خب جناب شهریاری شما علیت رو گفتید که من هم حرف هام رو زدم و گفتم علیت وجود خدا رو اثبات نمی کنهمثل اینکه طرف صحبت من شما بودید ها!
شما هم که یه سری مطالب دیگه به اون برهان اضافه کرده بودید که درست نبود و گفتم.
چه حرفی زدید که من پاسخ ندادم؟
خب جناب شهریاری شما علیت رو گفتید که من هم حرف هام رو زدم و گفتم علیت وجود خدا رو اثبات نمی کنهمثل اینکه طرف صحبت من شما بودید ها!
خب جناب شهریاری شما علیت رو گفتید که من هم حرف هام رو زدم و گفتم علیت وجود خدا رو اثبات نمی کنه
شما هم که یه سری مطالب دیگه به اون برهان اضافه کرده بودید که درست نبود و گفتم.
چه حرفی زدید که من پاسخ ندادم؟
شما در مورد برهان نظم، یک سری اشکالاتی گرفتین، گرچه میشه با شیوه استدلال خودتون، شما رو متقاعد کرد اگر به نظم معتقد نیستین، هیچگاه نباید دنبال یادگیری قوانین طبیعت باشین، چون نظم رو ذات شی نمی دونین و اون رو اعتباری می دونین، همینطور میشه از کسی که این طور استدلال میکنه، انتظار داشت، با وجود ذهنی و دلایل برهانی باید بیگانه باشه، چرا که اگر نظم ماهیتی نسبی باشه و ذاتی نباشه، بنابراین تلاش افراد برای متقاعد کردن هم کار اشتباهی هست و هیچ جدل و بحثی نباید صورت بگیره.مشکل این برهان در همین کلمه نظم نهفته است.
برهان نظم،نظم رو خصوصیت ذاتی یه شئی میدونه طوری که ما با بررسی یه شئی می تونیم بگیم منظم هست یا نیست.
در صورتی که نظم رو با توجه به هدف تعیین میکنن و ما اصولا مجموعه ای رو منظم می دونیم که یه هدف مشخصی داره.
مثلا شاید ما ساز و کاری که باعث رخ دادن زلزله میشه رو برای رسیدن به هدف خاصی ندونیم و بگیم منظم نیست،در حالی که اگر ازدیدگاه دیگری به زلزله نگاه بکنیم می تونیم بگیم یه مکانیزمِ که باعث میشه انرژی کرنشی سنگ ها آزاد بشه و بعد هم نتیجه بگیریم که زلزله برای رسیدن به یه هدف مشخصِ و در نهایت منظم هم هست.
این مثال رو زدم که بگم این نحوه نگاه و بررسی یه مجموعه منظم مهمه و اینکه ما هدف رو چه چیزی قرار بدیم.
یه مثال معروفی که همیشه برای نظم آورده میشه اینه که چشم منظم است،چون همه اجزا اون طوری کنار هم قرار گرفتن که نهایتا منجر به دیدن میشه،
خب ما اگر مثلا شنیدن رو هدف چشم تعیین بکنیم دیگه منظم نیست،چون نمی تونه بشنوه و هدف رو برآورده نمیکنه.
ولی اگر چشم قادر به تشخیص رنگ نبود یا فقط سیاه و سفید رو تشخیص میداد میشه گفت چشم منظم نیست؟
طبیعتا نه چون هدف دیدن رو برآورده میکنه باز نظر ما منظم است. و همینطور اگر قادر بود تا فاصله مثلا 100 متری رو ببینه باز هم منظم بود، چون باز هم هدف دیدن رو ارضا میکنه و حتی اگر اصلا قادر به دیدن هم نباشه باز هم منظمِ چون تمام اجزا اون طوری قرار گرفتن که می تونن سر جای خودشون باقی بمونن.پس ما هر حالتی رو که در نظر بگیریم می تونیم هدفی برای اون مشخص بکنیم و بگیم چشم منظمِ.
