رو فرد باشعوری میدونی؟ و چرا؟
.... سوال مربوط به خانومت رو که جواب ندادی :razz:، حالا این سوال ها رو جواب بده :

عقل، یک نور هست .
و این نور ، محل فرود و اسکان شعور هست .
یه حدیث قدسی داریم که عقل رو تعریف میکنه و به نظرم تعریف کاملی هست .میفرماد :
العقل ما عُبِدَ به الرحمن واکتسب الجنان
ترجمه از خودم: عقل قوه یا نوری است که "خدای رحمان" رو بندگی کنه و همچنین "جنان" رو کسب کنه . ( حالا این الرحمن و جنان چی هست ، جای صحبت بسیار داره ) .
خب ،
حالا باید بررسی کرد که من به این درجه از بلوغ فکری رسیدم که تعریف عقلم این باشه یا نه .
و قطعا اگر کسی این عقل رو دارا باشه ، از شعور هم برخوردار هست.
باید این قضیه رو بررسی کرد . من نمیتونم به زبان ِ خودم بگم که با شعور هستم یا نیستم . هر کسی باید خودش رو با این تعریف محک بزنه :)



4. چقدر به عدالت در زندگی مشترک معتقد هستی؟
عدالت یعنی هر چیزی سر جای اصلی ِ خودش .
این کامل ترین معنی ِ عدالت هست و خیلی هم باهاش موافقم .
زندگی مشترک حاصل تعامل و حشر و نشر یک زن و یک مرد هست ؛ اگر هر کسی وظیفه ی خودش رو به خوبی به عهده بگیره و انجام بده و هر چیزی سر جای خودش باشه ، میشه گفت که اون زندگی، موفق و در جریان هست .

5. با توجه به سوال قبل : فرض کن خانومت بگه مهریه نمی خواد و در عوض حق طلاق و حق حضانت فرزند رو داشته باشه، آیا قبول می کنی؟ عکس العملت چیه؟
با توجه به توضیح قبل ، به نظر شما یک مرد باید این مورد رو قبول بکنه یا نه ؟ :D


6. حاضری تو کدوم یکی از کارهای خونه به خانومت کمک کنی؟ (آشپزی، شستن ظرف ها، تمیزکاری و ...)
همون کارهایی که توی خونه ی پدری انجام دادم و کمک کردم .
از این سه تا گزینه : شستن ِ ظرفا :D

7. طرز تهیه میرزاقاسمی رو بگو! زود، تند، سریع

کاش من هیچوقت نمی گفتم که اینو بلدم :D
------------
------------
میرزاقاسمی
مواد لازم برای دو نفر :
- سه عدد بادمجون متوسط
- دو گوجه متوسط
- سیر سرخ کرده
- تخم مرغ یک عدد
- روغن
- ادویه(نمک و فلفل و زردچوبه)
بادمجونها رو بعد از اینکه کباب کردید ، پوستش رو جدا کنید ؛ سپس بادمجونها رو بکوبید تا حسابی له بشه، هرچقدر بادمجونها بهتر له بشه کارِ شما روی گاز راحت تر خواهد بود .
بعد از کوبیدن بادمجون ، بریزیدشون توی ماهی تابه ؛ ترجیحا در دار و گوجه ها قاچ شده رو بهش اضافه کنید مقداری نمک و زردچوبه بهش اضافه کنید،
بهتره بزارید بادمجون ها و گوجه ها با حرارت متوسط بخار پز بشه ، سپس وقتی حس کردید از آب گوجه و بادمجون به نسبت زیادی کاسته شده ، روغن به بادمجون و گوجه کاملا له شده اضافه کنید، همانطور که مواد رو در روغن سرخ می کنید ، سیر سرخ کرده رو بهش اضافه کنید (در حد یک قاش چای خوری) وقتی حس کردید مواد به خوبی با هم ترکیب شده وسط محتویات داخل ماهیتابه رو خالی کنید ، و تخم مرغ رو که در ظرفی جداگانه حسابی هم زدید رو وسط مواد بریزید و اجازه بدید کمی سفت بشه ، بعد غذا رو هم بزنید ، در نهایت دو دقیقه قبل از خاموش کردن غذا روی غذا مقداری فلفل بپاشید .


مصدوم آماده س :D
خواستم نشون بدم که چه هنرهایی دارما. هیچ دلیلی وجود نداره این هنرهای بالقوه ، یک روزی بالفعل بشه :D


8. منو که زیاد نمیشناسی، ولی در همین حد که میشناسی ... یک صفت خوب و یک صفت بد من رو بگو!

یک صفت خوب :
سخاوتمند ِ بدون چشمداشت - مهربان - فعال و کوشا
یک صفت غیر خوب :
شاید کمی عجول ( فعلا مطمئن نیستم)

پ.ن : سوال کمتر از 10 تا پرسیدم که نتونی بپیچونی
سوختی یا بازم هیزم بیارم ... ؟ :w01:
..........
جدا از شوخی مرسی از جوابات و اینکه تجربیاتت رو در اختبار ما میزاری


ممنونم از حضور و سوالات مریم جان ..
سوختم ، خاکسترم را باد برد :دی
خواهش میکنم . خیلی ممنونم از توجهی که همه ی رفقای عزیزم به این مطالب دارن .
:gol:

1394.06.01
22:50

 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 36

صندلی داغ - 36

سلام
سلام سونیا جان
خوش آمدید | :gol:

دوست داشتید چه سوالی بپرسن که نپرسیدن؟
راستش هر سوالی که باشه ، ازش استقبال می کنم .
دلم میخواد سوالاتی پرسیده بشه که منو به فکر کردن وا بداره . که باعث بشه که یه لحظه اعماق تفکرم رو کاوش کنم ، و اون چیزی که در حقیقت هست رو بیابم .
سوالاتی که هم باعث بشه خودمو محک بزنم و هم در معرفی من کمک کنه .

اهل بازی هستید؟!مثلا چی؟
نه زیاد .
مخصوصا اخیرا تجربه ی بازی ِ خاصی رو نداشتم .
ولی هر بازی که قبلا میکردم ، خیلی انرژی و تمرکز میزاشتم و غالبا موفق بودم توی بازیها .


اهل کتاب خوندن هستید؟!کدوم کتاب به دیگران پیشنهاد میدین بخونن؟
اوهوم .. به کتاب خوندن خیلی علاقه دارم و بخشی از اوقات فراغتم رو پر میکنه.
پیشنهاد کتاب، معمولا بر اساس روحیات طرف مقابل باید باشه که جذب مطالعه ی کتاب ِ پیشنهادی بشه ، ولی خب به صورت کلی بعضی کتاب ها هست که مطالعه شون برای همه توصیه میشه ؛ از جمله :
- فاطمه، فاطمه است | دکتر شریعتی
- کویر | دکتر شریعتی
- تکنولوژی عشق | دکتر شهرام ناصری
- مجموعه کتاب های اندیشه گران ِ انتقادی
- مجموعه کتاب های تاریخ معاصر ایران و غرب
- ...
الان که فکر میکنم می بینم اگر بخوام بگم تعدادش خیلی زیاد هست . گزینش و انتخاب از بینشون سخته .
5 تا کتاب دیگه هست که میخوام بزودی به کتابخانه م اضافه شون کنم :
- روش | ادگار مورن
- سفر درونی | رومن رولان
- تاریخ فلسفه | ویل دورانت
- امیل | ژان ژاک روسو
- فربه تر از ایدئولوژی / عبدالکریم سروش


مدیر بودن اینجا چه مزایا و معایبی دار؟
چرا مدیر بودن سخته
:cool:
مزایا : هیچ مزایای ملموسی نداره ، و فقط مسئولیت و زحمت بیشتر رو به همراه داره که البته اگر هدف شخص خدمت به جامعه ی علمی باشه ، میتونه یه مدتی دوام بیاره .
معایب : خیلی معایب داره . از جمله مهمترینش اینه که اونقد درگیر کارای مدیریتی میشه آدم که واقعا فرصت کافی رو برای ارتباطات ِ دوستانه نداره - برخی رسیدگی های مدیریتی باعث ایجاد دلگیری و کدورت میشه و جالبه که اگر هم رسیدگی نشه باز باعث دلگیری عده ی دیگه میشه - همیشه وقت کم میاری - زیر ذره بین هستی - انتظارت همه ازت زیاده - همیشه یه عده ای هستن که تحت هر شرایطی ازت انتقاد میکنند ( به عملکردت نگاه نمیکنن ها ، فقط چون مدیر هستی دلشون میخواد منتقد باشن . چه میشه کرد :دی ) - و ... و... و...

علت سختی مدیریت معایبی هست که در بالا به صورت ناقص توضیح دادم .

شما دوست دارید شغلتون چی می بود؟
همین شغلی که تا به حال مشغول بودم » طراحی ِ معماری
و البته دوست دارم که به صورت حرفه ای تر و مستقل بهش بپردازم که یه مقداری زمان بر هست .


خداقوت ویزه مدیرجان
مرسی ، ممنونم از حضورتون | :gol:

1394.06.02
12:00
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 37

صندلی داغ - 37

لام بر احسان عزیز
فک کنم بچه ها تمام سوالایی که لازم بود رو پرسیدن...
حالا منم یه چنتایی سوال ازت میپرسم....

سلام فاطی جان
خوش اومدی ، ممنونم از حضورت..
در خدمتیم .. سوال که تمومی نداره .از اینجا تاااااااا انتهای دورترین کهکشان ها سوال وجود داره.
من خودم شخصا سوال کننده ی خوبی نیستم . طرح کردن سوال یه مقداری مهارت میخواد.
بریم سراغ سوالا ..

1-چرا هوا انقدر گرم شده؟؟؟هان؟؟؟؟:(
از اونجایی که مجال گفتگوی گسترده در این زمینه نیست ، باید به نوشتن خلاصه ای از دلایل اکتفا کرد .
از جمله مهمترین دلایل، فعالیت های بشر هست ، که نتیجه این فعالیت ها تولید بیش از حد گازهای گلخانه ای، قطع جنگل ها ، خشکاندن منابع آبی و تغییر در اکوسیستم، فعالیت های صنعتی ، استفاده از سوخت های غیرقابل تجدید و .. و... هست .
کلا خرد اقلیم ها و ای بسا اقلیم ها در حال تغییر هستند. معروفه که میگن که یه زمانی سیستان و بلوچستان اقلیمش مثل اقلیم ِ شمال بوده ؛ آب و جنگل فراوان . ولی این تغییرات اقلیمی باعث شده که در حال حاضر اینطوری باشه .
2-چه نوع بستنی دوس داری؟؟؟:tooth:
هر نوع بستنی که باشه ، خوب است :D
پریما دبل چاکلت :D
از بین بستنی های میوه ای از طعم سیب ترش، لیمو و طالبی بیش از سایرین خوشم میاد.
3-تو زندگیت به اهدافت رسیدی؟؟؟
توی آماده سازی بستر ِ مناسب برای رسیدن به اون اهداف ، تا به حال موفق بودم و تقریبا حرکت ِ رو به جلویی دارم .
به برخی از اهداف کوتاه مدت رسیدم ، و برخی دیگه هم نیاز به صبر و تلاش و زمان بیشتر داره ؛
گر صبر کنی به صبر بی شک / دولت به تو آید اندک اندک
4-اهداف شوم داشتی که بهش رسیده باشی؟؟:w07:
زیاد اهل بدجنسی نیستم . صادقانه میگم.
ته ته ِ اهداف شومی که داشتم این بوده که کاری کنم که به صورت غیر مستقیم یه نفر ، به کار یا فکر اشتباهش پی ببره .
کلا همیشه محبتم به غضبم پیشی داره ، یعنی تا جای ممکن اشتباهات و لغزش های دیگران رو نادیده میگیرم و فراموش میکنم.
این قضیه در مورد خودم بر عکس هست ، یعنی نسبت به خودم خیلی خیلی سختگیرم و در اشتباهات و لغزشهام ، خیلی سخت خودمو می بخشم !

5-چرا متنایی که من واسه دکلمه انتخاب میکنم مورد قبولت واقع نمیشه؟؟؟؟:D
برای اینکه نمیدونم هدفت چیه از این انتخاب ها :D
خب یه شعر، باید علاوه بر معنا و محتوا ، یه ریتم موسیقیایی داشته باشه که توی دکلمه کردن زیبا در بیاد . همچنین باید با موضوع مسابقه هم هماهنگ باشه . مثل توی فصل پائیر، نباید شعرهای بهاریه رو انتخاب کنیم.
ولی در کل، سوالت رو تکذیب می کنم ؛ چون هم خوش سلیقه بودی همیشه ، و هم اینکه من نسبت به انتخاب پیشنهاداتت زیاد سخت گیر نبودم ( الکی مثلا من روی جزئیات مسابقات حساس نیستم :D ) . از همین تریبون از زحماتت ممنونم | :gol:
6-چرا اسمون ابیه؟؟؟
آسمون آبی نیست .
نوری که از خورشید ساطع میشه ، دارای طیف های رنگی ِ مختلف ، با طول موج های مختلف هست که در این بین ، ما نورهایی رو می بینم که دارای طول موج کوتاه و فرکانس بلند هستن . این پدیده ی دیده شدن هم به خاطر حضور جو در اطراف کره ی زمین هست. یعنی نور به ذرات معلق موجود در جو تابیده میشه و اونا باعث میشه ما نور و رنگ رو ببینیم . جایی که جو نباشه ، آسمون سیاه هست. مثل کرات دیگه از جمله ماه و ... ؛

این نکته رو برا کنکور امسال خوندم ؛ برا همینه که اینقد خوب یادم مونده :D
7-نظرت راجع به من چیه؟؟؟
یه دختر خوب و مودب ، که در عین حال فروتن و افتاده هستی و اجازه نمیدی که غرور کاذب ، روابط دوستانه ت رو با دیگران خدشه دار کنه.
فعلا تا همین حد میشناسم .
از لحاظ بحث کار و فعالیت در تالار هنر هم از فعالیت ها و برخوردت راضی هستم و جای بسی خرسندی هست همکاری هایی که با هم داریم. که امیدوارم این حس دو طرفه باشه .

8-یه شخصیت کارتونی که دوس داشتی رو بگو..
کاکرو یوگا :D
همینطوری یههو اومد تو ذهنم .
9-زمین و دوس داری یا اسمونو؟؟؟:redface:
هر کجا هستم باشم،آسمان مال من است / پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است!

من ، درختی هستم که ریشه ش در همین زمین هست و شاخ و برگش رو به آسمان .
برا همین در جواب سوالی که ازم پرسیدن که اسم کتاب زندگی ت رو چی میزاری ، نوشتم : ذهن ِ سبز یک درخت
10-یه چیزی واسه خاتمه بگو...
تو آن دلبر که داری ، دل در اون بند
دگر چشم از همه عالم فرو بند
فکر میکنم برای زیباتر شدن زندگی ِ ما آدما ، همین یک بیت کافی باشه .

ممنونم از حضور و سوال هات فاطی جان
شاد و تندرست باشی | :gol:

1394.06.02
12:45
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 38

صندلی داغ - 38

اینم سری آخر سوالات من .... خسته نباشی مدیر جان .... نمی دونم راجع به سرعتت نظر بدم ... ندم ...


مرسی مریم گل ِ گل
حضورت در این صندلی داغ پرشور بود . ازت ممنونم ..
راجع به سرعت هم نظر نده ، چون توی شرایط من نیستی ؛ مطمئنم نسبت به شرایط و محدودیت هایی که دارم ، بالاترین سرعت رو دارم .
حالا خودت یه روزی شاید تجربه کنی.. :دی

1- شعر زیر از کیست ؟ (به یاد امتحان دوران دبیرستان) (بدون اینکه تو گوگل سرچ کنی باید جواب بدیا! :دی)

غم دل با که بگویم که مرا یاری نیست / جز تو ای روح روان هیچ مددکاری نیست
غم عشق تو به حان است و نگویم به کسی / که در این بادیۀ غم زده غمخواری نیست
غم دل را نتوانم به کسی بگشایم / که در این دیر مغان راز نگه داری نیست
ساغی از ساغر لبریز ز می بربندد / که در این می کدۀ می زده هوشیاری نیست


من از روی سبک شناسی شعر، سوالات ِ منظر ِ کنکور امسال رو جواب دادم و جواب ها هم درست بود . :دی
هر شاعری، یه سبک و سیاق خاص داره که اگر زیاد آثارش رو مطالعه کنی ، میتونی بشناسی.
سبک سخنوری و شعر گفتنش به سعدی میخوره . ولی زیاد مطمئن نیستم . چون شاعران ِ دیگه ای هم هستن که از سعدی و حافظ و مولوی تقلید کنند.
مخصوصا که اگر "معاصر ِ کلاسیک سُرا" باشند که دیگر هیچ :D
پاسخ صحیح رو در کامنت اعلام کن ..

2- رادیو گوش میدی ؟ کدوم رادیو ؟
گاهی اوقات ؛ در داخل تاکسی :دی شوخی میکنم ..
بعضی وقتا که به کوهنوردی میریم و شب توی کوه میمونیم ، حتما با خودمون رادیو میبریم . فاز خوبی داره و جواب میده :دی
توی مسافرت هم ، اگر شب هنگام عازم باشم ، و از آهنگ های موجود در ماشین خسته بشم ، رادیو گوش میدم.
رادیو فرهنگ - رادیو جوان - و اینکه هر چیزی که نظرمو جلب کنه . برنامه ی راه شب هم عالیه . مدت زیادی طرفدار پر و پا قرصش بودم.

3- شاهنامه ی بایسنقری رو بگو چه شاهنامه ای است؟ (بدون سرچ)
یه نسخه از شاهنامه س که به همراه شعر اصلی ، از نقاشی و مینیاتور برای نشون دادن صحنه های رزم و ... بهره بردن که در اون زمان ، این مدل زیاد مرسوم نبوده و به همین دلیل از ارزش زیادی برخوردا هست.
کتاب معروفیه .

4- میرزا عبدالله روزی که داشت گوشه ی حجاز رو برای اولین بار می نواخت، ناهار چی خورد؟ :دی (اینو دوست داشتی میتونی سرچ کنی :دی)
آبگوشت :D
اگه میگی نه ، خلافشو ثابت کن :دی

5 - یک نصیحت به زبان کردی بگو و معنی اش رو به زبان فارسی بنویس ..

کُر ِ خاص مال أرا چه ئه ، کُر ِ گن مال أرا چه ئه !
ترجمه ی تحت اللفظی :
پسر ِ خوب ، مال و دارایی به دردش نمیخوره ، و پسر بد هم مال و دارایی به دردش نمیخوره !
تفسیر :
این ضرب المثل خیلی پر کاربرد هست .
معنی ش اینه که مردی که خوب و سالم و اهل کار باشه ، مال و دارایی ( به خصوص ارثیه و اموالی که یههو به آدم میرسه) به چه کارش میاد ، چون خودش اونقد عرضه و همت و پشتکار داره که به هر چیزی که بخواد ، میتونه برسه و زیاد مهم نیست که چیزی داشته باشه یا نه ، چون نهایتا به همه چیز میرسه.
و مردی که ناسالم و تنبل و تن پرور (آو دَ کووانه گ ) باشه هم مال و دارایی به دردش نمیخوره ، چون با بی درایتی و بی لیاقتی هر چقدر هم که داشته باشه و به دست بیاره ، از دست میره و بر باد میده.

پانوشت :
دستور زبان نوشتاری ِ کُردی خیلی خیلی سخت هست ؛ من کتابشو دارم ، اما اصلا تسلط ندارم به نوشتار .




6- در حین شیظنت های بچگی شده دست، سر و پای کسی رو هم بشکونی؟ :دی
دست و پا نه . اما یه بار سر یکی رو شکستم . توی دعوا در عالم کودکانه ی ما ( حالا خیلی هم کودک نبودیما :دی ) .
همون شخص رو 2 هفته پیش توی خیابون دیدم و سوارش کردم و به مقصد رسوندمش :D .
من به این نتیجه رسیدم که دعوا های دوران کودکی و نوجوانی، یه عالم مهم برای دوستی های پایدار بود و هست . با هر کس بیشتر دعوا داشتیم ، الان رابطه ی صمیمانه تری داریم .

7 - این شعر هم اگه تونستی بگی از کیه دیگه واقعا جایزه داری :دی :

من گنه کار و ندارم اثری بهتر از این / پیش عقوِ تو ندارم هنری بهتر از این
پرتو شمع چو اندر دل پروانه رسید / سوخت یکسر همه جانش نظری بهتر از این
چند سالی به جهان خدمت جانان کردم / چون در این بحر ندیم گُهری بهتر از این
خدمت خلق نمائید که در هر دو جهان / نزد خلّاق نباشد ثمری بهتر از این


این سبک شعر گفتن ، خیلی به سبک حافظ شبیه هست . اما خب سرچ نمیکنم ؛ امیدوارم این حدس و اون حدس درست باشه.
اگر هم حافظ نباشه ، قطعا کسی هست که از حافظ تقلید میکنه .

8 - با توجه به سوال 1 و 7 ، چقدر سوختی؟
تشخیص سبک ها زیاد سخت نبود ؛ اما سوالات ِ خوبی بود و ذهنم رو درگیر کرد و علاقمند شدم ببینم این اشعار از کی هست .
اگر اون دو نفر که اسم بردن نباشن ، قطعا از کسی هست که سبک و سیاق اینا رو خوب بلده پیاده کنه ( مهارت ِ خوبی داره ) .



خوب دیگه فکر کنم به اندازه کافی سوخته باشی .... خسته هم نباشی، همیشه به شادی


مرسی مریم جان
ممنونم از توجه و وقتی که برا طرح سوالا گذاشتی..
شاد و باطراوت باشی دوست ِ خوبم :gol:

1394.06.02
14:30

 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
پُست موقت

پُست موقت

سلام و عرض ادب حضور دوستان ِ عزیزم
ضمن تشکر از حضور و همراهی تون با این صندلی داغ ، خواستم اعلام کنم که طبق برنامه ی زمانبندی که قبلا در ابتدای تاپیک حضورتون عرض کردم ، چند روزی (احتمالا 4 روز ) موقتا افتخار حضور ندارم و به مسافرت میرم.
ان شاء الله اگر عمری بود و نفسی در آمد و شد ، پس از مراجعت، صندلی داغ رو ادامه میدم و ما بقی پست ها رو پاسخ میدم .
امیدوارم این وقفه ی کوتاه رو به دیده ی اغماض بنگرید و عذر ما رو بپذیرید.
با دوست ِ خوبم علی آقا، مدیر محترم تالار زنگ تفریح هماهنگی های لازم رو انجام دادم.
و دیگر بقایتان ..

1394.06.02
19:50
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 39

صندلی داغ - 39

خب من باز اومدم
با این دقتی که شما به سوالات جواب میدید و با این موج سوالات که دوستان راهی صندلیتون می کنن فکر می کنم صندلیتون یه دو هفته ای طول بکشه
خدا قوت جناب مدیر:gol:
سلام
خوش آمدید ..
سعی می کنم از این به بعد ، یه ذره خلاصه تر پاسخ بدم که زودتر صندلی رو به پایان برسونم که کاندیداهای بعدی هم زیاد منتظر نمونن .
این تصمیم وقتی جدی تر شد که همین پست شما رو تا سوال 8 به صورت کامل پاسخ دادم و بعد به جای هایبرنت کردن لپ تاپ ، شات داون کردم و همه ش پرید :|
دوباره می نویسم ...

1. توی یکی از جواباتون گفتید که مخالف مهاجرت دائمی یک ایرانی به خارج از کشور هستید، از اون طرف هم خودتون میگید که کیفیت زندگی و ... تو خیلی از کشورای دیگه با ایران قابل مقایسه نیست، پس چرا مخالف مهاجرت دائمی هستید؟
من معتقدم که یک فرد باید دارای یک شخصیت ِ فکری ِ مستقل ِ خودساخته ی رهیافته باشه تا بتونه در شرایط مختلف ، استقلال فکری ِ خودش رو حفظ کنه و تحت تاثیر دیگران قرار نگیره .
در کنار این موضوع ، بحث تضادهای فرهنگی ما بین ما کشورهای غربی هست ؛ این تضاد ها رو در کنار عامل ِ تاثیر پذیری که قرار بدیم ، می بینیم که شخص ، ممکنه با توفیقاتی از لحاظ تحصیلی و کاری و .. مواجه بشه ، اما این دستاوردها هزینه ی هنگفتی رو به همراه داره و باعث میشه ارزش های زیادی رو از دست بده .
اما با مهاجرت های موقتی خیلی موافقم چون در هر صورت : اطلبو العلم ولو بالصین ..
و فکر میکنم کسانی که مناطق و فرهنگ های مختلفی از دنیا رو دیدن و درک کردن ، انسان های وارسته تر و موفق تری هستن .

