آیاکامپیوترها می توانند هوش مصنوعی واقعی داشته باشند؟
بالاخره آیا امکان ساختیک هوش مصنوعی واقعی وجود دارد؟ و اگر امکان دارد ما چقدر به آن نزدیک شده ایم؟اینها سوالاتی است که مارکوس دو ساتوی دارای دو پروفسورای ریاضیات و Simonyi در زمینه درک عمومی از علم از دانشگاه آکسفورد مطرح کرده است.
برای درک جواب این سوالاتنویسنده به سراغ یکی از متخصصان نوروساینس (neuroscientist)رفته است تا بحث کوتاهی بکند راجع به اینکه اکنون در کجای راه رسیدن به هوش مصنوعیواقعی و در حد هوش انسان هستیم و اینکه چه مشکلاتی در برابر رسیدن به این هدف وجوددارند. پس در ادامه مطلب با ما باشید.
«آیا خبرها راجع به واتسنرا شنیده ای؟»
زمانی که اولین بار اواین سوال را از من پرسید، متوجه نشدم منظور کیست. گیج شدم. حدس زدم سری جدیدی ازماجراهای شرلوک هولمز باشد.
ایشان اضافه کرد: «واتسنشب گذشته در جئوپاردی مسابقات جهانی را برد و قهرمان جهان شد.
جئوپاردی یک مسابقهتلویزیونی آمریکایی است که اطلاعات عمومی افراد را می سنجد. برایم جالب بود که چرااین قضیه برای یک پروفسور نوروساینس جالب است.
سپس او توضیح داد کهواتسن یک انسان نیست، بلکه یک کامپیوتر است. او معتقد است پیروزی واتسن یک لحظهبسیار مهم تاریخی برای علم هوش مصنوعی است.
مدتها پیش، اولین بار آلنتورینگ در مقاله اش در سال ۱۹۵۰ درباره ماشین هایی صحبت کرد که می توانند فکر کنند. اما اکنوندانشمندان در حال ساخت ماشین هایی هستند که می توانند هوشی مشابه ما داشته باشند.
این ها، مجموعه ای ازاجلاس ها و گفتگوها هستند که تعداد زیادی از صاحب نظران هوش مصنوعی موانع کلیدیپیش روی رسیدن به رویای تورینگ را بررسی می کنند و اهداف آینده را تعیین می کنند.رسیدن یک کامپیوتر به قهرمانی مسابقات جئوپاردی یکی از آن اهداف بود.
شاید این هدف احمقانه بهنظر برسد، اما در واقع در قلب این هدف، نکته مهمی نهفته است. مغز انسان کارایی بینهایت بالایی دارد. حالا اگر یک کامپیوتر (در زمینه اطلاعات عمومی) بهتر از انسانعمل کند، شاید به معنی این باشد که ما به هوش مصنوعی واقعی بسیار نزدیک شده ایم.
برای توضیح بیشتر به سراغیکی از سوالات این مسابقه می رویم: «نام عنصری با عدد اتمی ۲۷ که به رنگ های آبی و سبز یافت می شود، را نامببرید؟
مغز انسان توانایی این رادارد که به سرعت این جمله را به زبان اصلی ذهنش ترجمه کند، سپس به سراغ دیتابیس(پایگاه داده) بسیار بزرگ خود که در حافظه اش قرار دارد برود و در نهایت جواب رادریابد: عنصر کبالت.
کامپیوترها در حال بهبوددر این زمینه هستند. برای دریافت آن به موتورهای جستجو (مانند گوگل) توجه کنید کهبه خوبی می دانند شما به دنبال چه هستید، علی رغم این که ممکن است عبارتی که شمابرای جستجو وارد کرده اید، بسیار کوتاه باشند.
اما ادغام کردن الگوریتمهای ریاضی پیچیده ای که این موتورهای جستجو را می گردانند با قهرمانی هوش مصنوعیدر مسابقات جئوپاردی نشان دهنده این است که هوش کامپیوتر در حال عبور از هوش انساناست.
مسابقات جئوپاردی اولینمسابقه کلیدی هوش های مصنوعی نبود. اولین آن بر می گردد به سال ۱۹۹۹ که Deep Blue(آبی عمیق) سوپرکامپیوتر ساخت آی بی ام، آقای گری کاسپاروف قهرمان افسانه ای شطرنججهان را شکست داد.
برای شکست کاسپاروف نیازبه آنالیز منطقی عمیقی برای تعیین هر حرکت بازی بود. شاید بتوان گفت دستیابی بهاین میزان آنالیز آسان ترین هدفی بود که هوش مصنوعی به آن رسید، زیرا افکار منطقیکاری است که کامپیوترها به خوبی آن را انجام می دهند.
معیار اصلی برای موفقیتهوش مصنوعی که تورنیگ آن را در مقاله اصلی اش در سایت ۱۹۵۰ پیشنهاد کرد، ارتباط وگفتگو است.
اگر شما به صورت آنلاینبا یک انسان و یک کامپیوتر چت کنید. آیا می توانید متوجه شوید کدام یک کامپیوترهستند؟
زیرا ما میزان هوش هر شخصرا از طریق ارتباط برقرار کردن (گفتگو) با او تشخیص می دهیم. حال اگر یک کامپیوتربتواند دقیقا مانند یک انسان صحبت کند، آیا نمی توان آن را هوش نامید?
