[ سینما ] - ديالوگ هاي خاطره انگيز و ماندگار سینما

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
رابرت(شعبده باز) خطاب به رقیبش:هيچوقت نفهميدی چرا اينكارارو ميكرديم..تماشاگرا حقيقت رو ميدونستند٬دنيا خيلی ساده است..تیره بخته..سختي و استواری گذر از زندگی هم داره..اما اگه بتوني مردم رو گول بزنی حتی واسه یه ثانیه٬و بتوني اونا رو شگفت زده كنی...بعدش یه چیز خیلی بخصوص می بینی "نگاهی که اون لحظه توی چشماشونه"

prestige 2006
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
آرتور:من اينطوري يه ايده رو در ذهنت قرار ميدم٬بهت می گم که:.."به فیل ها فکر نکن"....تو به چی فکر می کنی؟
-سایتو:فیل!
آرتور:،درسته، ولي اين فكر تو نيست٬چون ميدوني كه من اين فكر رو بهت دادم.ذهن هرکس هميشه مي تونه رد پيدايش افکار رو بگيره.

inception 2010

 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز

کیم (مگی گریس): لازم نیست که نگران باشی...
برایان (لیام نیسون): انگار به آب بگی خیس نباش!

Taken

 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
خانم چان : چرا امروز توي دفتر بهم زنگ زدين ؟

آقای چاو : کار خاصي نداشتم ، فقط مي خواستم صداتون رو بشنوم.

در حال و هوای عشق - وونگ کار وای
___ ___ ___
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگه خودتونو تنها احساس کردین و توی دشتی سر سبز سوار بر اسب به صورتتون آفتاب می تابید نگران نشید چون در بهشت هستید و قبلا مردید!

« گلادیاتور »
2000 آمریکا و انگلیس
کارگردان: ریدلی اسکات



 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
- می دونی قدیما اگر کسی رازی داشت که نمی خواست به بقیه بگه چه کار می کرد؟؟
- نظری ندارم ...
- از یک کوه بالا می رفت درختی پیدا می کرد و سوراخی توی اون میکند و رازش رو تو اون سوراخ آروم زمزمه می کرد. بعدش اون سوراخ رو با گل می پوشوند. و اون راز رو برای همیشه پنهان می کرد.
- چه سخت ! من بودم، بیخیالش میشدم.
- اما همه مثل تو نیستند.
-من یه آدم معمولی ام، رازی ندارم...

در حال و هوای عشق - وونگ کار وای
___ ___ ___
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
- (باربارا): ازت خواستم برام یه کاری بکنی...
- (دان جان): فقط یه کار نخواستی...خیلی چیزا خواستی...خیلی چیزای مختلف و بعدش...نتونستم همشو برات انجام بدم!
- خب ، وقتی یه مرد واقعا عاشق یه زنه، مشکلی با انجام کار براش نداره! براش هرکاری انجام میده...!
- آره...ولی فکر نمیکنی یکم یطرفه به نظر میرسه؟!
- نه نمیکنم!! به همین خاطر ـه که دوست داری اون فاحشه ها رو تو اون ویدئوها ببینی! چون مجبور نیستی براشون کاری انجام بدی...درسته؟؟
- آره...اونم یطرفه ست...مطمئنن!

Don Jon - 2013
___ ___ ____
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
چطور میتونی به مردی اعتماد کنی که هم کمربند میزنه و هم بند شلوار میپوشه؟
این مرد حتا به شلوار خودش هم اطمینان نداره!

روز و روزگاری در غرب /سرجيو لئونه


 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک دقیقه سکوت واقعی ، تا ابد طول میکشه ...

bande a part
__ __ __

 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
مورچه خوار: «بیش از هفتادهزار جور حشره توی این دنیا هست، بعد من فقط باید مورچه بخورم!»
___ ___ ___

 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز

+ رامبد جوان : ...در می زنی،من مثلا یه خانومم،
درو باز می کنم میگم بله...
تو یه جوری که من حالم بد نشه به من توضیح میدی که
ماشینمو دزد برده...
.
.
* پسر خاله : می خواستم بگم اگه به شما بگن
باباتون فردا می میره حاضری چه قدر پول بدی که نمیره؟

+ هر چی که دارمو ندارم...

* اگه بگن مادرتونم روش چی؟!

+ دیگه هر چی که دارمو ندارمو از اینورو اونور می تونم جور بکنم...

* اگه بگن خودتونم روش سه تایی؟!

+ چرا آخه...؟

* مثلنه دیگه...

+ دیگه نمی دونم باید چی کار کنم...

* نمی دونی؟

+ نه !

