سفال، نماد فرهنگ مشترك ايران و آسياي ميانه
از چگونگي ساخت و پرداخت نخستين اشياء سفالي و ماهيت ظهور اين پديده در صحنه زندگي اقوام آسياي ميانه اطلاع دقيقي در دست نيست و حاصل كاوشها و بررسيهاي باستان شناسي تاكنون معلوم داشته است كه «تپه جيتون» واقع در 20 كيلومتري شمال غرب عشق آباد كهن ترين زيستگاه عصر نوسنگي و آغاز دوران كشاورزي در آسياي ميانه و يكي از خاستگاههاي اوليه ظرفهاي سفالي بوده است
خلاصه مقاله
سفال، نماد فرهنگ مشترك ايران و آسياي ميانه
كليد واژه ها: سفالگري، آسياي ميانه، جيتون، آنو، تركمنستان، سمرقند، دشت درگز، تپه حصار
از چگونگي ساخت و پرداخت نخستين ظرفهاي سفالي و ماهيت ظهور اين پديده در صحنه زندگي اقوام آسياي ميانه اطلاع دقيقي در دست نيست اما حاصل كاوشهاي باستان شناسي تاكنون معلوم داشته است كه تپه جيتون واقع در جنوب تركمنستان يكي از خاستگاههاي اوليه ظروف سفالي بوده است.
سفالهاي مرحله آغازين جيتون با گلي مخلوط با بقاياي گياهي ساخته شده و آن سفالها در سه محوطه باستاني ايران به نامهاي تپه سنگ چخماق شاهرود، تورنگ تپه گرگان و يارم تپه گنبد كاوس بدست آمده است.
در نيمه هزاره چهارم پيش از ميلاد يا پايان نوسنگي فرهنگ جيتون به صورت دو فرهنگ منطقه اي شرقي و غربي تقسيم شد. بخش غربي دشتهاي جنوب غربي تركمنستان و دره سومبار در تركمنستان را با جلگه هاي مشهد و گرگان در ايران پيوند مي داد و بخش شرقي از جنوب تركمنستان تا جئوكسيور گسترده شد كه همانند فرهنگ رايج در دشت درگز و دره رود اترك در ايران بود. فرهنگهاي شاخص اين دوره ، آنو و نمازگاه در تركمنستان است.
در اواخر هزاره سوم و اوايل هزاره دوم پ.م فرهنگ سفال خاكستري از قلب آسياي ميانه ظهور كرد و در شمال شرقي نجد ايران گسترش يافت. شباهت سفالهاي خاكستري بدست آمد در كوهپايه هاي غرب عشق آباد با آثار بدست آمده از تپه حصار دامغان در شمال شرق ايران انكار ناپذير است، تا جايي كه مي توان گفت خاستگاه آنها يك فرهنگ واحد بوده است.
از گورهاي دره رودوخش در تاجيكستان سفالهاي فراواني با كيفيت بسيار عالي جمع آوري شده كه به اعتقاد برخي با مهاجرت آريايي ها به تاجيكستان ارتباط دارد. از آن گونه سفالها كه با حضور آريايي ها مرتبط دانسته شده در بسياري از محوطه هاي حاشيه كوير ايران و از جمله در تپه سيلك كاشان به فراواني يافت شده است. در دوران هخامنشي و اشكاني و ساساني كه بخش وسيعي از سرزمينهاي آسياي ميانه قلمرو آن امپراطوريها محسوب مي شد به شيوه اي يكسان صنعت سفالگري در سراسر ايران رايج بود.
در قرن هفتم ميلادي ظهور اسلام در كشورهاي آسياي ميانه به عنوان يك مذهب فراگير بر بسياري از جنبه هاي زندگي از جمله صنعت سفالگري تاثير گذاشت. در آغاز شكلها و طرحهاي تزئيني تازه اي رواج يافت كه از هنر كهن ايران و آسياي ميانه الهام گرفته بود.
در بين سده هاي نهم تا دوازدهم ميلادي سفالگري در آسياي ميانه از رونق بسيار زيادي برخوردار بوده و منطقه افراسياب در سمرقند فعاليترين مركز تهيه انواع سفال به شمار مي رفت كه همپاي آن در ايران، نيشابور و ري و جرجان بود.