پس مشکلی که ما داریم در تعیین کردن منظم بودن مجموعه هاست.
و چیزی که مشخصه اینه که ما نمی تونیم منظم بودن رو به مجموعه ای نسبت بدیم،برای اینکار ما به یه ملاک دیگری احتیاج دایم که اون معیار قضاوت است و اینکه ما چه هدفی رو تعیین بکنیم برای یه مجموعه.
مثلا ما ساعت رو منظم می دونیم چون اولا اینکه ساختارش نشان دهنده گذر زمان و دوم اینکه برای ما انسان ها عمومیت داره و ما نسبت به اون شناخت داریم،در صورتی که اگر ما هیچ آشنایی با ساعت(یا چیزهایی شبیه اون که از فلز صیقل داده شده و... )نداشتیم نمی تونستیم بگیم ساعت ساخته شده
توسط یک انسانِ و حتی اون رو منظم هم نمی دونستیم چون هیچ شناخت قبلی نسبت به اون نداشتیم.
ما باید دقت بکنیم که اون چیزی که «وجود» رو می سازه قوانین نیستند یعنی اینکه قوانین نیستند که به «چیزها» شکل میدن
و برعکس قوانین فقط برداشت ما از اشیا هستند.به همین خاطر هست که جهان هر شکل دیگری هم می داشت از نظر ما منظم بود هر شکلی که شما تصور بکنید.
پس ما جهان رو منظم نمی دونیم به دلیل اینکه ما هیچ گونه معیار دیگری برای قضاوت نداریم.
و اما نتیجه مطالب من:
1-اگر جهان به شکل فعلی رو معیار قرار بدیم دیگه اون موقع بی نظمی و نظم وحود نداره که ما از اون به خدا پی ببریم .
2-جهان منظمِ ولی این فقط به خاطر قراردادی است که بین ماست و به خدا هیچ ارتباطی ندارد.
در مورد برهان نظم این نکته رو باید گفت که بعد از رد این برهان توسظ دیوید هیوم در کتاب «مکالماتی درباره دین طبیعی» دیگه از مبحث خداشناسی در فلسفه غرب حذف شد.شما در مورد برهان نظم، یک سری اشکالاتی گرفتین، گرچه میشه با شیوه استدلال خودتون، شما رو متقاعد کرد اگر به نظم معتقد نیستین، هیچگاه نباید دنبال یادگیری قوانین طبیعت باشین، چون نظم رو ذات شی نمی دونین و اون رو اعتباری می دونین، همینطور میشه از کسی که این طور استدلال میکنه، انتظار داشت، با وجود ذهنی و دلایل برهانی باید بیگانه باشه، چرا که اگر نظم ماهیتی نسبی باشه و ذاتی نباشه، بنابراین تلاش افراد برای متقاعد کردن هم کار اشتباهی هست و هیچ جدل و بحثی نباید صورت بگیره.
اما از این مقدمه بگذریم در مورد برهان نظم، این طور که از نوشتار شما برمیاد، برهان نظم رو کامل مطالعه نکردین، من توضیح مختصری در مورد کل برهان میدم:
در فلسفه اسلامی، به عنوان دلیل متقن، هیچگاه از برهان نظم برای اثبات ذات واجب دقت کنین میگم ذات واجب استفاده نشده، بلکه با استفاده از براهین دیگه ذات واجب اثبات شده(البته راه داره که اگر فرصت شد عرض م کنم) با قید اثباتی صفات ذاتی واجب عین ذات اون هست و از اون جدا نیست، زمینه استدلال این برهان فراهم میشه.
باید توجه داشت که تعریف برهان نظم و محدوده اون باید تبیین بشه و در حوزه مبادی و اصول و حد وسط باید تعاریف دقیق و به اصطلاح منطقی صغری قضیه مورد قبول طرفین باشه تا برهان نظم از مغالطه در امون باشه.
نظم گاهی ناظر به هماهنگی بین چند عضو یا چند عنصر هست که این معنی مخالف هرج و مرج هست، همونطور که شما گفتین یک معنی نظم این هست که هماهنگی میان چند موضوع برای نیل به هدفی خاص، پس برهان نظم مثل برهان امکان و وجوب و حرکت و حدوث نیست که بر مبنای یک موجود دلیل بیاره، اقامه اون به چند شی نیازمنده.
نظم یا صناعی است یا تکوینی، شما در استدلالی که داشتین از تعاریف اعتباری نظم صناعی بهره گرفتین، گرجه در متن برهان نظم از قیاس تمثیلی نظم صناعی برای تقریب به ذهن افرادی استفاده میشه، اما منظور نظم تکوینی است در این برهان.
غیر از این نظم گاهی در محدوده اجزای درونی بخشی از عالم در نظر گرفته میشه و گاهی در ارتباط با کل عالم هستی، و نتیجه ای که از این دو گرفته میشه در محدوده ای که تعریف شده برقرار هست
گاهی نظم رو ربط بین فاعل و فعل مشهود می بینیم، که نظام رو نظام علّی بهش میگیم که شما اون رو هم قبول نداری و ما هم بحثی روش نمی کنیم، اما باید توجه داشته باشیم در سراسر براهین عقلی چه منکرین چه معتقدین به خدا از رابطه علّی استفاده میشه که با برهان علت و معلول متفاوت هست. به این نظم میگن نظم غایی. حالا بر مبنای اینکه صغری قضیه اثباتی رو چی گرفتین، می تونیم استدلال شما رو رد کنیم، با توجه به محدوده نظمی که شما تعریفش می کنین، و رابطه غایی و علت و معلولی رو هم به ظاهر هیچ انگار هستین، این برهان یعنی برهان نظم با توجه به تصور نظم صناعی که دارین برای شما برای اثبات ذات واجب به کار نمیاد، برای بقیه دوستان چرا، ولی اصلا نباید تعجب کنین که این برهان به کار شما نمیاد و شما رو متقاعد نمیکنه(دلایل بالا)
پس دوستانی که به برهان نظم معتقد هستند بنا به متمم برهان علیت و برهان حدوث و حرکت، باید به ذات واجب همچنان معتقد باشند. و این اشکال به استدلال ایشون مربوطه، اصلا آوردن برهان نظم برای همچین تفکری اصلا درست نیست.
این روی صحبتم با دوستای معتقد به برهان نظم هست: دوستان من، قرآن کریم موقع استفاده از برهان نظم، ببینین جطور برخورد میکنه: آیه 25 سوره لقمان، خداوند در خطاب به کسانی که بت پرست هستند میگه: " ولئن سالتهم من خلق السموات و الارض لیقولن الله" یک مثال دیگه رو در آیه 18 سوره یونس می بینین، یعنی برهان نظم در مقابل کسانی هست که خدا رو قبول دارند، ذات واجب رو قبول دارند اما ربوبیت و توحید عبادی رو قبول ندارند، این افراد قبول دارند که این آسمان و زمین رو خدا آفریده اما قبول ندارند که خدا موثر هست، و شفیعانی رو قبول دارند، پس برای کسانی که کلا ذات واجب رو منکر هستند برهان نظم نیارید.
پ.ن: یکم اصطلاحات منطقی و فلسفی داره به بزرگواری خودتون ببخشید
دلیل آوردیم کسی منطقی نبود بشنوه!
دوستتون بدون دلیل گفتن کلا این بحث رو قبول ندارن. میخاید شما بیاید دلایلمون رو بشنوید.
این دلیل ما برای وجود داشتن خداست:
"هر معلولی نیاز به علت دارد"
بزار بیشتر توضیح بدم:
چیزها 2 جورند: یا "علت"اند یا "معلول".
حتما سلسله معلولها باید به یک علت العلل(علتی که خودش معلول نیست) ختم بشه. وگرنه یا "تسلسل" میشه یا "دور"؛ که هر دو محالند.
