اصطلاحات خودماني

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
وقتي به محاورات خيلي خودماني نسل جوان امروز مراجعه مي‌کنيم، به کلمات و اصطلاحاتي برمي‌خوريم که نه منطبق با "زبان معيار" است و نه در واژه‌هاي "عاميانه" يافت مي‌شود. بلکه اين اصطلاحات خودماني را به قول دکتر محمود اکرامي،بايد جزو "زبان مخفي"اش دانست.
برخي از اين واژه‌ها به قدري معروف شده‌اند که غيرجوانان نيز آن را مي‌دانند و چه بسا به کار ببرند. کلماتي مثل خفن، سيريش، سه شدن يا سه کردن، سوتي دادن... اما هنوز هم برخي از اين اصطلاحات خودماني، به شهرت تمام نرسيده‌اند و در اجتماع خاص جوانان رد و بدل مي‌شوند.
براي تفاوت و تقابل بين اين دو نوع زبان گفتاري، به نظر من تماشاي فيلم "چه کسي امير را کشت" مناسب است. "عسل"(الناز شاکردوست) نماينده همين نسل جوان است که از زبان مخفي استفاده مي‌کند و "اکبر"(خسرو شکيبايي) نماينده نسل ديروز است که از اصطلاحات "عاميانه" قديمي بهره مي‌برد. نمي‌خواهم بگويم محتواي اين فيلم زبان‌شناسي است، بلکه رويکردي جامعه‌شناسانه دارد، اما بحث تکثر زبان‌ها در آن به خوبي مشهود است، حتا در زبان "زيبا"(نيکي کريمي) که از گرته‌برداري‌هاي فاحشي استفاده مي‌کند که تحصيل‌کرده‌ها يا فرنگ‌رفته‌هاي تازه به دوران رسيده، به‌کار مي‌برند.
بنا دارم اگه فرصت و مجالي باشد، هر بار واژه‌هاي جالبي را از همين دست(اصطلاحات خودماني) تقديم کنم. در تکميل آن نيز از کمک دوستان بي‌نياز نخواهم بود. با اين‌حال از کتاب "مردم‌شناسي اصطلاحات خودماني" اثر دکتر محمود اکرامي بيشترين بهره را برده‌ام.

چند مثال:
باد بزن جیگر: غیبت، پشت سر دیگران حرف زدن که باعث خنک شدن دل برخی، از جمله غیبت کننده می شود.

بادمجون واکس کن: علاف، بیکاره، کسی که کارهای بیهوده انجام می دهد

پارس خودرو: سگی که راه می رود و پارس می کند

پاناسونیک: دختر ناز و خوش اندام

تخم ادیسون: لامپ برق

حسین صافکار: صدام حسین که شهرها را با خاک یکسان می کرد

خر به خراسان بردن: زیره به کرمان بردن

خفن: عالی، ترسناک، بی نقص، خوب و تحسین برانگیز، جالب و دیدنی

خفن بازار: محلی که تیپ خیلی خفن دارد، محلی که اجناس خفنی در آنجا زیاد یافت می شود

خلافی داشتن: شکم بزرگ داشتن (خلافی مخصوص ساختمانهایی است که برخلاف قوانین شهرداری ساخته شده و مقداری از خیابان یا پیاده رو را تصاحب کرده باشد)

خیار شور: آدم بی مزه

دستمالیسم: فرهنگ چاپلوسی

رفتم تو سایتش: تو نخ کسی رفتن

سازمان سنجش: کسی که زیاد سوال می کند

سازمان گوشت: آدم چاق و چله

سفرة الفقرا: روزنامه

سکه رایج بلاد اسلامی: صلوات، چیزی که همه توان آن را دارند

سوار درخت انگور: مست، کسی که شراب زیادی خورده و تلو تلو می خورد

سوپر قلعه: آخر دهاتی بودن

سوراخ جورابتیم: نهایت مخلصی و فروتنی در برابر دوست

سه دروغ بزرگ: دانشگاه آزاد اسلامی

سیامک سنجرانی: سیم و سنجاق، اسباب تریاک کشی در زندان

فضانورد: معتاد به قرص، معتاد به حشیش که خیالات خام دارد

فلفل سبز: سرباز نیروی انتظامی (به خاطر رنگ لباس)

کاکتوس: مامور نیروی انتظامی/ مادر زن(بخاطر زبان تيغ‌دارش!)

