دوران رنسانس
دوران رنسانس
نگاهی به دوران رنسانس
با آغاز قرن پانزدهم ، قرون وسطیکاملاً به پایان رسید . در این قرن در ایتالیا ، دورهای از تمدن بشری آغاز میشود که به آن رنسانس یا نوزایی میگویند .
رنسانس را می توان عصر شکوفایی تمامی رشتهها دانست ؛ زیرا ادبیات ، موسیقی ،
علم ، فلسفه ، هنر و معماری و
شهرسازی بکلیمتحول شدند و حتی انسان در دوران رنسانس به شوکت و عظمتی تازه (نهضت اومانیسم) دست یافت .
رنسانس با ایجاد تحولات اجتماعی ـ اقتصادی ، اختراعات ، اکتشافات ، اختراع تسلیحات جنگی جدید ، کوره بخار ، ماشین چاپ ، ابزار ریسندگی و بافندگی ، سادهتر شدن شیوه ذوب فلزات و پیشرفت ابزار کشاورزی و کشفیات جغرافیایی جدید همراه بود . (توسلی ، محمود ،۱۳۸۶)
در بسیاری از شهرهای اروپا صنعت و تجارت رونق یافت . مبادله کالا با کالا ، جای خود را به مبادله کالا با پول داد . مؤسسات بانکی بوجود آمد . در امور اقتصادی ، برنامهریزی و استعداد و خلاقیت ، زمینههای رشد جدیدی را برای افراد بوجود آورد و بیش از دوران باستان به فردگرایی اهمیت داده شد . بسیاری از متفکران این عهد گفتهاند که ما فقط انسان نیستیم بلکه هر کداممان منحصر بفرد هستیم .
منظور از انسان عصر رنسانس ، انسانی است ، که به تمام جنبههای زندگی اعم از
علم و هنر گرایش دارد . دوره رنسانس دوره خردگرایی ، ریاضیات ، منطق ، انسان مداری است . در این دوره کلیسا و تفکرات مذهبی کنار میرود. شهروندان مأیوس از کلیساها روگردان شده و به سوی امور دنیوی میشتابند . یک جنبش دموکراتیک به وجود میآید . مانند روم و یونان باستان ، پیشرفت علمی مطرح میشود . مسلمانان مسیحیان را شکست داده ،
علم آنها وارد اروپا میشود . دانشمندانی از شرق به غرب میآیند و باعث شکوفایی علمی میشوند و رنسانس به وجود میآید
رنسانس عصر اکتشاف است . دورهی ساخت قطب نما ، ساخت تلسکوپهای اولیه و نگاه علمیبه کهکشانها ، ساخت باروت و تغییر شیوه جنگ ، کشف قاره امریکا ، کشف اصل اینرسی و نیروی جاذبه و گرانش توسط گالیله ، کشف علت جزر و مد دریا توسط کپلر ، کشف جاذبه زمین توسط نیوتن و این که سیارات در مدارهایبیضیشکل به دور خورشید میگردند و دو نوع حرکت وضعی و انتقالیدارند ، کشف داروین که معتقد بود گروه خونی A/B/AB/O فقط در انسان و میمون مشترک و قابل تزریق بهیکدیگر است . لذا انسان از نسل میمون است . همه اینها ، کلیسا را دچار حیرت و وحشت میکرد ؛ زیرا دیگر معلوم نبود نقش خداوند در این میان چیست . کره زمین که تا آن زمان تصور میشد مرکز آفرینش است ، بهیکی از میلیاردها سیاره دیگر تقلیل مقام وکسر عظمت پیدا کرد. پس از جدا شدن فلسفه و علم از الهیات بتدریج تغییراتیدر
جهان بینیمسیحی نیز رخداد . شیوه عبادات مردم تغییر کرد و رابطه فرد با خدا بدون نیاز به کلیسا و بطور مستقل شکل گرفت و تصویر جدیدی از خداوندی که فقط در عرش اعلا به حکومت ننشسته ، بلکه در همه ذرات عالم حاضر است ، ارائه شد و چنین دیدگاهی را که آیین "همه خدایی" می نامند ، در ذهن مردم شکل گرفت . حال آنکه کلیسای قرون وسطی همواره بر عرصه غیر قابل گذر میان انسان و خداوند تأکید داشت و بر اساس همین تفاوت دیدگاه بود که "جوردانو برونو" را در سال۱۶۰۰میلادیدر
میدان گلهای
شهر رم سوزاندند .
شاید مهمترین علت پیشرفت رنسانس در اروپا ، کشف آثار باز مانده به ویژه شاهکارهای علمی و فلسفی یونان بود که در قرون وسطیمردم اروپا از وجود آن ها بیخبر بودند . قسمتی از این آثار از طریق شمال افریقا به اسپانیا و از آنجا به سایر بخشهای اروپا رسید . بخش بزرگتری نیز طی جنگهای صلیبی به دست اروپائیان افتاد وترجمه این آثار موجب افکار فلسفی و ادبی و علمی تازهای شد که همراه با اختراع صنعت چاپ در ۱۴۵۷ میلادی به سرعت شکل گرفت .
تحولات در عرصه هنر
با وجود اختلافی که در مورد تعیین زمان دقیق آغاز رنسانس وجود دارد ، اما در تاریخ هنر بدیهی است که تحولات در عرصه ادبیات و هنر یک تا دو قرن پیش از رنسانس صنعتی و علمی رخ داده است . با وجود این که در تاریخ هنر، آغاز رنسانس به اموری همچون سال فتح قسطنطنیه در سال ۱۴۵۳ میلادی ، بوسیله سلطان محمد فاتح و تشکیل حکومت عثمانی بجای دولت بیزانس ، یا پایان یافتن بیماری طاعون و اموری از این قبیل نسبت داده شده است ، اما در نزد مورخان هنر ، این امر حتمی است که رنسانس هنری از ایتالیا آغاز شده ، بدین ترتیب که هنرمندان ایتالیایی برخلاف دیگر کشورهای اروپایی حاضر نبودند به سبک گوتیک درمعماری تن دهند و حتی این مفهوم را به صورت طعن و استهزا برای این سبک بکار میبردند .
هنرمندان دوره رنسانس در عرصه نقاشی ، مجسمهسازی و معماری ، به دو دورهی رنسانس آغازین یا اولیه و رنسانس پیشرفته یا مترقی تقسیم میشوند . دوره آغازین رنسانس که به آن رنسانس پیشین نیز گفته میشود ، از اواخر سده سیزدهم آغاز و تا دهه دوم قرن پانزده ادامه دارد (١۴٢٠ ـ ١٣٠٠میلادی) . هنرمندان طراز اول این دوران مهارتهای تکنیکیخود را به کمال رساندند . این دوران را اوج رنسانس میگویند . هنرمندان مشهور این دوره : جوتو ، دوچه ، چیمابوئه ، مزاتچو . دوره دوم رنسانس متعلق به قرن چهاردهم تا پایان این قرن یعنی در سالهای١۵٠٠ ـ ١۴٢٠ میلادی میباشد . در این دوره با استفاده از الگوهای کلاسیک یونان و روم باستان نوعی همنواییمتعادل ، کلاسیک و ناب به وجود آمد . طبیعی است که موضوع اصلی آثار عهد رنسانس مکتب کلاسیک انسان میباشد . هنرمندان مشهور این دوره : میکل آنژ و داوینچی
یکی از نکات مهم در تاریخ هنر این است که همواره در طول تاریخ ، تقابلی میان سبک کلاسیک و مدرسی با سبکهای مخالف کلاسیک به چشم میخورد و پیوسته عصیان و مخالفت در برابر سنتهای کلاسیک و تعلیمی وجود داشته است . هر گاه ابداع ، خلاقیت ، نوآوری و رها شدن از سنتهای تعلیمی و کلاسیک به اوج خود میرسید ، دوباره بازگشت به سوی سنتهای کلاسیک تکرار میشد و عدهای از هنرمندان جنبش هنری را به سوی مؤلفههای تعلیمی و مدرسی معطوف مینمودند . همان طور که هر از گاهی ، عصیان در برابر سبک تعلیمی و کلاسیک شکل میگرفت و پارهای از سبکهای هنریدر مخالفت با چارچوبهای کلاسیک به وجود میآمد .
