اگر تبریز بلرزد.....

ZibaAhmadpoor

مدیر تالار مهندسی عمران
مدیر تالار
اگر تبریز بلرزد.....

این داستان یک پیش بینی از وقوع زلزله ای مشابه با زلزله ی سال گذشته ورزقان در شهر تبریز است و حاصل تخیل نویسنده بر اساس واقعیت های موجود می باشد.

یکشنبه 16 آذر 1420
تبریز
ساعت 3:50 بامداد

بزرگراه پیامبر اعظم پلیس راه تبریز
ما اولین گروهی هستیم که خودمون رو به تبریز رسوندیم .هوا خیلی سرده. تمامی را های ورودی به شهر پر ترافیک گزارش می شه.ترک های دیوار پاسگاه پلیس راه کاملا از بیرون معلومه. تو مسیر صدای آژیر آمبولانس توی این شب سرد حس غریبی به آدم می ده. قبل از حرکت با خبر شدیم که نیروگاه حرارتی تبریز و نیروگاه سهند بناب آسیب شدیدی دیدن علاوه بر اون خطوط انتقال نیرو کاملا تخریب شدن تا از ساعت 1:23 دقیقه صبح شهر کاملا تاریک باشه .شکوه تبریز در 20 ثانیه از بین رفته .20 سال پیش تو این شهر دانشجو بودم، تبریز! شاه شهر خاورمیانه، شهری که همیشه مورد طمع بوده از جنگ های چند ساله عثمانی تا جنگ های ایران روس. با چشمانی خیس با یک لندکروز وارد تبریز می شیم ، این آخرین نخ سیگار رو از دومین بسته بیرون میارم و آماده می شم، برای دیدن صحنه های وحشتناک تر. هوا سرد و همچنان تاریک.همچنان به سمت تبریز حرکت می کنیم .

ساعت 4:25 بامداد
میدان بسیج تبریز

هوا سرد و همچنان تاریک، نماد کره ی زمین که رو سر در نمایشگاه بین الملی تبریز بود به شکل عجیبی واژگون شده و افتاده تو جاده منتهی به نمایشگاه .ترافیک خیلی سنگینه، صدای آمبولانس ها و هلیکوپتر ها همه رو منگ کرده .بافت این قسمت از شهر نسبتا مقاوم تره به همین خاطر ساختمون ها تو این مناطق آسیب شدیدی ندیدن ولی مجروحینی که به علت سقوط اشیا رو شون مصدوم شدن کنار خیابون دیده می شن. بغض داره خفم می کنه باورم نمیشه این جا همون تبریزی که وقتی واردش می شدی عظمتش آدم رو می گرفت به قول شهریار کوهی ست که می خواست بشکافد کمرم را.

ساعت 5:33 اتوبان پاسداران تبریز

رادیو تبریز به نقل از مرکز ژئوفیزیک دانشگاه تهران قدرت زلزله رو 6.2 ریشتر و مرکز زلزله رو شمال شرقی شهر تبریز اعلام کرده، دمای فعلی تبریز هم 9 درجه زیر صفر گزارش می شه . یه تیر چراغ برق افتاده و قسمتی از لاین ورودی به تقاطع امیر المومنین رو بسته. ترافیک شدیدی روی پلی که بزرگراه پیامبر اعظم رو به اتوبان شهید کسایی وصل می کنه ایجاد شده و عبور و مرور رو کند کرده. هوا سرد و همچنان تاریک، تنها روشنایی خودرو ها و چراغ قوه های امداد گرا به چشم می خوره. به کندی در اتوبان به پیش می ریم .صدای آمبولانس ها همه جا شنیده می شه.همه ی مردم بیرون هستند اضطراب تو چشماشون موج می زنه.صدای گریه ی یه دختر بچه ی زخمی تو بغل مادرش داخل خودرو کناریمون فضا رو خیلی غم انگیز کرده. سعی می کنم تا با موبایلم با دوستام که تو تبریز زندگی می کنن تماس بگیرم اما بی فایدس سیستم مخابراتی شهر کلا از کار افتاده. رادیو خبر از قطع شدن قسمتی از گاز شهر میده که علتش شکسته شدن لوله انتقال گاز اعلام شده.

