الگوی فاطمی

کیانا احمدی

کاربر فعال
طلوع ستاره فاطمی در آسمان معرفت بشری چنان شور و نشاطی می آفریند که تنها با خورشید عالمتاب «محمدی » و بدر تمام «علوی » قابل موازنه است و تنها «زن » در استوای قامت «فاطمه » است که می تواند به موجودیت خویش مباهات کند و این فاطمه است که «شب قدر» عروج انسانی است (1) «و تو چه می دانی که شب قدر چیست؟» ... (2)
بی شک مهم ترین دستاورد زن ایرانی در عصر نوین انقلاب اسلامی، تعیین روز میلاد زهره عصمت به عنوان روز زن توسط امام امت (ره) بود. این اقدام میمون نه فقط به معنای طرح یک مناسبت و بزرگداشت یک شخصیت بزرگ تاریخی، بلکه به معنای ترسیم جهت گیری حرکت زن ایرانی به سوی «زن برگزیده » ، تدوین الگوی برنامه ریزی اجتماعی با محوریت شخصیت فاطمه (س) و اعلام برتری الگوی فاطمی بر الگوهای رایج توسعه زنان در سرتاسر جهان بود. ترسیم الگوی زن مسلمان بر اساس توجه به سه بعد، فردی، خانوادگی و اجتماعی شخصیت فاطمه و تدوین برنامه عملی ملی براساس الگوی فاطمی است که می تواند خط پایانی بر تحقیر تاریخی شخصیت زن و آغازی بر شکوفایی تاریخی زن مسلمان باشد. تنها او که در بعد فردی شخصیت خود عبودیت و معنویت، حیا و عفاف، زهد و تقوا، صبر و گذشت، حکمت و معرفت و توجه به رضایت خداوند را درهم آمیخته بود، می توانست مظهر «عصمت الهی » گردد; و تنها او که در بعد خانوادگی، مادری دلسوز و انسان ساز و همسری همراه و همراز بود که خانه را محور سازندگی ساخت و شان خانگی زن را به گونه ای مباهات آمیز ارتقا داد می توانست اهمیت خانواده را در ایجاد تحولات تاریخی ترسیم نماید و از خانه مسیری به جامعه و تاریخ بگشاید; و او که در بعد اجتماعی، خروشی مقدس در برابر حاکمیت نامشروع، حضوری سازنده در جبهه های دفاع از ارزش ها وحمایتی مستمر از امام معصوم (ع) و جلوه ایثار و دیگر گرایی بود، توانست حضوری همیشگی در همیشه تاریخ تحولات اجتماعی بشر داشته باشد، و زخم ناشی از تحقیر جنس زن را التیام بخشد. مگر شخصیتی تحقیر شده و روحیه ای لگدمال شده می تواند یک تنه در برابر جبهه باطل سر برافرازد وتاریخ را با خطبه تاریخی خود به قضاوت نشاند؟ شخصیتی این چنین جامع را به حق می توان بزرگ ترین نشانه خداوند و «الگوی جامع زن مسلمان » نامید و او را مقیاس پیشرفت یا عقب گرد زنان یک جامعه دانست.
متاسفانه پس از گذشت بیش از دو دهه از پیروزی انقلاب اسلامی و طرح الگوی فاطمی باید اعتراف کنیم که اقدامی اساسی و سازماندهی شده در جهت تبیین الگوی فاطمی و مبنا قرار دادن آن در برنامه ریزی کلان اجتماعی و تبدیل ابعاد وجودی ایشان به شاخصه های توسعه اجتماعی و انسانی صورت نگرفته است. می توان سطحی نگری، شعارزدگی، روزمره گی، کم کاری و التقاط را عوامل این ناکامی دانست.
