[ سینما ] - فیلمهای مهم سینمای جهان

n*@*f*@*s

عضو جدید
کاربر ممتاز
تولد یک ملت ( 1915)

تعصب ( 1916 )

دزد دوچرخه ( 1948 )




[h=1]تولد یک ملت ( 1915)[/h]
[h=1]عوامل و دست اندرکاران فیلم [/h]
کارگردان : دیوید گریفیث.

فیلم نامه نویسان : دیوید گریفیث ، فرانک.ا.وودز ، بر اساس داستانی از توماس دیکسن.

مدیر فیلم برداری : بیتزر.

تدوین گران : دیوید گریفیث ، جوزف هنابری ، جیمز اسمیت ، رز اسمیت ، رائول والش.

طراح لباس : رابرت گدستین.

طراحان صحنه : جوزف استرینگر ، فرانک ورتمن.

آهنگ سازان : جوزف کارل بریل ، جان میرسالیس ، با همکاری دیوید وارک گریفیث.

تهیه کنندگان : دیوید وارک گریفیث ، دیوید شپرد.

بازیگران : لیلیان گیش ، می مارش ، هنری.ب.والتال ، میریام کوپر ، رالف لوئیس ، رابرت هارون ، المر کلیفتن ...




[h=1]مشخصات فیلم [/h]
ژانر : درام ، تاریخی ، جنگی.

مدت زمان فیلم : 125 دقیقه.

نوع فیلم : سیاه و سفید .

کشور : آمریکا.



[h=1]خلاصۀ داستان فیلم [/h]
زمان شروع داستان فیلم درست پیش از آغاز جنگ داخلی آمریکا است. دو جوان شمالی به نام های فیل و تاد استونمن به دیدن یکی از دوستان خود ، بن کامرون ، در کارولینای جنوبی می روند. فیل به مارگریت ، خواهر بن ، دل می بندد و بن نیز با دیدن عکسی ، شیفته الزی ، خواهر فیل می شود.

جنگ به یک باره بین شمال و جنوب آغاز می شود. در جنگ تاد استونمن و دو پسر کوچکتر کامرون ها کشته می شوند. بن زخمی می شود و کاپیتان فیل استونمن او را اسیر می کند. الزی استونمن از بن ، دوست قدیمی برادرش ، تا بهبودی کامل پرستاری می کند. سپس او و مادرش به دیدن آبراهام لینکلن می روند تا بن را از زندان شمالی ها آزاد کنند.

با پایان جنگ استونمن ها و کامرون ها در دو جبهه مخالف قرار گرفته اند. پدر استونمن ها به کارولینای جنوبی می رود تا به برده های آزاد شده ، برای کسب حقوق سیاسی شان کمک کند. او خانه ای در مجاورت خانه کامرون ها اجاره می کند...

مناطق جنگ زده در حال بازسازی است. در کارولینای جنوبی قانون گذاری به دست سیاه پوستان و فرصت طلبان سیاسی می افتد.
جنوبی ها و به ویژه کامرون ها از یاغی گری و وحشی گری سیاهان درعذابند. برای پایان دادن به این نابسامانی ها،گروهی ازسفیدپوستان جنوبی به رهبری بن کامرون سازمانی را به نام کوکلاکس کلان به وجود می آورند... سرانجام این سازمان صلح و عدالت را به سراسر جنوب باز می گرداند.



[h=1]درباره فیلم [/h]
دیوید وارک گریفیث بسیار تحت تاثیر فیلم های حماسی ایتالیا قرار گرفته بود ، به همین خاطر به دنبال آن بود که یک فیلم حماسی آمریکایی بسازد. گریفیث به دنبال یک طرح عظیم بود که بتواند همه فیلم های پیش از خود را پشت سر بگذارد.


