چه رسم جالبیست!
محبتت را میگذارند پای احتیاجت، صداقتت را میگذارند پای سادگیت
سکوتت را میگذارند پای نفهمیت، نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت
و وفاداریت را پای بی کسیت .....!
در خواب ناز بودم شبی
دیدم کسی در می زند
در را گشودم روی او
دیدم غم است در می زند
ای دوستان بی وفا
از غم بیاموزید وفا
بنازم غیرت غم را
که در این ویرانه هانگذاشت مرا تنها
ای کسانی که فسق و فجور می کنید!!! لهو لعب انجام می دهید!!! با رفقایتان مجردی می کنید!!! گاه گاهی دست به شیطنت می زنید!!! . . . . . . . . خوب کاری می کنید گاهی اوقات لازمه تا چشم بعضی ها در بیاد!!!
اگر یک بار دیگر به دنیا می آمدم بسیار سبک تر گردش می کردم. در بهار با پای برهنه زودتر به راه می افتادم و در خزان با همان پاها، دیرتر برمی گشتم، بیشتر می رقصیدم شنگول تر اسب سواری می کردم و داوودی های بیشتری می چیدم. نادین استیر