ساعت 6:15 بامداد
اتوبان پاسدارن -میدان شهید فهمیده به طرف میدان آذربایجان-تبریز

الان داریم روی گسل تبریز حرکت می کنیم .هوا سرد وهمچنان تاریک ،رنگ آسمون کم کم داره روشن می شه.به نظر می رسه اینجا قدرت تخریب زلرله بیشتر باشه . همه مردم بیرون تو خیابون ها هستند . اطراف میدان شهید فهمیده پر از واحد های مسکونی که خدا رو شکر این قسمت از شهر مقاوم ساخته شده و تخریب خیلی زیاد نیست . به مسیرمون تو اتوبان پاسدارن ادامه میدیم. ترافیک خیلی شدیده، علت حرکت کنده خودرو ها رانش قسمتی از کوه عینالی که راه رو بسته.کنارمون کوه سرخ رنگ تبریز دیده می شه . یه چشمه از وسط شکاف سنگ های کوه عینالی کنار اتوبان جاری شده که تو نوع خودش جالب توجه .کم کم به قسمت های فرسوده ی تبریز نزدیک می شیم .



ساعت 6:35
اتوبان پاسداران-یوسف آباد تبریز

از بالای اتوبان با چشمانی خیس به پایین نگاه می کنم .تو هوای گرگ و میش سرد تبریز تلی از خاک از بالای اتوبان دیده می شه. به سرعت از ماشین پیاده شدم .از لا بلای ماشین ها با یک کوله پشتی به سرعت رد می شم . هر چی نزدیک تر می شم صدای شیون بیشتر می شه تمام بدنم داره می لرزه . هوا داره روشن تر می شه. مردی میانسال که خون از سرش جاری شده با صدای آکنده از غم در حال گریه بچه هاش رو صدا می زنه "الیار.........، هارداسان بالا...............،سولماز ........گئزئم سس ور اخی ..... هارداسیز بالا لاریم.......". از همه جا صدای آه و ناله به گوش می رسه .هوا واقعا سرده.شیب تند منطقه خونه هایی رو که با کاه و گل و آهک روی هم ساخته شدن رو در 20 ثانیه روی هم جمع کرده و تبدیل به تپه ای کرده که تو لابه لاش در و پنجره دیده می شه. به دلیل باریک بودن کوچه ها و بسته شدن راه ها عملا هیچ ماشین امدادی نمی تونه به محل فاجعه نزدیک بشه.



امکان حرکت دادن آوار وجود نداره چون هیچ فضای خالی ای برای جابجایی آوار و خارج کردن اجساد وجود نداره. خونه ها روی هم تل انبار شدن ،برای خارج کردن اجساد تو بعضی جا ها باید حدود 30 متر آوار بردای بشه. با یه جعبه ی کمک های اولیه به مداوای مجروح هایی که تونستن فرار کنن مشغول شدم که صدای ضعیفی صدام کرد "آقا من بوردیام ...اوشورم آقا ...."پسر بچه ای که از کمر به پایین زیر آوار مونده بود از من کمک می خواست به سرعت رفتم بالای سرش اما هیچ کاری نمی تونستم بکنم جز این که کاپشنم رو بکشم روش و بهش یه مسکن بدم تا نیرو های بیشتری برسه . ابعا فاجعه اونقدر بزرگه که عملا هیچ کاری نمی شه کرد. از همه جا صدای شیون میاد و هوا همچنان سرده.

وضیعت تو مناطق سیلاب ، ایده لی و دیگر مناطق حاشیه نشین تبریز از این هم بدتر گزارش می شه. حدود 30 درصد از جمعیت تبریز حاشیه نشین هستند و این خبر از یک فاجعه ی بزرگ می ده.



ساعت 12:00
سوار بر هلی کوپتر در آسمان تبریز

استاندار به همراه معاوناش من و تعدادی از نیرو های هلال احمر سوار هلی کوپتر هستیم. معاون استاندار خبر از شکسته شدن تونل شماره 2 مترو تبریز و نفوذ آب به داخل اون در محدوده ی میدان ساعت میده . با گذشت حدود 9 ساعت از وقوع حادثه تعداد جانباختگان تو خود شهر تبریز 22000 نفر اعلام شده که پیش بینی می شه این رقم تا 3 برابر افزایش پیدا کنه.تعداد مجروحان حادثه هنوز مشحص نیست ولی پیش بینی می شه حدود 150 هزار نفر مصدوم داشته باشیم. آمار دقیقی از میزان خسارت تو شهر ها و روستا های اطراف در دست نیست.