از سده نهم ميلادي، سفالهاي لعابدار در سرتاسر آسياي ميانه و ايران محبوبيت تام يافتند و منطقه افراسياب در نزديكي سمرقند و نيشابور در خراسان از جمله مراكز توليد انواع سفال لعابدار بشمار مي رفتند.سفالهاي توليد شده در آن مراكز با سفالهايي كه در زيستگاههاي متعدد ايران ( در مرزهاي امروزي) ساخته مي شدند از جهت فرم و رنگ و لعاب و نقش وجوه مشترك فراواني داشتند ودر ساخت نيز ار تكنيكهاي يكسان برخوردار بودند.
در سده هاي سيزدهم و چهاردهم به دنبال يورش مغول ها موضوعات تصويري جاي خود را به طرحهاي پيچيده گياهي دادند.
در اواخر سده چهاردهم و اوايل سده پانزدهم پيشرفت تازه اي در توليد سفالهاي لعابدار حاصل شد و بدليل تماسهاي گسترده بازرگاني بين دولت تيموري و كشورهاي ديگر، در سده پانزدهم نوع تازه اي از سفال كه به تقليد از چيني ساخته مي شد، در آسياي ميانه پديد آمد. مراكز اصلي ساخت آن ظرفها بخارا، شهر سبز، مرو، نسا، اورگنج و سمرقند بود. در ايران اين نوع سفال بخصوص در دوران صفويه بسيار جالب توجه واقع شده و رواج فراوان يافت. شباهتهاي زياد گونه ها، فرمها، تكنيك هاي ساخت، نقشها ، لعابها و كاربرد سفالها تا اواسط قرن نوزدهم ميلادي را به جرات مي توان از جمله پيوند هاي فرهنگي – هنري ايران و آسياي ميانه به حساب آورد.
سفال، نماد فرهنگ مشترك ايران و آسياي ميانه
كليد واژه ها: سفالگري، آسياي ميانه، جيتون، آنو، تركمنستان، سمرقند، دشت درگز، تپه حصار
از چگونگي ساخت و پرداخت نخستين ظرفهاي سفالي و ماهيت ظهور اين پديده در صحنه زندگي اقوام آسياي ميانه اطلاع دقيقي در دست نيست اما حاصل كاوشهاي باستان شناسي تاكنون معلوم داشته است كه تپه جيتون واقع در جنوب تركمنستان يكي از خاستگاههاي اوليه ظروف سفالي بوده است.
سفالهاي مرحله آغازين جيتون با گلي مخلوط با بقاياي گياهي ساخته شده و آن سفالها در سه محوطه باستاني ايران به نامهاي تپه سنگ چخماق شاهرود، تورنگ تپه گرگان و يارم تپه گنبد كاوس بدست آمده است.
در نيمه هزاره چهارم پيش از ميلاد يا پايان نوسنگي فرهنگ جيتون به صورت دو فرهنگ منطقه اي شرقي و غربي تقسيم شد. بخش غربي دشتهاي جنوب غربي تركمنستان و دره سومبار در تركمنستان را با جلگه هاي مشهد و گرگان در ايران پيوند مي داد و بخش شرقي از جنوب تركمنستان تا جئوكسيور گسترده شد كه همانند فرهنگ رايج در دشت درگز و دره رود اترك در ايران بود. فرهنگهاي شاخص اين دوره ، آنو و نمازگاه در تركمنستان است.
در اواخر هزاره سوم و اوايل هزاره دوم پ.م فرهنگ سفال خاكستري از قلب آسياي ميانه ظهور كرد و در شمال شرقي نجد ايران گسترش يافت. شباهت سفالهاي خاكستري بدست آمد در كوهپايه هاي غرب عشق آباد با آثار بدست آمده از تپه حصار دامغان در شمال شرق ايران انكار ناپذير است، تا جايي كه مي توان گفت خاستگاه آنها يك فرهنگ واحد بوده است.