از دیدگاه هنرمندان رنسانس ، هنر روم و یونان رشد یافته و ایدهآل تلقی میگشت . با توجه به سبکهای پیش از رنسانس همچون گوتیک ، بازگشت به سوی هنر یونان و روم ، در واقع بازگشت به سبک کلاسیک و مدرسهای بود و به منزله نوعی رشد یافتگی و نوزایی تلقی میشد .
در واقع ، چه در عرصه هنر و چه در عرصه فلسفه ، یونان و روم به منزله آرمان و ایدهآل قلمداد میشد . هنرمندان و فیلسوفان اولیه ، هرچند به تدریج به سوی ابداع و خلاقیت پیش رفتند و از سنتهای یونانی و رومی فاصله گرفتند ، اما در آغاز جنبش رنسانس ، خود را وفادار به سنت کلاسیک یونان و روم نشان میدادند .
این دوبارهگراییمنجر به تلاش تازهای برای آشتیمیان نظام فکری دنیای باستان و تفکر مسیحیشد . تأکید مجدد بر توانایی فردی انسان و پرورش استعدادهای فردیکه ویژگی اصلی رنسانس ایتالیایی به شمار میرفت ، آرمان اجتماعی جدیدی از انسان جهانیخلق کرد . نشانههای تجدید حیات فرهنگ باستانی عصر کلاسیک که از اواخر سده سیزدهم بروز کرده بود ، در اواخر سده چهاردهم و اوایل سده پانزدهم به صورت یک حرکت آگاهانه درآمد . به طوریکه ایتالیاییها خود واژههایی چون بهبود و احیاء را آگاهانه بکار میبردند . این فرهنگ ایتالیایی محصول جامعه شهری و غیر مذهبی ایتالیا بود که سنتهایکلیسایی و سلحشوری قرون وسطی برای ایتالیائیان صاحب تربیت شهری یک سلاح ملی و خودی محسوب میشد . برتریدولت شهرهای ایتالیاییدر امور بازرگانی از اواسط سده چهاردهم به بعد ، وابسته همین بستر شهرنشینی بود . افزایش ثروت در این جوامع شهری امکانات تازهای برای بهره وری از موضوعات این دنیاییخلق کرد و در نتیجه روحیه دنیاگرایی سربرداشت . ظهور و رشد فردگرایی و دنیاگراییکه از دستاوردهای رنسانس ایتالیایی به شمار میروند ، بیشتر از هر جای دیگر در قلمرو فکری و هنری ایتالیا مشهود بود . دستاوردهای رنسانس در حوزه هنر محصول همان واقعگرایی مبتنی بر مطالعه طبیعت و انسان بود . معیارهای جدید هنری از ذهنیت تازهای حکایت میکرد که در آن انسان در کانون توجه قرار گرفته بود . هنرمند عصر رنسانس نماینده شخصیت فردگرای عصر رنسانس است که آزادی خود را مدیون تحول نظام فکری قرون وسطی ، رواج فرهنگ اومانیستی ، پیوند با قشر بالای طبقه میانه و حمایت دربارها بود . موضوع روشنفکرانه هنرمند سده شانزدهم ، وابسته دوستی با بشر دوستان بود . پیوندی که هنرمند با نمایندگان بورژوازی و حامیان فرهنگ اومانیستی برقرار کرد . شخصیت آفریننده نبوغ و انرژی خلاقانه لازم برای رسیدن به پایگاه اجتماعی و فکری نوین را برای او فراهم ساخت و در مقابل هنر نیز به منزله یک وسیله تبلیغ پندارهایی را که برتری معنوی و دنیوی نیروهای اجتماعی عصر رنسانس بر آن استوار بودند به نمایش درآورد و این چنین به وظیفه اجتماعی خود عمل کرد.
هنر رنسانس هنر آرامش و زیبایی است . آثار این دوره همه در نهایت کمال هستند . اثری از منع و اجبار یا آشفتگی و ناآرامیدر این کارها به چشم نمیخورد . مطمئناً اگر این آرامش و رضایت عالی را زیباترین تجلی روح هنری آن عصر بدانیم ، راه اغراق در پیش نگرفتهایم .
از شهر قرون وسطی به شهر دوره رنسانس
در طول سدههای میانه تعداد شهرها در اروپا به نحو قابل توجهی گسترش یافت . در فرانسه بین سالهای ۱۲۲۰ تا ۱۳۵۰ میلادی ، سیصد
شهر جدید ساخته شد . در فاصله سالهای ۱۰۰۰ تا ۱۴۰۰ میلادی ، تنها در آلمان ۲۵۰۰
شهر جدید احداث گردید . در این دوره نه تنها تعداد شهرها افزایش یافت بلکه جمعیت شهرها نیز در کمتر از یک قرن دو برابر شد .
اندازهی شهر به خاطر وجود استحکامات (حصار و بارویشهر) محدود میماند . تأمین آب و بهداشت عمومی نیز از موانع دیگر بزرگ شدن شهرها بود . سیستم دفع فاضلاب موجود نبود و فاضلاب در کوچهها جاری میشد . طول شهرها معمولاً از ۵/۱ کیلومتر بیشتر نبود . ارتباط میان شهرها بسیار کند و حمل و نقل بسیار خسته کننده و دشوار بود . به همین جهت شهرها را به نحوی می ساختند که فاصله میان آنها بیش از یک روز پیادهروی نباشد .
تا وقتی جمعیت کم بود ، این کمبودها مشکلیمحسوب نمیشد . اما اندکاندک افزایش تجارت بر تجمع مردم در شهرهای واقع شده در چهار راههای اصلی افزود . طی قرن پانزدهم جمعیت
فلورانس از ۴۵۰۰۰ نفر به ۹۰۰۰۰ نفر رسید .
پاریس از یک شهر ۱۰۰۰۰۰ نفری به شهری با ۲۴۰۰۰۰ نفر جمعیت تبدیل شد و جمعیت
ونیز به ۲۰۰۰۰۰ نفر رسید .
اندکاندک از خطر تهاجمات نظامیکاسته شد و امنیت مسافران افزایش یافت . مبادله بازرگانیمیان شهرها و کشورها گسترش یافت . هر چه اقتصاد مرکانتالیستی (بازرگانیخرد) وسعت میگرفت ، از اقتدار لردهای فئودال کاسته میشد . کمکم مالکیت اراضی به گروه تازهای از اشراف یعنی همان بازرگانان ثروتمند منتقل شد . کلیسا ثروت بسیار اندوخته بود و املاک فراوان داشت . بنابراین اشرافیت و کلیسا دو طبقهی ممتاز را تشکیل میدادند . اقتصاد فئودالی ریشه در زمین داشت . اما اقتصاد جدیدیکه سربرآورد مبتنی بر پول بود .
افزایش جمعیت منجر به ازدحام درون شهرها شد . چیزیکه پیش از آن وجود نداشت . خانههای سنتیدو طبقه جای خود را بهساختمانهای سه و چهار طبقه دادند . طبقات بالاتر ساختمانها معمولاً برآمده بودند و بخشی از فضایکوچه را اشغال میکردند . فضاهای باز داخل بلوکها ساخته میشد تا جمعیت بیشتری را در خود جا دهد .
در این دوره شهرها وضعی به مراتب بدتر از هزار سال پیش از آن یعنیدوران امپراطوری
رم داشتند . خانههای اربابی روز بهروز بزرگتر و تجملیتر میشدند ، اما مسکن فقرا تنگ و تاریک میماند و به اتاقک زیر شیروانی در طبقات بالا محدود میگردید . شلوغی و ازدحام در خانههای فقرا سلامتی افراد را مورد مخاطره قرار میداد و گسترش بیماریهای مسری را سرعت میبخشید . در سال ۱۵۳۹ میلادی در یکی از لوایح پارلمان انگلستان به این موضوع اشاره شد که خراب کردن خانههای بزرگ و ساختن واحدهای کوچک و اجاره دادن خانهها به خانوادههای متعدد موجب صدمات و لطمات بسیاری برای جامعه شده است .