[h=2]تولید فیلم [/h]
فرانک .ا.وودز ( Frank E.Woods ) گریفیث را در جریان نمایش نامه ای به نام عضو فرقه (The Clansman) قرار داد. این نمایش نامه اقتباسی از یک رمان پر فروش نوشته یک کشیش جنوبی به نام توماس دیکسون جونیور ( Thomas F.Dixon Jr )بود. هم نمایش نامه و هم رمان از لحاظ ادبی متوسط بودند. عضو فرقه اثری آشکارا نژادپرستانه درباره دوران بازسازی جنوب بود ، به همین خاطر بسیار مورد توجه گریفیث که خود یک جنوبی بود قرار گرفت. گریفیث که گویی گمشدة خود را یافته بود ، آن را برای ساخت یک فیلم حماسی مناسب دید.


گریفیث و کمپانی اش حق سینمایی عضو فرقه را از دیکسن خریدند. وودز و گریفیث مشترکا فیلم نامه اولیه را با هم نوشتند. در نوشتن فیلم نامه از یکی از کتاب های وودز به نام کمینگاه های پلنگ ( The Leopard ' s Spots) نیز استفاده کردند ، گریفیث هم آرمان های جنوبی خود را به آن افزود.


فیلم برداری در اواخر 1914 در خفا انجام شد. پس از 6 هفته تمرین و 9 هفته فیلم برداری ، با یک برنامه ریزی دقیق ، فیلم کامل شد. حماسه جنگ داخلی برای گریفیث چندان شخصی بود که عملا هیچ از دست اندرکاران به جز خود او نمی دانست که حقیقتا فیلم دربارة چیست. همگی از تعداد زیاد بازیگران ، کثرت نماها و تعدد تغییر مکان دوربین برای هر صحنه به حیرت آمده بودند.


هزینه تولید فیلم که در ابتدا 40000 دلار براورد شده بود ( چهار برابر نرخ رایج فیلم های داستانی ) سرانجام به رقم سرسام آور 110000 دلار رسید. زمانی که پرجلوه ترین فیلم های خارجی کمتر از 100 نما داشتند ، عضو فرقه ( نام اولیه فیلم ) 1544 نما داشت. طول نمایش فیلم هم 12 حلقه ( تقریبا 3 ساعت ) بود.


گریفیث دستور داد که برای فیلم موسیقی خاصی بسازند ، تا به هنگام نمایش آن نواخته شود. این اولین باری بود که برای یک فیلم موسیقی ساخته می شد. جوزف کارل بریل ( Joseph Carl Breil )، آهنگ ساز فیلم ، ترکیبی از آثار آهنگ سازان بزرگ نظیر واگنر ، چایکوفسکی و... و موسیقی محلی آمریکایی و آوازهای روز را برای فیلم ساخت.


گریفیث تمام تکنیک های روایی و ساختاری را که تا آن زمان در فیلم های مختلف تجربه کرده بود در این فیلم ، در ابعادی وسیع در هم آمیخت و به کار بست. گریفیث با استفاده از تمام بضاعت خود و بضاعت سینما تا آن زمان ، پرهزینه ترین ، طولانی ترین و خبر ساز ترین فیلم سینمای آمریکا را عرضه کرد.


[h=2]پخش فیلم [/h]
پیش از پخش فیلم ، دفتر تبلیغاتی گریفیث ، دربارة هزینه ، کثرت بازیگران و دقت تاریخی فیلم جنجال زیادی به راه انداخته بود. مردم برای دیدن بلند پروازانه ترین اثر این کارگردان لحظه شماری می کردند. نخستین نمایش فیلم در لس انجلس و نیویورک صورت پذیرفت. به هنگام نمایش فیلم در لس آنجلس ( فوریة 1915 ) ، دیکسن ، نویسنده داستان ، اعلام کرد : این داستان بیش از آنکه به او تعلق داشته باشد به گریفیث تعلق دارد. بر اساس این اظهار نظر ، گریفیث نام فیلم را به تولد یک ملت تغییر داد و از آن پس ، فیلم به این نام پخش شد.


تولد یک ملت در بزرگ ترین کاخ های سینمایی به نمایش در آمد ، در حالی که موسیقی آن هم زمان توسط 48 نوازنده نواخته می شد. قیمت بلیط 2 دلار بود که با بهای بلیط تئاترهای برادوی ، برابری می کرد. فیلم نه تنها در مطبوعات سینمایی که در مطبوعات غیر سینمایی نیز انعکاس زیادی یافت. منتقدان در تمجید از دستاوردهای تکنیکی فیلم یک صدا بودند و درباره آن تحلیل ها و نقدهای بسیاری نوشته شد. همة این مسائل حکایت از این داشت که باید این فیلم را جدی گرفت. فروش غیرقابل پیش بینی 18 میلیون دلاری فیلم نیز آن را به یکی از بزرگ ترین فیلم های پولساز همه دوران بدل ساخت.


اگر چه تولد یک ملت از نظر هنری و مالی موفق بود ، اما پخش فیلم ، مخالفت های بسیاری را برانگیخت. تولد یک ملت به شدت نژادپرستانه بود. در فیلم گریفیث ، بردگان آزاد شده ، جنایت کار و یاغی و مردم دو رگه فاسد و دغلکار تصویر شدند. این دو دسته با سیاست مداران سفید پوست ولنگار دست به دست هم داده بودند تا اصالت جنوبی را خدشه دار کنند. از طرف دیگر گریفیث اقدامات سازمان کوکلاس کلان را به عنوان تنها راه رهایی و نجات جنوبی های سفیدپوست معرفی می کرد. این گونه دیدگاه ها در فیلم ، خیل عظیم اعتراض ها ، هم از جانب سیاه پوستان و هم سفیدپوستان را در پی داشت. چند هفته پس از اکران فیلم در نیویورک ، گریفیث از طرف انجمن ملی حمایت از رشد رنگین پوستان (NAACP ) تحت فشار قرار گرفت و مقامات شهر نیویورک خواستار حذف فصل هایی از فیلم شدند که آشکارا نژادپرستانه بود. به این ترتیب تعداد نماها به 1375نما کاهش یافت. همچنین پخش فیلم در بعضی از شهرها و ایالت ها ممنوع اعلام شد.


رنجش طبقات مختلف مردم از این فیلم برای گریفیث تعجب آور بود. او اصرار داشت که به هیچ وجه طرفدار سفیدپوستان و بر ضد سیاه پوستان نیست. او برای دفاع از فیلمش و برای مقابله با توقف نمایش فیلم ، متنی اعتراض آمیز درباره حق قانونی آزادی بیان در سینما نوشت و به بعضی از شهرها فرستاد. اما حقیقت آن بود که ملتی که در فیلم متولد می شد ، خواسته یا ناخواسته مربوط به آمریکای سفیدپوستان بود و سیاه پوستان در این تولد نقشی منفی داشتند.


[h=2]تاثیرات فیلم [/h]
تولد یک ملتتحولی در فیلم های بلند داستانی به وجود آورد و فیلم بلند را ازموردی استثنایی به موردی عادی تبدیل کرد.
گریفیث و فیلم بردارش ، بیتزر ، صحنه های جنگ را با استفاده از تصویرهای واقعی جنگ داخلی طراحی کردند و هر صحنه را از زوایای مختلف فیلم برداری کردند و در هنگام تدوین ، نماهای بسیار دور (Extreme Long Shot ) از صحنه نبرد را با نماهای متوسط ( Medium Shot ) و نزدیک ( Close-Up ) از جنگ تن به تن چنان در آمیختند که خشونت فاجعه آمیز جنگ به خوبی تصویر شود. تولد یک ملت با برخورداری از تکنیک های روایی و فنی جدید و موثر، استاندارد ساخت فیلم های بعد از خود را بالا برد. تمهیداتی که گریفیث در فیلم به کار برد نه تنها برسینمای آمریکا که بر سینمای کشورهای دیگر نیز بسیار تاثیرگذار بود ، به ویژه بر سینمای شوروی و مکتب فرمالیسم ( مونتاژ ) و فیلم سازان مطرح ان ، سرگئی آیزنشتاین و پودوفکین.


تولد یک ملت با موفقیت تجاری بی سابقه اش ، سلیقه هالیوود را به سمت فیلم های هیجان انگیز ، احساساتی و ملودرام سوق داد.