از گورهاي دره رودوخش در تاجيكستان سفالهاي فراواني با كيفيت بسيار عالي جمع آوري شده كه به اعتقاد برخي با مهاجرت آريايي ها به تاجيكستان ارتباط دارد. از آن گونه سفالها كه با حضور آريايي ها مرتبط دانسته شده در بسياري از محوطه هاي حاشيه كوير ايران و از جمله در تپه سيلك كاشان به فراواني يافت شده است. در دوران هخامنشي و اشكاني و ساساني كه بخش وسيعي از سرزمينهاي آسياي ميانه قلمرو آن امپراطوريها محسوب مي شد به شيوه اي يكسان صنعت سفالگري در سراسر ايران رايج بود.
در قرن هفتم ميلادي ظهور اسلام در كشورهاي آسياي ميانه به عنوان يك مذهب فراگير بر بسياري از جنبه هاي زندگي از جمله صنعت سفالگري تاثير گذاشت. در آغاز شكلها و طرحهاي تزئيني تازه اي رواج يافت كه از هنر كهن ايران و آسياي ميانه الهام گرفته بود.
در بين سده هاي نهم تا دوازدهم ميلادي سفالگري در آسياي ميانه از رونق بسيار زيادي برخوردار بوده و منطقه افراسياب در سمرقند فعاليترين مركز تهيه انواع سفال به شمار مي رفت كه همپاي آن در ايران، نيشابور و ري و جرجان بود.
از سده نهم ميلادي، سفالهاي لعابدار در سرتاسر آسياي ميانه و ايران محبوبيت تام يافتند و منطقه افراسياب در نزديكي سمرقند و نيشابور در خراسان از جمله مراكز توليد انواع سفال لعابدار بشمار مي رفتند.سفالهاي توليد شده در آن مراكز با سفالهايي كه در زيستگاههاي متعدد ايران ( در مرزهاي امروزي) ساخته مي شدند از جهت فرم و رنگ و لعاب و نقش وجوه مشترك فراواني داشتند ودر ساخت نيز ار تكنيكهاي يكسان برخوردار بودند.
در سده هاي سيزدهم و چهاردهم به دنبال يورش مغول ها موضوعات تصويري جاي خود را به طرحهاي پيچيده گياهي دادند.
در اواخر سده چهاردهم و اوايل سده پانزدهم پيشرفت تازه اي در توليد سفالهاي لعابدار حاصل شد و بدليل تماسهاي گسترده بازرگاني بين دولت تيموري و كشورهاي ديگر، در سده پانزدهم نوع تازه اي از سفال كه به تقليد از چيني ساخته مي شد، در آسياي ميانه پديد آمد. مراكز اصلي ساخت آن ظرفها بخارا، شهر سبز، مرو، نسا، اورگنج و سمرقند بود. در ايران اين نوع سفال بخصوص در دوران صفويه بسيار جالب توجه واقع شده و رواج فراوان يافت. شباهتهاي زياد گونه ها، فرمها، تكنيك هاي ساخت، نقشها ، لعابها و كاربرد سفالها تا اواسط قرن نوزدهم ميلادي را به جرات مي توان از جمله پيوند هاي فرهنگي – هنري ايران و آسياي ميانه به حساب آورد.
مقدمه:
يكجانشيني ايجاب مي كرد كه انسان، ابزار و وسايلي متناسب با شيوه جديد زندگي ابداع كند تا نيازهاي روزمره خود را به كمك آنها مرتفع سازد. در زندگي يكجانشيني كه توام با دوران گردآوري غذا بود، « ظرف» و جاي ذخيره مواد غذايي جايگاه مهمي داشت و انسان آن پديده مهم و حياتي را از خاك كه فراوانترين و ارزان ترين مواد و در همه جا قابل دسترسي بود ساخت.
ظرفهاي گلي اين قابليت را داشت كه بر اثر حرارت به ماده اي سخت و مقاوم به نام « سفال» تبديل شود و علاوه بر كاربرد ذخيره، به عنوان ظرفهاي كوچك دم دستي و ظرف پخت و پز به طور روزمره مورد استفاده قرار گيرد.