بر تراکم جمعیت افزوده شد ، اما در سیستم تأمین آب و بهداشت تحولیمشاهده نمیشد . رفت و آمد با وسایل نقلیه چرخدار زیاد شده بود ، اما خیابانها باریک ، شلوغ ، پر ازدحام ، تاریک و آلوده به فاضلاب و زبالههای خانهها بودند . برای فرار از بوی بد کوچهها و خیابانها ، پنجرهها و دریچهها همواره بسته بودند و تنها امکان تهویه هوا در خانهها از طریق دودکش بود . به همین جهت بیماریهای مسری به سرعت در همه جا منتشر میشدند . در قرن چهاردهم مرگ سیاه یا تیفوس جان یک سوم تا نیمی از جمعیت شهرنشین اروپا را گرفت .
در
لندن اولین فاضلاب بعد از مرگ سیاه بنا شد و برای اولین بار در اوایل قرن هفدهم منبع آب به خانهها وصل شد در اسپانیا ، فرانسه و انگلستان تا قرن شانزدهم توالت شناخته نشده بود .
آتش سوزی در همه جای اروپا یک خطر دائمی بود . برای پیشگیری از آتش سوزی در
لندن قرن سیزدهم ، فرمانی صادر شد که مردم را وادار میکرد سقفهای خانههای خود را به جای حصیر و پوشال از سفال بسازند .
از سوی دیگر از سال ۱۳۰۰ میلادی ، با رواج استفاده از باروت در جنگها ، دیگر سیستم دفاعی قرون وسطی بیفایده به نظر میرسید . سیستم پیشرفته و جدید دفاعی مورد نیاز بود که بتواند گستره وسیعی را پوشش دهد . به جز شهرهای انگلیس که به واسطه موقعیت جزیرهای از حمله در امان بودند ، سایر شهرها مجبور به احداث خطوط دفاعی جدید شدند . هزینهایجاد خطوط دفاعی جدید ، گسترش فیزیکیشهرها را مشکلتر کرد و رشد عمودی شهرها حاصل این محدودیت بود .
استحکامات بیشتر شد و مرتباً قلاع ، خندقها و برجهای دیده بانی جدید بنا میشد . افزایش فضای اختصاص داده شده به استحکامات شهر و توسعهی برج و باروی شهر تفاوت میان شهر و روستا را محسوستر ساخت و دسترسی شهروندان به فضای باز آن سوی دیوارها کمتر شد .
رنسانس
رنسانس در
فلورانس آغاز شد . جاییکه یک موقعیت خاص اجتماعی ، با وضعیت طبیعیکشور و مردم و رسوم خاص تاریخی آن انطباق یافته بود . موقعیت اجتماعی عبارت بود از دولت شهری بسیار ثروتمند و مقتدر که در آن خانوادههای اعیان ، مشوقین فعال هنر بودند .
حکام دوک نشینهای ثروتمند ایتالیا تصمیم گرفتند رفاه و قدرت خود را با پیشرفت شهرهایشان نشان دهند . نهضت زیباسازی شهر درگرفت . خانوادههای اعیان
فلورانس ،
ونیز ،
رم ، لمباردی مایل به زیبا کردن شهرهای خود بودند . خانوادههای مدیچی(Medici) و بورگیاس (Borgias) کاخهای جدیدی برایخود ساختند . نوعی فرمالیسم پیدا شد . شکل اصلی شهر تغییر نکرد ، اما ساختمانها با نماها و عناصر کلاسیک تزئین شدند .
در قرن شانزدهم در شهرهای اروپای غربی و بویژه دولت شهرهای ایتالیایی طبقه ثروتمندی از استاد کاران پیدا شدند . شهرهای رنسانس مثل فلورانس شروع بهساختن بناهای بزرگ کردند . احیای علاقه به سبک کلاسیک ، رعایت تقارن و پرسپکتیو و تناسب تأثیر عمیقی بر ساختمانهای عمومی و خصوصی داشت . استعدادهای هنری آن زمان مانند : میکل آنژ و لئوناردو داوینچی ، در خدمت زیباسازی قرار گرفته شدند . لئوناردو سفارشهایی در مورد طراحی شهری بر عهده گرفت . دولت شهرهای مرفه دوره رنسانس ، طراحی شهری داشتند . تأثیر دوران کلاسیک به صورت خیابان های سرراست و
میدانهای مستطیلی قابل ملاحظه بود . شهرهای اولیه قرون وسطی حالت نیمه روستایی داشتند ، اما شهرهای دوره رنسانس در قرون شانزدهم و هفدهم ایدهاولوژی اومانیستی (انسانگرا) را منعکس میکردند و به
فرهنگ شهری خود میبالیدند . منظور از اومانیسم در
شهرسازی این است که شهر همچون یک محصول دست ساخت انسان که همه جایش تحت کنترل انسان در آمده ، فهمیده شد . در حالیکه پیش از آن در قرون وسطیشهرها فروتنانه در دل طبیعت جای میگرفتند و هیچ شکوه و جلالی نداشته ، کمترین تأثیر را بر محیط میگذاشتند . شهروند قرون وسطی به این
جهان اهمیتی نمیداد و زیبایی را در آن
جهان جستجو میکرد . پس دیرها پر مشتری بودند و کویها و بازارها حقیر و فقیر . اما شهروند شهرهای مرفه قرون چهارده و پانزده اروپا و دیرتر ، به دنبال زیبایی و سلطه بر طبیعت بود .
اگر بخواهیم خلاصه کنیم ، باید بگوییم که بزرگترین ویژگی
شهرسازی دوره رنسانس اروپا ، نگاه به شهر همچون یک ماده مصنوع دست بشر ویک اثر هنری است ، که باید در خدمت زیبایی و زندگی زیبا در این جهان باشد . پس اگر قرار بود آبی جاری شود ، از کوزهای که مجسمهی دختر روستایی بر دوش خود داشت جاری میشد و اگر اختلاف سطحی بود ، حتماً با پلههای زیبا تزئین میشد . بوتهها قیچی میشدند تا هم اندازه شوند و شکل هندسی بگیرند وکوچههای مسکونی به
میدانهای کوچک پرگل و مجسمه ختم میشدند . در شهرهای اولیهایکه رنسانس از آنجا شروع رشد ، رفاه ، رونق و صلح ناشی از رونق تجارت با بیزانس و شمال افریقا و جهان اسلام برقرار و اختلاف طبقاتیکم بود . پس زیبایی تقریباً برای همه بود . اما دو قرن بعد اوضاع کاملاً متفاوت شده بود .
شهرهای قرن شانزدهم تسلط اقتصادی و فرهنگی بیشتری بر نواحی روستایی یافتند . دولت شهر خود مختار و مستقل از حکومت ملی رو به نابودی گذاشت . پادشاهان و شهروندان برای تضعیف قدرت اشرافیت محلی متحد شدند . بورژواها برای شاهان نیرو و پول تأمین میکردند تا بجنگند و در مقابل ، شاهان شهروندان را از حقوق بیشتری برخوردار میکردند . پس از آنکه شاهان لردها ( فئودالهای محلی) را تحت فرمان در آوردند ، متوجه شهرهای مرفه شدند و کمکم شهرها جزئی از کشور شدند و استقلال خود را از دست دادند . حال دولت ملی به واحد جغرافیایی اصلی اروپا تبدیل شد . در مقابل شهرها نیز مزایای اقتصادی بزرگی به دست آوردند . حال مراکز دولت و
بازار ، ملیبودند ، نه جزیرههایی پراکنده درون سرزمین فئودالها . جادههای بهتر و امنتر ، حمل و نقل سریعتر و ارزانتر کالا ، نواحی
بازار وسیعتر ، قوانین یکسان ، واحد پول مشترک و اوزان و مقیاسات واحد ، همگی تولید و تجارت را تقویت کردند و بر اهمیت شهرها افزودند .