بخش هایی از بازار بزرگ تبریز که تخریب شده از بالا کاملا معلومه اما ارگ علی شاه همچنان پر صلابت ایستاده .گشت هوایی نشون میده که حدود 40 درصد از شهر تخریب شده .رئیس دانشگاه علوم پزشکی تبریز با بیسم خبر از کمبود آمبولانس برای انتقال مجروح ها به شهر های اطراف میده. بیمارستان های خود تبریز تو ساعات اولیه حادثه پر از مجروح شدن و دیگه امکان پذیرش مجروح بیشتر رو ندارن. تمامی پارک ها و فضا های سبز شهر پر از مردمی که از ترس پس لرزه تو این هوای سرد ترجیح دادن بیرون از خونه هاشون باشن.

ساعت 21:00
استانداری استان آذربایجان شرقی –تبریز
جلسه مدیریت بحران استان

جلسه با حضور ریس جمهور و هییت دولت تشکیل شد و مهمترین مصوبه ایجاد گور های دسته جمعی در مناطق شمالی شهر اعلام شد . این تصمیم با واکنش شدید نماینده های استان تو مجلس همراه شد اما چاره ی دیگه ای نیست اگه ابن کار انجام نشه باعث ایجاد فاجعه دوم یعنی فاسد شدن اجساد و ایجاد بیماری عفونی تو کل منطقه می شه.

زلزله تبریز تا شعاع 400 کیلومتری کانون زلزله احساس شده همه منتظر روزهای آینده هستیم تا وضعیت بهتر بشه ............

این داستان یک پیش بینی از وقوع زلزله ای مشابه زلزله ی اخیر منطقه ورزقان در شهر تبریز است و حاصل تخیل نویسنده بر اساس واقعیت های موجود می باشد

نویسنده: امین کیقبادی​

منبع:گروه خبرگزاری آناج


--------------------------------------------------------------------------------------------------------
21مرداد 1391
21مرداد1392
سالگرد زلزله اهر،ورزقان و هریس بود امروز!!
 

Parvix

عضو جدید
تبریز باید یه جایی توی شهر رو محلی برای اسکان زلزله زده های آینده (بلا دوره ان شا الله ) در نظر داشته باشه ( تو تهران پارک ولایت همون قلعه مرغی سابق واسه این منظور انتخاب شده ) جایی که هم وسیع باشه هم قابل دسترس ....

مکان های با اهمیت مثل بیمارستانها و مراکز امداد و فرودگاه و... رو واسه شدید ترین زلزله احتمالی تقویت کنن....

با یه برنامه بلند مدت هم به فکر ساختن یه تاسیسات زیر بنایی مستحکم باشن تا با زلزله آسیب نبینه...(جایی که تهران بیشترین آسیب رو ازش میبینه )
 

عزيز خشمان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام زيبا جان ممنونم ازت بخاطره درست كردن اين تاپيك دوستان منم يه خاطره تلخ رو از اون روزها براي

شما بگم يك سال از وقوع اون زلزله داره ميگذره شايد خيلي از مردم ديگه فراموش كردن .! اما براي اون

كساني كه عزيزترين كس خودشون رو توي اون حادثه از دست داده اند هيچ وقت هيج وقت فراموش نميكنن

مثال يكي من ...!!

اون جاهاي كه گفتي رو تك تك ميشناسم و رفتم درست سال پيش بود همين موقع كه خبر امد زلزله

شديدي تو تبريز امده خونواده ما هم كه هنوز خبري درست حسابي نگرفته بودن كه كجا دقيقا زلزله امده

خيلي نگران بوديم عموي من تو تبريز زندگي ميكنه زنگ زد گفت زلزله تو اهر ورزقان هریس
امده بابام تو هريس

دوست داشت كه خبر رسيد متاسفانه دوستش فوت كرده بلافاصله راه افتاديم منو بابام منم تو راه دعا ميكردم

كه خدايا دوستم رو به تو ميسپارم مواظب اون باش..بله گفتم دوستم !!! تودوران خدمت سربازي يه دوستي

داشتم بنام علي ملازاده كه تو اهر زندگي ميكرد دوستان پسري بود باور كنيد مهربون خوش اخلاق ساده

