دلم برای کودکیم تنگ شده

دانشجوي كامپيوتر

دستیار مدیر تالار هنر
کاربر ممتاز

برای روزهایی که باور ساده ای داشتم همه آدم ها را دوست داشتم

.
.
.

مرگ مادر کوزت را باور می کردم و از زن تناردیه کینه به دل می گرفتم

.
.
.


مادرم که می رفت به این فکر بودم که مثل مادر هاچ گم نشود

.
.
.


از نجاری ها که می گذشتم گوشه چشمی به دنبال وروجک می گشتم

.
.
.


تمام حسرتم از دنیا نوشتن با خودکار بود

.
.
.


دلم برای خدا تنگ شده دلم برای
کودکیم تنگ شده

.
.
.
.
.
.
.

شاید
یک روز در کوچه بازار فریب دست من ول شد و
او رفت
...
 
آخرین ویرایش:

bitajan

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
پابه پای كودكی هایم بیا ، كفش هایت را به پا كن تا به تا

قاه قاه خنده ات را ساز كن،باز هم با خنده ات اعجاز كن

پا بكوب و لج كن و راضی نشو ، با كسی جز عشق همبازی نشو

بچه های كوچه را هم كن خبر ، عاقلی را یك شب از یادت ببر

خاله بازی كن به رسم كودكی، با همان چادر نماز پولكی

طعم چای و قوری گلدارمان، لحظه های ناب بی تكرارمان

مادری از جنس باران داشتیم ،در كنارش خواب آسان داشتیم

یا پدر اسطوره دنیای ما ،قهرمان باور زیبای ما

قصه های هر شب مادربزرگ،ماجرای بزبز قندی و گرگ

غصه هرگز فرصت جولان نداشت ،خنده های كودكی پایان نداشت

هر كسی رنگ خودش بی شیله بود،ثروت هر بچه قدری تیله بود

ای شریك نان و گردو و پنیر ! ، همكلاسی ! باز دستم را بگیر

مثل تو دیگر كسی یكرنگ نیست ، آن دل نازت برایم تنگ نیست ؟

حال ما را از كسی پرسیده ای ؟ مثل ما بال و پرت را چیده ای ؟

حسرت پرواز داری در قفس؟ می كشی مشكل در این دنیا نفس؟

سادگی هایت برایت تنگ نیست ؟ رنگ بی رنگیت اسیر رنگ نیست ؟

رنگ دنیایت هنوزم آبی است ؟ آسمان باورت مهتابی است ؟

هركجایی شعر باران را بخوان ، ساده باش و باز هم كودك بمان

باز باران با ترانه ، گریه كن ! ، كودكی تو ، كودكانه گریه كن!

ای رفیق روز های گرم و سرد ، سادگی هایم به سویم باز گرد!
 
آخرین ویرایش:

bitajan

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
آن شب از ویرانه ی دل در هوای کودکی
پرسه می زد عشق من در کوچه های کودکي
با خیال پر زدن رفتم به شهر خاطره
با سبدهایی پر از سیب و صفای کودکي
عشق بود و کوچه بود و لحظه های پر طپش
یکنفس تنها دویدم پا به پای کودکي
دست در دست خیالم از خیابان
می گذشت

در همان شب لحظه هايمبا نوای کودکي
آه اما تا سحر از خانه ام کوچید و رفت
خواب دیدم رفته بودم در هوای کودکي

********************************

ممنون عروسگ خیلی نازه

 

دخترخوب

عضو جدید
منم دلم برا بچگیم تنگ شده ممنون از یادآوریت

منم دلم برا بچگیم تنگ شده ممنون از یادآوریت

درکودکی ازتکلیف میترسیدیم واکنون از بلاتکلیفی.........کتاب زندگی چاپ دوم ندارد،پس تامیشود عاشقانه زندگی کنیم.......
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
واقعا..ولی من کماکان توش زندگی میکنم..من بیشتر از خواهر زادم از گلی و مل مل و بقیه برنامه کودک ها لذت میبرم..
همیشه دوس داشتم مثه نیلز پرواز کنم..الانم که میبینمش( دوباره داره پخش میشه) با همون حس نگاهش میکنم
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
کودکیم در غربتی دور از شهر ودیارم گذشت
نگران پدری که که زیر خمپاره وآتش بود
مادری که پدری هم میکرد
کودکیم در شهری گذشت که مردم مهربانی نداشت
............این جنگ زده ها شهرمان را شلوغ کردند
..............این جنگ زده ها شهرمان را کثیف کردند
................این جنگ زده ها
....................این جنگ زده ها
بهترین بودم
در مدرسه
در منطقه
ولی باز جنگ زده...........
من از کودکی پر از اضطراب
کودکی پر از غربت
کودکی پر از بی مهری
چیزی در خاطرم مرور نمیکنم تا دلم برایش تنگ شود ..............
 