طبقات اجتماعی
پس از قرون وسطی زندگیمرفه وشاهانه (Court Life) ، تأثیر شدیدی بر شهر و ساکنانش بویژه طبقه متوسط نهاد. لغت Courtship کهاز اواخر قرن ۱۶ میلادی متداول شد ، دلیلی بر این مدعاست . در شهرها ، خانه و محل کار از یکدیگر تفکیک گردید . اتفاقی که تا آن تاریخ بی سابقه بود . از آن پس خانه محلی برای استراحت ، غذا خوردن ، خوابیدن و پرورش فرزندان بود نه محلی برایکار کردن در جهت تأمین معاش یک خانواده . این اتفاق تأثیراتی (گاه منفی) نیز بر شهرها داشت . زنان تماس با دنیای بیرون را از دست دادند و مردان تماس با دنیایداخل خانه را. مفاهیم همسایگی و همشهری بودن به تاریخ پیوست . به قول مامفورد شهر دیگر به هیچ کس متعلق نبود (Nobody’s Business) . طبقات مختلف شهروندان از یکدیگر جدا شدند . طبقه متوسط از زندگی روزمره شهر به پشت دیوارهای خانههای بینام و نشانی منتقل شد که در ردیفهایی طولانی نمایی کاخ مانند داشتند . برایکسیکه نمیتوانست در کاخ زندگیکند ، بهترین انتخاب سکونت در قسمتی از خانههایی بود که در کنار سایر خانهها همانند یک کاخ به نظر میرسید .
دخالت سلیقه فردی در طراحیخانه همانند آنچه در قرون وسطی معمول بود و خانههای منفرد با نقوش متفاوت ، مربوط بهگذشته بود . اکنون غالب شهرنشینان متمایل بودند که در مجموعه خانههاییکه با نظم کلاسیک سامان مییافت سکونت کنند تا یک زندگیکاخ مانند برای نوع جدیدی از خانواده بوجود آید .
قدرت آشکار حاکم و طبقات ممتاز دیگر قابل تحمل نبودند . طبقه متوسط درحال رشد مجبور شد برای برابری اجتماعی و تعیین حقوق سیاسی خود تلاش کند . " آرتورکورن" میگوید : " قبل از انقلاب کبیر فرانسه تعداد بورژواها و صنعتگران در فرانسه ۵۰۰۰۰۰ نفر بود در حالیکه جمعیت طبقه اشراف و روحانیان تنها ۱۳۰۰۰۰ نفر بود . بقیه جمعیت ۲۴ میلیونی فرانسه را کارگران و رعایایی با قدرت سیاسی ناچیز تشکیل میدادند . بورژواها یک طبقه فعال و جاهطلب بودند که از استبداد و تمامیت خواهی ناراضی بودند و دایم با آن مبارزه میکردند . این گروه بودند که نهایتا پیروزی را به ارمغان آوردند و به فئودالیسم پایان دادند . "
شهرسازی رنسانس
دوره رنسانس در تاریخ شهر نشینی با آغاز این حرکت در اوایل قرن پانزدهم در ایتالیا شروع و تا پایان قرن هجدهم ادامه مییابد . شهرسازی رنسانس بتدریج از ایتالیا به سایر کشورهای اروپایی گسترش یافت . هفتاد و پنج سال طول کشید تا این سبک شهرسازی و معماری به فرانسه برسد و ۸۵ سال بعد از آغاز رنسانس ، این سبک شهرسازی و معماری در انگلستان رایج شد . شهر رنسانسی ( شهر زیبا ) ، در قرون ۱۴ و ۱۵ میلادی در ایتالیا پدیدار شد و بتدریج تا دو قرن بعد با تفاوتهای مظاهرش به سایر نقاط اروپا رسید .
در این دوران ، علاقه زیادی نسبت به هنر و علوم انسانی پدید آمد ، به طوری که تأثیر آن بر برنامهریزی شهری بیشتر هنری بود تا این که اصولی باشد . در نتیجه ، شکل اصلی و الگوی شهرها بدون تغییر باقی ماند و توجه به زیبایی داخلی کلیساها و ساختمانهای عمومی معطوف گردید .
در طراحی شهر، "سبک محوری" مقدم شد ، به این معنی که شکل شهر یک خط مرکزی سازمان دهنده داشت . همچنین استفاده از فضاهای باز ، میدانهای رسمی و … رواج یافت . رنسانس مفهوم طراحی شهر را ایجاد کرد ، بهاین معنی که شهرها نه تنها به دلایل کارکرد ، بلکه تحت تأثیر عوامل زیباییشناختی میتوانند برنامهریزی شوند . به عبارت دیگر، برنامهریزی شهری باید زیبایی را به تناسب فرم و عملکرد مورد توجه قرار دهد . (برگزاری دانشجویان ایران –
تهران ، سرویس: مسائل راهبردی ایران)
توجه عمیق به مفاهیم زیباییشناسیدر معماری و
طراحی شهری ، تأکید بر نظم و تقارن ، به شکل و نظم کشیدن بی نظمیهای قرون وسطی ، باور عمیق به تأثیر در زندگی انسان از طریق بکارگیری نظم هندسی از نکات بارز شهرسازی این دورهاست . شهرسازی مفهومی تازه یافته و اهتمام بسیاری از هنرمندان به عناصر اصلی عملکردی و پیوند ارگانیک آنها در زندگی شهری با یکدیگر معطوف میشود .
شهروند دوره رنسانس با آنکه از خدا محوری به انسانمحوری روی آورده بود ، ولی اعتقاد داشت که بر جهان و طبیعت نظمی حاکم است و او و خانهاش بایستی به عنوان جزئی کوچک از جهان و طبیعت ، این نظم را پاس داشته ، هندسه پنهان را رعایت نمایند . حتی در حالت افراطی آن ، آنچه را که در ورای فرم و ظاهر ساختمان وجود دارد ، فاقد اهمیت تلقی مینمود .
دورهی رنسانس که از یک جانب به دورهی گوتیک -که در این دوره روحیهی معاونت و همکاری رونق داشت – پیوسته است و از جانب دیگر به دورهی بارک ، دورهای است در شهرسازی که راه را برای زمانهای آینده همواره میسازد . در قرن پانزدهم ، کشورهای شمال اروپا کاملاً از دورهی گوتیک متأثر بودند ، اما در ایتالیا وضعیت پیچیده بود . گرچه پرسپکتیو طرز تفکر تازهای آفرید ، سنت گوتیک هم هنوز زنده بود و در اصطلاح و پیشرفت نقشهیشهرها و ساختن میادین تأثیر داشت . اما از نظر جامعه شناسی ، ایتالیا و کشورهای شمالی اروپا در این دورهی تغییر هرگز در تضادی چنین آشکار نبودند . (گیدئین ، زیگفرید ،۱۳۵۰)
در این دوره توجه خاصی به تقارن و قواعد طراحی دیده میشد . ساخت عناصر یک پروژه شهرسازی ، به منظور ایجاد ترکیبی متوازن حول یک یا چند محور اصلی مورد توجه بود . حفظ تقارن گاه به حد مضحکی میرسید . چنان چه در "پیاتزا دل پو پو لو" یا میدان مردم (Piazza del popolo) در رم ، دو کلیسایمشابه در دو سوی یک میدان بنا شده است . واضح است که دو کلیسا قرینه و مثل هم در دو طرف یک میدان هیچ کارکردی ندارد . اما شهرساز رنسانسی به تقارن و قواعد طراحی بیشتر اهمیت میداد تا کارایی . برای همین به او فرمالیست میگوییم . در واقع شهر مثل کاخهای اشراف و کلیسا یک اثر هنری بود . معنای زیباسازی و شهر زیبا همین بود و البته چنین برداشتی از شهر کاملاً تازگی داشت .
