باسلام
از توجه شما سپاسگزارم به نظرم برای شروع مطالعه در زمینه ی فلسفه این کتابها مفید میباشند .
لذات فلسفه
نويسنده: ويل دورانت (Will_Durant)
ترجمه: عباس زرياب
ناشر: علمي و فرهنگي
سال نشر: 1387 (چاپ بيستم)
تعداد صفحات: 520 صفحه
در ابتداي كتاب ويل دورانت با عنوان "دعوت" چنين آورده است:
"اين كتاب تلاشي است براي رسيدن به فلسفهاي متناسب و هماهنگ با زندگي. در اين كتاب، در مسائل فلسفي همان كوششي به كار برده ميشود كه در كتاب "تاريخ فلسفه" براي شخصيتها و طريقههاي فلاسفه بزرگ به كار رفت تا آنان را با گفتاري روشن و به فهم نزديك سازد و با تطبيق ايشان با زمان ما، به آنان زندگي بخشد. در اينجا از قصهها و نكات و لطايف نوابغ كه بار ما را در آنجا سبك ميكرد، اثري نخواهد بود، ولي شايد با نزديكتر شدن به چيزهايي كه در اين روزها به زندگي ما بيشتر وابسته است، اين نقص را جبران كنيم، زيرا موضوع بحث در اينجا خود ما هستيم.
رفتار و عقيده انساني در زمان حال در معرض تغييراتي عميقتر و ناراحتكنندهتر از تغييراتي است كه پس از ظهور فلسفه و ثروت در يونان و پايان دادن به دين قديم يونانيان تا كنون صورت گرفته است. امروز دوباره عصر سقراط است. زندگي اخلاقي ما با انحلال عادات و عقايد قديم در معرض تهديد است و زندگي عقلاني ما در سرعت و گسترش است. همه اعمال و انديشههاي ما تازه و در مرحله آزمايش است و هنوز چيزي محقق و مستقر نگشته است ..."
تاريخ فلسفه (The Story of Philosophy)
نويسنده: ويل دورانت (Will Durant)
ترجمه: عباس زرياب
ناشر: علمي و فرهنگي
سال نشر: 1387 (چاپ بيست و يكم)
تعداد صفحات: 501 صفحه
کتاب با اين جملات آغاز ميشود:
"در فلسفه لذتي وجود دارد. حتي در سراب بيابانهاي علم مابعدالطبيعه جذب و كششي هست. هر طالب علمي اين معني را تا هنگامي كه ضروريات قاطع حيات مادي او را از مقام بلند انديشه به سرزمين پست مبارزه اقتصادي فرود نياورده است، درك ميكند. اغلب ما در بهار عمر خويش روزهاي طلايي را گذراندهايم كه در آن معني قول افلاطون را كه "فلسفه لذتي گرامي است" درك كردهايم، در آن روزها عشق به حقيقتي ساده آميخته با اشتباه براي ما خيلي برتر از لذايذ جسماني و آلودگيهاي مادي بود. ما همواره در خود نداي مبهمي ميشنويم كه ما را به سوي اين نخستين عشق به حكمت ميخواند. ما مثل براونينگ چنين ميانديشيم كه: طعام و شراب من براي تحصيل معني زندگي است ..."
فلاسفه بزرگ
آشنايي با فلسفه غرب
نويسنده: براين مگي (Bryan Magee)
ترجمه: عزتالله فولادوند
ناشر: خوارزمي
سال نشر: 1390 (چاپ چهارم)
تعداد صفحات: 583 صفحه
نويسنده در پيشگفتار كتاب سخن را اينچنين آغاز ميكند:
"در جهان انگليسي زبان، فلسفه جزء مايههاي فكري بيشتر مردم نيست، حتي اغلب كساني كه در دانشگاه تحصيل كردهاند. گمان ميكنم اكثر مردان و زنان باهوش، صرفنظر از تحصيلاتشان، داستان ميخوانند و نمايشنامه ميبينند و، در حد خوانندگان روزنامه، به سياست توجه دارند و از اين راه و از طريق تجربه شغلي قدري با اقتصاد آشنا ميشوند و بسياري حتي زندگينامه ميخوانند و بدانوسيله كمي تاريخ ياد ميگيرند. ولي از فلسفه بياطلاعند، البته مگر كساني كه وارد مطالعات فلسفي بشوند. يكي از دلايل اين امر اين است كه فلسفه در قرن بيستم به كاري حرفهاي و فني بدل شده است. دليل ديگر، تخصصي شدن بيش از حد همه رشتههاست. بخصوص آموزش و پرورش در انگلستان، امروز در معرض اين ايراد است كه معلومات عمومي را به حد كافي بالا نميبرد. دليل سوم تفاخر مردم كشورهاي انگلوساكسن به اين است كه زياد با تصورات مجرد سر و كار ندارند. به هر حال، دليل كامل هرچه باشد، بيشتر مردم كتابخواندهي كشورهاي مزبور در سراسر زندگي از وقتي به سن رشد ميرسند، با نام فلاسفه بزرگ آشنايي دارند بدون آنكه بدانند پايه شهرت اين فيلسوفان چيست و براي چه نام بلند پيدا كردهاند.
چرا بيش از دو هزار سال پيش تاكنون، نام افلاطون و ارسطو در هر خانوادهاي شنيده ميشده است؟ همين سوال را ميتوان درباره بعضي از فلاسفه روزگاران اخير نيز مطرح كرد. بديهي است جواب اين است كه كارهاي اين فيلسوفان بخشي از بنياد فرهنگ و تمدن غرب بوده است. چطور؟ اين كتاب سر رشته را براي پاسخ گفتن به اين پرسش بدست ميدهد ..."
موفق باشید