گریفیث با تولد یک ملت موفق شد علاوه بر اقشار پایین اجتماع و مردم عادی ( عمده تماشاگران سینما تا آن زمان جزء این اقشار از جامعه بودند) ، هزاران آمریکایی فرهیخته و متمول را نیز قانع کند که سینما می تواند احساسات آنان را بر انگیزاند و ذائقة زیبایی شناسانة آنان را ارضاء کند. به این ترتیب گریفیث کاری را که فیلم سازان دیگر آغاز کرده بودند ، سرعت بخشید و آن پیوستن قشرهای مختلف جامعه به جرگة تماشاگران سینما بود.


تولد یک ملت پا را از یک فیلم فراتر گذاشت و به مسئله ای اجتماعی بدل شد. تصویر دلپذیری که این فیلم از سازمان کوکلاکس کلان نشان داد تاثیر مستقیمی بر احیای دوباره این سازمان داشت. همچنین اعتراض ها و حرف و حدیث هایی که فیلم به راه انداخت ، به خوبی نشان داد که سینما فقط وسیله ای برای بازگویی یک قصه نیست ، بلکه توانایی برانگیختن شور و احساسات عمیق را نیز دلرد.


در هر حال باید گفت تولد یک ملت ، اثری نبوغ آمیز ولی ناخالص بود.



_____________________________________________________________________________________________________


[h=1]تعصب ( 1916 )[/h]


عوامل و دست اندرکاران فیلم


کارگردان : دیوید وارک گریفیث.

فیلم نامه نویس : دیوید وارک گریفیث.

مدیر فیلم برداری : جی.دبلیو.بیتزر.

تدوین : دیوید وارک گریفیث ، جیمز اسمیت ، رز اسمیت.

کارگردان هنری : والتر.ال.هال.

آهنگ ساز : کارل دیویس.

بازیگران : می مارش ، رابرت هارون ، ورا لوئیس ، اف.ای.ترنر ، سام دی گرس و...



مشخصات فیلم

ژانر : درام ، تارخی.


مدت زمان فیلم : 163 دقیقه.


نوع فیلم : سیاه و سفید.


کشور : آمریکا .



خلاصه داستان فیلم


در آغاز فیلم این نوشته بر پرده ظاهر می شود :

« هر یک از داستان ها نشان می دهد که چگونه نفرت و تعصب در طول اعصار ، علیه عشق و صداقت جنگیده اند.»

فیلم چهار داستان متفاوت را دنبال می کند: زندگی مسیح و مصلوب شدنش در یهودیه ، دوران تسخیر بابل توسط کوروش ( پادشاه ایرانی ) ، قتل عام فرانسویان پروتستان در قرن شانزدهم در روز برتولمای مقدس ( یکی از حواریون مسیح ) و داستان آخر که در زمان معاصر رخ می دهد و در آن یک نگهبان در جریان یک اعتصاب برای افزایش دستمزد ، نوزده تن از کارگران کارخانه را می کشد.



درباره فیلم

حملات به فیلم تولد یک ملت (The Birth Of A Nation) ادامه داشت و اتهام تعصب نژادی دیوید وارک گریفیث ( David Wark Griffith ) را به سختی رنجانده بود. گریفیث در پاسخ به این اتهامات در بیانیه ای تحت عنوان ظهور و سقوط آزادی بیان چنین گفت :


« اعتبار و آزادی بیان و نشر … تا پیش از تصاویر متحرک در این کشور دست نخورده مانده بود ، و تعصب بر علیه این هنر نو بهانه ای برای تعدی بر آزادی شد. … تعصب ریشه همه ممیزی هاست ، که ژاندارک را قزبانی کرد و… »


با ادامه دار شدن شماتت ها ، گریفیث تصمیم گرفت که یک جدول سینمایی گسترده بر ضد« تعصب » به راه اندازد. به ادعای برخی از تحلیل گران در واقع فیلم تعصب دفاعیه ای بود که گریفیث با آن حق ساختن تولد یک ملت را برای خود توجیه می کرد.