اما این تقارن ، آرامش و زیبایی بازتاب چه شرایط اجتماعیبود ؟ " گوی چاردینی" (Gui Ciardini) مورخ قرن شانزدهم فلورانس عهد لورنتسو ((Lorenzo را که ایام کودکیخود را در آن سپری نموده چنین توصیف میکند : " شهر در آرامش کامل بسر میبرد . شهروندان منتفذ با هم متحد بوده و چنان مقتدر بودند که هیچکس جرأت و جسارت مقابله با آنها را نمی یافت . ایام و اوقات مردم در جشن و سرور میگذشت . تولید مواد غذایی فراوان و تجارت شکوفا بود . به علت توجهیکه به علم و هنر میشد ، مردان باهوش و توانا در کارها و امورشان یاری میشدند . در حالیکه درون شهر آسایش و آرامش حکمفرما بود ، شهر در جهان خارج ، از شهرت و افتخار بسیار برخوردار بود ."
شهر رنسانسی
در دوره رنسانس ، نظم کلاسیک عهد باستان مورد توجه قرار گرفت . پرداختن به تزئینات و اجزاء خاص بنا به صورتی بدیعتر دوباره رایج شد . در دل شهر قرون وسطی خیابانهای وسیعی احداث گردید که مشهورترین آنها خیابانبندیهای روم توسط پاپ سیکستوس پنجم در اواخر قرن ۱۶ میلادی است . همچنین میدانهایی در دل بافت متراکم شهرهای قرون وسطی ایجاد شد . اینها به منزله زدودن فرسودگیها و ایجاد فضاهای نو به جای آن ها بود . (توسلی ، محمود ،۱۳۸۶)
شهر در قرون وسطی با دیوارهای دفاعی احاطه میشد و کلیسای جامع در مرکز شهر به طور نمادین قرار داشت . شهر مطلوب دوره رنسانس از تنوع فوق العادهای برخوردار بود : کلیسا ، خانههای مجلل ، بیمارستانها و مراکز آموزشی در حاشیه خیابانهای عریض و میدانها به ردیف کنار هم قرار میگرفت . البته به جز در مورد بخش کوچکی از پیاچترا و کریمونا در ایتالیا ، این نوع شهر هرگز وجود خارجی پیدا نکرد . اگر چه شهرهای آرمانی رنسانس هرگز به طور کامل ساخته نشدند اما معماران ، ساختمانهای متعدد طبق ایدهآل رنسانس بنا کردند .
الگوی شهر رنسانسی
در طول رنسانس به ندرت شهرهای جدیدی احداث شدند بلکه عمده فعالیت ساخت و ساز در بازسازی و گسترش شهرهای موجود بود . سهاصل حاکم بر این ساخت و سازها عبارت بود از :
- خیابانهای پهن و مستقیم با دیدها و مناظر شهری ؛
- الگوی شطرنجی شهر کلاسیک ؛
- استفاده فراوان از میدانها نه به عنوان عنصر یادمانی یا محل بازار بلکه به عنوان میدانهای مسکونی .
خیابان اصلیمستقیم
خیابان اصلی مستقیم به شکل جاده اصلی ، که در عین آن که به ساختمانها دسترسی میداد و امتداد مستقیم جادههای منطقه بود ، عملکرد اصلی آن تسهیل تردد به خصوص تردد ارابه در شهر بود .
رنسانس علاوه بر تأثیر بر عملکرد خیابان ، مفهوم خیابان به عنوان یک تمامیت معماری را مطرح ساخت .
شبکه شطرنجی
شبکه شطرنجی – قدیمیترین تنظیم کننده فرم شهری – در دوره رنسانس اروپا سه کاربرد مهم داشتهاست :
- اساس و پایه مناطق مسکونی که به شهرهای موجود اضافه میشده است ؛
- اساس طرح تعدادی نوشهر ؛
- به همراه یک شبکه خیابان اصلی برای طرح کلی سایر نوشهرها .
شبکه شطرنجی به علت وسعت مکانی خاص خود برخلاف عناصر خیابانهای اصلی و فضاهای بسته به ندرت در مناطق بازسازی شده شهرهای رنسانس دیده میشوند .
شبکه شطرنجی علاوه بر کارایی و ایجاد قطعات برابر در تقسیم زمین ، با ایدهال رنسانس تطابق داشت . هرچند که
منظر شهری حاصل در اکثر موارد یکنواخت و کسل کننده بود .
در تمام قرون وسطی از خیابانهای پهن و مستقیم و معابر موازیکه شبکه شطرنجی را به وجود می آورد خبری نبود . این خیابانها و کوچههای مستقیم و میدانهای پر شمار به شهر شکوه میدادند و رفت و آمد وسایل چرخدار را ، که کمکم زیاد میشدند ، آسان میکرد .
فضاهای بسته
فضاهای بسته تحت تأثیر سه نوع اصلی ساختمان بودند : ساختمانهای عمومی و یا مذهبی ، ساختمانهای مسکونی ،
بازار و سایر ابنیه تجاری .
بواسطه قدرت مطلق شاه بود که اعمال این اصول ممکن میگردید . خیابانهای باریک و ارگانیک قرون وسطی باید هندسی میشدند . خیابانهای جدید با نقاطه عطف از دل هزار توی بافت قدیمشان بریده شدند . تنها نظم و زیباییشناسی نبود که بر شکل شهر اثر میگذاشت ، استفاده عمومی از وسایل نقلیه چرخدار ، استانداردهای جدیدی را بویژه برایخیابانها طلب میکرد . ملاحظات نظامی نیز نقش موثری در شکل دهی به شهر داشتند . خیابانها نشانههای مهم شهر ، پس از سدههای میانه (Post Medieval City) بودند . خیابانها در انتهای محور خود به یک کاخ یا ساختمان بزرگ میرسیدند که نشانه حاکمیت و اقتدار بود .
فضاهای شهری رنسانس
در اواخر قرون وسطی و در دورهی رنسانس ، مجدداً مفهوم فضا بر اساس اصول اقلیدسی شکل گرفت . در عالم هنر، "جیوتو" نقش مهمی را در تحول مفهوم فضا ایفا کرد . "جیوردانو برونو" با کاربرد پرسپکتیو بر مبنای فضای اقلیدسی ، شیوه جدیدی برای سازمان دهی و ارائه فضا ایجاد کرد .
با ظهور دوره رنسانس ، فضای سه بعدی به عنوان تابعی از پرسپکتیو خطی معرفی گردید که باعث تقویت برخی از مفاهیم فضایی قرون وسطی و حذف برخی دیگر شد . پیروزی این شکل جدید از بیان فضا ، باعث توجه به وجود اختلاف بین جهان بصری و میدان بصری و بدینترتیب تمایز بین آنچه بشر از وجود آن آگاه است و آنچه میبیند ، شد .
در قرون هفدهم و هجدهم ، تجربهگرایی باروک و رنسانس ، مفهوم پویاتری از فضا را بوجود آورد که بسیار پیچیدهتر و سازماندهی آن مشکلتر بود . (وبلاگ انجمن علمی ریاضی دانشگاه همدان)
شهرسازان دوره رنسانس فضا را به کمک عناصر محوطهسازی چون ستونها ، دیوارهها ، سکوها و با کاشتن انواع مختلف درختان و بوتهها محدود میکردند .
احیای علاقه به سبک کلاسیک ، رعایت تقارن و پرسپکتیو و تناسب ، تأثیر عمیقی بر ساختمانهای عمومی و خصوصیداشت .
فضاهای شهری رنسانس را براساس عملکرد ترافیکی آنها می توان به سه گروه تقسیم کرد :
- فضایتررد : که جزئی از شبکه ارتباطی اصلی شهر بوده و مورد استفاده پیادهها و ارابههای اسبی بوده است .
- فضای مسکونی : اساساً برای تأمین دسترسی محلی بوجود آمده و علاوه بر این فضای تفریحی لازم برای پیادهها را نیز فراهم مینموده است . تنها ورود وسایل نقلیه ساکنین واحدهای مسکونی مجاز بوده است .
- فضای پیاده : که تردد وسایل نقلیه چرخدار در آنها ممنوع بوده است .
فضاهای رنسانس علاوه بر کاربردهای فوق ، در مواقع بسیاری تنها به عنوان نماد و یا برای زیبایی به صورت زمینهای برای یک مجسمه یا بنای یادبود و یا به صورت صحن مقابل یک ساختمان مهم بکار میرفته است .
