سلام
شايد بهتره بگيد هسته زندگي بت پرستان
در فلسفه براي اثبات يا نفي چيزي بايد برهان آورد.يك جمله يا متن ادبي صرفا نميتونه برهان باشه
اينكه يك داستان ادبي آورده شود و در انتها نتيجه بر نفي چيزي يا موجودي گرفته شود كه براي بودنش اثبات ها آورده شده جايي در فلسفه ندارد.
ما براي اثبات خداوند داستان سرايي نكرده ايم كه براي نفيش داستان بشنويم!
در فلسفه نه چيستي و كيستي خواننده اهميت دارد نه نويسنده مهم منطقيست كه در قالب كلمات تبديل به برهان هر يك از دوطرف مي شود
دوصدبدرود
من حرف شما رو کاملا قبول دارم که با داستان نمیشه چیزی رو اثبات کرد
ولی نکته اینجاست که تمام اثبات های خداوند بر اساس داستانه
من یه اثبات اینجا می نویسم شما بدون داستان نویسی یا گزارش اونو رد کنید
خواهشا سعی به مغالطه نکنید
بحث قدیمی جبر واختیار ناقض خدای اسلامه با اینکه تکراریه ولی اثبات رو به زبان بسیار ساده می نویسم
در ابتدا فرض می کنیم خداوند کامل است(خدای اسلام چون یهود و مسیح اعتقادی به کامل بود خداوند ندارن)
وقتی خداوند کامل است پس همه چیز را می داند(عالم است)
وقتی خداوند کامل است پس با عدالت رفتار می کند
وقتی خداوند کامل است کار بیهوده انجام نمی دهید(حکمت دارد)
اگر انسان اختیار نداشته باشد حکمت خداوند رد می شود پس جبر محال است
وقتی انسان اختیار داشته باشد یعنی می تواند خود انتخاب کند پس نباید خداوند از انتخاب او خبر داشته باشد که عالم بودن خداوند زیر سوال می رود
اگر خداوند از انتخاب او خبر داشته باشد نشان از ان است سرشت ان انسان را خداوند به گونه ای افریده که در مقابله با یک دو راهی خاص فلان راه را انتخاب کند پس جبر می شود که این با حکمت خدا تناقض داشت
در اسلام مجازات کسی که جبرا کاری رو انجام داده دور از عدالته