كثرت استفاده از سفال و خاصيت شكندگي آن، توليد انبوه را در پي داشت و بقاياي ظرفهاي سفالي در محوطه هاي باستاني و زيستگاههاي بشري بيشتر از هر عنصر فرهنگي ديگر باقي ماند.از آنجا كه سفال همواره به عنوان كارآمدترين عنصر از دوران نوسنگي تا دهه هاي اخير در عرصه زندگي انسان حضور داشت، مناسب ترين وسيله براي هنرنمايي و تجلي گاه افكار و اعتقادات و علوم و فنون و اقتصاد و ارتباط اقوام و ملتها محسوب مي شد. بنابراين مطالعه اشياء سفالي به جا مانده از اقوام مختلف در زمانهاي گوناگون به پژوهشگران امكان مي دهد تا از جنبه هاي گوناگون جوامع سازنده آن اشياء را بهتر بشناسد.
يكجانشيني ايجاب مي كرد كه انسان، ابزار و وسايلي متناسب با شيوه جديد زندگي ابداع كند تا نيازهاي روزمره خود را به كمك آنها مرتفع سازد. در زندگي يكجانشيني كه توام با دوران گردآوري غذا بود، « ظرف» و جاي ذخيره مواد غذايي جايگاه مهمي داشت و انسان آن پديده مهم و حياتي را از خاك كه فراوانترين و ارزان ترين مواد و در همه جا قابل دسترسي بود ساخت.
ظرفهاي گلي اين قابليت را داشت كه بر اثر حرارت به ماده اي سخت و مقاوم به نام « سفال» تبديل شود و علاوه بر كاربرد ذخيره، به عنوان ظرفهاي كوچك دم دستي و ظرف پخت و پز به طور روزمره مورد استفاده قرار گيرد.
كثرت استفاده از سفال و خاصيت شكندگي آن، توليد انبوه را در پي داشت و بقاياي ظرفهاي سفالي در محوطه هاي باستاني و زيستگاههاي بشري بيشتر از هر عنصر فرهنگي ديگر باقي ماند.از آنجا كه سفال همواره به عنوان كارآمدترين عنصر از دوران نوسنگي تا دهه هاي اخير در عرصه زندگي انسان حضور داشت، مناسب ترين وسيله براي هنرنمايي و تجلي گاه افكار و اعتقادات و علوم و فنون و اقتصاد و ارتباط اقوام و ملتها محسوب مي شد. بنابراين مطالعه اشياء سفالي به جا مانده از اقوام مختلف در زمانهاي گوناگون به پژوهشگران امكان مي دهد تا از جنبه هاي گوناگون جوامع سازنده آن اشياء را بهتر بشناسد.
زمان و مكان رواج شيوه هاي سفالگري در آسياي ميانه
از چگونگي ساخت و پرداخت نخستين اشياء سفالي و ماهيت ظهور اين پديده در صحنه زندگي اقوام آسياي ميانه اطلاع دقيقي در دست نيست و حاصل كاوشها و بررسيهاي باستان شناسي تاكنون معلوم داشته است كه «تپه جيتون» واقع در 20 كيلومتري شمال غرب عشق آباد كهن ترين زيستگاه عصر نوسنگي و آغاز دوران كشاورزي در آسياي ميانه و يكي از خاستگاههاي اوليه ظرفهاي سفالي بوده است
[1]. براساس مطالعه فرم و تزئين سفالهاي فرهنگ جيتون سه مرحله آغازين، مياني و پاياني را طي كرده[2] و هر مرحله عرصه گسترش ويژه اي داشته است. مكانهاي دربرگيرنده مرحله آغازين فرهنگ جيتون در اواسط هزاره ششم پيش از ميلاد كه زمان ظهور هنر در تركمنستان دانسته شده1، علاوه بر تپه جيتون در چوپان تپه و توگولوك تپه ديده شده2 و مرحله مياني درلايه هاي بالايي چوپان تپه، توگولوك تپه، بمي، بسيجك تپه، موند جوقلي تپه و چاگيلي تپه بوده است3. فرهنگ مرحله پاياني جيتون هم در بمي و چاليگي شناسايي شده است4. اگرچه ضمن تعريف جامعي كه از تمدن حصار در كتاب تاجيكان آورده شده، به صراحت نوشته شده است كه « خصوصيت ديگر اين تمدن از آن عبارت است كه در بين يادگارهاي آن هيچ اثري از اسباب و افزار سفالي ديده نمي شود5 » سفالهاي دوره نوسنگي در نواحي جنوبي تاجيكستان معروف به فرهنگ حصار و شمال شرق آسياي ميانه تا ناحيه سميرچه نيز يافت شده است6. از عصر نوسنگي در جان باز قلعه خوارزم نيز سفالهاي متنوع و فراواني ديده شده است7.