حالا که چیزها 2 جورند، پس هر چیزی علت نمیخاد. بلکه هر معلولی علت میخاد!
حالا که علت العلل خودش معلول نیست، پس چرا باید دنبال علتش بگردیم؟!
خب حالا که فهمیدیم واجب الوجودی باید باشد ، ما اسمش رو میزاریم خدا.
اگه صحبتی هست ، خوشحال میشیم بشنویم.
1-گفتم برهان علیت در مورد خدا هیچگونه موضع گیری و قضاوتی نمی کند.
2-برهان علیت نگفته واجب الوجود مهربان،بخشنده و... است ولی خدای شما همه این صفات را دارد و این تناقض ست.
عصباني نشويد عزيزان
اگر بحث در حيطه علمي ادامه پيدا كنه خيلي هم خوبه جناب انارشيست هم حق دارن علمي بحث كنن و منكر وجود خدا بشن و وظيفه معتقدين اثبات حقيقت هست.
اما چناب انارشيست جالبه برام بدونم شما در مورد برهان نظم چي مي فرمائيد اون هم منكر ميشويد ؟
در مورد برهان نظم این نکته رو باید گفت که بعد از رد این برهان توسظ دیوید هیوم در کتاب «مکالماتی درباره دین طبیعی» دیگه از مبحث خداشناسی در فلسفه غرب حذف شد.
و نزدیک به دو قرن هم هست که دیگه از اون برای اثبات خدا در غرب استفاده نمیشه و البته در شرق همچنان به غلط دارن از اون استفاده میکنند.
همونطور که گفتید این برهان به درد من نمی خوره ولی اجازه بدید خیلی ساده این برهان رو برای دوستان دیگر روشن بکنیم.
من یک سوال از شما دارم:
اجزایی که یک ترکیب منظم یا نامنظم رو می سازند چند حالت می توانند داشته باشند؟
من رشته تحصيليم مهندسي مكانيك هست
شخصا اينهمه نظم و يكرنگي كه در حركت سيارات تا حركت سيالات وجود داره براي من ثابت ميكنه كه اين جهان بدون ناظم نيست و احمقانست كه فكر كنيم همه چي اتفاقي بوده و اين نظم تصادفي ايجاد شده است
من مسلمانم خدا را قبول دارم قران را قبول دارم نماز و روزه و حتی شیعه را هم قبول دارم
ولی نظر فلاسفه برای برهان نظم را قبول ندارم
لطفا برای من اثبات کنید که در خلقت نظم وجود داره! و خداوند خلقت را از روی نظم خلق کرده! چرا باید از روی عقل ناقص خود به خداوند برچسب بزنیم و بگوئیم چون ما اینگونه میفهمیم پس خداوند هم اینگونه است؟ چرا باید انگونه که دوست داریم خداوند را تعریف و توصیف کنیم؟
چرا باید چون ما عدالت را میخواهیم بگوئیم خداوند عادل است؟ مگر خداوند در قران نفرموده که روز قیامت هر که را بخواهد میبخشد و هر که را بخواهد به جهنم میفرستد!؟
از نظر من ما انسانها زیادی خود خواهیم دوست داریم خداوند با ما ان کاری را بکند که ما میخواهیم برای خداوند تعیین تکلیف میکنیم و در نهایت وقتی یک خدا نشناس می آید خداوند را زیر سوال میبرد نمیتوانیم خداوند را اثبات کنیم ! میدانید چرا؟ چون اصلا خدا را نمیشناسیم که بخواهیم اثباتش کنیم
ادم چیزی را ثابت میکند که درباره ان شناخت داشته باشد
ما بتی در مغزمان از یک چیز خیلی خیلی خوب ساخته ایم که ما را دوست دارد و به ما مهر و محبت میکند و ما را نوازش میکند و خواسته های ما را اجابت میکند و ما را لوس میکند! و هر کسی چنین نباشد میگوئیم خدا نیست.
