نظریه فرایند هماورد:
این دیدگاه بر این نظریه استوار است که دستگاهها به وسیلة مقابله کردن با آثار اولیه محرکها نسبت به آنها واکنش نشان داده و با آنها سازگار میشوند.
بر اساس این نظریه میل با اشتیاق به دارو که قطعا قبل از تجربهی مواد وجود نداشت، در اثر مصرف آن فزونی مییابد. نظریه فرآیند هماورد افزایش انگیزش برای ادامه دادن مصرف دارو را اینگونه توضیح میدهد. ریچارد سولومون (1977) سه ویژگی یا مرحله برای سوء مصرف مواد توصیف کرده است که انگیزه قوی برای ادامه مصرف آن ایجاد میکند او تحلیل خود را مدل «فرآیند هماورد» نامیده است بطور کلی، مدل سولومون سه مرحله دارد.
1- لذت عاطفی:
مصرف مواد روان گردان در مراحل ابتدائی تجارب هیجانی مثبت ایجاد میکند. برای مثال الکل ممکن است احساس آرمیدگی و رهایی استرس ایجاد کند . مهارها را می گسلد ،کمروئی را زایل میکند. این تجارب لذت بخش شخص را به مصرف دوباره الکل دعوت میکند.
2- تحمل عاطفی:
زمانی پیش میاید که برای مصرف کننده دوز اولیه دیگر نشئه اولیه را به وجود نمیآورد. مثلا در ابتدا دو یا سه پیمانه مشروب شخص را مست میکرد اما پس از مدتی همان مقدار اثر مطلوب را ندارد، شاید پنج یا شش پیمانه لازم میشود تا همان تاثیر پیدا شود در این مقطع شخص به سوی وابستگی گام بر میدارد.
3- محرومیت عاطفی:
مردم ممکن است پس از یک دوره مصرف افراطی مواد احساس گناه در مورد عادت خود پیدا کنند، ممکن است همسر ، کارفرماها یا والدین به شخص فشار آورند: آنگاه ممکن است تصمیم به ترک دارو بگیرند اگر تا آن موقع فرآیندهای فیزیولوژیک بدن آنها به مصرف ماده وابستگی پیدا کرده باشد.
علائم ترک در آنان ظاهر شده حالت هراس و تحریک پذیری شدید پدید میآید این واکنش بسیار ناخوشایند است و شخص را وا میدارد که نه برای جستجو لذت بلکه برای فرار از ناخوشایند علائم ترک اقدام به مصرف نماید. هر چه این عودها بیشتر تکرار شود علائم ترک بارزتر است، و سبب میشود که مصرف کننده دیوانهوار به هر قیمتی که هست در پی «ماده مخدر»
[1] برآید.
نظریهی سولومون در شکل ارائه شده به کمک نمودار داده شده است.
هیجانهای مثبتی که با مصرف اولیهی دارو ایجاد میشوند فرآیند الف نام دارند.
فرآیند الف یک واکنش جبرانی یا «عواقب» را تحریک میکند که ضد آن است و فرآیند ب نامیده میشود.
نظریه فرآیند هماورد عمدتا بر پایهی مفهوم تقویت منفی قرار دارد افراد برای رهایی از حالتهای ناخوشایند ب داروها را مصرف نموده و به آنها معتاد میشوند.
ترجمه متن اصلی:
بسیاری از افراد الکیسم از اختلالات اضطرابی رنج میبرند.
در طی مطالعه انجام شده در سال 2005 ، 50٪ از بیماران وابسته به الکل به همراه اختلالات اضطرابی در مقایسه با 20٪ از بیماران وابسته به الکل ولی بدون اختلالات اضطرابی در طی چهار ماه از درمان الکلیسم آنها، مراجعه مجدد به مصرف الکل مشاهده گردید. 2 نوع رایج اختلالات اضطرابی موجود در میان بیماران وابسته به الکل ترس اجتماعی و اختلالات همهگیر و عمومی میباشد. در سال 2005 دانشمندان، پروتئینی در مغز به نام CREB تعریف نمودند که امکان ارتباط ژنتیکی را میان الکلیسم و اضطراب را خبر میداد.
پروتئین مذکور CREB موجب کنترل محصولی از مدیاتورهای شیمیایی مغز به نام NPY شده که بر روی اضطراب و رفتارهای مصرف الکل تأثیر میگذارد.
دانشمندان کشف نمودند که سطوح به طور ذاتی پایین CREB و NPY در نواحی خاص از مغز موشهایی که تمایل به الکل داشتند و در نتیجه هنگامی که به این موشها الکل داده شده عملکرد CREB و نیز محصول NPY افزایش یافت و در نتیجه سطوح اضطراب و نگرانی آنها کاهش یافت.