تولید فیلم


گریفیث بلافاصله پس از پخش فیلم تولد یک ملت به ساخت یک ملودرام ساده به نام مادر و قانون ( Mother And The Law ) پرداخت. این فیلم نسبتا کم هزینه ، حادثه ای واقعی و معاصر را روایت می کرد که در جریان اعتصاب در یک کارخانه رخ می داد. این فیلم در حال اتمام بود که گریفیث به این فکر افتاد ، آن را با سه داستان دیگر ادغام کند و یک فیلم عظیم حماسی درباره تعصب در طی اعصار مختلف تاریخ بسازد.


این طرح بسیار پرهزینه و بسیار بلندپروازانه تر از تولد یک ملت بود، اما موفقیت مالی تولد یک ملت اعتبار گریفیث را چنان بالا برده بود که هیچ طرحی هر قدر عظیم برای او بزرگ نمی نمود.


گریفیث بعد از جدا شدن از کمپانی میو چوآل ( Mutual Film ) ، با هری ایتکن ( Harry E. Aitken) ، تهیه کننده آثارش ، و مک سنت شرکت ترای انگل (Triangle Film Corporation ) را تشکیل داده بودند. اما این شرکت کوچکتر از آن بود که بتواند از پس هزینه های این فیلم برآید. اما ایتکن با ادغام در شرکت وارک ( Wark Production Corporation )، بودجه مورد نظر را تامین کرد.


گریفیث قصد داشت که تمام صحنه های تاریخی را به زیبایی بازسازی کند و برای این کار از هیچ هزینه ای دریغ نمی کرد. لازم بود که شهر های بابل ، اورشلیم ، پاریس و نیویورک بازسازی شوند. طراح تولید فیلم ، والتر.و.هال ( Walter W. Hall ) بود. گریفیث و هال برای بازسازی صحنه های تاریخی به موزه های بسیاری رفتند ، فیلم های عظیم ایتالیایی را بارها تماشا کردند و از معماران ایتالیایی کمک گرفتند. آنها برای دوره های تاریخی فیلم باشکوه ترین دکورها را در اندازه های واقعی ، در زمینی به مساحت 40000 متر مربع و ارتفاع تقریبی 30 متر ساختند.


شصت بازیگر اصلی و هزاران سیاهی لشگر برای ایفای نقش در نظر گرفته شده بودند. گریفیث برای کارگردانی این فیلم هشت دستیار داشت ( برای تولد یک ملت یک دستیار داشت ). در واقع گریفیث برای فیلم جدیدش ، تعصب ، که تعصب زیادی نیز نسبت به آن داشت از هیچ دست و دلبازی دریغ نمی کرد. اما سرانجام این زیاده روی های بی سابقه شرکای مالی گریفیث را به وحشت انداخت و آنها حمایت های مالی خود را محدود کردند ، لذا گریفیث ناچار شد بخشی از سود فیلم تولد یک ملت را به فیلم تزریق کند تا آن را به سامان برساند. تعصب سرانجام با خیل کثیر عوامل و آن دکورهای عظیم و باشکوه بعد از نزدیک به دو سال ساخته شد. هزینه فیلم نیز به رقم سرسام آور 1900000 دلار رسید ( البته روایت ها در این مورد متغیر است ). اگر این فیلم موفقیتی را که گریفیث انتظار داشت به دست می آورد ، ثروتمند ترین مرد هالیوود می شد ، اما ...


پخش فیلم


پس از تدوین اولیه ، زمان فیلم به هشت ساعت رسید. گریفیث که بسیار از نتیجه کار راضی بود ، قصد داشت فیلم را در دو قسمت چهار ساعتی در دو شب پشت سر هم پخش کند ، اما اغلب سینماها حاضر به نشان دادن فیلمی چنین طولانی نبودند ، به همین خاطر گریفیث نیز از این کار منصرف شد و زمان فیلم را به حدود سه ساعت و نیم کاهش داد. فروش اندک فیلم نشان داد که تعصب شکست خورده است. در سال 1919 ، گریفیث فیلم را تحت دو نام مادر و قانون و سقوط بابل ( The Fall Of Babylon ) برای پخش دوباره تدوین کرد تا شاید زیان های خود را جبران کند. این تمهید برای نجات سرمایه عظیم گریفیث توفیق اندکی به دست آورد و چاره ساز نبود.


