http://www.civilica.ir
امير حسين حبشي زاده
امير حسين حبشي زاده
كلمه ي گوتيك منسوب به سبكي است كه معماري اروپايي بين اولين نيمه ي قرن 12 و پايان قرن 15 را مشخص مي كند . اصل و پايه ي آلماني ( ژرمني ) يا آنهايي كه به طور برجسته در سرزمينهاي ژرمن پراكنده شده اند را به ذهن مي رساند .بنابراين اين يك سو تفاهم است . اين سبك در طي دوره ي رنسانس ابداع شد و توسط ( فيلارته و آنتونيو مانتي ) در رساله هايشان براي بيان يك قضاوت منفي در يك تفكر هنر كه بربري باشد مورد استفاده قرار گرفت . براي آنها و براي ( واساري ) صفت گوتيك موهم و خفت آور , احتمالا مانند كلمه ي خرابگري علم و هنر , در استفاده بود كه ياد آور حملات دوره ي ميانه و نشانگر چيزي بود كه در هماهنگي با سنن باستاني نبود . با ارزيابي مجدد هنر قرون وسطي كه در قرن 18 شروع شده اين نام در يك ويژگي منفي گم شده براي يك زمان كوتاه همچنين هدف يك ستيزه يبن دو گروه از دانشمندان سود . يك گروه دانشمندان آلماني كه ( پيرو گوته ) ادعا كردند كه ويژگي ژرمن گوتيك يك Arcitectur Deutsch است درحاليكه يك گروه كوچكي از دانشمندان فرانسه مي خواستند ان را فرانسوي نام گذاري كنند . آشكارا مورد دوم برتر مي باشد چرا كه واژه ي گوتيك قبلا به طور وسيعي شايع شده بود . با نگاهي اجمالي يه بخش پيكره نگارند كه وقف معماري گوتيك شده . انسان بدون شك با حضور بسيار گسترده ي كليسا ها و كاتدردال ها در فرانسه برخورد مي كند . شكي در مورد اصل و ريشه هاي اين سبك وجود ندارد .
در جزيره ي فرانسه ي باستاني ( isle du france ) منطقه اي با مركزيت پاريس توسط رود خانه هايي مانند يك جزيره احاطه شده بود . مي توان سال بنيان نهادن آن را 1144 افتتاح موقرانه ي دسته ي كر ( سرايندگان ) با حضور درگاه سلطنتي در نظر گرفت . همانطور كه نام اولين كليساي گوتيك دير سنت دنيس كه خيلي از پاريس دور نيست را نشان مي دهد . توسط Abbot sugerico ملهم و ساخته شده است ( حدود 1081-1151 ) در لاتين suitegeri در تضاد با سبك زاهدانه و عريان رومانسك توسط سنت برنارد پيشنهاد شد . او هيچ چيزي را در مكان هاي پرستش نمي خواست كه امكان داشت حواس و توجه فرد را از مراقبه و رابطه ي مستقيم و خودماني با خدا پرت كند . abbot sugero زيبايي و كمال كار هنري را تحريكي در گرفت تا فرد را از زمين به سوي الوهيت ببرد در نتيجه او به كليسا به عنوان نماينده ي مستحكمي از اشتياق و نور و انرژي فكر مي كرد . نور كه به سمت پايين مي تابد منسوب به استفاده از برافراشتگي بود در حاليكه در كليسا هاي رومانسك فضا وجود ثابت و جامد شده بود و نور با سختي از طريق پنجره هاي كوچك وارد مي شد . در بنت دنيس يك رديف بلند از پنجره ها فضاي عمودي را كه به سمت آسمانها افكنده مي شد بوجود آورد .
Abbot sugerio مفهوم هنر را در سطر بسيار واضحي از يك شعر بيان كرد : كار هنري شرافتمردانه مي درخشد / اما كار در ارتفاع مي درخشد / بايد ذهن را پاك كند / براي نور واقعي به سوي نور واقعي /نوري كه عيسي آستانه ي آن است .