از سوی دیگر نظام استکباری و وابستگان داخلی با تکیه بر همین ناکامی، تلاش های گسترده ای برای ناکارآمد نشان دادن الگوی فاطمی و طرح الگوهای بیگانه آغاز کرده اند. تلاش برای جایگزین ساختن هشتم مارس به جای بیستم جمادی الثانی، جایگزینی روز جهانی خانواده به جای بیست و پنجم ذی الحجه، روز نزول سوره «هل اتی » و روز خانواده در نظام اسلامی و تلاش هایی که به منظور تحمیل «کنوانسیون محو کلیه اشکال تبعیض علیه زنان » صورت گرفت تنها بخشی از این فعالیت ها و به منظور متوجه کردن زن مسلمان به خارج از مرزهای فرهنگی خود، در پیگیری مطالبات و حقوق خویش است. این در حالی است که نظام غرب خود در پیگیری مطالبات زنان و ارایه الگویی جامع که به کارآمدی و نقش آفرینی زن در خانه واجتماع و ایجاد زمینه تفاهم و رفع زمینه های تخاصم میان دو جنس بیانجامد به بن بست رسیده است. وجود معضلات شدید اخلاقی در جوامع غرب، سست شدن بنیان خانواده و کاهش نقش زن به عنوان مادر و همسر، با وجود رشد شاخص های موجود در الگوی توسعه در این کشورها از یک سو و تولد دیدگاه های «پست فمینیستی » که به انتقاد از آموزه های کلیشه ای فمینیستی پرداخته اند، از سوی دیگر، شاهدی بر ناکارآمدی الگوی توسعه زنان و شاخص های آن در جهان غرب است.
امروزه با گذشت بیش از دو دهه از انقلاب بر این ادعا پای می فشاریم که موفقیت های چشمگیر زنان ایرانی مرهون توجه به ابعادی از الگوی فاطمی و ناکامی ها و عقب گردها هم ناشی از بی توجهی به همین الگو و یا توجه به الگوهای بیگانه است.
«دفتر مطالعات و تحقیقات زنان » خود را موظف می داند که با ارایه گزارشی آسیب شناسانه از موفقیت ها و ناکامی های نظام اسلامی در عرصه زنان و توجه به بحران های پیش رو، توجه کارگزاران نظام اسلامی و فرهیختگان را به نکاتی جلب نماید که دستیابی به الگوی فاطمی و ایجاد اصلاحات اجتماعی به نفع جامعه زنان را تسهیل می نماید. پیشاپیش بر این نکته پای می فشاریم که توصیف و تحقیق وضعیت موجود، ترسیم افق های پیش رو و تبیین برنامه اصلاحات اجتماعی مساله ای نیست که با بضاعتی اندک، فرصتی محدود و در قالب نوشتاری موجز قابل طرح باشد.
1. دستاوردها
موفقیت های زنان ما در سالیان گذشته از یک سو حاصل تلاش و روشن بینی آنان و از سوی دیگر نتیجه اهتمام و روشن گری رهبران و اهتمام مسؤولان اجرایی کشور بوده است. برخی از این دستاوردها عبارتند از:
1- 1. خودباوری. مهم ترین تاثیر انقلاب اسلامی در جامعه زنان را باید در تحول شخصیت زن ایرانی و تبدیل زنان خود باخته و یا سرخورده و سردرگم به زنانی دانست که نه تنها آرمان شهر خود را در داستان های تخیلی زن غربی جست و جو نمی کردند، بلکه خود داعیه رهبری زنان جهان را در سر می پروراندند. زن ایرانی در عصر انقلاب افزون بر آن که خود را در تحولات اجتماعی و تاریخی کشور خود سهیم و دارای نقش تعیین کننده می دانست، نیم نگاهی نیز به زنان دیگر داشت تا طرحی نو برای نجات و هدایت آنان درافکند. او گرچه در این عصر به تدوین برنامه ای منسجم برای زنان آن سوی مرزها نیندیشید، اما تحولات به وجود آمده در داخل کشورش چراغی فراروی زنان دیگر کشورها به ویژه کشورهای اسلامی گردید. امروزه زن مسلمان فرهیخته در هر کشوری به راه سومی می اندیشد که نه برآمده از جمود و تحجر است و نه محصول خودباختگی در برابر غرب و البته خود را در شناخت این راه سوم مدیون زن ایرانی می داند.
2- 1. ارزشمندی. زن ایرانی در عصر انقلاب اسلامی آنگاه به جایگاه ارزشی خود رسید که تجلی ارزش های انسانی شده بود; در صفوف راه پیمایی ها و پیشاپیش مردان تجلی شهامت و حضور، در طول انقلاب و دفاع مقدس تجلی ایثار و گذشت و از بزرگ ترین سرمایه های زندگی خود، در زمان حملات مکرر دشمن تجلی مقاومت، پس از شهادت همسر و فرزند تجلی صبر، در صحنه های اجتماعی تجلی عفاف و در عرصه دفاع و سازندگی تجلی تلاش و استقامت.
به جرات می توان گفت که زنان ما به ویژه در دوران دفاع مقدس احیاگر روحیه دلاوری و شجاعت در قهرمانان جبهه های کارزار و پرورش دهنده نسلی نو بودند که شهادت درراه آرمان های مقدس را سعادت می شمردند.
3- 1. حضور اجتماعی. تغییر نظام سیاسی و پاک تر شدن فضای اجتماعی فرصتی به دست داد تا زن مسلمان با ارتقای رفتار اجتماعی خویش چهره ای از خود ارایه دهد که نه به معنای انزوا بود و نه با تبرج و خودنمایی ملازمتی داشت. او به خوبی دریافته بود که مشارکت اجتماعی ضرورتا نه به معنای حضور فیزیکی در کوچه و خیابان و احراز مشاغل اقتصادی، که به معنای تاثیر هرچه بیشتر در تحولات اجتماعی در مسیر سعادت بشری است. کم شدن زمینه های اختلاط در برخی محیطهای کار نیز در افزایش حضور و اقدام به فعالیت های اطمینان بخش آنان مؤثر بود.
4- 1. حضور در عرصه های زنانه. آمار گویای آن است که در دو دهه گذشته حضور زنان در فعالیت هایی که با روحیات زنانه سازگارتر و یا در ارتباط با جامعه زنان است، رشد معناداری یافته است. تغییر موازنه در فعالیت هایی چون پزشکی زنان، پرستاری، مامایی، تحصیل، تحقیق و تدریس به ویژه برای زنان و ده ها نمونه دیگر شاهد آن است که زن ایرانی به جد خواهان حضور در چنین عرصه هایی است و بی شک سیاستگذاری های متقن و هماهنگ می تواند در توسعه و جهت مندی این حضور نقشی بیش از پیش ایفا نماید.
5- 1. رشد علمی. بالا رفتن میزان باسوادی دختران تا بیش از 90% کم شدن فاصله بی سوادی میان پسران و دختران، ارتقای تحصیلات تا سطوح عالی، رشد اطلاعات علمی و ازدیاد سریع پژوهشگران زن تنها یکی از شاخصه های رشد علمی زنان در دو دهه گذشته است. آن چه از اهمیت بیشتری برخوردار است ظهور طبقه ای از زنان فهمیده و روشن نگر است که تحولات داخلی و بین المللی را پیگیری می کنند و به تغییر موازنه جهان اسلام در مقابل نظام استکبار می اندیشند و می کوشند تا به معادله ای ست یابند که جامعه اسلامی به ویژه زنان را در برابر هجوم فتنه های آخرالزمان به ویژه خطراتی که از ناحیه تهاجم فرهنگ بیگانه و پروژه جهانی سازی وارد می شود، محافظت نماید. آن چه امیدواری را افزون می سازد آهنگ رو به رشد تعداد این زنان است.
6- 1. توجه بیشتر به شان مادری و همسری. زنان ما دریافتند که مادری و همسری دو فعالیت خطیر، پیچیده و مهم است که بیشترین تاثیر را در توسعه فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی جامعه ایفا می کند. تجربه انقلاب و دفاع مقدس حقیقت این کلام امام را که «از دامن زن مرد به معراج می رود» به آنان چشانید و تجربه ای برای دوران سازندگی در اختیارشان گذاشت. آنان به خوبی به نقش تربیتی خود در خانواده آگاه شدند و امروزه به دنبال ارتقای آگاهی های خود برای توانمندتر شدن در این امر خطیرند.
7- 1. توجه به آموزش غیر رسمی زنان. در دهه اخیر آموزش غیر رسمی زنان به ویژه از طریق رسانه های عمومی توسعه یافته است. این آموزش های فراگیر گرچه نیازمند پالایش و تکمیل است، گویای این واقعیت است که مسؤولان نظام و رسانه های عمومی هم به نقش منحصر به فرد زنان در زندگی خانوادگی و کاهش معضلات اخلاقی در جامعه واقفند، و هم رسالت مهم رسانه ها را زمینه ورود به عرصه پرورش زنان و مادران کارآمد می دانند.
8- 1. توجه به مسائل زنان. اگر در گذشته این سرزمین مسائل اصلی جامعه زنان در پس غبارهای جهالت و تحجر نادیده گرفته و یا در پشت زرورق ها و لعاب هایی از تجدد زدگی پنهان می ماند و یا وارونه تفسیر می شد، ظهور نسل جدید زنان و هدایت رهبرانی که هم خود را به حل مشکلات زنان موظف می دیدند و هم قدرت تشخیص مسائل واقعی آنان را داشتند و وجود مسؤولانی که دغدغه حل مشکلات واقعی جامعه را داشتند، فرصتی به دست داد تا دریچه ای نو به حل مسائل زنان گشوده شود. امروزه گرچه اعتراف می کنیم که در پیگیری این مهم افتان و خیزان بوده ایم، اما بر این باوریم که شکستن سدهایی که دفاع از زنان را به منزله بیگانگی با معارف اسلام می دانست و یا مسائل آن ها را به شبهاتی نیازمند پاسخ گویی تنزل می داد، شکسته شده است و امروزه بسیاری از نهادهای فرهنگی و دینی خود را موظف به تحلیل و پیگیری مسائل زنان می دانند. این مهم مسؤولیت نهادهای حکومتی و غیر دولتی را دو چندان می کند. امروزه زنان فرهیخته ما به حق این انتظار را دارند که به دور از شعارزدگی و عوام فریبی مشکلات زنان تحلیل و اولویت گذاری شده و با همت اقشار مختلف جامعه مرتفع گردد.
 

کیانا احمدی

کاربر فعال
موانع و مشکلات
امروزه جامعه زنان ما، با وجود تلاش های در خور تحسین نظام اسلامی، از مشکلات و معضلاتی رنج می برد که با چشم فروبستن از آن ها، آینده ای تاسف بار دور از دسترس نخواهد بود. برخی از موانع و ناکامی های موجود را به شرح ذیل می توان برشمرد:
1- 2. بالا رفتن سن ازدواج. آمارهای موجود نشان از بالا رفتن سریع سن ازدواج به ویژه در میان دختران دارد، در کشوری که در زمره جوان ترین کشورهای جهان محسوب می گردد و نوجوانان و جوانان آن بیش ترین درصد جمعیتی کشور را دارا هستند، ازدیاد فاصله میان سن بلوغ و سن ازدواج، به ویژه با توجه به این نکته که فرهنگ اسلامی یگانه راه ارضای تمایلات جنسی را ازدواج دانسته، بسیار نگران کننده و آسیب زاست. این نگرانی آن گاه افزون می گردد که تعدادی از کارشناسان و مسؤولان بالا رفتن سن ازدواج را پدیده ای مثبت و نشانه رشد فکری جوانان ارزیابی کنند. این بدان معناست که آنان به دنبال معادله ای برای خروج از این بحران نیستند و چشم بر پیامدهای تاخیر ازدواج می بندند. می توان ادعا کرد که تجرد از عوامل مهم اعتیاد، روابط نامشروع جنسی، بزهکاری های اخلاقی، مشکلات روانی و حتی رفتارهای غیر متعادل سیاسی و اجتماعی است.