2. فرمودید یکی از بزرگترین درسهای زندگی م اینه که همیشه روی چیزی حساب می کنم که توی دستم هست و دل به هیچ وعده ای خوش نمی کنم،اتفاق خاصی افتاده که به این نتیجه رسیدید یا طبق یک تجربه به دست اومده؟ توضیح بدید لطفا...
به صورت کلی ما آدما، باید اینقد سرمون به سنگ بخوره ، تــــــــا اینکه یه روزی بتونیم از تجربیات حاصله ، استفاده کنیم .
خیلی وقت ها پیش اومده برام که یه کاری رو بر مبنای وعده و وعید ِ محکم و قابل اطمینان شخص یا اشخاص یا حتی یک سازمان رو شروع کردم ، و زمانی که نیاز به تحقق وعده ها بوده ، همه چیز از بین رفته و تمام زحمت ها و سرمایه گذاری ها بی ثمر مونده . اینه که از یه جایی به بعد ( سال 1390) به صورت کامل تصمیم گرفتم که دل به هیچ وعده ای خوش نکنم و منتظر هیچ امداد و معجزه ای نباشم و فقط به خودم متکی باشم و روی چیزی حساب کنم که توی دستم هست .
از اون به بعد ، همه چیز تحت کنترلم بوده و از این وضعیت راضی هستم .

3. مرز بین کمال گرایی و خودشیفتگی چیه؟ به نظرتون اصلا ربطی به هم دارن؟
در ظاهر، ربط چندانی به هم ندارند ، اما وقتی عمیقا به مفاهیم و مصادیق هر دو توجه کنیم ، متوجه برخی وجه اشتراک ها میشیم.
به صورت کلی، این دو صفت، اگر به حد افراط برسند ، مذموم هستن ، و از طرف دیگه ، اگر در وجود یک شخص به حد تفریط برسند ، باز هم خوب نیست .
خودشفتگی ِ مذموم ، خصلتی هست که فرد صرفا خودش برای خودش مهم هست و در روابط کاری،تجاری، تحصیلی، عاطفی و ... دیگران رو به هیچ وجه مد نظر قرار نمیده .
کمال گرایی مذموم ، خصلتی هست که فرد هیچوقت از خودش راضی نیست و دلش میخواد هر کاری رو به حد کمال انجام بده و اگر مثلا از 100% ، به یک نتیجه ی 95% برسه ، خودش رو یک بازنده می بینه ، و اغلب این حس با افسردگی و یک نارضایتی قلبی همراه هست .
به نظر ِ من ، یک انسان نیاز به داشتن ِ یک حد قابل قبولی از خودشیفتگی و کمال گرایی داره ، که البته تعیین این حد کار سختی هست .
ببینید ، اگر خودشیفتگی رو "اتکاء به خود " و کمال گرایی رو " آرزوی کامل بودن" نامگذاری کنیم ، من فکر میکنم که این دو شاخصه رو بر مبنای تجربیاتی که در شماره 2 توضیح دادم در یک حد قابل قبول از نظر خودم ، دارم .

4. گفتید چندین ساله دارید تمرین می کنید که به جای کسی فکر نکنید..چی شد که خواستید این کارو بکنید؟
فکر کردن به جای کسی، دو شاخه داره .
یک شاخه ش به "تصور و ترسیم قضاوت های دیگران نسبت به ما" بر میگرده و باعث میشه همیشه درگیر این باشیم که دیگران در مورد مثلا این عمل ما چه فکری میکنند ؛ این باعث میشه که همیشه یک خوددرگیری داشته باشیم و فکر کنیم زیر ذره بین دیگران هستیم و مثلا زندگی مون توسط یک دوربین مخفی که در رسانه ها پخش مستقیم هست ، در حال رصد هست .
این سیستم ، آزادی ِ ما رو سلب میکنه و این فرد ، همیشه در بند و اسارت هست. اسارت در یک زندان ِ خودساخته !
شاخه ی دیگرش به قضاوت کردن منجر میشه. قضاوت کردن بر مبنای تخیل .
چقدر موفق بودید؟ با آدمایی که اینطوری نیستن راحت کنار میاین؟
راستش نمیدونم که چقدر در این عرصه موفق بودم ، اما همین که می بینم که در حال حرکت هستم ، بهم حس خوبی میده ؛ به قول مولانا :
دوست دارد دوست ، این آشفتگی / کوشش ِ بیهوده به از خفتگی
کنار اومدن با اون آدما کمی سخت هست ، اما خب یه قاعده ی کلی هست که ما باید سعی کنیم با همه نوع افکار و اخلاق کنار بیایم . هر چند که بعضی ها واقعا غیر قابل تحمل میشن برای ما. که اینم به نظرم به خاطر ظرفیت کم ِ ماست و باید در این عرصه قوی بشیم. ( آخرین جمله م نشان از کمال گرایی هست و این کمال گرایی در اینجا خوب نیست ، چون باعث رنج ما میشه! )
5. تو یه جمعی که کسی رو نمیشناسید و الزاما باید توش حضور پیدا کنید چطوری هستید؟ ساکت میشینید تا یکی سر بحثو باز کنه و باهاتون حرف بزنه یا سعی می کنید خودتون بحثو باز کنید؟
خب خیلی بستگی داره که اون جمع ، چه جمعی باشه و در چه فضا و مکانی.
این یعنی اینکه هم قابلیت ِ حفظ سکوت دارم و هم برقراری ارتباط .
رفتارم بر مبنای فضاهای مختلف و اشخاصی که باهاشون در ارتباط هستم ، متفاوت هست .

6. به نظرتون منشاء این رودربایستی داشتنتون چیه؟
فکر میکنم سبقت گرفتن ِ محبت بر غضب .
البته الان که خوب فکر میکنم ، شاید ناشی از همون کمال گرایی باشه .
کلا فکر میکنم باید از این به بعد ، روی خصلت کمال گرایی ِ خودم ، مدیریت موثرتری داشته باشم . الان که بیشتر دقت می کنم ، می بینم که خیلی از رنج هایی که بی دلیل خودم رو درگیرش کردم ، به دلیل همین صفت کمال گرایی هست ! :|
کمال گرایی همونقد که میتونه خوب باشه ، همونقدر هم میتونه بد باشه و البته متاسفانه در جامعه ، کمال گرایی رو بدون در نظر گرفتن تبعاتش، یک صفت مطلوب میدونن !
نکته ی قابل توجه در این پست ، این بود که باعث شد که من به صورت ریزتر و جدی تر ، به مفاهیم کمال گرایی فکر کنم و این دستاورد خوبی برای من بود . ممنونم | :gol:

7. برای ازدواج با یه نفر گذشته ی اون آدم چقدر براتون مهمه؟ رابطه هایی که داشته، جاهایی که بوده و ...
گذشته ، بخشی از زندگی ماست و تمام رفتارها و افکار ها ، روی شخصیت ِ حال حاضر و آینده ی فرد تاثیر گذار هست.
به نظرم نباید گذشته رو به صورت کامل نادیده گرفت ، و نباید خیلی گذشته رو زیر ذره بین برد . چون ما انسان ها، منزه از خطا و اشتباه نیستیم و گاهی پیش میاد که در تاریخچه ی زندگی ، به بیراهه هایی کشیده شدیم .
به نظرم با توجه کامل به شخصیت و فعلیت ِ اخیره ی یک انسان در حال حاضر، در یک حد معقول و مطلوب باید گذشته ی ش رو مورد بررسی قرار داد. صرفا برای کسب شناخت بیشتر.

8. نظرتون در مورد کتاب کوری "ژوزه ساراماگو"؟
بسیار رمان خوب و جذابی هست که نویسنده ، با مهارت و خلاقیت زیاد داستان رو به رشته ی تحریر در آورده و از اون کتاب هاست که اگر کسی ازم پیشنهاد بخواد ، خوندنش رو پیشنهاد کنم .
بعد از پایان مطالعه ی کتاب، یک متن با عنوان "کوری ِ واگیر" نوشتم که موضوعش فرهنگی - معماری هست و اگر تمایل داشتید در اختیارتون میزارم.

9. اگه یه روز از خواب بیدار شین و ببینید همون اتفاق توی کتاب "کوری" برای شما هم افتاده و شما تنها فرد بینای حال حاضر هستید چه احساسی بهتون دست میده؟
من گنگ ِ خواب دیده و عالم تمام کر / من عاجزم از گفتن و خلق از شنیدنش..
خیلی سخته.
فکر میکنم رفتار "زن ِ دکتر" ، بهترین الگو و سرمشق برای ما باشه و قطع به یقین با به خاطر آوردن اون رفتار، سعی می کنم از تجربیاتش استفاده کنم.
مخصوصا روشن نگه داشتن ِ شعله ی امید در قلب !

10. به نظرتون چرا کتابخونا کم شدن؟
به خاطر اینکه ذائقه ی ما تغییر کرده . ریشه ی این تغییر ذائقه رو میشه در تنبلی ِ انسان و همچنین در رسانه های صوتی و تصویری یافت که تحت خط و مشی ارباب رسانه فعالیت میکنند و به تمام ابعاد زندگی انسان ِ امروز تسلط پیدا کردن و باعث شدن که آدما ، به اون چیزی فکر کنند که اونا میخوان.
این وسط ، کسانی که گول این ظواهر رو نخورن و با کتاب دوست باشن ، از استقلال و سلامت فکری بیشتری برخوردار هستند .
یگانه راه آزادی اندیشه، عدم وابستگی به رسانه هاست ( این جمله م خیلی پر حاشیه س . نادیده بگیرید ) .

1394.06.06
12:15

:gol:
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 40

صندلی داغ - 40

1. نظر دیگران در مورد خودتون چقدر براتون اهمیت داره؟
اصولا این مورد رو میشه به دو بخش تقسیم کرد . نظر دیگران در مورد کارهای خدایی ، و نظر دیگران در مورد کارهای دنیایی .
در مورد اول که به هیچ وجه برام مهم نیست که دیگران درباره م چه فکری میکنند ، چون نظر خدا از همه مهمتره . فقط نظر دیگران در این مورد وقتی برام مهم هست که طوری نباشم که خطایی ازم سر بزنه که باعث گمراهی دیگران بشم . همین.
اما در مورد امورات دیگه ، قبلا یه جایی اشاره کردم که تا یک حد نرمال به دیدگاه دیگران در مورد کارای خودم اهمیت میدم ، به این دلیل که تنها چیزی که از یک انسان ، در این جهان میمونه ، یاد و خاطره ای هست که در اذهان عمومی یا صفحات تاریخ به جا میگذاره .
اما سعی میکنم طوری نباشه که خیلی درگیرش باشم و به خوددرگیری دچار شم . همون صفتی که توی پست قبل توضیح دادم که نباید به جای دیگران فکر کرد . این رفتار در حد افراط به توهم منجر میشه .



2. گفتید اگر کسی صبر و آرامش شمارو به مرز گسیختگی برسونه دیگه نمی تونید باهاش صاف بشید ولی در ظاهر با اون شخص با ادب و احترام رفتار می کنید، چه چیز باعث میشه که این رابطه رو قطع نکنید؟
خب ببینید ، هر موجودی که در عالم هست ، در بدترین حالت ممکن ، 51% درصدش خیر هست و 49% شر . یعنی هیچ موجودی وجود نداره که ضررش از نفعش بیشتر باشه .
خب این باید باعث بشه که ما، از رفتار ها و اخلاق ها منزجر و متنفر باشیم ، نه از اشخاص .
یعنی مثلا من ، از صفت دروغگویی که در فلان دوستم هست بدم میاد و ازش دوری میکنم و نمیخوام بهش نزدیک باشم ، اما از اون شخص نباید بدم بیاد یا متنفر باشم.
ادب و احترام رو نسبت به خود ِ شخص رعایت می کنم ، اما به خاطر اینکه از اون اخلاقش دور باشم ، رابطه م رو باهاش قطع یا کمرنگ میکنم.
یه جمله ای هست که خیلی توی زندگی کاربردی هست ؛
میگه :
از خوبی های دوستت یک دیوار بساز . و هر بار که یک بدی دیدی ، یک آجرش رو بردار ؛ نه اینکه با هر بدی ، تمام دیوار رو خراب کنی.



3. در مورد کسانی که اگر ببیند رابطه با کس یا کسانی به نفع زندگیشون نیست و حتی خدشه وارد می کنه به زندگیشون، اون رابطه رو قطع می کنند چیه؟ (منظورم رابطه ی فامیلی یا دوست خانوادگی و ایناست، مثلا یه زن و شوهری می بینن که بچه ی دوستشون خیلی بی ادب و گشتاخه و ممکنه اگه به رابطه با اون خانواده ادامه بدن رو بچشون هم تاثیر بذاره و با وجود رابطه ی صمیمی ای که داشتن خیلی راحت به اون خونواده می فهمونن که ما نمی خوایم با شما ارتباط داشته باشیم)
فکر میکنم پاسخ این سوال ، در پاسخ سوال قبلی ( یعنی سوال 2 ) مستتر هست .
علاوه بر پاسخ سوال قبل، این رو هم اضافه می کنم که در روابط فامیلی ، با قطع رابطه اصلا موافق نیستم ، اما میشه با مدیریت صحیح ، برخی روابط ِ زیان بار رو کمرنگ کرد به نحوی که تبعات منفی ش دامن گیر هیچکس نباشه .



4. اگر انشالله روزی پدر شدید شما همچین کاری رو می کنید؟ منظورم مثالیه که در سوال بالا زدم ...
تا جایی که امکان داره سعی میکنم این مورد رو به صورت تربیتی حل کنم . یعنی تمرکزم رو روی ترییت فرزند خودم میزارم . چون من نمیتونم فرزندم رو در یک جعبه ی محافظت شده قرار بدم که با اشخاص ناباب ارتباط نداشته باشه . داخل خانواده اینکار رو بکنم ، بیرون از منزل چه کنم ؟!
پس ترجیحا باید این مسائل رو به صورت تربیتی حل کرد .


5. فرض کنید یکی از بچتون بپرسه که پدرتو بیشتر دوس داری یا مادرتو؟ دوست دارید جوابش چی باشه؟
دلم میخواد بیشتر مادرش رو دوست داشته باشه و به مادرش وابسته تر باشه.
اگر اینطوری باشه ، یعنی اون زندگی ، در یک تعادل ِ منطقی به سر میبره .
معتقدم که اگر یک بچه ، پدرش رو بیشتر از مادر دوست داشته باشه و به پدرش وابستگی بیشتری داشته باشه ، یه جای اون زندگی می لنگه .
از نشانه های این اتفاق اینه که اون خانواده ، مادرسالار هست ؛ یکی دیگه از علائمش اینه که مادر، نقش عاطفی ِ کمرنگی در خانواده داره ؛ یکی دیگه احتمالا عدم حضور مستمر مادر در خانه هست. و .... و.... و...


6. نظرتون در مورد این باور که هر جور ما با پدر و مادرمون برخورد کنیم بچه هامون هم در آینده همون برخورد رو با ما خواهند داشت چیه؟
این وعده ، چون برگرفته از کلام خدا هستش ، قطعا عملی میشه و به نوعی نسخه ی عملی ِ جمله ی "دنیا دار مکافات است" هستش.
به قول مولانا :
این جهان کوه است و فعل ِ ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا


7. به نظرتون در رفتار بد خیلی از فرزندان امروزی با پدر و مادرشون که متاسفانه خیلی هم دیده میشه چقدر پدر و مادر تاثیر دارن؟ آیا باید فقط بچه گناهکار قلمداد شه و بگیم گناهش به گردن بچست که اینطور برخورد می کنه؟
واقعیت اینه که فرزندان ، میوه ی درخت ِ زندگی ِ مشترک یک زن و یک مرد هستن . یک میوه ، تمام ویژگی هاش رو از اون درخت به ارث میبره . اما خب در این مورد ، موارد نادر هم هست که مورد بحث ما نیست . زندگی مجموعه از هنجارها و ناهنجاری هاست که به صورت سیستمیک اتفاق میافته . بحثش خیلی مفصل هست .
برای مدیریت این معضل در خانواده، به والدین پیشنهاد میدم که حتما و حتما ، کتاب ِ "تکنولوژِی ِ عشق" مطالعه بشه .


7. آیا به این معتقدید که دنیا دار مکافاته؟
در پاسخ سوال 6 بهش اشاره کردم .
میشه دار مکافات رو به عنوان یک مزرعه هم قلمداد کرد . ویژگی مزرعه اینه که هر چیزی که بکاری ، همون رو برداشت میکنی.


8. به عنوان یه دهه شصتی نظرتون رو در مورد دهه هفتادی ها بگید؟
بچه های دهه هفتادی ، در یه شرایط خیلی خوب زندگی رو شروع کردن و دارن ادامه میدن . این شرایط خیلی خوب از نظر تحصیلی، کاری ، تربیتی ، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، تکنولوژیکی، و .. و.. هست . امیدوارم که قدر این موهبت ها رو بدونن و بتونن به درستی ازش استفاده کنند و از همه مهمتر سعی کنند که در جریان ضدارزشی ِ مدرنیستی ِ وارداتی ِ دسته چندمی غرق نشن و ارزش های سنتی و دینی شون رو تا حد قابل قبول و مطلوبی حفظ کنند.


9. به نظرتون چرا در اکثر موارد در کشور ما یه پدر و مادر به عنوان یه مسلمان روی نماز خوندن بچشون اونقدر تاکید ندارن که روی رابطش با جنس مخالف حساسن؟
بر حسب اتفاق یا شاید بر حسب یک عمل آگاهانه ، این کار خیلی هم خوب و منطقی و پسندیده س.
نماز خوندن ، یک عمل عبادی هست که برای انجام دادنش نیاز یه یک بلوغ فکری هست . اون دوره ای که والدین به زور بچه رو وادار به نماز میکردن ، گذشت . و خیلی هم خوب شد که گذشت. چون قرآن در اکثر جاها دین پدر و مادر رو رد میکنه ( حتی اگر دین حقی باشه) چرا که در آموزه های دینی ِ ما ، اعتقادات رو باید از راه تحقیق به دست آورد نه تقلید . نماز خوندن یا نخوندن ِ یک فرد ، تاثیر مستقیم و مشهودی روی جامعه نداره ( یعنی داره ها ، ولی اونطوری نیست که در گزینه ی بعدی عرض میکنم) و بیشتر یک عمل فردی هست .
اما رابطه ی نامشروع با جنس مخالف ، علاوه بر تباه کردن فرد و آینده ش ، تاثیر مستقیم روی جامعه داره و میتونه باعث گمراهی ِ خودش و خیلی ها باشه . در اینجا،علاوه بر نفع و ضرر شخصی، یک نفع و ضرر جمعی هم مترتب هست که نباید نسبت بهش بی اعتنا بود .
منظور از مشروع یا نامشروع هم طبق قوانینی دینی ، و همچنین عرف اجتماعی هست.
اگر یک رابطه ، سالم و صحیح باشه ، نیاز به روابط پنهانی و دور از چشم والدین نیست . چیزی که والدین رو میترسونه ، داشتن روابط پنهانی هست که بسیار خطرناک هست. حتی این روابط ، در فرهنگ آمریکا هم غیر قابل قبول هست!



10. تعریفتون از بهشت و جهنم چیه؟
قطعا اون تعریفی نیست که به صورت اپیدمی در اومده و همه فکر میکنند .
تمام مثالهایی هم که در آموزه های دینی زدن ، برای بهتر درک کردن عواقب رفتارهای ماست، و الا خدا اصغر قاتل نیست که یه عده رو بگیره و داغ کنه و به دار بکشه و فلان و بهمان کنه ! یا اینکه کیفیت زندگی در بهشت هم اونقدر مسخره و حیوانی نیست که فقط پاسخگوی امیال شهوانی ِ یک فرد باشن.
چون که با کودک سر و کارت فتاد / پس زبان ِ کودکی باید گشاد
این مثال ها رو زدن ، که ما به صورت مثال متوجه بشیم که ثمره ی کارهای نیک ، آب و آبادانی و نعمت هست و ثمره ی کار بد ، آتش و خشکی و برهوت .
در آخرت ، هر کسی در آتشی میسوزه که خودش روشن کرده ؛ هیزم این آتش، صفات رذیله و حیوانی ازقبیل خشم ، حسد، غرور ، دروغ ، تهمت ، قتل ، پرخوری، هیزی ، و ... و... هست . و بر عکس .
در این مورد میشه یک کتاب کامل نوشت .
امیدوارم همینقدر واضح و گویا بوده باشه .









یک سوال اضافی بود که قاچاقی جواب دادم و البته مختصر :دی
ممنونم از حضورتون ..
شاد و تندرست باشید .. :gol:

1394.06.06
15:20
:gol:
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 41

صندلی داغ - 41

سلام علیکم خدمت اقا احسان ورزشکار و دوستان حاضر در صحنه.در پشت صحنه ودر همه جای صحنه:D
خب من میرم سراغ سوالام
:D
و علیکم السلام خانوم مهندس معمارمعمار
معلومه که در پشت صحنه خبرایی بوده و هست :دی
اخیرا از سوالای یه کلمه ای خیلی خوشم میاد :D

1_ شما بچه ندارید؟ اگه دارید چندتا؟
نه ، نداریم .

2_ درصورت مثبت بودن جواب سوال یک اسماشونم بگید:D
:دی

3_ چندساله ازدواج کردید؟:D
هنوز ازدواج نکردم :دی

4_ خانمتون چندسالشه؟
26 سال

5_ رشته همسرتون چیه؟
مهندسی معماری :cool:

6_ چندتا خواهرخانم و برادر خانم داریدن؟:D
جز اسرار محرمانه س :دی

7_ مادر خانمتون چقدر دوستتون داره؟:D
بزودی خیلی منو دوس خواهند داشت . فعلا معمولی هستیم :دی

8_ خانمتون و مادرتون رابطه اش خوبه؟:D
خیلی خوب. خیلی از خیلی بیشتر :دی

9_ چندتا دایی دارید؟ چندتا خاله؟
5 تا دایی
3 تا خاله

10_ من چه جوری میتونم فاز دومو قوی کنم؟:(
با انجام دادن یک الی دو پروژه ی فاز دو تحت نظارت یک شخص آگاه به نقشه کشی ِ فاز دو

دیگه ببخشید اگه سوالامو نپسندیدین و غیرتی نشین:D
باتشکر و خسته نباشید:D
امیدوارم داغ بوده باشه

نه خواهش می کنم . خیلی خوب بود سوالا :دی
ممنونم از حضورتون خانوم مهندس ِ گل :gol:

1394.06.06
18:10
:gol:
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 42

صندلی داغ - 42

سلام بر اقای مهندس احسان : )
خسته نباشید از پاسخگویی ب سوالات : )
من تاحالا شرکت نکردم در صندلی داغ کسی اما در چند شب گذشته با یکی دوس شدم ک باعث این دوستی شد طرح ی سری سوال!! ک جالبن ... هم فانه هم ادم رو ب چالش میکشه گفتم با شما شریک شم : دی
البته فک کنم با این سرعتی ک دارید جواب سوالات رو میدید خیلی دیر خیلی خیلی دیر خیلی خیلی خیلی دیر جواب سوالای منو بدید :|

خوب بریم سراغ سوالا
شرایط سوالات غیر قابل تغییرن (یعنی امکان پیچوندنی نیست ) :|


سلام و درود بر خانوم مهندس ِ گل : )
مرسی . از حضورتون در این صندلی ممنونم دوست ِ خوبم
معلومه که خوب آتیش سوزوندید :دی
بریم سراغ سوالا .
خدایا به امید تو ...
:D

فرض كن در يك موقيعتي هستي كه يا بايد معشوقت رو بكشي يا اينكه صد نفر آدم رو نجات بدي. مرگ كدوم رو انتخاب مي‌كني؟ صد نفر يا معشوقت رو؟
یاد یه ماجرا افتادم .. :دی
یارو رو به جرم کشتن 22 نفر در اثر سانحه ی رانندگی گرفته بودن! بهش میگن حواست کجا بوده که 22 نفرو زدی ؟!!
- میگه : توی جاده بودم که کنترل ماشین از دستم خارج شد و داشتم از جاده خارج میشدم. دیدم که سمت راست جاده 20 نفر بودن ، سمت چپ 2 نفر ؛ تصمیم گرفتم که برم سمت اون دو نفر که اگر قراره کسی کشته بشه ، تعدادشون کم باشه !
میگن خب ؟! بعدش ؟
- میگه لامصبا در همین که دنبالشون بودم رفتن تو جمعیت اینور جاده !
:D


راستش سوال سختیه . یعنی تا در شرایط قرار نگیری ، هر پاسخی بدی ، الکی هست .
تمام سعی م رو میکنم که با حفظ جان معشوق، جون اون آدما رو هم نجات بدم .
اگر واقعا عشقی در میان باشه ، گذشتن از عشق کار هر کسی نیست!