کمپوت هلو: ماشین پر از دختر
 
آخرین ویرایش:

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
حرف آ

آبجي پسر: اِوا خواهر/ پسري که اداي دخترا را درمي‌آورد

آبجي خانم: 1. دختري که آش و لاش شده باشد/ ضايع 2. دختر غير مؤمني که اداي آدم‌هاي مؤمن را درمي‌آورد.

آبجيش پارتي شه: خواهرش با زيبايي‌ خودش، پارتي‌اش شده است/ به خاطر خواهرش او را تحويل مي‌گيرند/ خواهرش فلان کاره است.

آب چرخ‌کن: دوش حمام

آب حيات: نوشابه الکلي...

آب شنگولي: شراب...

آب عوض کردن: دستشويي رفتن

آپ تو ديت: به روز/ روزآمد/ مد روز

آپارتمان تک مبله: ماشين قراضه/ ماشين از رده خارج

آپاچي: شلوغ/ شرور

آچار فرانسه: همه کاره

آچمز: نداشتن موقعيت مناسب و مشخص/ پا در هوا

آدامس: آويزان/ چسب

آدم اِوا: آدم سوسول/ بچه ننه

آدم چرخ قطار رو پنچرگيري کنه ولي ضايع نشه: نهايت ضايع شدن/ آخر خرابي

آدم کلنگي: آدم پير و فرسوده/ مسن/ کهنسال

آدم ماشيني: بي‌اراده/ آلت دست/ مأمور و معذور

آدم مصنوعي: بي‌احساس/ بي‌عاطفه/ آدم مقوايي

آدم‌و سگ بگيره، جو نگيره: کسي که توي جمع زود احساساتي مي‌شه

آرام‌پز: آدمي که دير عصباني مي‌شه/ صبور/ با حوصله

آرايشگاه متحرک: کيف خانم‌ها

آشغولانس: ماشين آشغال‌کشي بر وزن آمبولانس

آفتابه ننه‌شو گرو گذاشته: به همه بده‌کاره/ دائم المقروض

آفت خوردن: بدآوردن/ دچار گيرهاي نيروي انتظامي شدن (امروز بچه‌ها آفت خوردن،‌ خدا رحم کنه)

آف شدم: باطري‌ام تمام شده/ زورم تمام شد

آقا يونس: تحريف شده اقيانوس (براي ابراز تشخص گفته مي‌شود)

آکبند: دختر باکره/ دست نخورده

آکِي: مخالف ok (اوکي)، موقعيت يا وضعيت خيط يا ناجور است، حواستان جمع باشد(اصطلاح زندان)

آلمان: نازي آباد تهران

آلاسکا:‌ رفتگر (چون مثل رنگ آلاسکا، لباسش نارجي است)

آن باش:‌ گوش به زنگ باش/ گوشي دستت باشد/ حواست باشد

آنتن: جاسوس/ خبرچين/ آدم فروش

آنتي حال زدن: ضد حال زدن/ حال کسي را در شرايط خاصي گرفتن

آنجلو: برو جلو/ اقدام کن

آهن: (آه + اَن) باد معده

آهن ربا: 1. رزمنده‌اي که زياد ترکش تو بدنش هست 2. زيبا/ جذاب (لامصب دختر که نيست، آهن‌رباست)

آيفون: جاسوس/ آدم فروش (طرف آيفونه، مواظب باش)

آهويي کردن: ناز کردن (اگه منو دوس داري، آهويي نکن)

آي کيو: باهوش/ زرنگ
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
عزیزم این ادبیاتی که شما استفاده می کنی احتمالاً جاش تو تالار زنگ تفریح نیست؟؟؟؟؟؟؟؟
از توجه‌ات سپاس‌گزارم حسين جان!
اگر به جنبه‌ي ادبي‌اش نگاه کنيم، نه! مطالعه اين لغات نوعي تلاش ادبي است، مثل مطالعه لغات عاميانه که در آثار "ادبي" بزرگ علوي يا جلال آل آحمد و... زياد به چشم مي‌خورد. اين هم نوعي زبان است و به يک داستان‌نويس يا فيلم‌نامه‌نويس کمک زيادي مي‌کند.
اما اگر به جنبه نتيجه‌ي عاطفي آن صرفا نگاه کنيم، شايد نظر شما درست باشد. :gol:
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
حرف الف (1)

