چیزهایی که نگفتم..
چیزهایی که نگفتم..
چیزهایی که نگفتم..
وقتي چمدانش را به قصد رفتن بست،
نگفتم عزيزم ، اين كار را نكن .)
نگفتم برگرد
و يك بار ديگر به من فرصت بده .)
وقتي پرسيد دوستش دارم يا نه ،
رويم را برگرداندم.
حالا او رفته ، و من
تمام چيزهايي را كه نگفتم ، مي شنوم.
نگفتم عزيزم متاسفم ،
چون من هم مقّصر بودم.)
نگفتم اختلاف ها را كنار بگذاريم ،
چون تمام آنچه مي خواهيم عشق و وفاداري و مهلت است.)
گفتم اگر راهت را انتخاب كرده اي ،
من آن را سد نخواهم كرد.)
حالا او رفته ، و من
تمام چيزهايي را كه نگفتم ، مي شنوم.
او را در آغوش نگرفتم و اشك هايش را پاك نكردم
نگفتم اگر تو نباشي
زندگي ام بي معني خواهد بود.)
فكر مي كردم از تمامي آن بازي ها خلاص خواهم شد.
اما حالا ، تنها كاري كه مي كنم
گوش دادن به چيزهايي است كه نگفتم.
نگفتم باراني ات را درآر...
قهوه درست مي كنم و با هم حرف مي زنيم.)
نگفتم جاده بيرون خانه
طولاني و خلوت و بي انتهاست.)
گفتم خدانگهدار ، موفق باشي ،
خدا به همراهت .) او رفت
و مرا تنها گذاشت
تا با تمام چيزهايي كه نگفتم ، زندگي كنم.