بیشتر میدانهایی که در دوره رنسانس ساخته شدند ، با رواقهایی احاطه میشوند . اگر چه در اصل ، این رواقها رومی هستند (مثلاً در" استیا") ولی محتمل است فکر ساختن آنها را از بیزانس که از مدتها قبل خیابانهایش، اغلب با رواقهای دو طبقه ، مشهور بودند از راه
ونیز دوباره به ایتالیا آمده باشد .
در دوران رنسانس نیز فضاهای باز توازن و نظم بیشتری داشتند و از حالت غیررسمی قرون وسطی تا حدودی خارج شدند . (گیدئین ، زیگفرید ،۱۳۵۰)
در این دوران شکلگیری ، امپراطوریها در تحول کالبدی فرم فضاهای شهری تأثیر زیادی داشته است . فضاهای باز این دوره نماد وحدت و پیوستگی بودند و بر مرکزیت بصری تأکید داشتند . در فضاهای این دوره سلطهی فضا بر انسان به خوبی مشهود است و بر خلاف فضاهای قرون وسطی ، احساس خود کوچکبینی را در انسان ایجاد میکردند . در فرانسه نیز شکلگیری فضاهای شهری به منظور نمایش قدرت و بزرگنمایی امپراطوریها بوده است . همانطور که مشهود است ، بسیاری از فضاهای این دوره برای یادبود یک امپراطور یا نمایش صلابت او ایجاد میشد . پنج میدان شکل گرفته در این دوران که فرمهای هندسی منظمی داشتند و به شکل دایره یا مربع بودند ، یا برای تأکید بر قدرت امپراطور حاکم و یا برای توسعهی زمینها و صاحب شدن زمینها توسط امپراطور یا برای نمایش قدرت نظامی شکل میگرفتند . در مواردی هم تلاش آشکار برای پیوند اشراف و شاهزادگان و ایجاد زمینهای برای حکومت استبداد و وحدت بخشی بین آنها سبب ایجاد میدانهای این دوران میشد . بطوری که عوامل سیاسی ـ نظامی عملکرد این میدانها را در این دوران از میدانهای مسکونی به میدانهای دارای مجسمه تغییر داده است . که حتی بعدها واحدهای مسکونی اطراف میدان هم به محل استقرار حاکمان تبدیل شدند . آن چیزی که در این دوران در میدانها بسیار مهم و بارز بود ، مجسمههای آن بوده که حتی در مواردی مانند "پلاس دو ویکتوار" مجسمهی نورانی وسط میدان ، شبها روشنایی خیابانها به شمار میرفته است .
معماری رنسانس
دورههای زمانی :
معماری رنسانس آغازین (۱۲۰۰ـ۱۴۰۰ میلادی )
معماری رنسانس میانی (۱۴۰۰ـ۱۵۰۰ میلادی )
معماری رنسانس پیشرفته (۱۵۰۰ـ۱۶۰۰ میلادی )
هنرمند رنسانس ساحری است که طبیعت مادی را میشناسد و به آن عمل میکند . در واقع در دوره رنسانس تطبیق معماری با انسان و طبیعت ، به اتکا یا بوسیله دانش ریاضی و تعبیرهایش دوباره مطرح میشود و تمام خصیصههای یک مبحث زنده را به تدریج دارا شد تا جایی که تناسبات و اندازههای فضای معماری تابع یک هارمونی کیهانی شدند . در واقع همانطور که لئوناردو داوینچی در رساله خود می نویسد : " برای آنکه نگارگری شایسته آفرینش باشد و مبدأ هنر و علم گردد میباید جهانی شود ."
اما آنچهرا که می توان درباره معماری رنسانس ایتالیا و اروپا ذکر کرد را به صورت مختصر در متن زیر می توان یافت :
" گونههای پر شمار تجربههای معماری سده میانی از دیدگاه معماران رنسانس نکتهای منفی بود و باید جای به شیوه واحدی در آفرینش معماری میداد و معطوف به ضابطهها و منظومههای معمارانه تازهای میشد که در این دوران جهانی تلقی میشد . در این دوران کمک گرفتن از هندسه به عنوان وسیلهای که در روانتر کردن ترکیبهای حجمی فرعی کاربرد فراوان داشت و به طراح کمک میکرد که به کمک اندازههایی که از پیش در ارتباط و در تناسب با یکدیگر سنجیده میشوند ، در تعیین عناصر فرعی معماری با مشکل روبرو نگردند و گذری داشته باشند از فضای آکنده از گونهگونی تجربی به فضایی که در آن حساب و نظم در آفرینش معماری حاکم است ، که از طریق استدلالی و عقلانی کردن معماری صورت میگرفت . همچنین از روش آفرینش و اجرای واحدهای معماری خاص سده میانه بهروشی نوین روی آوردن ، در پی آوردهای روابط اجتماعی و حرفهای معماران بسیار دارای اهمیت بود . معماری رنسانس ایتالیا ، دارای بیانی ویژه است و از ابزاری نو و بس مهم برای مفاهیم خود بهره میبرد که مهمترین آن را می توان شکل واقعیدادن به اندیشه فضایی که دارای خصیصه پرسپکتیوی است ، دانست."
همه جا چنین عنوان میشود که فضایمعماری در دوران رنسانس ایتالیا ، به دست معماران ، به شکل موجودیتی درآمد که ، در درونش ، طراحیمعماری ، برنامهریزی دیدی یا بصری میشد . که تازگی این امر در شکل اجرایی آن بود که بعدها دورنمایی پرسپکتیویه به آن افزوده شد که معماران متناسب با توان نظریخویش ، از آن بهره میگرفتند .
در این دوران معماران چه در داخل و چه در خارج بنا به دنبال یک وحدت شکلی بودند که در گذر زمان از فضای درونی به بیرون بنا و در بازشناسی روحیهای که درون بنا را هویت و شخصیت بخشیده و در تطبیق شکلی و معنوی و نمادین آن با روحیهای از حجم بنا قابل درک تواند بود که چگونگی شکل پوسته میانی این دو ، نقشی اساسی دارد که می تواند نقطه حرکت طراحی معماران این دوره محسوب گردد .
از ویژگیهای سبک معماری در عصر رنسانس آغازین ، میتوان به مولفههای ذیر اشاره نمود :
احیایمعماری روم و یونان و احیای معماری پانتئون و پارتنون . معماران از ساخت بنای کلیسا به سوی ساخت ساختمانها شهری و غیر مذهبی یا کاخها و استفاده از نماسازی و ردهگیری تزئینیدر دیوارهای ساختمانها و ساختن خانههای ییلاقی به پیروی از روم باستان تغییر موضع دادند .
در دورهی رنسانس ایجاد ترکیبهای معماری با احجام بزرگ و شکل دادن به آن ها به صورتی نو آموخته شد . قصور اغلب جای خانههای شخصی ، خیابانها و میادین را گرفتند . معماران دورهی رنسانس دیوارهای خارجی قصور را رو به خیابان گشودند که برای ناظر چشم اندازی وسیع برایدیدار جهان به وجود آورد . که تأثیر اصول پرسپکتیو در این نو آوری مشهود است . در دورهی رنسانس نسبت به دورهی قدیم پنجرههای بزرگتری در نمای بناها بکار رفت در هیچ جا بهاندازه قصر" فارنزه " در رم نمی توان تغییر سطح دیوار بنا را که در دورهی رنسانس بوجود آمد ، مشاهده کرد . حجم این بنا بیش از ظرفیت زمینی است که بر این بنا اختصاص یافته بود و مثالی از روحیه" فردیت طلبی" این دوره است . (گیدئین ، زیگفرید ،۱۳۵۰)
وقتی که دوناتو برامانته (۱۵۱۴ -۱۴۴۴) خیابان یک کیلومتری جولیا را به امر پاپ جولیوس دوم در روم آغاز کرد ، به پیوستگی و یکپارچگی نمای ساختمانهای این خیابان نمیاندیشید . این نکته از قصد وی برای ساختن کاخ دادگستری روم با گوشهها و برجهای حجیم ، در این خیابان پیدا است . (گیدئین ، زیگفرید ،۱۳۵۰)
سازندگان دورهی رنسانس گذشته از آن که طرحهای دلیرانه برای نمای رو به خیابانها و میادین ریختند ، در ایجاد توازن و رابطه بین سطوح افقی ساختمان – سطوحی که نسبت بهیکدیگر پیش آمدهیا فرو رفتهاند – نیز سخت کوشیدند و به ایجاد این رابطه با ساختن پلههایی که متصل به بنا ، اما در خارج آن قرار میگرفتند ، موفق آمدند . برامانته پلههای آزاد را مانند پلهایی برای ایجاد رابطه بین فضاهای موجود در کمپوزیسیون معماری خود بکار برد و به این طریق عاملی تازه به معماری شهر افزود . "دوناتو برامانته" (1514 ـ۱۴۴۴) نخستین معماری بود که پله را به عنوان یکی از عوامل معماری در کارهایش بکار برد ، عاملی که قسمتی از فضا را ، انگاری جزئی از بنا باشد ، بدان پیوند میداد . نخستین پلهای که برامانته بدین صورت ساخت در حیاط " بلو دره " در واتیکان بود .
