venus4164
عضو جدید
فصاحت كلام و آرایش هنری
بارزترین ویژگی نهج البلاغه كه آن را از دیگر كتابها متمایز و ممتاز كرده و در فرهنگ و ادب اسلامی جایگاه ویژه و برجستهای به آن داده است، عبارتپردازی زیبا و آرایش لفظی و روح و آهنگ حماسی نهج البلاغه است مفاهیم عالی و ماندگار نهج البلاغه آن گاه كه به زیور هنر فصاحت و بلاغت آراسته میشود و صناعتهای لفظی و معنوی به خصوص سجع و آهنگ كلام به آن جان میبخشد، روح و جان شنونده را به تسخیر خود در میآورد و او را شگفت زده كلمه به كلمه به دنبال خود میكشاند.
سید رضی به عنوان شاعری ادیب در ابتدا بیش از هر چیز، شیفته این برجستگی هنری سخنان امام ـ علیه السّلام ـ شد. كه قلم به دست گرفته و سخنان آن حضرت را گرد آورد و نام زیبای «نهج البلاغه» را بر اثر جاودان خود نهاد؛ چنانكه خود در مقدمه این كتاب گوید:
چنین كتاب طراز فصاحت است و پیرایه بلاغت، عربیت را بها فزاید و دین و دنیا را به كار آید؛ كه بلاغتی چنان، نه در گفتاری فراهم آمده است و نه یك جا در كتابی! چه امیر مؤمنان سرچشمه فصاحت است و آبشخور بلاغت.
فصاحت، خود را به كلام حضرتش آراید تا به جمال رسد، و بلاغت، در كنار او زاید و به كمال رسد. او بود كه نقاب از چهرهسخن كشید تا مترسّل زیبایی آن را دید. آیین گفتار را از او وام گرفتند، و خطیبان بر جای پایش گام نهادند و واعظان از خواندن كلام او نام یافتند. با این همه او گوی از همگان برد و اینان بدو نرسیدند، او پیش افتاد و اینان واپس خزیدند، چه در گفتار او رنگی از علم خداست و بویی از گفتار مصطفی ـ صلّی الله علیه و آله ـ .[1]
و به راستی تنها سید رضی شیفته این جمال و جلال نشد، بلكه هر كس با نهج البلاغه آشنا شد و از سبوی عشق جرعهای نوشید، مدهوش این آستان شد و در برابر آن عظمت كلام سر تعظیم فرود آورد. نمونهای از سخنان این استادان و نهج البلاغه آشنایان را، از نظر میگذرانیم:
1. ابن ابی الحدید، مورّخ، شاعر، دانشمند و شارح سنّی مذهب نهج البلاغه. در مقدمه خویش بر شرح نهج البلاغه مینویسد:
امام علی ـ علیه السّلام ـ پیشوا و سرور سخنوران و پیشتاز رسا سخنگویان است. كلام او را به حق، فروتر از كلام خالق و فراتر از كلام مخلوق دانستهاند. ارزش سخنان او را همین بس، كه گویندگان، آیین سخنوی و نویسندگان، اسلوب نویسندگی را همه از او آموختهاند.[2]
2. مرحوم شیخ محمد عبده، مفتی اسبق مصر و شارح دیگر نهج البلاغه در مقدمه شرح خود مینویسد:
در تمام مردم عرب زبان كه بگردید كسی را نمییابید كه نگوید: سخن علی ـ علیه السّلام ـ پس از قرآن و كلام نبوی، شریفترین، بلیغترین، پرمعناترین و جامعترین سخنان است.[3]
3. عبد الحمید بن یحیی عامری (مقتول به سال 132 ق.) كاتب مروان بن محمد آخرین خلیفه از بنی مروان ـ كه درباره او گفتهاند «كتابت با عبد الحمید آغاز گردید» ـ درباره سخنان امام علی ـ علیه السّلام ـ مینویسد:
هفتاد خطبه از خطبههای اصلع (امام علی ـ علیه السّلام ـ را از بركردم، و این خطبهها چون چشمهای همچنان پی در پی در ذهن من میجوشید.[4]
