همیشه باید یک کسی باشد که معنی سه نقطههای انتهای جملههایت را بفهمد ...
همیشه باید کسی باشد تا بغضهایت را قبل از لرزیدن چانه ات بفهمد ...
باید کسی باشد که وقتی صدایت لرزید بفهمد ...
باید کسی باشد که اگر بهانه گیر شدی بفهمد .....
که اگر سکوت کردی، بفهمد ...
باید کسی باشد که اگر سردرد را بهانه آوردی برای رفتن نبودن بفهمد ...
بفهمد که درد داری ...
که زندگی درد دارد ...
بفهمد که دلگیری ...
بفهمد که دلت برای چیزهای کوچک تنگ شده ...
بفهمد که دلت برای راه رفتن ، برای دویدن ، تنگ شده .