جاوا اسکریپت غیر فعال است برای تجربه بهتر، قبل از ادامه، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser .
جملات ضروری در زبان عربی(با راهنمای فارسی + فایل صوتی)
مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
١- کافی نت :
- میخواهم نگاهیکوتاه به اینترنت کنم و ایمیلهایم را بخوانم.
- أرید أَنْ أَتَصَفَّحَ النِّتَ قلیلاً و أُطالِعَ ایمیلاتی.
میخواهم نگاهیکوتاه به اینترنت کنم و ایمیلهایم را بخوانم.
أرید أَنْ أَتَصَفَّحَ النِّتَ قلیلاً و أُطالِعَ ایمیلاتی.
نزدیکترین کافینِت کجاست؟
أَیْنَ أَقْرَبُ مَقْهَی الانْتِرْنِت؟
ما کافینتهایی در هر خیابان داریم.
عندنا مَقاهی الانترنت فی کلِّ شارعٍ.
شما میخواهید به کافینت مراجعه کنید؟ بله.
تُریدُ أَنْ تُراجِعَ اِلَی مَقْهَی الاِنْتِرْنِت؟ نعم.
من اکنون شما را راهنمایی میکنم.
أنا أُرْشِدُکَ الآن.
در وسط شهر به خیابان ... میرسید. آنجا در اواسط خیابان، یکی از مشهورترینکافینتها را مییابید.
فی وَسَطِ المَدِینَةِ سَتَصِلُ اِلَی شارعِ ... حیثُ تَجِدُ المَقْهَی فی مُنْتَصفِ الشَّارعِ و هُو مِنْ أَشْهرِ مَقَاهِی الانترنت.
و اغلب اوقات، زائران (بازدیدکنندگان) و خارجیان بدان محل میآیند.
و کثیراً ما یَأْتِی الیه الزُّوار و الأجانب.
این کافینت سه طبقه است. طبقه اول اختصاص به خوردن نوشیدنیهای معمولی مانند قهوه و چای دارد.
هذا المَقْهَی للإنْتِرنت مُکَوَّنٌ مِنْ ثَلاثَةِ أَدْوارٍ، خُصِّصَ الطَّابِقُ الاوَّلُ لاحْتِساءِ (لِشُرْبِ) المَشْرُوبات ِ العادِیَّةِ کَالْقَهْوةِ و الشَّای.
طبقه دوم به اینترنت اختصاص داده شده است.
خُصِّصَ الطَّابِقُ الثَّانی للإنْتِرنت.
طبقه سوم مختص کسانی است که دنبال برنامههای کامپیوتری هستند.
والثَّالِثُ لِمَنْ یَبْحَثُ عنِ البَرامِجِ الکُومبیوتریَّة (الکمبیوتریَّة).
السَّلامُ علیکم: و علیکمُ السَّلامُ و رحمةُ اللَّه.
خوش آمدید: أَهْلا و سَهْلاً و مَرْحَباً.
منبع
newarabic.persianblog.ir
مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
گفتگوی اول
در گفتگوهای روزمره عربی برخی از جملات و عبارات كاربرد بيشتری دارند، به همين سبب به حافظه سپردن آنها ضرورت دارد:
سلام السَّلامُ عليكمُ.
خوش آمديد: أَهْلا و سَهْلاً و مَرْحَباً.
خداوند شما را حفظ كند: حَيَّاكَ اللَّهُ!
حال شما چطور است؟ كيفَ حالُكَ؟ كيْفَك؟، إِزَّيَّك؟[1] (ص)، إِشْلُونَك؟(ع).
الحمد لله خوبم: بِخَيْرٍ و الحمدُ لِلَّهِ....خوبم: كُوَيّس (ص، ل، س).
خوب نيستم: ماكُوَيّس.
چه خبر؟ ما الخبرُ؟ ما أَخْبارُكَ؟ شو أَخْبارك؟(عا، ل).
از اينكه دير شد از شما معذرت میخواهم.
أَعْتذِرُ منكَ لِلتَّأْخِيرِ. (أَرْجُو المَعْذِرَةَ).
ببخشيد: عَفْواً (و يا) العَفْو.
من خيلی متأسفم: إِنِّي آسِفٌ جداً.
موجب عذاب شما شدم. لَقَدْ سبَّبْتُ لكَ عَذاباً. أَزْعَجْتُکَ.
نه ،نه، هرگز. لا ، لا، أبداً.
شما انسان بسيار لطيفی هستيد.
أنتَ إنسانٌ لَطِيفٌ جِدّاً. (أنتِ إنسانةٌ لَطِيفةٌ جِدّاً).
از تعريف شما سپاسگزارم. شُكراً لِإِطْرائِكَ.
خداوند به شما سلامتی بدهد. اللَّهُ يُعْطِيكَ العافِيةَ![2]
خداوند به شما جزای خير دهد. جَزاكُمُ اللَّهُ خيراً.
بفرماييد بنشينيد: تَفَضَّلْ بِالجُلُوسِ.
خواهش میكنم: أَرْجُوكَ.
با اجازه شما: عَنْ إِذْنِكَ.
بفرماييد: تَفَضَّلْ.
شما در ايران در چه شهری زندگی میكنيد؟
أنتَ تَعِيشُ فِي أَيَّةِ مَدِينَةٍ في إيران؟
من در شهر «...» از توابع استان «...» زندگی میكنم.
أنا أعِيشُ فِي مَدِينَةِ «...» التَّابِعَةِ لِمُحَافَظَةِ «...».
شما به روانی عربی حرف میزنيد. أَنْتَ تَتَحَدَّثُ (تَتَكَلَّمُ) العَرَبِيَّةَ بِطَلاقَةٍ.
من زبان عربی را بخوبی نمیدانم در حالی که شما به چند زبان سخن میگوييد.
أنا لا أُتْقِنُ العربيةَ بينما أنتَ تَتَحَدَّثُ بأكثر مِنْ لُغَةٍ.
من زبان عربی را در مدت حضورم در سوريه آموختم.
أنا تَعَلَّمْتُ العَرَبِيَّةَ أَثْناءَ وجودي في السُّوريّا.
از شما خواهش میكنم با من به جای عاميانه با زبان فصيح صحبت كنيد.
أَرْجُوكَ أنْ تَتَكَلَّمَ مَعِي بِاللُّغَةِ الفُصْحَي بَدَلاً مِنَ العاميَّةِ.
زيرا من در زبان عاميانه ضعيف هستم. لأَنَّنِي ضَعِيفٌ في العامِيَّةِ.
نه، بر عكس شما زبان عربيِ صحيح را میدانيد.
لا، بالعَكْسِ، أنتَ تَعْرِفُ اللُّغَةَ العربيةَ الصَّحِيحَةَ.
شما معلم زبان عربی هستيد و من نمیتوانم با شما برابری كنم.
أنتَ مُعَلِّمُ اللُّغَةِ العَرَبِيَّةِ و أنا لاأَقْدِرُ أَنْ أُضاهِيكَ (أُساوِيكَ).
من از سخن شما شادمان میشوم. أنا أَرْتاحُ لِحَدِيثكَ.
متشكرم: شكراً.
بسيار خوب: طَيِّب، حَسَناً.
خداوند شما را از هر بلايی سلامت نگهدارد! اللَّه يَسْلِمُكَ مِنْ كُلِّ بَلِيَّةٍ!
شما جوانی، خوش رو، تحصيلكرده، و از خانواده محترمی هستيد.
إَنَّكَ شابٌ وسيمٌ و مُثَقَّفٌ (مُتَعَلِّمٌ) و مِنْ عائلةٍ (أُسْرَةٍ) مُحْتَرَمة.
از عواطف شما نسبت به خودم سپاسگزارم.
أَشْكُرُكَ لِعواطِفِكَ تِجاهي (نَحْوي).
سَرورم نمیدانم چگونه از شما سپاسگزاری كنم.
لا أَدْرِي كيفَ أَشْكُرُكَ يَا سيِّدي.
(وظيفه است) نياز به تشكر ندارد. لا شكرَ للواجبِ (عَلَی الواجِبِ).
به اميد ديدار، خدا نگهدار. إِلي اللِّقاء والسَّلامُ عَلَيْكُم.[3]
و عليكم السلام، شما را به خدا میسپارم. و عليكُم السَّلام أستودعُكَ اللَّه.
گفتگوی دوم
السَّلامُ عليكم: و عليكمُ السَّلامُ و رحمة الله و برکاته.
كي (چه وقت) اسمت را در كاروان حجاج ثبت كردي؟
مَتی سَجَّلتَ اِسْمَكَ في قافِلَةِ الحُجَّاجِ؟
تقريباً يك ماه پيش. قَبْلَ شَهْرٍ تَقْرِيباً.
گذرنامهات را به رئيس كاروان دادي؟
هَلْ سَلمْتَ جَوازَ سفرِكَ اِلي رئيسِ القافِلَةِ (حَملدار) (ح)؟
بله، آن را به رئيس كاروان دادم. نَعَمْ،(أيوه) سَلَّمْتُهُ اِلَی رئيسِ القافِلَةِ.
گواهي بهداشتي داريد؟ هَلْ لدَيْكَ (عِنْدَكَ) الشَّهادةُ الصِّحيَّةُ؟
بله، گواهي بهداشتي دارم. نَعَمْ، (أيوه) لَدَيَّ (عِندي) الشَّهادَةُ الصِّحيَّةُ.
آيا ميتوانم با شما به زبان عربي فصيح سخن بگويم؟
هَلْ يُمْكِنُني أَنْ أتَكَلَّمَ مَعَكَ بِالعَرَبِيَّةِ الفُصْحَی؟
اسم شما چيست و از كجا ميآييد؟ ما اسْمُكَ؟ و مِنْ أَيْنَ تَأْتِي؟
اسم من محمد و اهل جمهوري عربی مصر هستم.
اسمي محمدٌ مِن جمهوريّةِ مصرَ العربيّةِ.
من از يك خانواده پايبند (مذهبي) هستم. أنا مِنْ أُسْرَةٍ مُحافِظَةٍ.
سفر چطور بود؟ كيفَ كانَتِ الرِّحْلَةُ؟
خيلی سودمند بود: كانَتْ مُمتعةً جِدّاً.
رسيدن به خير. (خدا را سپاس كه سالم هستيد). الحَمْدُ لِلَّهِ عَلَي السَلامَة.
آب و هواي اين شهر چگونه است؟ كيفَ مُنَاخُ هذِهِ المدينةِ؟
بسيار خوب و دل انگيز است: لطيفٌ و رائعٌ جداً.
چه مدت اينجا خواهيد ماند؟ كَمْ مُدَّة سَتَبْقَي هُنا؟
فقط يك هفته: مُدَّة أسبوعٍ فَقَط.
فردا چه میكنی؟ ما الذي سَتَفْعَلُهُ غَداً؟
به گشت و گذاری در شهر میپردازم. سَأَقُومُ بِجَوْلَةٍ في المَدِينَةِ.
الان كجا میرويد؟ أينَ تَرُوحُ[4] (تذهب) الآنَ؟
من به حرم میروم. أَنا رائحٌَ[5] (ذاهِبٌ) إِلَي الحَرَمِ.
آيا شما راهنمای جهانگردان نيستيد؟ ألستَ دليلاً للسائحينَ؟
در اين صورت میتوانی مرا همراهی کنی؟ إذن هل تستطيعُ أَنْ تُرافِقَنِي؟
من در خدمت شما هستم. أنا بخدمتكَ (في خدمتكَ).
كشور ما را دوست داريد؟ هَلْ تُحِبُّ بِلادَنا؟
ميخواهم نظر شما را به صراحت بشنوم. أريدُ أَنْ أَسْمَعَ رَأْيَك بِصَراحَة.
بله كشور شما را بسيار دوست دارم. نعم، أُحِبُّها كثيراً.
چرا؟ لماذا؟
زيرا بسيار زيباست: لأنَّها جَمِيلَةٌ جِدّاً.
اميدوارم از همه مناطق ديدنی كشورمان بازديد كنی.
آملُ أَنْ تَزُورَ جَمِيعَ الأَماكِنِ السِّياحِيَّةِ في بلادِنا.
شما به سفر تفريحی آمدهايد؟ بله. أَتَيْتَ لِلسَّفْرَةِ التَّرْويحيَّة (التَّرْفيهيَّة)؟ نَعَمْ.[6]
علاوه بر آن به گردش علمی نيز آمدهام.
فضلاً عَنْ ذلِكَ أَتَيْتُ لِلسَّفْرَةِ العِلمِيَّةِ أَيْضاً.
در واقع من در اينجا در يك سفر كاری نيز هستم.
في الحقيقةِ أنا هُنا في رِحْلَةِ عَمَلٍ أيضاً.
چه مدتی است که در اينجا هستيد؟ مُنْذُ مَتَي و أنتَ هُنا؟
من از چند روز پيش اينجا هستم. أنا هُنا مُنْذُ بِضْعَةِ أَيَّامٍ.
به من اجازه میدهيد بپرسم آيا شما تنها هستيد؟
هَلْ تَسْمَحُ لي أَنْ أَسْأَلَ هَلْ أَنْتَ لِوَحْدِكَ؟
بله، من تنها هستم: نَعَمْ، أنا لِوَحْدِي.
خانوادهات كجاست؟ أينَ عائِلَتُكَ؟
من مجرد و تنها هستم. انا عازِبٌ (أَعْزَب) وحيد.
آيا ازدواج کردهايد؟ خير... پيش از اين، موردی برايم پيش نيامده است.
هل تزوجت؟ لا... لميسبق لي الزاوج.
من ازدواج کردهام و يک دختر دارم. که در کلاس چهارم ابتدايي درس میخواند و سنش ده سال است.
أنا متزوجٌ و لي اِبنةٌ واحدةٌ تَدْرُسُ في الصَّفِّ الرابعِ الابتدائي وعُمرُها عَشْرُ سنواتٍ.
اين اولين ديدار شماست؟ هَلْ هذِهِ زيارتُكَ الأُولَي؟
آيا اولين بار است که به خارج از کشور مسافرت میکنيد؟
أَ هي أوَّلُ مَرَّةٍ تُسافِرُ فيها خارجَ البلادِ؟
بله، اين اولين ديدار من است. نَعَمْ، هذِهِ هي زيارتي الأُولَي.
بله ، از تنهايی و گوشهگيری میترسيدم.
نَعَم و كُنْتُ خائفاً مِنَ الوحدةِ و العُزْلَةِ.
رؤيای من اين بود که اين شهر را ببينم، و اکنون تحقق پيدا کرد!
كانَ حلمي أن أزورَ هذه المدينة، وقد تَحَقَّقَ الآنَ!
به من اجازه بدهيد بپرسم که آيا باز هم میآييد؟
اِسْمَحْ لي أَنْ أَسْأَلَ هَلْ تَأْتِي مَرَّةً أُخْرَي؟
البته و بدون شك. طَبْعاً و لاشَكَّ.
من به شما قول میدهم. أُعْطِيكَ قولاً (كلاماً)، أَعِدُکَ.
دير يا زود به ديدن شما خواهم آمد. سأَزُوركَ آجِلاً أو عاجِلاً.
البته: طَبْعاً، بِالطَّبْعِ، البَتَّةَ.
مرا ببخشيد: سامِحْنِي.
تو مطمئنی؟ هَلْ أنتَ واثِقٌ (مُتَأَکِّدٌ)؟
بله، كاملاً مطمئنم: نَعَمْ، كُلَّ الثِّقَةِ (بِالتَّأکِيد).
عجب سخن درستی! يالَهُ مِنْ قَوْلٍ سَلِيمٍ!.
بَهبَه : يا سَلام.
چای مینوشی يا قهوه؟. تَشْرَبُ الشَّايَ أو القهوة؟
قهوه مینوشم: أشْرَبُ القهوة.
نوش جان، گوارا باد: هَنِيئاً لَكَ!
بفرمائيد: تَفَضَّلْ دستت درد نكند: سَلِمَتْ يَداكَ.
وقت خوبی را برايت آرزو میكنم. أَتَمَنَّي لَكَ وَقْتاً طَيِّباً.
از آشنايی شما خوشوقتم.
أَتشَرَّفُ بِمَعْرِفَتِكُمْ؛ أنا سَعِيدٌ بِمَعْرِفتِکُمْ؛ فرصةٌ سعيدةٌ.
از ديدن شما خرسندم: أنا سَعِيدٌ بِلِقائِكُمْ.
خوشوقت شديم: تَشَرَّفْنا.
پس مزاحم شما نمیشوم. إذَنْ لاأُزاحِمُكَ (لا أُزْعِجُکَ)؛ (لا أُثَقِّلُ عليک)(س).
سلام مرا به خانوادهات برسان. بَلِّغْ سَلامي إِلَي أُسْرَتِكَ (أَهْلِكَ)؛ سَلِّمْ لِي عَلَی...
امروز چه کار کردی؟ ماذا فعلتَ اليومَ؟
در محلههای مدينة منوره که ساختمانها و خيابانهای قديمی دارد به گشت و گذار پرداختم. خيابانها و بازارها آکنده از جمعيت بود.
تَجَوَّلْتُ في أحياء المدينة المنورة التي هي مدينةٌ قديمةُ المباني والشوارع. و كانت الشوارعُ والأسواقُ مزدحمةً بالنَّاسِ.
سپس با ايران تماس تلفنی برقرار کردم تا خانواده ام را از رسيدنم مطمئن کنم.
ثم قُمْتُ بالإتِّصال بإيران لكي أُطَمْئِنَ أسرتي عَلَی وصولي.
منبع
tasbit6.blogfa.com
مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
عبارتهای کوتاه در احوالپرسی صبح بخير: صَبَاحُ الخَيرِ.
در جواب گفته میشود: صَبَاحُ النُّورِ.[7]
توجه: شب، هنگام خواب گفته میشود: «تُصْبِح عَلَی خيرٍ».[8]
عصر بخير: مساءُ الخيرِ...
در جواب گفته میشود: مساءُ النُّورِ.
روز بخير: نَهارَك سعيد.
در جواب گفته میشود: نهارَك سعيد مُبارَك.
وقتتان خوش: طابَتْ أوقاتُكُمْ.
متشكرم: شُكْراً، أَشْكُرُكُمْ.
شب خوش: طابَتْ ليلتُكَ، ليْلةً سَعِيدَة! تُصْبِحُ عَلَي خَيْرٍ.
خوابت خوش (خوابی همراه با تندرستی): صَحَّ النَّوْمُ.
خيلی از شما سپاسگزارم: أَشْكُرُكَ جِدّاً.
بسيار متشكرم: شُكْراً جَزِيلاً.
انشاء الله قبول باشد! مقبول، ان شاء الله!
با اجازه شما: عَنْ إِذنِكُم
به سلامت: مَعَ السَّلامَةِ، أَلْف سَلامَة[9]، أَلْف خَير.[10]
تو را به خدا میسپارم. أَسْتَوْدِعُكَ اللَّه.
به اميد ديدار: إِلي اللِّقاءِ....
در امان خدا: في أَمانِ اللَّهِ.
از آشنايي با شما خرسندم. أنا سعيدٌ بمعرفتك.
تعارف نكن: لاتُجامِلْ.
خوش آمديد: أهلا و سَهْلا و مرحباً.
متأسفم! شما را بيدار کردم. مهم نيست.
إني آسفٌ (آسفةٌ) لَقَدْ أيقظتُك. لا يَهُمّ.
سخت نگير: هَوِّنْ عَليْكَ!
به چشم، اطاعت: سَمْعاً و طاعَةً.
خواهرم ببخشيد لطفاً ساعت چند است؟
عفوا يا أختي، كم الساعة مِنْ فَضْلِكِ؟
چرا سؤال میکنی در حالی که ساعت روی دست شما است؟
لِمَ تسأل وساعتك عَلَی يدكَ؟
ساعت من دقيق نيست. ساعتي غير مضبوطة.
اندكي اينجا منتظر من باش. اِنْتَظِرْنِي هنا قليلاً.
هوای بيرون سرد است دارم يخ میزنم. الجو باردٌ في الخارج. أكادُ أَتَجَمَّدُ.
بهتر است كه اين موضوع را به وقت ديگري موكول كنيم.
مِنَ الأفضلِ أَنْ نُرْجِيءَ هذا الموضوعَ إلی وقتٍ آخَرَ.
قرار ما ساعت 9 شب. موعدنا الساعة التاسعة مساءً.
خداوند نگهدار تو باشد. الله يَحْمِيك (يَحْفَظک)، (الله يُخَلِّيک)(عا).
استاد خوش آمديد. مرحباً يا أستاذ.
فرصت خوبی بود که شما را ببينم. كانتْ فُرْصَةً طَيِّبَةً أَنْ أراكَ.
خرسندم كه ...... را بشناسم. يسْعدُنِي أَنْ أَتَعَرَّفَ عَلَی ....
از اين مناسبت خوب شادمان هستم. يَسُرُّنِي بهذه المناسبة السعيدة.
فراموش نكنيد كه هميشه با من تماس بگيريد. لاتَنْسَ أنْ تَتَّصِلَ بِي دائماً.
آيا میتوانی به من کمک کنی؟ أَيُمْكِنُكَ مُساعدتي؟
خانم! چگونه میتوانم به شما کمک کنم؟ کيف أساعدكِ يا سيدة؟
بايد با تو صريح باشم. لا بُدَّ لي أن أَكُونَ صريحاً (صريحة) معك.
وقت شما را زياد نمیگيرم. لن آخُذَ مِنْ وقتك الكثير.
از شما سپاسگزار خواهم شد اگر به من کمک کنيد.
سَأَكُونُ شاكراً لو ساعدتَنِي.
وقت آن نرسيده است. لم يَحِنِ الأوانُ لذلك.
من به خودم اطمينان دارم. أنا واثقٌ مِنْ نَفْسِي.
حق با شماست. الحقٌ مَعَكَ.
مشکل حل شده است. المشكلةُ محلولةٌ.
وقتكشي نكن. لاتَقْتُلِ الوقتَ.
عيدتان مبارک (سال نو مبارك).
كُلُّ عامٍ و أَنْتَ بِخيرٍ! (كُلُّ عامٍ و أنتَ بِأَلْفِ خَيْرٍ)[11].
مبارك باشد: مَبْرُوك، تَهانِينا، أَلْف مَبْرُوك.
در جواب گفته میشود: خداوند به شما بركت دهد! اللَّه يُبارِك فيكَ!
منبع
tasbit6.blogfa.com
مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
سفارتخانه آيا سفارتخانه، ويزای شما را صادر كرد؟ هَلْ أَصْدَرَتِ السّفارَةُ تَأْشِيرَتَكَ؟
دبير اول سفارت، گذرنامه مرا امضا كرده است.
لَقَدْ وَقَّعَ السِّكرتيرُ الأَوّلُ لِلسّفارةِ (الكاتِبُ الأَوّل لِلسّفارةِ) جوازَ سفَرِي.
از كجا میدانی امضاء شده است. مِنْ أينَ تَدْرِي أنَّهُ قَدْ وُقِّعَتْ.
با من تماس گرفتند و گفتند كه ويزا امضاء شده است.
اِتَّصَلُوا بي و قالُوا لي بِأَنَّ التَّأْشِيرَةَ قَدْ وُقِّعَتْ.
تاريخ ويزا از چه زمانی شروع میشود؟ مَتي يَبْدَأُ تأريخُ الفِيزا أو التَّأشِيرة؟
تاريخ ويزا از ششم اين ماه شروع، و به مدت دو ماه ادامه دارد.
يَبْدَأُ تأريخُ التَّأشِيرةِ مِنْ يَوْمِ السَّادِسِ مِن هذا الشَّهْرِ لِمُدَّةِ شَهْرَيْنِ.
متأسفانه تاريخ اعتبار گذرنامه من تمام شده است.
مع الأسفِ انْتَهَتْ تَأرِيخُ صَلاحيَّةِ جَوازِ سَفَري.
چرا برای تعويض گذرنامه اقدام نكردي؟ لماذا لَمْتَقُمْ بإِبْدالِ جَوازِ سَفَرِكَ؟
فرصت نداشتم. لَمْتَكُنْ لِي فُرْصَةٌ.
انشاء الله بزودی به اداره گذرنامه مراجعه میکنم.
إن شاء الله سَأُراجعُ اِلی دائرة جَوازاتِ السَّفَرِ.
منبع
tasbit6.blogfa.com
مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
تابلوهای مختلف آگاهی از مضمون تابلوهای مختلف در كشورهای عربی بيش از هر چيز مورد نياز حجاج و زائران عتبات عاليات است. به همين منظور نگارنده در خلال سفرها از تابلوهای متعددی فيلم و عكس تهيه كرده كه برخی از آنها به شرح زير است:[16]
فرعُ مؤسسةِ.... التجاريَّة للأجهزة الکهربائيَّة والإلکترونية: تليفونات، مسجّلات، راديوهات، مکانس، خَلَّاطات، جَوَّالات.
شعبه موسسه تجاری دستگاههای برقی و الکترونيکی..... : انواع تلفن، ضبط صوت، راديو، جارو، مخلوط کن، تلفنهای همراه.
مَحَلاَّتُ السِّلعِ الكَماليَّة (الكَمَاليَّات). فروشگاههای اجناس لوكس و تجملی.
مَحَلاَّتُ بَيْعِ الملابس الجاهزة. فروشگاههای لباسهای آماده (دوخته شده).
بَيْعُ أنواعِ النَّظارات و العَدَسات اللاَّصِقَة.
فروش انواع عينكهای طبی و لنزهای چشمی (چسبان).
مرکز الأواني العَصْرِيَّة: کُلُّ ما يَحْتاجُهُ المطبخُ العَصْريّ، أَجْهزة کهربائيَّة ، کِرِسْتال، أَطْقُم سُفْرَة، تُحَف و هدايا، زُهور.
مرکز ظروف جديد: هر آنچه آشپزخانه امروزی بدان نياز دارد: دستگاههای برقی
، کريستال، سرويسهای سفره، انواع کادويي و هدايا، انواع گلها.
مؤسسةُ الـ.... لِلْعِقار: بَيْع و شِراء و تأجير العقارات و الأراضي.
مؤسسه معاملات ملکی ....: فروش ، خريد و اجاره املاک و اراضی.
مَحَلُّ الدُّمَي أو أَلْعاب الأطفال... اسباب بازی فروشی.
مَحَلُّ المُجَوْهَرات: جواهر فروشی..
الصّرافة: صرافی.
قِرْطاسِيَّة: فروشگاه لوازم التحرير.
أجهزةٌ كَهْرَبائِيَّة و مَنْزِليَّة و إليکترونيَّة: مُؤَسَّسَةُ العَلاقاتِ الدُّوَلِيَّة لِلتِّجارةِ و التَّسوِيق.
لوازم برقی، لوازم خانگی و لوازم الکترونيکی: مؤسسه روابط بين المللی تجارت و بازار يابی.
صالَةُ التَّجْمِيلِ لِلسَّيِّداتِ؛ صالَةُ (صالُونُ) الحِـلاقَةِ لِلسَّيِّداتِ:[17]
سالن آرايش بانوان.
المَشْغَل لِلْخِياطَةِ: كارگاه خياطی.
العِطَارَة: عطر فروشی.
الجَزارَة: گوشت فروشی، قصابی.
خُردوات، خُرْدَجي (عا): خرده فروشی.
المَخْبَز، ج: مَخابِز: نانوايی.
مَحَلُّ بَيْعِ الحَلَوِياتِ: قنادی.
مكْوَجِيّ، مكواجِي، مَغْسلَة: اتوشويی.
الحِلاقَة: آرايشگاه.
الإقطاعيّ: جزئی فروشی.
بِالْجُمْلَةِ: كلی فروشی.
بَيْعُ الأقمشة: پارچه فروشی.
بَيْعُ الأَحْذِيَة: كفش فروشی.
التَّخْفِيض، الخصم(عر): تخفيف.
التَّنْزيلات: حراجی.
سُوقُ الخُضَارِ: بازار سبزی فروشی.
بَيْعُ أَنْواعِ الطَّناجِر و قُدور الضَّغْطِ: فروش انواع قابلمه و ديگ زودپز .
كُلُّ شيءٍ ريالانِ: هر جنس2 ريال (سعودی).
موسسه تجاری فروش عطر و انواع عطر ، عود ، عنبر، بخور، انواع ادويه، گياهان خشک، کِرِمها، عطرها.
مُؤسَّسة الـ ... للعطارةِ ، تجارة العطارة، و العُطور، : عُود، عنبر، بخور، بهارات، أعشاب، زيوت، عطور.
بَيْعُ أنواعِ العُطُورِ و البخُورات: فروش انواع عطر و بخورها.
لِلْبَيْعِ: فروشی.
لِلشِّراءِ: برای خريد.
الفُنْدُق، (ج: فَنَادِق): هتل.
المَطْعَم، (ج: مَطَاعِم): سالن غذاخوری.
مَحَلاَّتُ الأَوانِي الزُّجاجِيَّة: فروشگاههای ظروف کريستال (بلور).
بطانيات، سَجاد، شَراشِف[18]:
انواع پتو ، سجاده نماز (فرش)، ملحفه (چادر نماز)
الخُرْدَوات و الهَدايا و العُطُور: انواع وسايل خرده، کادو و عطر.
مُسْتَوْصَف: درمانگاه.
مُسْتَشْفَي (مَشْفَي): بيمارستان.
البعْثَة: بعثه، هيات اعزامی.
دائرةُ الصِّحَّة: اداره بهداشت.
المَطار: فرودگاه.
مَوْقِفُ الباصاتِ: ايستگاه اتوبوسها.
سلالِم كهربائيَّة: پلههای برقی.
الدَّرَج، سُلَّم: پله، پلكان.
المُغَادَرة: ترك كردن، خروج.
الدُّخُول: ورود.
لِلسَّادة فقط ، لِلرِّجال فَقَطّ: فقط مختص آقايان
لِلسَّادة، لِلرِّجال: مردانه.
للسَّيِّدات فقط، لِلنِّساء فَقَطّ: فقط مختص بانوان.
للسَّيِّدات، للعَقِيلاتِ، لِلنِّساء، للنِّسْوان: زنانه.
للأولاد، لِلأَبْناء: پسرانه.
لِلْبَناتِ: دخترانه.
لِلأَطفالِ، صبياني: بچه گانه.
مَمْنُوعُ التَّصْوِيرِ: عكسبرداری ممنوع.
مَمْنوعُ اللَّمْسِ: لمس كردن ممنوع.
خَطَرُ المَوْتِ: خطر مرگ.
مِنْطَقة عَسْكَرِيَّة: منطقه نظامی.
خَطَرُ الكَهْرَباء: خطر برق گرفتگی.
اِحْتَرِسْ (دِيرْ بالَک)(عا): احتياط كن.
الطَّريق الدَّائِريّ: راه كمربندی..
الطريقُ المسدود: راه بن بست.
ممنوعُ الدَّوَرانِ: دور زدن ممنوع.
ممنوعُ الوُقُوفِ: توقف ممنوع.
اِلَي اليمين: به سمت راست.
إِلي اليَسَارِ: به سمت چپ.
إِلي الوراء: به سمت عقب.
إِلي الأَمامِ: به سمت جلو.
شُرْطَةُ المُرورِ: پليس راهنمايی و رانندگی.
القواتُ الخاصة: نيروهای مخصوص.
ممنوعُ الاتِّجاهِ إِلَي الشّمالِ:[19] گردش به چپ ممنوع.
ممنوعُ الاتجاه إِلَي اليَمِين: گردش به راست ممنوع.
شارِعٌ ذُو اتّجاهٍ واحدٍ: خيابان يك طرفه.
قِفْ: ايست... .
اِنْتَبِهْ: مواظب باش.
سَوِّقُوا عَلَي مَهْلِكُمْ: آرام برانيد...
طريقٌ زَلِقٌ: جاده لغزنده.
السُّرْعَةُ القُصْوَي95 كيلومتراً: حداكثر سرعت95 كيلومتر.
مُنْحَدِرٌ خَطِرٌ: شيبِ خطرناك.
استعمالُ آلةِ التَّنْبِيهِ ممنوعٌ: بوق زدن ممنوع.
البابُ الخلفيّ: درِ پشتی، درِ عقب.
البابُ الأماميّ: درِ جلويی، درِ مقابل.
شُبَّاكُ الاسْتِعلاماتِ: باجه اطلاعات.
شُبَّاكُ التَّذاكِرِ: باجه بليط فروشی.
ممنوعُ الدُّخولِ: داخل شدن ممنوع.
ممنوعُ المُرُورِ: عبور ممنوع.
اِضْغِطْ، اِدْفَعْ: فشار بده.
اِسْحَبْ: بِكِش.
تَحْذِير: هشدار.
دورة المياه لِلرِّجال: دستشويی آقايان.
دورة المياه للنِّساء: دستشويی خانمها.
الماء الساخن: آب گرم.
الماء الحارّ: آب داغ.
الماء البارد: آب سرد.
الماء الفاتر: آب ولرم.
الماء غير قابل لِلشُّربِ: آب غير قابل آشاميدن.
الجِسْرُ المُتَحَرِّك: پل متحرك.
الجِسْرُ العائِمُ: پل شناور
منبع
tasbit6.blogfa.com
مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
فرودگاه دفتر فروش بليط هواپيما(ها) كجاست؟ أينَ مَكْتَبُ قَطْعِ تذَاكِرِ الطَّائِراتِ؟
آيا در اين هفته پروازي به ... داريد؟ هَلْ عِنْدَكُمْ رِحْلَةٌ إِلَی ... في هذا الاسبوعِ؟
ـ بله، يك پرواز در ساعت شش و ربع امروز و ديگري ساعت دو و چهل و پنج دقيقة بعداز ظهرِ پس فردا داريم.
نَعَمْ، اليوم عِنْدَنا رِحْلَةٌ في السَّاعةِ السَّادِسَةِ و الرُّبعِ و أُخْرَی بَعْدَ غَدٍ في السَّاعَةِ الثَّانِيَةِ والدَّقيقَة الخامِسَة و الأربعينَ بعدَ الظُّهْرِ.
پرواز بعدي به ... چه وقت است؟ ما مَوْعِدُ الرِّحْلَةِ القادِمَةِ الَی ...؟
ـ در هفته آينده همان ساعتها. في الاسبوعِ المُقْبِل في نفسِ السَّاعاتِ.
كرايه رفت و برگشت هواپيما به ... چند است؟
كَمْ أُجْرَةُ الطَّائِرَةِ إياباً و ذهاباً إلي ...؟
بليط يكسره (رفت) ميخواهيد يا دوسره (رفت و برگشت)؟
تُرِيدُ تَذْكِرَةَ ذَهابٍ أو ذهاب و إياب؟
مدت پرواز چند ساعت است؟ كَمْ مُدَّةُ الرِّحْلَةِ؟
آيا پرواز، مستقيم (يكسره) است؟ هَل الرحلةُ مُباشرة؟
فرودگاه كجا واقع است؟ أينَ يَقَعُ المَطَارُ؟
فرودگاه در خارج از شهر قرار دارد. يَقَعُ المَطارُ في خارجِ المَدِينَةِ.
هواپيمايي كه از ... ميآيد چه وقت به اينجا ميرسد؟
مَتَی تَصِلُ الطَّائِرةُ القادِمَةُ مِن ... إلَی هنا.
بلندگوها اعلام ميكنند: هواپيمايي كه از ... ميآيد، بعد از چند دقيقه به زمين مينشيند.
تُعْلِنُ مُكبِّراتُ الصَّوْتِ أَنَّ الطَّائِرةَ القادِمَةَ مِنَ ... سَتَهْبطُ بَعْدَ دَقائِقَ.
بايد در سالن انتظار بنشينيم. عَلَيْنا بِالجُلوسِ في صالةِ (قاعةِ) الانتظارِ.
اكنون بايد براي سوار شدن به هواپيما، سالن انتظار را ترك كنيم.
و الآنَ عَلَيْنا بِمُغادَرَةِ صَالَةِ الانتظارِ لِرُكُوبِ الطَّائِرَةِ.
خانم مهماندار از مسافران درخواست ميكند كمربندها را ببندند. و از تلفن همراه داخل هواپيما استفاده نکنند.
تَطْلُبُ المُضِيفَةُ مِنَ المُسافِرينَ شدَّ الأَحْزِمَةِ و عَدَمَ استخدام الهاتف الجوَّال في الطائرة.
قوانين هواپيمايی کشوری (غير نظامی) استفاده از تلفنهای همراه و ديگر دستگاههای الکترونيکی را در خلال پرواز ممنوع میکند زيرا در دستگاههای ارتباطی و ساير دستگاههای الکترونيکی که در هواپيما کار میکنند ، موجب پارازيت میشود.
تحظرُ قوانينُ الطَّيَران المدني استخدامَ الهواتف المحمولة وغيرها من الآلات الإلكترونيَّة أثناءَ الطيران لأنَّها تُشَوِّشُ عَلَي أجهزة الاتصال والأجهزة الإلكترونية الأخري التي تعمل داخل الطائرة.
هواپيما برای يک پرواز خارجی آماده میشود.
تَسْتَعِدُّ الطائرةُ للقيام برحلةٍ خارجيةٍ.
آيا پرواز هواپيما تأخير دارد؟ هَل هناكَ تأخيرٌ في إقْلاعِ الطَّائِرَةِ؟
به نظرم پرواز هواپيما سه ساعت تأخير دارد.
أعتقد أنها تتأخر عَنِ الاِقْلاعِ حوالي ثلاث ساعاتٍ.
چرا هواپيما سه ساعت تأخير دارد؟ لماذا تَتَأَخَّرُ عَنِ الإِقْلاعِ ثلاث سَاعَاتٍ؟
زيرا اين هواپيما متعلق به شركت هواپيمايي (الخليج) است و تاكنون به زمين ننشسته است.
لاَنَّ هذِهِ الطَائِرَةُ تَابِعَةٌ لِشَرِكَةِ طَيَرَانِ الخَلِيجِ و لَمْ تَهْبطْ بَعْدُ.
هواپيما چه وقت فرود ميآيد؟ مَتی تَهْبطُ الطَّائرةُ؟
هواپيما دو ساعت ديگر فرود ميآيد. تَهْبطُ الطَّائرةُ بعدَ ساعَتَيْنِ.
اكنون بايد در سالن فرودگاه منتظر باشيم. عَلَيْنا أَنْ نَنْتَظِرَ في صالَةِ المَطارِ.
سالن ورود و خروج فرودگاه كجاست؟ آنجا است.
أينَ صالَةُ الدُّخولِ و المُغادَرَةِ لِلْمَطارِ؟ هناكَ.
آيا ميتوانم صندلي ام را در هواپيما تغيير دهم؟
هَل يُمْكِنُني أَنْ أُغَيِّرَ مَقْعَدِي في الطَّائرةِ؟
چرا ميخواهي صندليت را در هواپيما تغيير دهي؟
لماذا تريد تغَييرَ مَقْعَدِك في الطَّائرةِ؟
زيرا با صندلي خانم و دخترم فاصله دارد.
لاَنَّهُ بعيدٌ عَنْ مَقْعَدِ زوجتي و ابنتي.
متأسفانه افراد كادر پرواز هواپيما به شما اجازه نميدهند در خلال پرواز، صندليت را تغيير دهي تا در كنار همسر و دخترت بنشيني.
مَعَ الاسف أَفْرَاد طَاقِمِ الطَّائِرَةِ لايسمَحونَ لك بِتَغْييرِ المَقْعَدِ لِكَي تَجْلِسَ بِجِوَارِ زَوْجَتِك وَابْنَتِك أَثْنَاءَ الرِّحْلَةِ.
و عليرغم موافقت صاحب صندلي با جابجايي باز هم تغيير صندلي را نميپذيرند.
و يرفضونَ ذلك بِالرَّغْمِ مِنْ مُوَافَقَةِ صَاحِبِ المَقْعَدِ عَلَی تَبَادُلِ المَقَاعِدِ.
الحمد لله هواپيما روي باند فرودگاه نشست.
وَالحَمْدُ لِلَّهِ هَبَطَتِ الطائرةُ عَلَی مدرجِ (شَرِيطِ) المَطَارِ.
بلندگوها اعلام ميكنند: امروز اولين پرواز مستقيم هواپيما به مدينة منوره انجام خواهد شد.
تُعْلِنُ مكبِّراتُ الصَّوْتِ بأنَّ اليومَ سَيقْلعُ أَوَّلُ طائِرَةٍ الی المَدِينَةِ المُنَوَّرةِ مُباشَرةً.
آخرين پروازهاي حج، هفته آينده انجام خواهد شد.
سوف يَتِمُّ في الأسبوع المقبل آخِرُ رَحَلاتِ الحَجِّ.
هواپيماي ما چه وقت پرواز ميکند؟ متی تُقْلِعُ (تُحلِّقُ) طائِرَتُنا؟
هواپيما ساعت هشت شب از زمين بلند ميشود.
تُقْلِعُ (تُحلِّقُ) الطَّائِرَةُ في الساعة الثامنة مساءاً.
چند ساعت بعد هواپيما به عربستان سعودي ميرسد؟ سه ساعت بعد.
بعدَ كَمْ ساعَة تَصِلُ الطَّائرةُ إلی المَمْلَكَةِ العَرَبِيَّةِ السُّعُوديةِ؟ بعدَ ثلاثِ ساعاتٍ.
ساعتِ فرود هواپيما 2 نيمه شب به وقت ايران و و يك و سي دقيقه به وقت عربستان است.
ساعَةُ هُبُوطِ (نُزُول) الطَّائِرَةِ هي الثَّانية بعدَ مُنْتَصَفِ اللَّيل بِتوقيتِ إيران و الواحدة والنصف بتوقيت السُّعُودِيَّة.
دقيقاً مدت پرواز چند ساعت است؟
كَمْ تَسْتَغْرِقُ مُدَّةُ الطَّيَرانِ بالضَّبْط (عَلَی وَجْهِ الدِّقَّةِ)؟
مدت پرواز بين سه تا چهار ساعت در نوسان است.
تتَراوحُ مُدَّة الطَّيَران بين ثلاثٍ أو أربع ساعاتٍ.
شماره پرواز شما چند است؟ كَمْ رقمُ رِحْلَتِكَ؟
شماره پرواز من سيصد و نود است. رقمُ رِحْلَتي هو ثلاثمائة وتسعون.
اين هواپيما از نوع بوئينگ است. هذِهِ الطَّائِرَةُ مِنْ طِراز «بُوينْغ».
بعد از لحظاتي هواپيما در آسمان به پرواز در ميآيد.
بعدَ لحظاتٍ ستُحَلِّقُ الطائِرَةُ في السَّماءِ.
اين اولين سفر شما با هواپيما است؟ هذه أوّلُ رحلتِكَ بالطَّائِرةِ؟
بله اولين سفر من با هواپيما است. نعم هذه أوّلُ رحلتي بالطَّائِرةِ.
راه را به من نشان بدهيد. أَرِني الطَّريقَ.
اينجا سوار اتوبوس ميشويم تا به هواپيما برسيم.
هنا نَرْكَبُ الباصَ (الحافلة) لِنَصِلَ اِلَی الطَّائرة.
هواپيما كجاست؟ نزديك ماست. أَيْنَ الطائرةُ؟ اِنَّها قريبةٌ منا.
با بقية مسافران سوار هواپيما نميشوي؟ هَلاَّتَرْكَبُ الطَّائرةَ مَعَ بَقِيَّةِ المُسافرينَ؟
درها بسته شد. احساس ميكنم هواپيما بلند ميشود.
أُقْفِلَتِ الاَبْوابُ. أَشْعُر بها تَصْعَدُ (تُقْلِعُ).
زمين زير پاي ما دور، و اشياء، كوچك و ناچيز به نظر ميرسد.