4. ابوعثمان جاحظ ـ متوفای 255 ق.) ـ كه مسعودی وی را فصیحترین نویسندگان سلف دانسته و امیر سخن لقب یافته ـ میگوید:
بعد از قرآن و سخنان پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ هر كلام و خطبه و مقالهای كه خواندم و شنیدم یارای رقابت با آن را یافتم، مگر سخنان امیر مؤمنان علی ـ علیه السّلام ـ كه هر چه كوشیدم توانایی رقابت با آن را در خود نیافتم.[5]
5. ابن نباته (متوفای 374 ق.) ـ كه از ادیبان بنام و خطیبان مشهور عرب است ـ میگوید:
از خطابهها گنجی از بر كردم كه هر چند از آن بردارم نمیكاهد و افزون میشود؛ و بیشتر آنچه از بر كردم یك صد فصل از مواعظ علی بن ابی طالب است.[6]
6. استاد ناصیف یازجی به فرزندش، ابراهیم سفارش میكند:
اگر بخواهی از علم و ادب و انشا و نگارش بر رقیبانت برتری جویی حتماً «قرآن» و «نهج البلاغه» را از بر كن.[7]
7. علی الجندی، رئیس دانشكده علوم در دانشگاه قاهره میگوید:
با مطالعه نهج البلاغه نوعی خاص از آهنگ موسیقی بر اعماق احساسات انسان پنجه میافكند؛ از نظر سجع و ترتیب كلمات و جملات طوری مرتب است كه میتوان آن را «شعر منثور» نامید.[8]
8. محمد امین النواوی در كتاب «جولات اسلامیّه» خویش مینویسد:
زیبایی عبارات نهج البلاغه از جهت تركیب لفظی و سبك ادبی برجستگیهای زیر را دربر دارد:
1. در انواع كلمات مفرد، جمع، مذكّر، مؤنّث، حقیقت ومجاز، سرمایهای غنی برای فرهنگ الفاظ عربی است.
2. مجازها و كنایهها در قالب جالب و نوی آمده است.
3. ایجاز و اطناب (كوتاهگویی و به درازا سخن گفتن) در جای مناسب خود به كار رفته و ما این مطلب را در خطبهها و نامههای طولانی و گاه متوسط و یا كوتاه آن حضرت به روشنی مشاهده میكنیم.
4. محسنات و نوآوریهای لفظی از «جناس» تا «ترصیع» و «قلب» و «عكس»[9] در موارد مناسب به كارگرفته شده است.
5. آهنگ طبیعی و عبارات جذّاب كه اهل فن به خوبی آن را درك میكنند و مردم از شنیدن آن به هیجان میآیند... .
9. امام یحیی یمنی نویسنده كتاب «الطراز» مینویسد:
از معانی گوارا و شیوای سخن او (علی ـ علیه السلام ـ) هر خطیبی سیراب شده و هر گویندهای لباس سخنوری پوشیده است؛ زیرا علی ـ علیه السّلام ـ جایگاه و زادگاه بلاغت و ابر پربار فصاحت است چنانكه خود فرمود: «ما فرمانروایان كشور سخنیم سخنوری در وجود ما ریشه كرده و شاخههای آن بر ما سایه گسترده است.»[10]
10. استاد دكتر سید جعفر شهیدی، استاد دانشگاه و مترجم موفق نهج البلاغه در مقدمه ترجمه خویش مینویسند:
از سالها پیش چون فرصتی دست میداد برخی از ترجمههای فارسی نهج البلاغه را با متن مقابله میكردم. ضمن این بررسی دیدم مترجمان ـ كه خدمتشان در پیشگاه مولای متقیان ـ علیه السّلام ـ پذیرفته باد ـ هر چند در كار خود موفق بودهاند، كم و بیش در این ترجمهها یك نكته را چنانكه باید رعایت نكردند و آن این است كه سخنان مولا چنانكه میبینیم در عین علوّ معنی به زیورهای لفظی نیز آراسته است: استعاره، تشبیه، جناس، موازنه سجع و مراعات النظیر. مخصوصاً صنعت سجع كه در سرتاسر كتاب دیده میشود و امیر مؤمنان ـ علیه السّلام ـ به سجعگویی شناخته بوده است.