اين تصديق نمي كند كه معماري گوتيك يك مخترع يا مبدع داشته است . تصويري از Abbot sugerio
نمونه ي خوبي از يك جريان نظري است كه قبلا در زمينه هاي روحاني و هنري در آن زمان در جريان بود . نفوذ تكنيكهاي ساخت و ساز از ديگر فرهنگها (شرقي يا نورمان) احتمالا تاثير بيشتري تباين با عرفان سنت برنارد داشته كه مراقبه اي آرام و ساكت و مهار شده در زمين داشت .
عناصر ساخت و سازي كه استفاده از گوتيك را مشخص و مجاز كرده قبلا وجود داشته و برخي از مواقع مورد استفاده بوده است . قوسهاي نوك تيز مي توانند در كليساهاي رومانسك از قبيل كاتدرالي كه در le mans و در باسيليكاي sace coeure در paray-le-menial ديده مي شود .طاق ها با سبك ارمني شان ممكنست نمونه هايي از معماري رومانسك در ايتالياي شمالي سمن با سيانو در lodi vecchio و در فرانسه دانسته مي شوند . و معماران نورمان قبلا از طاقسازي –تويزه چلسپايي براي حفاظت از سنگ سنگين پوشاننده در كاتدردال دورهام استفاده كرده بودند . از اينرو در جايگزيني سقف سازي چوبي را كه كمتر با شكوه بود و راحت طعمه ي حريق مي شد را حل كردند .
بعضي تاريخ نويسان هنر , ارنست .ج.گامبريچ , در ميان محبوب ترين ها سير تكاملي تكنيكهاي ساخت و سازي را به عنوان چراغ راهنماي معماري گوتيك , آزمايشگاه بزرگي براي تجربه هاي ابداعي مي بيند .
بر آمدگي هاي چليپايي مورد استفاده براي طاق ها باعث مي شوند سنگ پوشاننده حقيقتا يك لفاف ( پر كننده ) كه به بخشهاي مثلثي وارد شده به نظر برسد . كه توسط ستونها مي توانند حمايت شده و شكل بگيرند . سپاس از اين ستونها كه ديوار سنگين بيروني كه طاقهاي كليساي رومانسك را سر پا نگه داشتتدرا زائد مي كند . گامبريچ نوشت : پس معماري ايده آل و مطلوب در حال ساخت كليساهايي با همان روش كه ما گلخانه ها را مي سازيم بود . در واقع خلق يك چهار چوب يا اسكلتي از سنگ كه قادر به حمايت و در كنار هم نگه داشتن كل ساختمان باشد . در روش مشابهي " لوكوربوزيه " ديوار هاي حمال را حذف كرد و با سنگ جانشين كرد . و از ستونها ( جرز ) هايي استفاده كرد كه پيرامون ساختار را از شرايط ساختاري رها مي كرد و جاي گذاري يك رديف پنجره هاي نواري را مجاز مي كرد .
اين مفهوم ساختاري در هر بخش ساختماني مدرن قابل رويت است . معماران گوتيك با مشكلات افزوده بيكرانشان قصد در خلق يك " ديوار شفاف " با مدخل هاي بزرگ عمودي كه تعيين شده بود داشتند .
كه پنجره هايي باشند كه نور را عنصر حياتي كاتدردال هايشان مي كردند . ( همان طور كه sugerio قصد داشت ) . در بعضي از موارد به نظر مي رسيد كه سردرها نقش بنيادي در ساخت فضا براي پنجره هاي افراشته ي رنگي و بطور فزاينده بزرگ داشته باشند .
راهب هاي سيسترس عليه نماي عمودي ساختمانهاي گوتيك اعتراض كردند , قائم و عمودي بودن كه راهب هاي سيتريس عليه آن اعتراض كرده بودند " ارتفاع بسيار زياد , حجم اغراق شده , تزئينات مجلل كليساها را كه كنجكاوي را بر مي انگيخت و تمركز با ايمان را كم مي كرد .
