سرگذشت گيتانجالي (2)
سرگذشت گيتانجالي (2)
تاگور، شاعر، عارف و نمايشنامهنويس هنرآفرين پنجاه و دو سالهي هندي تا پيش از آن تاريخ، جز براي مردم هند شناخته نبود. او مدت 35سال بود که شعر ميسرود و ترانه ميسراييد و داستان مينوشت و نمايشنامه خلق ميکرد و بر صحنه تأتر ظاهر ميشد و آهنگ ميساخت و نقاشي ميکرد و مقالات انتقادي مينگاشت و هرگاه و بيگاه نيز به ايراد سخنراني ميپرداخت؛ اما هرچه را که او ميگفت و يا بر صفحه کاغذ ميآورد جز به زبان بنگالي نبود و در اين صورت، غير از مردم هند، بهويژه ساکنان مناطق خاوري اين نيم قاره، با آثار او آشنايي نداشتند.
در سال 1912، پيش از آنکه تاگور براي نخستين بار موطن خود را ترک گويد و عازم انگلستان شود، مجموعه يکي از آثار خود را به نام گيتانجالي که ميتوان آنرا ارمغانهاي شعري ترجمه کرد، به زبان انگليسي برگرداننده بود و اين کار دقيق را خود به عهده گرفته بود. اين تنها اثري بود از وي که به زباني غير بنگالي نوشته شده بود و در اينصورت بايد پنداشت که داوران فرهنگستان سوئد به موجب اين اثر که چندماه بعد در انگلستان به طبع رسيد وي را مستحق دريافت جايزه دانسته بودند. و حقيقت امر هم جز اين نبود: گيتانجالي با يکصد و سه قطعه شعر صوفيانه، چنان اثري گرانقدر و والا و کم مانند تشخيص داده شده بود که هيئت داوران، سرايندهاش را شايستهي دريافت جايزه دانستند.
سرگذشت گيتانجالي (2)
تاگور، شاعر، عارف و نمايشنامهنويس هنرآفرين پنجاه و دو سالهي هندي تا پيش از آن تاريخ، جز براي مردم هند شناخته نبود. او مدت 35سال بود که شعر ميسرود و ترانه ميسراييد و داستان مينوشت و نمايشنامه خلق ميکرد و بر صحنه تأتر ظاهر ميشد و آهنگ ميساخت و نقاشي ميکرد و مقالات انتقادي مينگاشت و هرگاه و بيگاه نيز به ايراد سخنراني ميپرداخت؛ اما هرچه را که او ميگفت و يا بر صفحه کاغذ ميآورد جز به زبان بنگالي نبود و در اين صورت، غير از مردم هند، بهويژه ساکنان مناطق خاوري اين نيم قاره، با آثار او آشنايي نداشتند.
در سال 1912، پيش از آنکه تاگور براي نخستين بار موطن خود را ترک گويد و عازم انگلستان شود، مجموعه يکي از آثار خود را به نام گيتانجالي که ميتوان آنرا ارمغانهاي شعري ترجمه کرد، به زبان انگليسي برگرداننده بود و اين کار دقيق را خود به عهده گرفته بود. اين تنها اثري بود از وي که به زباني غير بنگالي نوشته شده بود و در اينصورت بايد پنداشت که داوران فرهنگستان سوئد به موجب اين اثر که چندماه بعد در انگلستان به طبع رسيد وي را مستحق دريافت جايزه دانسته بودند. و حقيقت امر هم جز اين نبود: گيتانجالي با يکصد و سه قطعه شعر صوفيانه، چنان اثري گرانقدر و والا و کم مانند تشخيص داده شده بود که هيئت داوران، سرايندهاش را شايستهي دريافت جايزه دانستند.