هنگامی كه زینب كبری در پاسخ پسر زیاد گفت: مهتر ما را كشتی، از خویشانم كسی را نهشتی، نهال ما را شكستی، ریشه ما را از هم گسستی، اگر درمان تو این است آری چنین است.[11]
پسر زیاد گفت: سخن به سجع میگوید: پدرش نیز سخنان مسجّع میگفت.
بدین رو كوشیدم تا در حد توانایی خویش ضمن برگردان عبارت عربی به فارسی ـ چندان كه ممكن است ـ صنعتهای لفظی را نیز رعایت كنم.[12]
دهها نمونه از سخنان صاحبنظران دیگر هست كه در مورد ابعاد فصاحت و بلاغت و محسنات لفظی و معنوی نهج البلاغه ابراز داشتهاند كه از یادآوری آن صرف نظر میكنیم. برای اینكه چند نمونه عینی را از آنچه گفته شد ارائه داده باشیم، توجه خوانندگان محترم را به این قسمت ازمقاله جناب آقای احمد سپهر خراسانی ـ با عنوان «امام علی ـ علیه السّلام ـ بزرگترین خطیب تاریخ» البته با رعایت اختصار ـ جلب مینمایم.
سجع
سجع اقسامی دارد كه علم بدیع بدان متعرّض است، و امام ـ علیه السّلام ـ گاهی كلامش را با یكی ـ دو سجع نمكین میكند. چنانكه خطاب به مردم بصره در خطبه 13 میفرماید: «كنتم جند المرأه و اتباع البهیمه، رغا فاجبتم، و عقر فهربتم. اخلاقكم دقاق و عهدكم شقاق، و دینكم نفاق، و ماؤكم زعاق. و المقیم بین اظهركم مرتهن بذنبه، و الشاخص عنكم متدارك برحمه من ربّه، كانّی بسمجدكم كجؤجؤ سفینه قد بعث الله علیها العذاب، من فوقها و من تحتها و غرق من فی ضمنها» و در خطبه 18 در وصف قرآن چنین آمده است: و انّ القرآن ظاهره انیق، و باطنه عمیق، لا تفنی عجائبه، و لا تنقضی غرائبه. سجعهای امام معمولاً جز یكی ـ دو مرتبه تكرار نمیشود، جز موارد نادر كه احساس ملال و سنگینی در آن نرود و بیشتر دو سجعی است، مانند: «اشرف الغنی، ترك المنی»؛ یا: «من اطال الامل، اساءَ العمل» كه دو جمله اخیر دارای «ترصیع» است، و اگراین دو صنعت بدون تكلّف آورده شود، كلام را زیباتر میكند، مانند آیه شریفه: «انّ الابرار لفی نعیم و انّ الفجّار لفی جحیم».
ایجاز و اطناب
علی ـ علیه السّلام ـ در خطبههای خود، هنگام اقتضای مقام، به اطناب میپردازد و سخن را طولانی میكند و به هنگام لزوم سخن را در دو جمله فشرده میسازد به گونهای كه یك خطبه كوتاه، كتابی تفسیر دارد. به عنوان نمونه، شما خطبه كوتاه 21 را ملاحظه فرمایید: «فان الغایه امامكم، و انّ وراءَكم الساعه تحدوكم، تخفّفوا، تلحقوا، فانّما ینتظر باوّلكم آخركم؛ قیامت پیش روی شماست، و مرگ از پس شما را میراند! سبكبار شوید تا به كاروان برسید؛ كه پیشینیان را به انتظار رسیدن پسینیان، نگاه داشتهاند.»
لطف این كلام را نمیتوان به قلم آورد، كه فصاحت و بلاغت چون زیبایی است؛ «یدرك و لا یوصف» است. این همه معنی با این ایجاز جز به اعجاز حمل نتوان كرد.
بارزترین ویژگی نهج البلاغه كه آن را از دیگر كتابها متمایز و ممتاز كرده و در فرهنگ و ادب اسلامی جایگاه ویژه و برجستهای به آن داده است، عبارتپردازی زیبا و آرایش لفظی و روح و آهنگ حماسی نهج البلاغه است مفاهیم عالی و ماندگار نهج البلاغه آن گاه كه به زیور هنر فصاحت و بلاغت آراسته میشود و صناعتهای لفظی و معنوی به خصوص سجع و آهنگ كلام به آن جان میبخشد، روح و جان شنونده را به تسخیر خود در میآورد و او را شگفت زده كلمه به كلمه به دنبال خود میكشاند.
سید رضی به عنوان شاعری ادیب در ابتدا بیش از هر چیز، شیفته این برجستگی هنری سخنان امام ـ علیه السّلام ـ شد. كه قلم به دست گرفته و سخنان آن حضرت را گرد آورد و نام زیبای «نهج البلاغه» را بر اثر جاودان خود نهاد؛ چنانكه خود در مقدمه این كتاب گوید:
چنین كتاب طراز فصاحت است و پیرایه بلاغت، عربیت را بها فزاید و دین و دنیا را به كار آید؛ كه بلاغتی چنان، نه در گفتاری فراهم آمده است و نه یك جا در كتابی! چه امیر مؤمنان سرچشمه فصاحت است و آبشخور بلاغت.
فصاحت، خود را به كلام حضرتش آراید تا به جمال رسد، و بلاغت، در كنار او زاید و به كمال رسد. او بود كه نقاب از چهرهسخن كشید تا مترسّل زیبایی آن را دید. آیین گفتار را از او وام گرفتند، و خطیبان بر جای پایش گام نهادند و واعظان از خواندن كلام او نام یافتند. با این همه او گوی از همگان برد و اینان بدو نرسیدند، او پیش افتاد و اینان واپس خزیدند، چه در گفتار او رنگی از علم خداست و بویی از گفتار مصطفی ـ صلّی الله علیه و آله ـ .[1]
و به راستی تنها سید رضی شیفته این جمال و جلال نشد، بلكه هر كس با نهج البلاغه آشنا شد و از سبوی عشق جرعهای نوشید، مدهوش این آستان شد و در برابر آن عظمت كلام سر تعظیم فرود آورد. نمونهای از سخنان این استادان و نهج البلاغه آشنایان را، از نظر میگذرانیم:
1. ابن ابی الحدید، مورّخ، شاعر، دانشمند و شارح سنّی مذهب نهج البلاغه. در مقدمه خویش بر شرح نهج البلاغه مینویسد:
امام علی ـ علیه السّلام ـ پیشوا و سرور سخنوران و پیشتاز رسا سخنگویان است. كلام او را به حق، فروتر از كلام خالق و فراتر از كلام مخلوق دانستهاند. ارزش سخنان او را همین بس، كه گویندگان، آیین سخنوی و نویسندگان، اسلوب نویسندگی را همه از او آموختهاند.[2]
2. مرحوم شیخ محمد عبده، مفتی اسبق مصر و شارح دیگر نهج البلاغه در مقدمه شرح خود مینویسد:
در تمام مردم عرب زبان كه بگردید كسی را نمییابید كه نگوید: سخن علی ـ علیه السّلام ـ پس از قرآن و كلام نبوی، شریفترین، بلیغترین، پرمعناترین و جامعترین سخنان است.[3]
3. عبد الحمید بن یحیی عامری (مقتول به سال 132 ق.) كاتب مروان بن محمد آخرین خلیفه از بنی مروان ـ كه درباره او گفتهاند «كتابت با عبد الحمید آغاز گردید» ـ درباره سخنان امام علی ـ علیه السّلام ـ مینویسد:
هفتاد خطبه از خطبههای اصلع (امام علی ـ علیه السّلام ـ را از بركردم، و این خطبهها چون چشمهای همچنان پی در پی در ذهن من میجوشید.[4]
4. ابوعثمان جاحظ ـ متوفای 255 ق.) ـ كه مسعودی وی را فصیحترین نویسندگان سلف دانسته و امیر سخن لقب یافته ـ میگوید:
بعد از قرآن و سخنان پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ هر كلام و خطبه و مقالهای كه خواندم و شنیدم یارای رقابت با آن را یافتم، مگر سخنان امیر مؤمنان علی ـ علیه السّلام ـ كه هر چه كوشیدم توانایی رقابت با آن را در خود نیافتم.[5]
5. ابن نباته (متوفای 374 ق.) ـ كه از ادیبان بنام و خطیبان مشهور عرب است ـ میگوید:
از خطابهها گنجی از بر كردم كه هر چند از آن بردارم نمیكاهد و افزون میشود؛ و بیشتر آنچه از بر كردم یك صد فصل از مواعظ علی بن ابی طالب است.[6]
6. استاد ناصیف یازجی به فرزندش، ابراهیم سفارش میكند:
اگر بخواهی از علم و ادب و انشا و نگارش بر رقیبانت برتری جویی حتماً «قرآن» و «نهج البلاغه» را از بر كن.[7]
7. علی الجندی، رئیس دانشكده علوم در دانشگاه قاهره میگوید:
با مطالعه نهج البلاغه نوعی خاص از آهنگ موسیقی بر اعماق احساسات انسان پنجه میافكند؛ از نظر سجع و ترتیب كلمات و جملات طوری مرتب است كه میتوان آن را «شعر منثور» نامید.[8]
8. محمد امین النواوی در كتاب «جولات اسلامیّه» خویش مینویسد:
زیبایی عبارات نهج البلاغه از جهت تركیب لفظی و سبك ادبی برجستگیهای زیر را دربر دارد:
1. در انواع كلمات مفرد، جمع، مذكّر، مؤنّث، حقیقت ومجاز، سرمایهای غنی برای فرهنگ الفاظ عربی است.
2. مجازها و كنایهها در قالب جالب و نوی آمده است.
3. ایجاز و اطناب (كوتاهگویی و به درازا سخن گفتن) در جای مناسب خود به كار رفته و ما این مطلب را در خطبهها و نامههای طولانی و گاه متوسط و یا كوتاه آن حضرت به روشنی مشاهده میكنیم.
4. محسنات و نوآوریهای لفظی از «جناس» تا «ترصیع» و «قلب» و «عكس»[9] در موارد مناسب به كارگرفته شده است.
5. آهنگ طبیعی و عبارات جذّاب كه اهل فن به خوبی آن را درك میكنند و مردم از شنیدن آن به هیجان میآیند... .
9. امام یحیی یمنی نویسنده كتاب «الطراز» مینویسد:
از معانی گوارا و شیوای سخن او (علی ـ علیه السلام ـ) هر خطیبی سیراب شده و هر گویندهای لباس سخنوری پوشیده است؛ زیرا علی ـ علیه السّلام ـ جایگاه و زادگاه بلاغت و ابر پربار فصاحت است چنانكه خود فرمود: «ما فرمانروایان كشور سخنیم سخنوری در وجود ما ریشه كرده و شاخههای آن بر ما سایه گسترده است.»[10]
10. استاد دكتر سید جعفر شهیدی، استاد دانشگاه و مترجم موفق نهج البلاغه در مقدمه ترجمه خویش مینویسند:
از سالها پیش چون فرصتی دست میداد برخی از ترجمههای فارسی نهج البلاغه را با متن مقابله میكردم. ضمن این بررسی دیدم مترجمان ـ كه خدمتشان در پیشگاه مولای متقیان ـ علیه السّلام ـ پذیرفته باد ـ هر چند در كار خود موفق بودهاند، كم و بیش در این ترجمهها یك نكته را چنانكه باید رعایت نكردند و آن این است كه سخنان مولا چنانكه میبینیم در عین علوّ معنی به زیورهای لفظی نیز آراسته است: استعاره، تشبیه، جناس، موازنه سجع و مراعات النظیر. مخصوصاً صنعت سجع كه در سرتاسر كتاب دیده میشود و امیر مؤمنان ـ علیه السّلام ـ به سجعگویی شناخته بوده است.
هنگامی كه زینب كبری در پاسخ پسر زیاد گفت: مهتر ما را كشتی، از خویشانم كسی را نهشتی، نهال ما را شكستی، ریشه ما را از هم گسستی، اگر درمان تو این است آری چنین است.[11]
پسر زیاد گفت: سخن به سجع میگوید: پدرش نیز سخنان مسجّع میگفت.
بدین رو كوشیدم تا در حد توانایی خویش ضمن برگردان عبارت عربی به فارسی ـ چندان كه ممكن است ـ صنعتهای لفظی را نیز رعایت كنم.[12]
دهها نمونه از سخنان صاحبنظران دیگر هست كه در مورد ابعاد فصاحت و بلاغت و محسنات لفظی و معنوی نهج البلاغه ابراز داشتهاند كه از یادآوری آن صرف نظر میكنیم. برای اینكه چند نمونه عینی را از آنچه گفته شد ارائه داده باشیم، توجه خوانندگان محترم را به این قسمت ازمقاله جناب آقای احمد سپهر خراسانی ـ با عنوان «امام علی ـ علیه السّلام ـ بزرگترین خطیب تاریخ» البته با رعایت اختصار ـ جلب مینمایم.
سجع
سجع اقسامی دارد كه علم بدیع بدان متعرّض است، و امام ـ علیه السّلام ـ گاهی كلامش را با یكی ـ دو سجع نمكین میكند. چنانكه خطاب به مردم بصره در خطبه 13 میفرماید: «كنتم جند المرأه و اتباع البهیمه، رغا فاجبتم، و عقر فهربتم. اخلاقكم دقاق و عهدكم شقاق، و دینكم نفاق، و ماؤكم زعاق. و المقیم بین اظهركم مرتهن بذنبه، و الشاخص عنكم متدارك برحمه من ربّه، كانّی بسمجدكم كجؤجؤ سفینه قد بعث الله علیها العذاب، من فوقها و من تحتها و غرق من فی ضمنها» و در خطبه 18 در وصف قرآن چنین آمده است: و انّ القرآن ظاهره انیق، و باطنه عمیق، لا تفنی عجائبه، و لا تنقضی غرائبه. سجعهای امام معمولاً جز یكی ـ دو مرتبه تكرار نمیشود، جز موارد نادر كه احساس ملال و سنگینی در آن نرود و بیشتر دو سجعی است، مانند: «اشرف الغنی، ترك المنی»؛ یا: «من اطال الامل، اساءَ العمل» كه دو جمله اخیر دارای «ترصیع» است، و اگراین دو صنعت بدون تكلّف آورده شود، كلام را زیباتر میكند، مانند آیه شریفه: «انّ الابرار لفی نعیم و انّ الفجّار لفی جحیم».
ایجاز و اطناب
علی ـ علیه السّلام ـ در خطبههای خود، هنگام اقتضای مقام، به اطناب میپردازد و سخن را طولانی میكند و به هنگام لزوم سخن را در دو جمله فشرده میسازد به گونهای كه یك خطبه كوتاه، كتابی تفسیر دارد. به عنوان نمونه، شما خطبه كوتاه 21 را ملاحظه فرمایید: «فان الغایه امامكم، و انّ وراءَكم الساعه تحدوكم، تخفّفوا، تلحقوا، فانّما ینتظر باوّلكم آخركم؛ قیامت پیش روی شماست، و مرگ از پس شما را میراند! سبكبار شوید تا به كاروان برسید؛ كه پیشینیان را به انتظار رسیدن پسینیان، نگاه داشتهاند.»
لطف این كلام را نمیتوان به قلم آورد، كه فصاحت و بلاغت چون زیبایی است؛ «یدرك و لا یوصف» است. این همه معنی با این ایجاز جز به اعجاز حمل نتوان كرد.