بدون يك كاهش موثر در موثر در وزن ساختار و استفاده از قوسهاي نوك تيز نمي توانست امكانپذير باشد
دليل ساده بود . نيم دايره ي يك قوس نوك تيز با 180 درجه اش , ارتفاع يك ساختمان و فاصله ي بين ديوار هاي بيروني يا بين جرز ها شرط مي كند . راه حل جاي دادن دو قطعه ي دايره اي كنار يكديگر بود . قوس نوك تيز مزيت متنوع بودن و بنابراين سازگارا بودن با با نياز هاي ساختمان را دارند . بنابراين انحناي طاق ها و قوسها پوشش را مجبور كرد كه از پهلو هل بدهد و آنرا متناسب با جرزها در يك نقطه جمع كند . در اين روش قوسهاي شايع و فراوان در بيرون شكل گرفته بودند اين عناصر ممكنست بسيار تزئيني به نظر آيند تا حدي كه آنها را ويژگي معماري گوتيك در نظر بگيريم . در واقعيت آن ها از نظر استراتژيكي جهت دستيابي به پخش همسان وزن جاي گرفته اند . معمار و مرمت گر بزرگ ساختمان
هاي گوتيك (1814-1879) Eugene viollel -e-du نوشت كه :هر چيز جزء ساختار است سالن زنان , تالار به جرز عمودي , سر مناره و سنتوري , هيچ فرم معماري گونه اي در تصوري آزاد در معماري گوتيك يافته نمي شود .اين اظهار قطعي ممكنست خيلي قاطع به نظر برسد بويژه وقتي كه يكي از كاتدرال ها ي شكوفاي سبك گوتيك را مشاهده مي كنيم / اما مناره ها و سر مناره ها بايد وقتي كه بررسي عملكرد ساختاري آنها از يك وزن عمودي كه به طور دقيق محاسبه شده در نظر مي گيريم كه اين امكان را فراهم مي سازد كه جرز هاي پائيني ضربه ي جانبي را هم سنجي كند . كه اين ها بايد با روش متفاوتي مطالعه شوند .
قابل توجه : اين مشاهدات مختصر همانند پايه اشان يك سبك گوتيك ايده آل و مطلوب را دارند كه تكامل تدريجي تاريخي و جغرافيايي را براي فضا هاي بيشتري كه لازم خواهد بود به حساب مي آورد .
سبك گوتيك يك خلق پيوسته بود . تاريخ شناس pawl franki آنرا يك " آرام فوق العاده " تعريف كرده است , سبكي در رشد و گسترش . نور , خاصيت عمودي بودن و تكنيكهاي ساخت وسازي دوم در اين راستا به كار رفته اند . از 1144 به اين طرف ساخت و ساز واقعي شكلهاي متفاوتي گرفت . با در نظر گرفتن تنها يكي از اين عناصر به جنبشي رو به ترقي كافي است مشاهده كنيم كه در گوتيك ايتاليايي با همان استثاناهايي از قبيل كاتدردال ميلان , خطوط افقي به خطوط عمودي با توزيع فضا هاي عريض تر غلبه دارد . خوشبختانه گوتيك " لوكوربوزيه " استاد سنت دنيس بي نام نبود
در جزيره ي فرانسه ي باستاني ( isle du france ) منطقه اي با مركزيت پاريس توسط رود خانه هايي مانند يك جزيره احاطه شده بود . مي توان سال بنيان نهادن آن را 1144 افتتاح موقرانه ي دسته ي كر ( سرايندگان ) با حضور درگاه سلطنتي در نظر گرفت . همانطور كه نام اولين كليساي گوتيك دير سنت دنيس كه خيلي از پاريس دور نيست را نشان مي دهد . توسط Abbot sugerico ملهم و ساخته شده است ( حدود 1081-1151 ) در لاتين suitegeri در تضاد با سبك زاهدانه و عريان رومانسك توسط سنت برنارد پيشنهاد شد . او هيچ چيزي را در مكان هاي پرستش نمي خواست كه امكان داشت حواس و توجه فرد را از مراقبه و رابطه ي مستقيم و خودماني با خدا پرت كند . abbot sugero زيبايي و كمال كار هنري را تحريكي در گرفت تا فرد را از زمين به سوي الوهيت ببرد در نتيجه او به كليسا به عنوان نماينده ي مستحكمي از اشتياق و نور و انرژي فكر مي كرد . نور كه به سمت پايين مي تابد منسوب به استفاده از برافراشتگي بود در حاليكه در كليسا هاي رومانسك فضا وجود ثابت و جامد شده بود و نور با سختي از طريق پنجره هاي كوچك وارد مي شد . در بنت دنيس يك رديف بلند از پنجره ها فضاي عمودي را كه به سمت آسمانها افكنده مي شد بوجود آورد .