الأرضُ تَبْدو مِنْ تَحْتِنا بعيدةً، و الأشياءُ تَلُوحُ لنَا صغيرةً ضئيلةً.
كوهها و دشتها در مقابل چشمانم نمايان ميشوند، گويي همانند نقشه بزرگي است.
الجبالُ و السُّهولُ تَبْدُو أمام عيني كَأَنَّها خريطةٌ كبيرةٌ.
هواپيما به سمت چپ و راست متمايل ميشود. چه اتفاقي افتاده است؟
تَميلُ الطائرة إلی اليمينِ و اليسارِ. ماذا حَدَثَ؟
چيزي نيست، نگران نباش تلاش ميكنند آن را درست كنند. اين يك هواپيماي ايمن است.
لاشيءَ؛ لا تَقْلقْ سيحاولونَ إِصْلاحَها، إِنَّها طائرةٌ مأمونَةٌ.
مهماندار هواپيما كجاست؟ أَيْنَ مُضِيفُ (مُضِيفةُ) الطَّائِرَةِ؟
چرا؟ لماذا؟
چه ميخواهيد؟ ماذا تُرِيدُ؟
يك ليوان آب سرد ميخواهم. أُرِيدُ كُوباً مِنَ الماءِ البارِدِ.
يك فنجان چاي يا قهوه ميخواهم. أُرِيدُ فِنْجاناً مِنَ الشَّايِ أَوِ القَهْوةِ.
اينجا تردد هوايي خيلي زياد است. التَّنَقُّلُ الجَوِّيُّ هُنا كَثِيرٌ جِدّاً.
چه موقع به جدّه ميرسيم؟ مَتی نَصِلُ إِلَی جدّةَ؟
سه ساعت بعد به جده ميرسيم. بعدَ ثلاث ساعاتٍ نَصِلُ اِلَی جدّة.
به نظر ميرسد به فرودگاه بين المللي جده رسيدهايم.
يَبْدُو أَنَّنا قَدْ وَصَلْنا الی مَطارِ جدّة الدّوليّ.
سخن شما درست است، زيرا مهماندار، رسيدن هواپيما را به فرودگاه اعلام ميكند.
كلامُكَ حقٌّ لأنَّ المُضيفَ يُعْلِنُ وُصُولَ الطَّائرةِ إلی أَرْضِ المَطارِ.
او ميگويد: خانمها، آقايان! ما به فرودگاه جدّه رسيديم. براي شما اقامتي خوب آرزوداريم. هوا دلانگيز و آفتابي است.
إِنَّهُ يقول: سَيِّداتِي و سادَتِي لَقَدْ وَصَلْنَا إلَی مَطَارِ جَدَّة. نَتَمَنَّی لَكُمْ إِقامَةً طيِّبَةً فيها. الطَّقْس ُرائِعٌ و مُشْمِسٌ.
پرواز، بسيار لذت بخش بود. كانَتِ الرِّحْلَةُ مُمْتِعَةً لِلْغَايَةِ.
چرا هواپيما با تأخير فرود ميآيد؟ لِماذا تهبطُ الطَّائِرةُ مُتأَخِّرةً؟
زيرا هوا ابري است. لاَنَّ الجوَّ غائِمٌ.
اكنون خلبان منتظر اجازه فرود است. والآن يَنْتظِرُ الطَّيَّارُ إذنَ الهُبُوطِ.
مهماندار هواپيما اعلام ميكند: تا لحظاتي ديگر در فرودگاه بينالمللي عربستان برزمين مينشينيم.
تُعْلِنُ مُضيفةُ الطَّائرةِ: بعد لحظاتٍ نَنْزِلُ في المَطارِ الدُّوَليّ لِلْمَمْلَكَةِ العَرَبِيَّةِ السُّعُوديَّةِ.
كيف دستيات را آماده كن: أَحْضِرْ حقيبتَكَ اليدويةَ.
از پلكان هواپيما پايين بياييد. اِنْزِلْ مِنْ سُلَّمِ الطَّائِرةِ.
اثاثية مسافران كجاست؟ أَيْنَ أَمْتِعَةُ (أَغْراضُ)(عا) المُسافِرينَ؟
اثاثية مسافران چند لحظه بعد ميرسد. تَصِلُ أَمْتِعَةُ المُسافِرينَ بعدَ لَحَظاتٍ.
در فرودگاه، نمايندگی گمرکات حضور دارد که امور بارهای وارد شده، صادرشده و ترخيص گمرکی کالاها را بر عهده دارد. و مجهز به انبارها و سالن بارگيری است.
يُوجَدُ في المَطارِ أَمانَةُ الجَمارِك تَتَوَلَّي أُمُورَ الشَّحْنِ الواردِ والصَّادرِ والتَّخْلِيص الجُمْرُكِيّ لِلْبضائِعِ وهي مُزَوَّدَةٌ بِالمُسْتَوْدعات وصَالَةِ الشَّحْنِ.
فرودگاه، همه خدمات لازم را (مانند: خدمات بانکی، بهداشتی، بازار آزاد، خدمات تلفنی، پستی، وگردشگری) به مسافران و شرکتهای هواپيمايي ارائه میدهد.
يُقدِّم المَطارُ كافةَ الخدماتِ اللاَّزِمةِ للمسافرينَ و شَرِكاتِ الطَّيَرانِ (كالخَدماتِ المَصْرَفيَّة والصِّحِّية و السُّوق الحُرَّة والخدمات الهاتِفِيَّة والبَرِيديَّة والسِّياحيَّة.
سيستم آگهیهای متحرک، اطلاعاتی از هواپيماهای خارج ، و وارده شده و درهای ورود و خروج را از طريق تابلوها و مانيتورهای الکترونيکی، برای مسافران و بدرقه کنندگان نمايش میدهد.
نظامُ الإِعلاناتِ المُتَحَرِّكةِ يعْرِضُ للمسافرينَ و للمُوَدِّعينَ معلوماتٍ عَنِ الطائراتِ المُغادَرةِ و القادِمَةِ وبَوَّاباتِ المُغَادَرَةِ والقُدُومِ عَنْ طريقِ لَوْحات وشَاشاتٍ إلكترونيةٍ.
منبع
tasbit6.blogfa.com
مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
جملات ضروری در زبان عربی(با راهنمای فارسی + فایل صوتی)
سلام
دوستان عزیز در این تاپیک میتوانید جملات روزمره و ضروری در زبان عربی را دانلود نمایید
موفق باشید
مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار