شیدای سخن*

Sarp

مدیر بازنشسته





هفته ای که گذشت ،جامعه ادبی تبریز شاهد ضایعهء مولمه ای بود و یکی از مشاهیر خدوم و فروتن ادبیات پس از 87 سال عمر پربار، رخ در نقاب خاک کشید.استاد مهربان و با احساسی که شمع حضورش در هر محفل، اسباب رونق و اعتبار آن جمع بود و خیل مشتاقان به فراخور درک خود از خوان فضلش متنعم می شدند.
خدمات شایان استاد یحیی شیدا چیزی نیست که در این وجیزه ء کوتاه امکان بازتاب یافتن داشته باشد اما ذکر شمه ای از آن حداقل به لحاظ اینکه سهم کوچکی از دین به ایشان را ادا می کند خالی از فایده نیست.برای سهولت این نوشته در چند بخش عنوان می شود:

الف.فعالیت ادبی

استاد یحیی شیدا در سال 1303 هجری شمسی در تبریز دیده به جهان گشود، پدرش مرحوم حسن یوزباشی چرندابی از مجاهدان مشروطه و از محله چرنداب تبریز بود.
استاد شیدا، مدتی در مدرسه طالبیه تبریز رشته علوم دینی را تحصیل کرد و به زبان‌های آلمانی، عربی، ترکی و فارسی آشنایی کامل داشت.
این محقق ادیب در ایام صباوت از محضر بزرگوارانی چون جعفر خندان ،علی فطرت و مولانا یتیم تلمذ کرده بود و اصول مقدماتی فنون بدیع و عروض را فرا گرفته بود بویژه از محضر مولانا یتیم –از اساتید ادبیات رثائی- که دلبستگی خاصی به ایشان داشت و هنگام صحبت از ایشان اشک در چشمانش حلقه می زد. و اما به آموخته های کلاسیک اکتفا نکرد و به منزله دانش جوئی از هیچ فرصتی برای تتبع و تحقیق غافل نشد و در عین حال هیچ گاه محفوظات و دانسته های خود را خطا ناپذیر نمی دانست و بسیار اتفاق می افتاد که وقتی از


هفته ای که گذشت ،جامعه ادبی تبریز شاهد ضایعهء مولمه ای بود و یکی از مشاهیر خدوم و فروتن ادبیات پس از 87 سال عمر پربار، رخ در نقاب خاک کشید.استاد مهربان و با احساسی که شمع حضورش در هر محفل، اسباب رونق و اعتبار آن جمع بود و خیل مشتاقان به فراخور درک خود از خوان فضلش متنعم می شدند.
خدمات شایان استاد یحیی شیدا چیزی نیست که در این وجیزه ء کوتاه امکان بازتاب یافتن داشته باشد اما ذکر شمه ای از آن حداقل به لحاظ اینکه سهم کوچکی از دین به ایشان را ادا می کند خالی از فایده نیست.برای سهولت این نوشته در چند بخش عنوان می شود:

الف.فعالیت ادبی

استاد یحیی شیدا در سال 1303 هجری شمسی در تبریز دیده به جهان گشود، پدرش مرحوم حسن یوزباشی چرندابی از مجاهدان مشروطه و از محله چرنداب تبریز بود.
استاد شیدا، مدتی در مدرسه طالبیه تبریز رشته علوم دینی را تحصیل کرد و به زبان‌های آلمانی، عربی، ترکی و فارسی آشنایی کامل داشت.
این محقق ادیب در ایام صباوت از محضر بزرگوارانی چون جعفر خندان ،علی فطرت و مولانا یتیم تلمذ کرده بود و اصول مقدماتی فنون بدیع و عروض را فرا گرفته بود بویژه از محضر مولانا یتیم –از اساتید ادبیات رثائی- که دلبستگی خاصی به ایشان داشت و هنگام صحبت از ایشان اشک در چشمانش حلقه می زد. و اما به آموخته های کلاسیک اکتفا نکرد و به منزله دانش جوئی از هیچ فرصتی برای تتبع و تحقیق غافل نشد و در عین حال هیچ گاه محفوظات و دانسته های خود را خطا ناپذیر نمی دانست و بسیار اتفاق می افتاد که وقتی از ایشان سوالی می شد چنین جواب می داد که: "تا آنجا که یادم می آید و کتاب....خوانده ام،"حاصل این کوشش و مجاهدتها آثار گران بهائی بود که هر کدام ناظر بر دنیائی سواد و اشراف و اطلاعات بود و با تورق این آثار تنها کسانی که دستی بر قلم دارند می توانند درک کنند که برای نگاشتن هر سطر چه مایه دقت مصروف شده و زیت فکرت سوخته است.
استاد یکی از جوان ترین شاعرانی بود که آثارش در مجموعه شاعیرلر مجلسی چاپ شده بود.(کتاب شاعیر لر مجلسی جنگی بود که در زمان حکومت خود مختار آذربایجان با هدف معرفی ادبیات ترکی و ترکی نویسان از طرف دایره فرهنگ وقت منتشر شد و حقیر در یکی از پستهایم درباره این کتاب به تفصیل پرداخته ام).
آثار دیگر استاد بطور پراکنده در جنگ ها و سفینه های ادبی گوناگون به چاپ رسید ونیز چند کتاب مستقل شعر از ایشان به چاپ رسیده است.استاد یکی از اعضا انجمن نویسندگان باکو بود وبه پاس فعالیتهای ادبی مستمر و خدمت به فرهنگ و ادبیات ترکی آذری از سوی دانشگاه باکو به ایشان مدرک دکترای افتخاری اعطا شد ولی استاد از فرط فروتنی هیچگاه از این عنوان استفاده نکرد.

ب.فعالیت مطبوعاتی و آثار استاد

از سال 1320 آثار این شاعر گرانقدر بطور پراکنده در نشریات آذر مرد،وطن،عصر نو ، شفق و آذربایجان به چاپ رسید.استاد فعالیت حرفه ای ژورنالیستی خود را از سال 1327 شروع کرد..حاصل این فعالیت حرفه ای اهتمام در زمینه جذب و معرفی چهره های جوان و علاقه مند ساختن آنان به ادبیات ترکی آذری و نیز جمع آوری و تالیف ادبیات فولکلوریک بود.آن هم در برهه ای از زمان که بدلیل پاره ای تنگ چشمی ها و تمایلات افراطی هرگونه بها دادن به زبانهای قومی برابر با تجزیه طلبی بود.استاد در صفحه ادبی خود ستون ثابتی را با عنوان" آتا لار سوزی"به ضرب المثل ها و کلمات قصار مشهور اختصاص داده بود تا این گنجینه بی نظیر در محاق فراموشی از بین نرود و آتش این اجاق خاموش نشود.
بزرگترین حسن این توجه ویژه به ادبیات آذری این بود که در عین جلوگیری از آسیمیلاسیون فرهنگ و زبان آذربایجان در برابر فرهنگ پایتخت و فرهنگ و ادب ترکی استانبولی پادزهری بود بر گرایشهای افراطی و رادیکال که در بطن این محصول فرهنگی ممکن بود در ذهن جوانان رسوخ کند.
از مجموعه این کارها و نوشته آثاری که به زیور طبع آراسته شده شامل:

1.اولین چاپ دیوان اشعار ترکی استاد شهریار
2.چاپ جلد سوم کلیات معجز شبستری
3.چاپ دیوان اشعار محمد بی ریا
4.چاپ و تصحیح کلیات میرزا جواد مذنب
5.سه جلد ادبیات اوجاقی شامل معرفی شاعران جوان
6.اشعار متفرقه
7.دیوان میرزا علی اکبر حداد
8.اشعار سژیم قلی
9.مجموعه شعر ساری کوینک
10.مجموعه اشعار فارسی تلواسه ها
11.بدیهه گوئی در ادبیات فارسی
12.تلواسه ها
13.در زوایای تاریخ نثر
14.پسر خان
15.دریای متلاطم
16.شاهارهای طبیعت

از آثار چاپ نشده استاد

1.دیوان جوادی تبریزی
2.دیوان طلوعیان مراغه ای
3.قسمتی از کلیات معجز
4.قسمتی از دیوان فضولی