Abbot sugerio مفهوم هنر را در سطر بسيار واضحي از يك شعر بيان كرد : كار هنري شرافتمردانه مي درخشد / اما كار در ارتفاع مي درخشد / بايد ذهن را پاك كند / براي نور واقعي به سوي نور واقعي /نوري كه عيسي آستانه ي آن است .
اين تصديق نمي كند كه معماري گوتيك يك مخترع يا مبدع داشته است . تصويري از Abbot sugerio
نمونه ي خوبي از يك جريان نظري است كه قبلا در زمينه هاي روحاني و هنري در آن زمان در جريان بود . نفوذ تكنيكهاي ساخت و ساز از ديگر فرهنگها (شرقي يا نورمان) احتمالا تاثير بيشتري تباين با عرفان سنت برنارد داشته كه مراقبه اي آرام و ساكت و مهار شده در زمين داشت .
عناصر ساخت و سازي كه استفاده از گوتيك را مشخص و مجاز كرده قبلا وجود داشته و برخي از مواقع مورد استفاده بوده است . قوسهاي نوك تيز مي توانند در كليساهاي رومانسك از قبيل كاتدرالي كه در le mans و در باسيليكاي sace coeure در paray-le-menial ديده مي شود .طاق ها با سبك ارمني شان ممكنست نمونه هايي از معماري رومانسك در ايتالياي شمالي سمن با سيانو در lodi vecchio و در فرانسه دانسته مي شوند . و معماران نورمان قبلا از طاقسازي –تويزه چلسپايي براي حفاظت از سنگ سنگين پوشاننده در كاتدردال دورهام استفاده كرده بودند . از اينرو در جايگزيني سقف سازي چوبي را كه كمتر با شكوه بود و راحت طعمه ي حريق مي شد را حل كردند .
بعضي تاريخ نويسان هنر , ارنست .ج.گامبريچ , در ميان محبوب ترين ها سير تكاملي تكنيكهاي ساخت و سازي را به عنوان چراغ راهنماي معماري گوتيك , آزمايشگاه بزرگي براي تجربه هاي ابداعي مي بيند .
بر آمدگي هاي چليپايي مورد استفاده براي طاق ها باعث مي شوند سنگ پوشاننده حقيقتا يك لفاف ( پر كننده ) كه به بخشهاي مثلثي وارد شده به نظر برسد . كه توسط ستونها مي توانند حمايت شده و شكل بگيرند . سپاس از اين ستونها كه ديوار سنگين بيروني كه طاقهاي كليساي رومانسك را سر پا نگه داشتتدرا زائد مي كند . گامبريچ نوشت : پس معماري ايده آل و مطلوب در حال ساخت كليساهايي با همان روش كه ما گلخانه ها را مي سازيم بود . در واقع خلق يك چهار چوب يا اسكلتي از سنگ كه قادر به حمايت و در كنار هم نگه داشتن كل ساختمان باشد . در روش مشابهي " لوكوربوزيه " ديوار هاي حمال را حذف كرد و با سنگ جانشين كرد . و از ستونها ( جرز ) هايي استفاده كرد كه پيرامون ساختار را از شرايط ساختاري رها مي كرد و جاي گذاري يك رديف پنجره هاي نواري را مجاز مي كرد .
اين مفهوم ساختاري در هر بخش ساختماني مدرن قابل رويت است . معماران گوتيك با مشكلات افزوده بيكرانشان قصد در خلق يك " ديوار شفاف " با مدخل هاي بزرگ عمودي كه تعيين شده بود داشتند .