اگر بهت بگن تا يك دقيقه ديگه بيشتر وقت نداري و قراره بميري، اولين كاري كه مي‌كني چيه؟
سریعا یه نامه می نویسم و جزئیات حسابام و اسناد بانکی رو می نویسم و میزارم جلو دست ؛
بعدش هارد گوشی و لپ تاپمو هم فرمت میکنم .
آهان ، دفاتر خاطرات و .. رو هم آتیش میزنم ..
بعدش میرم ........ ا ِ وقت تموم شد :D

يك زن بدريخت و زشت و بدهيكل ولي متفكر رو ترجيح مي‌دي يا يك زنِ نادون ولی خوشگل و خوش‌هيكل رو؟
جفتشون از عذاب های الیم ِ الهی هستن :biggrin:
اگر منظورتون از متفکر بودن ، داشتن ِ سیرت ِ زیبا هست ، گزینه ی اول رو انتخاب میکنم . چون صورت یک شخص ، هر چقدر که هم زیبا باشه ، وقتی که با اخلاق و سیرت همراه نباشه ، یه روزی آدم رو به مرز انزجار و تنفر میرسونه .


فرض كن بهت مي‌گن اگر به همسرت خيانت كني، باعث مي‌شي جلو مرگش رو بگيري. تو به همسرت خيانت مي‌كني يا حاضر مي‌شي بميره؟
به ترسیم خط ِ قرمز توی زندگی در موضوعات و عرصه های مختلف اعتقاد چندانی ندارم ؛ فقط دو مورد خیلی حساس هست که شما اشاره کردی : خیانت و سلامتی .
اگر منظور شما از خیانت ِ یک مرد ، بودن در کنار یک زن ِ دیگه هست ، باید بگم که طبق قانون اسلام ، مرد اجازه داره که همزمان در کنار 4 نفر باشه. حالا ، اگر بودن در کنار یک زن ، سلامتی همسرم رو تضمین کنه ، قطعا به خاطر سلامتی و نجات جونش این کار رو انجام میدم و این کار خیانت نیست و قبحی هم نداره . اتفاقا خیلی هم ممدوح هست.
یک مرد ، خیلی باید احمق باشه که به خاطر یک دیدگاه فمنیستی ضد اسلامی، جان همسر عزیزش رو به خطر بندازه .

توضیح :
بودن مرد در کنار اون 4 نفر ، در صورتی منع قانونی و شرعی نداره که تعهد یک مرد ، نسبت به یک زن رو خدشه دار نکنه. یعنی اگر مردی به زنش تعهد بده که فقط و فقط با اون خواهد بود ، در اون صورت از لحاظ اخلاقی خیانت کرده و کارش به هیچ وجه درست نیست . بحث تعهد احلاقی و تعهد قانونی دو مقوله ی جداست.

زن و بچه‌ت رو گروگان گرفتن و تو مي‌دوني جاي بمب كجاست. حاضري زن و بچه‌ت بميرن ولي جاي بمب رو لو بدي يا اينكه نه، حاضري چند نفر بميرن ولي زن و بچه‌ت سالم بمونن؟
بمب در یک میدان تعبیه شده

آخه این چه سوالاییه . اعصاب آدم خرد میشه :D
به احتمال زیاد ، از اونجایی که مسئول ِ حمایت همه جانبه از خانواده م ، من هستم و مسئول حمایت همه جانبه از مردم جامعه ، حکومتش هست ، من ترجیح میدم مسئولیت خودم رو به خوبی انجام بدم . ترکیدن اون بمب ، به عهده ی من نیست و مسئولیت با دستگاههای انتظامی و امنیتی هست و اگر گناه یا انتقادی هم باشه ، به عهده ی اوناست . اما اگر من به تعهد و وظیفه و مسئولیتی که در قبال زن و بچه م دارم عمل نکنم ، حماقت کردم و هیچکس هم مسئولیتش رو به عهده نمیگیره.
باز هم میگم که آدم باید در شرایطش قرار بگیره .

عاشقي مي‌خواد معشوقش رو بعد از سال‌ها ببينه
معشوق در زندان هست
زندان‌بان بهش مي‌گه اگر بخواي معشوق رو ببيني
بايد با من بخوابي
طرف قبول مي‌كنه و مي‌خوابه
زندان‌بان هم از روي بدجنسي مي‌ره و به معشوق مي‌گه
حالا فرض كن شما جاي اون معشوق هستيد
آيا عاشق‌تون رو مي‌بخشيد يا رهاش مي‌كنيد؟
اون مي‌خواسته شما رو ببينه كه مجبور شده با طرف بخوابه ولي آيا مي‌تونيد فراموش كنيد كه رفته با كس دیگه ای خوابیده
به خصوص كه شما از زندان‌بان‌تون هم نفرت دارید


یه قاعده ی خیلی مهم در زندگی ِ سالم و انسانی داریم ، و اون اینه که : هدف ، وسیله رو توجیه نمیکنه!
یعنی ما نباید به اهدافی که داریم ، به هر وسیله ای برسیم .
زن یا مرد ِ زندگی ِ آدم، باید باهوش و موقعیت شناس باشه و از همه مهمتر همسرش یا معشوقش رو کامل بشناسه و بدونه روی چه مسائلی حساس هست .
از طرفی ، هر چیزی یک بها و قیمتی داره ؛ فکر نمیکنم که بهای یک ملاقات و دیدار ، اونقدر سنگین باشه .
یک زن یا مرد باهوش و موقعیت شناس، این موارد رو مد نظر قرار میده و بعد تصمیم میگیره .
اگر در اون شرایط، یک زن ، طبق چیزی که شما گفتید تصمیم بگیره ، یک احمق ِ واقعی ِ غیر قابل بخشش هست ، چون باعث شده که صدها برابر چیزی که به دست آوردن رو از دست بدن. :smile:


اگر در يك جمعي از دوستان نشسته باشيد و قرار باشه آبروي يكي بره، شما حاضري آبروت بره ولي آبروي يكي از دوست‌هات نره؟
قطعا به شرایط و نوع آبروریزی و بازتابش در جامعه ی هدف، بستگی مستقیم داره .
بعضی وقتا پیش اومده که توی جمع ، به خاطر دوستم ، مسئولیت برخی اتفاقات و اشتباهاتش رو به عهده گرفتم ؛ اما این قضیه زمانی رخ میده که من فقط از حق خودم چشم پوشی کنم .
اگر قبول مسئولیت ِ اشتباهات دیگران ، باعث خدشه دار شدن اعتبار اشخاص دیگری هم باشه ، تصمیمم متفاوت خواهد بود .


حاضرید چندتا حقیقت خفن زندگی منو بشنوید ولی دیگه حتی ی کلمه هم.حرف نزنیم و از لیست دوستان حذف بشید و ب لیست سیاه بپیوندید؟
نه ، تمایل خاصی ندارم .
به مسائلی که خودتون مایل به مطرح کردنش نیستید ، علاقه ای ندارم .



راستی منتظر هایکو کتابتون هستما : )
راستییییی نقاشیتون خیلی خیلی خیلی خنده دار بود
1394.05.30
15:25


راستش خودم هم علاقه دارم که شرکت کنم و برنامه رو رونق بدیم ، ولی خب فعلا شرایطش رو ندارم . مگر اینکه از همون قبلیا استفاده بشه :دی
در مورد نقاشی : به خاطر صداقتتون، از اخراجتون صرفنظر میکنم :دی
ممنونم از حضورتون ..
سوالهاتون غیر منتظره بود :دی
:gol:

1394.06.06
19:05
:gol:

 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 43

صندلی داغ - 43

سلام
من اومدم. دی
اول بگم من گفته بودم دونه دونه اینا رو بخونم. فقط تا صفحه چهار دقیق خوندم و بعد از اون رو روزنامه وار پیچوندم. دی
بابا خیلییییی وقت میگیره ها. احسان جان چطور اینا رو نوشتی؟؟ مخصوصا نوشتن اشعار. چقدر شما به مولانا علاقه داری!! دی
و همچنین چقدر دخترخانوما سوالای سخت پیدا میکنن میپرسن. بابا بیخیال. دییییی
و اما من.
اول سلام دوباره به احسان عزیز. صندلی داغ شما از دست دادنی نبود. دی. نه برای اذیت شما که برای شناخت بیشترتون و البته شوخی مختصر. دی

سوالای من:
آماده این؟؟ دی. چی بپرسم؟:cool:
کمربند ایمنی رو بستین؟ ورقه سوالا رو بردارین و با نام خدا شروع کنید. دی


سلام و درود بر علی آقا گل
ممنونم از حضورت ، قطعا حضور و همراهی رفقا باعث خوشحالی م هست .
در این 43 پستی که برای صندلی ارسال کردم ، تنها پستی که به صورت کامل پاسخ دادم و همه ش پاک شد ، پست شما بود :|
الان یعنی دوباره دارم می نویسم .
بریم سراغ سوالا ..


1-کدوم دانشگاه و سال چند و با معدل چند و چند ترمه فارغ التحصیل شدین؟ (کارشناسی)
دانشکده شهید منتظری مشهد - سال 1388 - معدل 17/55 - 5 ترم ( به خاطر چارت بندی ِ درسی گروه معماری و البته پایان نامه م حدود یک سال طول کشید) .

2-بدترین توصیف خودتون از خودتون میتونه وجود داشته باشه آیا؟ اگه بله چی میتونه باشه؟
قبلا در پست های دیگری اینو توضیح دادم ؛ ر ک ب : پست#52 پاسخ سوال شماره 4 .
به صورت کلی ، فکر میکنم در حال حاضر بدترین خصلتی که مانع برخی پیشرفت هام شده ، پایبندی به مسئولیت های نت هست که بزودی باید در این خصوص تدابیری رو بیاندیشم.


3-چرا دانشجویان عمران و معماری معمولا باهم نمیسازن؟ دی
جنگ هفتاد و ملت همه را عذر بنه / چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند.
کسانی که به حقیقت و ماهیت این دو رشته پی بردن ، کاملا آگاه هستن که در صنعت ساختمان هر کدام از اینا مسئولیت های منحصر به خودشون دارن و به مثابه ی دو دست ِ یک شخص هستن .
برداشت های متعصبانه ی طرفین باعث دوری و کمرنگ شدن تعامل این دو با هم هست که امیدوارم این ضایعه از صنعت ساختمان سازی کشور محو بشه.


4-شخص غیر منعطف کیه؟
کسی که اون چیزی که هست رو با اون چیزی که باید باشه ، اشتباه میگیره .
و اینکه هیچوقت در خلوت خودش پندار و گفتار و کردارش رو محاسبه نمیکنه تا ببینه با خودش چند چنده .


5-هیجانات خودتون رو چطوری کنترل میکنید؟ احساس میکنم کامل به هیجانات خودتون کنترل دارین.
اوهوم ، غالبا کنترل می کنم .
نهایتا هیجانات ِ مثبت رو با لبخند ( در جمع ) و خنده ( در تنهایی) بروز میدم.
هیجانات منفی (استرس) رو با اخم و سکوت و تفکر در جمع و تنهایی بروز میدم .


6-از چند درصد جامعه بهتر هستین؟
علی رغم تصوری که برخی اوقات ، برخی از دوستان در مورد من دارن ، واقعا واقعا خودم رو از هیچکس بهتر و بالاتر نمیدونم ، چرا که "من" ، همان اهریمن است.
وقتی داستان رانده شدن ابلیس از بارگاه الهی رو مرور می کنیم ، متوجه میشیم که ابلیس بعد از 70هزار سال عبادت ، فقط مرتکب یک خطا شد و گفت : "انا خیرٌ منه" ؛ یعنی من از اون بهتر هستم . و دیدیم که رانده شد . دیگه وای به حال ما .
البته اینو اضافه کنم که گاهی عملکرد و صفات افراد رو مورد بررسی و نقد قرار میدم و از عملکرد و صفات بیزار میشم ، اما نه از اشخاص . و خودمو برتر و بالاتر از کسی نمیدونم ، چرا که "من" همان اهریمن است .



7-شعر هم میگین؟ اگه بله یکیش رو و یا چند بیت رو اینجا بنویسین.
گاهی اوقات ؛ وقتی که روحیه م صافی و شاعرانه تر باشه .
ولی غالبا نثر می نویسم .
آخرین شعری که گفتم در پست
#68، پاسخ سوال شماره 7 هست .
خیلی کم کلاسیک می نویسم .
و به هیچ وجه در زمینه ی شعر و شاعری، هیچ ادعایی نداشتم و ندارم و نخواهم داشت.

8-موسیقی رو تا کجا پیش بردین؟ الان تو چه سطحی هستین؟
موسیقی و سایر هنرها و فعالیت هام رو به صورت یک فعالیت فرعی پیگیری میکنم و تمرکز اصلی م روی معماری هست . به همین دلیل، موسیقی رو در حدی که تمایلات خودم رو سیراب کنه و تنهایی هام رو پر کنه ، پیش میبرم و بر حسب اتفاق ( اگر به اتفاق اعتقاد داشته باشیم که من ندارم ) در این عرصه استعداد دارم و هر آهنگی که دو بار بشنوم رو میتونم روی ساز پیاده کنم.
در سطحی هستم که به قول ابن سینا (!) فهمیدم که چیزی نفهمیدم .


9- کدوم مکتب و طرز فکر برای زندگی بشر کافیه؟ آیا این مورد میتونه برای انسانهای مختلف (مختلف از لحاظ علم و اخلاقیات و حتی جغرافیا و قومیت) متفاوت باشه؟ یا همه میتونن پیرو یک نوع نظام فکری و اعتقادی باشن که همه دنیا رو خوشبخت کنه؟
در پاسخ این سوال ، اشاره ی مختصری به یکی از اسرار قرآنی می کنم که البته از من نشنیده بگیرید :D
در یکی از آیات خداوند می فرماد : اگر ما میخواستیم ، همه ی مردم را یک امت واحد میگردانیدیم ( اسم سوره و آیه رو متاسفانه در خاطر ندارم و معنی ِ آیه ای هم که گفتم معنای ضمنی و متحوایی هست نه تحت اللفظی) . از این آیه میشه نتیجه گرفت که تا به حال ، مصلحت بشر در این نیست که تحت لوای یک ایدئولوژی زندگی کنند ، مگر هنگام ظهور منجی که بحثش مفصل هست و در حوصله ی این مقال نمیگنجه.
به صورت کلی باید باید بگم که :
نظام و مکتبی سعادت دنیوی و اخروی بشر رو تضمین میکنه که بر اساس فطرت بشری پایه ریزی شده باشه . هر چیزی بر خلاف فطرت ِ بشر ، محکوم ِ به فنا و انحطاط هست .



10-قشنگترین گلی رو که دوست دارین؟ (فقط یک مورد نام ببرید)دی.
پامچال

چون تعداد سوالها بیشتر از 10 بود ، توی دو پست پاسخ میدم .

1394.06.06
22:05
:gol:
 

zahra mohsenian

کاربر بیش فعال
سلام آقا احسان

1_معماری سخته؟؟
2_وقتی عصبانی بشی چیکار میکنی؟؟
3_وقتی اعداد ساعت رو شبیه هم می بینید چه حسی دارید؟:D
4_تو دوران تحصیلتون چندتا تجدید داشتید؟؟:D
5_اگه دماغت واقعا نیاز به عمل زیبایی داشته باشه ولی پول نداشته باشی بعد به سختی پول عملتو جور کنی یه نفر نیاز به پول داشته باشه که عمل حیاتی کنه وگرنه میمیره پول رو بهش میدی؟؟:D
6_روزی چندبار دستتو تو دماغت میکنی؟؟:D
7_برگردی به عقب کدوم قسمت زندگیتو پاک میکنی؟؟:D
8_سیگار میکشی؟؟:razz:
9_مد برات مهمتره یا علاقه شخصیت؟؟؟
10_تا حالا دل پدرومادرتو شکستی؟؟چرا؟؟:mad:
منتظر بقیه سوالام باش یا میام یا نمیام:D
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 44

صندلی داغ - 44

11-چیزی که برای من جالبه چرا شما تفکر قومیتی ندارین و فراتر فکر میکنید؟ دلیلتون برای فرا مرزی بودن چیه؟ نمیترسین فرهنگ آبا و اجدادیتون نابود بشه خدای نکرده؟
اینو میشه در مفاهیم دینی و اخلاق انسانی ریشه یابی کرد .
وقتی که به روابط انسانی نگاه می کنیم ( با دیده ی تحقیق) ، متوجه میشیم که چیزی که در نزدیکی ِ انسان ها موثر هست ،هم زبانی و هم نژادی و ... نیست ، بلکه همدلی هست که ارتباط انسان ها رو عمیق و صمیمی و ناگسستنی میکنه . به قول مولانا :
ای بسا هندو و ترک همزبان / ای بسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبان محرمی خود دیگر است / همدلی از هم زبانی خوشتر است.
از طرف ِ دیگه ، بحث ذات انسان مطرح میشه . ما آدما چه فرقی با هم داریم؟ منی که سفید هستم با کسی که در آفریقاست و سیاه هست ، چه تفاوتی داریم؟! هیچ . تنها وجه تمایز انسان ها ، فقط تقوا میتونه باشه و بس .
جناب سعدی چه زیبا سروده که :
بنی آدم اعضای یک پیکرند / که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار / دگر عضو ها را نماند قرار
و بسیار از مفاهیم دیگر که نمیشه در این فرصت کوتاه بحثش رو باز کرد . همه ی اینارو که کنار بزاریم و با حُریّت به قضیه نگاه کنیم ، تدقیقا متوجه میشیم که خداوند انسان رو بدون مرز و محدوده خلق کرد . وطن یعنی همه ی دنیا ! و تنها پادشاهان و سلاطین بودند و هستند که این وطن ما رو تصرف کردن و برای ارضاء حس زیاده خواهی ها و استثمار و استعمارشون این خط کشی ها رو انجام میدن و این رو به جون اون میندازن و اون رو به جون این . تفرقه بنداز و حکومت کن !

فرهنگ ِ پدران و آباء و اجداد ما ، انسانیت و جوانمردی بوده ؛ به جز این فرهنگ ، هر دستاوردی که داشتن ، همون بهتر که از بین بره .


12- ایراد باشگاه؟
مسلما هر محیط مجازی ِ علمی، هم محاسن داره و هم معایب. در یکی از پست ها در مورد پیشنهاداتم برای بهتر شدن وضعیت باشگاه سوالاتی شده بود که پاسخ دادم.
ر ک : پست
#73 پاسخ سوال شماره 2

13-مراحل خواستگاری رفتن خودتون رو بطوریکه نافی حریم خصوصی نشه بیان بفرمایین.
جز قوانین صندلی داغ هست که میتونم سه تا سوال رو بپیچونم . :D
دلم میخواد از این حقم استفاده کنم که بعد از پایان صندلی داغ بهش فکر نکنم و با خودم نگم که ای کاش استفاده میکردم :D
علت استفاده ی این حق پیچش در این سوال هم اینه که گذاشتمش به عنوان آخرین سوال پاسخ بدم ؛ اما هم دیرم شده هم خسته شدم و هم اینکه یه بار پست قبل پاک شد و کلی انرژی م رو گرفت . این به اون در
:D

14-کی به شما پیشنهاد ممدیریت داد در باشگاه و اینکه اول مدیر تالار مهندسی معماری شدین یا تالار هنر؟ کدوم براتون اولویت داره؟ یعنی اول کدوم رو چک میکنید؟
- اولین شخص ، دوست ِ خوبم مهندس صدیق بود که دستیاری تالار معماری رو پیشنهاد داد.
- اول از همه دستیار تالار معماری شدم و بعد همکار مدیر شدم که بعدش در تالار هنر مدیر شدم و بعد از اون در تالار معماری مدیر شدم .

- خب قطعا به معماری علاقه ی بیشتری دارم ؛ اما با توجه به اینکه در تالار معماری ، تعداد مدیرانمون بیشتر هست و خیالم راحت تره ، تقریبا 60درصد انرژی م رو برای تالار هنر میزارم ، چون در هنر وضعیت یه کم متفاوت هست .
- بستگی داره . گاهی معماری ، گاهی هنر . اما اکثر اوقات ، اول یه چرخی در تالار معماری میخورم و بعد وارد تالار هنر میشم.

15-عمومیت بشر امروز (قرن بیست و یک) داره به کدام جهت میره؟؟؟ احساس نیاز خودش چیه؟ و نیاز واقعیش چیه؟
داره به سمتی میره که ارباب ِ رسانه دلشون میخواد . و اون جایی نیست جز : تامین منافع اقتصادی سرمایه داران !
احساس نیاز واقعی ِ انسان ، همونی هست که در ذات و فطرت نهفته س و هر از گاهی یک ندا از درون به انسان میده ، اما انسان با غفلت و جهل خاموشش میکنه و زیر هزار ها خروار دفنش میکنه همون حس خداجویی و حقیقت خواهی .
اما احساس ِ نیاز کاذبش، همونی هست که بهش القا و تزریق می کنن تا کیسه سرمایه داران رو پر کنند .
یه چیزی رو در جریان باشیم ، که بزرگترین هدف تهاجم فرهنگی، بحث اقتصاد هست . حس حرص و زیاده خواهی انسان رو هیچ چیزی سیر نمیکنه به جز قناعت ! که متاسفانه با این مفهوم خیلی بیگانه شدیم .
چشم تنگ دنیا دوست را / یا قناعت پر کند یا خاک گور !



با تشکر. مدت زمان پاسخگویی: 10 دقیقه. دی
(امیدوارم که سوالا اذیت کننده نبوده باشه و فقط کمی داغ باشه و اگه داغ نبوده بفرمایین تا دوباره شرکت کنم. ) دی

خواهش میکنم . ممنونم از حضور و سوالاتتون علی آقای گل ..
وقت کم بود و خسته شدم و تعدادشون زیاد بود ، و به علت اینکه یک بار هم نوشته هام پاک شد ، کمی شرایط سخت شد و ناچار شدم که یه سوال رو بپیچونم :دی

1394.06.06
23:40
:gol:
 

Sima

مدیر تالار مهندسی هسته ای همکار مدیر تالار زبان
مدیر تالار
کاربر ممتاز
سلام من برگشتم...:D
والا یبار پستو کامل نوشتم روش کار کردم حذف شد واقعا روحیم نابود شد
درنظر داشتم یه لیوان آب خنکم بیارما ولی یادم رف:دی
بگذریم اومدم یکم جمع بندی کنیم صندلیو تااینجا ببینیم کیا بودن کیا نبودن که بعدا هم جهت تلافی تو مجالسششون شرکت نکنیم:D
خب....
۱.لیست دوستانیکه تااینجا شرکت نمودن درصندلی...؟:دی

۲.پنج مورد از دوستانیکه انتظار داشتی و نیومدن...؟

.پنج نفر از دوستانیکه از سوالاش راضی بودی؟

۴.درجه حرارت صندلی برحسب کلوین؟

۵.درجه حرارت صندلی برحسب سلسیوس؟(توجه داشته باشه سوال چهار و پنج طبق محاسبات هماهنگ باشناا ):D

۶.پنج مورد اژ افراد شرکت کننده که امضاهاشونو دوس داشتی شما؟

۷.تعداد پست های هرکدام از شرکت کنندگان در صندلی داغ شما؟:D(خدا به دادم برسه بااین سوال)

۸.عمیق ترین سوالی که باعث شد خیلی فکرکنی و جالب بود برات از کی بود؟

۹.سخت ترین سوال هارو کی پرسید؟:دی


احسان میدونم صندلیت شلوغ بود خسته شدی
قول میدم دیگه نیام....حلالم کن اگه سخت بود:D
گفتم همه سوالاتی میپرسن که جواباش طولانیه شایدم خسته کننده باشه اومدیم تنوع بدیم:D
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 45

صندلی داغ - 45

با سلام.
از هر دری سوال(سخن) :


سلام سحر جان ، ممنونم از حضورت ..
بریم سراغ این سوالایی که جواب ِ مفصل میطلبن :دی
از هر دری جواب ..