حرف الف (1)

اُپِن: باز/ زن يا دختري که فراتر از هنجارهاي معمول با ديگران رفتار مي‌کند/ بي‌قيد و بند(فلاني اوپنه، مي‌شه باهاش کنار اومد)

اتاق فکر: دستشويي

اُتريش: مخفف اتو ريش/ ماشين ريش‌تراشي

اتوبوس خط 11: پياده/ پاهاي آدم

اتور بابا: بشين بابا/ ول کن بابا/ برو بابا

اتو کشيده: آدم شق و رق/ ترخ

اتو زده: شق و رق/ آدم مرتب و منظم/ اتو کشيده

اتو مرسي: ماشين مجاني/ ماشين پسرها که دخترها را مجاني سوار مي‌کنند و به مقصد مي‌رسانند.

اجق و وجق: درهم و برهم/ رنگارنگ و زننده

اجل معلق: کسي که در همه جا حضور دارد

اِجمالتيم: مختصر شما هستيم/ کوچک شده‌ي شما هستيم

احمد فالوده: پسر سفيد پوست و کمي چاق

احمق الدوله: ابله کلاس بالا/ کودن اشراف‌زاده/ احمق پولدار

اِخرابتيم: خرابتيم/ خيلي کوچکتم/ زمين خورده‌تيم

اُرجينال: اصل/ منحصر به فرد/ نسخه اصلي

اردک الزمان: تازه به دوران رسيده/ کساني که به زمان حال خودشان مي‌نازند و ديروز خودشان را فراموش کرده‌اند.

اره برقي: آدم فرز و زرنگ

اِرور: (خطا=اشتباه) گيج/ منگ/ گول

اره کش: آدم حشيشي

از تو قابلمه حرف زدن: تو دماغي حرف زدن/ گنگ حرف زدن (رفيقت از تو قابلمه حرف مي‌زد ما که نفهميديم)

ازش مي‌ره: بسيار ضعيف است/ توانايي نگهداري ادارش را نداره (با او هم‌کار نشي، از اون آدم‌هاييه که ازش مي‌ره، کارش مي‌افته رو دوشت)

از غلاف برآمدن: بي‌حجاب شدن/ عريان شدن/ برهنگي

از نماز جمعه آوردن زندان!: الکي اظهار بي‌گناهي مي‌کند/ در مورد جرمش دروغ مي‌گويد
 
آخرین ویرایش:

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
الف (2)

الف (2)

اُس: مخفف اسکول/ شخص غيرعادي و نامتعارف/ عوضي/ نهفم/ خنگ (فلاني روي ميگي، اوسه اوسه، باهاش بپري‌ها!)

اسب: گيج/ خنگ

اسپري: تو ذق زدن (اين لباس رو تنک نکن، خيلي اسپري هست)

اسپيد: سپيد/ هروئين

اِسپيکرِ تيم: سخنگوي تيم/ سخنگوي گروه

استاد: 1. کند ذهن/ تنبل/ بي‌عرضه(فلاني رو مي‌گي؟ او که استاده بابا!) 2. باهوش/ زرنگ/ تيز(فلاني تو رياضي استاده

استادکردن: خبره ساختن/آماده کردن فرد براي انجام کاري که ظاهراً درست نيست

اوستا کريم: خدا(هرچي استا کريم بگه. ما خر که‌ايم؟)

استارت بزن: شروع کن(نزديک امتحان‌هاست، نمي‌خواي استارت بزني؟)

اِستوک: (دست دوم)زن بيوه/ زن مطلقه

اُسخف: نادان/اسکول/احمق

اُ‌س کردن: کسي را بلاتکليف گذاشتن و به بهانه‌اي از دستش رها شدن/ کسي را سرکار گذاشتن و به بهانه‌‌اي از شرش خلاص شدن

اُسکروج: خسيس

اسکلت برقي: آدم بسيار لاغر

اسکِن: مخفف اسکناس/پول

اُسکوربيت: لاغر و مردني/ اسکلت برقي

اُسکول: احمق/ ساده/ عوضي/ غير عادي و نامتعارف/ عقب‌مانده و نفهم

اُسکول‌باز: کسي که ديگران رو احمق مي‌پندارد و دست مي‌اندازد تا موجبات خنده بقيه را فراهم کند