به قدري پسر خوبي بود فرمانده هان با اون مينشستن بگو بخند كه اصلا باور كردني نبود فرمانده كل پايگاه

بياد با يه سرباز يه جا بشينه بگه و بخنده خلاصه تو راه بوديم كه زنگ زدن در مورد دوست بابام گفتن

خوشبختانه اون نبود اشتباهي شد بابام خيلي خوشحال شد اما من چي جشمم فقط به تلفن خودم بود كه ايا

از علي هم بهم خبر ميدن چون من به يكي از فاميل هاشون زنگ زدم خبرهاي ناراحت كننده اي به من دادن

رسيديدم هريس بابام موند اونجا ماشين رو ازش گرفتم تخته گاز رفتم اهر كه اي كاش جنازم به جاي من ميرفت

اونجا نه من !! دوستان منو علي هم آموزشي و هم بعده آموزشي افتاديم يك جا آموزشي همدان بعده آموزشي

تقسيم كردن ماهم افتاديم تهران پايگاه يكم شكاري..از طرفي ناراحت از طرفي خوشحال بودم كه علي كناره منه

2 ماه مودنه بود اتمام خدمت ما علي رفت دختر عموش رو عقد كرد و مراسم هم موند بعده تمومي خدمت كه

همش 2 ماه نمونده بود..خلاصه خدمت سربازي رو هم باهمديگه تموم كرديم و با يه دل سير نشدني از همديگه

خدا حافظي كرديم اما .....اما اين آخرين خداحافظي من با اون بود يه مدت گذشت و بلاخره كارت دعوت به عروسي

براي خانواده ما امد فاميل هاش تو اروميه بودن اونا اوردن براي ما زنگ زدم بهش تبريك گفتم حتما ميام داداش

عروسي كه من توش نباشم اصلا نبايد اجرا بشه از اين جور شوخي ها....دوستان فردا كه عروسي اون بود امروز

اون زلزله امد متاسفانه هم دختر عموش و هم خودش فوت كردن اصلا ميتونيد تصور كنيد درست يك روز مونده بود

به عروسيشون؟؟دنيا رو سرم خراب شد چه ميشه كرد در مورد حكمت الهي يك سال از اون حادثه ميگذره هنوز

هنوز يادم نرفته و تا اخر عمر فراموش نميكنم اوناي ميتونن دركم كنن كه توهمچين موقيتي قرار گرفته باشن


روح همه رفته گان زلرله اهر ورزقان هريس مخصوصا

علي و عشق زندگيش شاد و جايگاه ابدي اونها بهشت باشه


 
آخرین ویرایش:

Body Guard

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
سلام خانم احمدپور

ازتون ممنونم بابت این طرح موضوع که بسیار به جا و در خور یک بحث منطقی ولی جدی است.

حقیر مدتی کوتاه در تبریز بودم با اینکه این مناطق رو به خوبی نمیشناسم اما این رو می دونم که در وسط خود شهر تبریز احتمالا 3 گسل وجود داره که گویا یکیشون فعاله و متاسفانه ساخت و ساز در این مناطق کماکان صورت می گیره

قصدم این بود که دیروز شرکت کنم منتها متاسفانه نرسیدم

خب از بند اول شروع می کنم و با توجه به شناخت و همین طور درکم نظراتم رو می گم
البته در سال 84 که زلزله بم به وقوع پیوست ، کرمان بودم ، پس تمامی چیز هایی رو که اینجا می گم تا حد زیادی با توجه به دیده ها و شنیده هام از شهر بم هستش!

بزرگراه پیامبر اعظم پلیس راه تبریز

اگر اشتباه نکنم این مسیر ورودی به تبریز از طرف زنجان است ( همان آزاد راه زنجان تبریز است)
اگر اینطور باشه این یه شریان حیاتی برای این شهر محسوب میشه چون در ادامه مسیر تهران به قزوین ، زنجان و نهایتا تبریز هستش!
حتی المقدور این مسیر باید به گونه ای باشه که امداد رسانی از این طرف و از زمین به شهر به راحتی انجام بشه! سوای این مسئله اونطور که از متن پیداست که ساختمان پاسگاه آسیب دیده! در حالی که باید این ساختمان جز جاهای امن باشه که وجوذش هم امنیت بخشه!