1- یک راهکار در مقیاس خرد و یک راهکار در مقیاس کلان برای مشکل اب در ایران ( عطف به پیام پرفسور کردوانی عزیز که ایران از ابتدا یک کشور خشک بوده و مردم سالهاست به بهترین نحو این مسئله رو تحت کنترل داشتند و انچه ایران رو وارد دوره 30 ساله خشکسالی کرده ناکارامدی عوامل اجرایی سیستم کلان هست)
شکلک فکر کردن ..
من دو تا راهکار پیشنهاد میدم ، که اگر عملی بشه ، میتوان امید داشت که در وضعیت کم آبی ِ کشور یه افق تازه رو دید .
راهکار در مقیاس کلان : حذف ِ سیاست ِ دشمن تراشی برای ایران!
توضیح : ممکنه تصور کنید که چه ربطی داره ! اما ربط داره . بشینید تا براتون تعریف کنم ..
سیاست دشمن تراشی، یک تدبیر سیاسی ِ کارآمد هست که یک کشور رو در حالت ِ آماده باش از لحاظ جمعیت،تولیدات، تجهیزات و ... قرار میده . اما استمرار این سیاست ، میتونه برای یک کشور، تاثیرات سوء و منفی داشته باشه .
نقطه ی تاثیر این سیاست در ایجاد و گسترش خشکسالی ِ موجود کجاست ؟ آنجاست که ما با این دیدگاه که دشمنانی داریم ، و این دشمنان هر لحظه ممکنه به ما حمله کنند ، یک موج ِ تولید نسل و افزایش جمعیت راه میندازیم و جمعیت کشور رو از 30 میلیون در حدود 20 سال پیش، به 80 میلیون میرسونیم ، ولی منابع آبی همونی بودن که هستن و ای بسا به لحاظ اقلیمی و بدون دخالت انسان کمتر هم شده . با این توصیف ، اگر فرض کنیم که منابع آبی ثابت هستن ، نیاز جمعیت چندین برابر شده ! و جالب اینه هنوز دست بردار نیستیم و تقاضای زاد و ولد داریم ! :|
نقطه ی تاثیر دوم این سیاست در کجاست ؟ آنجاست که باز ما با این دیدگاه که دشمنانی داریم و این دشمنان هر لحظه ممکنه ما رو در تنگنا و منگنه ( تحریم) قرار بدن ، به همین دلیل ما باید تمام تلاش و سرمایه مون رو بزاریم تا صاحب تولیدات کشاورزی و برخی صنایع ِ پرمصرف باشیم . نمیدونم در جریان هستید یا نه ، امــــــا نزدیک به 80 درصد آب کشور در حوزه کشاورزی مصرف میشه . این رقم وحشتناک هست . و وحشتناک تر اینه که 70 درصدش هدر میره ! :| ؛ در حالیکه میتونیم با پیش گرفتن یک سیاست مسالمت آمیز و ارتباط دو سویه با برون مرزها، سرمایه هایی که داریم رو در یک مسیر درست مصرف کنیم تا با بازدهی ِ بیشتری مواجه بشیم و منابع طبیعی این کشور رو به مرز نابودی نکشونیم .

راهکار در مقیاس خرد : راهکار که خیلی زیاد هست ، مثلا : تعلق گرفتن یارانه ی دولتی بر شیرآلات ساختمانی ( من به تجربه ، دقت کردم که اگر تجهیزات و شیرآلات ساختمانی پیشرفته باشه ، خیلی در مصرف آب میشه صرفه جویی کرد ) .


پ . ن : خیلی طولانی شد . همیشه دلم میخواست در این زمینه مطلب بنویسم که امروز میسر شد .

2- موافق گسترش افقی شهر هستین یا رشد عمودی؟ با ذکر حداقل 2 علت
خب اگر معماران و شهرسازان بتونن با خلق الگوهای مناسب ، کیفیت زندگی خانوادگی و اجتماعی رو حفظ و ارتقا بدن ، با رشد عمودی موافقم . چون در هر صورت با کمی تعمق و همچنین مطالعه ی تجارب جهانی ، متوجه میشیم که از یه جایی به بعد باید جلوی رشد افقی شهر رو گرفت .
دلایل :
1. محدودیت های جغرافیایی و کمبود زمین
2. کاهش هزینه های خدمات رسانی
3. و...

3- خونه رویایی شما چه شکلی هست؟ طراحیش کردید؟
خانه ای که در آن، قلب شکوفا شده و مغز به اندیشه در آید . خانه ای که ما به آن احساس تعلق کرده، و جای جای آن محلی برای خاطره سازی است. خانه ای که تمام اجزای آن صمیمی به نظر خواهند آمد . خانه من و او . خانه ی ما .
دیدگاه ِ من : خانه ، همه چیز است . خانه معبد است، خانه آتلیه است، خانه مزرعه است، خانه خانه است و ...

هنوز که توفیق نداشتیم ، ولی ان شاءالله هر زمان که موقعش برسه، طراحی ش خواهیم کرد . :redface:

4- کلید مصایب انسانی چیه؟
صورت ِ سوال قدری گنگ هست .
اگر درست فهمیده باشم ، منظورت "علت ِ مصائب انسانی" هست .
علت تمام مصائبی که انسان دچارش شده ، فراموش کردن ِ مأموریت اصلی ش هست . اینکه چرا خلق شده چطور خلق شده ، و هدف از آفرینشش چی بوده.
روزها فکر من این است و همه شب سخنم / که چرا غافل از احوال دل ِ خویشتنم
ز کجا آمده ام ، آمدنم بهر چه بود / به کجا می روم آخر ، ننمائی وطنم
چیستم ، کیستم ، اینجا به چه کار آمده ام / یا چه بوده ست مراد وی از این ساختنم


اگر ماهیت این مأموریت رو فهمیدیم ، بر مدار فطرت انسانی حرکت خواهیم کرد و با حفظ کرامت و اصالت خودمون ، به جایی می رسیم که اندر وهم نگنجد !
رسد آدمی به جایی ، که به جز خدا نبیند / بنگر که تا چه حد است ، کمال آذمیت !


5- این جمله رو پدرم زیاد ازم میپرسند حالا من از شما میپرسم جای خالی رو با کلمه صحیح پرکنید: بالاتر از هر دانشی، ... است.
بالاتر از هر دانشی ، بینش است .
دانش بدون بینش ، آفریننده ی جهل (مرکب) و غرور هست و ای بسا آدمی رو هلاک کنه .


6- نظرتون راجع به کسایی که به عنوان سوال اخر تاپیک میان و مینویسند اسم همه شرکت کننده های صندلی داغتون رو به انضمام سال عضویت و امضا و رشته و زندگینامه و ... بنویسید چیه؟ (آقا فرزاد از پشت همین تریبون مراتب حلالیت خواهی خودم رو اعلام میکنم :biggrin: )
نظرم اینه که :
می بخور ، منبر بسوزان ، مردم آزاری نکن :D
هر کسی که روی صندلی داغ میشینه ، سه تا حق ِ پیچش سوالات رو داره . من یکی ش رو برای اون آخر میزارم که اگر موارد این چنینی پیش اومد ، شرمنده ی کسی نشم :D


7- ادامه این مصرع رو بنویسید . (Google is your friend): دانی که پس از عمر چه ماند باقی؟ ...

دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ / ای هیچ برای هیچ ، بر هیچ مپیچ
دانی که پس از عمر چه ماند باقی ؟ / مهر است و محبت است و باقی همه هیچ

مرسی ؛ خیلی زیبا بود و به موقع .
از اون تصادفی های خوب ..


8- یک بیت از اشعار معاصر که یادآور یک خاطره شیرین هست؟
روسری سر کن و نگذار میان ِ من و باد
سر آشفتگی ِ موی توی دعوا بشود ...

9- موافق نسبی گرایی یا مخالف؟ علت ؟
موافق 100 % ؛
چون معتقدم که ما در جهان ِ نسبیات زندگی می کنیم و هیچ چیزی به صورت مطلق نیست ، الا ذات ِ اقدس الهی .
ریشه ی باور مفهوم ِ "انسان ِ در موقعیت" هم از این دیدگاهم سرچشمه می گیره .
توی تمام پست هایی هم که نوشتم ، میشه یه وضوح این دیدگاه رو مشاهده کرد .

1394.06.07
20:30
:gol:
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 46

صندلی داغ - 46

دیر اومدم .. ولی اومدم .. سلام احسان جان :)

سلام به روی ماهت امیر حسین ِ عزیزم
خوش اومدی و به موقع اومدی ..:gol:
ممنونم از حضورت ..


1. یکی از اون تصویرهای قشنگت (همون مشترکا ولی جدیدش:) ) از آینده رو برام بنویس :)
می نویسم ، ولی باید سر فرصت متن خودتو هم در همین سن که اشاره می کنم بخونم . خیلی علاقمندم .. :)
آخرین تصویرسازی مون برا سن 70 سالگی بود .
الان میخوام سن ِ 40 سالگی رو به تصویر بکشم .
.
.
.

در حالی این متن رو می نویسم که در سن ِ 40 سالگی به سر می برم ، سنی که 12 سال از پیوند ازدواجم گذشته و 11 سال از اخذ مهر و مجوز طراحی و نظارت معماری، و 10 سال از تولد دخترم ، و 9 سال از تاسیس شرکتم ، و 8 سال از اجرای یکی از بهترین طرح هام و دوران آغاز شکوفایی طراحی م، و 7 سال از تولد پسرم ، و 6 سال از خرید اولین خونه ی مستقل ، و 5 سال از اخذ مدرک دکترای معماری، و 4 سال از چاپ اولین کتاب من و بانو ، و 3 سال از تولد آخرین فرزندم ، و 2 سال از اجرای کامل طرح کار آفرینی م و تاسیس شرکت مشاور ، و 1 سال از تدریس معماری در دانشگاه ، و 1 دقیقه بعد از آخرین باری که احساس تکامل، خوشبختی ، رضایت و آرامش کردم .
هنـــــــــــــوز هم وقتی پنجره ی رو به حیاط رو باز می کنم ، و با یک نفس عمیق عطر گل های یاس ِ توی باغچه رو مهمان ِ ریه هام می کنم ، بر این باور هستم که عاشق ترین مرد زمینم و قلبم در هر ضربان ، نوای طرب انگیز نام "محبوب" رو در سرسرای قلبم طنین انداز میکنه .
هنوز هم مثل 12 سال پیش معتقدم که آدمی به امید زنده س .
هنوز هم در سر ، اهداف بزرگی دارم و فکر می کنم تا شقایق هست ، زندگی باید کرد .
هنوز هم مرتب ورزش می کنم و به سلامت روح و روانم اهمیت میدم . وضعیت روحانی و جسمانی م ، راضی کننده و خیره کننده س .
هنوز هم سخت تلاش می کنم که از تمام روزها و ساعات و دقایق و ثانیه های عمرم استفاده کنم و در جهت انسان بودن گام بردارم .
و هنوز هم وقتی که به افق های دوردست خیره میشم و به سیر تکاملم فکر میکنم ، در لحظه لحظه های عمرم ، رد ِ پای لطف ِ خدا رو می بینم و صمیمانه ترین سپاسگزاری ها رو تقدیمش میکنم.
میگن سن 40 سالگی ، مرز پختگی یک مرد هست . من تازه در این سن ، به وضوح متوجه شدم که همه چیز جهان ، میتونه تکراری باشه ، به جز محبت کردن و عشق ورزیدن .
ای خواجه برو به هر چه داری / یاری بخر و به هیچ مفروش
گر توبه دهد کسی ز عشقت / از من بنیوش و پند منیوش

40 سالگی، سن خوبیه .
در این سن ، من به یک بی نیازی ِ نسبی رسیدم . تنها نیازمندی ِ من ، عطش سیری ناپذیر من از عشق و محبت (زمینی و آسمانی) هست. و معتقدم که یک انسان ، فقط در این زمینه به غنا نمیرسه و نباید برسه ( علت فقر و نیازمندی ِ همیشگی ما در مقابل خدا، حس نیاز ما به محبت و عشق اوست ، و عشق منشاء و غایت حیات هست) .
من در این سن، از نو متولد خواهم شد . یعنی ما ، در این سن ، از نو متولد خواهیم شد .
و فکر میکنم این مرز ، آغاز دوباره ای برای یک شروع ِ پر مهر است.
40 سالگی خوب است . من 40 سالگی را دوست دارم .:redface:

2. دوتا از نوستالوژی های قشنگ ؟
- شنیدن صدای کلاغ ها ، در عصر های پائیزی
- بو کردن رایحه های خاطره انگیز

3. دوست داری به کجاها برسی ؟؟ چقدر برای این رسیدنت تلاش میکنی ؟؟
دوست دارم به 40 سالگی برسم . :D (هر چیزی که میخوام رو اونجا نوشتم )
بی نیازی در برابر مخلوق و نیازمندی در مقابل خالق، بهترین موهبت برای یک انسان هست .
بی نیازی از هر چیزی غیر از عشق و محبت .


4. دوتا از موانعی که تاحالا مانع از رسیدن به چیزی که خواستی ولی نرسیدی یا نشده برام بگو ..
1. نت و پایبندی بیش از حد به مسئولیت های نت ( دستاوردهای زیادی برام داشته ، اما خیلی از جاها هم واقعا مانع پیشرفتم بوده) .
2. محدودیت های اقتصادی و جغرافیایی و ...

5. میدونی از زندگیت چی میخوای ؟ چقدر به اینکه چی باید بشی فکر کردی و میکنی ؟ راهی هم براش پیدا کردی ؟
من معتقدم که کسانی که توی زندگی دارای برنامه ریزی ( با توکل، زانوی اشتر ببند) هستند و در برنامه ریزی هاشون با توجه به سنجش پتانسیل و امکانات و ظرفیت ها ، از هدف گذاری های کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت بهره گیری میکنن ، میدونن از زندگی چی میخوان ، و جالب تر اینکه همیشه برای رسیدن به اهدافشون راه هایی رو می یابند یا می سازند .
من تمام سعی ام رو کردم که از این دسته آدما باشم و به همین دلیل، همیشه تصویر روشنی از زندگی م ( حال و آینده) ترسیم کردم و می کنم .
مصداقش رو میشه در پاسخ سوال اول یافت.

6. این کلمات برات چه رنگی هستند:
- خونه |
سبز
- فوتبال |
...
- همسر |
آبی
- عشق |
جگری
- کار |
سفید
- شکست |
زرد
- پیروزی |
نارنجی
- خدا |
رنگ ِ بی رنگی


7. اگر قدرت اینو داشتی که یک خصلت از آدما بگیری و یک خصلت رو بدی یا زیاد کنی اون دوتا خصلت یا رفتار چی هست ؟
من فکر میکنم که آدما برای رسیدن به موفقیت و خواسته هاشون ، به دو چیز نیاز اساسی دارند ، حتی اگر این دو خصلت رو داشته باشند ، باز نیاز دارند که تقویت بشن .
- امید ( هدف گذاری، برنامه ریزی، انگیزه، ایمان، توکل، قناعت، رضا، و ... )
- تلاش ( همت ، کوشش، بستر سازی، کسب مهارت، افزایش دانش، و ...)

8. معیارهات برای همسر آیندت چی هست ؟ (سوالم چون نامردیه فقط سه موردش رو خلاصه بگو :D )
عهههههه الان رفتم پستت رو خوندم دیدم متاهلی :دی
خب برای مجردا بگو ملاکهایی که هیچوقت نباید پشت پا بزنن بهش چی هست :دی

در این مورد ، یه جا قبلا کامل نوشتم . ( البته زیاد هم کامل نیست ، ولی ضروریات رو نوشتم ) . همون رو دوباره اینجا میزارم :
- تقوا (سلامت روحی) و تندرستی ( سلامت جسمی)
- هم کفو بودن
- صداقت در اعمال و گفتار
- استقلال شخصیت
- خوش اخلاقی و حُسن سلوک
- پیشینه ی مطلوب
- هم ترازی و تشابهات در زمینه های اجتماعی، اقتصادی، مذهبی، سیاسی، فرهنگی و ..
- داشتن اهداف مشترک و نزدیکی اندیشه ها
- اهل خانه و خانواده بودن
- و ...
که مجموعه ی این سجایا و محامد اخلاقی منجر به پدید اومدن "عشق و محبت قلبی" میشه ؛
و اگر ریشه درخت عشق، در زمینی باشه که خاک و آبش از عقل و منطق تغذیه میکنه ، "شجره ی طیبه" میشه که ریشه ش در اعماق زمین و چترش به آسمانها خواهد رسید ان شاء الله

9. دوتا از عیبهای منو بگو .. نقد کن .. بعد راه حل بده چطور اصلاح کنم خودم رو :smile:
راستش من در این چند سال دوستی مون ، عیبی ندیدم . نمیگم که هیچ نقصی نداری ، اما من ندیدم . شاید از عشق فراوان ِ من به توست . :)
.
.
.
یاد اون داستان افتادم که یکی از بزرگان، یک مریدی داشت که عاشقانه شیخ رو دوست داشت و 20 سال توی خونه ی شیخ زندگی میکرد و بهش خدمت می کرد .
یه روز اون شیخ ، به مریدش میگه :
- برو فلان چیز رو از روی طاقچه ی اتاق بیار .
مریدش میگه طاقچه ؟ کدوم طاقچه ؟ :|
- شیخ میگه : یعنی تو بعد از 20 سال اون طاقچه رو ندیدی ؟!
مریدش میگه : والله که در این 20 سال اونقدر مجذوب تو بودم ، که نه از در خبر داشتم و نه از دیوار و اتاق . چه برسه به طاقچه .


10. به خودت فکر کن .. چی هستی ؟ چرا باید الان اینجا باشی ؟ چه کم و کاستی هایی توی زندگیت گذاشتی ؟ چه موفقیت هایی داشتی ؟؟ به خودت فکر کن .. اگر 70 ساله بشی و به عقب نگاه کنی دوست داری چطور عمرت رو بگذرونی ؟؟؟ یکبار فرصت زندگی داری , مگه نه ؟ بهترینش رو بشین برای خودت ترسیم کن .. چارچوبهات رو مشخص کن و تلاش کن و تلاش کن و تلاش کن و بعد توکل .. نمیخواد سوال آخرم رو اینجا جواب بدی .. برای خودت جواب بده .. دوست داشتم سوال آخرم رو فقط برای خودت جواب بدی
.
.
.
.

:heart::gol:


داداش احسان عزیز برام خیلی عزیزی ..
برات خدا رو آرزو میکنم :) :gol:
:gol:

ممنونم از حضورت امیرحسین ِ گل ، دل به دل راه داره ...
ممنونم از سوال های خوبت..
و ممنونم از آرزوی زیبات ..
:gol:

1394.06.07
23:45
:gol:

 

zahra1386

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سلام احزان جینگول جانا جان:D:w12:

فکر نمیکردی منو اینجا ببینی هان؟:دی

خدای رو شاکرم ک صندلیت تمدید شد تا منم یه کم اعصاب و روان و وقتم یاری بده و در سوزوندنت بادیگران شریک بشم دو نغته سجده شکر:D

اصولا صندلی داغ شرکت نمیکنم(یه بار شرکت کردم صندلی داغ صدیق:دی) ولی دیگه چون خاطرت عزیز بود و از رفقای اهل دل بودی و اینا و اونا گفتم بیام یه هیزمی به هیزمای بقیه اضافه کنم باشد که برشته تر گردی:دی

البته من همیشه رحمانیّت و رحیمیّتم زبانزد خاص و عام بوده دلم نمیاد زیاد بسوزونمت:شکلک مربوطه:D

1.چرا معماری رو برگزیدی؟علاقه ت به معماری ریشه در وراثت داره یا اکتسابیه؟

2.به نظرت خوب بودن کار سختیه که بعضی آدما ازش ابا دارن؟(تازه میخوان آدم هایی که سعی در خوب بودن دارن منحرف کنن!)

3.آیا اینکه یکی همیشه لبخند رو لبش باشه باعث میشه بقیه سواستفاده کنن؟اگه یه دختر اینطوری باشه خلاف شرع و اسلامه؟

4.من رو در یک الی دو خط توصیف کن:w12:

5.دوس داشتی کی توی صندلیت شرکت کنه ک هنوز شرکت نکرده؟:D

6.اون مصرع روسری سر کن و این صوبتا تو رو یاد چ خاطره شیرینی میندازه کلک؟:دی اگه نخواستی اینجا بگی خصوصی بگو:D

7.فرض کن تو یه کسی رو دوس داری ک اونم تو رو دوس داره اما برای اینکه بهم برسید عشقت باید خیلی سختی بکشه...ایا بخاطر عشقت از خواستنت صرفنظر میکنی ک اون راحت باشه؟(فرض کن عشقت موارد دیگه هم براش هست ک میتونه خوشبختش کنه)

8.به نظرت ادم ها به چند دسته تقسیم میشن؟مهمترین ویژگی ک میشه بر اساس اون ادمها رو دسته بندی کرد چیه؟

9.بهترین و بدترین خاطره ای ک از من تو ذهنت هست چیه؟

10.یه چیزی ک دوس داری به همه بگی ولی وقت و مکانش رو پیدا نکردی الان و از همین تریبون فریاد کن:D

پ.ن:خودمو کشتم تا ده تا شد:/

هویجوری نوشت:یاد باد آن روزگاران یاد باد:D
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 47

صندلی داغ - 47

سلام بر مدیر تالار معماری و هنر
:gol:
خب سعی کردم بیشتر نظاره گر باشم چون میدونم وقت محدود هست و با این پاسخ انشالله همچنان روی صندلی داغ هستید و ما بعدا نیز فرصت داریم:دی
اما با پیش آمد تاخیر خب جای نگرانی نیست .
سوالات دینی,معماری,فلسفی,ادبی زیادی داشتم گفتم تا بالا منبر هستید بپرسم.......البته این مراعات باعث عدم پست شد حالا چندسوالی فعلا جواب بدین انشالله تا بعدا:دی

سلام بر مدیر تالار مشاوره ، آوای عزیز
کار خوبی کردید که تشریف آوردید ؛ ممنونم از حضورتون ..
آینده رو که نمیشه روش حساب کرد :دی ، ولی بریم سراغ سوالای الان ..
چقدر هم مفصل و تخصصی هستن :دی


دینی و فلسفی

1- محدوده ارتباط یک زن و مرد جدای از روابط طبیعی همچون همکلاسی همکار و امثال اینها ...با رجوع به انواع دوستی ها و حتی در سطح پایین دوستی های ساده (یعنی صرفا یک دوست همچون یک دوست همجنس)چه مزایا و معایبی دارد و البته با توجه به آیات قرآن و روایت که درباره محدوده ارتباط زن و مرد نامحرم گفته به نظرتون جایگاه خاصی دارد؟
در این جور مواقع که صورت سوال خیلی مفصل و چند وجهی ست و این مفصل بودن باعث گنگ بودنش میشه، بهترین راه حل اینه که سوال رو به صورت ساده تر ، بازنویسی کنیم .خب ..
- مزایا و معایب ارتباطات زن و مرد در دوستی های ساده و معمولی چیست ؟
- محدوده ی این ارتباط به چه نحو است؟
- جایگاه این ارتباط از منظر قرآن و احادیث؟

.
.