ج.فعالیت های انجمن ادبی

سوای فعالیتهای ژورنالیستی،استاد به عنوان پای ثابت انجمن های ادبی،فعالیت مستمری در سازمان دادن محافل ادبی و کشف و راهنمائی مبتدیان داشت و یکی از جذابیتهای انمن ادبی تبریز حضور مستمر استاد و صحبتهای شیرین ایشان در زمینه اصلاح شعر ها بود.علاوه بر این در هر جلسه در محدوده زمانی حدودا 30دقیقه در باره موضوعی مثل یکی از صنایع ادبی یا معرفی یکی از شاعران متقدم صحبت می کرد.و با توجه به علاقه ای که به حکیم فضولی و لعلی داشت بیشتر در باره این دو بزرگوار صحبت می کرد.
یکی دیگر از ویژگی های استاد علاقه به نو آوری و پرهیز از جزم اندیشی بود.بر خلاف انتظاری که از انجمن های ادبی کلاسیک می رود با توجه به روحیه نوجوئی که استاد داشت در انجمنهای ادبی تبریز به هیچ وجه نسبت به شعر نو جبهه ای گرفته نشده بود و شاعران نو سرا بدون هیچ مخالفت و ممانعتی آثار خود را در این مجامع عرضه می کردند.
یک ویژگی دیگر استاد بر خورد مسامحه آمیز با جوانان و شاعران تازه کار و بر خورد سخت گیرانه با شعرای حرفه ای بود.استاد هراندازه که سعی می کرد جوانان را به مرور با ظرائف کار آشنا کند نسبت به اشتباهات شاعران حرفه ای بسیار سخت گیری می کرد.
به خاطر دارم که روزی مرحوم فاضل شعر بسیار زیبائی خواند که در چند بیت تحسین همه را بر انگیخت.در پایان استاد به بیتی اشاره کرد که جناب فاضل به جای فعل کردن از نمودن استفاده کرده بود و توضیح داد که در زبان پهلوی نموتن به معنی نشان دادن است.وقتی جناب فاضل جواب داد که الآن این غلط مصطلح شده است استاد تاکید کرد که ممکن است برای دیگران مصطلح باشد ولی برای شما که شاعرید و فاضل این ایراد است!
خود استاد نیز گاها کارهائی که در قالب های آزاد سروده بود ارائه می کرد.سه جلد مجموعه ادبیات اوجاقی خود دلیل بها دادن استاد به شعر نسل جوان است که در این مجموعه نفیس شاعران جوان مورد معرفی قرار گرفته و نمونه هائی از اشعارشان انتخاب شده است.

د.شعر استاد

استاد هرچند به هردو زبان فارسی و ترکی مسلط بود و آثار فخیمی را در این دو لسان آفریده است اما زیباترین اشعار خود را به زبان مادری سروده است.زبانی سالم سر راست که از حیث لطافت و لطف به شعر
استاد شهریار پهلو می زند.

آی خسته قوش آواره گزیرسن بو دیاری
زنداندی قفسدی چمنی باغی باهاری

گوزله اوزوی آوچی دیر هریانی بویوردون
قوزغون کیمی دوردگوزلوگزیرکورپه شکاری

فرصت دالیسیجا گزیری ال یئری تاپسا
ویران قویاجاق یوردونو آی کوینگی ساری

تیک اوز یووانی قویما سنه ال تاپا اووچی
سن بو یووانین صاحبی سن قان یئنه باری

جهد ایله کی جان قورتاراسان اووچی الیندن
دوشسن تورا فریاد ائله مه چک بو فشاری




برای آشنائی با آثار این شاعر بزرگ یکی از قطعات نوی ایشان را با نام زمستان که استاد بطور تفننی سروده است ضمیمه این مقاله می کنم.


ای زمستان !
ای بلای مستمندان
خصم جان مردم محروم و عریان
فصل اندوه و مصیبت ؛ موسم فریاد و افغان .
=+=
وه چه سردی ؟
همچو آه اهل دردی
با یتیمان و فقیران در نبردی
از چه طومار حیات تیره روزان می نوردی ؟
=+=
بی مروت ! چیست این کین و لجاجت ؟
از چه داری با سیه روزان عداوت ؟
خود مگر چون زورمندان نیست باکت از جنایت ؟
=+=
شور و غوغا –
می کنی هر لحضه بر پا
می گشایی چون ستمکار توانا
هستی بیچارگان را دست یغما ؛ بی محابا
=+=
طفل دهقان
از جفای سود جویان
هست چون ابر بهاری اشگ ریزان
تو چرا آخر چنین اش می کنی جور ؛ ای زمستان ؟
=+=
باد سرکش !
یک زمانی دم فروکش !
کان زن بیوه ؛ ز سرما می کند غش
ای بگیرد خانمان هر که بی رحمست آتش !!
=+=
زود بگذر !
ای زمستان ستمگر !
خنجر خود را مزن بر کشته دیگر
کاین همه هستند یک سر ؛ کشته ی بیداد بنگر !
=+=
گرچه آلان
چیره گشتی بر نداران
باش تا روزی در آید مهر تابان
از تو گیرد انتقام این فقیران ؛ ای زمستان !



ه.چند خاطره

یکی از ویژگی های اخلاقی استاد حاضر جوابی و بدیهه گوئی ایشان بود.به خاطر دارم که روزی شاعری پرمدعا و بی ذوق پشت تریبون رفت و شعری را که چند بار خوانده بود بدون رفع اشکالاتی که چند جلسه پیش به آن گرفته بودند قرائت کرد.
استاد که از بی اعتنائی شاعر ناراحت شده بود از او پرسید:
چرا اینقدر اصرار داری که این شعر سست و ضعیف را ماهی یکبار بخوانی؟
گناه گوشهای ما چیست که باید به این لاطائلات گوش دهیم
شاعرک که انتظار این برخورد را نداشت با پرروئی گفت:کجای این شعر چرت است.تا به حال دو بار در روزنامه ای که شما کار می کنید چاپ شده است.
استاد جواب داد :-اتفاقا روزنامه جای لاطائلات و نوشته های پریشان است.به همین خاطر است که سبزی را در آن پاک می کنند و با آن شیشه ها را تمیز می کنند.
آشنائی این حقیر با ایشان به سال 1366 بر می گردد.زمانی که در انجمن ادبی تالار تربیت به عنوان شاعری مبتدی شرکت می کردم و از راهنمائی های ایشان بهره مند می شدم.ایشان یکی از مشوقان من در سرودن شعر نو بودند و بارها شده بود که مرا به خواندن آثار فریدون مشیری و نادر نادر پور توصیه کرده بود تا در تصویر سازی قوی تر شوم.
یکبار می خواستم مطلبی در مورد حکیم لعلی بنویسم و از طریق استاد رضا همراز متوجه شدم که ایشان نسخه کم یابی از دیوان او را در اختیار دارد ، لذا وقتی به ایشان مراجعه کردم با خوشروئی آن نسخه کم یاب را به بنده امانت داد و گفت تا هر زمان که بخواهی می توانی از آن استفاده کنی.فقط حتما نسخه ای از مقاله ات را یادت باشد که برایم بیاوری!
پس از درگذشت مرحوم جواد آذر در صدد بودم ویژه نامه ای برای ایشان در هفته نامه شمس تبریز منتشر کنم که وقتی به استاد مراجعه کردم ضمن استقبال بسیار از فکر من چند شعر و عکس خود با ایشان را در اختیار من گذاشت و همکاری خوبی داشت.بر خلاف دوستانی که پس از چاپ این ویژه نامه نسبت به غلط های مطبعی اعتراض داشتند هنگام دیدن شعر خود با چند غلط چاپی گفت که بعد سالها کار در روزنامه دیگر به این چیزها عادت کرده ام و اوقاتم را با اینها تلخ نمی کنم.!
ایشان با توجه به حسن خلق و مشرب متواضعش محبوبیت فراوانی بین دوستداران ادبیات داشت و شاید بتوان گفت که بیشترین بزرگداشت را هم از طریق نهاد های دولتی و هم از لحاظ نهادهای غیر دولتی به ایشان گرفتند.هرچند معتقد بود که ایشان فقط انجام وظیفه کرده است.
استاد یحیی شیدا شاعر تبریزی پس از 60 سال کار فرهنگی بر اثر کهولت سن در منزل شخصی خود در منطقه طالقانی تبریز چشم از جهان فرو بست.یادش گرامی باد و روحش شاد.

*با تشکر ویژه از استاد رضا همراز که با راهنمائی های ارزنده شان مرا در نوشتن این مقاله یاری داد


http://rasipoor.blogsky.com/1390/08/16/post-136/
 
بالا