از کی یا چی بدت میاد؟

[داود کریمی]

من از کشتن سوسک بدم میاد
آخه یه صدا گندی میده

 

[G1-Asal_lrrtm1]

من کلا ازحشرات بدم میاد
سوسک که دیگه سلار همه ی حشرات

 

[دختر شاه پریون]

من از دکتر بدم میاد....:دی

 

[parastoo kh]

من از مارمولک بدم میاد

 

[Mr.Pouyan]

از مردم بی فرهنگ

 

[f.a723]

از کله پاچه

 

[►♀☼♀◄]

از بی بصیرتی بدم میاد..

 

[ni_rosa_ce]

من از هر چیز بدی بدم میاد

 

[داود کریمی]

از دروغ

 

[sokoot.assa]

از آدمای عاشق

 

[داود کریمی]

من از ریا هم بدم میاد

 

[hamed-Gibson]

من از دروغگو و آدم دو رو متنفرم

 

[mahshid m]

از تعصب بیجا وبی دلیل

 

[G1-S.A]

از سفره پاک کردن.

 

[ZEUS83]

از ادم تک سلولی که تنها سلول بدنش دهانه و ادمی که شعور و منطقش در حد جلبکه ولی خودشو در حد انیشتن می بینه متنفرم .

 

[gelamard]

دروغ
ريا
دو رنگي

 

[hamed-Gibson]

از سفره پاک کردن.

آخ گفتی!!!!
ظرف شستنم اضافه کن

 

[farzaneh yazdani]

از هیچی بیشتر از این بدم نمیاد که شب بیدار مونده باشی برا امتحان فرداش استاد امتحان نگیره

 

[ZEUS83]

تو از من هم بدت میاد
میتونستی بگی

ای بابا چرا من باید همه چیزو به تو علنی بگم . یعنی نفهمیدی منظور من چی و کی بود ؟؟؟؟ خدائیش نفهمیدی یا برات پ.خ بفرستم ؟؟؟

اگه از کسی بدم بیاد که با زبونم بیچاره اش میکنم .

 

[turquoise]

از پیکان ، از همکلاسیام، از دنیا و از بی کاری و قهر بدم میاد

 

[Tabrizli Atila]

من کلا از آدمهای بد قول بدم میاد؟
نه نمیاد
ولی میاد
پری بدم میاد یا نه؟

 

[dokhtare bala]

از زن عمو مامانم

 

[maryamwww]

از كسائي كه احساس ديگران رو زنده ميكنن و بعد همه چيز رو فراموش ميكنند كه مسئولند....

 

[داود کریمی]

از كسائي كه احساس ديگران رو زنده ميكنن و بعد همه چيز رو فراموش ميكنند كه مسئولند....

منم از اونا بدم میاد
چه عجب فارسی حرف زدی؟

 

[hamed-Gibson]

من از یکی بدم میاد که اگه اسمشو بگم باشگاه دود میشه میره هوا

 

[turquoise]

من از یکی بدم میاد که اگه اسمشو بگم باشگاه دود میشه میره هوا

منم از همونی که تو میگی بدم میاد ولی می ترسم اسمشو ببرم خودمو باشگاه با هم دود شیم بریم هوا....................

 

[MaSoUd MLV]

من از خودم

 

[yalda_2010]

از اینکه کسی سرم داد بزنه بدم میاد

 

[dzzv_13]

من از دست توی مماخ کردن بدم نمیاد

 

[mahsa.mahsa]

بدقولي.تظاهرو دورويي