خب اگر بخوام به صورت ساده، نظر شخصی خودم رو بر مبنای تعالیمی که فرا گرفتم بدم ، باید عرض کنم که انسان ، یک موجود اجتماعی آفریده شده و برای تکامل نوع، نیاز به ارتباط با سایر انسان ها و جامعه داره ؛ تاکید اسلام بر روابط اجتماعی ، از اونجا مشخص میشه که رُهبانیت رو که در اکثر ادیان پیشین رایج بوده رو رد کرده و یک تعبیر با عنوان "عُزلت" به معنی گوشه نشینی در قلب ایجاد کرده ؛ بدین طریق که :
هرگز وجود ِ حاضر ِ غایب شنیده ای ؟ / من در میان ِ جمع و دلم جای دیگر است ...
از طرفی ، این ارتباطات رو محدود به جنسیت نکرده ، و نامی از تفکیک جنسیت در جامعه برده نشده ؛ اما در این بین احکامی وضع شده که اونقدر جامعیت داره که از ضعیف ترین تا قوی ترین انسان ها رو از لحاظ نفس و ایمان و سعه صدر و .. در نظر گرفته .
پس نتیجه می گیریم که ارتباطات اجتماعی ( دوستی های متداول و ساده ) لازمه ی تکامل انسان و کسب تجربه س ، در صورتی که طبق موازین شرعی باشه .
یک دختر یا یک پسر ِ مسلمان، موظف هستند که طوری رفتار نکنند که در افکار و قلوب دیگران، توهمات ایجاد بشه . این رفتار ، با افراد مختلف ، متفاوت هست . چرا که مرضی که در قلوب اشخاص هست ، میزانش فرق میکنه . یه نفر هست که با کوچکترین اشاره ای ، مرض قلبی ش اوت میکنه و شدت میگیره ، و یه نفر هم ممکن هست که دارای قلب و فکر سالمی باشه .
این رعایت کردن ، به این معنی هم نیست که مثلا دختر هیچ کاری نکنه ، مبادا فلان کس براش توهم ایجاد شه و مرض قلبی ش شدت بگیره . نمونه ی برخی تندروی ها رو توی همین باشگاه دیدیم دیگه . یارو اعلام میکنه که فلان آواتار ، باعث میشه من از دین خارج بشم
:D


2- تا به حال به مرحله ای رسیدید که علت آفرینش انسان رادرک کنید و یک توضیح قانع کننده برای خود داشته باشید؟.....وصف دعای عرفه
خداوند، مظهر الجمیل هست . یعنی یک زیبایی ِ مطلق .
علت اینکه در مبانی زیبایی شناسی و استتیک ، همیشه درگیر نسبیات هستیم ، اینه که خبر و نشانی از "الجمیل" و مظهرش نداریم . وقتی به اینجا میرسیم ، هر چیزی رو که به این اسم یا مظهرش وصل کنیم باعث میشه که همه ی زیبایی ها مطلق بشه . بگذریم ، تا از اصل سوال دور نمانیم..
خداوند مظهر "الجمیل" است. اما قبل از داستان خلقت ، این زیبایی رو به عیان نمی دید . یعنی آینه ای نبود که منعکس کننده ی سراپای جمال حق باشه ، این بود که خلق کرد و فرصت حیات داد و در هر زمان، خلیفه ای رو در روی زمین منصوب کرد که اون خلیفه ، حبل الله و آینه ی تمام نمای حق هست . هر انسانی ، به هر میزانی که به این حبل الله چنگ بزنه و ازش بالا بره ، آینه ی وجودش شفاف و صیقلی میشه و شخص متصف به صفات الهی میشه .
من این شعر رو خیلی دوست دارم و هر از گاهی برای خودم یادآوری ش می کنم :
پس چو آهن گرچه تیره‌هیکلی
صیقلی کن صیقلی کن صیقلی
تا دلت آیینه گردد پر صور
اندرو هر سو ملیحی سیمبر
آهن ار چه تیره و بی‌نور بود
صیقلی آن تیرگی از وی زدود
صیقلی دید آهن و خوش کرد رو
تا که صورتها توان دید اندرو
گر تن خاکی غلیظ و تیره است
صیقلش کن زانک صیقل گیره است
تا درو اشکال غیبی رو دهد
عکس حوری و ملک در وی جهد
صیقل عقلت بدان دادست حق
که بدو روشن شود دل را ورق

اینو بدونیم که بالاترین و بزرگترین نعمت ، نعمت ِ وجود هستش . خیلی درگیر این نباشیم که دلیل قانع کننده ی وجود داشتن چی هست ، بهتره به مأموریتی که به ما داده شده توجه کنیم و اون رو به هر اندازه که در توان داریم ، به انجام برسونیم .
گر چه وصالش نه به کوشش دهند / در طلبش آنچه توانی بکوش..


منش و رفتار اجتماعی

3- به نظرتون جمله ( با هر کس به میزان شخصت و سطح فکر او رفتار کن ) درست است یا بهتر این است هر کسی طبق شخصیت والای خودش رفتار کند و شخصیت او در برخورد با افراد مختلف تغییر نکند؟
آخرین توضیحی که در این مورد دادم این هست . همون مطلب رو در اینجا قرار میدم :
یه جمله ی خوب هست که میگه : با آدم احمق گفتگو نکن؛ چون اون اول تو رو تا حد خودش پائین میاره ، و بعد باهات مباحثه میکنه.
یه شعر هست که میگه : چون که با کودک سر و کارت فتاد / پس زبان ِ کودکی باید گشاد
و یه حدیث هست که میگه : کلم الناس قدر عقولهم ..
نتیجه گیری و دیدگاه من :
با هر کسی ، باید در حد ِ فهمش حرف زد نه در حد عکس العملش ؛ خیلی مهم هست که این حد کجاست ؛ گره اصلی ، فهمیدن این حد در شرایط مختلف هست.
بر فرض مثال، اگر یک آدم بی ادب هستش، حد گفتگو باهاش باید جایی باشه که ما رو هم مثل خودش آلوده ی بی ادبی نکنه. از یه حدی به بعد نیازی به گفتگو نیست و خاموشی و بی محلی بهترین راه هست .
یه مثال دیگه : من میخوام با یه بچه ، در حد فهمش صحبت کنم ؛ باید طوری باشم که تجربیات و مفاهیم ذهنم رو اونقدر ساده و خلاصه کنم که اون بچه بفهمه منظور منو. ولی این به این معنی نیست که من فهم خودمو مثل فهم اون کودک کنم و نفهم بشم .
امیدوارم خوب توضیح داده باشم..


معماری

4- علت و قوانین فیزیک و شیمی نهفته در بنای حمام شیخ بهایی که سالیان با یک شمع گرم می شده است چه بوده؟
راستش در جریان جزئیات نیستم و تا به حال در این مورد مطالعه ی چندانی نداشتم ؛ فقط چیزی که بیشتر از همه نظرمو جلب کرده بود اینه که علت روشن موندن شعله ، استفاده از گازهای طبیعی ِ حاصل از چاه های فاضلاب انسانی بوده . بعد از اینکه خواسته بودن اینو تست و مطالعه کنند ، سیستمش رو مختل کرده بودن.
این آخرین اطلاعاتی هست که ازش دارم .

5- موزه نادری (نادر شاه) در مشهد دیدن کردین؟
چرا قبر نادر شاه بر خلاف قبور دیگر در زوایه آرامگاه است و باز چرا یک پله به اندازه حدود 10 سانتی متر گود است بعد قبر را جای داده اند؟
خاصیت مجسمه اسب موزه نادری چیست؟
- آره ، رفتم . چندین بار ..
- الان دقیقا یادم نیست که جایگاه قبر چطوری بود و کیفیت فضایی ش به چه شکل بود ، ولی احتمالا طراح ِ مجموعه بر مبنای نیازها و عملکرد و شرایط خاص مجموعه و اون چیزی که درذهنش بوده ، این سیستم رو پیاده کرده .
- متوجه واژه ی "خاصیت" نشدم ؛ اما اگر منظورتون علت ِ وجودی هست ، خب در حوزه ی معماری مونومان هست ؛ یک یادمان از نادرشاه افشار .


6- آیا تا به حال شنیده اید در هنگام بازدید از عالی قاپو شهر اصفهان اگر از یک زوایه به این بنا نگاه بشه یک طبقه از زوایه دیگر دو طبقه و .....می باشد ؟ دلیل آن چیست؟
آره اینو شنیدم ؛ اما علتشو نمیدونم . احتمالا با تکنیک نماسازی این کار رو کردن ؛ یعنی در نماسازی ، طبقه ی کاذب ایجاد کردن .

یک سوال شخصی بود چون میدونم می پیچونید نمیپرسم اما بعدا میپرسم:دی
سوالهام خیلی خیلی خلاصه بود فقط بدانید قطعا بعدا مجبورید جبران کنید:|
اتفاقا بعضیاش خیلی مفصل بود . نشد کامل توضیح بدم. جای بحثش بسیار بود .
ما در خدمتیم .. :دی

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

امشب تفالی به دیوان حافظ زدم این شعر برای شما و همسر محترمه نمایان شد

شب وصال

شب وصل است و طی شد نامه هجر
سلام هی حتی مطلع الفجر
دلا در عاشقی ثابت قدم باش
که در این ره نباشد کار بی اجر

.
.
.
خیلی ممنونم ..
خیلی زیبا بود .

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صندلی داغ معماران هست و حضور مستمر کاربران معمار
لازم دیدم از همین صندلی اعلام کنم:دی
با توجه به علاقه زیادی که به معماری و دیدن آثار تاریخی علل چگونه و چرایی تشکیل آنها دارم سعی کردم هر شهری سفر میکنم اول از آثار تاریخی دیدن کنم
واقعا به این جمله رسیدم معماری باستانی و معماری ایرانی دارای یک هنز و ذکاوت خاص و بهتر یک جادو و اسرار آمیز بوده , هرچند این کلمات شاید زیاد شایستگی را نمایان نکند
و حال امثال من منتظر یک رخداد تاریخی دیگر ازمعماران معاصر هستیم:gol:
آقا احسان همواره شاد باشید
:gol:

در مورد اون سوالای معماری ، بعدا مطالعات دقیق تری انجام میدم. چون تصمیم گرفتم که توی صندلی م از ابزار سرچ استفاده نکنم ، پاسخشون زیاد کامل نبود و فقط بر مبنای اطلاعات عمومی خودم بود.
علاقه شما به معماری ، باعث خرسندی و خوشحالی ِ ماست.
باز هم ممنونم از حضورتون آوا جان .
همواره سبز و با طراوت باشید دوست ِ خوبم | :gol:


1394.06.09
19:00
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 48

صندلی داغ - 48

به به احسان سوزون :دی

واقعا همه صندلیا یه طرف صندلی توام همون طرف خخخ:D
جواب همه سوالایی که بچه ها ازت پرسیدن رو میدونستم جواب بعدی هارم میدونم جواب ایناییم که میپرسم نیز همچنین یه همچین ادمیم من(الکی) :دیییی
سوالات اسان هستند

به به ، سلام حاج خانوم نسترن جانای گل ..
می بینم که با برنامه ی بدجنسانه اومدی . از شکلک هات معلومه :D
بریم ببینیم چیکار کردی ..



1.چطور شد که تن به نشستن در صندلی داغ دادی؟
راستش ابتدای امر، از اونجا شروع شد که برخی از دوستان ِ پشت صحنه ، تصمیم گرفته بودن یه جوری حال منو بگیرن ،( که البته بعد ها موفق شدن :دی ) ، و تدارک دیده بودن که من روی صندلی بشینم . از من انکار و از رفقا اصرار :D خلاصه گول خوردیم .
بعد با خودم دو دو تا چار تا کردم و دیدم که نیاز دارم که تمام تار و پودم یک بار دیگه محک بشه و بفهمم با خودم چند چندم . اوشون هم از خدا خواسته منو ترغیب کرد :D
خلاصه با این شرط که سوالای خیلی خصوصی پرسیده نشده و محدودیت وقت و زمانم مد نظر باشه و احتمالا صندلی طولانی بشه ، قبول کردیم .

2.چرا اینقد مفصل جواب میدی؟بنظرت باید از میان سطرهات جستجوت کنن یا عمل و زمان گویاتره؟
علت اینکه مفصل پاسخ میدم ، اینه که مبنا رو بر این قرار دادیم که اگر کسی خواست منو بشناسه و با من آشنا بشه ، منو بین همین نوشته ها جستجو کنه. و وقتی مبنای سنجش رو بر نوشتار قرار میدیم ، یه جورایی قاعده ی "مرگ ِ مولف" رخ میده . یعنی مخاطب در غیاب مولف ، متن رو میخونه و سنجش میکنه و به شناخت میرسه . بدون نیاز داشتن به مُفَسّر.
در پاسخ سوال دوم باید بگم که مقیاس واقعی ِ سنجش ِ یک فرد ، عملکردش در بستر زمان هست. اما با توجه به فضای موجود ( نت ) و با توجه به محدودیت ِ زمانی ، بهترین حالت اینه که یک شخس رو در میان نوشتارش جستجو کنیم . ( نوشتارش در یک بازه ی زمانی طولانی) . جستجو کردن کسی بر طبق ِ اعمالش، نیاز به حشر و نشر فیزیکی هست و یک بازه ی زمان ی طولانی ( چندین ساله ) .

3.چطور میشه که فکر ادم بی زمان بشه؟
برای بی زمان شدن در اندیشه ، باید به اصل علم دست پیدا کرد . هر چقد که یک شخص به مخازن علوم ِ حقیقی ( که قبلا اشاره کردم که علم نور هستش) دست پیدا کنه ، به همون اندازه اندیشه ش اوج میگیره و فراتر از زمان و مکانش هست ، تا جایی که یک انسان به جایی میرسه که "صاحب الامر و العصر و الزمان" میشه ! یعنی قلب و اندیشه ش محیط بر همه چیز میشه .
یه حدیثی هست که خودم خیلی بهش علاقه دارم و راهنمای خوبی برای ماست . می فرماد :
« لیس العلم بکثره التعلیم و التعلم بل هو نور یقذفه الله فی قلب من یشاء »
این علم ، به کثرت تعلیم و تعلم و درس و مشق و مدرسه و حوزه و دانشگاه نیست !
یک نور هست که خدا در قلب هر کس که بخواد قرار میده . اولین نمودش هم "خشیت" هست .
بحثش خیلی مفصل هست .

اللهم الرزقنا..
4.همیشه نظرتو در مورد سوالات خودت دوست داشتم بدونم:
تصور کن که وارد یه اتوبوس میشی که نصفش پر هست. کجا میشینی و چرا ؟(منظورم مشخص کردن دقیق صندلی هست که چه ردیفی هست ، چه سمتی و...)
هدف این سوال چیه؟و جوابت؟
ا ِ چه جالب .. این سوال خودمه توی صندلی های دیگران :دی
ترجیح میدم که روی صندلی ای بشینم که یه نفر نشسته باشه . و معمولا اگر مسیر طوری باشه که مطمئن باشم که اتوبوس پر میشه ، روی صندلی خالی نمی شینم . علتش هم اینه که ترجیح میدم همسفرم رو خودم انتخاب کنم ، نه اینکه تنها بشینم و یکی بیاد بشینه کنارم . هر چند که سفر کوتاه باشه . ترجیحا هم اگر کنار شیشه بشینم خیلی بهتره . مخصوصا غروبا ، بعد از خستگی که از سر کار داری میری خونه و یه مسیر طولانی رو داخل اتوبوس میشینی و در افکار عمیق خودت فرو میری و گاهی متوجه گذر زمان نمیشی و حتی از ایستگاهت جا میمونی..
اول رفیق ، بعد طی طریق ..

هدفم از این سوال و سوال های مشابه، سنجش دیدگاه افراد نسبت به اتفاقات ساده و روزمره ی زندگی هست . گاهی باعث میشه به برخی جزئیات زندگی توجه کنیم.

5.بعد از دیدن و خوندن کلمات زیر احساساتت رو بیان کن :
- صدای یک کلاغ قبل از غروب آفتاب
یک نوستالژی ِ دوس داشتنی - مخصوصا اگر در فصل پائیز باشه .
- صدای یک سگ حدودای 12 شب
همه شب نهاده ام سر چو سگان بر آستانت / که رقیب در نیاید به بهانه ی گدایی ( محاسبه و مراقبه )
- شر شر بارون توی ناودون و روی شیروونی
زیبا ترین صدایی که ثمره ی همکاری و تعامل معماری و طبیعت هست . (جادوی حیات )
- دیدن یک پیرمرد عینکی در پارکی متروک
این پیرمرد ها رو خیلی دوس دارم . مخصوصا اونایی که با خودشون کتاب میارن . ( سفر به آینده )
- غذا خوردن ِ گنجشک ها
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند / تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
مشاهده ی بهره مندی تمام موجودات از رزق معلوم ، درس بزرگی برای انسان هست.
- لمس کردن تنه ی خشن و زبر یک درخت با دست چپ
ایجاد یک پیوند و اتصال صمیمی و قلبی ، برای اینکه بفهمیم که چقــــــــــــــــــــــدر زندگی در یک درخت وجود داره !

6.مواقعی که در دوران گذار و طی کردن بحران هستی توقعت از اطرافیانت چیه؟
درک، اعتماد و همراهی
این شرایط خاص رو ( که اتفاقا زود به زود برام میافته ) درک کنه ، و به ثبات علاقه و محبت قلبی م اعتماد داشته باشه حتی اگر در این دوره کمتر بشه و با این درک و اعتماد ، منو همراهی کنه .
دوران گذار ِ من ، همیشه برام مثل سکوی پرتاب بوده .
مثل هر انقباضی که بعدش انبساط خواهد بود.
مثل هر خزانی که از پسش ،بهاری زیبا آفریده میشه .

ممنون / ادامه دارد...
:gol:

در خدمتیم گلدختر ..
ممنونم از سوالا و حضورت نسترن ِ جان | :gol:
ان شاء الله اگر عمری باشه ، فردا تمام پست های باقیمانده رو پاسخ میدم و صندلی رو به اتمام میرسونیم .
این مدت صندلی، بیشتر از تمام وقتای دیگه حجم کارام زیاد بود و خودم هم واقعا اذیت شدم . ببخشید خلاصه :دی

1394.06.09
21:10

 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 49

صندلی داغ - 49

...ادامه
ادامه می دهیم ..

احسان وجدانا یک سال وقت گذاشتی برای پایان نامت ؟؟؟؟؟؟:D
خودت که در جریان جزئیاتش بودی که . آره ، تقریبا یک سال . البته در کنار پایان نامه ، مشغول به کار هم بودم ، و همین باعث میشد که روندم کند تر بشه . ولی انصافا خیلی زحمت کشیدم .. دبلیو 05
و البته در حال حاضر ثمره ی تمام زحماتی که دوران دانشجویی کشیدم رو دارم می بینم .

اگر یه روزی بخوای بین همسرت و پورشه یکیو انتخاب کنی دوست داری پورشت چه رنگی باشه :D خخخ نه سوال جدیم اینه اگر یه روز ایشون بگن یا من یا اینترنت چه میکنی ؟
:biggrin: از دست ِ تو ..

خب معلومه ، اینترنت..
نه ، نه ، چیزه .. معلومه دیگه ، اینترنت رو حذف می کنم از برنامه م. :D
البته اینترنت حذف شدنی نیست ، چون در حال حاضر در عصری زندگی میکنیم که استفاده از این امکانات جزء لاینفک ِ زندگی شده . اما قطعا ، چه ایشون بخوان چه نخوان ، خودم زمان و میزانش رو مدیریت می کنم که هیچ خللی به زندگی م وارد نشه . ما دیگه ی خسته ی تکنولوژی هستیم
:)
بنظرت حسادت خانم ها قوی تره یا غیرت اقایون در مواجه با نفر سوم؟
احتمالا حسادت خانم ها.
چون غیرت مرد ، در همه افراد یکسان نیست و خیلی ها هستن که با تصور روشنفکری (!)، بعضی چیزا براشون کمرنگ هست . اما حس ِ حسادت در تمام زن ها به حدّ کمال آفریده شده و البته خیلی هم ممدوح هست . خود ِ آفریننده، میدونه چیکار کرده و کارش درسته .

چطور میشه در دوران اشنایی دو نفر صادقانه خودشون رو نشون دهند؟
وقتی که دو نفر به بلوغ عقلی و احساسی رسیده باشن ، و در حدی بزرگ شده باشن که متوجه باشند که این تصمیم ( یعنی انتخاب همسر) یکی از مهمترین تصمیمات زندگی شون هست ، اون موقع کاملا به صداقت در معرفی ِ خودشون پایبند هستن . چون هر دو طرف، روی تمام حرف هایی که زده میشه حساب می کنند و براشون مهم هست.
این بلوغ فکری، باعث میشه که فرد ، متوجه باشه که نمیشه برای همیشه پشت یک نقاب زندگی کرد ؛ بزرگترین بازیگران هم نمیتونن یک نفش رو دائمی بازی کنند و روزی به ناچار هویت واقعی شون رو بروز میدن . و اون روز که هویت واقعی فرد نمایان بشه ، تازه شروع مشکلات و معضلات هست .
بخشی از صداقت هم ذاتی هست . یعنی بعضیا هستن که نمیتونن صادق نباشن .
درک متقابل و واقع بینی ِ طرفین ، میتونه در تشدید صداقت طرف مقابل موثر باشه . اینکه فرد بدونه و ایمان داشته باشه که راست گفتن ، حتی اگر به ضررش باشه ، خیلی بهتر و باارزش تر از پشت نقاب مخفی شدن هست. نقابی که یه روزی کنار میره و دیگه اون روز رو نمیشه کاری کرد و عذری خواست .

اگر خانومتون افتخار حضور در نقشینه رو بدهند چه سمتی میگیرند؟

شکلکشو .. :d
فکر کنم اگر این اتفاق بیافته ، خودشون علاقه به فعالیت در بخش تحریریه رو داشته باشن .
و البته سِمَت ِ "ریاست ِ مدیر مسئول" رو هم به عهده دارن دیگه :دی یعنی رئیس خودمه :d

اگر فرضا ایشون بخوان در باشگاه فعالیت مدیریتی بکنند تجربیاتت م دیگه ارزشش رو داره وقت بذاره؟
خداروشکر هیچ علاقه ای نداره ؛ ولی نظر خودم اینه که در این برهه ی زمانی ، نه .
چون اینقد کارای مهمتر هست که واقعا تمرکز روی فعالیت های این چنینی فقط "سوخت ِ سرمایه ی زمان" هست .
شاید اگر کسی خیلی علاقمند باشه و یه شرایط معمولی باشه ، اشکالی نداشته باشه ، ولی کسی که وارد زندگی میشه ، باید تمرکز انرژی ش رو جاهای دیگه قرار بده.

نظرت در مورد این عبارات در کمتر از 4 خط توضیح بده:دی

-به کسانی که
لا به لای مشغله شان
وقتی برایت پیدا میکنند
احترام بگذار
اما عاشق کسانی باش که
وقتی به آن ها نیاز داری
تمام مشغله شان را فراموش میکنند
تا تو را به آرامش برسانند
در شرایط احتماعی ِ حال حاضر، تعداد این افراد در زندگی ما خیلی خیلی کم هستن ، و اگر باشند باید خیلی قدرشون رو دونست . آدم های خوب و باارزشی هستن ..
واقعا سعی کردم که همیشه اینطوری باشم ، اما همین خودت بزرگترین منتقد من بودی و هستی و فکر میکنی در این مورد تلاشی نمی کنم .
اینم میدونم که خیلی وقتا به خاطر سبقت گرفتن مشغلات به روابط، موفق نبودم . ولی خب مهم اینه که تلاشمو کردم و می کنم .

-هیچ کس سرش آنقدر شلوغ نیست
که زمان از دستش در برود و شما را از یاد ببرد
همه چیز برمی گردد به اولویت های آن آدم
اگر کسی به هر دلیلی تو را یادش رفت
فقط یک دلیل دارد:
تو جزو اولویت هایش نیستی|پائولو کوئیلو
اینم کاملا درسته .
تقریبا مکمل مطلب قبلی هست که در موردش مفصل توضیح دادم .

-بهترین دوستِ انسان، انسان است نه کتاب. کتاب‌ها، تا آن حد که رسمِ دوستی و انسانیت بیاموزند، معتبرند، نه تا آن حد که مثل دریایی مُرده از کلمات ِ مُرده، تو را در خود غرق کنند و فرو ببرند. تو در کوچه‌ها انسان خواهی شد نه در لا به لای کتاب‌ها|نادر ابراهیمی
بزرگترین مشکل ما آدما، اینه که نمیتونیم بین "ابزار" و "اهداف" ، تمایز قائل بشیم و براشون مرز مشخصی رسم کنیم .
کتاب ، یک ابزار هست برای رسیدن به یک هدف . اگر کسی این ابزار رو با خود هدف اشتباه بگیره ، راه رو گم کرده .
کسب "دانش"، وقتی باارزش هست که با "بینش" ترکیب بشه و در عرصه ی "توانش" ، به فعلیت برسه ( یعنی تو در کوچه ها و بین مردم و در روابط اجتماعی انسان خواهی شد ، نه در تنهایی ها و لابلای کتاب ها ) .

-اولین قدم اخرین قدم است
چیزی که ما انسان ها ازش هراس داریم ، برداشتن قدم اول هست . قدم اول که برداشته بشه ، تقریبا میشه گفت که نصف کار به انجام رسیده .
میشه در قدم ِ اول، نشانی قدم های آخر ( به ثمر نشستن ِ زحمات و برنامه ریزی ها) رو دید.
یک قدم بر نفس ِ خود نه ، وان دگر در کوی یار ..