2- 2. افزایش آمار طلاق. امروزه آمار تکان دهنده ای از افزایش میزان طلاق در خانواده ها به گوش می رسد تا آن جا که برخی مسؤولان، ایران را در زمره چند کشور پرطلاق دنیا دانسته اند. گرچه در کشوری که سیستم علمی دقیقی برای سنجش پدیده های اجتماعی وجود ندارد، نمی توان به چنین آمارهایی کاملا اعتماد کرد، اما به هر حال افزایش روز افزون طلاق را نمی توان نادیده گرفت. اگر به این مساله، کاهش میزان ازدواج را بیفزاییم نتیجه خواهیم گرفت که دستگاه های مختلف از جمله دستگاه های فرهنگی کشور در مورد ایجاد و استحکام خانواده موفقیت چندانی نداشته اند. برخی کارشناسان آشنا شدن زنان با حقوق خود و استقلال مالی را از علل ازدیاد این پدیده دانسته و آن را مثبت ارزیابی کرده اند. این نکته گویای ضعف شدید در نظام کارشناسی کشور و نشان گر وجود معضلاتی دیگر است. این که افزایش سطح تحصیلات و اشتغال بانوان زمینه های تخاصم در خانواده را افزایش دهد نیز نشان از وجود نابسامانی در نظام آموزشی و اشتغال در کشور دارد.
3- 2. زنان تنها. بر طبق آمار ارایه شده توسط برخی مسؤولان ذیربط تعداد دختران مجرد در مقطع سنی 15 تا 39 سال 7/1 میلیون نفر بیش از پسران است. این بدان معناست که اگر هر یک از پسران مجرد با یک دختر ازدواج کند، 7/1 میلیون دختر مجرد باقی می مانند. به علاوه به دلیل مهاجرت 41% از دختران روستایی مجرد مانده اند. (3)
از سوی دیگر آمارها نشان می دهد که بیش از یک میلیون نفر «زن سرپرست خانواده » وجود دارد که به دلیل طلاق یا مرگ همسر مسؤولیت سرپرستی خانواده را بر عهده دارند. (4) میزان فقر و بی سوادی در این خانواده ها به طرز معناداری بیش از متوسط عمومی است و دولت هم در شرایط کنونی امکان حمایت اقتصادی لازم از آنان را ندارد. وجود زنان تنها و زنان سرپرست خانواده، صرف نظر از مسائل اقتصادی، پیامدهای دیگری از جمله بحران های روحی ناشی از احساس تنهایی و عدم وجود پشتوانه عاطفی و بحران های جنسی را به همراه دارد. زنان خود سرپرست به دلیل مشکلات مختلف در مقابل حوادث مختلف از جمله بزهکاری جنسی آسیب پذیرتر نشان می دهند.
4- 2. استفاده ابزاری از زن. در دهه اخیر رسانه ها به ویژه رسانه های تصویری و مجلات سینمایی در توسعه ابتذال، ازدیاد زمینه های تحریک جنسی جوانان و حمله به ارزش های زن مسلمان نقش مؤثری ایفا کرده اند. این حرکت ارتجاعی و ضدارزشی در قالب فیلم ها و سریال ها، رمان ها و گزارش های تصویری به جامعه جوان کشور صورت گرفته است. بانیان این حرکت یا کسانی بودند که دغدغه نان را بر دغدغه های فرهنگی ترجیح می دادند و یا مزدورانی بودند که بهترین راه مقابله با نظام اسلامی را ترویج فرهنگ ابتذال می دانستند. از سوی دیگر سیاست های موجود در دستگاه های فرهنگی کشور و مدیریت ضعیف این نهادها برترین فرصت را به دست ابتذال گرایان داد تا هم از امکانات بیت المال بهره مند شوند و هم نظام اسلامی را به سخت گیری و انقباض متهم سازند. در این میان سکوت نهادهای زنانه در مقابله با حرکتی که به تحقیر زن ایرانی و هتک حرمت وی منجر می شود، بسیار نگران کننده است.