مرحله پاياني نوسنگي تا نيمه دوم هزاره چهارم پ.م ادامه يافت و فرهنگ جيتون با پذيرش تغييرات محلي به صورت فرهنگهاي منطقه اي درآمد. در اين مرحله مي توان تقسيم فرهنگ جيتون را به دو فرهنگ منطقه اي شرقي و غربي مشاهده كرد. بخش غربي در دشتهاي جنوب غربي تركمنستان و بخش شرقي از جنوب تركمنستان تا
« جئوكسيور » و دشت درگز و دره بالاي رود اترك گسترش يافت8. مكانهاي شاخص استقرار شاخه غربي فرهنگ جيتون تپه هاي آنو و نمازگاه و مكانهاي استقرار شاخه شرقي، آلتين تپه و زيستگاههاي واحه جئوكسيور بود9.
تپه آنو شامل دو تپه شمالي و جنوبي در 12 كيلومتري شهر عشق آباد واقع است. تپه شمالي دربرگيرنده سفالهايي از دوره نوسنگي تا دوره برنز و سفالهاي تپه جنوبي متعلق به دوره آهن مي باشد
مرحله پاياني نوسنگي تا نيمه دوم هزاره چهارم پ.م ادامه يافت و فرهنگ جيتون با پذيرش تغييرات محلي به صورت فرهنگهاي منطقه اي درآمد. در اين مرحله مي توان تقسيم فرهنگ جيتون را به دو فرهنگ منطقه اي شرقي و غربي مشاهده كرد. بخش غربي در دشتهاي جنوب غربي تركمنستان و بخش شرقي از جنوب تركمنستان تا
« جئوكسيور » و دشت درگز و دره بالاي رود اترك گسترش يافت8. مكانهاي شاخص استقرار شاخه غربي فرهنگ جيتون تپه هاي آنو و نمازگاه و مكانهاي استقرار شاخه شرقي، آلتين تپه و زيستگاههاي واحه جئوكسيور بود9.
تپه آنو شامل دو تپه شمالي و جنوبي در 12 كيلومتري شهر عشق آباد واقع است. تپه شمالي دربرگيرنده سفالهايي از دوره نوسنگي تا دوره برنز و سفالهاي تپه جنوبي متعلق به دوره آهن مي باشد
10. براساس مشخصات سفالهاي كشف شده از تپه هاي آنو، فرهنگ آن منطقه به چهار دوره IA ، IB ، II و III تقسيم مي شود. سفالهاي فرهنگ آنوي IA در اطراف تجن و واحه عشق آباد در تركمنستان و دره بالاي اترك، واحه تهران و نزديك دامغان در ايران پراكنده شده است11. سفال فرهنگ آنوي IB كه با نمازگاه I هم عصر و مشابه است، در قره تپه نزديك شهر ارتيق و نمازگاه تپه در تركمنستان و حوالي شهرهاي گنبد كاوس و درگز در ايران ديده شده است12. فرهنگ آنوي II كه با نمازگاه II معاصر و حوزه گسترش آن در تركمنستان تپه هاي يلكين تپه، آنو، قره تپه و نمازگاه و در ايران، دشت درگز، اطراف گرگان و دره اترك مي باشد13.
هم زمان با فرهنگ نمازگاه III در آنو گسستگي وجود دارد، سفالهاي اين فرهنگ در قره تپه تركمنستان و دره اترك و شيروان و گرگان و درگز ايران مشاهده شده است
هم زمان با فرهنگ نمازگاه III در آنو گسستگي وجود دارد، سفالهاي اين فرهنگ در قره تپه تركمنستان و دره اترك و شيروان و گرگان و درگز ايران مشاهده شده است
1. فرهنگ دوره برنز در تپه آنو از دوره آنوي III شناسايي شده و در تپه نمازگاه آثار دوره هاي سه گانه IV و V و VI معرف فرهنگ برنز بوده است2. جايگاه اين فرهنگ علاوه بر آنو و نمازگاه در خاپوز تپه ، اطراف تجن و ده محل در حاشيه جنوبي تركمنستان و نيز دشت درگز، شيروان، اطراف گرگان و تپه حصار دامغان بوده است3.