*ولی خوشحال باش...هیچکدومشون نمی میرن...
خودتم زنده می مونی...
یه ماشین قراضه جایه باباتو ننتو خودت به باد رفت!... به درکــــــــ!
___ ___ ____
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
دختر : او خواست تا مادرم را بفریبد .
سردار : بر پادشاهِ ما ناروا مبند .
دختر : او به تو شبیخون زد ای آسیابان .
سردار : پادشاهِ ما ؟
آسیابان : از این زن اندیشه ام نیست ؛ زیرا پیش از این بارها به آغوشِ مردمان رفته است !
زن : نامرد !
آسیابان : بی خبر نیستم .
زن : هر کَس را مُشتریانی است !
آسیابان : همسایگان ؟
زن : اگر من نمی رفتم پس کِه نانمان می داد ؟
دختر : تو با پدرم چه بد که نکردی !
زن : بَد کردم در سالِ بی برگی از گُرسنگی رهاندَمتان ؟
موبد : آه اینان چه می گویند ؛ سُخن از پلیدی چندان است که جایِ مَزدا اَهورا نیست . گاهِ آنست که ماه از رنگ بگردَد و خورشید نشانه هایِ سَهمناک بنماید . دانش و دینم می ستیزند و خرَد با مهر ؛ گویی پایانِ هزاره ی اهورایی است . باید به سراسرِ ایران زمین پندنامه بفرستیم !
زن : پندنامه بفرست ای موبد ، اما اندکی نان نیز بر آن بیفزای . ما مردمان از پند سیر آمده ایم و بر نان گُرسنه ایم !
____ ____ ____
مـــرگـــــــــ یــــزدگـــــــــرد / بــــهــــرامــــــ بـــیـــضـــایــــی



 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
- بـاید خـودم رو بـکُـشـم یـا هـمـه اونـایـی کـه دوسـش دارن...؟

La belle personne - 2008

 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
پـل : چـشـم هـای شـگـفـت انـگـیـزی داری، مـیـدونـستـی؟
نـبـایـد هـیـچـوقـت بـبـنـدیـشـون، حـتـی شـبا.

____ ____ ____

بـی وفـــا - 2002 | آدریـن لـیــن
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز

مسافر مرد: من یه ایده دارم که کاملا دیوونگیه، ولی اگه ازت نپرسمش.. بقیه عمرم همش منو اذیت میکنه
مسافر زن: چی؟
مسافر مرد: من میخوام بازم باهات صحبت کنم، اصلا نمیدونم وضعیت تو چطوره، ولی من حس میکنم یه جورایی اشتراکاتی داریم، درسته؟
مسافر زن: آره، منم همین طور
مسافر مرد: خب، عالیه، این کاریه که میکنیم.. اینجا با من توی ویانا پیاده شو و بیا شهر رو سیاحت کن
مسافر زن: چی؟
مسافر مرد: این جوری بهش فکر کن... 10 ، 20 سال برو جلوتر، باشه؟ و تو متاهل هستی.. ولی ازدواجت دیگه اون انرژی همیشگی رو نداره، شروع میکنی به سرزنش کردن شوهرت، راجع به تمام مردایی که توی زندگیت باهاشون آشنا شدی فکر میکنی و اینکه چه اتفاقی ممکن بود بیفته اگه تو با یکی از اونا همراه میشدی... من یکی از اونا هستم، پس بهش به عنوان یه سفر در زمان فکر کن، از اون موقع تا الآن... تا بفهمی چه چیزی رو از دست داده بودی، این یه لطف بزرگه به تو و شوهرت... تا بفهمی که تو چیزی رو از دست ندادی، منم به اندازه ی اون بی حال و خسته کننده ام و تو تصمیم درست رو گرفتی و واقعا خوشبختی.
مسافر زن: بزار کیفم رو بردارم.
____ ___ ____


before sunrise


 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
- می دونی ؟ بدون این ساعت لعنتی، بدون نقشه، بدون تبر، بدون هیچی...فقط می خوام آلاسکا باشم توی خود اونجا...طبیعت و شکار می دونی؟ درست توی طبیعت وحشی..

- فرض کن الان اونجایی، می خوای چی کار کنی ؟
- اینجاست که می تونم زندگی کنم، پسر!

« Into The Wild »
2007 آمریکا
کارگردان: شان پن
______________________________
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
- قبول دارم می تونه بهتر باشه اما خب بازیکن محبوبیه!
- دوست دخترش بی ریخته
- چه ربطی داره؟
- وقتی دوست دخترش بی ریخته یعنی اعتماد به نفس نداره!

« Moneyball »
2011 آمریکا



 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز

- من باهاش تموم کردم، دیگه اسمشو نیار!
- تو هنوز باهاش تموم نکردی
- چرا، الان نُه روزه که باهاش تموم کردم
- تا وقتی بدونی چند روزه باهاش تموم کردی، یعنی تموم نکردی!

درهای کشویی/ پیتر هاویت


 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
- او راه زیادی را طی کرده بود و آنقدر به رویای خود نزدیک شده بود که شکست خوردن محال بود اما او نمی دانست که رویایش از خود او عقب افتاده است!

« The Great Gatsby »
2013 آمریکا
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
جوآن ( کریستی آلی ) : راستشو بگو به من هری ، اون تنها آدم توی زندگیت بود یا اینکه پای زنهای دیگه ای هم وسط هســــت ؟
هری ( وودی آلن ) : اون تنها آدم زندگیم بود . خدا منو بکشه اگه دروغ بگــــم !
جوآن : هری ! تو به خدا اعتقـــــاد نداری !!!
هری: خب حالا که چی ؟ حتما اینکه ما توی این جهان تنها و بی هدف رها شدیم هم تقصیر منه ! نـــه ؟؟؟

ساختارشکنی هری/ وودی آلن



 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
- می خوای مامانتو ببینی؟ فردا ببرم پیشش ببینیش؟
- نه
- چرا؟
- می ترسم ازش..اون مرده
- چرا اینو میگی؟ اگه مرده بود که الان تو بیمارستان نگهش نمی داشتن و دستگاه رو ازش باز می کردن
- اگه دستگاه رو باز کنن می میره؟
- آره
- پس چرا باز نمی کنن؟
- چون نمی دونن مامانت دوس داره با دستگاه زنده بمونه یا دوس داره بمیره!
- دوس داره بمیره
- از کجا می دونی
- وقتی خودکشی کرده یعنی دوس داره بمیره!

« The Past »
2013 فرانسه
کارگردان: اصغر فرهادی


 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
كارآگاه: راستي، داشتن قلب يه نفر ديگه چه جور حسي داره؟
پاول: از حسي كه بعضي آدم ها با مغز خودشون دارن بهتره

بيست و يك گرم


 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز

آقای مجری : فامیل دلتنگی مثل چیه می مونه؟

فامیل دور : آقای مجری دلتنگی مثل کوفتگی تصادفه

اولش بدنت گرمه حالیت نیست

ولی یه دفعه دردش شروع میشه

و تازه می فهمی چی به سرت اومده !
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز

آرتور کرکلند (آل پاچینو): اصلاً چرا با زنت نمیری ؟

قاضی ریفورد: هه، زنم ؟
آخرین کار مشترکی که انجام دادیم ازدواج بود !

و عدالت برای همه | And Justice for All
1979
نورمن جیوسون

 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی کسی رو که دوست داری رو از دست میدی ، اون واقعا رهات نمیکنه بلکه میره به قسمت مخصوصی تو قلبت. من نمیخوام تو قلبم باشه،میخوام اینجا پیشم باشه.

فرنکن‌وینی
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
رونالد وودروف بعضی مواقع فکر میکنم اونقدر دارم برایِ زندگی میجنگم، که وقتی برای زندگی کردن ندارم.

باشگاه خریداران دالاس

 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
شهاب حسینی:

خداوند روز اول افتاب را افرید
روز دوم دریا را
روز سوم صدارا
روز چهارم رنگ ها را
روز پنجم حیوانات را
روز ششم انسان را
و روز هفتم خداوند اندیشید دیگر چه چیزی را نیافریده است پس تو را برای من افرید!

سریال مدار صفر درجه


 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
تايلر-آقايون. به باشگاه مشت زني خوش اومدين
-اولين قانون باشگاه مشت زني اينه که
-در مورد باشگاه مشت زني با کسي حرفي نمي زنيد
-دومين قانون باشگاه مشت زني اينه که
-در مورد باشگاه مشت زني با کسي حرفي نمي زنيد
-سومين قانون باشگاه اينه که
-اگه يه نفرد داد بزنه بسه يا از حال بره يا با دست به زمين بزنه دعوا تمومه.
-چهارمين قانون اينه که
-توي هر دعوا فقط دو نفر ميتونن باشن
-قانون پنجم
-هر نوبت فقط يه دعوا
-قانون ششم. پوشيدن پيراهن و کفش ممنوعه
-قانون هفتم.يه مبارزه تا جايي ادامه پيدا ميکنه
که ادامه پيدا مي کنه
-و قانون هشتم و آخر اينه که
-اگه شب اوليه که به باشگاه مشت زني مي آيد
-بايد مبارزه کنيد
___ ___ ____
Fight Club /باشگاه مشت زنی



 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیگر نمی خواهم کسی به من عادت کند... من به کسی عادت کنم. یک روز باید جدا شد ! باید تنها ماند ! باید شکست !
اما در این شکستگی ، تنها، فقط به تو فکر می کنم. من از اعتیاد تو
خلاص نشدم... شاید خودم را پیدا کردم.

شب یک ، شب دو |بهمن فرسی |
____ ____ _____
 

Similar threads

بالا