شیطان را مقابل خدا قرار میدهیم و خداوند را انقدر پائین می آوریم و او را انقدر در حد تصورات و تخیلات خودمان پست میکنیم که یک موجود ایده ال و خوب را میگوئیم خدا
در حالی که خداوند شیطان را و بدی ها را و بیماری و مرگ و خطرات و مشکلات را نیز خلق کرده است چرا بخشی از خداوند را قبول میکنیم و بخشی دیگر را به خدا ربط نمیدهیم؟ آیا فکر نمیکنید که تمامی مردم با خدا و قدرت خدا و بعضی از جبر های خدا مشکل دارند و دارند خودشان را گول میزنند که خدا انگونه است که دلشان میخواهد؟
لطفا به جای اینکه منو متهم به فرقه گرائی و یا هر چیزی بکنید جواب سوالهایم را صریح بفرمائید.
با تشکر
با اخذ اجازه از دوستان
من در تاپیک های مشابه قبلی هم با عزیزان صحبت داشتم ، اینطور متوجه شدم که برداشتی که از برهان نظم دارن این باشه:
" جهانی که خود بخود خود را به وجود اورده قادر خودش رو هم اداره کنه و نظم خودشو حفظ کنه "
خب برادر من وقتی من میگم دلایلم برای داشتن صفت برای واجب الوجود ایناست، چرا کلا میگید این برهان رو زیر سوال میبرید؟
من دلیل داشتم برای داشتن صفات واجب الوجود. خب شمام دلایلم رو با دلیل رد کن.
خب این برهان شروعش با ارسطو بوده و در غرب و همونجا در همون غرب هم رد شده،یعنی به نظر شما ردیه هیوم در شرق جواب نمی ده؟!متاسفانه شما اصلا پست ها رو کامل نمی خونی. من استفاده از این برهان رو گفتم در چه شرایطی و چه زمینه هایی باید استفاده بشه. جناب هیوم هم مبتنی بر تقریر های غربی این برهان رو نقد کردند.
اگر شما حکمت رو دنبال می کنین و یا اهل فلسفه باشین این ادعا که این برهان دوره س تموم شده بسیار ساده انگارانه هست
در مورد اینکه در شرق و فلسفه اسلامی به اشتباه داره از این قضیه استفاده میشه، به همون دلایلی که گفتم و از نوستار شما برمیاد شما در جایگاهی اشتباه دارید اون رو بررسی می کنین.
اگر از اون سوالی که از من پرسیدین در نهایت میخواین به حساب احتمالات و نظدیه تصادفی بودن برسین توی فرصت مقتضی و جایی به غیر از اینجا بحث خواهیم کرد. اینکه صورت منظم یک شکل داره و غیر منظم چند شکل و .... بحثی جداست و جالبه برام شما که این برهان رو قبول ندارین و حتی قبول دارین که این برهان با توجه به متمم هاش برای شما قابل استفاده نیست چرا عقاید کسایی که بهش معتقدند رو زیر سوال میبرید؟؟؟ چند تا پست قبل توافق کردیم که این برهان مبنای مشترک خوبی برای بحث با خداناباور ها نیست.
بله بنده هم متوجه شدم که از این سوال استدلال احتمال رو مطرح خواهید کرد.خب این برهان شروعش با ارسطو بوده و در غرب و همونجا در همون غرب هم رد شده،یعنی به نظر شما ردیه هیوم در شرق جواب نمی ده؟!
بنده پست شما رو مطالعه کردم و اتفاقا دو بار هم مطالعه کردم.
در بخشی از اون که به تشریح برهان پرداخته بودید و اینکه این برهان به تنهایی نمی تونه استفاده بشه.
در بقیه موارد هم همونطور که گفته بودید این برهان با توجه به عقاید من نمی تونه من رو قانع بکنه.
پاراگراف آخر هم که اصلا خطاب به من نبود.
در مورد سوالی که من پرسیدم در نهایت به این میرسیم که به همون اندازه که احتمال داره عالم یک ناظم داشته باشه،می تونه تصادفی باشه.
البته من شنیدم که خیلی به اون صورت در شرق فضا برای ردیه هیوم باز گذاشته نشد و نذاشتن کتابش در شرق به نوعی پخش بشهبله بنده هم متوجه شدم که از این سوال استدلال احتمال رو مطرح خواهید کرد.
نه دیگه آقا، هندسه در یونان باستان کلید زده شد اما هندسه قرن هفت و هشت در ایران کجا و اون کجا
منطق ارسطویی از ارسطو گرفته شد اما اون کجا و تکامل منطق توسط ابن سینا کجا
علم که راکد نمی مونه آقا. علم که یکجا مطرح شد دلیل نمیشه که اگر توی همون جا رد شد و کسی براش جواب نداشت کلا رد میشه. بله فلسفه غرب این برهان رو به صورت مجزا و کاملا جداگونه از سایر برهان ها بررسی کرده. البته همونطور هم که خودتون مستحضرید جناب هیوم نقد هایی داره اما این نقد ها بعضی هاش وارد نیست مثل ماشین وار بودن و زیست وار بودن که الا ماشالله نقد داره توی نت سرچ کنین.
یه سری نقد هم این برهان رو به چالش کشیدند به تنهایی که البته هیچ بنیان فلسفی تایید نکرده که این برهان کلا رد شده. مجالش نیست وگرنه کاملا مشخصه که این نقد ها اصل برهان رو رد نمیکنه حتی در غرب. حتی شاید بدونین کانت هم نقد داره. جناب داوکینز هم نقد داره اما همه این ها به دلایلی که گفتم به تنهایی نباید بررسی بشه.
شما برهان نظم رو گوشه دیوار گذاشتین میگین غلطی اون بنده خدا هم میگه بابا من نیاز به برهان امکان فقری دارم نیاز برهان آنسلم دارم تا جوابتون رو بدم شما میگین نه خودت باید جواب بدی. بله در غرب این برهان زیاد کارامد نیست چون فلاسفه غرب اکثرا تجربه گرا هستند و برخی پرگماتیسم اصلا ارتباط بین وجود ذهنی و تجربی رو منکر میشن از این قماش چه انتظاری میشه داشت
طبق نظر هاوکینگ خداوند در خلقت قانونی قرارداده که خیلی چیزها بدون علت خود به خود خلق میشوند
نظریه های تصادفی و احتمالات و ممکن ها در ریاضیات مدرن در این زمینه حرفهای جدیدی داره
کل خلقت هم بدون دلیل و بدون علت از ذره ای بینهایت صفر خلق شده است
و خداوند به واسطه قانون تصادفی خلقت را خلق کرده و خلقت مستقیما زیر نظر خدا خلق نشده
زیرا خداوند بسیار فراتر از ان است که از این همه ابعاد بینهایت خلقت بیاید و دقت ویژه به خرج بدهد و بخواهد ماده را خلق کند
بلکه ماده بخش ناچیزی از خلقت خداوند است که همه اش طبق قانون تصادفی خلق شده است
این حرف جدید علم فیزیک درباره خلقت است و نظریه های فلسفی با این نظریه تغییر کرده
از جمله نظریه هایزنبرگ و شرودینگر و چند فیزیکدان معاصر بخش زیادی از علم فلسفه و حتی ادیان وا لهیات را تحت تاثیر قرارداده
و تعریف و توصیف جدیدی از مفاهیم الهی و دینی به بشر ارائه داده
توجه کنید که عرض کردم تعریف و توصیف جدید نگفتم مخالفت با ادیان یا رد انها
بلکه عقل فیزیکدانها بهتر توانسته قوانین ارائه شده در ادیان تحریف نشده مانند قران را به صورت شهودی و تجربی و یا ریاضی کشف و ارائه کنه که هزاران سال پیش در ادیان تعریف شده است
سلام.من یه بار یه حدیث خوندم که میگفت....هر شری که به شما میرسد از خود شماست.....خوب پس وقتی میگیم خداوند خیر مطلق است این یعنی همین حدیث...خیرمطلق چطور میتونه بدی ها رو هم بیافرینه؟
ببخشید ولی خب مگه میشه چیزی خود به خود خلق بشه؟
وقتی از خودش وجودی نداره، چطوری این وجود پیدا میکنه بدون نیاز به چیز دیگه ای؟ این که باز با برهان وجوب و امکان، تناقض داره!
بعدم مگه یه قانون نداریم که میگه" انرژی نه به وجود می آید و نه از بین میرود، بلکه از شکلی به شکل دیگه در می آید"؟
این فیزیک هست. چطوری که فیزیک جدید این قانون رو رد کرده؟
متوجه منظورتون شدممن درباره حقیقتی فراتر از این مسائل دارم حرف میزنم
قبول دارم هر شری به ما میرسد از خود ما است ولی آیا خود ما از خود ما هستیم یا ما از خدا هستیم؟ مگر در قران نگفته انا لله و انا الیه راجعون؟ همه از خدائیم و به سوی خدا میرویم؟
پس هر شری اگر از ما است ما هم از خدا هستیم پس هر شری از خدا است و این یک گزاره منطقی است
و اما موضوع مهمتر دوم:
اصلا منظور من وجود خیر و شر نبود بلکه منظور من این است که خداوند فراتر از تقسیم بندی و خیر و شر کردن است
ما به خدا کفر میورزیم و به او شرک میورزیم ما خدا را قسمت بندی میکنیم و هر چیزی که خوشمان نیاید از خدا جدا میکنیم و از هر چیزی خوشمان بیاید به خدا ربط میدهیم
و این فکر و شرک است.
در قران امده هرچیزی که شما بدتان می آید خدا در ان ممکن است خیری برای شما قرارداده باشد و هر چیزی که خوشتان می آید ممکن است در ان برای شما زیان و ضرری باشد
این جمله آیه قران است و من از خودم نمیگویم.
مردم عادت دارند از هر چیزی خوششان می آید به خدا ربط میدهند و از هر چیزی بدشان بیاید به شیطان ربط میدهند که طبق آیه قران ممکنه ان که به خدا نسبت میدهند به ضررشان باشد و نباید خوششان بیاید و انکه بدشان می آید به شیطان ربط میدهند که باید خوششان بیاید.
مردم از این گونه ضد و نقیض ها و اشتباهان و به قول نرم افزاری ها باگهای شخصیتی و منطقی زیادی دارند.
به طور کلی تقسیم بندی ما در مورد خیر و شر و خوبی و بدی نسبی است و ما انقدر قوه و قدرت تشخیص نداریم که بدانیم چه چیزی بد است و چه چیزی خوب و چه چیزی به خیر ما است و چه چیزی به ضرر ما ولی با این همه نادانی می ائیم تقسیم بندی میکنیم و چیزهائی که دوست داریم را به خدا نسبت میدهیم و چیزهائی که دوست نداریم را از خدا جدا میکنیم به شیطان که روبرو و در تضاد با خداوند است نسبت میدهیم در حالی که خداوند در تضاد با شیطان نیست شیطان در تضاد ما و نفس ما است نه در تضاد با خداوند.
خداوند در تضاد با هیچ خوبی و بدی و هیچ خیر و شر نیست این ما هستیم که تضاد میبینیم.
این مسائل باعث میشود انها که از بیرون ما را تماشا میکنند به دین ما و باور ما و تمامی ساختار اعتقادی ما حمله کنند تمسخر کنند و کل باورهای ما را نابود کنند و زیر سوال ببرند.
این باعث میشود ما از روی نادانی به دین و ریشه های دین ضربه میزنیم ناخود آگاه قران را تحریف میکنیم و از خدا چهره ای غیر منطقی میسازیم که دیگران فقط مسخره مان بکنند.