آلتين تپه كه يكي از مكانهاي شاخص شاخه شرقي فرهنگ برخاسته از جيتون محسوب مي گردد، در دهكده مينا در جنوب شهر تجن در تركمنستان واقع است. اين محوطه از 15 لايه باستاني تشكيل شده كه لايه هاي 9 تا 15 آن مربوط به مرحله پاياني دوره نوسنگي و لايه هاي 4 تا 8 مربوط به دوره برنز قديم و لايه هاي 1 تا 3 مربوط به دوران برنز مياني و متعلق به اواسط هزاره سوم پيش از ميلاد است. سفال مربوط به اين دوره كه از نوع سفال لايه چهارم نمازگاه است و سطح آلتين تپه را پوشانده
آلتين تپه كه يكي از مكانهاي شاخص شاخه شرقي فرهنگ برخاسته از جيتون محسوب مي گردد، در دهكده مينا در جنوب شهر تجن در تركمنستان واقع است. اين محوطه از 15 لايه باستاني تشكيل شده كه لايه هاي 9 تا 15 آن مربوط به مرحله پاياني دوره نوسنگي و لايه هاي 4 تا 8 مربوط به دوره برنز قديم و لايه هاي 1 تا 3 مربوط به دوران برنز مياني و متعلق به اواسط هزاره سوم پيش از ميلاد است. سفال مربوط به اين دوره كه از نوع سفال لايه چهارم نمازگاه است و سطح آلتين تپه را پوشانده
4، در شهر سوخته سيستان، تپه قشه توت تربت جام5، دشت درگز و محمدآباد گرگان به وفور ديده مي شود6. محوطه باستاني جئوكسيور نيز كه خاستگاه ديگر آن فرهنگ است در 20 كيلومتري شهر تجن واقع شده و آثار و اشيا فراواني كه در آن محل بدست آمده امكان داده است تا نمودار دقيق و كاملي از چگونگي تحول فرهنگهاي مستقر در آنها طي هزاره چهارم پيش از ميلاد ترسيم گردد7. گستره سفالهاي نوع ژئوكسيور در تركمنستان، آلتين پته و خاپوزتپه8، و در ايران لايه هاي فوقاني شهر سوخته سيستان است9.
اگرچه در مجموع فرهنگهاي جنوب غربي آسياي ميانه و عمدتا تركمنستان جنوبي به نسبت كهن تر و متنوع تر از نواحي شرقي و شمال شرقي مي باشند اما از دوران برنز و پس از آن نواحي نيز آثار و محوطه هايي وجود دارند كه مطالعه صنعت سفالگري را در گذشته ممكن مي سازند: در جان باز قلعه واقع در منطقه خوارزم مقدار قابل توجهي سفال مزين به اثر مهر مربوط به اواخر هزاره چهارم و هزاره سوم پيش از ميلاد به دست آمده است
اگرچه در مجموع فرهنگهاي جنوب غربي آسياي ميانه و عمدتا تركمنستان جنوبي به نسبت كهن تر و متنوع تر از نواحي شرقي و شمال شرقي مي باشند اما از دوران برنز و پس از آن نواحي نيز آثار و محوطه هايي وجود دارند كه مطالعه صنعت سفالگري را در گذشته ممكن مي سازند: در جان باز قلعه واقع در منطقه خوارزم مقدار قابل توجهي سفال مزين به اثر مهر مربوط به اواخر هزاره چهارم و هزاره سوم پيش از ميلاد به دست آمده است
10.
و در دره پايين زرافشان از تپه زمان بابا نيز سفالهايي كشف شده اند كه به شيوه كنده كاري و اثر مهر و نقش تزئين شده و به دوره برنز تعلق دارند
و در دره پايين زرافشان از تپه زمان بابا نيز سفالهايي كشف شده اند كه به شيوه كنده كاري و اثر مهر و نقش تزئين شده و به دوره برنز تعلق دارند
11.
در تاگسيكين از نواحي خوارزم هم قبرستاني مربوط به دوران برنز حفاري شده و علاوه بر اشيا تزئيني برنزي و طلايي مقدار فراواني ظرف سفالي كشف شده است