شاید علت شکست تعصب در نزد عموم ، زمان بیش از حد طولانی فیلم ، داستان عمیق و نوع روایت پیچیده آن باشد. در واقع برای تماشاگران سال 1916 ، که اهمیت جندانی به اندیشه پردازی در سینما نمی دادند و به دیدن داستان های سرراست و ساده عادت کرده بودند ، تعصب فیلمی افراطی ، بسیار بزرگ ، بسیار پیچیده ، بسیار جدی و بسیار رسمی و تشریفاتی می نمود. میلیون ها تماشاگری که با دیدن فیلم تولد یک ملت شگفت زده شده بودند احتمالا از گریفیث انتظار داشتند که حماسه بعدی او نیز همان احساس و حرارت فیلم قبلی را در آنها ایجاد کند. از طرفی تعصب در زمانی به روی پرده رفت که آمریکا خود را برای وارد شدن به جنگ جهانی اول آماده می کرد و حال و هوای جنگ طلبانه کشور را در برگرفته بود. در این وضعیت ، تعصب با وجود صحنه های آشکارا جنگ طلبانه ، فیلمی ضد جنگ تلقی شد ، به همین خاطر بسیاری از شهرهای آمریکا نمایش آن را ممنوع و یا آن را سانسور کردند.



ویژگی ها وتاثیرات فیلم



گریفیث در تعصب ، انقلابی در عرصه روایت داستان به پا کرد. او خود در مصاحبه ای درباره تعصب گفته است :


« داستان ها همچون جریان جویباری آغاز می شوند که گویی از فراز تپه ای دیده می شوند. ابتدا هر یک از جویبارها آهسته و آرام مسیر خود را طی می کند ، اما با پیشرفت داستان به تدریج و با سرعتی افزاینده به یکدیگر نزدیک و نزدیک تر می شوند تا در آخرین صحنه ، همگی در رودخانه عظیمی که بیانگر شوری قوی است در هم می آمیزند. »


گریفیث به ناگاه از داستانی به داستان دیگر می رود. او با برش نماها این چهار داستان را در هم می بافد و در ادامه با شتاب دادن به این برش نماها به تدریج به ضرباهنگی فزاینده دست می یابد. او گاهی در جهت یکپارچگی بیشتر دیدگاه خود از طبیعت انسان ، از نشانه ها و گفتار سمبولیک استفاده می کند. مانند صحنه ای که در آن مادری در حال تکان دادن یک گهواره است و این کلمات بر پرده ظاهر می شود :

« امروز چون دیروز ، گهواره ای تا ابد تکان می خورد ، شور و عواطف انسانی را جاودانه باز می آورد ، همان شادی ها و همان غم ها را .»

این صحنه در واقع صحنه ای واسط است که بخش های چهارگانه فیلم را به هم مربوط می کند و تمثیلی از ادامه حیات انسان بر روی زمین است.


گریفیث چه در شیوه های بیان روایی و چه در شیوه های بیان تصویری سال ها پیش از زمان خود بود. او در فیلم تعصب نوعی تدوین القایی ( القای غیر مستقیم معنا ) را تمرین کرد که یک دهه بعد در مکتب مونتاژ شوروی ، توسط آیزنشتاین و هم عصرانش کامل شد. همچنین گریفیث دست به تلطیف جلوه های بصری پیشین کرد (که خود از پیشگامان استفاده از آنها بود ) و همچنین راهکارهای جدیدی را به کار بست ، که همه آنها بعدها جزء قوانین و قواعد فیلم سازی شدند. در تعصب ما شاهد انقلابی در تدوین تداوم ، استفاده گسترده از کلوزاپ ( نمای درشت)، حرکت های افقی 360 درجه دوربین ، تراولینگ (نماهای همراه) و… هستیم.