ساختن پلههای عظیم ، با کار برامانته در حیاط بلو دره ، معمول گشت و زیباترین عامل معماری شد که بتوان بر پیکر کلیساها افزود ( مثلاً در "سان ماریا ماجوره") . بتدریج پلههای عظیم ، عامل ساختمانی مستقلی شد که در ایجاد وحدت بین حجمهایی به ارتفاع مختلف نقشی موثر یافت . (گیدئین ، زیگفرید ،۱۳۵۰)
در اواخر دورهی رنسانس ، در ناحیهای از روم موسوم به کاپیتولینا در میدان کاپتیل ، میکل آنژ نشان داد چگونه میتوان حجمهای بزرگ را به توازن و تناسب با یکدیگر در فضا آمیخت . (گیدئین ، زیگفرید ،۱۳۵۰)
یکی از ویژگیهای معماری این دوره استفاده از عناصر افقی مانند طره یا هره چینی و سنتوریها و هرههای افقیبرای تأکید خطوط افقی بر خلاف معماری گوتیک بود . استفاده از طاق نماها از خصوصیات بارز معماری این دوره بود .
الگوهای معماری رنسانس
معماری از دو اصل اساسی متابعت میکرد :
- عناصر صوری برگرفته از عهد باستان را بکار میبرد و از قواعد پرسپکتیو پیروی میکرد . عناصر صوری که معماران بکار گرفتند مانند : ستونهای تزئینی ، سرستونها ، پیشانیها و طاقها از روی نمونههای عهد باستان و نوشتههای ویتروویوس طراحی میشدند . از این عناصر بهره میگرفتند تا دیوارها و فضاهای باز به سهولت در معرض دید قرار بگیرند و نوعی حس پرسپکتیو در داخل ساختمانها به وجود آید . این ساختمانها از حس وحدتی که در ساختارهای کلاسیک وجود داشت بیبهره بودند و در پایان قرن پانزدهم ، برامانته و میکل آنژ حس وحدت بیشتری را وارد معماری رنسانس کردند .
- عناصر کلاسیک بسیار متفارت با معماری گوتیک به نظر میرسید . نویسندگان رنسانس ساختمانهای گوتیک قرون وسطی را غیرطبیعی میدانستند . آن ها در این عصر نوعی شیوه ساخت رومی را بکار میگرفتند. دیوارها در قرون وسطی جای خود را به پنجرههای بزرگ با شیشه منقوش داده بودند و بار دیگر به سطوح یکپارچه مبدل شدند . با نمایی از مرمر رنگی و با شکلی ساده و بی پیرایه . آنها ساختمانهای خود را طبق اصولهای نظری بنا کردند . تفاوتهای فراوانی که ساختمانهای رنسانس را از بناهای قرون وسطی متمایز میکرد ، بیشتر جنبه تزیینی آن بود و به ساختار مربوط نمیشد .
کلیساها
معماران رنسانس از دو نوع نقشه برای ساختن کلیساها و ساختمانهایمربوط به آنها استفاده میکردند :
- نقشه باسیلیکا (مستطیل شکل یا طولی)
- نقشه متمرکز
نقشه باسیلیکا
نقشه باسیلیکا که به شکل صلیب لاتینی بود . (صلیبی که تیرک عمودی آن بلندتر از تیرک افقی است) که بعدها برونلسکی برای ساختن کلیساهای سان لورنتو و سان اسپیریتو آن را بکار گرفت .
هر دو بنا مستطیل شکل دارای سه راهرو ، طاقهایی که روی ستونها بنا شدهاند و یک گنبد بر فراز محل تقاطع صلیب بود .
نوع آوریهای وی :
- استفاده از سقف مسطح بر فراز راهرو مرکزی (که در کلیساهای قرون وسطی قوسیشکل بود ) ؛
- ستونهایی که در امتداد راهروی مرکزی ردیف شده بودند ؛
- ستونهای تزیینی که دیوارها را در امتداد راهروهای جانبی از هم جدا میکردند ؛
- پیشانی بالای ستونهای تزئینی .
او در سان اسپیریتو راهروهای جانبی را گرداگرد بازوهای صلیب یا جناحین کلیسا و خروجی پشت محراب امتداد داد ، به نحوی که به شدت حس وحدت را در کلیسا ایجاد میکرد .
نقشه متمرکز
کلیسای مطلوب رنسانس نقشه کف مدور یا کف متمرکز داشت . جذابیت این نقشه به آرای هندسی و مذهبی باز میگشت . نوع دیگر نقشه کف متمرکز که در کلیساهای رنسانس بکار میرفت ، به شکل صلیب یونانی بود که در آن طول هر چهار بازوی صلیب یکسان است .
برونلسکی با " نمازخانه پاتسی" در کلیسای سانتا کروچه در فلورانس معیار دیگری برای ارزیابی آثار آینده بنا نهاد . این نمازخانه ساختاری مستطیل شکل نظیر ساختمانهای قرون وسطیدارد ، اما سقف گنبدین آن شکل دایرهواری را بر فضا حاکم میسازد . این بنا با استفاده از رنگهای روشن و تزئینات کلاسیک تقویت میشود . از جمله : پوشهها ، ستونهای تزئینی با شیارهای تزئینی و عمودی ، سر فرشتگان کوچک بالدار و نقش برجستههای ترنجی که با برآمدگی اندک تراشیده شدهاند .
صحن و رواق
ساختن صحن و رواق در صومعهها که در طول قرون وسطی رایج بود ، طی رنسانس نیز ادامه یافت . اما سبک آنها تغییر پیدا کرد . گوتیک که در رواقهای قرون وسطی بکار میرفت ، جای خود را به سبک کلاسیک داد و طراحی سادهتر و یکدستتر شد . صحن و رواق (حیاطی محصور که گرداگرد آن را راهرویی سرپوشیده قرار گرفته) مکان مهمی در بناهای مذهبی مدارس ، بیمارستانها حتی قصرها بود . زیباترین صحن و رواق رنسانس متعلق به واتیکان است که برامانته آن ها را طراحی کرده است .
درگاه و پنجره
درگاه و پنجره را از روی الگوهای برگرفته از عهد باستان درست میکردند . درگاهها ، روی ستونهای کوتاه و یا تزئینی یک کتیبه و بر فراز آن یک سنتوری مثلث یا نیم دایره دیده میشود . از سطح داخلی سنتوری برای انواع تزئینات که اغلب مضمونی کلاسیک داشت بهره میگرفتند . پنجرهها را نیز با فرمهای کلاسیک مزین میکردند . پنجره را طاقچهای میپنداشتند که انسانها را قاب میگرفت ، گویی انسانها مجسمه زنده و متحرکند .