5- 2. زنان خیابانی. پدیده زنان خیابانی گرچه منحصر به جامعه ما و مخصوص زمان حاضر نیست اما گسترده شدن آن امنیت اجتماعی را به شدت به مخاطره انداخته است. برخی علل رویکرد زنان به روسپیگری را فقر، اعتیاد و نزاع های خانوادگی دانسته اند. به نظر می رسد آن چه بیش از عوامل یاد شده در ازدیاد این پدیده شوم مؤثر بوده، رواج مؤلفه های فرهنگ غرب و دوری از فرهنگ اسلامی، سخت تر شدن ازدواج در کنار سهولت امکان برقراری رابطه نامشروع است.
مشکلات ناشی از این پدیده به قدری است که امروزه دستگاه های کارشناسی کشور به دنبال راهی برای کنترل این پدیده اند.
متاسفانه سطحی نگری و انفعال در برابر مجامع بین المللی برخی دستگاه ها را به تنظیم طرح هایی سوق داده است که یادآور مراکز فساد در رژیم گذشته است و بیش از آن که مشکل روسپی گری را در جامعه حل کند به کم کردن مشکل روسپیان توجه دارد. بی شک حل این معضل در گرو عزم مسؤولان کشور، نهادهای مختلف فرهنگی، اجتماعی و انتظامی و مشارکت مردمی است که از یک سو ازدواج ساده به یک هنجار فراگیر و پسندیده تبدیل گردد، و از سوی دیگر استفاده از قوه بازدارنده، زمینه های خوف از ارتکاب فساد را افزون سازد.
6- 2. افزایش بیماری های جنسی. در چند سال اخیر بیماری های جنسی به ویژه ایدز افزایش نگران کننده ای یافته است. این مساله دستگاه های مختلف کشور را به تدوین طرح هایی برای کنترل این گونه بیماری ها سوق داده است. برخی مطبوعات همراه با گروهی از کارشناسان، آموزش های بهداشت جنسی به نوجوانان و جوانان را گزینه خوبی برای حل این معضل دانسته اند. پیش از آن نیز «صندوق کودکان ملل متحد (یونیسف)» آموزش بهداشت جنسی و سقط جنین به نوجوانان را راه حلی مناسب برای پیشگیری از بیماری های جنسی دانسته بود. به نظر می رسد چنین نگرشی به مساله ناشی از کم توجهی به ابعاد مختلف مساله است. در شرایطی که دستگاه های آموزشی و فرهنگی کشور به مسؤولیت خطیر خود در مورد پرورش اخلاقی نوجوانان و تقویت روحیه عفاف و پرهیزکاری در آنان، عمل نمی کنند، ارایه آموزش های جنسی به آنان به معنای کم کردن دغدغه در برقراری تماس با جنس مخالف و ازدیاد آمار بزهکاری های جنسی است. شایسته است که آموزش های نوجوانان از مقطع بلوغ تا زمان ازدواج قانونی بر محوریت عفت و دوری از گناه باشد و آموزش های بهداشت جنسی به مقطع ازدواج منتقل گردد.
7- 2. کاهش امنیت اجتماعی دختران. امروزه دختران و زنان از افزایش مزاحمت های خیابانی در معابر عمومی و پارک ها گله مندند و مسؤولین مربوطه را به سهل انگاری در برخورد با این پدیده متهم می سازند.
برخی از مسؤولین ذی ربط نیز به جای پاسخ گویی مناسب و برآوردن انتظارات مردمی به توجیهاتی می پردازند که بیشتر به سخنان وکیل مدافع متهمان شباهت دارد. اظهار عجز از نحوه مقابله با مزاحمان نوامیس، خود به معنای صدور روادید عالیت برای آنهاست. اختلاف نظرهای مدیران و مسؤولان در چگونگی مقابله با این پدیده و عدم اتخاذ شیوه هایی که از قدرت بازدارندگی کافی برخوردار باشد، خود در شیوع این پدیده مؤثر است. ادامه دارد
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
V A H ! D فاطمیه 3 ( نوحه و نواهای فاطمی ... ) فاطمه زهرا (س) 24

Similar threads

بالا