دانشمندان این طور فکر میکنند که کمبود وراثتی پروتئین CREB ارتباط احتمالی را بین اضطراب و الکلیسم ایجاد میکند.
الکلیسم یک بیماری مزمن ، پیشرونده و گاهی کشنده و یک اختلال اولیه بوده و یک نشانهای از سایر بیماریها و یا مشکلات عاطفی نمیباشد.
شیمی الکل به آن اجازه میدهد که بر روی تقریبا هر سلول از بدن به خصوص آن دسته که در سیستم مرکزی عصبی واقع شدهاند اثر بگذارد.
بعد از مواجهه (مصرف) طولانی مدت الکل مغز به آن وابسته میشود.
شدت این بیماری بوسیلهی فاکتورهایی از جمله،ژنتیک ، روانشناختی، فرهنگ و پاسخ دادن به دردهای جسمی متأثر میگردد.
الکلیسم یک بیماری مزمن که بر اساس وابستگی به مصرف الکل معلوم میگردد و آن با سلامت روحی- روانی و نیز با مسئولیتهایی مربوط به شغل ، خانواده و اجتماع تداخل میکند.
این عادت مصرف منجر به ایجاد مشکلاتی در کبد، جریان خون واعصاب میگردد.
زنان بارداری که در هر میزان الکل مصرف میکنند. میتوانند به جنین خود آسیب زنند.
عوامل اجتماعی و روحی- روانی برای بازگشت به اکلیسم
حتی بعد از چندین سال از پرهیز در مصرف الکل بین 80 تا 90 درصد افراد برای بازگشت مجدد به مصرف الکل مورد مصرف درمان واقع میشوند.
بیماران و مراقبان بهداشتی باید آگاه باشند که بازگشت مجدد به مصرف الکل، موجب بازگشت (بیدار شدن) بیماریهای جسمی مزمن مراجعه میگردد.
بر اساس یک مطالعه 3 فاکتوری که شخص را در خطر بالایی از بازگشت مجدد به مصرف الکل قرار میدهد.
عبارتند از :
1- عصبانی و خشمگین شدن 2- فشارهای اجتماعی 3- تنشهای داخلی
مطالعه دیگری نیز پیشنهاد نمود که میزان خواب نامتعادل (ناکافی) همچنین فاکتور تعیین کنندهای برای بازگشت به مصرف الکل میباشد.
استرسهای روحی – عاطفی
الکل به عنوان یک مسدود کننده دردهای عاطفی و روحی و اغلب به عنوان یک دوست بسیار نزدیک فرد در مواقعی که ارتباطات نزدیک فرد با سایر افراد شکست خورده باشد و مصرف آن همچنین با آزادی و کاهش ممانعت و مهاری که موجب متعادل کردن برخی کارهای ناخوشایند روزمره مرتبط میباشد.
هنگامی که فرد الکلیک در جهت دست کشیدن از مصرف الکل تلاش میکند مغزش برای بازگشت به تعادل خود و انجام فعالیتهای مربوط به خود در جستجوی مادهی از دست رفته (الکل) میباشد.
در نتیجه بهترین نبرد مغز برای بدست آوردن آن (الکل)، افسردگی، اضطراب، (نگرانی) و استرس از طریق ایجاد عدم تعادل در واسطههای شیمیایی مغز میکند.
و در نتیجه نهائی این اختلالات منفی تا زمانی که فرد الکلیک به سمت مصرف الکل به منظور کاستن علائم جسمی ناشی از ترک الکل روی نیاورد ادامه پیدا میکند.
حتی هوش در این پروسه، پیوندی ندارد، برای نگرانیهای شدید مغز از قدرتش برای آوردن استدلال عقلی به منظور ترغیب کردن بیمار برای بازگشت مجدد به مصرف الکل استفاده میکند.
بر اساس مطالعه در سال 1999 بالا یا پایین بودن میزان IQ اثر کمی بر روی دست کشیدن از مصرف الکل دارد. اگرچه که بر اساس همین مطالعه، داشتن توانایی سخن گویی بالا در نگه داشتن سطح هوشیاری فرد الکلیک کمک میکند.
درک آن که هرگونه تغییر در زندگی، حتی تغییراتی برای بهتر شدن، ممکن است خود دلیلی برای ایجاد رنج و نگرانی موقتی گردد.
