السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا
امام رضای مهربونم
منم خیلی خیلی دلم تنگ شده
خیلی دوس دارم بیام حرمت
خیلی به آرامش اونجا نیاز دارم.
خودت میدونی مدتیه حالم خوب نیس. خیلی بی قرارم...
کمکم کن.منم بطلب به زودی
بازهم آمده ام
ای امامم یا علی موسی الرضا(ع)
چند سالیست که بر نام تو مستی کردم
دل را از پس تو پوچ ز هستی کردم
اما
هر زمان چشمک نازی دیدم،همچو مرغی به گنه پریدم
باز هم آمده ام
تا که بر سر در این ایوانت چو کبوتر باشم
بازهم آمده ام
اما
کوله بارم پر از سنگ گنه
درد را در پس چشمم دیدی،وصله درد ز قلب و دل من برچیدی
تو مرا راه بدادی حرمت،حرم با دل و جان در کرمت
ای امامم یا علی موسی الرضا(ع)
چند سالیست که بر نام تو مستی کردم دل را از پس تو پوچ ز هستی کردم
اما
هر زمان چشمک نازی دیدم،همچو مرغی به گنه پریدم
این که منت کنیم حرفی نیست
چون که تو گل پسر فاطمه ای و بدلت مرزی نیست
پس تو دستم را گیر،در پس معرکه هستم درگیر
هستیَم نام تو است،مستیَم از می و پیمان تو است،من گنه کردم ولی کن
باز هم آمده ام…
تقدیم به اونهایی که دلشون برای حرم امام رضا (ع) یه ذره شده !
حرم لبریز زائرها مسافرها مجاورها گروهی آذری ها و گروهی از شمالی ها! یکی از پای قالی و یکی از بین شالی ها! و حالا هر کدام آرام زبان واکرده در این ازدحام ، آرام :
" ببین این دست پینه بسته را آقا! ببین این شانه های خسته را آقا!
به بیخوابی دو چشم خویش را مجبور کردم من! به زحمت پول مشهد آمدن را جور کردم من!
نشستم تا بگیرم دامن ایوان طلایی را به سمتت باز کردم دست خالی گدایی را"
یکی درد دلش را با امام مهربان می گفت! یکی بالای گلدسته اذان می گفت! صدا پیچید در صحن و حرم، گویا در و دیوار می گفت :
" اللهم صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی..."
یکی بغض میان آه را می گفت! یکی هم خستگیِ راه را می گفت! جوان زائری در گریه هایش "آمدم ای شاه" را می گفت؛
خلاصه عده ای اینجا و خیلی ها ز راه دور ، دلگیر حرم هستند!
همان هایی که جا ماندند و حالا پای تصویر حرم هستند...
السلام علیک یا غریب الغربا یا معین الضعفا یا حضرت علی بن موسی الرضا...