-خودت باش ارام زلال شاد
قصه انسان بودن ِ ماست ..
دوست داشتنی ترین آدما، آدمایی هستن که با خودسازی به چشمه زلال انسانیت دست پیدا کرده باشند ، و با آرامش ذاتی خود، شادی رو به خود و دیگران هدیه بدن .
از این آدما ، بوی خوش ِ صداقت میاد . چون خودشون هستن ؛ همونی که باید باشند.. آرام ، زلال ، شاد ...


بخاطر بسپار که همراهی خدا مثل نفس کشیدن ست : آرام، بی صدا و همیشگی . . .
آنانکه طلبکار خدائید، خود آئید / بیرون ز شما نیست ، شمائید ، شمائید ..
میتونه برای ما هم الگو باشه ..
یک همراه ِ اینچینی ، گنجینه ی باارزشی هست .

این شکلک رو چه وقتایی میذاری پروفت؟

وقتایی که همینطوری میشم ..
بی حوصله ..
گاهی هم منتظر ِ یه اتفاق ..

میدونستی در حوزه معماری و اخلاق و .... درس های زیادی ازت گرفتم و همواره مشوق من در زمینه تحصیل علم و بالا بردن عزت نفسم بودی ؟:redface:
ای بابا .. چه حرفا میزنی نسترن ِ جان
مثل همیشه داری شکست نفسی می کنی . تو به هر آنچه که لیاقتش رو داری ، رسیدی . تازه هنوز خیلی از موفقیت ها منتظرته .
امیدوارم دوستی ِ ما ، تونسته باشه که یک انگیزه و مشوق برای پیشرفت و تلاش و موفقیت هامون باشه .
برای من که اینطور بوده و ازت ممنونم دوست ِ خوب ِ همیشه همراه | :gol:

در اخر ... یه شعر بم تقدیم کن /یه نصیحت / یه دعا / یه ترانه / و یک عکس نیز
یه شعر :
نگاه کن چه فروتنانه بر خاک میگسترد
آنکه نهال نازک دستانش
از عشق خداست،
و پیش عصیانش
بالای جهنم پست است؛
آن کو به یکی«آری» میمیرد نه به زخم صد خنجر،
مگر آنکه از تب وهن دق کند.
قلعه ای عظیم،
که طلسم دروازه اش،
کلام کوچک دوستی است.


یه نصیحت :
هرازگاهی
خودت را هَرَس كن!
شاخه های اضافیت را بزن. .
پای تمام شاخه بریده هایت بایست!
تمام سختی هایت. . .
دردهایت!
باغبانی کن خودت را. . .
خاطرات بدت را ،
سَبُك كن فكرت را. . .
از هرچه آزارت می دهد...
ریاضیدان باش ،
حساب و کتاب کن. . .
خوبیهای زندگیت را جمع کن!
آدمهای بدِ زندگیت را کم کن!
همه چیز خوب می شود. . .
قول...
خوب می شود!


یه دعا :
اول از همه برات "ایمان" میخوام .. در حد ِ اعلی.. ایمانی که ناشی از تحقیق و تدبر خودت و رهنمایی ِ حق باشه .
و بعدش "عشق" .. دعا می کنم که قلبت از عشق و محبت لبریز باشه ، تا آدم بودن رو در حد اعلی تجربه کنی . و کسی هم باشه که به تو عشق بورزه.
این دو تا رو که داشته باشی ، سومین دعام "سلامتی" هست ، تا بتونی از زندگی لذت ببری . سلامتی بر سایر نعمت ها تقدم ذاتی داره .


یه ترانه :
اون یارو ترانه هست که هی میگه نسترن حرفی بزن بگو تو رو بخدا .... همون تقدیم به تو ..:)

یه عکس :

nassi.jpg

سخت که نبود ؟ مرسی از اینکه جواب دادی انشالله همواره در زندگیت در ارامـــش و رضــایت درونی باشی:gol:
عالی بود.
ممنونم از حضورت نسترن ِ عزیزم
و ممنون از دعای قشنگت
همواره شاد و با طراوت باشی مثل گل های نسترن..:gol:


1394.06.10
11:00


 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 50

صندلی داغ - 50

سلام به اِحسآنِ عزیز، چطوری؟
بابت عدم حضورم در صندلی داغ ت ،ازت عذر خواهی کرده بودم ،ولی بالاخره نتونستم تو صندلی داغ یه دوست خوب شرکت نکنم و تو لحظات پایانی خودمو رسوندم ...
امیدوارم سوالام تکراری نباشه چون فعلا وقت نشد همه پست ها رو بخونم و امیدوارم سوالام خوب باشه و دوس داشته باشی... :redface:
خب دیگه بریم سراغ سوال :


سلام بر مینآی گل
گفتی مرا که چونی ، بر حال ِ من نظر کن :دی
ممنونم از حضورت دوست ِ خوبم .. باعث خوشحالی م شد .
هر کدوم تکرار باشه ، ارجاع به ما سبق میدم .. نگران نباش :دی
بریم سراغشون ..

1 - برای شروع نظرت رو در مورد این متن بگو:
بانو...
پریشان است گیسویت ولی ...
پریشان تر از گیسوی تو پسری است
که میخواهد نگاهش را نگه دارد !
مگذار دلش را پریشانی گیسوانت بلرزاند
شاید دل او دار و ندار بانوی دیگریست ...
و بگو اصلا این رو قبول داری یا نه ؟ اره یا نه رو با دلیلش کامل توضیح بده

خب واقعیت اینه که خداوند جنس زن رو طوری لطیف و خواستنی آفریده که خشونت و زبری ِ مرد رو جذب میکنه . در این رخداد ، هیچ شکی نیست . در این خصوص ، پیشنهاد میکنم که مستند های تولید و مثل حیوانات و حشرات و .. رو نگاه کنیم . خیلی آموزنده س .
به همین دلیل هست که در کامل ترین دین و ایدئولوژی ِ دنیا ( اسلام ) این همه روی "عفاف" تاکید شده . عفاف به معنی نگهداری ِ خود هست. شنیدی که همه میگن : مواظب خودت باش! ؛ این مواظب خودت باش، یکی از جلوه های عفاف هست.
و اینکه چیزی که اکثرا کمتر توجه میکنن اینه که عفاف ، فقط مربوط به زن نیست ، و مرد ها هم موظف به رعایتش هستن.
خلاصه اینو بدونیم که دنیا ، یک مزرعه هست . یک مزرعه ی واقعی . توی این مزرعه ، هر چی که کاشته بشه ، همون رو برداشت خواهیم کرد . به همین دلیل باید خیلی مواظب افکار و گفتار و اعمالمون باشیم ، چون هر چیزی که از ما صادر بشه ، به منزله ی کاشتن ِ یک دانه در این زمین هست . پس مواظب باشیم که کاری نکنیم و حرفی نزنیم که زندگی کسی رو تحت شعاع قرار بدیم و موجبات هلاکت کسی رو فراهم نکنیم . هلاکت ، فقط قتل نفس نیست .
خرما نتوان خورد ، از این خار که کِشتیم ..


2- تفاوت عشق و دوست داشتن رو چطور تعریف میکنی؟ به نظرت کدوم بهتره و کدوم رو بیشتر قبول داری ؟
میدونی چیه ، خیلی ها در این مورد گفتن و نوشتن .. امـــــــا به نظرم تفاوت و تمایز ، به اون شکلی که همه تصور میکنن ، نیست . این دو ، مراتب عالیه ی قلبی هستن که در حالات مختلف ، نمودهای مختلفی دارن .
اکثر ما، وقتی صحبت از عشق میشه ، تمام توجهمون معطوف به عشق مجازی میشه . ( یعنی عشق های زمینی) . در حالیکه خود عشق یعنی عشق حقیقی ، مبداء و مقصد هستی هستش و این عشق مجازی ، قنطره و نمونه ی کوچکی از اون هست . المجازٌ قنطره الحقیقه ..
یک قلب ، اگر سالم باشه ، هر از دوی این اکسیر ها بهره مند هست . ولی خب به صورت کلی ، عشق ، علاقه ی شدید قلبی و تازیانه ی سلوک سالک یا عاشق هست که در بروز حد کمالش ، معقولیات برای شخص کمرنگ میشه ، در حالیکه ریشه ی دوست داشتن ، در زمین ِعقل و منطق هست .
توی پست های قبل هم در این مورد صحبت کرده بودم منتها با بیان ِ دیگری ..



3- به نظرت خيانت تو زندگی رو میشه تحمل و فراموش کرد ؟اره یا نه رو با دلیل ...
زندگی و رابطه با یک شخص خائن ، مثل داشتن ِ یک انبار هست که با زحمت و مشقت زیاد توش آذوقه و گندم جمع آوری می کنیم در حالیکه این انبار پر از موش و حیوانات دزد و موذی هست .
نتیجه چی میشه ؟!
نتیجه ش اینه که هر چقد زحمت بکشی و گندم جمع کنی ، از اونور موش همه رو با خیال راحت نوش جان میکنه و وقتی میای سر حساب و کتاب میبینی که خسر الدنیا و والآخره هستی و هیچی نداری .. تمام چیزای باارزشی که داشتی ازت گرفته شده .
پس :
اول ای جان ، دفع ِ شر ِ موش کن
بعد از آن در جمع ِ گندم ، جوش کن

4 - وقتی خیلی دلت میگیره ،چیکار میکنی؟ چــی و کــی و کــجا آرومت میکنه ؟ شده دلت بگیره و گریه کنی ؟اگه اره تعریف کن آخرین باری که گریه کردی کی بود و دلیلش چی بود ؟
سعی می کنم به جایی برم که حضور و وجود خودم رو فراموش کنم . هنوز هم از این جاها روی کره ی زمین یافت میشه . باید بگردیم تا پیدا کنیم ..
گریه .... آره . مگه میشه یه آدم گریه نکنه ! ؛ یکی از ابزارهای صیقل کردن قلب ، گریه کردن هست . منتها گریه ای که از روی فهم و شعور باشه نه حرص و زیاده خواهی یا نادانی.

5 - وقتی خیلی هیجان زده میشی چیکار میکنی ؟ حتما یه جوری بگو که بتونیم تو اون حال تصورت کنیم
کار خاصی نمی کنم .. مخصوصا اگر توی جمع باشم ، خیلی خودداری می کنم . علتش بزرگ شدن ِ زودرس هست! که گاهی خوب نیست.
اگر با لبخند ِ در جمع و قهقه ی در تنهایی خالی نشه ، مشت ها رو گره میزنم و میگم : ایوووووووول :D

6 - فرض کن یه روز قرار باشه بری یه جای دور و فقط یه چیز رو بتونی با خودت ببری اون چیه (جز کتابات !) ؟ و همین سوال رو فرض کن اگه یک نفر رو بتونی ببری اون کیه ؟
شخصی که با خودم میبرم ، مشخص هست . اونی هست که شریک تمام چیزای منه. تمام حالات ، تمام اهداف، تمام سختی ها ، خوشی ها ، دارایی ها، نداری ها ، ضعف ها ، قوت ها و ... ؛
هر کجا تو با منی ، من خوشدلم / گرچه باشد قعر ِ چاهی منزلم ..
اینکه با خودم چی میبرم ، فکر نمیکنم زیاد مهم باشه . مخصوصا که فقط یک چیزه . سعی میکنم کارت های اعتباری بانکی م رو ببرم حتما :D


7 - شده گاهی ،وقتی داری از خیابون و بین مردم رد میشی یهو از یه چیزی که به یاد میاری بخندی یا لبخند بزنی ؟ اونوقت وقتی بقیه و اطرافیانت ببینن اون موقع چه حسی داری ؟ و چیکار میکنی ؟به بقیه توجه میکنی و خودت رو جمع و جور میکنی یا دوس داری همینطور به اون موضوع فکر کنی و بخندی یا لبخند بزنی ؟
آره ، برام پیش اومده و اتفاقا بهش توجه کردم . مثل خل و چلا نگات میکنن :D
نه خب ، سعی میکنم خودم رو جمع و جور کنم و لجام ِ توسن ِ سرکش ِ خیال رو دست بگیرم . و به ظاهر نشون بدم که اتفاقی نیافتاده .
بعضی وقتا هم شده که یه سری جوک ها ، در موقعیت های مختلف یادم میاد . من خیلی به جوک شنیدن و گفتم علاقه دارم ، منتها در موقعیت های مناسب. یعنی همینطوری هست که یه متن می نویسم و بر اساس نیاز متن یه شعر بهش اضافه میکنم ، توی واقعیت هم همینطوری هست و از جوک به همین طریق زیاد استفاده می کنم :D

8 - 5 مورد چرا که توی زندگيت هست و هنوز جوابي براش پيدا نكردي رو بگو ...(حتما 5 مورد )
- چرا این 64 روز تموم نمیشه :D
- چرا نهنگ ها نوشابه نمیخورند :D
- چرا این صندلی داغ من تموم نمیشه آخه :razz::D
- چرا این سوال رو پرسیدی :D
- چرا اینطوری نگام میکنی :D

9 - خب حالا یه شیت و یه عکس از ماکت ،از پروژه ای که در گذشته انجام دادی و دوسش داری رو بذارم برامون ببینیم (حتما هر دو مورد رو بذار )
متاسفانه عکس از ماکت ِ پایان نامه م ندارم و الان توی آرشیو دانشکده س، و الا بهترین ماکتی که ساختم ، اون بود و دلم میخواست نشون بدم . و طرح پایان نامه م هم کاملترین طرح بود. ولی خب چون ماکت هم میخوای، طرح 5 رو نشون میدم .

توضیحات :
نیازی نیست من محدودیت های خاصی که داشتم رو توضیح بدم ؛ فقط اینو میگم که این ترم ، اصلا نخوابیدم . تمام 5 ماهش رو :biggrin:
و اینکه ماکتی که ساختم ، ماکت ِ اتودی هست . استادم بهم تخفیف داد و گفت که نیازی به ساخت ماکت حرفه ای نیست .
همچنین کیفیت شیت رو پائین میارم تا بشه توی این پست قرارش داد .
همین دیگه ..

- شیت طرح 5 (با کاهش کیفیت):
موضوع : طراحی مجموعه مسکونی با رویکرد معماری پایدار
sheet E . H . S . A . N.jpg

- ماکت اتودی طرح 5 :
IMG_1326.JPG


و امـــــــــــــاسوال آخر ::D

10 - اگه بانو ازت بخواد با دوستای دخترت تو باشگاه مهندسان خداحافظی کنی ، چیکار میکنی؟ چ تصمیمی میگیری ؟

این قضیه حل شده س ..
در این مورد مشکل خاصی نداریم خداروشکر .
بچه ها همه شون ماه و گل اند ..


خب سوالا تموم شد الان چ حسی داری؟
بابت وقتی که برای جواب دادن به سوالا میذاری ممنونم اِحسآن عزیز
موفق باشی دوستِ خوبم ..:smile:..
..
..
..


دقیقا الان حس گشنگی دارم . دیر وقته :D ؛ شوخی میکنم ..
ممنونم از حضورت گل مینا..
همیشه شاد و سربلندی باشی دوست ِ خوبم | :gol:


1394.06.10
12:30
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 51

صندلی داغ - 51

سلام.
سری دوم.
:cool:
سلام علی آقا گل ..
در خدمتیم ..
بریم بیینیم این بار چه سوالاتی داریم ..

1-عکستون چه شکلیه؟
این شکلی .. :دی
ehsan.jpg
عمدا با کیفیت کم قرار دادم .
وقتی جایی هستیم که کسی حتی اسم واقعی خودشو نمیگه ، نباید تمام اطلاعات شخصی رو ارائه داد .


2- به نظرتون آدما چند هفته یه بار برن حموم؟
چند هفته ؟! :|
اصلا تصورش برام غیر ممکنه .
من خودم روزی یک بار میرم .
بقیه ی آدما هم دیگه نهایتا دو روز یه بار . اونم در صورتی که فعالیت بدنی نداشته باشن :دی


3-انصافا علم بهتر است یا ثروت؟
انصافاًً علم ..
از بین دانش و ثروت هم دانش رو انتخاب می کنم .
اولا دانش ، آدم رو به ثروت یا حداقل بی نیازی نسبی از مال دنیا میرسونه .
مثل ماهی و ماهیگیری هست دیگه. کسی که ماهیگیری بلد باشه ، غنی تر از کسی هست که ماهی ِ زیادی داره .
ولی در هر صورت ما به هر دوی اینا نیاز داریم . هم دانش ، هم ثروت . هر کس به اندازه ی ظرفیتش..


4- بهترین ماشین سال 1950 میلادی کدوم بود؟
نمیدونم ..:D
من اصلا آدم ماشین بازی نیستم ..

5- گل شبدر چه کم از لاله خوشبو دارد؟ بگینا.
اینا محض گرم کردن اینجا. دی
قرن ما شاعر اگر داشت ، هوا بهتر بود / خار هم کمتر نبود از گل ، بسا گل تر بود ..
یا خدااا .. تازه گرم کردیم یعنی ؟ :دی
در ادامه چه خبره یعنی .. بریم ببینیم ..

6- چرا ما (منظورم از ما شما جزش نیستینا. دی) همش میخاییم تحلیل کنیم و قضاوت و از بالا ببینیم مسائل رو؟
کاش ما این مهارت رو داشتیم که از بالا ببینیم مسائل رو ! متاسفانه اکثرا از پائین ( خیلــــــــی پائین) به مسائل نگاه می کنیم ..
اما اینکه چرا همه ش به دنبال تحلیل و قضاوت اتفاقات و دیگران هستیم ، جای بسی تأمل و تفکر داره ..
فکر میکنم یکی از دلایلش اینه که انسان، کلا به دانستن علاقه داره ؛ حالا بماند که راه دانستن رو گم میکنه اغلب . این میل ِ به تفکیک و تجزیه مسایل و اشخاص برای این هست که در سریعترین زمان ممکن اون شخص یا مسئله رو بفهمه و بسته بندی کنه و گوشه ی ذهنش آرشیو کنه و بعدش با خیال راحت استراحت کنه . دست ِ بر قضا ، این آدم خیلی هم تنبل و خسته س و اصلا حوصله تحلیل و تفکر نداره . قشری نگاه میکنه. مگر تعداد قلیلی از آدما ؛ که قرآن هم اشاره داره که : اکثرهم لا یعقلون ! اکثرهم لا یبصرون ! اکثرهم لا یعلمون !
دلیل دومش شاید عجول بودن انسان هست .
و دلیل بعدی احتمالا حس ترجیح ِ خود بر دیگران . قضاوت می کنیم نه به این دلیل که حق رو اثبات کنیم ، بلکه به این دلیل که فریاد بزنیم که : ایهاالناس، من از فلانی بهترم . اون اینطوریه ، ولی من اینطوری نیستم .
یه دلیل دیگه ش میل به تجسس هست .
خیلی مفصله .

7- به نظرتون واقعا میشه از روی ظاهر پی به روحیات و خلقیات و اعتقادات یک نفر پی برد؟
آره ، میشه ؛ اما نه برای ما ( آدم های معمولی) .
چرا میگم میشه ؟ چون خداوند اعلام کرده که : مجرمون به سیما و چهره شناخته میشن ، و مومنون هم همینطور .
اما کسی میتونه به این شناخت از روی چهره برسه که قلبش به معرفت و نورانیت رسیده بشه . اگر اون نورانیت و معرفت نباشه ، هر کسی که ته ریش بزاره و پیشونی ش رو با ..... سیاه و کبود کرده باشه رو فکر میکنیم که آدم خوبیه
:smile: و مثلا هر کس که سیبیل داشته باشه یا ریش نداشته باشه و موهاش بلند باشه رو فکر می کنیم آدم بد و خلافکاری هست :smile: دقیقا رویه ای که صدا و سیما در تولیداتش اتخاذ کرده و ......... ( بهتره در این مورد بیشتر از این توضیح ندم که زبانم قدری تیز هست و دردسر ساز :دی ) .


ولی به صورت عام ، قضاوت دیگران ، از روی ظاهر ، اشتباه بزرگی هست و ریشه ی این قضاوت ها جهل،عُجب و خود برتر بینی هست .

8- فرزند شما دختر باشه یا پسر؟ هرکدوم باشه چه اسمی میزارین؟ اسامی مد نظرتون؟
ان شاءالله هر چی خدا بخواد و فرزند آدم باید سالم و صالح باشه و واقعا جنسیتش در وهله ی اول مد نظر نیست، اما بعد از این توضیح، شخصا دلم میخواد فرزند اولم دختر و فرزند دوم پسر باشه . سوم و چهارم و پنجم و ... هر چی باشه ، خوبه . :D
فعلا در مورد اسامی توافق خاصی صورت نگرفته . این مورد رو به وقتش، با مشورت انتخاب میکنیم .

9- مهمترین مشکل جوامع مسلمان چیه که پیشرفت نمیکنن؟ واقعا دین هم تاپیر داره در این عقب افتادگی؟
خیلی خلاصه و بدون حاشیه میگم ..
لازمه ی پیشرفت کشورهای اسلامی از جمله ایران، "قانون مداری واقعی" و "شایسته سالاری واقعی" هست.
این دو آیتم ، گمشده ی کشورهای اسلامی ، از جمله ایران هست.
مثلا ، ما اگر در زمینه ی اقتصاد مشکل داریم ، مسئولیت های این حوزه رو به کسی واگذار کنیم که این کاره باشه و دانش و تجربه ی این کار رو داشته باشه، نه اینکه ملاکمون شرکت در نماز جمعه باشه! حالا دین و آئینش هر چی میخواد باشه ، مهم عملکرد و نتیجه س! ایران جز معدود کشورهایی هست که طرف اون همه درس میخونه و زحمت میکشه ، بعد موقع آزمون استخدامی تئوری و عملی، هشتاد درصد سوالا "عقیدتی" هست.
:surprised: .
در مورد قانون مداری هم چی بگم که اگر چیزی نگم بهتره! فقط بدونیم که در حال حاضر ، ایران یکی از بهترین و کاملترین قوانین جهان رو داره ، منتها چیزی که مهم هست نظارت و اجراست که متاسفانه خیلی خیلی نقص داریم . و البته همه چیز از من و تو و او شروع میشه..
دین و مذهب، باید مشوق و محرک ِ تقویتی برای قانونمداری و شایسته سالاری باشه.
یعنی به نظرم دین باید تک تک ِ اشخاص رو بسازه ؛ و بعد اون اشخاص ساخته شده ، جامعه رو بسازن. این ، آرمانی ترین حالت هست .


10- الگوی موفقیت شما در زندگی: طور خلاصه در سه جمله و سه خط.
خب راستش میشه گفت که تقریبا الگوی هر چی که میخوام بشم ، تفکرات و برنامه ها و اهداف خودم هست که بر اساس تجربیات و دانش هایی ست که کسب کردم . امـــــــا دور از حقیقت هست اگر بگم که کس یا کسانی ، توی زندگی م تاثیر گذار نبودن . ولی این تاثیر گذاری همه جانبه نیست . یعنی در حوزه های مختلف، شخصیت های مختلفی نظرم رو جلب کرده و می کنند .
مثلا در دین ، در معماری ، در ورزش ، در موسیقی ، و ... و...
به صورت کلی ، سعی میکنم از هر کس یا چیزی درس بگیرم و اون درس رو توی زندگی م پیاده کنم . کسانی که از نزدیک منو میشناسن ، به وضوح می بینن که از پریدن پشه ، راه رفتن مورچه ، افتادن برگ درخت ، غذا خوردن گنجشک و ... و... هم درس گرفتم ، چه برسه به اتفاقات بزرگ یا تعالیم اشخاص بزرگ .

ممنون

:D
:دی
منم ممنونم ..
شاد و با طراوت باشی | :gol:


1394.06.10
14:15

 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 52

صندلی داغ - 52

سلام:)

سلام
خوش آمدید .. :gol:

1- به تصویری که تو دوره ی نوجوانی از آیندتون داشتید شبیهید؟
تا حدودی آره ، ولی خب اون موقع به علت کم تجربگی، همه چیز آرمانی و در حد کمال ترسیم می شد . در حالیکه الان اونطوری نیست .
تقریبا به 80 درصد چیزایی که میخواستم ، در یک حد نرمال و نه کامل، رسیدم .

2- به تصویری که تو دوره ی دانشجوییتون داشتید چی؟
چون هنوز خیلی از اون دوران نگذشته ، تقریبا میشه گفت که نه . دو سه سال دیگه شاید ..

