نِزار قَبانی, (زاده ۲۱ مارس ۱۹۲۳، درگذشته ۳۰ آوریل ۱۹۹۸) از بزرگترین شاعران و نویسندگان جهان عرب بود.
نزار در یکی از محلههای قدیمی شهر دمشق سوریه به دنیا آمد.
هنگامی که ۱۵ ساله بود خواهر ۲۵ سالهاش به علت مخالفتش با ازدواج با مردی که به او تحمیل شده بود، اقدام به خودکشی نمود. در حین مراسم خاکسپاری خواهرش وی تصمیم گرفت که با شرایط اجتماعی که او آن را مسبب قتل خواهرش میدانست بجنگد.[SUP][نیازمند منبع][/SUP]
نزار قبانی دانشآموخته دانشگاه دمشق بود. وی به زبان های فرانسه، انگلیسی و اسپانیولی نیز مسلط بود و مدت بیست سال در دستگاه دیپلماسی سوریه خدمت کرد.
هنگامی که از او پرسیده میشد که آیا او یک انقلابی است، در پاسخ میگفت: «عشق در جهان عرب مانند یک اسیر و برده است و من میخواهم که آن را آزاد کنم. من میخواهم روح و جسم عرب را با شعرهایم آزاد کنم. روابط بین زنان و مردان در جهان ما درست نیست.»[SUP][نیازمند منبع]
[/SUP]دوستت دارم
با تو لج بازی نمی کنم!
مانند کودکان
سر ماهی ها با تو قهر نخواهم کرد
ماهی قرمز مال تو
ماهی آبی مال من...
هر دو ماهی مال تو باشند
تو مال من!
بخشهایی از اشعار نزار قبانی تاکنون به فارسی ترجمه و منتشر شدهاست. مهدی سرحدی ، موسی بیدج ، یغما گلرویی ،
رضا طاهری ، موسی اسوار و احمد پوری مترجمانی هستند که تاکنون نسبت به ترجمهٔ بخشی از آثار نزار به فارسی اقدام کردهاند. همسر اوسرانجام درجلوی سفارت سوریه در بیروت به دلیل بمبی که در ماشینش گذاشته شده بود، کشته شد
نمونهای از اشعار نزار قبانی:
(به نقل از مجموعه ی: «عشق پشت چراغ قرمز نمیماند!»/ نزار قبانی/ ترجمهٔ مهدی سرحدی/
انتشارات کلیدر/ ۱۳۸۶)
عشق پشت چراغ قرمز نمیماند!
اندیشیدن ممنوع!
چراغ، قرمز است..
سخن گفتن ممنوع!
چراغ، قرمز است..
بحث پیرامون علم دین و
صرف و نحو و
شعر و نثر، ممنوع!
اندیشه منفور است و زشت و ناپسند!
آخرین ویرایش توسط مدیر: