وقتي به محاورات خيلي خودماني نسل جوان امروز مراجعه ميکنيم، به کلمات و اصطلاحاتي برميخوريم که نه منطبق با "زبان معيار" است و نه در واژههاي "عاميانه" يافت ميشود. بلکه اين اصطلاحات خودماني را به قول دکتر محمود اکرامي،بايد جزو "زبان مخفي"اش دانست.
برخي از اين واژهها به قدري معروف شدهاند که غيرجوانان نيز آن را ميدانند و چه بسا به کار ببرند. کلماتي مثل خفن، سيريش، سه شدن يا سه کردن، سوتي دادن... اما هنوز هم برخي از اين اصطلاحات خودماني، به شهرت تمام نرسيدهاند و در اجتماع خاص جوانان رد و بدل ميشوند.
براي تفاوت و تقابل بين اين دو نوع زبان گفتاري، به نظر من تماشاي فيلم "چه کسي امير را کشت" مناسب است. "عسل"(الناز شاکردوست) نماينده همين نسل جوان است که از زبان مخفي استفاده ميکند و "اکبر"(خسرو شکيبايي) نماينده نسل ديروز است که از اصطلاحات "عاميانه" قديمي بهره ميبرد. نميخواهم بگويم محتواي اين فيلم زبانشناسي است، بلکه رويکردي جامعهشناسانه دارد، اما بحث تکثر زبانها در آن به خوبي مشهود است، حتا در زبان "زيبا"(نيکي کريمي) که از گرتهبرداريهاي فاحشي استفاده ميکند که تحصيلکردهها يا فرنگرفتههاي تازه به دوران رسيده، بهکار ميبرند.
بنا دارم اگه فرصت و مجالي باشد، هر بار واژههاي جالبي را از همين دست(اصطلاحات خودماني) تقديم کنم. در تکميل آن نيز از کمک دوستان بينياز نخواهم بود. با اينحال از کتاب "مردمشناسي اصطلاحات خودماني" اثر دکتر محمود اکرامي بيشترين بهره را بردهام.
چند مثال:
باد بزن جیگر: غیبت، پشت سر دیگران حرف زدن که باعث خنک شدن دل برخی، از جمله غیبت کننده می شود.
بادمجون واکس کن: علاف، بیکاره، کسی که کارهای بیهوده انجام می دهد
پارس خودرو: سگی که راه می رود و پارس می کند
پاناسونیک: دختر ناز و خوش اندام
تخم ادیسون: لامپ برق
حسین صافکار: صدام حسین که شهرها را با خاک یکسان می کرد
خر به خراسان بردن: زیره به کرمان بردن
خفن: عالی، ترسناک، بی نقص، خوب و تحسین برانگیز، جالب و دیدنی
خفن بازار: محلی که تیپ خیلی خفن دارد، محلی که اجناس خفنی در آنجا زیاد یافت می شود
خلافی داشتن: شکم بزرگ داشتن (خلافی مخصوص ساختمانهایی است که برخلاف قوانین شهرداری ساخته شده و مقداری از خیابان یا پیاده رو را تصاحب کرده باشد)
خیار شور: آدم بی مزه
دستمالیسم: فرهنگ چاپلوسی
رفتم تو سایتش: تو نخ کسی رفتن
سازمان سنجش: کسی که زیاد سوال می کند
سازمان گوشت: آدم چاق و چله
سفرة الفقرا: روزنامه
سکه رایج بلاد اسلامی: صلوات، چیزی که همه توان آن را دارند
سوار درخت انگور: مست، کسی که شراب زیادی خورده و تلو تلو می خورد
سوپر قلعه: آخر دهاتی بودن
سوراخ جورابتیم: نهایت مخلصی و فروتنی در برابر دوست
سه دروغ بزرگ: دانشگاه آزاد اسلامی
سیامک سنجرانی: سیم و سنجاق، اسباب تریاک کشی در زندان
فضانورد: معتاد به قرص، معتاد به حشیش که خیالات خام دارد
فلفل سبز: سرباز نیروی انتظامی (به خاطر رنگ لباس)
کاکتوس: مامور نیروی انتظامی/ مادر زن(بخاطر زبان تيغدارش!)
کمپوت هلو: ماشین پر از دختر
برخي از اين واژهها به قدري معروف شدهاند که غيرجوانان نيز آن را ميدانند و چه بسا به کار ببرند. کلماتي مثل خفن، سيريش، سه شدن يا سه کردن، سوتي دادن... اما هنوز هم برخي از اين اصطلاحات خودماني، به شهرت تمام نرسيدهاند و در اجتماع خاص جوانان رد و بدل ميشوند.
براي تفاوت و تقابل بين اين دو نوع زبان گفتاري، به نظر من تماشاي فيلم "چه کسي امير را کشت" مناسب است. "عسل"(الناز شاکردوست) نماينده همين نسل جوان است که از زبان مخفي استفاده ميکند و "اکبر"(خسرو شکيبايي) نماينده نسل ديروز است که از اصطلاحات "عاميانه" قديمي بهره ميبرد. نميخواهم بگويم محتواي اين فيلم زبانشناسي است، بلکه رويکردي جامعهشناسانه دارد، اما بحث تکثر زبانها در آن به خوبي مشهود است، حتا در زبان "زيبا"(نيکي کريمي) که از گرتهبرداريهاي فاحشي استفاده ميکند که تحصيلکردهها يا فرنگرفتههاي تازه به دوران رسيده، بهکار ميبرند.
بنا دارم اگه فرصت و مجالي باشد، هر بار واژههاي جالبي را از همين دست(اصطلاحات خودماني) تقديم کنم. در تکميل آن نيز از کمک دوستان بينياز نخواهم بود. با اينحال از کتاب "مردمشناسي اصطلاحات خودماني" اثر دکتر محمود اکرامي بيشترين بهره را بردهام.
چند مثال:
باد بزن جیگر: غیبت، پشت سر دیگران حرف زدن که باعث خنک شدن دل برخی، از جمله غیبت کننده می شود.
بادمجون واکس کن: علاف، بیکاره، کسی که کارهای بیهوده انجام می دهد
پارس خودرو: سگی که راه می رود و پارس می کند
پاناسونیک: دختر ناز و خوش اندام
تخم ادیسون: لامپ برق
حسین صافکار: صدام حسین که شهرها را با خاک یکسان می کرد
خر به خراسان بردن: زیره به کرمان بردن
خفن: عالی، ترسناک، بی نقص، خوب و تحسین برانگیز، جالب و دیدنی
خفن بازار: محلی که تیپ خیلی خفن دارد، محلی که اجناس خفنی در آنجا زیاد یافت می شود
خلافی داشتن: شکم بزرگ داشتن (خلافی مخصوص ساختمانهایی است که برخلاف قوانین شهرداری ساخته شده و مقداری از خیابان یا پیاده رو را تصاحب کرده باشد)
خیار شور: آدم بی مزه
دستمالیسم: فرهنگ چاپلوسی
رفتم تو سایتش: تو نخ کسی رفتن
سازمان سنجش: کسی که زیاد سوال می کند
سازمان گوشت: آدم چاق و چله
سفرة الفقرا: روزنامه
سکه رایج بلاد اسلامی: صلوات، چیزی که همه توان آن را دارند
سوار درخت انگور: مست، کسی که شراب زیادی خورده و تلو تلو می خورد
سوپر قلعه: آخر دهاتی بودن
سوراخ جورابتیم: نهایت مخلصی و فروتنی در برابر دوست
سه دروغ بزرگ: دانشگاه آزاد اسلامی
سیامک سنجرانی: سیم و سنجاق، اسباب تریاک کشی در زندان
فضانورد: معتاد به قرص، معتاد به حشیش که خیالات خام دارد
فلفل سبز: سرباز نیروی انتظامی (به خاطر رنگ لباس)
کاکتوس: مامور نیروی انتظامی/ مادر زن(بخاطر زبان تيغدارش!)
کمپوت هلو: ماشین پر از دختر
آخرین ویرایش: