این مطلب رو جایی خوندم . تصمیم گرفتم بزارم انجا تا دوستان هنرمند مستفیذ گردند
*********************************************************
موسيقي: ابزاري كهن براي سنجش كاركرد مغز
در ايران روزگار ساسانيان، چون يك پادشاه درگذشت، از او پسري دو ساله به جاي ماند، موبدان در گزينش او به پادشاهي به ترديد ماندند كه آيا اين كودك از درستي تن و سلامت روان برخوردار است يا خير؟ و به تدبير بزرگمهر، نوزازندگان بر كنار گاهواره او نواختند و كودك با تكان دادن دست و پاي خويش ابراز شادماني كرد و بدينسان، به پادشاهي برگزيده شد (جوامع الحكايات؛ به نقل از كاسب، 1380). به سال 1983، كاوارد گاردنر، در كتاب با نفوذ خود، «چارچوبهاي ذهن»، به مفهومسازي جديدي از عوامل ويژه هوشي پرداخت، كه شامل هفت توانايي زير است: هوش زباني، هوش موسيقي، هوش منطقي – رياضي، هوش فضايي، هوش بدني جنبشي، هوش ميان فردي، هوش درون فردي، بدينسان، يك ورزشكار يا نوازنده برجسته پيانو، با وجود آن كه در مدرسه (يا آزمون هوش) عملكرد ضعيفي دارد، هوشمند شناخته ميشود (مارنات، 1379). از سوي ديگر، در يك آزمون نوروسايكولوژيك با عنوان، مجموعه آزمون نوروسايكولوژيك هالستد ريتان، كه شامل هشت آزمون سنجش عملكردهاي مغزي است، بخشي با عنوان آزمون ريتم سي شور وجود دارد كه براساس آزمون توانايي موسيقي سي شور (جارويس و بارث، 1994) ساخته شده است. در اين آزمون توانايي تشخيص گذاشتن بين يك جفت صداي ريتميك و غير كلامي بررسي ميگردد (مارنات، 2000). نمرات كامل ممكن است نشاندهنده موارد زير باشد:
- كاهش احتمال آسيب پيشروند (ريتان، 1959؛ ريتان و ولف سلون، 1994).
- عبوري كامل پس از آسيب (ريتان، 1959؛ ريتان و ولف سلون، 1993).
- و عملكرد ناقص ممكن است نشان دهنده: تباهي كلي بافت مغزي (گلدن، 1978).
- آسيب گيجگاهي چپ، چنانچه نشانههاي آفازيك هم مشاهده شود (ريتانو و لف سلون، 1993).
- كاهش توجه و نقص شنوايي (مارنات، 2000) باشد.
بخشهاي گوناگون مغز در تجزيه و تحليل موسيقي مشاركت دارند. نيمكره چپ مغز با شنيدن موسيقي به تجزيه و تحليل اصوات موسيقي ميپردازد و نميكره راست، هماهنگي و گشتالت صدا و عواطف را ادراك ميكند (گيثر و برادشو، 1977؛ به نقل از زاده محمدي، 1381).
به بيان ديگر، نيمكره راست مغز در دريافت كلي پيامهاي موسيقي، تركيب فضايي روابط و درك و مدت فضايي موسيقي مؤثر است (اسپرينگر و روچ، 1985). زاتور (1984؛ به نقل از زاده محمدي، 1381) نيز نيمكره راست را در خواندن بدون كلام درك الگوهاي كلي بلندي صدا ساختار هارموني صداها و جنبههاي غيركلامي آن مؤثر ميداند. به عبارت ديگر، اگر فردي راست دست، اشعار يك سرود را به آرامي و بدون ريتم و آهنگ بخواند، نيمكره چپ خود را به كار انداخته است چنانچه همين فرد بدون خواندن شعر تنها ريتم يا آهنگ آن را زمزمه كند، نيمكره راست مغز را فعال كرده است. در صورتي كه او شعر را همراه با آهنگ و ملودي بخواند – در شرايط همزمان از كلام و موسيقي – هر دو نيمكره مغزي او فعال شده است (هيلگارد و هيلگارد، 1375). ضايعه در لوب گيجگاهي غالب، موسيقي پريشي ناميده ميشود كه شامل ناتواني در ناميدن نشانههاي موسيقي ويا خواند و نوشتن موسيقي است و ضايعه در لوب گيجگاهي غير غالب شامل عدم توانايي در تشخيص ملوديها و ساير كيفيات غير لغوي موسيقي است (هارميون، 1994). بدينسان، به ارتباط تنگاتنگ موسيقي با عملكردهاي مغزي پي ميبريم و ميتوان از آن در جهت سنجش، پرورش و تقويت توانشهاي مغزي، استفاده نماييم.