با زمان و جایگزینی شرایط سلامتی خوشایند. این تشویش عاطفی ضعیف گشته و میتواند آن شرایط خوشایند غالب گردد. وابستگی همراه شده:
بسیاری از ارتباطات به صورت ex-drinker توقف مصرف الکل را تغییر داده و باقی ماندن در ترک الکل را مشکل میسازد. یکی از مشکلات مهم . ماندن در بین اجتماعی از افرادی که توانایی نوشیدن الکل بدون خطری از اعتیاد را دارند.
عواملی مانند، یک احساس جدایی، کاهش لذت ، مورد ترحم واقع گشتن، عدم احترام ، احساس تنهایی و کاهش قدرشناسی از خود، همگی تمایل قوی به مصرف الکل را به صورت مجدد میباشد.
دوستان نزدیک و حتی پارتنرهای صمیمی امکان داشتن مشکلاتی در تغییر دادن پاسخهایشان به این شخص تازه وارد هوشیار (بدون مصرف الکل) داشته باشند و حتی بدتر از همه امکان تشویق به بازگشت مجدد به مصرف الکل را بدهند در چنین مواردی برای باقی ماندن در ترک الکل ، جدا شدن از این شرایط اختیار دهنده به مصرف الکل لازم و ضروری میباشد.
در این موارد، بهترین موقعیت زمانی در تشویق کردن از سوی دوستان نزدیک و یا اعضای خانواده به فرد مربوط در جهت باقی ماندن در ترک الکل میباشد، خوشبختانه گروهی مانند AL-Anon برای این هدف موجود میباشد.
در حدود 90٪ از بالغین در ایالات متحده الکل مصرف میکنند. هر روز بیشتر از 000/700 آمریکایی برای معالجه الکلیسم مراجعه میکنند، علاوه بر این ، بیش از نیمی از مردان آمریکایی مشکلاتی ناشی از الکل پیدا میکنند.
اختلالات رفتاری – روانشناختی:
اختلالات روانشناختی:
افراد به شدت افسرده و یا مضطرب و نگران در معرض ریسک خطر بالایی برای الکلیسم ، سیگار کشیدن، و یا شکلهای دیگری از اعتیاد میباشد.
در مطالعه وسیع انجام شده از میان افراد وابسته به الکل ، 78٪ از مردان و 86٪ از زنان از اختلالات مربوط به افسردگی و استفاده ناروا از مواد اعتیاد آور رنج میبرند. هر دوی نگرانی و افسردگی خطر خود – درمانی با الکل را افزایش میدهند، افسردگی اصلیترین و یا رایجترین مشکل در میان افراد الکلیسم و یا مصرف کننده سایر مواد اعتیادآور میباشد.
شماری از افسردگی در میان افراد الکلیسم بالاتر از 67٪ میباشد.
مطالعات گزارش کردهاند افسردگی جزء همراه کننده در حدود 3/1 از تمام افراد الکلیسم میباشد.
در مطالعهای در سال 2000 خطر مصرف الکل در زنان افسرده، 6/2 برابر بیشتر از زنان غیر افسرده میباشد افسردگی در جمعیت مردان کمتر گزارش شده است.
اختلالات اضطرابی ویژه، مانند اختلالات همه گیر و ترسهای اجتماعی امکان خطر را برای مصرف الکل و یا سایر مواد فراهم میآورد.
افرادی با این اختلالات ذکر شده، به منظور آرام ساختن (تسکین) خود به الکل روی میآورند بیش از 50٪ افرادی با سوء مصرف الکل از اختلالات فوق نیز رنج میبرند.
در مطالعهای در سال 2005 پیشنهاد کرد که افرادی با اختلالات اضطرابی بیشتر شانس بازگشت به مصرف مجدد الکل را بعد از معالجه خود از وابستگی به الکل را دارند.
خود الکلیسم طولانی مدت از طریق تغییرات شیمیایی امکان ایجاد اضطراب و افسردگی را بوجود میآورد. هنوز روشن نمیباشد که آیا افراد با اختلالات روحی – عاطفی – خوددرمانی خود را با الکل شروع میکنند و یا اینکه الکل خودش به تنهایی این تغییرات خلقی را ایجاد میکند.
اختلالات رفتاری و کمبود ایمپالسهای کنترل کننده:
مطالعات همچنین ارتباط قوی میان الکلیسم و رفتارهای کنجکاوانه و یا هیجان انگیز درفرد دارد . به عبارت دیگر در بچههایی با اختلالات بیش فعالی (ADHD)
[2] که بعدها به الکل روی میآورند، داشتن روحیهی خطر پذیری بالا و یا داشتن ترس کم از مواجهه شدن با موقعیتهای جدید زندگی پیشامده ، خطر روی آوردن به الکل را در میانشان افزایش میدهد.
[1] - Afix
[2] - Attention deficit hyperactivity disorder