______________________________________________________________________________________________________


[h=1]دزد دوچرخه ( 1948 )[/h]
دزد دوچرخه ( 1948- The Bicycle Thief)


کارگردان : ویتوریو دسیکا.

فیلم نامه نویس : چزاره زاواتینی ، بر اساس داستانی از لوئیجی بارتولینی.

مدیر فیلم برداری : کارلو مونتوری.

تدوین گر : اِرالدو دا روما.

آهنگ ساز : الساندرو سیکوگنینی.

تهیّه کننده : ویتوریو دسیکا.

بازیگران : لامبرتو ماگیورانی ، اِنزو استایولا ، لیانِلّا کارِل ، ویتوریو آنتونوچی و




خلاصه داستان


W:85% دزد دو چرخه ، درباره کارگر بی کاری به نام آنتونیو ریچی است که بعد از مدّت ها بی کاری ، شغلی به عنوان چسبانندة آگهی های دیواری به دست می آورد ، امّا لازمة داشتن این شغل ، داشتن یک دوچرخه است. آنها دوچرخه ای داشته اند که برای گذران زندگی اکنون به گرو رفته ، به زحمت آن را از گرو در می آورند. در اوّلین روز کار ، هنگامی که آنتونیو سرگرم کار است ، دوچرخه اش توسّط جوانی دزدیده می شود. آنتونیو ، درمانده ، از بیم آن که مبادا بدون دوچرخه کارش را از دست بدهد با پسر کوچکش ، برونو ، جستجویی را در خیابان های رم آغاز می کند.

بعد از آن همه تلاش ، سرانجام دزد را می یابند. دزد جوان غش می کند و مردم محل ، دور او را می گیرند و به آنتونیو به خاطر تهمتش اعتراض می کنند. آنتونیو عاجز از اثبات اتّهام ، پسر جوان را رها می کند و با پسرش به راه خود می روند. آن ها در بازگشت ، دوچرخة بی صاحبی می بینند. آنتونیو سعی می کند دوچرخه را بدزدد ، امّا صاحب دوچرخه سرمی رسد. آنتونیو جلوی چشمان معصوم و وحشت زدة پسرش مورد ضرب و شتم مردم قرار می گیرد ، امّا سرانجام به ملاحظة پسرش ، ‌او را به پلیس تحویل نمی دهند و او را با همان حالت درماندگی رهایش می کنند.




درباره فیلم


چزاره زاواتینی ( Cesare Zavattini ) در مقام فیلم نامه نویس و ویتوریو دسیکا ( Vittorio De Sica ) در مقام کارگردان ، درعمدة آثارشان با یکدیگر همکار بودند. همکاری این زوج هنری بسیار موفقیّت آمیز بود و آن ها در دوران اوج نئورئالیسم در ایتالیا ، با هم بر قلّة افتخار بودند.


زاواتینی مدت درازی روزنامه نگار بود و این حرفه به او کمک کرد که جامعة خود و مردمان آن را بهتر بشناسد و با دردهای گریبان گیر توده ها بیشتر آشنا شود. فیلم نامه های نئورئالیستی زاواتینی آکنده از صراحت ، خشونت و صداقت بود و محتوای آن ها را بیشتر حقایق تلخ و سخت زندگی مردمی تشکیل می داد که هرگز مدافعی نداشته اند و ناگزیر انتقاد اجتماعی تندی در تمام این آثار مستتر است. زاواتینی موفّق شد اندیشة خود را برای مدّتی به تحقّق برساند و جزء پایه گذاران نهضتی با شد که نقطة عطفی در سینمای ایتالیا محسوب می شود.


دسیکا از کارگردانان معتبری بود که تا دهة 1950 یعنی پایان کار نئورئالیسم در این جنبش کار کرد. او از اواخر دهة1930 فیلم سازی را با یک سلسله کمدی سنّتی طبقة متوسّط آغاز کرد ، اما خیلی زود جذب موجی شد که سینمای ایتالیا را در می نوردید ، یعنی نوع جدیدی از واقع گرایی که آن را نئورئالیسم می نامیدند.