.ترک های دیوار پاسگاه پلیس راه کاملا از بیرون معلومه

به این قسمت از چیزی که در بم به وقوع پیوست توجه کنید!
ما یه نیسان پاترول داشتیم!برای بردن نان به بم اونا رو از حلال احمر سیرجان تحویل گرفتیم! مسیر منتهی به بم در 5 کیلومتریش کاملا قفل شده بود! چون مردم برای کمک به این شهر هجوم آورده بودند!

عده ای دوره گرد و دزد به این ماشین ها حمله می کردند و وسایل اونا رو به یغما می بردند! در صورت مقاومت خود صاحب ماشین رو هم می زدند! و شیشه ماشین رو می شکستند! تا وارد ماشین بشن!

ما مجبور شدیم ، وارد بیراهه بشیم و از راه خاکی خودمون رو به شهر برسونیم!

این خلا امنیت یکی از دلایلش شوک وارد شده به مقر های انتظامی بود! ساختمون هاش ویران شده بودند!
ادامه دارد
.
.
.

 

عزيز خشمان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اره سعيد جان همون هستش


آزاد راه زنجان ـ تبريز که بعدها به پيامبر اعظم(ص) اسمشو عوض كردن قسمتي از آزاد راه

سراسري تهران، قزوين- زنجان- تبريز- بازرگان و بخشي از راه ابريشم حساب ميشه

که عمليات ساختن اون اگه اشتباه نكنم از سال 75 شروع شده اينم بايد حتما در اينجا بگم

شايد بعضي از دوستان ندونن اما توي اين بزرگراه متاسفانه خيلي تصادف ميشه يعني امكان

نداره كه يك يا دو هفته كشته نداشته باشه..


دوستان شهر تبريز خيلي شهره قشنگ هستش مردم با فرهنگ و واقعا خوب داره جاهاي خيلي

ديدني و تاريخي هم داره به همين دليله لقب اولين شهر ها بهش دادن ...

اما متاسفانه تبريز گسل هاي فعالي داره تا اونجاي كه من اطلاع دارم زلزله تبريز با سامانه توي

تركيه يه جورايي بهم گره خورده ! اين گسل متاسفانه طولش خيلي زيادي يعني از قم تا آناتولي

تركيه هسش تو تبريز هم طولش از شهره مرند ميشه داغي تا بستان آباد باختري 200 كيلومتر

هستش و زلزله هاي بزرگ رو با خودش مياره و آخر هم متاسفانه زلزله اهر ورزقان هريس كه من

شخصا روز بعد اونجا بودم يعني وقتي خودم با چشماي خودم ميديدم چطوري دارن اجساد رو

از زير آوار در ميان فقط ميتونستم بگم خدايا تو خيلي بزرگ و بخشنده هستش همونطور گفتم

متاسفانه توي اون زلزله من يكي از بهتري دوستان دوران خدمت سربازي رو از دست دادم روحش

شاد...

درست روز شنبه بود 21 مرداد سال 1391 كه اون زلزله امد ...... دوبار زلزله امد اولي كه 4/6 بود و

دومي 3/6 بود كه متاسفانه 306 نفر فوت كردن و فكر كنم 5000 زخمي داشت دوستان خوب خوب

يادمه كه رفتيم روستاي دوستم علي اسم اون روستا گوردره بود كه بيشترين فوت هااونجا داشت

فقط جاي شكر هستش كه اون موقع كه زلزله امد ماه مرداد بود (فصل كار روستاييان)

بود اكثرا همه سره زمين هاي كشاورزي بودن بخاطره اين بود كه خوشبختانه تلفات جاني

كم بود .انشاالله كه همچين حوادثي توي ايران نه بلكه تو كل جهان اتفاق نيوفته...:gol:





آري اينجاست كه گويند اگر تبريز بلرزد.......!!
 

MOHANDES Asal20

عضو جدید
وای...حتی فکرشم نمیشه کرد....
تو همون زلزله ی ورزقان ما 2شب تو چادر خوابیدیم.هرشب خونمون میلرزید.آخه علاوه بر ورزقان تبریزم میلرزید...
بخصوص آپارتمان ها...
واااای....
خدانکنه تبریز بلرزد....
:(
 
آخرین ویرایش:
بالا