خب یه مثال حل مسئله میزنم تا شما منو متهم نکنید به ارمان گرایی !!! بلکه قبول کنید واقع گرایانه هست !
مثلا در شرکت از طریق واحد فروش به تحقیق توسعه آورده شده که رنگ کالا تعییر کند تا جذابیت بالا برود و فروش زیاد شود !
اینها هم به واحد طراحی محصول می گویند که شما کالا تولید کنید که رنگش متفاوت باشد ! تا جذابیت زیاد شود !
واحد طراحی محصول هم کالا رو طراحی میکند و در اختتیار واحد تولید قرار میدهد !
واحد تولید هم امکانتش محدود هست حالا امکان تولید با رنگهای متنوع نیست و یا اصلا رنک هم تغییر میکند ! ولی اونچیزی نیست که واحد فروش میگفت !!!
حالا یک شرکت چقدر ضرر میکند ؟
چقدر زمان از دست داده ! چقدر سرمایه و ....
حالا کدام واحد اشتباه کرده ؟؟؟؟ تولید ؟؟
شما مدیر باشید کدام رو جریمه میکنید ! همه هم ادعا دارند که ما کارمون رو به بهترین نحو انجام دادیم !!
اینجا مشکل این هست که هرکس به تنهایی کار کرده و اجزا در کنار هم برای یک هدف مشترک کار نکرده اند !!
حالا دوستان کی میخواد تفکر سیستمی رو زیر سوال ببره که این یه روش آرمانگرایانه هست ؟
شما خودتون بدون شناخت در پاره از مسائل استفاده میکنید !
مثلا در شرکت از طریق واحد فروش به تحقیق توسعه آورده شده که رنگ کالا تعییر کند تا جذابیت بالا برود و فروش زیاد شود !
اینها هم به واحد طراحی محصول می گویند که شما کالا تولید کنید که رنگش متفاوت باشد ! تا جذابیت زیاد شود !
واحد طراحی محصول هم کالا رو طراحی میکند و در اختتیار واحد تولید قرار میدهد !
واحد تولید هم امکانتش محدود هست حالا امکان تولید با رنگهای متنوع نیست و یا اصلا رنک هم تغییر میکند ! ولی اونچیزی نیست که واحد فروش میگفت !!!
حالا یک شرکت چقدر ضرر میکند ؟
چقدر زمان از دست داده ! چقدر سرمایه و ....
حالا کدام واحد اشتباه کرده ؟؟؟؟ تولید ؟؟
شما مدیر باشید کدام رو جریمه میکنید ! همه هم ادعا دارند که ما کارمون رو به بهترین نحو انجام دادیم !!
اینجا مشکل این هست که هرکس به تنهایی کار کرده و اجزا در کنار هم برای یک هدف مشترک کار نکرده اند !!
حالا دوستان کی میخواد تفکر سیستمی رو زیر سوال ببره که این یه روش آرمانگرایانه هست ؟
شما خودتون بدون شناخت در پاره از مسائل استفاده میکنید !