كه پنجره هايي باشند كه نور را عنصر حياتي كاتدردال هايشان مي كردند . ( همان طور كه sugerio قصد داشت ) . در بعضي از موارد به نظر مي رسيد كه سردرها نقش بنيادي در ساخت فضا براي پنجره هاي افراشته ي رنگي و بطور فزاينده بزرگ داشته باشند .
راهب هاي سيسترس عليه نماي عمودي ساختمانهاي گوتيك اعتراض كردند , قائم و عمودي بودن كه راهب هاي سيتريس عليه آن اعتراض كرده بودند " ارتفاع بسيار زياد , حجم اغراق شده , تزئينات مجلل كليساها را كه كنجكاوي را بر مي انگيخت و تمركز با ايمان را كم مي كرد .
بدون يك كاهش موثر در موثر در وزن ساختار و استفاده از قوسهاي نوك تيز نمي توانست امكانپذير باشد
دليل ساده بود . نيم دايره ي يك قوس نوك تيز با 180 درجه اش , ارتفاع يك ساختمان و فاصله ي بين ديوار هاي بيروني يا بين جرز ها شرط مي كند . راه حل جاي دادن دو قطعه ي دايره اي كنار يكديگر بود . قوس نوك تيز مزيت متنوع بودن و بنابراين سازگارا بودن با با نياز هاي ساختمان را دارند . بنابراين انحناي طاق ها و قوسها پوشش را مجبور كرد كه از پهلو هل بدهد و آنرا متناسب با جرزها در يك نقطه جمع كند . در اين روش قوسهاي شايع و فراوان در بيرون شكل گرفته بودند اين عناصر ممكنست بسيار تزئيني به نظر آيند تا حدي كه آنها را ويژگي معماري گوتيك در نظر بگيريم . در واقعيت آن ها از نظر استراتژيكي جهت دستيابي به پخش همسان وزن جاي گرفته اند . معمار و مرمت گر بزرگ ساختمان
هاي گوتيك (1814-1879) Eugene viollel -e-du نوشت كه :هر چيز جزء ساختار است سالن زنان , تالار به جرز عمودي , سر مناره و سنتوري , هيچ فرم معماري گونه اي در تصوري آزاد در معماري گوتيك يافته نمي شود .اين اظهار قطعي ممكنست خيلي قاطع به نظر برسد بويژه وقتي كه يكي از كاتدرال ها ي شكوفاي سبك گوتيك را مشاهده مي كنيم / اما مناره ها و سر مناره ها بايد وقتي كه بررسي عملكرد ساختاري آنها از يك وزن عمودي كه به طور دقيق محاسبه شده در نظر مي گيريم كه اين امكان را فراهم مي سازد كه جرز هاي پائيني ضربه ي جانبي را هم سنجي كند . كه اين ها بايد با روش متفاوتي مطالعه شوند .
قابل توجه : اين مشاهدات مختصر همانند پايه اشان يك سبك گوتيك ايده آل و مطلوب را دارند كه تكامل تدريجي تاريخي و جغرافيايي را براي فضا هاي بيشتري كه لازم خواهد بود به حساب مي آورد .
سبك گوتيك يك خلق پيوسته بود . تاريخ شناس pawl franki آنرا يك " آرام فوق العاده " تعريف كرده است , سبكي در رشد و گسترش . نور , خاصيت عمودي بودن و تكنيكهاي ساخت وسازي دوم در اين راستا به كار رفته اند . از 1144 به اين طرف ساخت و ساز واقعي شكلهاي متفاوتي گرفت . با در نظر گرفتن تنها يكي از اين عناصر به جنبشي رو به ترقي كافي است مشاهده كنيم كه در گوتيك ايتاليايي با همان استثاناهايي از قبيل كاتدردال ميلان , خطوط افقي به خطوط عمودي با توزيع فضا هاي عريض تر غلبه دارد . خوشبختانه گوتيك " لوكوربوزيه " استاد سنت دنيس بي نام نبود