خوب براي شما هم عادي ميشه!!
يادمه اولين باري كه به عنوان مدير يه واحد منصوب شدم همش ايده ميدادم همش فكرم بهبود بود يعني تحول رو طي چند ماه در گانت چارت ذهنم ميديدم!!
اما پيش نهاد هاي مكتوبم فقط خونده ميشد!و مديركارخونه بهم ميگفت خوبه!!
يواش يواش متوجه شدم من نبايد زياد تند برم كه از همه بزنم جلو.چرا كه وقتي خودتو خيلي نشون بدي و ممكنه خطر آفرين بشي،اشتباهات يا آتو هائئ كه ديگران ازت بگيرن خيلي سريع به مديران مافوق گزاش ميشه(بصورت اغراقي!)و تو يه نيروي خائن به ظاهر درستكار ميشي!
مديران مافوق هميشه دوست دارند كارهائي كه از تو ميخواهد را خوب انجام بدي!!! همين.
البته اين شرايط مديريتي در ايران است.
پس كم كم ميگي بهتره خودتو وفق بدي.واسه همينه وقتي پاي حرفاي مديران بشيني ميبيني دنيايي ايده دارند اما حتي بعضي هاشون رو به زبون نميارند!
البته رفتارهاي مديريتي واسه خودش دنياي عجيبي داره.
خيلي از آدم ها اطلاعات خوبي دارند ولي نميتونند مدير خوبي باشند و بالعكس!رفتارهاي مديريتي يه هنر محصوب ميشه...