*********************************************************
موسيقي: ابزاري كهن براي سنجش كاركرد مغز
در ايران روزگار ساسانيان، چون يك پادشاه درگذشت، از او پسري دو ساله به جاي ماند، موبدان در گزينش او به پادشاهي به ترديد ماندند كه آيا اين كودك از درستي تن و سلامت روان برخوردار است يا خير؟ و به تدبير بزرگمهر، نوزازندگان بر كنار گاهواره او نواختند و كودك با تكان دادن دست و پاي خويش ابراز شادماني كرد و بدينسان، به پادشاهي برگزيده شد (جوامع الحكايات؛ به نقل از كاسب، 1380). به سال 1983، كاوارد گاردنر، در كتاب با نفوذ خود، «چارچوبهاي ذهن»، به مفهومسازي جديدي از عوامل ويژه هوشي پرداخت، كه شامل هفت توانايي زير است: هوش زباني، هوش موسيقي، هوش منطقي – رياضي، هوش فضايي، هوش بدني جنبشي، هوش ميان فردي، هوش درون فردي، بدينسان، يك ورزشكار يا نوازنده برجسته پيانو، با وجود آن كه در مدرسه (يا آزمون هوش) عملكرد ضعيفي دارد، هوشمند شناخته ميشود (مارنات، 1379). از سوي ديگر، در يك آزمون نوروسايكولوژيك با عنوان، مجموعه آزمون نوروسايكولوژيك هالستد ريتان، كه شامل هشت آزمون سنجش عملكردهاي مغزي است، بخشي با عنوان آزمون ريتم سي شور وجود دارد كه براساس آزمون توانايي موسيقي سي شور (جارويس و بارث، 1994) ساخته شده است. در اين آزمون توانايي تشخيص گذاشتن بين يك جفت صداي ريتميك و غير كلامي بررسي ميگردد (مارنات، 2000). نمرات كامل ممكن است نشاندهنده موارد زير باشد:
- كاهش احتمال آسيب پيشروند (ريتان، 1959؛ ريتان و ولف سلون، 1994).
- عبوري كامل پس از آسيب (ريتان، 1959؛ ريتان و ولف سلون، 1993).
- و عملكرد ناقص ممكن است نشان دهنده: تباهي كلي بافت مغزي (گلدن، 1978).
- آسيب گيجگاهي چپ، چنانچه نشانههاي آفازيك هم مشاهده شود (ريتانو و لف سلون، 1993).
- كاهش توجه و نقص شنوايي (مارنات، 2000) باشد.
بخشهاي گوناگون مغز در تجزيه و تحليل موسيقي مشاركت دارند. نيمكره چپ مغز با شنيدن موسيقي به تجزيه و تحليل اصوات موسيقي ميپردازد و نميكره راست، هماهنگي و گشتالت صدا و عواطف را ادراك ميكند (گيثر و برادشو، 1977؛ به نقل از زاده محمدي، 1381).
به بيان ديگر، نيمكره راست مغز در دريافت كلي پيامهاي موسيقي، تركيب فضايي روابط و درك و مدت فضايي موسيقي مؤثر است (اسپرينگر و روچ، 1985). زاتور (1984؛ به نقل از زاده محمدي، 1381) نيز نيمكره راست را در خواندن بدون كلام درك الگوهاي كلي بلندي صدا ساختار هارموني صداها و جنبههاي غيركلامي آن مؤثر ميداند. به عبارت ديگر، اگر فردي راست دست، اشعار يك سرود را به آرامي و بدون ريتم و آهنگ بخواند، نيمكره چپ خود را به كار انداخته است چنانچه همين فرد بدون خواندن شعر تنها ريتم يا آهنگ آن را زمزمه كند، نيمكره راست مغز را فعال كرده است. در صورتي كه او شعر را همراه با آهنگ و ملودي بخواند – در شرايط همزمان از كلام و موسيقي – هر دو نيمكره مغزي او فعال شده است (هيلگارد و هيلگارد، 1375). ضايعه در لوب گيجگاهي غالب، موسيقي پريشي ناميده ميشود كه شامل ناتواني در ناميدن نشانههاي موسيقي ويا خواند و نوشتن موسيقي است و ضايعه در لوب گيجگاهي غير غالب شامل عدم توانايي در تشخيص ملوديها و ساير كيفيات غير لغوي موسيقي است (هارميون، 1994). بدينسان، به ارتباط تنگاتنگ موسيقي با عملكردهاي مغزي پي ميبريم و ميتوان از آن در جهت سنجش، پرورش و تقويت توانشهاي مغزي، استفاده نماييم.