اکنون کاندیداهای خیلیخوبی هستند که به زودی می توانند تست تورینگ را با موفقیت پشت سر بگذارند. مثلااین کاندیدا cleverbot .
این در حالی است کهبسیاری معتقدند عبور هوش مصنوعی از این مانع (تست تورینگ) به معنای موفقیت کاملهوش مصنوعی نیست. زیرا حتی اگه یک کامپیوتر بتواند این تست را پاس کند، باز هم بهمعنی این نیست که کامپیوتر همه چیز را در این ارتباط متوجه شود و درک کند. یکی ازمهمترین دلایل برای نقض تست تورینگ، مسئله «اتاق چینی ها» است.
نویسنده می گوید، اخیرابه توصیه پروفسور جان سیرل، تجربه ذهنی ای تحت عنوان «اتاق چینی ها» داشته است. درآنجا ایده اینکه روزی ماشین ها بتوانند دقیقا مانند انسان فکر کنند به چالش کشیدهمی شود.
به این صورت که نویسندهداخل اتاقی قرار گرفته بود و سپس از او خواسته بودند در برابر سوالاتی به زبانچینی به داخل اتاق فرستاده می شود، یک جواب به زبان چینی ارائه کند.
اگرچه او هیچ چیزی اززبان ماندارین (Mandarin)بلد نبوده، اما توانسته یک گفتگوی قابل قبول با شخصی که به ماندارین صحبت می کردانجام دهد. گرچه او یک کلمه از این گفتگو را متوجه نمی شده.
یک پیام (کاغذ زرد رنگ)به شخصی که به زبانی به جز ماندارین مثلا انگلیسی صحبت می کند و در داخل اتاق چینیها است فرستاده می شود.
یک دفترچه دستورالعمل(آبی رنگ) در داخل اتاق وجود دارد که حاوی سوال و جواب های احتمالی است. شخص غیرماندارینی می تواند از میان سوال ها، آن سوالی که شبیه ترین کارکترها به پیاماولیه را دارد، پیدا کند و جواب مناسب پیام اولیه را بدهد.
شخص ماندارینی با دیدنجواب فکر می کند که دارد با شخصی مسلط به زبان ماندراین صحبت می کند. اما شخص غیرماندارینی که داخل اتاق چینی ها است، اصلا متوجه نیست که چه چیزی به شخصیماندارینی گفته است.
پروفسور سیرل مرد داخلاتاق چینی ها را به کامپیوترها تشبیه می کند. این مرد گرچه پاسخ مناسب می دهد امادر واقع زبان ماندارینی بلد نیست، بنابراین کامپیوتر نیز گرچه جواب مناسب بهسوالات ما می دهد، اما خودشان درکی از صحبت ها ندارند.
این یکی از جدل های مهمدر برابر تست تورینگ است. اما در مقابل، این سوال هم مطرح است. ذهن من هنگام کنارهم گذاشتن کلمات و جمله سازی چگونه عمل می کند؟ آیا غیر از این است که ما نیز ازتعدادی قوانین پیروی می کنیم؟ مثلا من در جواب سوال «چه خبر؟» از عبارت «سلامتی»استفاده می کنم. بدون آنکه حتی لحظه ای راجع به آن فکر کنم. پس آیا می توانیمبگوییم که به گونه ای شبیه به کامپیوتر و اتاقی چینی ها صحبت می کنیم؟
احتمالا بزرگترین مشکلهوش مصنوعی در برابر شبیه شدن به انسان، توانایی پردازش اطلاعات تصویری است.
کامپیوترها هنوزکیلومترها از توانایی شگفت آور مغز انسان در دریافت و پردازش تصاویر فاصله دارند.برای اثبات کافی است به عبارات کپچا (همان کلمات کج و معوجی که هنگام وارد کردن یکفرم از شما پرسیده می شوند) فکر کنید. این عبارات برای تشخیص انسان ها از نرمافزارهای ارسال اسپم خودکار است.
در اینجا عملا یک تستتورینگ برعکس هم وجود دارد. یعنی یک کامپیوتر (مثلا وب سایت) باید انسان و ماشینرا از یکدیگر افتراق دهد.
این یک مثال قاطع برایاین است که هنوز کامپیوترها در پردازش تصاویر مشکلات جدی دارند. بی دلیل نیست کهانجمن هوش مصنوعی این مشکل را مهمترین مشکل خود می دانند.
اکنون دروبین های مداربسته (CCTV = closed-circuit television)فراوانی در همه جا وجود دارند که تمام حرکات ما را ارزیابی می کنند. شرکت هایامنیتی با تمام نیرو سعی بر بهبود درک این دوربین ها دارند، زیرا فعلا باید انسانهایی را استخدام کرد تا به مونیتورها نگاه کنند و رفتارهای مشکوک را پیدا کنند.زیرا مغز انسان اطلاعات تصویری را از هر کامپیوتری بهتر پردازش می کند.
کامپیوترها باید تصاویررا پیکسل به پیکسل بخوانند و بسیار مشکل است که این پیکسل ها را با هم جمع بندی،یک پارچه و درک کنند.
به نظر می رسد هنوز راهزیادی تا خلق ماشین هایی با قابلیت های برابر با توده ۱.۵ کیلوگرمی ای که بین گوش هایمان قرار دارد، باقیاست. البته این را هم به خاطر داشته باشید که احتمالا میلیون ها سال فرایند تکاملرخ داده است تا مغز انسان به چنین درجه نبوغی رسیده است.