mahtab n

دستیار مدیر
کاربر ممتاز
منم دلم خیلی تنگ شده
برای فکرای قشنگ بچهگیم،برای مهربونیام،برای تاب بازی،برای منچ و مارپله بازی کردن با پدربزرگم،برای شعر اسم سگم تازییه،برای نقاشی کردن...
من میخوام برگردم به کودکی... نمیشه ،نمیشه، برای برگشتن باید رویارو ببینم...
 

sadansy

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
واللا بچگی خوبه!
ولی من ئوس ندارم دوباره ابتدایی راهنمایی دبیرستان بخونم:D

بازیاشم که الانم میشه کرد! سادگیشم بحمدالله دارم !:D
من چقد خوشبختم
 

jahan pahlevan

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوش به حالت که کودکی کردی..........من از وقتی یادمه همش سعی داشتم بزرگتر از خودم باشم.............یا بهتره بگم ترقیبم کردن بزرگتر از خودم باشم............
در ضمن من اصلا کارتن هم نمی دیدم...............فقط میتی کمان اونم همیشه برادر کایکو بودم.......!!!!!!!!!!:D
 

دانشجوي كامپيوتر

دستیار مدیر تالار هنر
کاربر ممتاز
خوش به حالت که کودکی کردی..........من از وقتی یادمه همش سعی داشتم بزرگتر از خودم باشم.............یا بهتره بگم ترقیبم کردن بزرگتر از خودم باشم............
در ضمن من اصلا کارتن هم نمی دیدم...............فقط میتی کمان اونم همیشه برادر کایکو بودم.......!!!!!!!!!!:D

پس شما از همون اول هم بلند اندیش بودید .... پس الان نباید دیگه هیچ مشکلی داشته باشید جز اینکه .. (خودتون دیگه باید حدس بزنید چی می خوام بگم ... البته جای دخترت اینجا خالیه ..)
 

jahan pahlevan

عضو جدید
کاربر ممتاز
پس شما از همون اول هم بلند اندیش بودید .... پس الان نباید دیگه هیچ مشکلی داشته باشید جز اینکه .. (خودتون دیگه باید حدس بزنید چی می خوام بگم ... البته جای دخترت اینجا خالیه ..)

خوب من که یه عمر دارم میگم.........شماها باور نمی کنید............. البته پای دخترم رو به این مسائل باز نکن براش خیلی زوده............الان بیشتر بنویسم.........تاپیکت به گند کیشه میشه........ولش کن تو همون کلوپ خودمون به این موضوع بیشتر می پردازیم...........دست در نکنه تاپیک قشنگ و پر مفهومی بود..............
 

دانشجوي كامپيوتر

دستیار مدیر تالار هنر
کاربر ممتاز
خوب من که یه عمر دارم میگم.........شماها باور نمی کنید............. البته پای دخترم رو به این مسائل باز نکن براش خیلی زوده............الان بیشتر بنویسم.........تاپیکت به گند کیشه میشه........ولش کن تو همون کلوپ خودمون به این موضوع بیشتر می پردازیم...........دست در نکنه تاپیک قشنگ و پر مفهومی بود..............

قابل نداره ... تو رو خدا برش دار واسه خودت .. تعارف نکنی ها یه وقت جون همون پیرزنه ناراحت میشم ..........
 

M A S III

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خوش به حالت که کودکی کردی..........من از وقتی یادمه همش سعی داشتم بزرگتر از خودم باشم.............یا بهتره بگم ترقیبم کردن بزرگتر از خودم باشم............
در ضمن من اصلا کارتن هم نمی دیدم...............فقط میتی کمان اونم همیشه برادر کایکو بودم.......!!!!!!!!!!:D


منم با اینکه بچه کوچیکه بودم ولی از بچگیم هیچ استفاده ای نکردم......حتی یه عروسکم نداشتم.....

همونطور که الان جوونی نمیکنم......

ولی اوضاع تو بهتره داداشی....دی
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
شما یادتون نمیاد شبا بیشتر از ساعت ۱۲ تلویزیون برنامه نداشت سر ساعت ۱۲سرود ملی و پخش می کرد و قطع می شد…. سر زد از افق…مهر خاوران !شما یادتون نمیاد:قبل از شروع برنامه یه مجری میومد اولش شعر می خوند بعدهم برنامه ها رو پشت سر هم اعلام می کرد…آخرشم می گفت شما رو به دیدن برنامه ی فلان دعوت می کنم..شما یادتون نمیاد، تو نیمکت ها باید سه نفری می نشستیم بعد موقع امتحان نفر وسطی باید میرفت زیر میز.
شما یادتون نمیاد، سرمونو می گرفتیم جلوی پنکه می گفتیم: آ آ آ آ آ آآآآآ

شما یادتون نمیاد ولی نوک مداد قرمزای سوسمار نشانُ که زبون میزدی خوش رنگ تر میشد.

شما یادتون نمیاد تو فیلم سازدهنی مرده با دوچرخه توکوچه ها دور میزدو میخوند:دِریااااااا موجه کا کا.. دِریا موجه.
شما یادتون نمیاد، کاغذ باطله و نون خشکه میدادیم به نمکی ، نمک بهمون میداد بعدش هم نمک ید دار اومد که پیشرفت کرده بود نمک ید دار میداد، تابستونها هم دمپایی پاره میگرفت جوجه های رنگی میداد.شما یادتون نمیاد، خانواده آقای هاشمی رو که میخواستن از نیشابور برن کازرون، تو کتاب تعلیمات اجتماعی !شما یادتون نمیاد موقع امتحان باید بین خودمون و نفر بغلی کیف میذاشتیم رو میز که تقلب نکنیم.شما یادتون نمیاد؛ جمعه شبا سریال جنگجویان کوهستان رو، فرداش همه تو مدرسه جوگیر بودیم.شما یادتون نمیاد ، پیک نوروزی که شب عید میدادن دستمون حالمونو تا روز آخر عید میگرفتن !شما یادتون نمیاد، اون قایق ها رو که توش نفت میریختیم و با یه تیکه پنبه براش فتیله درست میکردیم و بعد روشنش میکردیم و میگذاشتیمش تو حوض. بعدش هم پت پت صدا میکرد و حرکت میکرد و ما هم کلی خر کیف میشدیم..!!!شما یادتون نمیاد شیشه های همه خونه ها چسب ضربدری داشت.شما یادتون نمیاد، زنگ آخر که می شد کیف و کوله رو مینداختیم رو دوشمون و منتظر بودیم زنگ بخوره تا اولین نفری باشیم که از کلاس میدوه بیرونشما یادتون نمیاد یک مدت از این مداد تراش رو میزی ها مد شده بود هرکی از اونا داشت خیلی با کلاس بود.شما یادتون نمیاد دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده سواد داری؟شما یادتون نمیاد ماه رمضون که میشد اگه کسی می گفت من روزه ام بهش میگفتیم: زبونتو در بیار ببینم راست میگی یا نه !شما یادتون نمیاد که کانال های تلویزیون دو تا بیشتر نبود، کانال یک و کانال دو !شما یادتون نمیاد، پاکن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد !شما یادتون نمیاد، سر صف پاهامونو ۱۸۰ درجه باز می کردیم تا واسه رفیق فابریکمون جا بگیریم !شما یادتون نمیاد: آن مان نماران، تو تو اسکاچی، آنی مانی کَ. لا. چی !شما یادتون نمیاد، گوشه پایین ورقه های دفتر مشقمون، نقاشی می کشیدیم. بعد تند برگ میزدیم میشد انیمیشنشما یادتون نمیاد، آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست اونا یه درس از ما عقب تر باشن !شما یادتون نمیاد، یه زمانی به دوستمون که میرسیدیم دستمون رو دراز میکردیم که مثلا میخوایم دست بدیم، بعد اون واقعا دستش رو دراز میکرد که دست بده بعد ما یهو بصورت ضربتی دستمون رو پس میکشیدیم و میگفتیم: یه بچه ی این قدی ندیدی؟؟ (قد بچه رو با دست نشون میدادیم) و بعد کرکر میخندیدیم که کنفش کردیم !