معماری رنسانس در اصل تابع یک ساختار آشکار فردگرا و صریح ، متشکل از چند فرم هندسیکاملاً مشخص است . شکلهای دایره ، مربع و مستطیل طرح کلی نقشه کف ساختمان و احجام کره ، نیمکره ، مکعب ، مکعب مستطیل و استوانه ، حجم کلی ساختمان را شکل میدهند . در رنسانس این فرمهای اصلی با نقشمایههای کلاسیک باستان ترکیب شد . ستونهای چهارگوش توکار ، سرستونهای مأخذ از شیوههای مختلف ، نقشمایههای نصرت و تالارهای گنبدی و . . . همگی ارجاعاتی به معماریکلاسیک رومی داشتند . رنسانس نه تنها جلوه صوری روم کلاسیک ، بلکه سبک زندگی آن دوره را هم اخذ کرد . فرم بلوکهای ساختمانی با جلوه خیره کننده بناهای باستانی در نقشه کف و دارای ظاهری خشن و برجسته با حالتی دفاعی و تهاجمی بود .
ویژگی شاخص کلیساهای رنسانس از یکسو نماهای پیشین مجلل و ز سوی دیگر ، گنبد بود که فرم آرمانی آن در "پانتئون" تجلی یافت . در نهایت این گنبد بود که ابداع و شهرت معماری را تضمین کرد . در هیچ دورهای از تاریخ آن گونه که در رنسانس ایتالیا مشهود است ، دنیای باستان چنین فراگیر و گسترده به خدمت گرفته نشد و معیارهای زندگی را چنین متحول نساخت .
معماران دوره رنسانس معماری خود را تا حدودی در نتیجه علاقه احیا شده خود نسبت به ویرانههای روم و یونان از طریق بازیابی متون کلاسیک درباره معماری و به خصوص ده کتاب نویسندهرومی ، ویتروویوس که درباره معماری نگاشته شده بود اخذ کردند . آنان همچنین اشکال جدید و زبان دیداری جدیدی ابداع کردند کهاز دوره کلاسیک منشعب نشده بود . بتدریج معماران ، اومانیستها و نقاشان دوره رنسانس ( معماریدر رنسانس به عنوان یک هنر کامل و فراگیر تلقیمیشد) اندیشهای جدید درباره فضای عمومی ابداع کرد که در آن جامعه احساس افتخار و ارجمندی کند و جامعه در مقیاسی که تمام شهر را در بر میگیرد ، تنظیم و ترتیب یابد .
با این حال با توسعه معماری ، طراحان شروع به طغیان علیه سختگیریهای نظریه ویتروویوسی کردند . در دهه ۱۵۳۰ بخصوص در کارهای میکل آنژ ، معماران شروع به رفتاری دیوانهوار درباره عدم تقارن و استفاده از مخلوطیبه شدت نامنظم از عناصر معماری کردند . این شیوه طغیانگر معماری با ناممعماری صاحب سبک و براساس پدیدهای مشابه در نقاشی رنسانس نامگذاری شد .
معماری قرن پانزدهم
قرن پانزدهم شاهد افزایش قابل توجه طرحهای معماری نه تنها در ثروتمندترین شهرها از قبیل فلورانس ، بلکه در سراسر ایتالیا بود . اصول ویتروویوسی تقارن و نظم تقریباً در تمامی طرحها بکار گرفته میشد . علاوه بر این ابداع برونلسکی درباره زاویه دید ، که یک روش و ابزار نگارگری بود ، شیوهساختن بنا را بوسیله معماران ایتالیایی تغییر داد . معماری رنسانس قرن پانزدهم در غلبهسطوح مسطح و خطوط ، مشخص و قدرتمند بود و بر این اصول معماری تأکید میکرد .
اقسام ساختمانها در حال افزایش بود . علاوه بر ساختمانهای معمول قرون وسطی از قبیل کلیساهای کوچک و بیمارستانها ، طراحان رنسانس دو نوع جدید از ساختمان را خلق کردند : ویلا و پالازو . ویلا خانهای اعیان نشین در ییلاقات خارج از شهر بود که شهروندان ثروتمند و قدرتمند مانند خاندان دمدیسی در آن زندگی میکردند . معماران رنسانس شکل اولیه مزارع استحکامبندیشده اشرافی را در قالب ویلا تبدیل به خانههایی با فضاهای وسیع ، راحت و دلپذیر ساختند . ویلا با پالازو یا خانه شهری نسبت داشت . اینها خانههایی بودند که افراد ثروتمند و قدرتمند زمانی که از شهر بازدید میکردند ، در آن سکونت داشتند . در قرن سیزدهم این گونه پالازوها ساختمانهایی کماهمیت و باریک بودند که طبقه اول آنها به عنوان مغازه به اجاره داده میشد . قرن پانزدهم شاهد ظهور پالازوهای بزرگ ، وسیع و درخوری بود که تمامی طبقات به فضاهای زندگی اختصاص داده شده بود . باز هم معماران به جنبههای بیرونی این پالازوها علاقهمند بودند . پالازوها ، ساختمانهایی هم خصوصی و هم عمومی بودند . از جنبه عمومی و براساس ظواهر خارج آنها ، این ساختمانها بیانگر ثروت و قدرت صاحبان خود بودند .
نتیجهگیری
دوره رنسانس (۱۴ تا ۱۶ میلادی) با اکتشافات و دستاوردهای علمی ، تغییر نگرش در مورد انسان و رابطه بین او و خداوند و در نتیجه تغییر رابطه با کلیسا همراه بود .
اما در تاریخ شهر نشینی رنسانس در اوایل قرن پانزدهم و در ایتالیا (در فلورانس و با هدف زیباسازی این شهر) شروع و تا پایان قرن هجدهم ادامه مییابد .
تحولات در عرصه شهرسازی و معماری را می توان در گزینههای زیر-که در متن به آنها اشاره شد – خلاصه کرد :
- احیا علاقه به سبک یونان و روم و نظم عهد باستان
- استفاده از تقارن و پرسپکتیو
- توجه به زیبایی شهرها و سلطه بر طبیعت
- ایجاد خیابانهای وسیع و میدانها – که بیشتر با هدف به نمایش گذاشتن قدرت حاکمان ساخته میشدند – در دل شهر قرون وسطی و احاطه این میدانها با رواقها
- محدود کردن فضا به کمک عناصر محوطهسازی چون ستونها ، دیوارهها ، سکوها و با کاشتن انواع مختلف درختان و بوتهها
- ستونهای تزئینی ، سرستونها ، پیشانیها و طاقها
- خلق ویلا و پالازو
تفاوتهای فراوانی که ساختمانهای رنسانس را از بناهای قرون وسطی متمایز میکرد ، بیشتر جنبه تزیینی آن بود و به ساختار مربوط نمیشد .
منابع
- موریس ، آنتونی ادوین جیمز ، تاریخ شکل شهر تا انقلاب صنعتی ، ترجمه راضیه رضا زاده ، جهاد دانشگاهی دانشگاه علم و صنعت ایران ، ۱۳۸۷٫
- گیدئین ، زیگفرید ، فضا ، زمان و معماری ، ترجمه دکتر منوچهر مزینی ، بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، ۱۳۵۰٫
- توسلی ، محمود ، طراحی فضای شهری : فضاهای شهری و جایگاه آنها در زندگی و سیمای شهر ، مرکز مطالعات و تحقیقات شهرسازی و معماری ، ۱۳۸۶٫
- زوی ، برونو ، چگونه به معماری بنگریم ، ترجمه فریده کرمان ، تهران ، کتاب امروز ، مهندسین مشاور امکو ایران ، ۱۳۷۶٫
- زارعی ، محمد ابراهیم ، آشنایی با معماری جهان ، همدان ، فن آوران ، ۱۳۷۹٫
- نوربرگ شولتس، کریستیان ، معنا در معماری غرب ، مترجم مهرداد قیومی بیدهندی ، تهران ، فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران ، ۱۳۸۶٫
- فلامکی ، محمد منصور ، شکلگیری معماری در تجارب ایران و غرب ،
- وبلاگ انجمن علمی ریاضی دانشگاه همدان
- خبرگزاری دانشجویان ایران – تهران ، سرویس : مسائل راهبردی ایران ،
- سایت شهرسازی آنلاین
http://isna.ir/Isna/NewsView.aspx?ID=News-1192069&Lang=P
لینک منبع:
http://www.shahrsazionline.com/23836/دوران-رنسانس/