3- شده به خاطر عزیزانتون از یه علاقه ی مهم زندگیتون دست بکشید؟
از علایق خطرناک و پر حاشیه آره .
یعنی چیزی که برا سلامتی انسان خطرناک باشه .
دوران نوجوانی، خیلی از کارا و جاها که علاقه داشتیم رو من نمی رفتم که به اعتبار خانواده م خدشه ای وارد نشه .

4- اگر شده؛ حسی که الان به تصمیم اونموقعتون دارید به حسی که اونموقع به تصمیمتون داشتید نزدیکه؟
آره . هنوز هم فکر میکنم که تصمیم های درستی گرفتم و اگر باز هم در اون شرایط باشم، همون کار رو می کنم . هر چند که سخت بود و گاهی حسرت بار :دی

5- برداشتتون از این جملات :
- برای درک کتاب های خوب، بهتر است گاهی یک کتاب بد بخوانیم.
کاملا درسته.
کلا تا ظلمت نباشه ، آدم درک درستی از روشنی نداره . تا قهر نباشه ، آدم مزه ی لطف رو نمیچشه.
تا یه غذای بد مزه نخوریم ، تفاوتش رو با یه غذای خوشمزه نمیدونیم.

- برای درک شخصیت های خوب، لازم است گاهی با شخصیت های بد هم نشین شویم.
توی گزینه ی قبل توضیح دادم ..
آفتاب آمد دلیل ِ آفتاب / چون دلیلت آمد از وی رو متاب


- ذهن نوع انسان یک پالایشگاه است نه تصفیه خانه.
من فکر میکنم تلفیقی از هر دو باشه .
یه وقتی هست که اطلاعات خام وارد مغز میشه و نیاز هست که طی فرآیند هایی این اطلاعات پالایش شده و از دل اون اطلاعات ، یک محصول مفید تولید بشه.( پالایشگاه) .
یه وقتایی هست که حجم وسیعی از اطلاعات به مغز وارد میشه که برخی غیرسودمند و غیرضروری ( مثلا خرافی) هست و باید اون اطلاعات از یک صافی بگذره و غربال و آشغال زدایی بشه و غیرضروری ها حذف و ضروریات نگهداری بشن ( تصفبه خانه ) .

- برای پیدا کردن جواب بهتر، باید سوال بهتری بپرسیم.
من خودم معتقدم که آدم ، به اون اندازه از حقیقت دست پیدا می کنه ، که براش سوال بشه . سوال، نتیجه ی تفکر و تعمق در جهان آفرینش هست .
میدونیم که مجهولات انسان ، میلیاردها برابر معلوماتش هست. هر انسانی که سوال بیشتری داره ، آدم متفکرتری هست و زودتر و بیشتر به حقیقت میرسه .
اگر کسی هست که هیچ سوالی براش پیش نمیاد ، نشانه ی اینه که اصلا فکر نمیکنه !
هر چقد سوال پخته تر و کامل تر باشه ، پاسخش هم به همون میزان پخته و کامل هست .

- زندگی حس قریبی ست که یک مرغ مهاجر دارد.

کاملا موافقم ..
هجرت ، مفهومی هست که یک انسان در طول زندگی، بارها و بارها باهاش مواجه هست .
ساده ترین نمود ِ هجرت ، مسافرت هست ؛ هر مسافرت ، یک هجرت موقت هست ؛ یک دل کندن از تعلقات ..
تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل..


ممنونم از شما برای پاسخ ها و زمانی که برای پاسخ گویی میزارید
و از ALPHA و mpb ی عزیز به خاطر اطلاع رسانی.
مرسومه که میهمان برای میزبان هدیه ای تدارک ببینه و من هدیه ای بهتر از قدردانی برای برآوردن این رسم خوب سراغ ندارم. به خاطر حضور و فعالیت های دلسوزانه تون درباشگاه ممنونم؛ شما میتونید یه معلم خوب باشید.

:gol:
ممنونم از حضورتون ..
منم از این بچه ها تشکر میکنم ، مخصوصا که حضورشون از ابتدا تا انتهای تاپیک کاملا برام محسوس و دلگرم کننده بود .
از حِسن نظر و هدیه ای که بهم دادید خیلی ممنونم . برام باارزش بود ..
شاد و تندرست باشید | :gol:


1394.06.10
17:45
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 53

صندلی داغ - 53

سلام
خوبید؟
امروز روز آخر هست
بریم سراغ سوالها

سلام بر آگاهدخت عزیز
خوبم .. اندک شرری هست هنوز :دی
ممنونم از اینکه اومدید..
:gol:
بریم سراغ سوالا ..

1-آخرین باری که به تالار اسلام وقرآن سر زدید کی بود؟ (برای تشکر وامتیاز نه ،ارسال پست)
آخرین بار ، همون موقعی بود که یکی به صورت اتفاقی یکی از پست های قدیمی ِ خودم رو در تالار اسلام و فرآن پیدا کردم و برای یادگاری گزارش تخلف زدم .
از معدود پست هایی بود که در گفتگوهای عقیدتی شرکت کردم . برای سال 2010 بود فکر کنم..
حدود 40 روز پیش ..
البته به دفتر مدیریت تالارتون مرتب سر میزنم .. مثل همین امروز ..

2-لطفا یک ارسال در هر کدام از تاپیک های زیر بفرستید


*خلوتی با خدا
#10147

**درد دلی با صاحب الزمان(حضرت مهدی عج)
#4818

***شهید مورد علاقه تو کیه؟+عکس
#1294


3-جوابتون به این سوال چی هست؟چه جوری میشه یه زندگی رو تو یه چمدون جا داد؟

(قبلا پاسخ دادید ، نظرتون تغییری نکرده؟)
خب راستش بهترین حالت اینه که طوری زندگی کنیم ، که بتونیم توی 30 ثانیه فلنگ رو ببندیم ( استناد به دیالوگ یک فیلم) .
در حال حاضر نه ، تعلق خاطر به وسیله ی خاصی ندارم . اگر نت هم نباشه ، موبایل و لپ تاپ هم دیگه نیاز نیست :دی
یه بار یکی از دوستام بهم گفت که یه نصیحت بزرگ به من بگو ..
گفتم شنیدی که میگن :وقتی وارد سرویس بهداشتی میشی، پای چپت رو بزار ، و وقتی خارج میشی پای راستت رو بزار؟!
گفت آره .
گفتم : یافت مطلب، گر در این خانه کس است !
گفت مسخره میکنی؟ توضیح بده ..
گفتم : دلیل این حکم شرعی اینه که اگر در اون لحظه ، مرگ انسان فرا رسید، سنگینی بدن روی پای راست باشه و اگر فرد تعادلش رو از دست داد ، توی کثافت نیافته.
باطنش هم اینه که میخواد به ما حالی کنه حواست باشه ، هر لحظه ممکنه مرگت فرا برسه و ناچار باشی توی چند ثانیه فلنگ رو ببندی و والسلام.

4-اولین برخوردتون با من یادتون هست؟
راستش دقیق ِ دقیق نه .
اما فکر می کنم همه چیز از یک سوال فنی - مدیریتی شروع شد . اگر اشتباه نکنم..
جزئیات کامل رو در خصوصی ارائه بدید
:D
5-اگر بدونید یک یا چندتن از کاربران باشگاه ازتون دل خوشی ندارند ومجبور باشید باهاشون تعامل داشته باشید؛چطور باهاشون برخورد میکنید؟
همین کاری میکنم که همین الان می کنم .
یعنی سعی می کنم مدارا کنم و هدف حضورم در این محیط رو فراموش نکنم . من برای خصومت با کسی اینجا نیستم . کارامو انجام میدم و میرم. هر جا هم بدونم که گفتگو با کسی کارساز نیست ، سکوت می کنم . و همیشه هم از انتقادات سازنده و به حق استقبال کردم . و کدورت ها و ناراحتی های که پیش میاد رو در فعالیت های مفید توی تالار تاثیر نمیدم و همیشه از بچه های فعال در تالارها تحت هر شرایطی حمایت می کنم .
کلا یه چیزی رو مد نظر داشته باشیم . هیچوقت ، هیچ انسانی نمیتونه همه ی آدمای اطرافش رو راضی نگه داره . همیشه هستند کسانی که از عملکرد آدم ناراضی هستن. مخصوصا اگر دارای مسئولیت هم باشیم که دیگه بدتر .
نمونه ی خیلی کوچیکش برگزاری مسابقات هست . همیشه اون وسط یه نفر هست که روی اعصاب آدم پیاده روی کنه و زحماتت رو نادیده بگیره و فقط از زاویه ی دید خودش به موضوعات نگاه کنه . امــــــا کسی که مسئولیتی رو می پذیره ، در مقابل همه مسئول هست و تا جای ممکن باید خواسته ها و نیازهای همه رو مد نظر قرار داد. به شرطی که از مسیر و خط و مشی کلی ِ خودت خارج نشی. که در اون صورت باید با هر ساز و نوازنده ای، یک مدل برقصیم !

6-بنظرتون چرا بعضی ها میگن مدیر مغروری هستید؟
راستش نمیدونم .. به نظر خودم که نیستم . شاید به خاطر جدیّتی هست که در انجام کارهای مربوط به تالارها دارم و اینکه پست هایی که مینویسم ، خیلی جدی هستن . چون من رویه م از همون ابتدا این بوده که داخل تالارها رو یک محیط کاری قلمداد کردم .

به نظر خودم دلیلی برای غرور وجود نداره . این شعر رو همیشه با خودم زمزمه می کنم :
گر در هوا پری ، مگسی باشی
گر بر آب روی ، خسی باشی
دلی به دست آر ، تا کسی باشی !


باید از بچه ها پرسید که توضیح بدن آیا من مغرورم یا نه . و چرا ؟

7- این چند کلمه روبه اندازه ی یک پارگراف ادامه بدید


حکایت بعضی از ما آدما حکایت ِ....
حکایت اکثر ما آدما، حکایت اون شخص هست که یک پادشاه بزرگ ، اونا رو انتخاب کرده که به نمایندگی از پادشاه به فلان شهر برن و مأموریتی که بهشون داده شده رو انجام بدن و برگردن . ولی این مأمورها ، پادشاه و مأموریتشون ( علت وجود) رو فراموش میکنن و فریفته ی رنگ و لعاب و جذابیت های اون شهر میشن ، و هر کاری میکنن ، به جز اون کاری که مسئولش هستن . فراموش میکنند که یه روزی پادشاه ، تمام پیک ها رو فرا میخوانه و ازشون حساب و کتاب میخواد و بررسی میکنه ببینه اون همه پول و اسب و سرباز و .. که در اختیار اون شخص قرار داده رو در جهت انجام مسئولیت محوله صرف کرده یا نه ! حکایت حال ما، حکایت حال اون شخص هست که موقع حساب و کتاب ، می بینیم همه کار کردیم ، به جز اون کاری که باید میکردیم . به نظرتون برای اون پادشاه ، سایر کارها مهم هست یا اون چیزی که ما رو مأمور به انجامش کرده؟!
چون که صد آمد ، نود هم پیش ِ ماست ...

8-ادامه این سه کلمه یک بیت شعر لطفا

شبی در بیابان ...
شبی در بیابان بُدم با کسی
همی ناله کرد از غم و بی کسی
گرفتم مر او را دو دست ِ نیاز
رهانیدمش زان غم ِ پر گداز

همینطوری یههویی
:D

9-لطفا با خودکارایننوشته ی مسابقه ی تالار هنر رو بنویسید الصاق نمایید.(شما هم با این شعر انتخاب کردنتون:دی)
خوب جایی منو گیر آوردید ها .. :دی
بفرمائید ..

IMG_4489.JPG

نمیگم خطم خیلی خوبه؛ ولی از این عکس خیلی بهتره
:D ؛ اولین باره که مینویسمش ها ..
قطعا اگر تمرینش کنم ، بهتر میشه .



10-یک انتقاد و یک پیشنهاد به مدیر تالار اسلام .

انتقاد : استفاده ی ابزاری از صندلی داغ ِ مردم
:D ( به دیده ی مزاح بخونیدش )
پیشنهاد : به علت حساسیت بالای تالارتون ، یا باید از طرح مباحث عقیدنی ( یعنی مباحثی که به اعتقادات مربوط است و حتی مراجع در ابتدای رساله ها اعلام میکنند که گفتگو در این حوزه در حیطه ی اختیارات ما نیست) خودداری کرد ، یا باید انتظار حضور نظرات ضد و نقیض رو داشت و در برخورد با همه ی این موارد باید یکسان و منعطف رسیدگی کرد. هر جامعه ای ، تاب ِ تحمل آزادی بیان رو نداره. واقعا سخته . این پیشنهادم برای تالار گفتگوی آزاد هم هست . این دو تالار از حساسیت های خاصی برخوردارند.


متشکرم





ممنونم از حضورتون آگاهدخت عزیز ..
شاد و تندرست باشید دوست ِ خوبم | :gol:


1394.06.10
19:30
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 54

صندلی داغ - 54

سلام آقا احسان
سلام زهرا خانم ..
ممنونم از حضورتون ..:gol:
بریم سراغ سوالا ..

1_معماری سخته؟؟
هم آره ، هم نه .
بستگی به آدمش داره ..
و به علاقه ش ..
و به توانایی هاش..
و اهدافش ..
هر چیزی با تمرین و ممارست ، قابل دستیابی هست .
تا ندانی، نتوانی / بدان تا بتوانی..

2_وقتی عصبانی بشی چیکار میکنی؟؟
قبلا هم همین سوال پرسیده شده بود ، در پاسخش اینو نوشتم :
خب بستگی به موضوعی داره که موجب جوشش خشم و عصبانیتم هست، و همچنین موقعیتی که توش قرار دارم، و همچنین طرف مقابلم که چه کسی هست .
به صورت کلی، معتقدم هر تصمیمی که در حال خشم و عصبانیت گرفته بشه ، پشیمانی به بار میاره چون در اون لحظه عقل زایل میشه. در نتیجه سعی میکنم در اون حالت عمس العمل نشون ندم و طبق توصیه ی بزرگان دین، تغییر وضعیت بدم یا محل رو موقتا ترک کنم . بعد از فروکش کردن عصبانیتم، قضیه رو با آرامش و تدبیر پیگیری میکنم (اگر نیاز به پیگیری داشته باشه ) و الا فراموش میکنم.
نمونه ی این رفتار رو در محیط مجازی و در ارسال پست ها و پیام ها هم داشتم و دارم و خیلی از دوستان نزدیک ، شاهدش بودن .
آخرین باری هم که عصبی شدم و در حال عصبانیت دو جمله نوشتم ، چند شب پیش بود در گفتگوی با یکی از دوستان ؛ که دقیقا بعد از 5 دقیقه بهش گفتم که : نباید اجازه میدادم خشم و عصبانیتم رو تحریک کنی ؛ و ازش معذرت خواستم ( حالا بماند حق با چه کسی بود
:d ) .


3_وقتی اعداد ساعت رو شبیه هم می بینید چه حسی دارید؟:D
دقیقا متوجه نشدم که منظورتون چطوریه ، ولی گاهی پیش میاد که از خواب که بیدار میشم ، ساعت عقربه ای رو از دور و در هاله ای از ابهام ( :دی ) می بینم و فکر میکنم که خواب موندم و سریع میپرم و میرم سراغ لباسام . مخصوصا در دوران سربازی این اتفاق زیاد پیش میاد. آدم همیشه استرس داره :D

4_تو دوران تحصیلتون چندتا تجدید داشتید؟؟:D
تنها تجدیدی که داشتم بر میگرده به سال اول دبیرستان توی درس ریاضی و زیست.
علتش هم این بود که پسر عموم فوت کرده بود و توی مراسم ختمش بودیم و نرسیدم برا امتحانام درس بخونم .
ولی در باقی موارد همیشه بچه زرنگ بودم :D

5_اگه دماغت واقعا نیاز به عمل زیبایی داشته باشه ولی پول نداشته باشی بعد به سختی پول عملتو جور کنی یه نفر نیاز به پول داشته باشه که عمل حیاتی کنه وگرنه میمیره پول رو بهش میدی؟؟:D
آره ، چرا که نه . پول در هر صورت میاد و میره . اما ممکنه اون شخص دیگه شانس زندگی کردن رو نداشته باشه .
یه رازی رو در مورد پول بهتون میگم ، سعی کنید توی زندگی ازش بهره ببرید..
پول مثل آب میمونه.. اگر کف دست و انگشتات رو کامل باز کنی ، چیزی توش نمیمونه.
اگر دستت رو کامل گره کنی، باز هم چیزی نمیمونه .
باید در یه حالت نرمال ( نه باز نه بسته) نگه داری تا آب توی دستت بمونه .

6_روزی چندبار دستتو تو دماغت میکنی؟؟:D
:surprised:

7_برگردی به عقب کدوم قسمت زندگیتو پاک میکنی؟؟:D
آخرین توضیحی که در این مورد دادم ، اینه :
به صورت کلی، همیشه سعی کردم طوری باشم که حسرت گذشته رو نخورم و هر بار که میخوام به پشت سرم نگاه کنم ، حداقل لبخندکی بزنم . اما خب گریز و گزیری از اشتباهات نیست ، و شاید یکی از زیبایی های زندگی در این دنیا هم همین هست . اگر قرار باشه همه چیز اوکی باشه ، زندگی مسخره میشه.
اکثر سطرهایی که دلم میخواد پاک بشن ، غالبا به نوعی جبری بودن و خودم نقش مستقیم نداشتم . مثلا :
دوس دارم طرح سه کارشناسی م رو پاک کنم . حسرت این طرح ، همیشه با من همراه خواهد موند . دلیلش وجود یک مدرس ضعیف بود که مسبب انحراف فکری مون شد.
مواردی که خودم در تصمیم گیری مختار بودم ، رو نمیخوام پاک کنم ، حتی اگر اشتباه محض بودند . اونا ، باعث شدند و میشند که در آینده ، مسیرهای بهتری رو انتخاب کنم . یه مفهوم هست به اسم ِ "انسان ِ در موقعیت" ؛یعنی اعمال و افکار انسان رو باید در اون موقعیت و شرایطی که بوده در نظر گرفت و سنجید. اگر به گذشته و اون موقعیت ها برگردم ، قطعا همون اشتباه ها رو تکرار خواهم کرد .


8_سیگار میکشی؟؟:razz:
نه خوشبختانه . اهل ورزش هستم .. :redface:

9_مد برات مهمتره یا علاقه شخصیت؟؟؟
مد اصلا برام مطرح نیست ، اما خب به سر و وضع و ظاهرم میرسم .

10_تا حالا دل پدرومادرتو شکستی؟؟چرا؟؟:mad:
فکر میکنم برای هر فرزندی پیش میاد که در طول زندگی، مخصوصا دوران کودکی و نوجوانی کارهایی بکنه که والدینش راضی نباشن و دلشون شکسته بشه .
برای منم پیش اومده .. :w05:
ولی واقعا سعی کردم که جبران کنم و در حال حاضر هم سال هاست که طوری بودم که ازم راضی بودن همیشه و از این وضعیت واقعا خوشحال و شاکرم..

منتظر بقیه سوالام باش یا میام یا نمیام:D
نه دیگه ، از این خبرا نیست . تا ساعات دیگه ، این صندلی تموم میشه و قفلش می کنیم :D
باز هم ممنونم از حضورتون ..
شاد و تندرست باشید | :gol:


1394.06.10
19:55
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 55

صندلی داغ - 55

سلام من برگشتم...:D
والا یبار پستو کامل نوشتم روش کار کردم حذف شد واقعا روحیم نابود شد
درنظر داشتم یه لیوان آب خنکم بیارما ولی یادم رف:دی
بگذریم اومدم یکم جمع بندی کنیم صندلیو تااینجا ببینیم کیا بودن کیا نبودن که بعدا هم جهت تلافی تو مجالسششون شرکت نکنیم
:D
خب....
سلام سیما جان ، خوش برگشتی :دی
آره ، پاک شدن پست خیلی ضد حاله واقعا . برام پیش اومده :|
آب خنک توی پروفایل به دستم رسید . مرسی :D
تلافی رو خوب اومدی .. کسانی که اینجا شرکت نکردن ، فردا نیان بگن توی صندلی م شرکت کن ها . گفته باشم :biggrin:
بریم سراغ سوالا ..


۱.لیست دوستانیکه تااینجا شرکت نمودن درصندلی...؟:دی
اینم لیست ..
نه سحره ، نه جادو ..:D
لیست شرکت کنندگان.jpg


۲.پنج مورد از دوستانیکه انتظار داشتی و نیومدن...؟
انتظار خاصی از کسی نداشتم . هر کس که اومد ، ازش ممنونم و هر کس هم که نیومد ، حتما دلیلی داشته ، یا وقت نداشته ، یا یه طوری بوده دیگه.
فقط موصن قرار بود بیاد ، که نیومد.
در حال حاضر خوشحالم که صندلی م داره تموم میشه . خوشحالی م رو کمرنگ نکن :D


3.پنج نفر از دوستانیکه از سوالاش راضی بودی؟
راستش از سوالای همه راضی بودن و خیلی خوب بودن.
توی هر پست ، حداقل یک نکته وجود داشت که یادآوری ش برای خودم مفید و سودمند بود .
به صورت کلی سوالایی که بخش های فراموش شده ی ذهنم رو یادآوری کردن ، خیلی سودمند بودن.
کلا هر سوالی، با توجه به ماهیتش خوب بود دیگه . یه سوال جنبه ی فان داشته ، یه سوال فلسفی بوده ، یه سوال معمارانه بوده و ..... به همین طریق.


۴.درجه حرارت صندلی برحسب کلوین؟
630 :دی

۵.درجه حرارت صندلی برحسب سلسیوس؟(توجه داشته باشه سوال چهار و پنج طبق محاسبات هماهنگ باشناا ):D
1750 درجه سلسیوس ..
هماهنگن .. محاسبه کن ..:D

۶.پنج مورد اژ افراد شرکت کننده که امضاهاشونو دوس داشتی شما؟
دقت نکردم ..
بزار از اول برم ببینم ..
.
.
.
بهتره در این مورد نظر ندم .
همه ی امضاها خوب بود . هر کدوم حامل پیامی بود ؛ یکی تبلیغ بود ، یکی جوک ، یکی شعر ، یکی عکس ، یکی فلسفی ، یکی عاشقانه .. همه خوبن .
منو با بچه ها در ننداز دختر :D

۷.تعداد پست های هرکدام از شرکت کنندگان در صندلی داغ شما؟:D(خدا به دادم برسه بااین سوال)
نه نگران نباش .. :دی
خداوند ابزارهای مدیریتی رو برای ما نگه داره :D
توی سوال اول لیست بچه ها و تعداد پست هاشون رو گذاشتم ...

۸.عمیق ترین سوالی که باعث شد خیلی فکرکنی و جالب بود برات از کی بود؟
سوالی که در مورد مرز مشترک کمال گرایی و خودشیفتگی بود .