زاواتینی و دسیکا نخستین تجربه نئورئالیستی خود را در سال 1946 و با فیلم واکسی ارائه کردند ، اما دزد دوچرخه اوج سینمای نئورئالیستی دسیکا و زاواتینی ، و تابلویی زنده از اوضاع واحوال خاصّ ایتالیا ی بعد از جنگ بود. این فیلم بیش از واکسی مورد تحسین جهانی قرارگرفت ، چنان که برخی از منتقدان آن را مهم ترین فیلم پس از جنگ دانستند. زواتینی فیلم نامه را بر اساس رمانی از لوئیجی بارتولینی نوشت و دیدگاه خاص نئورئالیستی اش را به آن تزریق کرد.


بعد از جنگ ، بیکاری در شهرهای ایتالیا به اوج خود رسیده بود و به یکی از مهم ترین معضلات اجتماعی تبدیل شده بود و در این شرایط ، رمان بارتولینی به خوبی تصویر گر این فضا و موقعیت بود.

دزد دوچرخه با انبوه بیکارانی که برای به دست آوردن شغل لحظه شماری می کنند ، شروع می شود ، که آنتونیو ریچی نیز یکی از آنهاست. درادامه که آنتونیو ، کاری ساده و بی اهمیّت پیدا می کند ، هر لحظه ترس آن را دارد که این کار را از دست بدهد و سرانجام هم کارش در معرض خطر قرار می گیرد و تلاش او برای نگه داری شغلش به دزد شدنش منتهی می شود. کاری که ممکن است دیر یا زود همة بیکاران به آن دست بزنند. در واقع سراسر فیلم مملو از اشارات و نکات دقیقی است که همگی سعی دارند زوایای پنهان بیکاری ، قربانیان آن و نارسایی نظام اجتماعی را نشان دهند.


نکتة مهم دیگری که در فیلم وجود دارد ، همراهی پسر آنتونیو ( برونو ) با او درجریان جستجوست. او همچون ناظری است که فقر، زشتی ها و مشکلات اقتصادی ، اجتماعی جامعه ای را که در آن زندگی می کند ، می بیند و به ویژه جایگاه پدرش را ، که تنها حقارت و تنهایی نصیبش شده است و در انتقام گرفتن از جامعه ای که او را به این مرحله رسانده نیز ، ناموفق است. برونو در انتها با چشمان گریان همراه پدرش به راه می افتد در حالی که به نظر می رسد سراسر وجودش را خشم فرا گرفته.


این فیلم ، موفقیّتی جهانی به دست آورد و علاوه بر تجلیل های فراوان ، جایزة اسکار سال 1949 را به عنوان بهترین فیلم خارجی نیز به دست آورد. روایت سرگردانی قهرمان داستان در سطح گسترده ای مورد تقلید کارگردان های دیگری قرار گرفت. حتّی یک کمپانی آمریکایی پیشنهاد کرد که دسیکا و زاواتینی همین فیلم را مجدّداً در هالیوود بسازند ، اما آنها قبول نکردند ، زیرا واقعیّت این است که تمام قدرت دسیکا در بازسازی و تجسّم ایتالیای بعد از جنگ بود ، ایتالیای بی کار ، درمانده و فقیر و مردم مضطرب ، مأیوس و غمگین. هنر پیشة این فیلم یک فرد عادّی و یک کارگر معمولی بود که قبل از فیلم برداری خود مزّة بیکاری را چشیده بود و بعد از پایان فیلم هم باز بیکار ماند. به این ترتیب چگونه ممکن بود این فضا و آن آدم ها را در شهر مرفّه و لوکسی چون هالیوود و به کمک دکور و گریم مجسّم کرد.


این فیلم همه مولفه های سینمای نئورئالیستی را داشت ، از جمله بهره گیری از مکان های واقعی ، استفاده از هنرپیشه های غیر حرفه ای ، ماجرایی اجتماعی و تاثیر گذار و ... .

این فیلم به حق یکی از مهم ترین فیلم های نئورئالیستی و یکی بهترین فیلم های تاریخ سینمای ایتالیا است.



.
.
.
.
منبع : daneshnameh.roshd.ir
 

Similar threads

بالا