اُسکولي نبات: بسيار بي‌کلاس/ سليقوني/ جواد

اسکيت روي مُخ: بازي با اعصاب آدم/ اعصاب ديگران رو خرد کردن (انگار روي مخم اسکيت مي‌کرد، اعصابم بهم ريخت)

اسکي موزي: تحريف شده‌ي اسکيوزمي/ ببخشيد

اسلحه سرد: سيگار/ قليان/ حشيش/ هروئين (بعضي از آدم‌ها رو بايد با اسلحه سرد نابود کرد)

اسمال چُقُک: پسر يا مردي که جثه کوچکي داشته باشد (چُقُک در لهجه مشهدي به معناي گنجشک است)

اسمال کفن: 1. آدم آس و پاس/ بي‌چيز/ فقير

اِسمي: 1. درست/ باحال/ خوب 2. مشهور

اِسهال قلم: جزوه دانشجويي/ هرچيزي که خيلي زياد نوشته شود و فاقد ارزش باشد

اسيدي: 1. شديد/ فراوان/ زياد (خيلي با حاله،‌اسيدي رفيق مي‌شه) 2. خطرناک
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
خداپرست مهربونم خيلي خيلي جالب بود . :redface:

من كه تعداد زيادي از اين كلمات رو نميفهميدم برايم خيلي مفيد بود ...چون به قول شما در تمام محاورات روزانه ميشنيدم اما متاسفانه روم نميشد بپرسم كه آقا يا خانم معني اين جمله شما چيه .... و پا در هوا ميموندم و بلاتكليف لبخندي به طرف مقابلم ميزدم و صحبت را عوض ميكردم ..... الان به مقدار معلومات مكالمه محاوره روزانه من بسيار افزوده شد و اين رو مديون اين اطلاع رساني گسترده جنابعالي هستم .... متشكرم:redface:...
در ضمن اونقدر خنديدم كه در اين چند روز گذشته به اين شدت نخنديده بودم.:biggrin:
لطفا اگر باز هم كلماتي ناگفته مانده ادامه بدين كه منو از سردرگمي عظيمي نجات داديد.:confused:



ممنون گلابتون شما:gol::heart:
 

asiabadboy

عضو فعال
کاربر ممتاز
با اجازه .....

نخ سوزن : ادم لاغر

گاز پیک نیکی : ادم چاق

یارو خیلی او (ev) داره: منظور اواخواهره

یارو صفحه کلاچ تموم کرده : دیسک کمر داره

لباسای مرگ من نکش منو : لباسای تابلو که به سن و سال یارو نمی خوره

پروفسور بالتازار : از چیزی سردر نمیاره

اوشکول : یه درجه از اوسکول بهتره

زرتی بابا : گند زدی رفت
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
لطفا اگر باز هم كلماتي ناگفته مانده ادامه بدين كه منو از سردرگمي عظيمي نجات داديد.:confused:



ممنون گلابتون شما:gol::heart:
"اصطلاحات خودماني" روزهاي تعطيل به‌روز مي‌شود. تا آخر الفبا اين بحث ادامه خواهد داشت.
از لطف و محبت دوستان همراه سپاس‌گزارم!
:heart::gol:
 
آخرین ویرایش:

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
جالبه
واقعا این اصطلاحات استفاده میشه؟
چرا من خیلی هاشو نشنیدم...:surprised::surprised:
بستگي به منطقه جغرافيايي هم داره. بعضي جاها، از لغات "عاميانه" و مثل‌هاي قديمي بيشتر استفاده مي‌کنند. در اين مورد اما هرچي به مرکزش (پايتخت) نزديک‌تر باشيد، استعمالش را بيشتر مي‌بينيد. البته اين يک ارزش‌گذاري نيست...! :gol:
 
آخرین ویرایش:

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
الف (3)

الف (3)

اشتپ: اشتباه (بازم اشتپ شد، اومديم سرمه بکشيم، کور کرديم)

اشک بلبل: عرق/ شنگولي

اشک چشاتيم: خيلي مخلصيم

اُشکول: مرد دهاتي با تيپ شهري

اصغر کوپک: دوست پسر/ اصطلاحي رايج بين دخترهايي که دوست پسر دارند. (از اصغر کوپک چه خبر؟ "يعني از دوست پسرت چه خبر؟")

اصلِ جنس: خود خودش/ اصيل

اضافه‌کاري: نماز شب/ اعمال مستحبي بعد از نماز (فرهنگ جبهه)

اطلاعاتي: خبرکش/ جاسوس

اوافاطي: دختر از مد عقب که اداي دخترهاي باکلاس رو در مي‌آورد.

افتاد؟ : متوجه شدي؟ (2ريالي‌ات افتاد؟)

افتخار ملي: 1. پيکان 2. سمند

افتض: (مخفف افتضاح)بد/ خراب

افغاني: بي‌کلاس/ سطح پايين

افقي شدن: 1. مردن 2. چاق شدن

اِفه: مخفف افاده/ پز دادن/ قيافه گرفتن

اِفيل: ايفل/ برج ايفل/ قدبلند

اَکتيو: فعال

اگه تو ختمي، ما هفتيم، چهليم، ساليم: ما از شما بالاتر هستيم/ از تو زرنگ‌تر هستيم

اَلبت: البته

الَّتوک: هميشه مريض/ آسيب‌پذير از نظر جسمي

اَلپَر: زرنگ/ باهوش

الْدورُم بَلدورُم کردن: ادعا کردن

الک دولک: دختر زيبا

اللهم بير بير: به نوبت/ يکي يکي

ام. جِي.پي (m.j.p): مرد جوان پول‌دار/ مرد مورد علاقه‌ دختران

امور خالي: امور مالي

اِم.پي. تري آرنولد: خيلي لاغر/ باريک اندام و مردني
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
ممنون دوست عزيز ... خوب و مفيد و البته كارآمد...
حيف كه آيكون تشكر فقط يكبار كار ميكنه ... وگرنه چندبار تشكر ميكردم:smile::gol:
 
آخرین ویرایش:

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
الف (4)

الف (4)

اَن آقا: آدم مزخرف

اَنا مايه‌دار: من پولدار هستم

انبُر(ان‌بُر): 1. ماشين تخليه چاه 2. سيفون دستشويي

اَنبر کردن: سرکار گذاشتن/ اذيت کردن

اِن تا: بي‌نهايت/ بي‌شمار

اَن ترکيب: قيافه زشت/ بدترکيب

اِند: آخر/ نهايت

اِن دفعه: دفعات بي‌شمار

اَنکر و منکر: نمازخوان/ حزب اللهي(اصطلاح زندان)

انگشت ششم: بي‌ارزش/ زايد/ اضافه

انگليس: موذي/ آب‌ زير کاه

اَنگور(ان+گور): دستشويي

انيشتن: 1. مخ/باهوش/ زرنگ 2. نادان و احمق(انيشتن سر کلاس نشسته، رعايت کنيد لطفا)

اهل حال: زن يا دختر بدنام

اوپراي گاو: صداي کسي که ناهنجار باشد.

اوپس: شيک/ مدرن/ مدل بالا (بابام ماشين اوپس خريده، خيلي مامانه)

اوت: از قضيه پرت/ خارج از مسئله

اوچيکتيم: تغييريافته‌ي "کوچکتيم"/ نهايت تحقير خود در برابر دوست

اوراقت مي‌کنم: بساطتت رو مي‌ريزم به هم/ نابودت مي‌کنم

اوراقتيم: خيلي خرابتيم/ خيلي مخلصيم

اُوِرت: بيش از حد/ زياد

اوشين: زن يا دختر بدبخت

اوضاع خيطه: اوضاع مساعد نيست

ايتس خيالي نيست: هيچ خيالي نيست/ هيچ مشکلي نيست

ايدز مزمن: 1. حرف بي‌موردي که باعث تخريب ديگران شود 2. آدمي که يواش يواش انسان را دچار خودش مي‌کند

ايران‌خودرو: کسي که بي‌هدف در خيابان‌ها مي‌گردد. (يارو کارمند ايران‌‌خودرو شده، همين‌جوري واسه خودش مي‌گرده)

ايرانوِل: کسي که بي‌هدف در خيابان‌ها مي‌گردد/ ايران ول/ ولگرد

ايستگاه: کسي را سر کار گذاشتن (فلاني را ايستگاه کردم)

ايکي ثانيه: سريع/ فوراً

اينترنت: 1. فضول/ کنجکاو 2. دانا/ همه‌چيز بلد

اين چون آن، آن چون اين: دوقلوهاي بهم شبيه (تقليد از اسامي چيني يا ژاپني)

اين درسا رو کجا خوندي فاطي جون: اين چيزها را از کجا ياد گرفتي دختر؟

اين‌کاره: مهارت

اي ول به وَلت، وُوُلي به وَلت: خيلي با حالي

اي هويج: فحشي که هنگام عصبانيت گفته مي‌شود
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
حرف ب(1)

حرف ب(1)

با اتيکت: با شخصيت/ با کلاس/ با پرستيژ

بابا لنگ‌دراز: دختر باريک و بلند/ لاغر بلند قد

با چماق: باجناق

باد بزن جيگر: غيبت/ پشت سر ديگران حرف زدن که باعث خنک شدن دل شنونده‌ها بشود

بادمجون واکس‌کن: علاف/ بي‌کار

بادمجان واکس کردن: گل لگد کردن/ کار بي‌فاينده کردن/ بي‌گاري

با دنده سنگين رفتن: کند راه رفتن/ با طمأنينه راه رفتن

بارت شيشه‌اس: خودت شرايط شکست را براي خودت آماده داري/ مراقب شکست باش

باغت آباد: احسنت/ آفرين

باقلوا: باحال/ دوست‌داشتني

بالا مي‌ري؟ دو تا نارگيل بنداز پايين: نوعي توهين (وقتي چند جوان، سوار ماشين شيک مي‌شوند و تفاخر مي‌کنند، جوانان بي‌ماشين جلوشان را مي‌گيرند: بالا مي‌ري؟ اگه گفتند آره، مي‌گويند: پس چندتا نارگيل بنداز پايين!)

بانک مرکزي: دانشگاه آزاد

با نوار يا سي‌دي خام رقصيدن: 1. الکي خوش بودن 2. کار بيهوده انجام دادن

با واشر ببند: راست بگو/ محکم‌کاري کن (اين همه سرهم بندي نکن، خواهشاً اين دفعه رو با واشر ببند.

با هم کَره‌ايم يا مامان؟: زماني که دو چيز بي‌ربط را بخواهند بهم ربط دهند و نشان‌دهند، گفته مي‌شود (ببين عزيزجان! ما با هم کره‌ايم يا مامان؟ چرا دست از سر ما بر نمي‌داري؟)

بتي جکسون: 1. دختري که تيپ مردهاي اروپايي را تقليد مي‌کند.(يا بتول جکسون) 2. دختري با تيپ مايکل جکسون

بچه 21: بچه تهران/ اهل تهران

بخور پا نميده: بخور که ديگه گيرت نمياد

بُراق شدن: ناراحت شدن

برج ميلاد: آدم بلند قد

برفک زدن: 1. حرف‌هاي بي‌سر و ته 2. لکنت زبان داشتن

برنامه:‌ زن بدنام

برو پاتو بشور: برو بيرون/ برو گم شو (وقتي بخواهند شر مزاحمي رو از سر جمع کم کنند)

برو تو خودت: ديگر ادعا نکن/ قبول کن که کم آوردي

برو تو کرش نزن تو پرش: مواظبش باش ولي اذيتش نکن

برو تو کفِش: 1. از آن لذت ببر 2. مواظبش باش

برو جلو بوق بزن: ادعا نکن/ حرف الکي نزن/حرف بي‌ربط نزن

برو ديروز بيا: يعني دير آمدي/ متوجه نيستي/ قانع نمي‌شوي اين کار را بايد ديروز انجام مي‌دادي نه حالا؟

بِريف: رديف کردن/راست و ريس کردن

بريم فلوت زني: بريم وافور بکشيم
 
آخرین ویرایش:

گلابتون

مدیر بازنشسته
عجب بار فرهنگيي داره اين تاپيك ... خيلي جالبه به خدا .... من شايد از هر 20 تا يكي شو هم نشنيده باشم...عاليه..ممنون كافر جان:D

اون جمله : بالا ميري ؟ دوتا نارگيل بنداز پايين خيلي جالب و خنده دار بود ممنونم :biggrin:
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
حرف ب(2)

حرف ب(2)

بزن روشن شي: بنوش تا کيف کني/ بخور تا از اين حالت بيرون شوي(موقع تعارف کردن مسکرات گفته مي‌شود)

بزن شاد شي: (معادل بزن روشن شي) بخور تا حالت بهتر بشود

بستني: 1. دکمه(از بستن مي‌آيد) بستني طلاب: دکمه‌ي طلبه‌ها 2. رشوه/حق حساب(چون باعث پيوند و بسته شدن معامله مي‌شود)

بشکه: 1. آدم چاق 2. آشغال‌داني(اصطلاح زندان)

بغدادم خرابه: پول ندارم

بتيل: تغيير يافته بليت

بکسوات کرده: گير کرده/ حرکت نمي‌کند

بکُش و خوشگلم کن: اصطلاح زن‌ها در آرايشگاه، براي زيبا شدن، هربلايي مي‌خواي سرم بياور

بکَن: 1. (مخفف بکُن) زود باش/ عجله کن 2. برو

بلبل درخت نارگيل: ميمون

بمب ساعتي: دختر فراري/ دختر خياباني/ ساراول (طرفش نرو، بمب ساعتيه‌ها، واست دردسر مي‌شه)

بندرشاه: زن بدکاره

بنز: به هرچيزي که تريپ بالا داشته باشد/ دختر کلاس بالا

بنز افغاني: فرغون بنايي

بنزين تمام کرده: انرژي نداره/ توان نداره

بوجورتا: (بوجور ترک+تا فارسي) مثل اِن تا/ خيلي زياد

بوق: آدم از مرحله پرت/ اسکول

بوقلمون: دو رو/ رنگارنگ

بوي آمپول مي‌ده: تازه از پاي شراب‌خواري پا شده/ بوي شراب مي‌دهد

بهداري: آدم وسواس و تميز

بهشت پنهان: رديف آخر کلاس که از ديد معلم يا استاد پنهان است

به صفرش ده بر يک: معني خاصي ندارد ولي وقتي کسي مي‌گويد:‌ نمره ده گرفتم. مي‌گويند: ولش کن بابا، به صفرش ده بر يک

به عکس کارتت نمي‌خوره: ادعاي بي‌جا داري/ بهت نمي‌ياد

بيا تو خط: مثل ما باش

بي اتيکت: بي‌شخصيت/ کسي که هويت اجتماعي خاصي ندارد

بي بي سي: خبرکش/ جاسوس/ آنتن

بيت الحال: تغيير يافته بيت‌ المال

بيت البمال: تغيير يافته بيت المال

بيسکويت: خوب/عالي/ با حال

بيسکويت ترکي: نان بربري

بي عينک تار مي‌بيني يا سه‌تار يا گيتار؟: براي سر به سرگذاشتن آدم عينکي

بي‌في: مخفف بويْ فرند/ دوست‌پسر (ديروز با بي‌في مون رفتيم سينما)

بيق: خنگ/گيج

بيکار الدوله: بيکار عوضي/ آدم بيکار با افاده

بي‌کلاچ: کسي که زود عصباني مي‌شود

بيلبورد: نهايت تابلو شدن

بيلمز: نفهم/ نادان (بيملس هم گفته مي‌شود)

بي‌وجود: بي‌بخار/ ترسو

بي وز وز!: حرف نزن/ ساکت شو!
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
باز هم ممنون كافر جان خيلي مفيد و ارزنده .... راستي منبع شما از كجاست اينها تجربيات شخصي شماست ؟؟؟:whistle:
سپاس‌گزارم! منبع اصلي را در مقدمه ذکر کرده‌ام... خب بي‌تجربه هم نيستم(خنده دندوني)
وقتي به اصطلاحي برمي‌خورم به فرهنگ‌نامه لغات مراجعه مي‌کنم، اگر مذکور نباشد، اضافه مي‌کنم. منابع‌ام، جز کتابي که نام بردم: فيلم‌‌‌هاي سينمايي مثل "چه کسي امير را کشت" و بعضي از کتاب‌هاي داستاني و محاورات جاري جوانان است.
مثلا بيت البمال را به تازگي شنيدم، و در کتاب نيافتم - منظور بيت المالي هست که تعهد نگهداري از اموالش ماست‌مالي مي‌شود - يک‌ماه پيش از جواني شنيدم که مسئول ويدئو کلوپ محله‌مان بود! هم‌چنين پاسخي که به cute دادم: تف کن تا گِل شيم(معادل خاک پاتيم)، و البت، قهوه‌اي شدن، تف کن توش شنا کنيم، تف کن توش ماهي بگيريم. اين چند اصطلاح و چندتايي ديگر از يکي از دوستان تهراني شنيده‌ام، در فرهنگ‌نامه موجود نيست.
:gol:
 
آخرین ویرایش:

گلابتون

مدیر بازنشسته
ممنونم كافرجان واقعا لطف ميكنيد كه اطلاع رساني خوبي براي ما بي سوادان داريد( البته خودم رو عرض ميكنم ):sweatdrop::gol:
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
ممنونم كافرجان واقعا لطف ميكنيد كه اطلاع رساني خوبي براي ما بي سوادان داريد( البته خودم رو عرض ميكنم ):sweatdrop::gol:
آبجي تو هم که چوب‌کاري مي‌کني! درسته ما از سن جوزف افغانستان مدرک دکترا گرفتيم، سواتمونم بد نيست، اما دليل نمي‌شه شمام شکسته‌بندي کني...!
:gol:
 
آخرین ویرایش:

پیرجو

مدیر ارشد
مدیر کل سایت
مدیر ارشد
بزن روشن شي: بنوش تا کيف کني/ بخور تا از اين حالت بيرون شوي(موقع تعارف کردن مسکرات گفته مي‌شود)

بزن شاد شي: (معادل بزن روشن شي) بخور تا حالت بهتر بشود

بستني: 1. دکمه(از بستن مي‌آيد) بستني طلاب: دکمه‌ي طلبه‌ها 2. رشوه/حق حساب(چون باعث پيوند و بسته شدن معامله مي‌شود)

بشکه: 1. آدم چاق 2. آشغال‌داني(اصطلاح زندان)

بغدادم خرابه: پول ندارم

بتيل: تغيير يافته بليت

بکسوات کرده: گير کرده/ حرکت نمي‌کند

بکُش و خوشگلم کن: اصطلاح زن‌ها در آرايشگاه، براي زيبا شدن، هربلايي مي‌خواي سرم بياور

بکَن: 1. (مخفف بکُن) زود باش/ عجله کن 2. برو

بلبل درخت نارگيل: ميمون

بمب ساعتي: دختر فراري/ دختر خياباني/ ساراول (طرفش نرو، بمب ساعتيه‌ها، واست دردسر مي‌شه)

بندرشاه: زن بدکاره

بنز: به هرچيزي که تريپ بالا داشته باشد/ دختر کلاس بالا

بنز افغاني: فرغون بنايي

بنزين تمام کرده: انرژي نداره/ توان نداره

بوجورتا: (بوجور ترک+تا فارسي) مثل اِن تا/ خيلي زياد

بوق: آدم از مرحله پرت/ اسکول

بوقلمون: دو رو/ رنگارنگ

بوي آمپول مي‌ده: تازه از پاي شراب‌خواري پا شده/ بوي شراب مي‌دهد

بهداري: آدم وسواس و تميز

بهشت پنهان: رديف آخر کلاس که از ديد معلم يا استاد پنهان است

به صفرش ده بر يک: معني خاصي ندارد ولي وقتي کسي مي‌گويد:‌ نمره ده گرفتم. مي‌گويند: ولش کن بابا، به صفرش ده بر يک

به عکس کارتت نمي‌خوره: ادعاي بي‌جا داري/ بهت نمي‌ياد

بيا تو خط: مثل ما باش

بي اتيکت: بي‌شخصيت/ کسي که هويت اجتماعي خاصي ندارد

بي بي سي: خبرکش/ جاسوس/ آنتن

بيت الحال: تغيير يافته بيت‌ المال

بيت البمال: تغيير يافته بيت المال

بيسکويت: خوب/عالي/ با حال

بيسکويت ترکي: نان بربري

بي عينک تار مي‌بيني يا سه‌تار يا گيتار؟: براي سر به سرگذاشتن آدم عينکي

بي‌في: مخفف بويْ فرند/ دوست‌پسر (ديروز با بي‌في مون رفتيم سينما)

بيق: خنگ/گيج

بيکار الدوله: بيکار عوضي/ آدم بيکار با افاده

بي‌کلاچ: کسي که زود عصباني مي‌شود

بيلبورد: نهايت تابلو شدن

بيلمز: نفهم/ نادان (بيملس هم گفته مي‌شود)

بي‌وجود: بي‌بخار/ ترسو

بي وز وز!: حرف نزن/ ساکت شو!
بپا ی وقت ادبیات خونت بالا نزنه:)
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
sshhiimmaa اصطلاحات عاشقانه قديم! ادبیات 12

Similar threads

بالا