۹.سخت ترین سوال هارو کی پرسید؟:دی
سوال هایی که پاسخشون طولانی بود و نیاز به توضیح بیشتری داشتن. معمولا هر کسی توی پست هاش ، حداقل یه دونه از اینا داشت . بعضیا هم ده تا :D
یعنی علت سخت بودنشون این بود که نیاز به توضیح و تفسیر زیادی داشتن و از طرفی هم همه یک صدا می گفتن زود باش صندلی رو تموم کن .
خو برادر من ، مگه میشه سوال رو کامل پاسخ نداد. :D من مسئول صندلی م هستم :دی


احسان میدونم صندلیت شلوغ بود خسته شدی
قول میدم دیگه نیام....حلالم کن اگه سخت بود:D
گفتم همه سوالاتی میپرسن که جواباش طولانیه شایدم خسته کننده باشه اومدیم تنوع بدیم
:D

ممنونم سیما جان..
خیلی خوب و به موقع بود ..
یادم باشه بعد از صندلی در مورد اون شرط بندی تصمیم بگیرم . نظرم جلب شد خلاصه . شانس آوردی :D
همواره سبز و با طراوت باشی دوستِ خوبم | :gol:


1394.06.10
20:20
 

لیمویی

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام منم سوال بپرسم؟
خ از پست ها رو خوندم و واقعا لذت بردم: )
منم چند تا سوال دارم...
1- خیلی اهل کتاب خریدن و خوندنین؟معمولا چه کتابایی و چه مواقعی میخونین؟
2- براتون مهم هست دکترای رشتتون رو بگیرین؟
3- به نظرتون تو زندگی چه چیزایی از همه مهمتره ؟
4- اگه میخواستین بین ازدواج و درس یکی رو انتخاب کنین چکار میکردین؟کدوما براتون تو اولیت بود؟مثلا فکر کنین مجردین و سنتون داره میره بالا...هم دوست دارین ازدواج کنین هم دوست دارین درس بخونین...ولی رشت های رو که میخواین تو یه شهر دیگه داره و با این حساب متاهل شدن سخت بود...از یه طرفی اگه ازدواج کنین نمیتونین درس بخونین و اون شغلی رو که دوست دارین از دست میدین برای همیشه.....از اونورم اگه ازدواج نکنین ممکنه پشیمون بشین....چکار میکردین؟
5- چقد خدا رو دوست دارین و تا کجا به حرفاش پایبندین و چرا؟
6-ظاهر براتون مهمتره با اخلاق؟چرا؟
7-کاری رو که دوست دارین انجام میدین یا کاری رو که عزیزترینای زندگیتون ازتون میخوان ولی دوستش ندارین؟
8-وقتی درس میخونین لذت میبرین؟چه جوری؟
9-اگه یه اشتباهی بکنین و خ براتون سخت باشه اون اشتباه و از خودتون بعید بدونین چه حسی دارین و چه کار میکنین؟
10- اگه کاری انجام میدین که میدونین اشتباهه هم خدا گفته اشتباهه هم خودتون میدونین اشتباهه چه کار میکنین؟
11-ارادتون قویه؟چه جوری قویش کردین یا میکنین؟
12- ادم دقیقه نودی هستین؟
13- از تو حرفاتون حس میشه خیلی ادم عمیق و پر ارامشی هستین درسته؟
14-اگه بخواین کسی رو که ناراحته دلداری بدین چکار میکنین؟
15- بین حرف پدر و مادرتون و دل خودتون کدوم رو انتخاب میکنین؟
16-اهل غر زدن هستین؟
17-با ادمای دروغگو چطور برخورد میکنین؟
مرسی:gol:
 

لیمویی

عضو جدید
کاربر ممتاز
18- برنامه ریزی میکنین؟بهشون پایبندین؟
19-چقد خودتون رو با دیگران مقایسه میکنین؟
20-وقتی از کسی ناراحت میشین و چند بار ازش ضربه خوردین چه جوری باهاش برخورد میکنین؟
21-اهل فیلم و موسیقی هستین؟چه موضوعات و سبکهایی؟
22-چکار میکنین که تنبلی نیاد سراغتون و اگر تنبل بشین چه جوری از اون وضعیت میاین بیرون؟
23- اگر کلی کار وجود داشته باشه که حس میکنین میتونین انجام بدین و دوستشون دارین و همه براتون تو اولویتن کدوما رو انجام میدین؟
24- ملاک تصمیم گیریتون تو زندگی چیه؟
25-روابطتون با دیگران رو جه جوری کنترل میکنین؟
26- به نظرتون من چه جور ادمی هستم و نقاط ضعف و قوتی رو که ازم شناختین بهم بگین و 3 تا نصیحت خوبم بهم بکنین
27-اها فرق عشق و دوست داشتن چیه؟ادم از کجا بفهمه با کی ازدواج کنه با دوامه و خوشبخت میشه؟و چه جوری ادم باید از عشق و علاقش مراقبت کنه که تا اخر عمر همو دوست داشته باشن؟

:gol:
 
آخرین ویرایش:

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 56

صندلی داغ - 56

سلام احزان جینگول جانا جان:D:w12:
فکر نمیکردی منو اینجا ببینی هان؟:دی
خدای رو شاکرم ک صندلیت تمدید شد تا منم یه کم اعصاب و روان و وقتم یاری بده و در سوزوندنت بادیگران شریک بشم دو نغته سجده شکر:D
اصولا صندلی داغ شرکت نمیکنم(یه بار شرکت کردم صندلی داغ صدیق:دی) ولی دیگه چون خاطرت عزیز بود و از رفقای اهل دل بودی و اینا و اونا گفتم بیام یه هیزمی به هیزمای بقیه اضافه کنم باشد که برشته تر گردی:دی
البته من همیشه رحمانیّت و رحیمیّتم زبانزد خاص و عام بوده دلم نمیاد زیاد بسوزونمت:شکلک مربوطه
:D

سلااام به به ظهرا جانای گل و گلاب..
داشتیم ناامید میشدیم از حضورت گلدختر :دی
ظهرای رو شاکرم که با انرژی ِ بی حد و حصرت و در آخرین لحظات اومدی :D
آره در جریانم.. نمیخواد شکسته بندی کنی :دی
بریم سراغ سوالات ...

1.چرا معماری رو برگزیدی؟علاقه ت به معماری ریشه در وراثت داره یا اکتسابیه؟
راستش طبق دانش و تجربیاتی که الان دارم ، وقتی رفتارها و علاقمندی های کودکی و نوجوانی م رو مطالعه میکنم ، می بینم که تا حدودی این علاقه ذاتی بوده .
امــــــا خب روزی که داشتم میرفتم برای ثبت نام در هنرستان در رشته ی معماری، میتونست اتفاق ساده ای بیافته و کلا همه چیز عوض بشه ، اما خداروشکر همه چیز طبق تقدیری که برام رقم خورده بود ، پیش رفت و از این بابت خیلی خوشحالم.
اینکه میگم در حال حاضر معتقدم که این علاقه ذاتی هست رو 30 الی 40 سال دیگه میشه بررسی کرد . ببینیم آیا سهمی در تاریخ معماری معاصر خواهم داشت یا نه .
باید منتظر گذشت ِ ایام بود ..

2.به نظرت خوب بودن کار سختیه که بعضی آدما ازش ابا دارن؟(تازه میخوان آدم هایی که سعی در خوب بودن دارن منحرف کنن!)
مطمئنم برات جالبه که بدونی اکثر آدما ، فکر میکنن که خوب هستن . :)
یعنی هر کسی فکر میکنه که خودش روی شاهراه خیر و نیکی هست و هر کاری هم که میکنه از اون مصدر خیر صادر میشه . اصلا آدما، برای انجام دادن هر کاری ( چه خیر و چه شر ) نیاز دارن که خودشون رو قانع و راضی کنند . هر کسی ، هر کاری میکنه ، برای نفس و وجدانش یه دلیل قانع کننده میتراشه و بعد انجامش میده.
این قاعده ، نیاز به مبیّن و مفسّر ( یا به تعبیری فرقان و امام) رو بر روی زمین ضروری میکنه تا کسی باشه که مظهر ِ "المیزان" و "ترازو" باشه و هر چیزی رو بشه باهاش سنجید .
تو ترازوی احد خو بوده ای / بل زبانه ی هر ترازو بوده ای
راز بگشا ای علی ِ مرتضی / ای پس از سوءالقضا، حُسن القضا..


3.آیا اینکه یکی همیشه لبخند رو لبش باشه باعث میشه بقیه سواستفاده کنن؟اگه یه دختر اینطوری باشه خلاف شرع و اسلامه؟
میگن : آفتاب باش، که در تابیدن ، گل و خار در نظرت یکی باشد .
آدم باید سعی کنه خودش باشه ، و تا جای ممکن زیاد به توهمات دیگران وقع نگذاره. امــــــا وقتی که میدونی با کسی سر و کار داریم که در دلش "مرض" وجود داره ، باید قدری مراعات کرد .
مخصوصا که متاسفانه خیلی از ما آدما "شاکر" نیستیم . یعنی قدردان نیستیم و نعمت ها برامون خیلی زود عادی میشه . اینه که بحث سوءاستفاده یا ناسپاسی از اینجا ناشی میشه.
در مورد خلاف شرع و اسلام بودن ، هم توی همین سوال توضیح دادم ، هم یه سوال که قبلا پرسیده شده بود و تا حدی در موردش نوشتم.
ر ک : پست #110 - پاسخ شماره 1


4.من رو در یک الی دو خط توصیف کن:w12:
چی بگم در موردت ، تو که از گل بهتری :دی
خلاصه میگم که حرف نداری و یه دونه ای . یه دختر خوب ، مهربون ، باوفا، با صفا ، فعال و کوشا در چند شغل :دی ، کمی خودشیفته مثل خودم :دی، با انرژی مثبت ِ لایزالی:دی، عفیف، خوش اخلاق و خوش برخورد ، گاهی کم معرفت :دی ، گاهی هم بی اعصاب و صد البته بلبل زبون و حاضر جواب :D ؛ خلاصه حرف نداری . مواظب خوبی هات باش ...:gol:


5.دوس داشتی کی توی صندلیت شرکت کنه ک هنوز شرکت نکرده؟:D
آنکه هر دم هوس ِ سوختن ِ ما می کرد
کاش می آمد و از دور تماشا می کرد ..
:D

6.اون مصرع روسری سر کن و این صوبتا تو رو یاد چ خاطره شیرینی میندازه کلک؟:دی اگه نخواستی اینجا بگی خصوصی بگو:D
استغفروا ...
حالا بعدا صحبت می کنیم .. :D


7.فرض کن تو یه کسی رو دوس داری ک اونم تو رو دوس داره اما برای اینکه بهم برسید عشقت باید خیلی سختی بکشه...ایا بخاطر عشقت از خواستنت صرفنظر میکنی ک اون راحت باشه؟(فرض کن عشقت موارد دیگه هم براش هست ک میتونه خوشبختش کنه)
خیلی سخته ، امــــــــا آره ..
فکر میکنم بخش ِ بزرگی از مردونگی، از خود گذشتگی هست .
اگر واقعا بدونی که طرف مقابلت ، بدون تو هم خوشبخت میشه و زندگی خوبی خواهد داشت و با تو احتمال سختی و مشقت زیادی باشه ، به نظرم باید تصمیم بزرگی بگیری. هر چند که ممکنه سخت یا هندی باشه !
:|

8.به نظرت ادم ها به چند دسته تقسیم میشن؟مهمترین ویژگی ک میشه بر اساس اون ادمها رو دسته بندی کرد چیه؟
آدم ها به دو دسته ..
دسته ی اول
دسته ی دوم ..
:D
از شوخی که بگذریم ،
راستش سوالت خیلی مفصل و همه جانبه س .
فکر میکنم در مواردی که خدا، حرفهایی برای گفتن داره ، بهتره که ما نظر خدا رو ملاک و معیار قرار بدیم .
یکی از مهمترین ویژگی هایی که خداوند باهاش انسان ها رو دسته بندی و ارزش گذاری کرده ، "تقوا"ست.
یا أیُّهَا النّاسُ إِنَّا خَلَقناکُم مَن ذَکَرٍ وَ أُنثَی وَ جَعَنَاکُم شُعُوباً وقَبَائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَاللّهِ أَتقَاکُم إِنَّ اللهَ عَلیم خبیر(سوره حجرات،آیه 13)


9.بهترین و بدترین خاطره ای ک از من تو ذهنت هست چیه؟
من از تو جز خوبی چیزی تو خاطراتم ثبت نشده . هر از گاهی خاطرات نه چندان شیرین رفقای خوبم رو فرمت و شیفت دلیت میکنم :)
بهترین خاطراتم با تو ، تمام لحظات دوستی مون بوده و هست .

یاد یه داستان افتادم .. اینو برا تو و همه ی دوستای خوب و عزیزم تعریف میکنم..
دو تا دوست بودن که خیلی هم با هم صمیمی بودن و حشر و نشر داشتن. یکی از اینا، همیشه خربزه میخریده و دوستش رو دعوت میکنه به خوردن و دور هم خلاصه لذت می بردن.
یه بار دست ِ بر قضا ، اون شخص اول، یه خربزه ی خیلی تلخ میخره . خلاصه باز مثل همیشه دوستش رو دعوت میکنه . وقتی که جلوش خربزه میزاره و از پذیرایی میکنه ، می بینه رفیقش مثل همیشه با اشتها خربزه میخوره و هی تعریف میکنه و تشکر میکنه. یارو متعجب میشه و از خربزه ی خودش میخوره ، می بینه مثل زهر مار میمونه! میگه فلانی چرا نگفتی که تلخه تا بهت تعارف نکنم؟! دوستش میگه : شرط انصاف و مروت نیست وقتی که همیشه خربزه ی شیرین از دستت خوردم ، حالا یه بار تلخ شده و بخوام شکایت کنم .

به قول حافظ :
از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن / از دوستان جانی مشکل توان بریدن.

10.یه چیزی ک دوس داری به همه بگی ولی وقت و مکانش رو پیدا نکردی الان و از همین تریبون فریاد کن:D
آخیش ..
صندلی م تموم شد :biggrin:

پ.ن:خودمو کشتم تا ده تا شد:/
هویجوری نوشت:یاد باد آن روزگاران یاد باد
:D

ممنونم از حضور و سوالات زهرا جان ..
دیدنت باعث خوشحالی م شد .. یاد باد ..
امیدوارم همیشه شاد و برقرار باشی دوست ِ خوب ِ قدیمی | :gol:


1394.06.10
21:10
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 57

صندلی داغ - 57

سلام منم سوال بپرسم؟
خ از پست ها رو خوندم و واقعا لذت بردم: )
منم چند تا سوال دارم...


سلام
خوش آمدید .. آره چرا که نه .. در خدمتیم..
ممنونم از حُسن ِ نظرتون..
بریم سراغ سوالا..

1- خیلی اهل کتاب خریدن و خوندنین؟معمولا چه کتابایی و چه مواقعی میخونین؟
هم اهل کتاب خریدنم و هم خوندن .
به نظرم جدا از کتاب خوندن ، کتاب خریدن هم خیلی خوب و موثر هست ، هم برای خود آدم و هم جامعه . یه جورایی حمایت از مولف هست.
این جمله رو کاملا میپسندم :
« کتاب های خوب رو بخرید ، حتی اگر کاملا مطمئن هستید که یک بار هم نمیتونید مطالعه شون کنید »

معمولا دو تا کتاب رو با هم پیش میبرم . یکی از کتاب ها رو قبل از خواب ( عموما) یا در مواقع معمولی مطالعه میکنم و یک کتاب که پیچیده تر از اولی هست رو در ساعاتی که برای مطالعه مشخص می کنم .

2- براتون مهم هست دکترای رشتتون رو بگیرین؟
اگر دکترا، به معنای واقعی باشه ، آره . یعنی به حد و مرحله ای برسم که بتونم مرز علم ِ رشته م رو قدری گسترش بدم و حرف جدیدی برای گفتن داشته باشم. نه مثل این سیستم کنونی که نه کارشناس، کارشناس هستش ، نه کارشناس ِ ارشد کارشناس ِ ارشد هستش و نه دکترا !
آدم ِ مدرک گرایی نیستم و از مدرک مهندسی به بعد ، مدارک و مدارج عالیه رو به عنوان ابزار نگاه میکنم نه هدف.

3- به نظرتون تو زندگی چه چیزایی از همه مهمتره ؟
پایبندی ِ به خصائل انسانی
فکر می کنم انسان شدن و انسان بودن و انسان ماندن ، از همه چیز مهمتر باشه .

4- اگه میخواستین بین ازدواج و درس یکی رو انتخاب کنین چکار میکردین؟کدوما براتون تو اولیت بود؟مثلا فکر کنین مجردین و سنتون داره میره بالا...هم دوست دارین ازدواج کنین هم دوست دارین درس بخونین...ولی رشت های رو که میخواین تو یه شهر دیگه داره و با این حساب متاهل شدن سخت بود...از یه طرفی اگه ازدواج کنین نمیتونین درس بخونین و اون شغلی رو که دوست دارین از دست میدین برای همیشه.....از اونورم اگه ازدواج نکنین ممکنه پشیمون بشین....چکار میکردین؟
چه سوال جالبی ..
اتفاقا همین الان در همین لحظه ، این چالش در زندگی م وجود داره . در کنکور سراسری ، کارشناسی ارشد رو در یک شهر دوووووور قبول شدم ، و امکانش نیست که با این شرایط فعلی م برم و ادامه بدم.
خب این چالش، برای کسی مثل من که به شدت به تحصیل و فعالیت در زمینه ی معماری علاقمند هست ، میتونه خیلی بزرگ و حساسیت زا باشه ، اما من با توجه به سنجیدن شرایط ، تصمیم گرفتم که قیدش رو بزنم ، و صبر کنم تا در شهر محل زندگی م ادامه تحصیل بدم.
این واقعیت رو باید در نظر گرفت که هیچ وقت برای تحصیل و کار دیر نیست و اگر آدم اهلش باشه ، هر زمانی میتونه بره سراغش . اما داشتن یک شریک زندگی ِ خوب ، از همه ی اینا مهمتر هست . مخصوصا کسی باشه که تحت هر شرایطی ازت حمایت کنه و راحتی خودش رو فدای اهداف مشترک کنه .

5- چقد خدا رو دوست دارین و تا کجا به حرفاش پایبندین و چرا؟
سالهاست که حضورش در زندگی ِ من محسوس هست و از این بابت همیشه شکرگزار و خوشحال بودم .
اینکه این علاقه چقدر هست و چطور هست ، زیاد قابل بحث نیست . اما در مورد پایبندی، همیشه تمام همّ و غمم مصروف به وفای عهدی بوده که باهاش بستم . معتقدم که بخش اعظمی از مردونگی و انسانیت، وفای به عهد هست . ولی خب قطعا گاهی پیش میاد که آدم بعضی جاها کم میاره . اصلا باید کم بیاره. تا به عجز و فقرش در مقابل او ایمان بیاره .


6-ظاهر براتون مهمتره با اخلاق؟چرا؟
اخلاق .
چون ماندگارتر و پایدار هست . چون اخلاق آدم هست که ایجاد محبت قلبی میکنه ، نه ظاهرش . ظاهر آدما ، بعد از تصاحب و ارضای حس ِ مالکیت، سرد و کمرنگ میشه.
مال به شبی بند هست و و جمال، به تبی !

7-کاری رو که دوست دارین انجام میدین یا کاری رو که عزیزترینای زندگیتون ازتون میخوان ولی دوستش ندارین؟
بستگی داره که خیر و شر ِ اون کار، متوجه چه کسی باشه .
اگر نتیجه ی کار ( عقوبتش) متوجه خودم باشه فقط ، کاری رو انجام میدم که دوست داشته باشم.
اما اگر نتیجه ش به دیگران ( مخصوصا عزیزانم) مرتبط بشه ، قطعا منطقی ترین راه رو پیش میگیرم و اون در نظر گرفتن مصلحت جمعی هست.

8-وقتی درس میخونین لذت میبرین؟چه جوری؟
از درس خوندن برای امتحان ، واقعا بدم میاد.
هیچ وقت دانشجوی خوبی نبودم برا امتحان و .. ؛ اما از مطالعه ی کتاب های درسی و غیر درسی خارج از نوبت امتحان و کنکور، واقعا لذت میبرم .
دلیلش هم علاقه ای هست که دارم .

9-اگه یه اشتباهی بکنین و خ براتون سخت باشه اون اشتباه و از خودتون بعید بدونین چه حسی دارین و چه کار میکنین؟
یکی از بدترین حس هایی که توی زندگی م تجربه کردم ، همین هست :|
دیگران رو زود میبخشم ، اما خودم رو نه !
یه جوری باید جبران مافات کنم تا بتونم خودم رو راضی کنم ، و الا خودم رو تا اطلاع ثانوی تحریم میکنم :)

10- اگه کاری انجام میدین که میدونین اشتباهه هم خدا گفته اشتباهه هم خودتون میدونین اشتباهه چه کار میکنین؟
خب سعی میکنم انجامش ندم ..
اگر حضورم در یک فضا باعث میشه مرتکبش بشم ، دیگه اونجا نمیرم..
اگر حضور و رابطه م با کسی باعث بشه ، ارتباطم رو کم و یا قطع میکنم ..
اگر دلیل خاصی داشته باشه ، سعی میکنم برطرفش کنم ..
خلاصه نسبت به این رخداد، بی تفاوت نیستم هرگز و تمام تلاشم رو می کنم که وضعیت نرمال بشه .

1394.06.10
22:30
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
صندلی داغ - 58

صندلی داغ - 58

چون تعداد سوالا زیاد بود ، به دو پست تقسیم کردم .
طبق قوانین، هر پست نباید بیشتر از 10 تا سوال بشه .
بریم سراغ ادامه ...

11-ارادتون قویه؟چه جوری قویش کردین یا میکنین؟
آره. خوشبختانه خیلی زیـــــــــــــاد ..
به نظرم یکی از عوامی که باعث شده اراده م قوی بشه ، اینه که همیشه سعی کردم از تصمیمات و برنامه ریزی های احساسی و نسنجیده ، خودداری کنم.
یه ضرب المثل هست که میگه : سنگ ِ بزرگ ، نشانه ی نزدن است .
سعی میکنم برای زدن اهدافم ، هیچوقت سنگ ِ بزرگی رو بر ندارم که نتونم پرتابش کنم به سمت هدف!
اینه که همیشه قبل از تصمیم گیری و اراده برای انجام هر کاری، اول خودم رو محک میزنم و میسنجم ، بعد تصمیم میگیرم .
علاوه بر اکتسابی بودن بخشی از این خصلت ، یه مقداری از این ویژگی ها هم ذاتی هست . روی هر حرفی که میزنم ، خیلی حساس هستم و به حرفا و تصمیماتم مقید هستم .



12- ادم دقیقه نودی هستین؟
توی بعضی مسائل آره .
مثلا وقتی که میخوام برم مسافرت ، از دو روز قبلش برنامه میریزم و مقدمات رو فراهم میکنم ، امــــــــــا وسایلم رو یکی دو ساعت آخر جمع میکنم :D
توی بعضی مسائل هم نه .
ولی در کل ، در انجام کارها آدم عجولی نیستم و خیلی صبر و حوصله به خرج میدم و این اخلاقم بعضی وقتا اطرافیانم رو عصبی میکنه :)


13- از تو حرفاتون حس میشه خیلی ادم عمیق و پر ارامشی هستین درسته؟
راستش چی بگم ..
فکر می کنم برداشت درست و مناسبی از حرفام داشتین ..:redface:


14-اگه بخواین کسی رو که ناراحته دلداری بدین چکار میکنین؟
اول از همه بستگی داره که کی باشه :دی
حالا فرض می کنیم منظور سوال، به صورت عام هست . یعنی برخوردم با یک انسان یا دوست ِ ناراحت.
سعی می کنم اول از همه علت ناراحتی ش رو درک کنم . درک کردن ناراحتی کسی و اینکه اون لحظه خودتو جاش بزاری، خیلی سخته . ولی اگر بتونی این کار رو بکنی، اولا حرفات موثرتر و عمیق تر میشه و به دل طرف مقابلت میشینه و بعد میتونی با درک درستی از مشکل، راه حل های مناسبی پیشنهاد بدی.
گاهی اوقات هم بعضی از آدما، موقع ناراحتی، فقط به یک مخاطب برای حرف زدن نیاز دارن . یعنی آدم باید سعی کنه مستمع خوبی باشه .


15- بین حرف پدر و مادرتون و دل خودتون کدوم رو انتخاب میکنین؟
اگر مطمئن باشم که حرف و تصمیم خودم خیلی بهتر و سودمندتر از حرف و تصمیم والدینم باشه ، سعی میکنم اول به صورت ظاهری باهاشون موافقت کنم و بهشون حق بدم و تشکر کنم . بعد با یک سیاست ِ خاص ( :دی ) و در یک حال و فضای مناسب براشون توضیح بدم که اگر فلان قضیه ، فلان جور بشه ، خیلی بهتر هست .
این سیاست ، همیشه جواب میده . :)
و البته طبق پیشینه ای که داشتم ، معمولا روی حرفام حساب ویژه ای میشه در خانواده مون.

16-اهل غر زدن هستین؟
بعضی وقتا آره .
چیزی که برام خیلی غیرمنتظره باشه، از اون غیرمنتظره های بد ، غر میزنم .
کلا از سورپرایز شدن، زیاد خوشم نمیاد ، مخصوصا که یه سورپرایز (اتفاق غیرمنتظره) بد و منفی و بر خلاف میلم باشه . واویلا :D
آهان ..
یه مورد دیگه هم هست ؛ الان یادم اومد..
سعی میکنم از اشتباهات خودم در امان باشم . ولی وقتی می بینم که همیشه از ناحیه ی اشتباهات دیگران بهم صدمه وارد میشه ، خیلی عصبی میشم و غر میزنم .

17-با ادمای دروغگو چطور برخورد میکنین؟
هیچوقت دروغ هاشون رو به روشون نمیارم . خیلی برام سخت و سنگین هست که کسی جلوم شرمنده بشه .

مرسی:gol:
خواهش میکنم .
ممنونم از حضورتون .. :gol:


1394.06.10
22:55

 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا