onia$
دستیار مدیر تالار مدیریت
جان لاک مردي برای تمام فصول
علی موقر
جان لاک در سال 1632 در رینگتن نزدیکی بریستول انگلستان در یک خانواده پیوریتن به دنیا آمد. پیوریتنها یکی از فرقههای پروتستان و دنباله همان بلوایی بودند که لوتر به راه انداخته بود. این اندیشه در پی اصلاحات دینی الیزابتیکم به وجود آمده بود و دو بعد سیاسی و دینی را در بر میگرفت. که قاعدتا بعد سیاسیاش به چیز خاصی نینجامید، اما بعد دینیاش فراگیر شد. با کوچ گسترده پیروان این مکتب به سرزمینهای جدید، پای این گرایش به آمریکا هم باز شد.
برگردیم به سراغ لاک کوچکمان. لاک بزرگ، یعنی پدربزرگ لاک کوچک، یک تولیدکننده پوشاک بود که توانسته بود برای خودش سرمایهای درست و حسابی به هم بزند. لاک متوسط، یعنی پدر لاک کوچک، یک وکیل دادگستری بود که جزو خواص جامعه و عضو مجلس عوام بریتانیا بود. جان لاک مانند همه اینجور بچهها دوران ابتدایی را در خانه درس خواند سپس به مدرسه وست مینستر و بعد هم به کالج کرایست چرچ رفت. و در آنجاها نخست به تحصیل ادبیات و بعد پزشکی پرداخت و به این ترتیب یکی از بزرگترین فیلسوفان تاریخ شد.
یکی از عملهای جراحی موفقیتآمیزی که لاک انجام داد باعث شد تا او پزشک مخصوص شخصی به اسم آنتونی اشلی کوپر شود که همین شخص بعدها به مقام ارل اول شفتسبری رسید که گویا مقام مهمی بوده است و بعدترها ريیس خزانهداری شد که این یکی را هر آدم عاقلی میداند که مقام واقعا مهمی است. در این مسیر جایگاه جان لاک از مقام پزشک مخصوص به منشی خزانهداری ارتقا پیدا کرد. و به این ترتیب یکی از بزرگترین اندیشمندان اقتصادی تاریخ هم شد.
مخالفتهای این آقای آنتونی با چارلز اول و جیمز دوم به شاهزاده سوم نرسید و خانواده سلطنتی او را از مناصبش برکنار کرد و میخواست درس خوبی به او بدهد که وی به هلند فرار نمود. به دنبال او جان هم در سال 1683 به هلند فرار کرد. من از کجا بدانم چرا؟! آدمهای خاص تاریخ در مقاطع حساس تاریخی تصمیمات تاریخی میگیرند که به عقل من و شما نمیرسد. در آن سالها در هلند شرایطی برقرار بود که مفاهیمی از قبیل آزادی، همزیستی، حقوق شهروندی و این قسم چیزهای به درد نخور رواج داشت و بسیاری از اصلاحطلبان و معترضان که در اروپا با کمبود اینجور چیزها مواجه بودند به هلند میرفتند. البته بعضیهای دیگر معتقدند که دربار جان لاک را هم جزو توطئهکنندگان میدانسته و قرار بوده به او هم درس خوبی بدهند.
اقامت لاک در هلند فرصتی برای او به وجود آورد تا اندیشههای خود را جمع و جور کند، اندیشههایی که بعدها جایگاهی تاریخی پیدا کردند. پس از انقلاب 1688 و روی کار آمدن طرفداران محدودیت سلطنت، جان لاک به انگلستان برگشت تا چیزهایی که در هلند یاد گرفته بود را به انگلیسیها هم یاد بدهد. بنابراین سه اثر تاریخی مهم خود یعنی نامهای در باب تساهل، دو رساله در باب حکومت و جستاری درباره فهم بشر را منتشر کرد. در همان اول کار دیدگاههای لاک در بیانیه حقوقی پارلمان بازتاب ییدا کرد و البته به همین جا ختم نشد. او در پانزده سال آخر عمرش به عنوان یک متفکر باعث شد تا حیات فکری انگلستان از اندیشههای او تاثیر بپذیرد. جان لاک که جنبه تاثیرپذیری نداشت توقعاش زیاد شد و کار را به آنجا رساند تا حیات فکری سراسر اروپا و آمریکا هم از او تاثیر بپذیرد.
نظریات لاک در زمینه حکومت با رضایت رعایا، حقوق طبیعی انسانها، مالکیت شخصی و آزادی بر اندیشههای سیاسی حوزه لیبرال دموکراسی هم تاثیرگذار بوده است. بعضیها او را پدر معنوی حقوق بشر میدانند. عجالتا در این مکتوب به پدر واقعی حقوق بشر نمیپردازیم. اندیشمندان همچنین معتقدند که اندیشههای لاک در رواج سرمایهداری و بسط اقتصاد بازار نیز موثر بوده است و باز اندیشههای لاک بوده است که شالوده مفاهیم به کار رفته در قانون و حکومت آمریکا را ترسیم کرده است و اینچنین باعث شده است تا امروز آمریکا در منجلاب تباهی غوطهور بشود و نود و نه درصد مردمانش در فقر و فلاکت و بدبختی دست و پا بزنند.