شما یادتون نمیاد، با آب و مایع ظرفشویی کف درست میکردیم، تو لوله خالی خودکار بیک فوت میکردیم تا حباب درست بشه !شما یادتون نمیاد: انگشتر فیروزه، خدا کنه بسوزه !شما یادتون نمیاد، اون موقعها یکی میومد خونه مون و ما خونه نبودیم رو در مینوشتن: آمدیم نبودید!!شما یادتون نمیاد، دبستان که بودیم، هر چی میپرسیدن و میموندیم توش، میگفتیم ما تا سر اینجا خوندیم !شما یادتون نمیاد: گل گل گل اومد کدوم گل؟ همون که رنگارنگاره برای شاپرکها یه خونه قشنگه. کدوم کدوم شاپرک؟؟ همون که روی بالش خالهای سرخ و زرده، با بالهای قشنگش میره و برمیگرده، میره و برمیگرده.. شاپرک خسته میشه… بالهاشو زود میبنده… روی گلها میشینه… شعر میخونه، میخنده !شما یادتون نمیاد، اون مسلسل های پلاستیکی سیاه رو که وقتی ماشه اش رو میکشیدی ترررررررررررررترررررررررر ررر صدا میداد !شما یادتون نمی یاد، بچه که بودیم می خواستیم بریم حموم باید یک ساعت قبل بخاری تو حموم روشن میکردیم.شما یادتون نمیاد آسیاب بشین میشینم، آسیاب پاشو پامیشم، آسیاب بچرخ میچرخم، آسیاب پاشو،پا نمیشم؛ جوون ننه جون، پا نمیشم؛… جوونه قفل چمدون،پامیشم..آسیاب تند ترش کن، تندتر تندترش کن!شما یادتون نمیاد اونجا که الان برج میلاد ساختن، جمعه ها موتورهای کراس میومدن تمرین و نمایش. عشقمون این بود که بریم اونا رو ببینیم. راستی چی شدن اینا؟
شما یادتون نمیاد چرخ فلکی که چرخو فلکش رو میاورد ۴ تا جا بیشتر نداشت و با دست میچرخوندش.
شما یادتون نمیاد… فیلم ویدئو که یواشکی زیرپیرهنمون قایم می کردیم؛بعدم می گفتیم کیفیتش آینه س!
شما یادتون نمیاد…جنازه از ویدئو راحت تر جا به جا می شد!
شما یادتون نمیاد…تا پلیس میدیدم صدای ضبط ماشین رو کم میکردیم!
شما یادتون نمیاد که چه حالی ازت گرفته می شد وقتی تعطیلات عید داشت تموم می شد و یادت می آمد پیک نوروزیت را با اون همه تکالیفی که معلمت بهت داده رو هنوز انجام ندادی واقعا که هنوزم وقتی یادم می یاد گریم می گیره.
شما یادتون نمیاد،انگشتامونو تو هم کلید میکردیم یکیشونو قایم میکردیم اینو میخوندیم: بر پاااا….بر جاااا…. کی غایبه؟ مرجاااان…دروغ نگو من اینجااام…
شما یادتون نمیاد، چقدر زجر آور بود شنیدن آهنگ مدرسه ها وا شده اونم صبح اول مهر.
شما یادتون نمیاد، توی سریال در پناه تو وقتی بابای مریم سیلی آبداری زد به رامین چقدر خوشحال شدیم!
شما یادتون نمیاد، بازی اسم فامیل. میوه:ریواس. غذا:ریواس پلو…..!
شما یادتون نمیاد دبستان که بودیم معلم بهداشت یه ساعتایی می اومد با مدادامون لای موهامونو نگاه می کرد.
شما یادتون نمیاد! روی فیلمای عروسی، موقعی که دوماد داشت حلقه رو توی انگشت عروس می کرد؛ آهنگ یه حلقه طلایی معین و می ذاشتن.
شما یادتون نمیاد، این آواز مُد شده بود پسرا تو کوچه میخوندن: آآآآآی نسیم سحری صبر کن، مارا با خود ببر از کوچه ها،آآآی…

چه شیطونی هایی می کردیم
یادش به خیر
یاد کودکی…….و زمان خوبم و همه بچه های اون موقع….
یاد اون روزا بخیر…………..
 

aida22

عضو جدید
کاربر ممتاز
واقعا زیبا بود.......
امیدوارم بتونیم سادگی و پاک بودن دوران کودکیمونو همیشه همراه داشته باشیم.........;)
 

some1

عضو جدید
کاربر ممتاز
من دلم واسه این چیزا تنگ نمیشه:biggrin:
دلم واسه اهنگ AH GEJALAR از SEDA SAYAN تنگ میشه
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
ممنون زیبا بود
یادمه هیچوقت دوست نداشتم بزرگ شم
 

Similar threads

بالا