لاک پنج سهم عمده در اقتصاد دارد که سه تای آن تقریبا فلسفی و دو تای دیگرش کاملا اقتصادی است. اولین و مهمترینش تبیین مالکیت خصوصی است. اعتقاد رایج در آن زمان این بود که خداوند زمین را به طور مشترک به همه انسانها بخشیده است و خوبیت ندارد که بعضی آدمها بیشتر از بعضیهای دیگر داشته باشند. لاک خیلی تلاش کرد که بفهماند وقتی یک آدمی از زیر یک درختی بلوط جمع میکند آن بلوطها مال خودش میشود و هر کس بیشتر زحمت بکشد بلوط بیشتری به دست میآورد. باید اعتراف کنم که من خودم به دلایل شخصیتی با این نظریه کار بیشتر مالکیت بیشتر مشکل دارم.
دومین بخش عقاید لاک به جایگاه دولت در جامعه اقتصادی مربوط است. لاک معتقد بود که دولت شرکتی است که سهامداران آن انسانهای دارای مالکیت خصوصی هستند و حکمرانان موظفند منافع شهروندان را تامین کنند در غیر این صورت، سهامداران باید بتوانند آنها را عزل کنند و کس دیگری را به کار بگمارند. من شخصا اگر به جای دولتیها بودم به هیچ عنوان زیر بار این نظریه نمیرفتم.
بحث سوم او شامل روششناسی علم اقتصاد میشود که چیز خیلی پیچیدهای است که خود جان لاک معتقد بود خیلی هم ساده است. و آن اینکه اقتصاد هم مثل فیزیک و شیمی از قوانینی ساده و عقلانی پیروی میکند. او میگفت اگر مردم را به حال خودشان بگذاریم به دنبال نفع شخصی خود میروند و تصمیمات عقلانی میگیرند و همه چیز عقلانی پیش میرود. سنتیهای آن زمان اما با این نظر مخالف بودند. به هرحال باید انصاف بدهیم که لاک در این عقیده خود بُعد شاعرانه و نوعدوستی و ایثار و بنیآدم اعضای یکدیگرند را لحاظ نکرده بود.
با توجه به همین نگاه، جان لاک در مورد نرخ بهره معتقد بود که دولت نباید چیزی را به بازار تحمیل کند و بهتر است نرخهاي بهره به صورت طبيعي و بدون دخالت دولت تعيين شوند. آخرین دیدگاه او مربوط به نظریه مقداری پول میشود که به نوبه خود نظریه خستهکننده دیگری است. با این همه وی موفق شد آن را هم به مخالفانش تحمیل کند و مانع کاهش ارزش پول ملی و افزایش تورم بشود. نهایتا جان لاک در سن هفتاد و دوسالگی در سال 1704 در حالی که بانو مَسِم برایش مزامیر داوود میخواند درگذشت.
علی موقر
جان لاک در سال 1632 در رینگتن نزدیکی بریستول انگلستان در یک خانواده پیوریتن به دنیا آمد. پیوریتنها یکی از فرقههای پروتستان و دنباله همان بلوایی بودند که لوتر به راه انداخته بود. این اندیشه در پی اصلاحات دینی الیزابتیکم به وجود آمده بود و دو بعد سیاسی و دینی را در بر میگرفت. که قاعدتا بعد سیاسیاش به چیز خاصی نینجامید، اما بعد دینیاش فراگیر شد. با کوچ گسترده پیروان این مکتب به سرزمینهای جدید، پای این گرایش به آمریکا هم باز شد.
|
یکی از عملهای جراحی موفقیتآمیزی که لاک انجام داد باعث شد تا او پزشک مخصوص شخصی به اسم آنتونی اشلی کوپر شود که همین شخص بعدها به مقام ارل اول شفتسبری رسید که گویا مقام مهمی بوده است و بعدترها ريیس خزانهداری شد که این یکی را هر آدم عاقلی میداند که مقام واقعا مهمی است. در این مسیر جایگاه جان لاک از مقام پزشک مخصوص به منشی خزانهداری ارتقا پیدا کرد. و به این ترتیب یکی از بزرگترین اندیشمندان اقتصادی تاریخ هم شد.
مخالفتهای این آقای آنتونی با چارلز اول و جیمز دوم به شاهزاده سوم نرسید و خانواده سلطنتی او را از مناصبش برکنار کرد و میخواست درس خوبی به او بدهد که وی به هلند فرار نمود. به دنبال او جان هم در سال 1683 به هلند فرار کرد. من از کجا بدانم چرا؟! آدمهای خاص تاریخ در مقاطع حساس تاریخی تصمیمات تاریخی میگیرند که به عقل من و شما نمیرسد. در آن سالها در هلند شرایطی برقرار بود که مفاهیمی از قبیل آزادی، همزیستی، حقوق شهروندی و این قسم چیزهای به درد نخور رواج داشت و بسیاری از اصلاحطلبان و معترضان که در اروپا با کمبود اینجور چیزها مواجه بودند به هلند میرفتند. البته بعضیهای دیگر معتقدند که دربار جان لاک را هم جزو توطئهکنندگان میدانسته و قرار بوده به او هم درس خوبی بدهند.
اقامت لاک در هلند فرصتی برای او به وجود آورد تا اندیشههای خود را جمع و جور کند، اندیشههایی که بعدها جایگاهی تاریخی پیدا کردند. پس از انقلاب 1688 و روی کار آمدن طرفداران محدودیت سلطنت، جان لاک به انگلستان برگشت تا چیزهایی که در هلند یاد گرفته بود را به انگلیسیها هم یاد بدهد. بنابراین سه اثر تاریخی مهم خود یعنی نامهای در باب تساهل، دو رساله در باب حکومت و جستاری درباره فهم بشر را منتشر کرد. در همان اول کار دیدگاههای لاک در بیانیه حقوقی پارلمان بازتاب ییدا کرد و البته به همین جا ختم نشد. او در پانزده سال آخر عمرش به عنوان یک متفکر باعث شد تا حیات فکری انگلستان از اندیشههای او تاثیر بپذیرد. جان لاک که جنبه تاثیرپذیری نداشت توقعاش زیاد شد و کار را به آنجا رساند تا حیات فکری سراسر اروپا و آمریکا هم از او تاثیر بپذیرد.
نظریات لاک در زمینه حکومت با رضایت رعایا، حقوق طبیعی انسانها، مالکیت شخصی و آزادی بر اندیشههای سیاسی حوزه لیبرال دموکراسی هم تاثیرگذار بوده است. بعضیها او را پدر معنوی حقوق بشر میدانند. عجالتا در این مکتوب به پدر واقعی حقوق بشر نمیپردازیم. اندیشمندان همچنین معتقدند که اندیشههای لاک در رواج سرمایهداری و بسط اقتصاد بازار نیز موثر بوده است و باز اندیشههای لاک بوده است که شالوده مفاهیم به کار رفته در قانون و حکومت آمریکا را ترسیم کرده است و اینچنین باعث شده است تا امروز آمریکا در منجلاب تباهی غوطهور بشود و نود و نه درصد مردمانش در فقر و فلاکت و بدبختی دست و پا بزنند.
لاک پنج سهم عمده در اقتصاد دارد که سه تای آن تقریبا فلسفی و دو تای دیگرش کاملا اقتصادی است. اولین و مهمترینش تبیین مالکیت خصوصی است. اعتقاد رایج در آن زمان این بود که خداوند زمین را به طور مشترک به همه انسانها بخشیده است و خوبیت ندارد که بعضی آدمها بیشتر از بعضیهای دیگر داشته باشند. لاک خیلی تلاش کرد که بفهماند وقتی یک آدمی از زیر یک درختی بلوط جمع میکند آن بلوطها مال خودش میشود و هر کس بیشتر زحمت بکشد بلوط بیشتری به دست میآورد. باید اعتراف کنم که من خودم به دلایل شخصیتی با این نظریه کار بیشتر مالکیت بیشتر مشکل دارم.
دومین بخش عقاید لاک به جایگاه دولت در جامعه اقتصادی مربوط است. لاک معتقد بود که دولت شرکتی است که سهامداران آن انسانهای دارای مالکیت خصوصی هستند و حکمرانان موظفند منافع شهروندان را تامین کنند در غیر این صورت، سهامداران باید بتوانند آنها را عزل کنند و کس دیگری را به کار بگمارند. من شخصا اگر به جای دولتیها بودم به هیچ عنوان زیر بار این نظریه نمیرفتم.
بحث سوم او شامل روششناسی علم اقتصاد میشود که چیز خیلی پیچیدهای است که خود جان لاک معتقد بود خیلی هم ساده است. و آن اینکه اقتصاد هم مثل فیزیک و شیمی از قوانینی ساده و عقلانی پیروی میکند. او میگفت اگر مردم را به حال خودشان بگذاریم به دنبال نفع شخصی خود میروند و تصمیمات عقلانی میگیرند و همه چیز عقلانی پیش میرود. سنتیهای آن زمان اما با این نظر مخالف بودند. به هرحال باید انصاف بدهیم که لاک در این عقیده خود بُعد شاعرانه و نوعدوستی و ایثار و بنیآدم اعضای یکدیگرند را لحاظ نکرده بود.
با توجه به همین نگاه، جان لاک در مورد نرخ بهره معتقد بود که دولت نباید چیزی را به بازار تحمیل کند و بهتر است نرخهاي بهره به صورت طبيعي و بدون دخالت دولت تعيين شوند. آخرین دیدگاه او مربوط به نظریه مقداری پول میشود که به نوبه خود نظریه خستهکننده دیگری است. با این همه وی موفق شد آن را هم به مخالفانش تحمیل کند و مانع کاهش ارزش پول ملی و افزایش تورم بشود. نهایتا جان لاک در سن هفتاد و دوسالگی در سال 1704 در حالی که بانو مَسِم برایش مزامیر داوود میخواند درگذشت.